انقلاب فرهنگی

انقلاب فرهنگی اقدامی بود که به فرمان خمینی در سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ خورشیدی با هدف پاک‌سازی استادان و دانشجویان انجام شد. انقلاب فرهنگی هدفش را اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها و از بین بردن فاصله بین دو نظام آموزش عالی مجزای حوزوی و دانشگاهی اعلام کرد اما در عمل هدف اصلی آن حذف مخالفان و روشنفکران و هواداران جریان‌های سیاسی بود که اغلب در دانشگاه‌ها فعالیت می‌کردند. [۱] طی این وقایع به مدت سه سال دانشگاه تعطیل شده و صدها استاد دانشگاه و دانشجو اخراج و یا دستگیر شدند.

انقلاب فرهنگی
انقلاب فرهنگی.jpg
تاریخاز ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲
مکاندانشگاههای ایران
علت‌هااسلامی سازی دانشگاههای مدرن
هدف‌هاپاک‌سازی استادان و دانشجویانی که از دید حکومت جمهوری اسلامی ایران، «غرب‌زده» به‌شمار می‌رفتند
طرف‌های درگیری مدنی
دولت جمهوری اسلامی ایران
دانشجویان مخالف دولت
چهره‌های شاخص
روح‌الله خمینی
مسعودرجوی
تلفات
کشته(ها)۱۷ تن شمارش شدند
زخمی‌هابیش از ۲۱۰۰ تن
جریمه‌شده۵۷۰۶۹ دانشجو و بیش از۸۰۰۰از کادر علمی دانشگاهها اخراج شدند

دانشگاه که در انقلاب ضد سلطنتی نقشی فعال داشت، پس از انقلاب، مکانی برای تبادل نظر و فعالیت‌های مسالمت آمیز سیاسی نیز به شمار می‌رفت.

گروههای زیادی از هواداران جریانات سیاسی، انجمن دانشجویان مسلمان، (هوادار سازمان مجاهدین خلق)، دانشجویان پیشگام (هوادار سازمان چریک‌های فدایی خلق) و دانشجویان هوادار راه‌کارگر، پیکار، هرکدام برای خود دفتری در دانشگاه‌ها داشتند. ضعیف‌ترین گروه، مجموعه‌ای از دانشجویان طرفدار حکومت با نام «انجمن اسلامی دانشجویان» بود. این مجموعه اگر چه پایگاه فکری مستحکم و قابلیت فعالیت گسترده نداشت اما متعلق به حکومت و در جهت پیشبرد خطوط خمینی عمل می کرد.[۲]

هدف دانشجویان و دانشگاهیان جا انداختن آزادی‌های سیاسی و بازگشت جامعه به روال عادی زندگی و برگرداندن کلا‌س‌های درس به مجرای آکادمیک خود بود. اما با حمله به دانشگاه و انقلاب فرهنگی تمامی این اهداف ناموفق ماند.[۲]

خمینی که در سخنرانی‌های مختلف فضای آن‌زمان جامعه را علیه گروه‌های اپوزیسیون تهییج می‌کرد، در سخنرانی خود در روزهای پایانی فروردین ۵۹ حکم نهایی را در مورد آن‌ها داد. او از برچیدن دفاتر گرو‌ه‌های اپوزیسیون ظرف سه روز و زدوده شدن نیروهای وابسته به شرق و غرب سخن گفت.

بنی‌صدر پس از فرمان خمینی مبنی بر برچیدن دفاتر نیروهای اپوزیسون از دانشگاه، در ۳۰ فروردین ۱۳۵۹ فرمان حمله به دانشگاه را صادر کرد و بدین ترتیب پروژه‌ی عنوان انقلاب فرهنگی با حمله به دانشگاه‌ها آغاز شد.

باین حمله با کشمکش‌های بسیار و خونریزی و اعمال خشونت همراه شد. سرانجام بعد از یک هفته درگیری‌ها پایان یافت و مراکز آموزش عالی برای مدتی نامعلوم تعطیل شدند. بیش از دو سال طول کشید تا مجددا آموزش عالی در ایران به جریان افتد. بسیاری این تعطیلی را یک فاجعه آموزشی دانسته‌اند. پس از آن هیئت‌هایی از طرف سازمان‌دهندگان انقلاب فرهنگی به تصفیه هزاران استاد دانشگاه و دانشجو پرداخته و آن‌ها از دانشگاه اخراج کردند. بعدها با ایجاد سهمیه‌ی بسیج تلاش بسیاری برای وارد کردن نیروهای حامی خمینی به دانشگاه انجام شد.

