حاجی فیروز

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
Hajji Firuz & sun.svg

حاجی فیروز نماد کدام اسطوره است؟

همه ما در هفته پیش از نوروز، حاجی فیروز را با آن صورت سیاه و لباسهای قرمز در حالیکه دایره می‌زند و همان ترجیع‌بند قدیمی و همیشگی را می‌خواند:" ارباب خودم سلام و علیکم، ارباب خودم بزبزقندی، ارباب خودم چرا نمی‌خندی و… " دیده‌ایم.

همه می‌دانیم حاجی فیروز طلایه‌دار عید نوروز است، اما اکثر ما از داستان شکل‌گیری این اسطوره بی‌خبریم.

خانم دکتر کتایون مزداپور استاد زبانهای باستانی و اسطوره شناس در مصاحبه‌ای گفته‌است زنده یاد دکتر مهرداد بهار سالها پیش حدس زده بود سیاهی صورت حاجی فیروز به‌دلیل بازگشت او از سرزمین مردگان است و اخیراً خانم شیداجلیلوند که روی لوح اکدی فرود ایشتر به زمین کار می‌کرد، به نکته تازه‌ای پی برد که حدس دکتر بهار و ارتباط داستان بنیادین ازدواج مقدس با نوروز و حاجی فیروز را تأیید می‌کند.

دکتر مزداپور می‌گوید: «نوروز جشنی مربوط به پیش از آمدن آریاییها به این سرزمین است لااقل از دو سه هزار قبل این جشن در ایران برگزار می‌شده و به احتمال زیاد با آیین ازدواج مقدس مرتبط است. تصور می‌شده که الهه بزرگ، یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب و با او ازدواج می‌کند.»

آناهیتا خدای جنگ، آفرینندگی وباروری

بنا به نظر دکتر صنعتی‌زاده، این الهه «ننه» یا «ننه خاتون» نام داشته، معادل سومری آن «نانای» و معادل بابلی و ایرانی آن «ایشتر» و «آناهیتا» است.این الهه خدای جنگ، آفرینندگی و باروری است.[۱]

سپس دکتر مزداپور داستان این ازدواج نمادین و اسطوره‌ای را که بنیادی‌ترین نماد نوروز است چنین شرح داد: «اینانا یا ایشتر که در بین‌النهرین است عاشق 'دوموزی' یا 'تموز' می‌شود (نام دوموزی در کتاب مقدس تموز است) و او را برای ازدواج انتخاب می‌کند.»

تموز یا دوموزی در این داستان نماد شاه است. الهه یک روز هوس می‌کند که به زیرزمین برود. علت این تصمیم را نمی‌دانیم. شاید خودش الهه زیرزمین هم هست. خواهری دارد که شاید خود او باشد که در زیرزمین زندگی می‌کند.

اینانا تمام زیورآلاتش را به همراه می‌برد. او باید از هفت دروازه رد شود تا به زیرزمین برسد. خواهری که فرمانروای زیرزمین است، بسیار حسود است و به نگهبانها دستور می‌دهد در در هر دروازه مقداری از جواهرات الهه را بگیرند.

در آخرین طبقه نگهبانها حتی گوشت تن الهه را هم می‌گیرند و فقط استخوانهایش باقی می‌ماند. از آن طرف روی تمام زمین باروری متوقف می‌شود. نه درختی سبز می‌شود، نه گیاهی هست و نه زندگی؛ و هیچ‌کس نیست که برای معبد خدایان فدیه بدهد و آنها که به تنگ آمده‌اند جلسه می‌کنند و وزیر الهه را برای چاره‌جویی دعوت می‌کنند.

الهه که پیش از سفر از اتفاق‌های ناگوار آن اطلاع داشته، قبلاً به او وصیت کرده بود که چه باید بکند.

آغاز دوباره باروری در روی زمین

به پیشنهاد وزیر خدایان موافقت می‌کنند یک نفر به جای الهه به زیرزمین برود تا او بتواند به زمین بازگردد و باروری دوباره آغاز شود. در روی زمین فقط یک نفر برای نبود الهه عزاداری نمی‌کرد و از نبود او رنج نمی‌کشید؛ و او دوموزی شوهر الهه بود. به همین دلیل خدایان مقرر می‌کنند. نیمی از سال را او و نیمه دیگر را خواهرش که «گشتی نه نه» نام دارد، به زیرزمین بروند تا الهه به روی زمین بازگردد.

دوموزی را با لباس قرمز در حالی که دایره، دنبک، ساز و نی لبک دستش می‌دهند، به زیرزمینمی‌فرستند. شادمانیهای نوروز و حاجی فیروز برای بازگشت دوموزی از زیرزمین و آغاز دوباره باروری در روی زمین است.

