تکامل اجتماعی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
تکامل اجتماعی
تکامل اجتماعی

تکامل اجتماعی در جامعه‌شناسی، به بررسی دگرگونی‌های اجتماعی می‌پردازد و به‌نحوی تعدادی از تغییرات تراکمی مهم تاریخ اجتماعی انسان را ترسیم می‌کند.

نظریه تکامل اجتماعی ریشه در فلسفه یونان و در آراء فلاسفه مشهوری مانند امپدکلس (Empedocles) در قرن پنجم قبل از میلاد دارد. برخی دانشمندان مسیحی نظیر سنت اگوستین در قرن چهارم و پنجم میلادی نیز معتقد به تکامل جهان تحت اراده الهی بودند. همچنین در بین آثار صاحب‌نظران اسلامی نظیر ابن‌خلدون و در رسالات اخوان صفا در قرن هفتم در مورد تکامل تدریجی موجودات زنده بحث شده است. در قرن هیجدهم، بوفن و کانت از نخستین کسانی بودند که درباره تحول و دگرگونی جهان سخن گفتند. در قرن ۱۹ با ظهور اسپنسر که به‌منزله پدر تکامل کلاسیک تلقی می‌شود و دیگر جامعه‌شناسان، این نظریه به نهایت گسترش خود رسید.

در تکامل اجتماعی، بر اساس آن‌چنان که مارکس تبیین می‌کند، جامعه برطبق قوانین عینی، یعنی مستقل از اراده‌ی انسان‌ها تکامل می‌یابد، اما لنین شرط تغییر و تکامل اجتماعی را وجود عنصر هدایت‌کننده در قالب حزب پیشتاز می‌داند و معتقد است این عنصر نیز در تاریخ تکامل جوامع بشری مؤثر بوده است. مارکسسم-لنینیسم به همین معناست. لنین با همین نظریه بود که دست به تشکیل حزب پیشتاز زد تا تغییر را هدایت و رهبری کند.

احزاب مارکسیست-لنینیست در ایران نیز بر اساس همین نظریه،‌ تشکیل حزب پیشتاز، را در تغییرات اجتماعی مؤثر می‌دیدند. سازمان مجاهدین خلق ایران، این سخن را همچنان ناتمام می‌بینند. آنها عنصر هدایت‌کننده‌ی بیرونی را نه فقط در تکامل جامعه‌ی بشری، بلکه در تکامل فرد بشر و سرانجام در تکامل جهان خلقت حاضر می‌داند. از نظر آن‌ها عنصر هدایت کننده در انسان، اراده‌ی او، در جامعه، نیروی پیشتاز و رهبری، و در جهان خداوند است. این سازمان معتقد است که اصول دین اسلام، یعنی توحید، بیان‌گرهدایت‌شدگی جهان، نبوت، بیانگر هدایت‌شدگی جامعه بشری و معاد بیانگر وجود اراده‌ی انسانی است که او را در زندگی مسئول می‌کند.

در هر حال تکامل اجتماعی جدای از ریشه‌های آن، برطبق قوانین حاکم بر تکامل اجتماعی صورت می‌گیرد. ابتدا سیستم اشتراکی نخستین وجود داشت. سپس جامعه برده‌داری پدیدار گردید. به دنبال آن سیستم فئودالی و سپس نظام سرمایه‌داری در جوامع شکل گرفت. هم‌اکنون در برخی کشورها سیستم سوسیالیستی حاکم است.

دانش قوانین حاکم بر تکامل اجتماعی از نظر علمی به توضیح پیشرفت جامعه کمک می‌کند. همچنین با این دانش می‌توان جریان تاریخ را پیش‌بینی کرد و از آن‌چه زیان‌بخش است جلوگیری و در همان حال آن‌چه را به نفع مردم است، تشویق کرد.

برخورد میان نیروهای مولد و روابط تولیدی، که در جامعه‌ی متشکل از طبقات متضاد اجتناب‌ناپذیر است، شالوده‌ی اقتصادی انقلاب اجتماعی است. پیشرفت علم و ابزار تولید، منجر به پیشرفت نیروهای مولد می‌شود و نیروهای مولد روابط تولیدی جدیدی را ایجاب می‌کنند. در نتیجه روابط تولیدی جدید از میان رفته و جامعه‌ی کهنه را از میان می‌برد. روابط تولیدی نو جایگزین روابط تولیدی فرسوده می‌گردند. تاریخ نمایان‌گر این واقعیت است؛ روابط تولیدی برده‌داری جای خود را به روابط فئودالی داد. روابط فئودالی به روابط سرمایه‌داری و روابط سرمایه‌داری، به تدریج جای خود را به روابط تولیدی سوسیالیستی خواهد داد.

تشکیل جامعه بشری

منشا‌ء انسان

میمون‌های آدم‌نما

تکامل
میمون‌های آدم‌نما

تقریبا ۳۰ میلیون سال پیش، گله‌های میمون‌های تکامل یافته‌ای به نام پاراپتیکوس (Parapithecus)، اورانگوتان و نیز دریوپتیکوس (Dryopithecus) در جنگل‌های مناطق گرمسیری می‌زیسته‌اند. دریوپتیکوس‌ها اجداد مشترک انسان و میمون‌های آدم‌نمای امروزی بوده‌اند. بعدها باستان‌شناسان، بقایای بسیاری از میمون‌های آدم‌نمای منقرض شده‌ای را یافتند که در تکامل خود حد واسط میان دریوپتیکوس و انسان بودند. میمون‌های آدم‌نمای بزرگ،‌ در بالا رفتن از درختان، غالبا وضع قائم به خود می‌گرفتند و استخوان‌بندی مچ دستشان به تدریج با حرکاتی مانند به چنگ‌گرفتن اشیا عادت داشت. بعدها در مناطقی که جنگل‌ها رو به تحلیل رفتند،‌ این گله‌ها مجبور شدند از درختان فرود آمده و زندگی نوینی را روی زمین آغاز کنند. عادت به حرکت قائم و راست ایستادن،‌ به آنان امکان داد از دست‌ها برای برداشتن و جمع‌آوری خوراک، دفاع از خود و ضربه زدن به دشمن، استفاده کنند. بنابر اثبات علوم جدید، اجداد انسان، از میمون‌های کهنی پدید آمده‌اند که به احتمال زیاد،‌ در سرزمین‌های وسیعی که شامل آفریقا، اروپای جنوبی، جنوب و جنوب‌شرقی آسیاست، می‌زیسته‌اند.

نقش کار در پیدایش انسان

تکامل انسان
سیر تکاملی میمون به انسان

فردریک انگلس، تغییر کیفی‌ای را که در طی پیدایش انسان در فرایند تحول تدریجی جهان حیوانی روی داد، کشف کرده است. وی برای نخستین بار به این حقیقت پی برد که آن‌چه انسان را از دنیای حیوانی متمایز نمود، کار اجتماعی اوست که با کمک ابزار کار مصنوع خود انجام می‌دهد. این خصوصیت انسان که در تکامل او نقش تعیین کننده داشته، نه به طور خودبه‌خودی بلکه در نتیجه یک فراگرد طولانی، در طی قرون متمادی پدید آمد. ساختن حتی ساده‌ترین ابزار، انسان را از جهان حیوانی متمایز می‌سازد، زیرا هیچ حیوانی قادر به فعالیت آگاهانه نیست. هیچ حیوانی توانایی ساختن حتی ساده‌ترین ابزار را ندارد. گذار از کاربرد ابزارهای طبیعی (چماق و سنگ) به ساختن آگاهانه ابزار، بزرگترین جهش در تکامل طبیعی و نشانه گذار میمون آدم‌نما به انسان است.

اجداد انسان در نتیجه تکامل طبیعی، توانایی کارکردن یافتند. کار به نوبه‌ی خود در تکامل انسان و نیز تکامل زیست‌شناسانه او تاثیر گذاشت. در نتیجه‌ی کار مفید انسان، کارکرد اعضای پیشین از اعضای پسین متمایز گشت. اعضای پیشین به انجام وظایف کاری اختصاص یافت و در آن‌ها مهارت، زبردستی و هماهنگی پدید آمد.

اندیشه‌ورزی و سخن‌گویی

استفاده از ابزارهای طبیعی به میمون‌های آدم‌نمای کهن امکان داد تا گوشت جانوران کوچک و بزرگ را شکار کنند. این رژیم غذایی گوشتی برای بدن و به ویژه مغز، مقادیر زیادی پروتئین و سایر مواد مغذی لازم فراهم آورد و بدین گونه به تکمیل سریع سازمان بدن انسان به طور کلی کمک کرد.کار اولیه انسان‌ها به تدریج از یک کنش غریزی به کنش آگاهانه تغییر یافت. توسعه بیشتر کار نه تنها بر ظرافت دست‌ها افزود، بلکه ذهن انسان را نیز بهبود بخشید و به او توانایی داد تا آگاهانه و هدف‌گیرانه کار کند.

تفکر و شعور انسان از کیفیت اندیشه مجرد برخوردار است. اندیشه مجرد عبارت است از بازتاب تعمیم یافته واقعیت در مفاهیم که به صورت واژه‌ها بیان می‌گردد. این توانایی انسان برای تفکر مجرد، به او امکان داد تا ایده منظومه‌ای از احساس‌های خود را به صورت واژه‌ها بیان کند و به کمک واژه‌ها توانست احساس خود را به افراد دیگر منتقل کند.

تولید مادی

نقش تولید ارزش‌های مادی در تکامل جامعه

کار آگاهانه انسان و به کارگیری ابزارهای نخستین، سرآغاز تشکیل جامعه بشری بود. انسان به کمک ابزار جدیدش، توانست مواد طبیعی را تغییر داده و برای خود مفیدتر گرداند. انسان از ابزارهای خود برای ساختن پناهگاه استفاده کرد. تولید ارزش‌های مادی شالوده‌ی زندگی جامعه انسانی گشت. با توسعه و تکامل تولید و افزایش تاثیر فعالانه انسان بر طبیعت، وی دریافت که می‌تواند با خلق ارزش‌های مادی، نیازهای خویش را آسان‌تر برآورده سازد.