تاریخچه‌ی انقلاب فرهنگی

یکی از اهداف تعطیلی دانشگاه‌ها و آغاز طرح انقلاب فرهنگی که به دستور خمینی و حمایت سایر دست اندرکاران جمهوری اسلامی اجرا شده بود، یکپارچه‌سازی و تصفیه‌ی دانشگاه از عوامل عموما مخالف در دانشگاه‌ها بود.[۳]

بعد از انقلاب ضد سلطنتی سازمان چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق در دانشگاه به تبلیغ و تشکیل کلاس‌های تئوری و برگزاری میتینگ می‌پرداختند. همچنین سازمان مجاهدین خلق ایران که اساسا توسط دانشجویان پایه ریزی شده بود در میان دانشگاهیان و اساتید دانشگاه هواداران بسیاری داشتند.

کلاس‌های تببین مسعود رجوی

درحقیقت پس از انقلاب و ساقط شدن محمدرضا شاه، برای سران جمهوری اسلامی چنین فضایی قابل تحمل نبود. آن‌ها قصد داشتند دانشگاه را از عناصر سیاسی خالی کرده و آن را با اهداف خود همسو سازند. در آن زمان سرکوب مخالفین در خیابان‌ها آغاز شده بود و محیط دانشگاه نیز از نظر حکومت نباید به محیط امنی برای فعالیت‌های سیاسی تبدیل می‌شد. یکی از موانع جدی که بعدها معلوم شد تهدید شماره یک در ذهن خمینی به شمار می رفت کلاس‌های تبیین جهان مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف بود.[۱]

 
مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف -۱۳۵۸

در این دوران مسعود رجوی در نیمه سال ۱۳۵۸ کلاس‌هایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین می‌پرداخت. در این کلاس‌ها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت می‌کردند. سپس فیلم‌ها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع می‌شد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجه ۱۶ جلسه از کلاس‌های مسعود رجوی است. در ۹ فروردین ۱۳۵۹ روزنامه فرانسوی لوموند دراین‌باره نوشت:

«یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفه مقایسه‌ای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد از ظهر تدریس می‌کند. در حدود ۱۰هزار نفر با ارائه کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت ۳ ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا می‌دهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزنده‌اش و نیز جوانی خود (وی ۳۲ سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. میتینگ‌های سیاسی‌یی که وی در پایتخت و شهرستان‌ها برگزار می‌کند، توده‌های ۱۰۰ هزار نفری، ۲۰۰ هزار نفری و بعضی اوقات ۳۰۰ هزار نفری را جلب می‌کند.»[۴]

این کلاس‌ها البته از طرف حاکمیت خمینی که می‌رفت بر همه امور سلطه پیدا کند، قابل تحمل نبود اما خمینی به‌علت شرایط انتخابات نمی‌خواست تا پیش از انتخابات مقابل نسل جوان و دانشجویان فعال در آن زمان بایستد. پس از پایان انتخابات در بهمن ماه همان سال با یک کودتای فرهنگی که به بستن دانشگاه‌ها منجر شد، کلاس‌های مسعود رجوی نیز تعطیل گردید و ناتمام ماند.[۵]

از نگاه بسیاری یکی دیگر از دلایل کلید خوردن این پروژه که در سخنرانی خمینی به همین مناسبت نیز بیان شد عکس العملی بود که به شکست انجمن‌های اسلامی نشان داد. این انجمن‌ها در انتخابات دانشگاه‌ها کمتر از ده درصد آرا را آورده بودند. بنی صدر بعد از برکناری خود در روزنامه‌اش به آن اشاره می‌کند که موضوع شکست نیروهای اسلامی دانشجویان خط امام و طرفداران نظام در انتخابات دانشگاه‌ها در شورای انقلاب نیز مطرح می‌شود.[۶]

اولین گام‌ها برای انقلاب فرهنگی

پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، خمینی، در پیام نوروزی خود، در فروردین ۵۹ اول فروردین، طبقه روشنفکر دانشگاهی را بریده از مردم خواند و اعلام کرد:

 
پیام و عکس خمینی روزنامه کیهان

«باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه‌های سراسر ایران به‌وجود آید... تا دانشگاه محیط سالمی‌شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. اکثر ضربات مهلکی که به‌ این اجتماع خورده است از دست اکثر همین روشنفکران دانشگاه‌ رفته‌یی است که همیشه خود را بزرگ می‌دیدند و می‌بینند.»[۷]

چند روز بعد، رئیس وقت شهربانی در بخشنامه‌ای از مسؤولان دانشگاه‌ها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاه‌ها خودداری نمایند[۸]. پیام خمینی تظاهراتی را در دانشگاه‌ها علیه تشکل‌های دانشجویی مخالف جریان حاکم به همراه داشت. اولین حرکت مهم در ۲۱ فروردین ۱۳۵۹ در دانشگاه تبریز انجام شد و با تصرف تمامی اتاق‌های تشکل‌های مزبور به پایان رسید. کمی قبل از پیام نوروزی خمینی، در ۸ اسفند ۱۳۵۸ مصطفی میرسلیم، معاون سیاسی سرپرست وزارت کشور طی نامه‌ای از وزیر علوم درخواست کرد و گفت :

«رؤسای دانشگاه‌ها از اجازه دادن به گروه‌های سیاسی به هر عنوان برای برگزاری مراسم سخنرانی و تبلیغات سیاسی خودداری کنند.»

