احمد زیبرم

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۲ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
احمد زیبرم
احمد زیبرم 3.png
احمد زیبرم
زادروز۱۳۲۳
بندر انزلی
درگذشت۲۸ مرداد ۱۳۵۱
در نازی‌آباد یکی از محلات جنوبی تهران
علت مرگدرگیری مسلحانه با ماموران ساواک
ملیتایرانی
تابعیتایران
پیشهکتابدار کتابخانه‌ی پارک شهر تهران
شناخته‌شده برایمردم ایران
نقش‌های برجستهعضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
تأثیرگذارانامیرپرویز پویان و مسعود احمدزاده
تأثیرپذیرفتگانمردم ایران
شهر خانگیبندر انزلی
اتهام‌هامبارزه مسلحانه علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی
والدیننام پدر: بخشی

احمد زیبرم، (زاده‌ی ۱۳۲۳، بندرانزلی – درگذشته ۱۳۵۱، تهران) عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود که در درگیری مسلحانه با مأموران ساواک در اوایل دهه‌ی پنجاه در نازی‌آباد تهران جان باخت.

احمد زیبرم در سال ۱۳۲۳ در خانواده‌ای ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمد و از کودکی به کار در شیلات اشتغال داشت. احمد زیبرم، پس از سربازی در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران مشغول به کار شد و از اواخر دهه‌ی چهل به سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران پیوست. احمد زیبرم، در بسیاری از عملیات‌های این سازمان در تهران نقش داشت.

احمد زیبرم، در ۲۸مرداد ۱۳۵۱ هنگامی که  مأموران ساواک در نازی‌آباد، (یکی از محلات جنوب شهر تهران) او را شناسایی کرده بودند، به داخل منزلی پناه برد. او که از قساوت ماموران ساواک اطلاع داشت، برای اینکه به ساکنین خانه آسیبی نرسد آنها را به زیر زمین هدایت کرد و از خانم صاحب‌خانه درخواست چادر و یک ظرف کرد و مبلغی بابت آن به آن زن پرداخت. او ظرف را با کمک چادر به سینه خود بست و مهماتش را داخل آن جا داد. احمد زیبرم ساعت‌ها با مأموران ساواک جنگید در نهایت با آخرین گلوله و سیانور به زندگیش خاتمه داد تا زنده به دست ماموران ساواک نیفتد.[۱]

گاهشمار زندگی احمد زیبرم

احمد در سال ١٣٢٣ در یک خانواده زحمتکش ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمد. پدرش «بخشی زیبرم» کارش ماهیگیری بود اما درآمدش کفاف مخارج را نمی‌داد و زندگی آنها در فقر و تنگدستی می‌گذشت. احمد از همان دوران کودکی همراه پدر برای تامین معاش خانواده مشغول به کار شد. او بعدها برای تامین هزینه تحصیل خود به باربری در سطح شهر بندر انزلی پرداخت. پس از ممنوعیت صید ماهی از طرف اداره‌ی شیلات و محدود شدن درآمد خانواده‌اش به استخدام اداره‌ی شیلات درآمد، در شیلات کار طاقت‌فرسای او صید ماهی با تورهای بزرگ بود که این سختی‌ها در شکل‌گیری شخصیت مقاوم او در برابر مشکلات نقشی اساسی داشت.

احمد در دوران تحصیل با برخی اعضای آتی سازمان چریک‌های فدایی خلق مانند: بهمن آژنگ و حسن نیک‌داوودی همکلاس بود و دوستی با آنان و تشکیل جلسات فکری در خانه‌ها و بیرون، افکار سیاسی و میل به مبارزه را آرام آرام در وجودش می‌پروراند. در‌‌ نوجوانی با جریانی که «گروه فلسطین» نامیده می‌شد، ارتباط تنگاتنگی پیدا کرد. گروهی چپ‌گرا وابسته به جریان جزنی- ضیاظریفی که مبارزه‌ای نامحدود علیه ظلم و نابرابری را تبلیغ می‌کرد.

همزمان با دیگر رفقایش، مطالعات مارکسیستی خود را ادامه داد.