تولید ارزش‌های مادی

نیروهای مولد جامعه

برای تولید ارزش‌های مادی، باید وسایل کار و مواد یا موضوعات کار که انسان‌ها بر روی آن‌ها عمل کنند وجود داشته باشد. ابزارهای کار همراه با موضوعات کار، وسایل تولید را تشکیل می‌دهند. ولی موضوعات کار و وسایل کار، به خودی خود ارزش‌های مادی ایجاد نمی‌کنند. عامل فعال و موثر در جریان تولید نیروی کار است. این نیرو عبارت است از توانایی انسان برای کار کردن، قدرت جسمی و معنوی او، دانش و مهارتش که توأما او را برای تولید ارزش‌های مادی مستعد ساخته‌اند. این نیروی کار است که آفریننده و عامل محرک وسایل تولید است.

ابزارهای انسان در جریان کار پیوسته تکمیل گردیده‌ و بدین گونه وابستگی او را به نیروهای طبیعی کاهش داده و برتری و تسلطش را بر طبیعت بیشتر می‌سازد. توسعه و تکامل پیوسته ابزار کار، پایه و مهمترین عامل تکامل جامعه انسانی است.

مناسبات تولید

ابزارآلات کار.JPG

آدمی به تنهایی قادر به انجام جریان بغرنج و مرکب تولید نیست و نمی‌تواند تمامی ضروریات حیاتی زندگی خود را تولید کند. از این رو، کار فقط می‌تواند خصلتی اجتماعی داشته باشد. برای شناخت تکامل تاریخی و اقتصادی بشر، باید به روابط و مناسبات اجتماعی که در میان انسان‌ها در جریان تولید ارزش‌های مادی و برای مبادله متقابل فعالیت‌های خویش برقرار می‌گردد نیز بررسی شود. مناسبات تولیدی عبارت است از مناسبات اجتماعی مردم در جریان تولید که جز لاینفک تولید مادی است. مناسبات تولید طرز توزیع محصولات تولید شده در جامعه را تعیین می‌کند. مناسبات تولیدی به اراده‌ی انسان‌ها وابسته نیست زیرا آدمیان در انتخاب نیروهای مولد آزاد نیستند. هر نسلی که پا به عرصه وجود می‌گذارد، در مرحله معینی از تکامل نیروهای مولد به دنیا آمده و وارث نیروهای مولدی است که نسل گذشته برای او به ارث گذاشته است. از این رو وی مجبور است از قوانین تکامل طرز تولید متناسب با آن نیروها تبعیت کند تا اینکه این طرز تولید، خود در جریان تکامل بعدی نیروهای مولد تغییر نماید.

پیدایش نظام اشتراکی آغازین

تغییر ابزارهای انسان

در ۷۰۰ هزار سال پیش از میلاد، انسان نخستین ابزارهای سنگی خود را ساخت. سپس با شکستن و خرد کردن سنگ‌ها، نخستین ابزارهای سنگی را که دارای لبه‌های برنده بود، به وجود آورد. گذشته از ابزارهای ابتدایی سنگی، وی به ساختن ابزارهای چوبین، مانند چوب‌های نوک‌تیز و چماق دست زد. در این مرحله، اختراع تبر، بزرگترین دست‌آورد انسان بود. وی با کمک ابزارها توانست حیوانات بزرگی مثل فیل، کرگدن، گاومیش و گوزن را شکار کند. بنابراین توانست بیش از گذشته از منطقه مسکونی خود خوراک فراهم کند و این امر به او امکان داد در مدت زمان درازتری در یک منطقه معین باقی بماند.

کشف آتش.JPG

استفاده از آتش

در این زمان انسان از آتش به منزله یک منبع حرارتی و وسیله‌ای برای نبرد با جانوران وحشی و پختن غذاهای گوشتی و گیاهی و نیز ساختن ابزار کار فرا گرفت. همچنین از آتش برای نیم‌سوز کردن نوک چوب که در نتیجه دوام بیشتری می‌یافت، برای ساختن ابزار سنگی استفاده کرد. آتش همچنین موجب تنوع محصولات قابل استفاده انسان ابتدایی گشت. این موضوع همراه با فراگرد کار، موجب تکامل بیشتر سازمان بدن انسان شد.

مناسبات تولیدی در طی تشکیل نظام اشتراکی آغازین

گله‌های نخستین

پیش از ظهور انسان نئاندرتال، انسان‌ها به صورت گروه‌های بزرگ و گله‌وار می‌زیستند. در واقع رشد ناچیز نیروهای مولد سبب وجود این گروه‌های گله‌وار بود. انسان‌ها ابتدایی‌ترین ابزارها را در اختیار داشتند و تنها از راه همبستگی با گروه‌های بزرگ انسانی بود که می‌توانستند وسایل زندگی خویش را فراهم سازند. هنگامی که شکار به منزله یگانه منبع معاش انسان به شمار می‌رفت، تلاش‌های مشترک زنان و مردان موفقیت بیشتری را تضمین می‌کرد. تنها در زندگی گروهی امکان داشت مهارت و تجارب که پایه تکامل تولید است، حفظ گشته و به نسل‌های بعدی انتقال یابد.

تقسیم طبیعی کار

تکامل نیروهای مولد و اختراع ابزارهای نو این امکان را پدید آورد که جماعت به گروه‌هایی چند که هریک وظایف ویژه‌ای را انجام می‌داد، تقسیم گردد. مردان که از حیث جسمانی نیرومندتر و از زایمان و نگهداری کودکان فارغ بودند به شکار می‌رفتند و زنان و سالخوردگان و کودکان به گرد‌آوردن ریشه‌های خوراکی گیاهان، میوه‌ها، دانه‌ها و ماهی و صدف می‌پرداختند. ریش‌سفیدان که مجرب‌ترین اعضا جماعت به شمار می‌رفتند، سازنده‌ی ابزار مشترک و حاملین تجربه‌های نسل‌های پیشین بودند. در نتیجه مورد احترام سایر اعضا بوده و رهبری گروه‌های شکارگر را به عهده داشتند. بدین سان نخستین تقسیم کار برحسب جنس و سن،‌ شکل گرفت.

مادرسالاری

تکامل نیروهای مولد تا آن اندازه موجب افزایش بازدهی شد که جماعت توانست کوشش‌های خود را در تولید نیازمندی‌های حیاتیش تقسیم‌بندی کند. اکنون دیگر مردان بیشتر وقت خود را صرف شکار می‌کردند و زنان به خانه‌داری و تهیه پوشاک و بذرافشانی، جمع‌آوری گیاهان خوردنی و تهیه خوراک مشغول بودند. بدین گونه فعالیتی که زنان در خانه انجام می‌دادند، منبع قابل اعتمادتر و منظم‌تری برای زندگی به شمار می‌رفت. زیرا شکار که حوزه فعالیت مردان بود اغلب تصادفی بود و نمی‌توانست پیوسته خوراک افراد طایفه را تامین کند. این موضوع نقش زنان را در حیات اقتصادی طایفه بالا برد و آنان را به مقام رهبری رساند. وجود ازدواج گروهی نیز موجب تقویت بیشتر نقش زن در داخل طایفه گشت. زیرا به موجب این نوع ازدواج، فقط مادر کودکان معلوم بود. بدین گونه مادر یگانه جد طایفه به شمار می‌رفت. این طایفه را طایفه مادرسالار و این نظام و سازمان اجتماعی را نظام مادرسالاری می‌گویند.

مرحله متکامل نظام اشتراکی آغازین

درجه تکامل نیروهای مولد

اختراع ابزارهای جدید

در ۱۳ یا ۱۴ هزار سال پیش از میلاد، انسان صیقل دادن و سوراخ کردن سنگ‌ها را آموخت و توانست از آن‌ها چاقو، تبر، و سرنیزه سبک و مناسب بسازد. بزرگترین اختراع این دوره تیروکمان بود. این سلاح قوی‌ترین و دوربردترین سلاحی بود که انسان تا آن زمان در اختیار داشت. با این سلاح بشر می‌توانست یک حیوان شکاری را از فاصله دورتری بزند و اگر تیرش به هدف نمی‌خورد، می‌توانست تیر دیگری به سمتش رها سازد. شکار هرآنچه بشر برای ادامه‌ی زندگی نیاز داشت در اختیارش قرار می‌داد؛ از جمله گوشت، پوشاک ساخته از چرم و پوست و مواد خامی مانند شاخ و استخوان برای ساختن اسلحه و ابزار کار. در نتیجه اهمیت شکار در زندگی اجتماعی بالا رفت.

اهمیت اقتصادی ماهی‌گیری، با استفاده از قلاب‌های استخوانی، و تور افزایش یافت. اکنون انسان می‌توانست بخشی از طعمه‌ای را که به دام انداخته بود برای روز مبادا کنار بگذارد. اختراع ظروف گلی و چوبی به او امکان داد مواد خوراکی را برای زمان درازتری انبار کند.

کشاورزی و دام‌پروری

افزایش بازدهی کار به انسان فرصت داد تا نوع تازه‌ای از تولید را که مستلزم صرف وقت بیشتری بود، به وجود آورد. رشته تولیدی تازه، کشاورزی و دام‌پروری بود. این رشته هنگامی آغاز شد که بازدهی کار تا آن اندازه بود که بشر می‌توانست برای زمان درازی با محصولات دیگر و ذخایری که انبار کرده بود، زندگی کند تا غلات، به عمل آمده و حیوانات تولید مثل کنند. بعدها کشاورزی منبع اصلی تامین زندگی اکثریت قبایلی شد که در بین‌النهرین، دره نیل، مصر، فلسطین و ایران می‌زیستند.

مناسبات تولیدی در مرحله متکامل نظام اشتراکی آغازین

استحکام روابط اقتصادی و تولیدی درون جامعه

گذار تدریجی به شیوه یکجانشینی، روابط کهن خویشاوندی میان طایفه‌ها را استحکام بخشید و روابط تازه‌ای نیز به وجود آورد. روابط اقتصادی و تولیدی نیز تحکیم شد. در نتیجه روابط تنگاتنگ قبیله‌ای، مالکیت قبیله به وجود آمد.

آمیزش طایفه‌ها و قبایل، گام مهمی برای انتشار بیش از پیش اختراعات و مهارت‌های بشر بود. تشکیل قبایل و ترکیب آن‌ها به صورت اتحادیه‌های قبایل، بعدها منجر به پیدایش زبان و فرهنگ واحد شد.

منشاء فرهنگ

هم‌زمان با تکامل مغز بشر، توانایی او نیز برای باز‌آفرینی تصاویر اشیا یا پدیده‌های خاص بیشتر شد. ابتدا دست‌های وی مهارت کافی برای به تصویر کشیدن آن‌چه می‌دید، نداشت. بعدها، آغاز به کشیدن تصاویر سایر انسان‌ها و صحنه‌های گوناگون زندگی روی دیوار غارها و صخره‌ها کرد. هنر از همان آغاز عبارت بود از بازآفرینی تصاویری که انسان در زندگی واقعی با آن برخورد می‌کرد به شیوه‌ها و وسایل گوناگون هنری.