البته بدیهی بود که وزیر علوم به تنهایی قادر به انجام چنین کاری در فضای آن زمان دانشگاه نبود.[۹][۶]

سخنرانی خمینی پیش زمینه انقلاب فرهنگی

در ۲۹ فروردین همان سال خمینی طی سخرانی شدیداللحنی گفت:

«ما از محاصره اقتصادی و تجاوز نظامی نمی‌هراسیم. ما از دانشگاه‌های غربی و آموزش جوانان ما در جهت منافع شرق و غرب است می‌هراسیم.»[۱۰]

 
خمینی در حال سخنرانی

در این روز شورای انقلاب در پی دیدار با خمینی مهلتی سه روزه به گروه‌ها و احزاب سیاسی برای تعطیلی دفاتر خود در دانشگاه‌های سراسر کشور داد. در پی اطلاعیه شورای انقلاب، در این روز درگیری‌های گسترده‌ای میان انجمن‌های اسلامی و دیگر گروه‌های سیاسی در مراکز آموزش عالی در تهران، شیراز، مشهد، بابلسر، کرج و جهرم رخ داد.

در تهران خشونت بارترین درگیریها در دانشگاه تربیت معلم روی داد که اعضای انجمن اسلامی پس از ساعت‌ها درگیری موفق شدند به کمک نمازگزاران نماز جمعه دانشگاه را تحت کنترل خود درآورند.[۱۱]

اطلاعیه شورای انقلاب درباره انقلاب فرهنگی

۲۹فروردین ـ «شورای انقلاب» در اطلاعیه‌یی که علی خامنه‌ای آن را در نماز جمعه روز ۲۹ فروردین قرائت کرد اخطار داد:

«... اگر در ظرف ۳روز از صبح شنبه (۳۰فروردین) تا پایان روز دوشنبه (اول اردیبهشت) این ستادهای عملیاتی گروه‌های گوناگون برچیده نشوند، شورای انقلاب مصمم است که همه با هم یعنی رئیس‌جمهوری (بنی صدر) و اعضای شورا مردم را فراخوانند و همراه با مردم در دانشگاه‌ها حاضر شوند و این کانون‌های اختلاف را برچینند».[۱۲]

موضع‌گیری بنی صدر در مورد انقلاب فرهنگی

در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ دولت بنی صدر به گروه‌های سیاسی سه روز مهلت داد که دفاتر خود را به بیرون دانشگاه انتقال دهند. او گفت:

 
بنی‌صدر و خمینی

«ما نمی‌خواهیم در دانشگاه هیچ گروهی را تصفیه کنیم یا بگوییم نفس نکشد، اما کجای دنیا یک گروهی ۵۹ اتاق در اختیار دارد و هرجور بخواهد رتق و فتق می کند؟ دانشگاه جای بحث آزاد است، اما جای تبدیل شدن به ستاد نیست.»

بنی صدر دانشجوها را تهدید کرد که در صورت تعطیل نکردن دفاتر، خودش وارد قضیه شود:

«سه روز قرار گذاشتیم که دانشگاه را به حالت اول بازگردانند و آن‌ها بساطشان را از دانشگاه برچینند اگر فکر کنند حرفی است که می‌زنیم بدون اینکه دنباله داشته باشد من خودم از مردم دعوت می کنم با خود و اعضای شورای انقلاب در دانشگاه‌ها حضور داشته باشند و ما آن ستادها را تعطیل می‌کنیم.»[۱۳]

اعلامیه دوم شورای انقلاب

صدور اعلامیه دوم شورای انقلاب فشار بر روی گروه‌های دانشجویی دگر اندیش افزایش پیدا می‌کند. مفاد این اعلامیه به شرح زیر است:

 «ملت مسلمان و مبارز ایران؛

شورای انقلاب با توجه به این که امروز در دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی سرعت مورد نظر در اجرای تصمیمات اعلامیه مورخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ وجود نداشته است و نظر به اینکه شورا مصمم است با قاطعیت این تصمیمات که به تایید امام رسیده را اجرا کند. یادآوری نکاتی را لازم می‌داند: 

  1. اجرای انقلاب فرهنگی که از ابعاد مهم انقلاب اسلامی ایران است بدون مشارکت همه جانبه دانشگاهیان و دانشجویانی که در خدمت انقلاب اسلامی و رهنمود‌های امام خدمت می‌کنند، ممکن نیست. 

  2. شورای انقلاب معتقد است تاخیر در این امر مهم ناشی از نابسامانی‌ها و به همین دلیل نیز با تشنج در محیط دانشگاه‌ها مخالف است و چنین وضعی را مغایر با تدارک فرصت جهت دگرگونی بنیادی نظام آموزشی می‌داند. 