برادرش در این باره می‌گوید:

احمد زیبرم با وسایل ماهیگیری

«شرایطی را به خاطر می‌آورم که هفت هشت سالی بیشتر نداشتم، که شکل و شمایل احمد، به عنوان مسئول خانواده برایم جا افتاده بود. تلاش احمد را در کنار مشقت پدر و مادر، همواره‌گی نقش محکم و جا افتاده‌اش را با اراده با صلابتش در تار و پود کل جامعه پر جمعیت خانواده حس می‌کردیم».

چند سال بعد احمد به دوره خدمت سربازی رفت و پس از آن مدتی در کارخانه «شیشه قزوین» و چندی هم در «بنز خاور» تهران، مشغول به کار شد سرانجام به عنوان کتابدار در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران، کار خود را آغاز کرد.

در همین سالها برای آخرین بار به دیدار خانواده در زادگاهش رفت. دیداری که به دلیل مایه‌گذاری فراوان او برای اهل خانه خصوصاً پدرش، همه‌ی آنها را متعجب کرده بود. بعد از این دیدار احمد سوار بر اتوبوسی شد که از سمت اردبیل و آستارا، با عبور از انزلی به سوی تهران می‌آمد و این‌ آخرین سفر او بود.

زندگی مبارزاتی احمد زیبرم

کار در کارخانه و زندگی در کنار اقشار محروم پایتخت، آرام آرام احمد را به زندگی مبارزاتی سوق می‌داد و به مبارزه با وضع موجود تشویقش می‌کرد. با تشکیل حلقه‌های مطالعاتی میان افراد محروم و کارگران شاغل در کتابخانه آگاه‌گری میان محرومان به نخستین اولویت زندگی‌اش تبدیل شد. در همین راستا با کانون اولیه سازمان چریکهای فدایی خلق آشنا شد.

اواخر دهه ۴۰ مطالعات آنان به تز جنگ مسلحانه رسید و احمد نیز با پذیرفتن این استراتژی به چریکی تمام‌عیار تبدیل شد. همزمان گروهی دیگر به فرماندهی علی‌اکبر صفایی فراهانی طرح حمله به پاسگاه سیاهکل را داشتند. ماجرای سیاهکل که به کشته شدن و بازداشت جمعی از اعضای گروه انجامید، ساواک را نسبت به گروه‌های مطالعاتی جوانان حساس کرد. سال ۱۳۴۹ احمد به عنوان یکی از اعضای گروه مسلح احمدزاده - پویان در تهران در چند عملیات مسلحانه شرکت کرد.

در اواخر همین سال او به همراه احمد فرهودی، کاظم سلاحی و حمید توکلی برای تامین مخارج گروه در عملیات مصادره موجودی بانک ملی میدان ونک تهران مشارکت کرد. بعد از چند عملیات مشابه ارتباطاتی میان دو گروه جنگل و تهران بوجود آمد و سازمان چریک‌های فدایی خلق اعلام موجودیت کرد.

اواخر زمستان همین سال به عنوان عضو یکی از تیم‌های چریکی سازمان، به همراه حسن نوروزی، با استفاده از نارنجک، به سفارت آمریکا در تهران حمله کرد و پس از انجام این عملیات به محل زندگی مخفی خود بازگشت. او همچنین در جریان حمله چریک‌ها به کلانتری قلهک در تهران و ترور سرتیپ فرسیو، دادستان ارتش که به خونخواهی چریک‌های جنگل انجام شد، شرکت کرد. پس از پایان این عملیات بود که عکس او از سوی ساواک به همراه ۸ نفر دیگر از چریک‌های فدایی شامل امیرپرویز پویان، حمید اشرف، عباس مفتاحی، جواد سلاحی، رحمت‌الله پیرونذیری، منوچهر بهایی‌پور، محمد صفاری آشتیانی و اسکندر صادقی‌نژاد با تعیین ۱۰۰ هزار تومان جایزه برای دستگیری هر یک از آن‌ها، به طور گسترده در سراسر کشور منتشر شد.