به گفته دکتر مزداپور با کشف این لوح اکدی و ترجمه متن آن حدس مرحوم بهار تأیید گردید و اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شد[۲]

حاجی فیروز طلایه دار عید نوروز

افسانه نوروز روایتی است باقی مانده ازدوران پیشین ایرانیان که باخواندنش بخشی ازمعمای قصه‌های کهن این سرزمین آشکارمی‌شود. حاجی فیروز طلایه دارعید نوروز است، اما اکثر ما از داستان شکل‌گیری این اسطوره بی‌خبریم. در اسنادبین‌النهرینی، خدای نباتی رابالباس قرمزونی‌لبک به دنیای زیرزمین می‌فرستادندرنگ هیئت وروی اوکه سیاه است به این دلیل است که ازدنیای مرگ بازگشته است. اسناد و مدارکی از بین‌النهرین وجود داردکه ریشه حاجی فیروز رانشان می‌دهد. خدایی که قربانی می‌شود و با زنده شدن جهان زنده می‌شود. حاجی فیروز از آن نمادهای بسیارقدیم است که مراسمش بومی ایران است. خدای قربانی شونده است که به سمت زمین می‌رودودوباره بازمی‌گرددزمستان به دنیای مرگ می‌رودواول بهار زنده می‌شودوبه دنیای زندگان می‌آیدونویدآمدن سال نورا می‌دهد.

جایگاه حاجی فیروز در فرهنگ ایرانیان

شخصیت و پیشینه «حاجی فیروز» به‌عنوانِ طلایه داروپیام آورنوروزی قدمتی برابروحتی بیشترازفرهنگ و تمدن ایران‌زمین دارد. ریشه وخاستگاه این پدیده فرهنگی‌را همانا درباورها و اعتقادات توده مردم می‌توان جست‌وجو کرد. از آنجا که فرهنگ، نخستین گستره‌ای است که آفرینندگانش نامی‌از خودبرجای نگذاشته و تاریخی‌روشن ندارد، حضور متداوم یک نمادفرهنگی، چون حاجی فیروزوجاری بودن آن‌درروزگارمعاصر، بازتاب روشنی است ازاندیشه‌ها، عواطف، وسنت‌های جامعه‌ای که باپیروی ازروش شفاهی از راه زبان، اشاره، حرکت ونمایش، آن را فرد به فرد و نسل به نسل به دیگران منتقل و دربستر تاریخ، آن باورها رابا هنجارهای اجتماعی دیگرمنطبق می‌سازد ازاین‌رو شخصیت حاجی فیروز را می‌توان برآیند یک اندیشه یا تخیل جمعی دانست که درمسیرتاریخی‌خوداز سرزمینی به سرزمین دیگرکوچ کرده و روایتی مختلف ولی با هسته‌ای یکسان، پدیدآورده است.

زنده یادمهردادبهار، اسطوره شناس ایران، حاجی فیروز رابازمانده آیین ایزدشهیدشونده دانسته ومراسم سوگ سیاوش رانیزنموداری از همین آیین ارزیابی کرده‌است. چهره سیاه اونمادبازگشت ازجهان مردگان و لباس سرخ او نیز نمادخون سرخ سیاوش وحیات مجدد ایزدشهید شونده وشادی اوشادی زایش دوباره آنهاست که با خود، رویش وبرکت می‌آورند. مهردادبهار نیزسیاوش رابا ایزد نباتی بومی مربوط می‌داند. چرا که پس از شهادت سیاوش، از خونش گیاهی می‌روید. این همان برکت بخشی و رویش است. با این تعابیر، وی معنای دیگری برای نام سیاوش ارائه می‌دهد. سیاوش را که صورت پهلوی آن سیاوخش وصورت اوستایی سیاورشن است، معمولاً به دارنده اسب سیاه یا قهوه‌ای معنا می‌کنند. اما مهردادبهارباریشه یابی آیین سیاوش، معنای این نام رامرد سیاه یاسیه چرده می‌داندکه اشاره به رنگ سیاهی است که در این مراسم برچهره می‌مالیدندیابه‌صورتک سیاهی که به‌کار می‌بردند. این مطلب قدمت شگفت آورمراسم حاجی فیروز رانشان می‌دهدکه به آیین تموزوایشتر بابلی وازآن کهنه تربه آیینهای سومری می‌پیوندد.

حاجی فیروز نماد نوشدگی زمین

در سال‌های اخیربحثهایی بر سرسیاهی صورت حاجی فیروز بوده‌است که نشان ازناآگاهی گوینده آنان از تاریخ اساطیری این سرزمین دارد. حاجی فیروز نه نمادبرده داری بوده (که هیچ‌گاه در ایران به شیوه ظلم به رنگین پوستان وجود نداشته) و نه نشانه تحقیر آدمی دیگر. حاجی فیروز نشان از دوموزی (ایزد گیاه) دارد که درسرزمین زیرین حبس می‌شود وبا اسارت او عشق می‌میرد، جهان غرق سکوت شده وباروری متوقف می‌شود. حاجی فیروز همان نماددوموزی است، برخاسته اززمین، برای باروری دوباره زمین. نمادی است ازسنت‌های نیک ایرانیان، سنتهایی که در صلح ودوستی وطبیعت دوستی ایرانیان نهفته‌است.