  3. تصمیمات شورا در مورد برچیدن ستاد و دفا‌تر فعالیت گروه‌های مختلف شامل کلیه مراکز دفا‌تر و اتاق‌هایی است که به نحوی از انحاء به گروه‌ها مربوط می‌شود و بنابراین کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی و نظیر این‌ها را در بر می‌گیرد. 

  4. این تصمیم هرگز به معنی عدم رعایت جو آزاد و سازنده فکری در چهارچوب قانون اساسی نیست ولی وجود این دفتر‌ها عملا موجب درگیری و آسیب دیدن جو آزاد می‌شود.

  5. برچیدن این مراکز در دو روز آینده با حضور دانشجویان در دانشگاه‌ها منافات دارد بنابراین دانشجویان با شورای انقلاب همکاری می‌کنند و از این ساعت دانشگاه‌ها را تخلیه می‌کنند. 

  6. هر یک از گروه‌ها برای جمع آوری وسائلی که در دفا‌تر موجود است ۵ نفر را به سرپرست دانشکده معرفی می‌کند. وسائل با حضور مسئولین اداری دانشکده‌ها مضبوط می‌گردد تا بعدا آنچه متعلق به دانشجویان است خارج شود. 

  7. به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی دستور داده شده است که حفظ امنیت دانشگاه‌ها و نمایندگان گروه‌ها را چه در جریان تخلیه و چه در جریان جابجایی بر عهده بگیرند. 

  8. از مردم تقاضا می‌شود آمادگی خود را حفظ کنند. ولی در عین حال برای آسان کردن کار تخلیه از از تجمع حول و حوش دانشگاه‌ها خودداری کنند. بدیهی است در صورت لزوم با یک پیام رادیویی از مردم خواسته می‌شود تا همراه رئیس جمهور و شورای انقلاب به دانشگاه‌ها بیایند. 

  9. بدیهی است اگر امور بر خلاف آنچه در فوق اشاره شده است، جریان یابد رئیس جمهور منتظر پایان روز دوشنبه اول اردیبهشت نمی‌شوند و زود‌تر به دانشگاه می‌آیند. 

  10. پس از انجام عملیات و برقراری نظم دانشگاه‌ها از روز سه شنبه دوم اردیبهشت افتتاح خواهد شد.»[۱۳][۱۴]

حمله به دانشگاه‌ها

تبریز: حملات با سخنرانی رفسنجانی در دانشگاه تبریز در ۲۶ فروردین آغاز گردیدند. به دنبال این سخنرانی، دانشجویان در بخش پرسش و پاسخ او را مورد مؤاخذه قرار دادند اما رفسنجانی تهدید به تصفیه دانشگاه‌ها نمود که با هو کردن دانشجویان مواجه شد. وی سپس دانشگاه را ترک کرد. به دنبال آن حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ دانشجوی حزب اللهی در ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز دست به تحصن زدند. دکتر فاروقی رییس وقت دانشگاه تبریز آن‌ها را مورد انتقاد قرار داده و گفت: «سرنوشت ۱۲۰۰۰ دانشجو را تابع احساسات چند صد نفر نخواهد کرد.» 

 
حمله چماقداران به دانشجویان

در ۲۸فروردین ۵۹ جمعی از تعداد زیادی از بسیجیان یا لباس شخصی‌ها و کسانی که در آن زمان به آن‌ها چماقدار می‌گفتند پس از یک راهپیمایی به دانشگاه‌ تبریز حمله کرده و دفاتر و کتابخانه‌های گروه‌های سیاسی را تخریب کرده و آتش زدند. خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران از این افراد به نام دانشجویان انقلابی دانشگاه تبریز نام برد.[۱۵]

در همین روز افراد مسلح در سراسر شهرهای ایران به‌ دانشگاه‌ها یورش بردند و برای بستن دانشگاه اقدامات قهر آمیز را آغاز کردند. 

رشت: در رشت، حزب الله و در راس آن‌ها هادی غفاری و امامی کاشانی با همکاری انصاری استاندار و کریمی دادستان شهر روز سوم اردیبهشت به دانشگاه حمله کرده و با کشتن ۱۲ نفر و زخمی و دستگیر نمودن بسیاری دیگر دانشگاه را به تصرف خود در آوردند. اسامی کشته شدگان دراین حملات عبارتند از:

  • منیره موسی پور
  • امان الله ایمانی
  • جهانی
  • محمد شادمان
  • خسرو بنیاد
  • اصغر مجابرآبادی
  • علی صفر زاده(طرقی) – محصل
  • اصغر بیک آبادی – کارمند
  • پیروز برانداخت
  • جواد گرگری
  • اصغر گنجی
  • احمد گنجه ای
  • همچنین فرامرز حمید که از دستگیر شدگان بود در تابستان در شهر رشت در یک محاکمه به تیرباران محکوم و تیرباران شد.