تصویری از دوران جوانی احمد زیبرم

چاپ عکس او در روزنامه‌ها با حمله ماموران ساواک به خانه پدری‌اش در انزلی همراه شد. ماموران در این یورش، ضمن اذیت و آزار خانواده احمد، با برهم ریختن خانه، کتاب‌های او را که به عنوان گنجی خانوادگی پاس داشته می‌شد، با خود بردند. برادر کوچکتر احمد درباره تلاش ساواک برای یافتن او در آن سال‌ها می‌گوید: «ما بی‌خبر از دنیا، ساواک ولی جویای آلبوم عکس خانواده و فامیل و دوستان و دسترسی به آدرس‌ها بود. همسایه‌ها و فامیل هم از شبیخون ساواک در امان نمانده بودند و کل منطقه مشمول تجسس و تعقیب و گریز و مراقبت ویژه قرار گرفت.»

لو رفتن خانه تیمی

انتشار تصاویر چریک‌های فدایی، عملیات گسترده ساواک را به دنبال داشت. عملیاتی که سرانجام به بازداشت حمید توکلی (از اعضای سازمان) و کشف یکی از خانه‌های تیمی آنان انجامید. احمد در اوایل همین سال در عملیات مصادره اموال بانک ملی خیابان آیزنهاور تهران نیز مشارکت کرده بود و حالا از اعضای موثر واحد مسلح اسکندر صادقی‌نژاد به شمار می‌آمد.

سوم خرداد ماه سال ۱۳۵۰ بود که خانه تیمی اعضای اصلی سازمان در خیابان طاووسی تهران لو رفت و به محاصره نیروهای ساواک درآمد. در این خانه افرادی چون امیرپرویز پویان، اسکندر صادقی‌نژاد، رحمت‌الله پیرونذیری، سعید آرین، احمد زیبرم، حمید توکلی و خواهر او شهین توکلی ساکن بودند.

به گفته محمدتقی سیداحمدی، از فعالان سازمان «رفقا به محض اینکه متوجه می‌شوند حمید توکلی از اعضای این خانه، دستگیر شده است با مسأله تخلیه خانه تیمی مواجه می‌شوند و اسکندر صادقی‌نژاد با قاطعیت می‌گوید باید خانه را تخلیه کنیم.»

در آن روز‌ها اعضا قرارداد خانه‌ای تازه را با بنگاه بسته بودند، اما قرار بود چندروز بعد آن را تحویل بگیرند. امیرپرویز پویان در این شرایط ابتدا مخالف تعویض خانه بود، اما بالاخره بعد از گفت‌وگوی بسیار، نظر اسکندر صادقی‌نژاد مبنی بر تخلیه فوری خانه پذیرفته و قرار می‌شود خود او (صادقی‌نژاد) به بنگاه مراجعه کند و در صورتی که خانه‌ جدید آماده باشد، چند روز زود‌تر خانه را تحویل بگیرد.

با موافقت بنگاه‌دار چریک‌ها مشغول اسباب‌کشی می‌شوند. اسکندر صادقی‌نژاد، احمد زیبرم، سعید آرین و همسرش شهین توکلی مقداری از اثاث را برداشته و به خانه‌ جدید می‌روند‌. اسباب‌کشی پیش از موعد آنان به پلیس گزارش می‌شود. لحظاتی بعد نیروهای شهربانی به محل جدید می‌رسند و گروه وارد درگیری می‌شود. اینجاست که اسکندر صادقی‌نژاد در موضع نظامی قرار گرفته و با تیراندازی به سوی پلیس پوششی ایجاد می‌کند که به واسطه آن احمد زیبرم به همراه عباس جمشیدی رودباری و سه نفر دیگر موفق به فرار شوند.

در این درگیری اسکندر صادقی‌نژاد کشته می‌شود و شهین توکلی و سعید آرین در اثر اصابت گلوله زخمی و دستگیر می‌شوند. سعید آرین بعد‌ها اعدام و شهین همسرش به زندان محکوم شد اما با پیروزی انقلاب ۵۷ از اسارت رهایی یافت.