نخستین مفاهیم مذهبی

شایع‌ترین شکل مذهبی آنی‌میسم بود. آنی‌میسم عبارت بود از اعتقاد به یک وجود معنوی غیرمادی و نامرئی که دارای نیروهای عظیم فوق طبیعی بود. آنی‌میسم ناشی از نادانی انسان نسبت به منشا‌ء پدیده‌های طبیعی بود. انسان این پدیده‌ها را شبیه خود و دارای روح می‌پنداشت به آن‌ها هم‌چون موجوداتی غیرمادی با خصوصیات بشری و قدرت فوق طبیعی می‌نگریست. بدین گونه رعد و برق، طوفان، رودخانه و جنگل همه دارای روح بودند.

فتیشیسم (Fetishism) شکل مذهبی دیگری بود که به برخی اشیاء‌ واقعی نیرویی فوق طبیعی می‌بخشید. مردم آن اشیا را می‌پرستیدند و معتقد بودند که آن‌ها قادرند انسان‌ها را تحت نفوذ خود بگیرند.

بنابراین پیدایش اعتقادات مذهبی ابتدایی، معلول عجز و ناتوانی کامل انسان در برابر طبیعت بود. این اعتقادات نیز به نوبه‌ی خود به ادامه این ناتوانی کمک کرد، زیرا مانع شناسایی واقعی او از جهان بود و کندوکاو او را درباره پدیده‌های طبیعی منحرف می‌کرد و از تکامل وی جلوگیری می‌نمود.

زوال نظام اشتراکی آغازین

عصر مفرغ.JPG

نیروهای مولد در عصر مفرغ و آهن

اختراع ابزارهای فلزی

در فاصله ۴ تا ۶ هزار سال پیش از میلاد، تحول مهمی در نیروهای مولد جامعه صورت گرفت. این تحول بر اثر استفاده از فلزات در ساخت ابزار بود. استفاده از ابزارهای فلزی، سطح نیروهای مولد را بالا برد و بر بازدهی کار به طرز چشم‌گیری افزود و سرانجام مناسبات تولید و زندگی بشر را به طور کلی دگرگون ساخت.

انسان‌های ابتدایی،‌ در جریان کاوش‌های خود برای یافتن موادی که به وسیله آن ابزار کارشان را تکمیل کنند،‌ به مس طبیعی دست یافتند. مس فلزی بود که زیر ضربات تغییر شکل می‌یافت. پس انسان از آن برای ساختن چاقو، پیکان و سرنیزه سود جست.

تکامل کشاورزی

به کار بردن ابزارهای فلزی و ساختن کج‌بیل و داس، در تکامل کشاورزی اهمیتی فراوانی داشت. در این هنگام، جامعه کشاورز در مصر،‌ فلسطین، فلات ایران، دامنه ارتفاعات عراق،‌ بخش جنوبی آسیای میانه و سپس در هندوستان، چین،‌ آسیای صغیر،‌ بالکان، مناطق جلگه-جنگلی اروپا، قفقاز و آفریقا در حال به وجود آمدن بود.

تغییرات در مناسبات تولید

نخستین تقسیم اجتماعی کار

تخصص یافتن قبیله‌ای مفروض در رشته‌ی معینی از تولید، نخستین تقسیم اجتماعی کار در تاریخ بشر بود. قبایل گله‌دار پیوسته بر آگاهی خود در دام‌پروری می‌افزودند و مهارت خود را در این رشته بیشتر می‌کردند. قبایل کشاورز نیز بر روش‌های خود را برای کشت زمین اصلاح کرده، محصول بیشتری را به دست می‌آوردند. روابط میان قبایل دام‌پرور و کشاورز، در تکامل نیروهای مولد تاثیر فراوان داشت. این پیوندها به ویژه امکان داد حیواناتی مانند الاغ، گاو و اسب در کشاورزی و بارکشی مورد استفاده قرار بگیرند و این انگیزه‌ای بود برای انسان در اختراع ابزارهای جدید. یکی از این ابزارها،‌ خیش چوبین بود که برای نخستین بار در سه هزار سال پیش از میلاد در بین‌النهرین و ایران دیده شد. بدین سان نخستین تقسیم اجتماعی کار بر اثر تخصصی شدن نیروهای مولد جامعه، موجب تکامل بیشتر آن‌ها و افزایش بازدهی کار گشت.

پدرسالاری

مردان غالبا شکارگر یا چوپان بودند. از این رو در قبایل دام‌پرور، کار مردان به منزله یک عامل اقتصادی در جماعت، مفهوم تازه‌ای به خود گرفت و سرانجام منبع اصلی تامین ارزش‌های مادی جامعه گشت و موقعیت آن‌ها در قبیله تحکیم گردید. این پدیده موجد نظام پدرسالاری شد. این تغییرات در قبایل کشاورز دیرتر صورت گرفت.

بحران در مناسبات تولیدی اشتراکی آغازین

پیدایش تولید اضافی و تغییر در توزیع محصولات

افزایش عمومی بازدهی کار طی نخستین و دومین تقسیم اجتماعی کار، به مرحله‌ای رسید که اعضای جامعه می‌توانستند نه تنها نیازهای آنی خود را تامین کنند، بلکه توان آن را یافتند که مقادیری از محصولات خود را نیز ذخیره نمایند. تخصص یافتن در ابزارها و وسایل تولید و استفاده انفرادی از آن‌ها، جدایی گروه‌های بزرگ کار را تندتر کرد. چون اعضای طایفه وظایف گوناگونی را انجام می‌دادند، بازدهی کار متنوع بود. از این‌رو ارزش و اهمیت کار اعضای منفرد و نقش آن‌ها در جریان تولید متفاوت بود.

تحت چنین شرایطی اصل توزیع مساوی که تاکنون اجباری و مبتنی بر همکاری متقابل و برابر اعضای جامعه بود، دیگر نمی‌توانست پاسخگوی تکامل نیروهای مولد باشد. تغییرات در نظام توزیع خصلت مترقیانه‌ای داشت زیرا انسان را تشویق می‌کرد فعالیت خود ار به رشته‌های جدید و مهمی گسترش دهد.

پیدایش مالکیت خصوصی

در قبایل دام‌پرور گله‌ها به تدریج در تملک خانواده‌های گوناگون قرار گرفت و هرکدام از آن‌ها مقادیر گوناگونی محصول تولید می‌کردند که دیگر خودبه‌خود متعلق به تمامی جامعه نبود. پیدایش مالکیت خصوصی، موجد نوع تازه‌ای مبادله‌ی درون جماعت میان خانواده‌های گوناگون بود.

با رشد نیروهای مولد و تقسیم کار در درون جماعت، هنگامی که کار انفرادی ثمربخش گشت،‌ اعضای جماعت توانستند ثمرات کار خود را در بازار در معرض مبادله بگذارند. آن‌ها از نظر اقتصادی استقلال یافتند و این استقلال به صورت استقرار نهاد مالکیت خصوصی متظاهر گشت. جامعه مبتنی بر قلمرو ارضی مشترک، عبارت بود از گذار از جامعه مبتنی بر مالکیت جمعی به جامعه مبتنی بر مالکیت خصوصی.

پیدایش برده‌داری

پیدایش برده‌دای

هنگامی که انسان می‌توانست به اندازه بخور و نمیر تولید کند، بهره‌کشی انسان از انسان امکان‌پذیر نبود. از همین‌رو بود که معمولا اسرا را می‌کشتند. گه‌گاه،‌ برخی از طایفه‌ها برای افزایش قدرت خود، یک اسیر جنگی را به صورت عضو کامل جماعت خود می‌پذیرفت. اما با افزایش بازدهی کار شرایطی پدید آمد که به موجب آن اسیر جنگی می‌توانست بیش از آن‌چه مورد نیاز حیاتی او بود،‌ تولید کند. با به کار گماشتن اسیران برای تامین مایحتاج و همچنین به علت محروم بودن آنان از حق برداشت مساوی از محصول اضافی اجتماعی، بخشی از جامعه توانست ثمرات کار آن‌ها را به خود اختصاص دهد و بدین گونه او را استثمار کند. از این پس دیگر اسیران کشته نمی‌شدند، بلکه به صورت برده درآمده و به کارکنانی بدل می‌گشتند که فاقد هرگونه حقی بودند.

بردگان جزو اموال خصوصی رؤسا و سایر بزرگان و اشراف طایفه محسوب شده و کار آن‌ها ثروت بیشتری برای این اقلیت فراهم آورد و سرانجام بر قدرت آن‌ها بیش از پیش افزود.

طبقات

اینک در جامعه، سه گروه اساسی به وجود آمده بود که هرکدام به طرز خاصی با وسایل و ابزارهای تولید بستگی داشتند.

تکامل اجتماعی
جامعه طبقاتی

نخست بردگان بودند با محرومیت کامل از همه حقوق مالکیت که خود نیز جزیی از اموال اربابان خود محسوب می‌شدند. گروه دوم برده‌داران بودند که ابزارها و وسایل تولید و نیز بردگان را در تملک خود داشتند. گروه سوم،‌ آزادگانی بودند که از خود دارایی کوچکی داشتند. این دارایی ناشی از خود کار خود و مالکیت آن‌ها بر وسایل و ابزارهای کوچک بود.

برمبنای این رابطه، برای نخستین بار در تاریخ بشری، جامعه به طبقات تقسیم شد. پیدایش مالکیت خصوصی و نابرابری در استفاده از ثروت اجتماعی موجد تحولاتی در حقوق و وظایف اعضای جامعه گشت. گروه ثروتمند حاکم، تمامی امور جامعه و رهبری نیروهای نظامی طایفه را به دست آورد.

نظام‌های برده‌دار

طرز تولید اشتراکی آغازین ناگزیر رو به زوال بود. ولی تحول تاریخی اجتناب‌ناپذیر نظام کهنه به نظام تازه، هرگز به این معنی نبود که نظام تازه ناگهان خود را ظاهر کرده و بلافاصله مناسبات تولیدی کهنه را تغییر داد. نظام برده‌داری به موازات استحکام موقعیت طبقه برده‌دار و گسترش برده‌داری، به تدریج پدیدار می‌شد. شیوه تولید تحت نظام برده‌داری مترقی‌تر از آن در نظام اشتراکی آغازین بود. زیرا به سبب فارغ شدن بخشی از اجتماع از کار بدنی، پیشرفت جامعه میسر گشت.