حاجی فیروز در سایر جغرافیایی مختلف

در این باره می‌توان گفت که نام «حاجی فیروز» و ویژگی‌های خاص امروزین او، هم‌چون پوشاک سرخ و سیاهی چهره وترانه‌های ویژه‌اش، سنتی کاملاًجدیدوخاص تهران معاصر بوده‌است. اماشخصیت اوبه‌عنوان «پیام‌آور نوروزی» به گونه‌های مختلف ازدیربازدر سراسر ایران‌زمین روایی داشته و دارد. درنواحی گوناگون او را با نام‌های متفاوتی می‌شناسند: درخراسان و بخش‌هایی از افغانستان «بی‌بی نوروزک»، درخمین و اراک «ننه نوروز»، درکرانه‌های خلیج‌فارس «ماما نوروز»، درگیلان «پیر بابا» و «آروس/عروس گلی»، در آذربایجان «ننه مریم»، درتاجیکستان وبخارای شریف ودیگر وادی‌های ورارود «ماما مروسه» ونام‌های مشهور دیگری هم‌چون بابا نوروز و عمو نوروز. گفته می‌شود که اووهمراهانش نمادی از یک سنت کهن در آذربایجان هستند. این سنت «قیشدان چیخدیم» (از زمستان خارج شدم) نام داشت و بر اساس آن حاجی فیروز در خیابانها آواز می‌خواندتابه همه خبردهدکه بهارآمده است وزمستان به پایان رسیده‌است. در مقابل این همه شادی و نشاط که حاجی فیروز برای مردم به ارمغان می‌آورد، آنهانیزپول وشیرینی و هدایای دیگربه اومی دادند. تاریخچه ظهورحاجی فیروز به درستی معلوم نیست امادرتمام متونی که به آیینهای نوروزی درجای ایران در طول تاریخ اشاره کرده‌اند ازحاجی فیروز وعمو نوروز نیز ذکری به میان رفته‌است. در تمام مناطقی نیز که زمانی تحت سلطه ایران بوده‌اند حاجی فیروز چهره آشنایی است. شیوه اجرای نمایش‌ها در نواحی گوناگون، زمان مراسم و حتی ترانه‌هایی که سروده می‌شود، گاه بایکدیگر متفاوت هستندواین تفاوتها ناشی از ویژگی‌های خاص هر ناحیه است. در آسیای میانه ودرآخرین شب سال، انتظار «مامای مروسه» رامی‌کشندوبانوی خانه، خوراکی‌هایی هم‌چو سمنک (سمنو) را در آوندهایی بسیار تمیزوآراسته، بردسترخوانی (سفره‌ای) می‌گذاردتاشب‌هنگام اوآنها رابرکت دهدو بچشد و ببوسد. پیش از آمدن مامای مروسه، مراسم «گل‌گردانی» یا «گل نوروزی» برگزار می‌شودو در این مراسم گروهی از مردم، نخستین گل‌های روییده درصحرا رامی‌چینندو همراه باشادی وآواز درکوچه‌ها می‌گردانند. این آیین با تفاوتهایی درگیلان وکوهپایه‌های تالش نیز برگزار می‌شود. در آنجا «آروس گلی» و «پیر بابا» بایک خرس وبا دسته‌های گل وپوشیدن پوشاک سرخ و کلاه بوقی (یادمان میترا) به ترانه‌سرایی ودایره‌زنی وکارهای خنده‌آورمی‌پردازند. حال چگونه است که این سنت‌های کهن نوروزی وازآن جمله حاجی فیروز با نام هاومناسبت‌های گوناگون درطول تاریخ این سرزمین حفظ شده امامشابه این آیین هادربین النهرین (عراق کنونی) با آن همه سندومدرک به فراموشی سپرده شده‌است؟ این رادیگربایددرویژگی فرهنگ ایرانی جست‌وجو کردواز طرفی، گواه دیگری بربومی بودن ومردمی بودن این سنت هاست. چون تنها سنت هاوآیین‌هایی که ازدل مردم جوشیده باشد، می‌تواند این چنین درادوار مختلف دوام بیاوردوهرچندنامش تغییرکند، اماباقی بماند.

سایت تابناک[۳]

منابع

  1. استوره عمو نوروز و حاجي فيروز، کهن و ریشه در فرهنگ چندين هزار ساله ايران دارد. - همازور
  2. بی‌بی‌سی فارسیhttp://www.bbc.com/persian/arts/story/2004/03/040316_pm-la-hajifirouz.shtml
  3. سایت تابناکhttp://www.tabnak.ir/fa/news/387180/افسانه‌های-نوروزی-و-شخصیت-حاجی-فیروز