تقریباً همزمان با این درگیری، ماموران به خانه تیمی قبلی که هنوز پویان و پیرونذیری در آن حضور داشتند حمله کرده و درگیری مسلحانه شروع می‌شود. نزاعی که تا عصر به طول انجامید اما نهایتاً به کشته شدن دو چریک ساکن خانه منجر شد.[۲]

کتاب جمعه، سال اول شماره ۳ صفحه ۶۲

در خرداد ١٣٥٠ احمد زیبرم همراه با چهار رفیق دیگرش در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند و توانستند حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج می‌شود، اما کمی دورتر با ماموران امنیتی که در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد می‌شود. در ابتدا از زن صاحب‌خانه برای بستن زخمش یک چادر می‌گیرد و هنگامی که می‌خواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفت‌زده می‌شود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر می‌گیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین می‌برد و با آخرین گلوله‌ خود جان‌ می‌بازد.

پایان یک گریز یک ساله

با مرگ اعضای شاخص سازمان از جمله پویان، صادقی‌نژاد و پیرونذیری، دیگر اعضا چون زیبرم و جمشیدی رودباری، در راه زندگی مخفی احتیاط بیشتری به خرج دادند و مراوداتشان با دیگر اعضای سازمان را به حداقل رساندند. همزمان فشار‌ها بر خانواده احمد برای لو دادن محل اختفای وی گسترش می‌یافت، چرا که فرار او و یارانش از حمله همه‌جانبه ساواک بر آنان گران آمده بود.

برادر احمد درباره فشارهای آن روز‌ها بر خانواده می‌گوید:

«پدرم هر از چند گاهی به ساواک برده می‌شد و به استنطاقش می‌کشیدند، او علی‌رغم مقاومتش در جامعه، از نگاه جماعتی که با نیش و کنایه «پدر خرابکار» خطابش می‌کردند نیز در امان نمی‌ماند.»[۳]

اما ۲۸ مرداد ۱۳۵۱ پایان گریز یکساله و دو سال زندگی مخفی احمد زیبرم در نازی‌آباد تهران رقم خورد. ۱۹ سال از کودتا علیه دولت مصدق می‌گذشت و هواداران سلطنت مشغول فراهم آوردن زمینه‌های برگزاری مراسم جشن سالگرد - به زعم خودشان - «قیام ملی ۲۸ مرداد» بودند و خیابان‌ها پر از ماموران پلیس بود. ذر سحرگاه احمد زیبرم که با تغییر قیافه و سوار بر موتور برای انتقال اسلحه و برخی اسناد از خانه تیمی خارج شده بود، در نزدیکی پل راه‌آهن با فرمان ایست یک مامور مواجه شد و به خیال آنکه شناسایی شده است پس از شلیک به سوی او از محل می‌گریزد اما با تعقیب دیگر ماموران که آن روز در خیابان‌ها فراوان بودند مواجه شده و از ناحیه پا هدف گلوله قرار می‌گیرد. درگیری و گریز او موجب محاصره منطقه توسط ماموران ساواک می‌شود.

محله نازی‌آباد تهران از زمین و هوا به محاصره پلیس در آمد. زیبرم موتور را‌‌ رها می‌کند و به طرف کوچه‌ای فرعی می‌دود. ماموران ساواک داد می‌زنند که این «خرابکار» را بگیرید. پیرمردی او را بغل می‌کند. زیبرم می‌گوید «ول کن پدر». ماموران ساواک نزدیکتر می‌شوند. زیبرم با شلیک تیری هوایی خود را‌‌ رها کرده و وارد کوچه‌ای دیگر می‌شود. کوچه بن‌بست است. آخرین در نیمه باز است و او به سرعت وارد حیاط خانه می‌شود.

روزنامه اطلاعات سال ۱۳۵۱

ادامه ماجرا به روایت محمد بلوری: «می‌بیند زن خانواده دم حوض نشسته رخت می‌شوید، همسرش هم در ایوان خوابیده. زیبرم می‌داند که ماموران محل مخفی شدنش را یافته‌اند. ابتدا مرد خانواده که مریض بوده را به داخل می‌برد، بعد هرچه مهمات داشته می‌خواسته به کمرش ببندد، به زن می‌گوید چادرش را به او بدهد. حتی پول چادر زن را هم می‌دهد. به زن هم می‌گوید با بچه‌اش به زیرزمین برود تا وقتی تیراندازی می‌شود به آن‌ها آسیبی نرسد...»