 در شیراز بنا به گزارش کیهان بیش از ۴۹۱ نفر مجروح شدند. بنا به گزارش شاهدان عینی میزان مجروحان به ۱۰۰۰ نفر میرسید و حداقل ۳ نفر کشته شدند. نسرین رستمی یکی از کشته شده‌ها بود.

اهواز: در دانشگاه جندی شاپور اهواز به تعداد زیادی از دانشجویان دختر تجاوز شده است و تا یک هفته مردم جنازه روی آب رودخانه اهواز می‌دیدند. اسامی ۱۲ نفر از کشته شدگان اهواز به قرار زیرند:

  • غلام سعیدی
  • فرزانه رضوان
  • جبراییل هاشمی
  • حمید درخشان
  • طاهره حیاتی ( دانش آموز ۱۴ ساله که درمقابل دانشکده علوم باقمه کشته شد)
  • فرهنگ انصاری
  • محمود لرستانی (کارگر شرکت نفت)
  • سعید مکوند
  • محمد عزیز پور
  • مهناز معتمدی
  • مهدی علوی شوشتری
  • احسان الله آبفشانی

روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت خانواده‌های دانشجویان زندانی به همراه دانشجویان درجلو تالار شهرداری اهواز جمع شدند که با تیراندازی پاسداران مواجه شده و ۳ نفر کشته و ۲۶ نفر زخمی شدند. روز ۱۲ اردیبهشت احمد موذن فارغ التحصیل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانیالی دیپلمه بیکار، دکتر نریمیسا پزشک درمانگاه حصیرآباد اهواز، مسعود ربیعی دانشجوی فوق لیسانس علوم تربیتی، غلام حسین صالحی دانشجوی علوم کامپیوتر، اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربیتی  به جرم شرکت در درگیری‌ها در یک محاکمه چند ساعته محکوم شده و تیرباران شدند. دو نفر اول از دانشجویان و دانش آموزان هوادار پیکار بودند و دکتر نریمیسا با پیشگام بود که به جرم مداوای دانشجویان زخمی به جوخه‌های تیرباران سپرده شد. بر طبق گزارشات، بیشترین جنایات را رژیم ایران در دانشگاه اهواز مرتکب شد.

زاهدان: در زاهدان، روز دوم اردیبهشت به دانشسرای عالی حمله شد و یکی از دانشجویان پیشگام به نام صادق نظیری کشته و عده زیادی مجروح شدند.

در مشهد و اصفهان و تبریز نیز با حمله به دانشگاه‌ها و مجروح کردن و دستگیری دانشجویان ، رژیم ایران موفق به تسخیر دانشگاه‌ها شد. اسامی ۲ نفر از کشته شدگان در مشهد به قرار زیرند: شکرالله مشکین فام و محسن رفعتی.[۱۶]

آمار کشته شدگان در انقلاب فرهنگی

شمار کشته‌ها و زخمی‌های دانشگاه‌ها در ۴روز (۲۹ فروردین تا اول اردیبهشت) طبق گزارش روزنامه انقلاب اسلامی اول اردیبهشت ۱۳۵۹(روزنامه بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت) چنین بود:

«دانشکده بابلسر ۳۰زخمی، دانشگاه شیراز ۳۱۰زخمی، دانشکده تربیت معلم تهران ۱۰۰زخمی، دانشگاه مشهد ۴۰۰زخمی و یک کشته، دانشگاه تهران ۴۹۱زخمی و ۳کشته، دانشگاه جندی‌شاپور ۷۰۰زخمی و ۵کشته، دانشگاه سیستان و بلوچستان ۵۰زخمی و یک کشته، دانشگاه گیلان ۷کشته و صدها زخمی و... »

تعطیلی سه ساله دانشگاه پس از انقلاب فرهنگی

اوایل سال ۱۳۵۹ و پس از انقلاب ، دانشگاه‌های سراسر کشور به مدت سه سال تعطیل شدند. هدف از این تعطیلی دستوری که مورد تایید و حمایت خمینی و سایر سردمداران نظام بود، تصفیه‌ی دانشگاه از عوامل عموما مخالف و گروه‌هایی بود که با ولایت فقیه و حاکمیت مطلقه‌ی او مخالف بودند. برای این کار تیم‌های تحقیق تشکیل شده و در طول سه سال به بررسی سوابق تمامی استادان دانشگاه پرداخته و تمامی کسانی را که مورد تایید نبودند از دانشگاه اخراج کردند.