نظام‌های برده‌داری ابتدا، در آسیا و آفریقا پدیدار شد.

برده‌داری قبیله‌ای و پدرسالاری

برده‌داری در طی دوران دراز حیات خود از مراحل چندی گذشته است. مرحله‌ی نخست برده‌داری اشتراکی بود که در دل نظام اشتراکی نخستین هنگامی که هنوز مالکیت اشتراکی وجود داشت پدیدار گشت. در این دوره، بردگان در تملک عمومی طایفه بودند. برده‌داری پدرسالاری نیز چیزی شبیه به این بود.

دشوارترین و خطرناک‌ترین کارها به عهده برده بود. گرچه وجود بقایای نظام اشتراکی در برخی جهات شدت کار بردگان را تخفیف می‌داد، ولی با وجود این، زندگی آنان روزبه‌روز تحمل‌ناپذیرتر می‌گشت. قتل یک برده‌ی عضو قبیله یا فروش او به به قبیله‌ی دیگر،‌ خشم شدید اعضای قبیله را علیه ثروتمندان قبیله برمی‌انگیخت.

پیدایش دولت

تکامل روابط اجتماعی در نظام برده‌داری هم‌زمان و متناسب بود با تکامل نیروهای مولد جامعه، پیشرفت کشاورزی، گسترش تقسیم اجتماعی کار، پیشرفت ذوب فلزات و جز آن، همه‌ی این‌ها نیاز به نیروی انسانی یعنی برده، داشت. برای اینکه بتوان بردگان و آزادگان را به اطاعت و کار اجباری واداشت و شورش آن‌ها، قبایل و طوایف مغلوب را فرونشاند و روزبه‌روز بر قلمرو ارضی خود افزود، یک دستگاه دائمی فشار و سرکوب مورد نیاز بود. نتیجه این دستگاه باعث پیدایش تدریجی دولت بود.

کارکرد اصلی دولت برده‌دار، عبارت بود از فرونشاندن طغیان‌های مردمان استثمارشونده و نیز گسترش قلمرو تحت حکومت خود. دولت‌های برده‌دار برای به چنگ آوردن بردگان تازه، پیوسته در حال جنگ بودند و ملل و اقوام مغلوب را غارت کرده و آن‌ها را به بردگان و خراج‌گزاران خود بدل می‌ساختند.

مناسبات تولیدی در مناسبات برده‌داری

مجمع‌القوانین حمورابی جنبه‌های ویژه روابط تولیدی مبنی بر نظام بردگی را نه‌تنها در بین‌النهرین بلکه در همه‌ی دولت‌های برده‌داری به طور کلی روشن می‌سازد. نیروی حاکم در دولت بابل از برده‌داران کوچک و متوسط تشکیل می‌شد و این قوانین که ماهیت طبقاتی دولت و قوانین آن را به روشن‌ترین وجهی نشان می‌دهد، مدافع آنان بود. یک رشته قوانین خواه مستقیم و غیرمستقیم از منافع آن‌ها حمایت می‌کرد. وضع زندگی برده هرگز مورد توجه نبود. برده‌فروشی هیچ محدودیتی نداشت. بردگان را می‌توانستند به عنوان هدیه به کسان دیگر تقدیم کنند یا با برده‌ی دیگر معاوضه نمایند. دزدیدن برده یا پناه‌دادن به برده‌ای فراری،‌ مجازات مرگ داشت. بدین‌گونه مالکیت مطلق برده‌داران نه‌تنها نسبت به وسایل تولید بلکه نسبت به خود کارکنان یعنی بردگان، ماهیت مناسبات تولیدی را در نظام بردگی تشکیل می‌دهد.

آزادگان جامعه نیز به اغنیا و فقرا تقسیم می‌شدند. فقرا برای تامین حداقل معاش خود مجبور بودند از ثروتمندان پول و ابزار به وام بگیرند. نپرداختن وام سبب از دست دادن دارایی شخصی و حتی جزیی از مایملک او می‌شد. بدین‌گونه آزادگان تهی‌دست به بردگی ناشی از وام‌داری گرفتار می‌آمدند.

ستیزه طبقاتی و اهمیت آن

با پیدایی طبقات، تاریخ بشر به تاریخ پیدایش و رشد طبقات و نابودی طبقات دیگر،‌ به تاریخ مبارزه‌ی بی‌رحمانه طبقاتی بدل گشت. تاریخ نظام برده‌داری، تاریخ مبارزه میان طبقات برده‌داران و بردگان است. مبارزه طبقاتی نتیجه تفاوت موقعیت اقتصادی و تضاد منافع طبقات مختلف است. منافع طبقاتی به وسیله موقعیتی که هرطبقه در نظام تولیدی اجتماعی دارد، تعیین می‌گردد.

قیام‌های مسلحانه بردگان برجسته‌ترین شکل مبارزه‌ی طبقاتی در دولت‌های برده‌دار باستانی آسیا و آفریقا بود. از جمله این قیام‌ها شورشی بود که به وسیله طبقات ستمدیده در اواخر دوران پادشاهی وسطی در مصر برپا شد که دهقانان تهی‌دست و پیشه‌وران نیر به بردگان پیوستند.

در چین در طول قرن‌های متمادی، بردگان بارها به شورش برخاستند. در ۱۸ قرن پیش از میلاد، قیام بزرگی در این کشور روی داد که به جنبش سرخ‌ابروان معروف است.

علیرغم شکست‌ها، شورش‌های بردگان، آزادگان و پیشه‌وران درواقع خصلت مترقیانه داشت. این قیام‌ها نخستین کوشش‌های توده‌ها در مبارزه برای آزادی خود بود. آنان سنن این مبارزه را پی‌ریزی و تحکیم کردند. حتی گذراترین موفقیت‌های شورشیان نیز اندکی از بار زندگی بردگان، می‌کاست.

ایدئولوژی و فرهنگ نظام‌های برده‌داری باستان

یکی از ویژگی‌های ایدئولوژی دولت‌های برده‌دار باستان، ماهیت مذهبی آن‌هاست. این موضوع در مورد بابل،‌ مصر، هند، ایران و ممالک آمریکایی به یکسان صدق می‌کند. مضمون آموزش‌های آن‌ها یکی بود. اطاعت مردم از نظام موجود، ترساندن آنان از خدایان خشمگین که هرلحظه آماده‌اند آنان را در زمان حیات یا پس از مرگ مجازات کنند. در بسیاری از ادیان باستانی، آموزش‌هایی بود درباره‌ی جهنم، هم‌چون جزای الهی برای کسانی که از نظم و مقررات حاکم نافرمانی کنند و بهشت هم‌چون جزای الهی برای کسانی که رنج و عذاب دنیوی را تحمل نمایند. کاهنان با همه وسایل می‌کوشیدند توده را متقاعد کنند که تسلط طبقات ثروتمند قدرتی است خدادادی. این موضوع به ویژه در مورد مقام خدایی دادن به قدرت و شخص فرمانروا در دولت‌های برده‌داری گوناگون دیده می‌شد. استقرار فرمانروایی یکتا در زمین از راه تداعی معانی سبب به وجود آمدن آموزش مذهبی مربوط به وجود شاه خدایان گشت. این گذار تدریجی از پلی‌تئیسم (اعتقاد به وجود خدایان چندگانه) به مونوئیسم (اعتقاد به خدای یگانه) را می‌توان به درجات و اشکال گوناگون در اکثر کشورهای برده‌دار باستان دید.

دولت‌های برده‌دار آسیا و آفریقا

تکامل اجتماعی
برده‌دای در مصر

مصر باستان

یکی از مهم‌ترین مراحل تاریخ باستان، تشکیل دولت برده‌داری در مصر باستان در اواخر چهارمین هزاره پیش از میلاد بود. این دوره، دوره‌ی پادشاهی باستانی نام دارد. در طی این دوره برده‌داری مصری با در دست داشتن فرماندهی ارتش‌های بزرگ به جنگی منظم و دائمی برای تصرف شبه جزیره سینا پرداختند.

ایجاد دولت متمرکز امکان داد نظام آبیاری که پایه کشاورزی بود بسط و گسترش یابد. بردگان منبع اصلی نیروی انسانی در املاک متعلق به فرمانروا،‌ معابد، برده‌داران بزرگ و مقامات دیوانی بودند. فراعنه مصر به خاطر منافع برده‌داران و به منظور به دست آوردن بردگان بیشتر و چهارپایان و ثروت زیادتر به جنگ‌های پایان‌ناپذیر دست می‌زدند. هدف اصلی آنان تقویت حکومت برده‌داران بود.

هند باستان

در ۲ تا ۳ هزار سال پیش از میلاد،‌ تمدن پیشرفته‌ای در شبه جزیره هند وجود داشته است. در آغاز نخستین هزاره پیش از میلاد، از میان اتحادیه‌های قبیله‌ای متعدد، نخستین دولت‌های برده‌داری هند به وجود آمدند. بردگی در هند رواج داشت اما ویژگی‌های خود را دارا بود. البته در آن‌جا نیز منبع اصلی بردگان تازه، جنگ و اشکال گوناگون به بردگی کشیدن آزادگان تهی‌دست وام‌دار بود. برده را دارایی دوپا و احشام را دارایی چهارپا می‌دانستند. اکثریت بردگان زن بودند و فرزندان آن‌ها نیز به تملک اربابان درمی‌آمدند.

کندی تکامل دولت برده‌داری هند بر اثر پایداری بیش از معمول جماعت‌های اشتراکی روستایی بود. این جماعت‌ها یکی از اشکال سازمان اقتصادی-اجتماعی ساکنان آزاد آن کشور به شمار می‌رفتند.

یکی از ویژگی‌های رژیم خودکامگی هند مانند سایر دولت‌های آسیایی و آفریقایی، مقام خدایی دادن به فرمانروا بود. اعتقاد جاری بود که فرمانروا سایه خدا در زمین است. دستگاه مرتب و منظمی از روحانیون برای جاودانه ساختن این آیین به وجود آمده بود.

چین باستان

در چین باستان نخستین دولت برده‌داری به شانگ (Shang) یا یین (Yin) معروف است. در این زمان نقش برده‌دار پیوسته روبه فزونی داشت. بردگان هم به اشخاص و هم به دولت تعلق داشتند. جنگ‌های پایان‌ناپذیر با قبایل همسایه و نیز جنگ‌های داخلی، منبع دائمی افزایش ارتش بردگان بود.