زیبرم پس از اطمینان از امنیت افراد ساکن خانه، به طبقه بالا رفته و در اتاق مخفی می‌شود. ماموران ساواک که روی پشت بام‌ها مستقر بودند، دقایقی بعد به خانه یورش می‌برند. گلوله‌های فراوانی از هر دو سو شلیک می‌شود و احمد زیبرم در نبردی نابرابر تمامی فشنگ‌هایش را شلیک می‌کند. برخی روایت‌ها می‌گویند او پس از اتمام گلوله‌هایش با رگبار اسلحه ماموران امنیتی کشته شد و دیگران از خودکشی او با آخرین گلوله و برخی دیگر از خوردن سیانور می‌گویند. اما تمام روایت‌ها حاکی از مرگ احمد زیبرم در‌‌ همان بالاخانه نازی‌آباد است و اینکه ماموران تا چند ساعت اول جرات ورود به ساختمان و نزدیک شدن به پیکر او را نداشته‌اند. پیکر احمد زیبرم را پس از خارج کردن از ساختمان نازی‌آباد، در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند. چاپ گزارش درگیری و کشته شدن احمد زیبرم در روزنامه کیهان آن روز‌ها بازتاب بسیاری داشت. بازتابی که تصویر ساخته شده از چریک‌هایی فدایی خلق را که توسط رژیم تبلیغ

می‌شد، در هم شکست.

محمد بلوری درباره آثار انتشار این گزارش می‌گوید:

«من چند ساعت بعد از این ماجرا برای تهیه گزارش به آن خانه رفتم و وقتی گزارش چاپ شد، سر و صدای زیادی بلند کرد. آن زمان عراق با ایران مشکل داشت و یک رادیو فارسی داشت که بیست و چهار ساعت علیه دولت گزارش می‌داد. بعد از چاپ این گزارش هم چند روز آن را در چند نوبت می‌خواندند. سر این جریان هم من را گرفتند و یکی دو ماهی اوین بودم. تا آن روز به مردم می‌گفتند این‌ها خرابکارانی آدم‌کش‌اند، اما این گزارش نشان می‌داد ذیبرم نه تنها ضد مردم و خرابکار نیست، آنقدر انسان پاکی است که حتی پول چادر آن زن را هم داده بود.»[۴]

در رثای زیبرم

احمد شاملو، دو شعر به یاد و خاطره احمد زیبرم سروده است. (زیبرم هنگام شهادت ۲۷ سال داشت). شاملو در یکی از این اشعار احمد زیبرم و یارانش را «بچه‌های اعماق» لقب داده و در شعری دیگر با اشاره‌ به سابقه ماهیگیری احمد زیبرم و راهش در آگاهی‌بخشی به جامعه و مبارزه با محرومیت و دیکتاتوری و الگوی مبارزاتی شده برای جوانان چنین سرود:[۵]

نگاه کن

چه فروتنانه بر درگاه نجابت

سنگ مزار احمد زیبرم

به خاک می‌شکند

رخساره‌ای که توفانش

مسخ نیارست کرد

چه فروتنانه در آستانه تو

به خاک می‌افتد

آنکه در کمرگاه دریا

دست

حلقه توانست کرد

نگاه کن

چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد

آنکه مرگش

میلاد پر هیاهوی هزار شهرزاده بود

نگاه کن![۶]

منابع

  1. فدایی خلق، احمد زیبرم انتشارات سازمان اتحاد فداییان خلق ایران
  2. درگیری در خانه تیمی خیابان طاووسی، محمدتقی سید‌احمدی مجله‌ی آرش
  3. سخنرانی اردوان زیبرم در باره‌ی برادرش احمد کلن آلمان ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۵
  4. سایت همبستکی ملی
  5. کلیپ احمد شاملو یوتیوب
  6. شعر میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد از احمد شاملو به یاد احمد زیبرم و اکبر تک دهقان