 
دانشگاه تهران

صادق زيبا کلام که خود در تصفیه دانشگاهیان در آن زمان فعال بود هم اکنون درباره پيامدهای «انقلاب فرهنگی» می گويد:

«اتفاق بدی هم افتاد و آن تصفيه های هولناک سياسی و عقيدتی بود که متاسفانه به دست دانشجويان دفتر تحکيم وحدت و دانشجويان پیرو خط امام صورت گرفت. صدها تن از اساتيد دانشگاه ها به جرم اين که طرفدار حکومت نيستند و يا دارای انديشه اسلامی نبودند متاسفانه از دانشگاه اخراج شدند. اين اساتيد سرمايه‌های اين مملکت بودند. اينان کسانی بودند که از بهترين دانشگاه‌های آمريکا و اروپا فارغ التحصيل شده بودند. شوک عظيمی از دست دادن اين اساتيد به پيکر دانشگاه وارد کرد.»

وی افزود:

«به علاوه شمار زيادی از دانشجويان به دليل هواداری، همکاری و يا عضويت در گروه هايی که به عنوان گروه معاند و مخالف نظام توصيف می شدند، مثل پيشگام، چريک های فدايی خلق، توده ای، سازمان مجاهدين خلق، از تحصيل محروم شدند.»[۱۷]

در آن زمان، تصفیه و تعطیلی دانشگاه برای خمینی یک پیروزی بود. خمینی اساسا دانشگاه را مرکز فتنه معرفی می‌کرد و در سخنانی گفته بود:

«هرچه فساد در جهان است از همین دانشگاه‌هاست.»

محمد علی رجایی رئیس جمهوری وقت ایران در این مورد گفته بود:

«منهای دانشکده پزشکی و پیراپزشکی بقیه دانشگاه‌ها باید بسته شوند. برخی رشته‌ها زیادی هستند. برخی محتوی آموزشی دارند که به درد نیاز‌های کشور نمی‌خورد».[۱۳]

اخراج استادان و دانشجویان سیاسی

تعداد دانشجویان در سال ۱۳۵۹ بنا به آمار حکومت ۱۷۴۲۱۷ نفر بود که در سال ۱۳۶۱ تعداد آنان ۱۱۷۱۴۸ اعلام شد. با توجه به پذیرش دانشجویان جدید در سال ۱۳۶۱ تعداد کسانی که از دانشگاه‌ها اخراج شدند بیش از ۵۷۰۶۹ نفری است که تفاوت این دو آمار نشان میدهد. تعداد استادان و هیات علمی دانشگاه‌ها که در سال ۱۳۵۹ بیش از ۱۶۸۷۷ نفر بود به ۸۰۰۰ نفر درسال ۱۳۶۱ کاهش یافت که نشان دهنده تصفیه بیش از ۵۰ درصد کادر علمی دانشگاه‌ها می باشد.

جداسازی‌های جنسیتی

در طول دوران انقلاب فرهنگی پاره‌ای اقدامات توسط وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالی جهت اسلامی کردن موسسات آموزش عالی اعمال گردید. جداسازی جنسیتی مدارسی که هنوز مختلط بودند. اجباری کردن پوشش اسلامی در مدارس و دانشگاه‌ها، ممنوع کردن تحصیل بانوان در بعضی رشته‌ها و بازبینی کتاب‌های درسی و زدودن عکس‌های زنان بی‌حجاب از این کتاب‌ها در طول این سال‌ها اعمال گردید. در سال ۱۳۶۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی محدودیت‌هایی بر سر تحصیل زنان در رشته‌های مهندسی، علوم، فناوری، و کشاورزی وضع نمود. در اثر انقلاب فرهنگی رادیو و تلویزیون ایران در برنامه‌های خود تغییر رویه داده و از آن به بعد تنها برنامه‌های مذهبی و برنامه‌های مورد تأیید نظام جمهوری اسلامی ایران پخش می‌کردند.[۱۸]

تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی

ستاد انقلاب فرهنگی با فرمان خمینی تشکیل شد.  این ستاد بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. هسته هفت نفری که برای تشکیل این ستاد معرفی شدند عبارت بودند از:

  • علی شریعتمداری
  • محمدجواد باهنر
  • محمدمهدی ربانی املشی
 
* برخی از اعضای اولین ستاد انقلاب فرهنگی از راست به چپ حسن حبیبی، محمدجواد باهنر، عبدالکریم سروش و مهدی ربانی املشی
  • حسن حبیبی
  • عبدالکریم سروش
  • شمس آل‌احمد
  • جلال‌الدین فارسی[۱۹]

طرح وحدت حوزه و دانشگاه و تبعات آن

یکی از اهداف انقلاب فرهنگی، وحدت حوزه علمیه قم و دانشگاه بود. در طی این دوران محتوای بسیاری از کتاب‌های درسی و علمی طبق دیدگاه موجود شورای انقلاب فرهنگی، مورد بازبینی قرارگرفت. به شیوه‌های مختلف، دیدگاه‌های موسوم به چپ و لیبرال از آن‌ها حذف شد و همچنین تغییراتی با هدف اسلامی کردن دانشگاه و اجرای شریعت اسلام مورد نظر خمینی در دانشگاه‌ها اعمال گردید. این سلسله برنامه‌ها، تأثیرات زیادی بر ساختار فرهنگی و علمی ایران به‌همراه داشت؛ چنان‌که تعداد بسیاری از اساتید ایران را ترک کردند.