دوره متقدم قرون وسطی

تکامل عناصر فئودالی در نظام برده‌داری

دوران فئودالی

روابط فئودالی تولید از بطن صورت‌بندی برده‌داری بیرون آمد، هم‌چنان که روابط برده‌داری در چارچوب نظام اشتراکی نخستین شکل گرفته بود. ظهور کولون‌ها نشانه وقوع بحران در شیوه تولید برده‌داری بود.

املاک دهقانان کوچک و آزاد جذب املاک بزرگ گشت. املاک بزرگی که در آن از کار برده‌وار و کولونی استفاده می‌شد، به صورت الگوی املاک فئودالی آینده درآمد. زمین‌داران ثروتمند و کولون‌ها و بردگانی که در زمین‌های آن‌ها کار می‌کردند، همگان می‌توانستند نیازهای خود را با محصول املاک مزبور برآورده سازند. اقتصاد، خصلتی انفرادی و طبیعی داشت ولی عناصر شیوه تولید فئودالی جدید دورنمایی برای شکفتگی آزاد نداشت، چون رشد آن‌ها با مانع روابط برده‌داری حاکم روبرو بود.

این عناصر به خودی خود نمی‌توانست موانع شیوه تولید موجود را از میان بردارد. یک دگرگونی انقلابی برای نابودی صورت‌بندی برده‌داری، دولت و ساخت اجتماعی آن که از تکامل روابط فئودالی جلوگیری می‌کرد، لازم بود.

ظهور فئودالیسم

بردگان و کولون‌ها از قبایل ژرمن و اسلاو که امپراتوری روم غربی و شرقی (بیزانس) را مورد هجوم قرار دادند، پشتیبانی نمودند. زیرا شیوه‌هایی که فاتحان برقرار می‌کردند به بهبود وضع زحمتکشان بومی که از همه حقوق مدنی محروم بودند، می‌انجامید.

اشکال جدید و رسوم ناشی از نظام جماعتی اشتراکی ژرمن‌های باستان با عناصر فئودالیسم که از میان نظام رو به زوال برده‌داری سر برآورده بود، ترکیب شد. این دو جریان در هم ادغام گردیدند. این امر موجب استقرار سریع‌تر روابط فئودالی جدید گشت.

نیروهای مولد در جامعه فئودالی

نیروهای مولد کلید تولید به شمار می‌رود. از این‌رو باید سطح تکامل آن را در هنگام تشکیل فئودالیسم تعیین نمود.

استفاده وسیع از گاوآهن و ابزارهای کشاورزی گوناگون دیگر هنگامی که وسایل استخراج آهن تکمیل شده بود، امکان‌پذیر گشت. در طی دوره متقدم قرون وسطی، آهنگ رشد نیروهای مولد بسیار آهسته بود. درجه فنی کشاورزی پایین بود و این، نتیجه تسلط تولید روستایی کوچک بود.

تضادهای اساسی نظام فئودالی

منبع درآمد ارباب فئودال، بهره‌کشی نامحدود تولیدکنندگان مستقیم یعنی دهقانان و پیشه‌وران بود. بخش بزرگ اهالی در نظام فئودالی کاملا به اقلیت کوچک مالکان اراضی وابسته بود. در کنار این دو طبقه متضاد، گروه‌های اجتماعی دیگر نظیر پیشه‌وران وجود داشتند. طبقات و گروه‌های گوناگون در جامعه فئودالی (مانند جامعه برده‌داری) از مراتب حقوقی گوناگون برخوردار بود. در پاره‌ای موارد یک طبقه به چند قشر داخلی تقسیم می‌شد. در موارد دیگر چند طبقه یا قشر زیر سلطه، از نظر اشتراک منافعی که در برابر طبقه حاکم داشتند، پایگاه اجتماعی معینی را تشکیل می‌دادند.

مبارزه ضدفئودالی دهقانان در دوره متقدم قرون وسطی

برده ساختن عمومی دهقانان آزاد در جریان یک مبارزه طبقاتی شدید صورت گرفت. اشکال مبارزه متنوع بود. از فرار دهقانان گرفته تا شورش مسلحانه آن‌ها. مبارزه طبقاتی دهقانان، اربابان را مجبور می‌کرد میزان مالیات را تثبیت کند و حاکمیت خودکامانه آن‌ها را محدود سازد.

تفاوت جامعه برده‌داری و جامعه فئودالی

در نظام فئودالی روابط تولیدی براساس مالکیت کامل زمین و مالکیت جزیی بر دهقانان قرار داشت. دهقان از خود خانه، ابزارهای خیلی ساده و گاو داشت. ولی او زمین نداشت. شاهان و روحانیون زمین‌داران بودند. اربابان فئودال بهترین زمین‌ها را برای خود نگه می‌داشتند و بقیه را به صورت قطعات کوچک با شرایط ظالمانه به دهقانان اجاره می‌دادند. طبقه‌های اصلی جامعه فئودالی دهقانان و ملاکین بودند. دهقانان علاقه‌ای به کار کردن برای ملاکین نداشتند. آن‌ها پی‌درپی شورش می‌کردند و علیه ملاکین و دولت فئودالی دست به جنگ می‌زدند.

مرحله متکامل فئودالیسم

رشد پیشه‌ها و بازرگانی

بازرگانی قدیم.JPG

ظهور و شکفتگی شهرها به منزله مراکز پیشه‌ها و بازرگانی و تولید کالایی، از ویژگی‌های فئودالیسم متکامل است. تقسیم کار میان پیشه‌های شهری و کشاورزی که از نظام اشتراکی کهن آغاز شده بود و در دوران برده‌داری بیش از پیش ادامه یافت، در اوایل قرون وسطی متوقف ماند.

آزادی‌های دهقانان از وابستگی شخصی

در اقامت‌گاه‌های تازه، دهقانان که معمولا وابسته به زمین بودند، رفته رفته خود را از قیود فئودالی رها نمودند. زیرا پادشاه و ارباب فئودال محلی نیز علاقه‌مند بودند که پیشه‌وران و نیروی کارگر آماده‌ای در جوار خود داشته باشند. دهقانانی که پس‌اندازی داشتند آزادی خود را می‌خریدند. آن‌ها که نداشتند به علل گوناگون از پرداخت بهره خودداری می‌کردند و به روستاها نزد اربابشان باز نمی‌گشتند. ارباب نیز چاره‌ای جز تسلیم نداشت. در نتیجه آن‌ها آزادی خود را به دست می‌آوردند.

مبارزه شهرها علیه ارباب‌فئودال

شهرهای قرون وسطی در اراضی تحت تملک ارباب‌فئودال واقع شده بود و زیر سلطه آن‌ها قرار داشت. در مبارزه برای تثبیت حقوق جماعت‌های شهری، تمامی اهالی علیه ارباب‌فئودال به پا می‌خواستند. نتیجه این مبارزه، ساخت سیاسی شهر و وابستگی بیشتر آن را به ارباب‌فئودال تعیین می‌کرد. تقاضای جماعت‌ها از حق وصول مالیات گرفته تا خودمختاری کامل بود.

روابط پول-کالایی و تبدیل به شکل بهره مالکانه

افزایش تولید برای بازار آثار خود را بر تکامل روابط ارضی برجا گذارد. نقش بهره‌ی کاری با بیگاری کاهش یافت. در قرن سیزدهم بهره‌ی مالکانه جنسی و به ویژه نقدی در اکثر ممالک اروپایی متداول گشت. در طی دوره متقدم قرون وسطی، مالیات نقدی رویدادی اتفاقی بود ولی در این زمان دریافت و اندوختن پول هدف اصلی ارباب‌فئودال بود. تعویض بهره‌ی کاری (بیگاری) با بهره‌ی پولی و مالیات جنسی تسلط یافت. دهقانان مجبور بودند محصولات کار خود را در بازار بفروشند.

در کوشش برای افزایش مبلغ بهره نقدی، ارباب‌فئودال به دهقانان خود آزادی اقتصادی محدودی اعطا نمودند. بدین گونه وابستگی شخصی دهقانان تا آن‌جا که به ارباب‌فئودال مربوط بود، اهمیت سابق خود را از دست داد. او سودمند می‌دید به جای دریافت مالیات سالانه به خاطر وابستگی، مبلغ گزافی یک‌جا از دهقانان دریافت کند. تاوان آن چنان سنگین بود که دهقانان غالبا نمی‌توانستند آزادی خود را بخرند. آن‌ها علیه چنین آزادشدنی معترض بودند و ارباب‌فئودال برای واداشتن آن‌ها به آزادکردن خود بارها به فشار مسلحانه متوسل شدند.

جنگ‌های صلیبی (کوچ‌نشینی نظامی) در مدیترانه شرقی

پیدایش شهرها و شهرک‌ها و رشد پیشه‌ها و تجارت، بر تمام شئون زندگی در اروپای غربی تاثیر گذاشت. این تاثیر به ماورای مرزها یعنی به ممالک مسلمان مدیترانه گسترش یافت. علت را باید در وضع طبقات و اقشار گوناگون اجتماعی هم در اروپای غربی و هم در ممالک مدیترانه شرقی جست‌وجو کرد. لشکرکشی‌های نظامی فئودال‌های اروپای غربی علیه ممالک مدیترانه‌ی غربی که در تاریخ به جنگ‌های صلیبی معروف است در آغاز هزاره دوم میلادی صورت گرفت.

افزایش بهره‌کشی فئودالی در اروپای غربی چنان طاقت‌فرسا شده بود که دهقانان مجبور بودند درصدد وسیله‌ای برای خلاصی از این زندگی محنت‌بار و بهبود آن برآیند. یکی از این امکانات کوچ‌نشینی داخلی بود که با استقرار در زمین‌های جدید آزادی شخصی خود را به دست می‌آوردند. ولی این کوچ‌نشینی هرگز نمی‌توانست به طور نامحدود در مقیاسی وسیع صورت گیرد.

نخستین جنگ صلیبی

انقراض خلافت عباسیان و تضعیف دولت رم شرقی بر اثر فتوحات ترکان این احساس را به وجود آورده بود که فتح سرزمین‌های جدید کاری بس آسان خواهد بود. نخستین جنگ صلیبی در سال ۱۰۹۶ میلادی روی داد. در این مورد در سال ۱۰۹۵ میلادی در شورایی از پیشوایان کلیسای رم که در کلرومونت واقع در جنوب فرانسه تشکیل شده بود، این تصمیم گرفته شد. نقشه واقعی غارت و چپاول زیر نقاب درخواست برای قیام علیه کفار مستتر شده بود. طبقه حاکم فئودال با افروختن شعله تعصبات دینی امیدوار بود نارضایتی توده‌ها را فرونشاند.