به گفته نیکی کدی پژوهشگر و خاور شناس آمریکایی در اثر انقلاب فرهنگی بسیاری از نخبگان کشور را ترک نمودند و از لحاظ علمی و فناوری، انقلاب فرهنگی باعث به عقب راندن ایران گردید به گفته شیرین هانتر نظام آموزشی ایران بعد از انقلاب فرهنگی دچار صدمه گردید. هرچند این به دلیل اسلام نبود. زیرا ایران در دوران اسلامی شدن و بعد از گرویدن ایرانیان به اسلام رنسانسی در دانش و ادبیات را تجربه کرد.[۱۸]

بازگشایی دانشگاه‌ها و کمیته‌های گزینش

بازطراحی نظام آموزش عالی بیش از زمانی که مورد انتظار بود طول کشید. این مسئله و بسته بودن دانشگاه‌ها برای مدت طولانی وضع ناامیدکننده‌ای برای استادان دانشگاه، کارکنان و دانشجویان و از همه بدتر خیل عظیمی از فارغ‌التحصیلان مدارس که راهی برای ادامه تحصیل در پیش نداشتند، به وجود آورد. این مسئله به همراه شرایط بحرانی زمان جنگ کشور را با مشکلات بزرگی مواجه کرده بود. با در نظر گرفتن این مسایل نظام کم‌کم شروع به بازگشایی دانشگاه‌ها نمود. در بهار ۱۳۶۱ ابتدا دانشجویانی که کمتر از ۲۵ واحد درسی برای فارغ‌التحصیلی در پیش داشتند به دانشگاه‌ها فراخوانده شدند و سپس دانشجویان پزشکی به دانشگاه‌ها برگشتند. ۲۷ آذرماه ۱۳۶۱، دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی کشور پس از ۳۰ ماه تعطیلی مجدداً بازگشایی شد. این روز در تقویم جمهوری اسلامی ایران، «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نام گرفته‌ است.با این حال پس از بازگشایی دانشگاه‌ها، سوابق سیاسی و عقیدتی داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها توسط «کمیته‌های گزینش» مورد ارزیابی قرار می‌گرفت و بسیاری از دانشجویان دارای عقاید سیاسی خاص و آن‌هایی که صلاحیت عقیدتی آن‌ها به تأیید نظام نرسیده‌ بود اجازه ثبت‌نام مجدد نیافتند.[۲۰]

انقلاب فرهنگی، جریانی سیاسی یا فرهنگی

سهراب بهداد استاد اقتصاد در دانشگاه دنيسون که سال‌ها در دانشگاه تهران به تدريس مشغول بوده، معتقد است که دانشگاه کانون‌های حياتی بودند که حکومت درصدد قبضه کردن آن‌ها بود و به همين خاطر با حمله به دانشگا ها اقدام به تعطيلی آن‌ها کرد.

بهداد می‌گويد:

«از نظر من که آن سال‌ها در دانشگاه تهران حضورداشتم، حمله به دانشگاه‌ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی کلا و کاملا يک حرکت سياسی بود. دانشگاه جزء جاهایی بود که جمهوری اسلامی برآن کنترل و تفوقی نداشت، به ويژه دانشگاه‌های عمده ايران مانند دانشگاه تهران، صعنتی، پلی تکنیک، دانشگاه تبريز، اهواز و...»

به گفته سهراب بهداد دانشگاه به لحاظ فضای فرهنگی مکانی نبود که خواست جمهوری اسلامی را برآورد کند چرا که دانشگاه ها در جريان انقلاب و بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷ به راستی آزادی را تجربه می‌کردند. او می‌افزايد:

«حکومت دانشگاه را در مقابل خود ديد و آن را بست، به نظر من به هيچ وجه اين حرکت اقدامی آکادميک نبود. اين نبود که تا به حال علوم اسلامی نبوده و اکنون هدف از انقلاب فرهنگی اسلامی کردن علوم باشد. نقل قول‌های بزرگان حرکت انقلاب فرهنگی کسانی مانند عبدالکريم سروش،حسن حبيبی، علی شريعتمداری و...آيت الله خمينی که دانشگاه را مرکز فحشا خواند همه و همه بيانگر آن بود که انقلاب فرهنگی يک حرکت سياسی برای تغيير در دانشگاه‌ها بود.»

بهداد می گويد:

«اگر اين يک حرکت آکادميک بود با دانشکده‌های فنی و مهندسی چه کار داشتند. مهندسی فيزيک و يا برق اسلامی و غير اسلامی که نداشتيم.»[۱۷]

روایت دکتر محمد ملکی درباره انقلاب فرهنگی

محمد ملکی رییس هیات مدیره وقت دانشگاه تهران بعدا درباره نتایج انقلاب فرهنگی گفت:

«به هنگام انقلاب فرهنگی یک سوم دانشجویان و دو سوم استادان به هر دلیلی اخراج شدند... این یک اتهام است که اتاق‌های دانشجویی و سازمان ریشه و منشاء بحران بودند. این بهانه بعدها گفته شد و هیچ مدرک و نشانه ای ارائه نشد. اگر دانشگاه تهران مرکز بحران بود چرا در سراسر کشور دانشگاه ها بسته شد؟ مسلما نمی خواهم از گروه ها دفاع کنم چرا که خودم بارها با آن ها درگیر شده ام و مورد مخالفت آن‌ها قرار گرفته ام، اما حرف من این است که این حق دانشجوست که اتاق ساختمان و فوق برنامه داشته باشد. انقلاب فرهنگی برنامه ای از طرف یک اراده برای کسب قدرت بود و در حقیقت نه یک انقلاب فرهنگی که صرفا یک هجوم سیاسی بود. نکته ای که باید اشاره کنم این است که طبق آمار وزارت علوم از نظر علمی پربارترین دوره های دانشگاه یک سال و نیم پیش از انقلاب فرهنگی بود.»[۲۱]

استعفای دکتر محمد ملکی

دکتر محمد ملکی رئیس دانشگاه تهران سرانجام در اعتراض به تعطیلی دانشگاه و انقلاب فرهنگی از مقام خود استعفا داد. یک سال بعد دکتر محمد ملکی مقاله‌ای با عنوان «انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی» نوشت. وی در تیرماه سال ۶۰ به دلیل اعتراضاتش به انقلاب فرهنگی و سایر فعالیت‌های منتقدانه بازداشت شد. ابتدا به دوبار اعدام محکوم شد و در ‌‌نهایت این حکم به ۱۰ سال زندان کاهش یافت.

دوره زندان وی همراه با شکنجه‌های فراوان مانند آویزان کردن با دستبند قپانی و کابل زدن به کف پا بود. در یک مورد حتی برخورد کابل با چشم ملکی باعث نابینایی یک چشم وی شد که این چشم بعد از ۲۰ سال با عمل لیزر و تعبیه لنز مخصوص تا حدی بینایی‌اش را به دست آورد. وی در مرداد ۶۵ پس از گذراندن نیمی از حبس آزاد شد اما همچنان تا مدت‌ها تحت نظر نیروهای امنیتی قرار داشت. دکتر محمد ملکی در دوران زندان به اجبار از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی مدتی به تدریس در دانشگاه آزاد پرداخت که به دلیل مخالفت رییس دانشگاه، از تدریس در آنجا نیز محروم  گشت.[۲۱]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ کودتای موسوم به انقلاب فرهنگی، سایت سازمان مجاهدین خلق
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ انقلاب فرهنگی بزرگترین یورش در سیاسی‌ترین دوره جنبش دانشجویی، سایت دویچه‌وله فارسی
  3. چرا انقلاب فرهنگی؟، سایت برترین‌ها
  4. مسعود رجوی و فراز و نشیب‌های مبارزه با دو دیکتاتوری، سایت سازمان مجاهدین خلق
  5. مسعود رجوی و فراز و نشیب‌های مبارزه با دو دیکتاتوری، سایت سازمان مجاهدین خلق
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ انقلاب فرهنگی، وبلاگ
  7. روزنامه جمهوری اسلامی، ۶فروردین ۱۳۵۹
  8. نگاهی به انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های ایران، سایت خبرنامه گویا
  9. نگاهی به انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های ایران، بخشاول، سایت عصر نو
  10. حزب الله در انقلاب فرهنگی، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران
  11. انقلاب فرهنگی: رویارویی سیاسی یا اسلامی کردن دانشگاه، سایت رادیو فردا
  12. خمینی کیست؟، آژانس ایران خبر
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ بازخوانی انقلاب فرهنگی، رادیو زمانه
  14. روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۱ فروردین ۱۳۵۹، ص۲
  15. خبرگزاری پارس سپاه پاسداران -۲۸فروردین ۵۹
  16. انقلاب فرهنگی دانشگاه‌های ایران
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ انقلاب فرهنگی: رویارویی سیاسی یا اسلامی کردن دانشگاه، سایت رادیو فردا
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ سالروز انقلاب فرهنگی
  19. انقلاب فرهنگی: تصمیم‌گیران دیروز، مخالفان امروز، سایت بی‌بی‌سی فارسی
  20. جزئیاتی در خصوص دستگیری تمام خبرنگاران و کارکنان سایت آینده‌نیوز
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ محمد ملکی؛ شهروندی برای همه فصول، سایت توانا