دهقانان و تهی‌دستان شهری می‌کوشیدند از یوغ ستم فئودالی خارج شوند و خود را از بی‌نوایی ناشی از جنگ فلاکت‌بار دائمی برهانند. جنگ به اصطلاح مقدس دهقانی که پیش از نخستین جنگ صلیبی روی داد، این حقیقت را تایید می‌کند.

مبارزه ضدفئودالی خلق‌ها

شالوده اقتصادی مبارزه ضدفئودالی

بهره‌کشی فئودالی مقاومت شدید دهقانان و پیشه‌وران را درپی داشت. تضادهای میان اقتصاد کوچک و مستقل تولیدکننده و وابستگی غیراقتصادی وی به ارباب‌فئودال که به موجب آن دهقانی نیمی از زمان کار یا محصول خود را به او می‌داد، شالوده مبارزه طبقاتی ضدفئودالی خلق زحمتکش را تشکیل می‌داد.

قیام‌های خلق

مبارزه طبقاتی در روستاها نیز غالبا از حمایت تهی‌دستان شهری برخوردار بود. در قرون ۱۳ و ۱۴ موجی از قیام‌های خلق، اکثر اروپا را فرا گرفت. جنگ صلیبی شفردها (چوپانان) در سال ۱۲۵۱ میلادی، جنبش توده‌ای در سال ۱۳۲۰ میلادی در هلند جنوبی و فرانسه، جنبش توده‌ای ایتالیا در سال ۱۲۰۵ میلادی، شورش تحت رهبری اتین مارسل، جنبش ژاکری در فرانسه در سال ۱۳۵۷ میلادی، شورش وات تایلر در انگلستان در سال ۱۳۸۱ میلادی و جنبش انقلابی یان‌هوس در چک در آغاز قرن پانزدهم میلادی، از جمله این قیام‌ها بودند.

در عصر متکامل فئودالیسم در بسیاری از ممالک آسیایی نیز قیام‌های توده‌ای بزرگی صورت گرفت. قیام‌های توده‌ای ایرانیان علیه خلافت بغداد در قرون هشتم و نهم، قیام‌های توده‌ای موسوم به سربه‌داران در قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی،‌ قیام تهی‌دستان شهری در دهلی نو (هند شمالی) در آغاز قرن چهاردهم، جنگ دهقانی قرن نهم و جنبش گره سرخ در چین در قرن چهاردهم و شورش‌های سال ۱۲۳۳ و قرن پانزدهم در کره، موج جنبش‌های توده‌ای خلق در ژاپن در قرون پانزدهم و شانزدهم، از جمله این قیام‌ها بودند.

مبارزه علیه کلیسا

مبارزه خلق در دوران‌های فئودالی غالبا خصلت ضدکلیسایی می‌یافت. از آن‌جا که کلیسا در قرون وسطی قدرقدرت بود و از طریق اصول دینی بر زندگی معنوی و ایدئولوژی مردم نفوذ داشت، اعتراض اجتماعی خلق جنبه ضددینی به خود می‌گرفت. توده‌های علیه رسوم دینی و احکام اساسی کلیسای حاکم، علیه کلیسا به منزله نیرومندترین مالک فئودال،‌ علیه روحانیون و کشیشان که نماینده طبقه حاکم بودند و علیه مالیات و عوارض کلیسایی می‌شوریدند.

انحطاط فئودالیسم و ظهور روابط سرمایه‌داری

مقدمات تاریخی پیدایی و تراکم ابتدایی سرمایه

سطح بالنسبه عالی تولید کالایی، تراکم مبالغ عظیم پول را در دست‌های تجار، رباخواران و جز آن امکان‌پذیر ساخت. این یکی از شرایط مقدماتی تاریخی ظهور سرمایه بود. شرط دوم وجود انبوهی از افراد آزاد بود که بر اثر اجبار و سلب مالکیت به دست طبقه فئودال و بورژوازی نوخواسته از وسایل تولید و بنابراین از وسایل معاش محروم مانده بودند.

روابط اجتماعی و سیاسی

شکل‌بندی ملت‌ها

ظهور و گسترش بیشتر روابط سرمایه‌داری اثرات عظیمی بر نظام‌های اجتماعی و سیاسی اروپا بخشید. در طی دوران زوال نظام اشتراکی نخستین، تشکیل ملیت‌ها آغاز شد. ملیت عبارت از یک صورت‌بندی تاریخی است که به دنبال طایفه و قبیله شکل می‌گیرد. در دولت‌های برده‌دار پیشرفته، ملیت‌ها هم‌زمان با ظهور مالکیت برده‌داری آغاز به شکل‌گیری کردند. ظهور روابط سرمایه‌داری به استقرار ملت بر شالوده‌ی ملیت‌های موجود، بر مبنای وحدت منافع اقتصادی و تمرکز سیاسی انجامید. تحکیم روابط اقتصادی میان نواحی گوناگون در کشور مفروض شرایط مساعدی برای ظهور زبان مشترک و فرهنگ ملی به وجود آورد.

ملت‌ها بر مبنای روابط تولید سرمایه‌داری به وجود آمدند و از این رو روابط ملی عبارت بود از روابط بورژوایی. ملت شامل طبقات و اقشار مختلف جمعیت است اما از آن‌جا که بورژوازی خواه از نظر اقتصادی و خواه از نظر سیاسی طبقه حاکم را تشکیل می‌داد،‌ ملت خصلتی بورژوایی یافت و با یک ایدئولوژی که آن نیز بورژوایی بود.

انقراض اصناف و تکامل سرمایه‌داری

تولید در دکان‌ها و کارگاه‌های صنفی دائما رو به کاهش بود. تولیدات سرمایه‌داری در کارخانه‌ها رو به ازدیاد بود. تجارت چه در داخل و چه با خارج به سرعت گسترش می‌یافت. پیدایش و رشد سرمایه‌داری همراه بود با تشکیل طبقات متخاصم بورژوازی و پرولتاریا.

اشرافیت فئودالی

اشرافیت فئودالی حاکم مانع تکامل سرمایه‌داری و رشد بورژوازی بود. اشرافیت فئودالی می‌کوشید اتحاد خود را با مهاجمان خارجی تقویت کند.

پیروزی بورژوازی هلند،‌ نخستین انقلاب خوش‌فرجام بورژوایی در جهان،‌ به دست توده‌های خلق صورت گرفت ولی تاثیر انقلاب هلند در سیر بعدی تاریخ اروپا محدود بود. از این رو عصر بورژوازی به معنی وسیع کلمه فقط با انقلاب بورژوازی انگلیس در قرن شانزدهم و به ویژه با انقلاب فرانسه در اواخر قرن هیجدهم آغاز گشت.

تحکیم و گسترش سرمایه‌داری

انقلاب صعنتی

تکامل اجتماعی
انقلاب صنعتی

انقلاب بورژوایی در قاره اروپا به سقوط فئودالیسم در عده‌ای از کشورها انجامید. موانع فئودالی روابط تولید سرمایه‌داری از میان برداشته شد و راه تکامل سریع آن‌ها هموار گشت. تکامل صنعت، کار با ماشین را جایگزین کار دستی که در مانوفاکتوری‌ها تسلط داشت،‌ ساخت. گذار از مرحله مانوفاکتوری (که نیروی محرک آن بازوی کارگر بود) به مرحله صنعت ماشینی، به انقلاب صنعتی مرسوم شده است. در این مورد واژه انقلاب از این لحاظ به کار برده می‌شود که تاثیر جانشینی کار با ماشین در تکامل روابط اقتصادی-اجتماعی آن زمان چنان بود که می‌توان گفت تا اندازه معینی سرنوشت سرمایه‌داری را تعیین نمود.

مشخصات انقلاب صنعتی در کشورهای دیگر

فرانسه

محرک انقلابی صنعتی در فرانسه همانا انقلاب کبیر بورژوایی آن کشور بود. انقلاب صنعتی در فرانسه از پایان قرن هیجدهم آغاز شد و پیشرفت آن در سراسر نیمه اول قرن نوزدهم ادامه داشت. در فرانسه نیز مانند انگلیس، انقلاب در رشته جدید ریسندگی روی داد. در سال ۱۸۰۵ ژاکوآر (Jacquard) دستگاهی به این منظور برای کارگاه خود اختراع کرد. در سال ۱۸۱۲ میلادی فرانسه دارای بیش از ۲۰۰ کارخانه ریسندگی مکانیکی بود. ماشین‌سازی مکانیکی فرانسه در دهه ۱۸۲۰ میلادی به وجود آمد و ساختمان راه‌آهن آن در سال‌های ۱۸۳۰ میلادی آغاز شد. ویژگی انقلاب صنعتی فرانسه تکامل و توزیع ناموزون صنعت آن بود.

آلمان

انقلاب صنعتی در آلمان بر اثر وجود بقایای نیرومند فئودالی و پراکندگی سیاسی و وجود سدهای گمرکی داخلی دیرتر آغاز شد. انقلاب صنعتی آلمان به طور عمده در دهه ۱۸۴۰ میلادی شروع شد. در آن دهه تولید مانوفاکتوری وجه مشخصه کلی صنعت آلمان بود.

آمریکا

انقلاب صنعتی آمریکا که درست در پایان قرن هیجدهم و پس از جنگ انقلابی پاگرفت، واجد ویژگی‌های ناشی از تکامل خاص آن کشور بود. در آغاز، انقلاب مزبور نه در سراسر کشور بلکه تنها در ایالات شمالی،‌ یعنی مسکون‌ترین بخش آن، ظاهر شد. در جنوب شرقی اقتصاد مزارع بزرگ، مبتنی بر نظام برده‌داری حکم‌فرما بود. در حالی که در غرب کوچ‌نشین در زمین‌های جدید هنوز پایان نیافته بود.

ایالات متحد آمریکا در سال ۱۸۰۰ میلادی دارای ۲۰ هزار دوک نخ‌ریسی بود که در سال ۱۸۱۰ میلادی به ۸۷ هزار و در سال ۱۸۱۵ میلادی به ۱۳۰هزار افزایش یافت. نخستین کارگاه‌های مکانیکی آن کشور در سال ۱۸۱۴ میلادی به کار افتاد. در دهه ۱۸۳۰ میلادی مصرف ذغال‌سنگ در صنایع فلزی رفته‌رفته متداول می‌شد. در دهه ۱۸۵۰ میلادی بخار به ایفای نقش مسلط در صنایع آغاز نهاد و فقط در پایان دهه ۱۸۴۰ میلادی بود که ماشین‌سازی مکانیکی شروع شد.

نتایج اجتماعی انقلاب صنعتی

ماشین، پایه مادی و فنی انقلاب صنعتی محسوب می‌شد. ولی انقلاب صنعتی فقط محدود به تغییرات فنی در صنعت نبود. اگرچه تغییرات فنی، خود واجد اهمیت بسیاری در افزایش کار و کاهش هزینه تولید داشت. نتیجه مستقیم گذار به تولید ماشین پیدایش انبوهی از کارگران صنعتی، تشکیل سریع پرولتاریا هم‌چون یک طبقه و از میان رفتن دهقانان یا کاهش آن‌ها بود. پیشرفت شیوه سرمایه‌داری تولید توام با تشدید بهره‌کشی از زحمت‌کشان بود. کارگران به زائده‌ای از ماشین تبدیل شدند.

ظهور پرولتاریای صنعتی مهم‌ترین بهره‌ی اجتماعی انقلاب صنعتی به شمار می‌آید. کار مشترک در کارخانه‌های صنعتی بزرگ به تشکل و گردآمدن انبوهی از کارگران در یک‌جا و ایجاد همبستگی طبقاتی میان آن‌ها انجامید. انقلاب صنعتی موازنه نیروها را در داخل طبقه بورژوازی بهم زد. بورژوازی صنعتی بر بورژوازی تجاری تفوق یافت.

ویژگی‌های سیستم سرمایه‌داری

روابط تولیدی سرمایه‌داری بالنده‌تر از روابط تولیدی فئودالی است. سرمایه‌دار صاحب کارگر نیست. اصولا، کارگر آزاد است. کارگر می‌تواند بنابه اراده‌ی خودش کارفرما را ترک کند و کار دیگری را جستجو نماید. ولی او نمی‌تواند از سرمایه‌داران دوری جوید. زیرا همه موسسات اقتصادی در تملک بورژوازی است. بنابراین، آزادی کارگر یعنی آزادی انتخاب استثمارکننده خود.

در جامعه بورژوا طبقات اصلی عبارتند از سرمایه‌داران، یعنی صاحبان وسایل تولید، و پرولتاریا. در سیستم سرمایه‌داری شکل غالب فشار،‌ فشار اقتصادی است. سرمایه‌دار کارگر را مجبور نمی‌کند که برایش کار کند، بلکه خود زندگی او را مجبور می‌کند که بین مردن از گرسنگی و فروش نیروی کارش به صاحب موسسه یکی را انتخاب نماید.

جنبش طبقه کارگر در قرن نوزدهم

شکل‌گیری طبقه کارگر

تکامل اجتماعی
مبارزه طبقه کارگر

در نتیجه انقلاب صنعتی، سرمایه‌داری به عصر جدیدی از تکامل خود، عصر تولید ماشن گام نهاد. روابط تولید سرمایه‌داری به تدریج به صورت روابط مسلط در جامعه درآمد و مبارزه کارگران (پرولتاریا) و بورژوازی عصر تاریخی تازه‌ای را اعلام نمود. ولی تفوق روابط تولید سرمایه‌داری جریانی ساده و خودبه‌خودی نبود. زاده‌ی مبارزه‌ی اقتصادی و سیاسی دیرینه‌ای بود که میان طبقات جدید و طبقات حاکمه‌ی کهن از آغاز قرن هفدهم تا نیمه اول قرن نوزدهم ادامه داشت. بورژوازی پس از تصرف قدرت نه‌تنها از لحاظ اقتصادی بلکه از نظر سیاسی نیز به صورت طبقه مسلط درآمد.

در پایان قرن هیجدهم و به ویژه در طی نیمه اول قرن نوزدهم، طبقه کارگر به مبارزه مستقل خود علیه بورژوازی به صورت یک طبقه آغاز کرد. در این دوره ایدئولوژی و سازمان‌های سیاسی مربوط به این طبقه تشکیل و مستحکم گشت.

اشکال مبارزه طبقه کارگر

در سده نوزدهم کارگران از شیوه‌های گوناگون مبارزه از جمله راه‌پیمایی، گردهمایی، اعتصابات و قیام‌های مسلحانه برای دفاع از منافع اقتصادی و سیاسی خود استفاده می‌کردند. از این رو دو شکل مبارزه‌ی طبقه کارگر مشخص شده‌اند: یکی مبارزه اقتصادی یعنی مبارزه برای منافع بی‌واسطه و فوری، دوم مبارزه سیاسی یعنی مبارزه برای تغییر سیاست حکومت و نظام موجود. در طی این مبارزه کارگران سازمان‌های خود مانند اتحادیه‌های صنفی و تشکل‌های گوناگون دیگر را به وجود آوردند.

امپریالیسم

برای مدتی طولانی هر بورژوا برای خود دارای یک موسسه بود و به مسئولیت خود عمل می‌کرد. کالاهای معینی را تولید می‌کرد و در بازار می‌فروخت. سرمایه‌دارانی که کالاهایشان شبیه یکدیگر بود،‌ باهم رقابت می‌کردند. در جریان این مبارزه،‌ بسیاری از بورژواها ورشکست شدند. موسسات آن‌ها در معرض حراج گذاشته شد و به دست سرمایه‌داران بزرگتر افتاد. به تدریج صدها و هزاران مالک کوچک و تمرکز ثروت در دست چند سرمایه‌دار افتاد که به آن تراکم تولید می‌گویند.

اتحاد سرمایه‌داران در انحصارات، فرصت‌هایی به مراتب بهتر برای غارت مردم و کسب سودهای بیشتر در اختیار آن‌ها می‌گذارد. آن‌ها برای پایین نگه‌داشتن دست‌مزد کارگران، بالابردن قیمت کالاها و سرکوب جنبش‌های پرولتاریا متحد می‌شوند.

تراکم تولید و انحصارها

گسترش عظیم صنایع و روند بسیار سریع تراکم تولید در موسساتی که دم‌به‌دم بزرگ‌تر می‌شوند، یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های سرمایه‌داری است. مثلا در آلمان از هر هزار موسسه صنعتی در سال ۱۸۸۲ میلادی سه و در سال ۱۸۹۰ میلادی شش و در سال ۱۹۰۷ میلادی نه موسسه، در زمره موسسات بزرگ یعنی موسساتی بودند که هریک بیش از ۵۰ کارگر مزدبگیر داشتند. از هر صد کارگر به ترتیب، ۲۲، ۳۰ و ۳۷ کارگر به این موسسات می‌رسید. ولی روند تراکم تولید بسیار نیرومندتر از روند تراکم کارگران بود. زیرا بارآوری کار در موسسات بزرگ خیلی بیش‌تر است.

نتایج عمده از تاریخ انحصارها به قرار زیر است:

  1. سال‌های ۱۸۶۰-۱۸۸۰ میلادی نقطه‌ی اوج و مرحله نهایی رشد رقابت آزاد. در این سال‌ها نطفه‌هایی از انحصارها به چشم می‌خورد.
  2. پس از بحران سال ۱۸۷۳ میلادی، دوران رشر گسترده کارتل‌ها فرا رسید. ولی کارتل‌ها هنوز در حکم استثنا، ناپایدار و پدیده‌ای گذرا بودند.
  3. اعتلای پایان قرن نوزدهم و بحران سال‌های ۱۹۰۰-۱۹۰۳ میلادی، کارتل‌ها به یکی از ارکان مجموعه زندگی اقتصادی بدل شدند. سرمایه‌داری تبدیل به امپریالیسم شده است.

امپریالیسم،‌ مرحله خاصی از تکامل سرمایه‌داری

امپریالیسم مرحله خاصی از سرمایه‌داری است. امپریالیسم از لحاظ اقتصادی، عبارت از سرمایه‌داری انحصاری و ادامه تکامل مشخصات اساسی سرمایه‌داری است و از این‌رو قوانین اقتصادی سرمایه‌داری در سرمایه‌داری انحصاری نیز به طور کلی عمل می‌کند. در طی دوره امپریالیسم عمل قوانین اقتصادی سرمایه‌داری به تشدید تضادهای آن منجر می‌گردد. به ویژه تضاد میان خصلت اجتماعی تولید و شکل سرمایه‌داری و خصوصی برداشت ثمرات تولید که تضاد اساسی سرمایه‌داری را تشکیل می‌دهد.

نکته‌ای که از نظر اقتصادی در این روند جنبه اساسی دارد این است که رقابت آزاد، خصیصه بنیادی سرمایه‌داری و تولید کالایی به طور اعم است. انحصار، نقیض مستقیم رقابت آزاد است. ولی رقابت آزاد در برابر چشم ما به انحصار بدل شد. به این معنی که تولید بزرگ پدید آورد و تولید کوچک را از میدان به در کرد. تولید بزرگ را به تولید کلان تبدیل کرد و تراکم سرمایه را به آنجا رساند که انحصار از آن پدید آمد. انحصار عبارت است از: کارتل‌ها، سندیکاها، تراست‌ها و نیز سرمایه‌ی حدود ده بانک که با سرمایه این موسسات انحصاری درآمیخته است.

علائم بنیادی در تعریف امپریالیسم

برای تعریف امپریالیسم،‌ تعریفی جامع است که پنج علامت بنیادی زیر را دربرگیرد:

  1. رسیدن تراکم تولید و تراکم سرمایه به چنان درجه بالایی از رشد که انحصارات دارای نقش قاطع در زندگی اقتصادی را پدید آورده است.
  2. درآمیزی سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و ایجاد الیگارشی مالی بر پایه این سرمایه مالی.
  3. صدور سرمایه از صدور کالا متمایز می‌شود و اهمیت خاص کسب می‌کند.
  4. تشکیل گروه‌بندی‌های انحصاری بین‌المللی سرمایه‌داران که جهان را میان خود تقسیم می‌کنند.
  5. پایان تقسیم ارضی جهان میان بزرگ‌ترین دوَل سرمایه‌داری.

هابسون می‌گوید:

«امپریالیسم کشمکشی است برای به دست آوردن تسلط سیاسی و اقتصادی بر مناطقی از جهان که نژادهای پایین‌مرتبه در آن‌ها سکنی دارند. ریشه‌ی اقتصادی آن، نیاز کشورهای پیشرفته سرمایه‌دار به یافتن بازارهایی برای کالاها و سرمایه‌‌ای است که در داخل ایجاد شده اما تقاضای کافی برای آن در داخل وجود ندارد. امپریالیسم با برانگیختن سنن ملی‌گرایی و نظامی‌گری توانسته است بر شهوت مال‌اندوزی و تسلط زورمندانه، که در قرن‌های نخست اساس تلاشی حیوانی برای بقا در بین ملت‌ها بوده است، متکی باشد.»

لنین می‌گوید که امپریالیسم بالاترین و آخرین مرحله در تکامل سرمایه‌داری و آستانه‌ی انقلاب سوسیالیستی است.

قانونمندی در روندهای اجتماعی

تا نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم میلادی، عملکرد جامعه، پیچیده و غیرقابل فهم به نظر می‌رسید. مردم گمان می‌کردند که نیروهای اجتماعی کور، باعث و بانی تغییر هستند. گرچه بسیاری از متفکران درباره قوانین تاریخی حرف می‌زدند اما هیچ نظر علمی درباره جامعه وجود نداشت. اما در نیمه سده نوزدهم بود که یک تئوری علمی درباره جامعه پدید آمد. کارل مارکس و فردریک انگلس اولین کسانی بودند که به نقش طبقه کارگر در تاریخ پی بردند. آن‌ها ثابت کردند که جامعه برطبق قوانین عینی، یعنی مستقل از اراده‌ی انسان‌ها تکامل می‌یابد. این بدان معناست که علیرغم خصلت به ظاهر تصادفی آن‌ها، پدیده‌های اجتماعی با هم بستگی نزدیک دارند و به ترتیب دقیق دنبال هم می‌آیند. بنابراین، تغییرات در شکل‌بندی‌های اجتماعی-اقتصادی برطبق قوانین حاکم بر تکامل اجتماعی صورت می‌گیرد. ابتدا سیستم اشتراکی نخستین وجود داشت. سپس جامعه‌ی برده‌داری پدید آمد. به دنبال آن سیستم فئودالی و بعد سرمایه‌داری پدیدار گردید. این قوانین کلیه‌ی حوزه‌های زندگی (اقتصادی، سیاسی و معنوی) را تحت تاثیر قرار می‌دهند. بین تولید و مصرف،‌ بین سطح پیشرفت فنی و بارآوری کار پیوستگی نزدیک وجود دارد. اندنشه مارکسیسم بر این باور است که سوسیالیسم ناگزیر جانشین سیستم سرمایه‌داری خواهد شد.

می‌توان نتیجه گرفت که:

  • نیروهای اصلی جامعه، یعنی سازندگان تاریخ، مردم هستند. آن‌ها اسباب کار می‌سازند، همه‌ی انواع ثروت مادی را تولید می‌کنند، رسوم کهنه اجتماعی را از میان برمی‌دارند و بدین وسیله تکامل وجه تولید و جامعه را به طور کلی تضمین می‌کنند.
  • برای تغییر زندگی اجتماعی،‌ نخست باید شالوده مادی جامعه، یعنی روابط اقتصادی یا تولیدی بین مردم را دگرگون کرد.

جبر تاریخ، شرایط عینی و ذهنی

درک غیردیالکتیکی از جبر تاریخ (که درست نقطه مقابل نفی هرگونه قانونمندی در تاریخ است) توده‌ی مردم را خلع سلاح و نقش مبارزه و فعالیت زحمت‌کشان را نفی می‌کند. تفاوت اجتماع با طبیعت در این است که قوانین اجتماعی توسط انسان‌ها و با فعالیت هرچه آگاهانه‌تر آن‌ها تحقق می‌پذیرد. عمل قوانین اجتماعی، خودبه‌خودی و جدا از انسان‌ها نیست، زیرا که اجتماع مرکب از انسان‌هاست، و کار و پراتیک و فعالیت و مبارزه انسان‌ها است که روندهای اجتماعی را به وجود می‌آورد. در این‌جاست که برخلاف روندهای طبیعت، عامل ذهنی نقش پیدا می‌کند. روندهای اجتماعی به نحوی دیالکتیکی دارای دو جنبه عینی و ذهنی هستند. کلید درک رشد جامعه و تفاوت آن با طبیعت، کلید درک تفاوت قوانین هستی طبیعی و قوانین هستی اجتماعی، عبارت است از درک درست دیالکتیکی عمل و عکس‌العمل متقابل بین عامل تعیین‌کننده‌ی عینی و عامل ذهنی.

قوانین عینی جامعه خودبه‌خودی عمل نمی‌کنند و عمل آن‌ها و پیشرفت جامعه، مستلزم شرکت فعال انسان است. هرچه جامعه تکامل‌یافته‌تر باشد، بیشتر فعالیت ایدئولوژیک آگاهانه و مبارزه انقلابی طبقات مترقی را ایجاب می‌کند.

تفاوت طبقه فی نفسه یعنی طبقه در خود، با طبقه لنفسه یعنی طبقه برای خود، در همین جا روشن می‌شود. تا وقتی که یک طبقه محروم، به‌طور بسته، در خودش و توی خودش است، هنوز به بلوغ شایسته برای غلبه بر طبقه حاکم و ستمگر نرسیده است. مگر این‌که بتواند حزب سیاسی خود را هم تشکیل بدهد. نتیجه این‌که، حرکت خودجوش و خودانگیخته و شرایط عینی برای انقلاب، البته مبنای لازم و ضروری است. اما برای این‌که به هدف برسد نیازمند تشکل و سازمان یافتگی و هدایت و رهبری است. این همان شرط کافی و همان عنصر ذهنی مکمل است. شرایطِ عینی را تکمیل و بارور می‌کند.

قواعد تکامل

پیچیدگی یا گذار مداوم از کهنه به نو

یکی از ترتیبات و بلکه مهم‌ترین ترتیب قاعده تکاملی، پیچیدگی یا جانشین‌سازی مداوم اشکال نو و بهتر، به جای اشکال کهنه‌تر و پست‌تر است. در قلمرو اجتماعی، روابط اجتماعی هردم پیچیده‌تر می‌شود و گسترش و تخصص بیشتری پیدا می‌کند. اگر روابط اجتماعی دنیای سرمایه‌داری را ببینیم، ملاحظه خواهد شد که به مراتب، از روابط حاکم بر جامعه فئودالی یا برده‌داری پیچیده‌تر است. در دوران برده‌داری، خالص‌ترین و در عین حال ساده‌ترین شکل استثمار وجود داشت. برده‌دار هرچه می‌گفت، برده باید انجام می‌داد و حتی می‌توانست او را بکشد. در حالی که در نظام سرمایه‌داری، دیگر استثمار به آن شکل ساده و عریان نیست. در این‌جا روابط استثماری، در اشکال پیچیده روابط اجتماعی وجود دارد. مثل: بهره بانکی، زندگی قسطی، اقتصاد مصرف، سیستم مالیاتی و سیستم بانکی. در آخر هم قدرت پلیسی و سیستم سرکوب، بقیه کارهای برده‌دار را انجام می‌دهد.

شتاب یا سرعت روزافزون جریان تکامل

جریان تکامل در مسیر خودش از مراحل مختلفی عبور کرده است. این عبور، عبوری با سرعت ثابت و یکنواخت نیست، بلکه با افزایش سرعت یا شتاب همراه است. یعنی هرچه در جریان تکامل پیش می‌رویم، سرعت تحولات بیشتر می‌شود. یا به عبارت دیگر، مدت زمان مرحله بعدی از مدت زمان مرحله قبلی، بسیار کوتاه‌تر است. هم‌زمان با گذار از مراحل مختلف و پیچیده‌تر شدن تدریجی اشکال، سرعت تحولات هم به نحو بارزی افزایش پیدا می‌کند. به طور مثال اگر دوره زندگی اشتراکی نخستین حدود ۶ هزار سال طول کشیده، دوره برده‌داری حدود ۲۵۰۰ سال بوده است.

جهت‌داری یا برگشت‌ناپذیری جریان تکامل

در جریان تکامل، یک مسیر اصلی وجود دارد و مسیرهای فرعی. مسیر اصلی، مسیری است که بستر اصلی رشد و کمال است. مسیرهای فرعی، نافرجام هستند و سرانجام به بن‌بست می‌رسند. به این معنی که راه پیشرفت تکامل، فقط در همین مسیر اصلی است که باز می‌باشد. تاریخ گذشته انسان، چه در زمینه جغرافیایی و چه در زمینه قومی، یک جریان اتفاقی نیست که توام با هرج و مرج، به این‌جا رسیده باشد. بلکه به رغم همه نوسانات، گرایش مشخص و معینی را در جهت تکامل و توسعه داشته و خلاصه در یک کلام، سیر صعودی پیموده است. همچنین در زمینه اقتصادی، مناسبات اجتماعی دوران برده‌داری سرانجام منتفی و روابط دیگری جانشین آن شد. به لحاظ فرهنگی و فکری نیز، روزگاری بود که بشر هیچ چیز نمی‌دانست. اما اکنون، دانش بشر نسبت به طبیعت، جامعه و خودش، افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است.

تطبیق یا وحدت

در جریان تکامل، با افزایش مناسبات و ارتباطات بین پدیده نوتر با محیط، روزبه‌روز سیستم‌های کاراتر، منطبق‌تر و فعال‌تر، با روابطی هرچه مستحکم‌تر با محیط، عرضه می‌شوند که سلطه بیشتری بر محیط دارند. پدیده‌هایی که به دلیل تفصیل و گستردگی روابط و اجزای آن‌ها، یا به دلیل همان پیچیدگی، با محیط متحدتر، یگانه‌تر و در نتیجه بر آن مسلط‌تر هستند. بنابراین انطباق به معنی وحدتی هرچه گسترده‌تر و پیوندی هرچه محکم‌تر یا محیط پیرامون است که کارآیی، صحت، دقت عمل،‌ بقا و سلطه هرچه بیشتری را برای پدیده نوتر تامین می‌کند.

در جامعه نیز هر نظام، موسسه، ارگان و هر نهاد تا آن‌جا پایدار است، تا آن‌جا بقا دارد که با ناموس هستی و با فطرت تکامل تطابق داشته باشد. سراسر تاریخ مملو از زوال نظامات غیرتکاملی است. چرا که تکامل، با هیچ انحطاط و انحرافی سر سازش ندارد. هیچ عنصر ارتجاعی در ساخت اجتماعی، سرانجام قابل تحمل نخواهد بود. حرکت به سمت وحدت، آزادی و یگانگی است.

منابع