حسین بهزاد

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
حسین بهزاد
حسین بهزاد.jpg
زادروزمتولدتهران ۱۲۷۳
تهران
درگذشتدر گذشت ۲۱ مهر ۱۳۴۷
تهران
علت مرگکهولت و بیماری
ملیتایرانی
00.jpg
01.jpg

حسین بهراد (متولدتهران ۱۲۷۳- درگذشت۲۱ مهر ۱۳۴۷) استاد نقاشیهای مینیاتور معاصر ایرانی، استاد جلد لاکی، نقاش و مذهب کتاب است. متولد تهران فرزند میرزا فضل‌الله اصفهانی، نقاش و قلمدان‌نگار بود. از هفت سالگی بمدت ۱۲ سال شاگرد میرزا حسن پیکرنگار بود.[۱]

زندگی‌نامه

حسین بهزاد استاد مینیاتور معاصر فرزند میرزا فضل‌الله اصفهانی نقاش و قلمدان ساز، در سال ۱۲۷۳در تهران متولد شد. بهزاد دوران کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذارد. به شاگردی نزد میرزا حسن پیکر نگار که شاگرد بزرگتر ملاعلی بود رفت و دوازده سال به عنوان شاگرد برای وی کار کرد. در هجده سالگی کارگاه مستقلی در کاروانسرای حاج رحیم خان در کنار سبزه میدان باز کرد. حسین در کپی کردن مینیاتورهای قدیم (مینیاتورهای مکتب صفوی، توانایی بسیار داشت.[۲]

حسین بهزاد بعد از گذراند بیماری دشوار به دلیل عدم سرپرست، فتوح السلطنه که هنر بهزاد را می‌شناخت، او را به خانه خود برده و از بیماری نجات داد. او یک کتاب خطی (خمسهنظامی) را توسط بهزاد در مدت یک سال اقامت او در منزلش با مینیاتورهایی زیبا تصویرسازی کشید. فتوح السلطنه لندن و پاریس رفته و آن کتاب خطی خمسه نظامی را به نام یک کار قدیمی به مبلغ ۸۰۰۰ لیره به یک موزه فروخته، بعدها هم که فتوح السلطنه به ایران بازگشت بهزاد موقعیتی پیدا نکرد تا سهم خود را بگیرد، زیرا فتوح السطنه سکته کرد و درگذشت.

بهزاد در ادامه کتاب‌های خطی صدرالممالک وزیر دربار را مصور کرد. همچنین برای موزه‌ای که پرنس ارفع الدوله در موناکو داشت چند مینیاتور تهیه کرد. سفارش‌دهندگان بیشتر کارهای بهزاد را به عنوان عتیقه در خارج کشور می‌فروختند و پول‌های گزافی می‌گرفتند. بدین سان بهزاد شهرتی جهانی پیدا کرده بگونهٔ که بعضی‌ها کارهای او را تقلید کرده با امضای وی می‌فروختند. در سال ۱۳۱۴ (ه‍. ش) موسیو رابینو باستان‌شناس فرانسوی بهزاد را با خود به فرانسه برد تا در آنجا برایش کار کند. بهزاد به موزه لوور رفته و روی آثار قدیمی مینیاتور ایرانی مطالعاتی کرد. زمانی که به ایران برگشت جنگ جهانی دوم شروع شده بود و متفقین در تهران بودند و کارهای بهزاد را خوب خریدار بودند. چندی بعد تجاری را کنار گذاشت و به خلق شاهکارهای هنری که خود دوست داشت پرداخت.

تابلوهای فردوسی،

فتح بابل، ایوان مداین،

شب قدر حافظ و نفت یادگارهای این دوره از عمر او هستند.

روی تابلوی فردوسی دو سال کار کرد.

دو تابلو هم برای جشن المپیاد ساخت،

یکی چوگان بازی و کشته شدن دیو سفید به دست رستم.

به پاس این خدمات بود که دیپلم افتخاری از طرف محمدرضاشاه در سال ۱۳۳۲ به بهزاد اعطا شد.

هفده نمایشگاه در داخل و خارج کشور برگزار کرد، چندین جایزه و مدال گرفت. هنرمندان ایرانی و خارجی بسیار او را دوست داشتند. مرحوم ملک الشعرا بهار در مدح او شعری سرود.[۳]

آثاربجامانده

او در مدت زندگی خود قریب ۴۰۰ کار هنری به وجود آورد که بعضی ازمشهورترین آنها عبارت‌اند از:

قحطی، بهرام و گل‌اندام که به سبک مینیاتور است،

ایوان مدائن، فردوسی و قهرمانان شاهنامه،

ابن سینا بر بالین بیمار عشق (در۲تابلوی مختلف)،

صاحبان طلای سیاه، حافظ شیراز، نیمه شب حافظ، شب حافظ،

اندیشه حکیم ابوعلی سینا،

پند خیام (در دو تابلوی مختلف)،

دختر رز (در سه تابلوی مختلف)، خیال، دو دلداده، موسی و شبان، خواب خوش، بهرام و گل‌اندام، نگاه، بهار و جوانی، آفرینش از نظر خیام، ناز، قیام کاوه آهنگر، اسرار ازل، عصیان، خسرو و پرویز، در جستجوی انسان تابلوی نیم تمام، بهشت و دوزخ، طنازی و خیام.[۳]

سبک کار

تاقبل ورود بهزاد شیوه مینیاتور، شیوه رایج مغولی بود. حتی آداب و رسوم مغول‌ها هم در آن به چشم می‌خورد؛ شکل‌ها شبیه هم و یکنواخت بود. او این شیوه را عوض کرد و شکل‌های کاملاً ایرانی بر اساس مکتب اصفهان را وارد مینیاتور کرد و بسیاری از ریزه‌کاری‌های زائد مینیاتور را دور ریخت. در کارهای او حالات و روحیات اشخاص مشخص است. در کار قدما سایه وجود نداشت. او سایه را وارد مینیاتور کرد و در رنگ‌آمیزی هم ابتکار کرد. بهزاد اصولاً دارای قوه ابتکار بود. در قدیم چون مینیاتور را اغلب برای کتاب‌ها می‌کشیدند، اندازه‌های آن‌ها هم کوچک بود، ولی بهزاد قطع مینیاتور را بزرگ کرد. هم‌چنین مینیاتور قدما پر از اشخاص گوناگون بود، او از عده اشخاص هم کاست. خلاصه در بین مینیاتورسازان ایرانی، بهزاد شخصیت نوآور و ممتازی است. پس از پایان دوره صفویه مینیاتور تکراری و کم‌مایه بود. این هنر ظریف ایرانی در دوره قاجار تحت تأثیر نقاشی‌های روسی و فرنگی از مسیر خود منحرف گردیده بود. سرانجام بهزاد توانست مینیاتور را به مسیر اصلی و حقیقی خود برگرداند. او در این راه رنج‌ها کشید و شاهکارهای بزرگ آفرید. استاد حسین بهزاد نقاش و مینیاتور نام‌آور کشور در ۲۱ مهر ۱۳۴۷ درگذشت.[۳]در مورد ویژگیهای کار حسین بهزاد باید گفت که شیوه کار او بر اساس مکتب اصفهان بنا شده‌است. در این شیوه، اهمیت طراحی و محدودیت رنگی بارز است. توجه به حاالت و سکنات اشخاص، قالب نگارگری ایرانی و فیگورهایی ساخته شده توسط خود بهزاد می‌توان دید. هدف حسین بهزاد از این کار مداوم، ایجاد سبکی جدید در نگارگری ایران بود که نه تقلیدی از پیشینیان باشد و نه خارج از اصول اصلی نگارگری. وی با ابداعاتی در هنر نگارگری، این هنر اصیل و ارزشمند ایرانی و اسالمی را بهبود بخشید. باید اذعان داشت که شهرت و اعتبار وی بر اثر توصیف و تبلیغ بهدست نیامده و با زور بر قامت او پوشانیده نشده‌است. بلکه معرف او آثار اوست که با تمام سادگی، دارای مفاهیم عمیق و پر ارزش برای طبقات خاص و عام است. یک چهره مردمی در میان نویسندگان، شاعران و مجموعه داران، بهزاد شاید مهمترین نماینده مکتب سنتی نقاشی ایرانی در قرن ۱۴ ه‍.ش بود. اگرچه خود ادعا داشت که یک سبک ملی ایرانی را در مقایسه با هنر مدرن غرب پرورده‌است. در تاریخ نگارگری جدید، حسین بهزاد بهعنوان یکی از پیشگامان برجسته در برخورد با سنتهای ایرانی، اروپایی، چینی و راهجوییهایش در تلفیق این سنتها شناخته شده‌است.[۴]

استادبهزاد.jpg

۰۰۰

آنچه می‌خوانید گفتگویی است برگرفته از یک نشریه دانش‌آموزی به نا «سالنامه دبیرستان بهمن» که در سال ۱۳۳۴ در تهران منتشر شده‌است.

***

س ـ تمنای شاگردان مکتب استاد و دوستداران هنر پرارزش مینیاتور و مخصوصاً سبک عالی و ممتازی که نشانه نبوغ هنری و شاهکارهای بی‌نظیر آن استاد عالیقدر است، این است که بدانند چه عواملی استاد را به فرا گرفتن این هنر و افزایش قدر آن تا این پایه بلند سوق داده‌است؟

ج ـ فرزندان عزیز من باید بدانند که منشأ تمام زیبایی‌های جهان و گردش مطبوع عالم امکان در نظر زیباپسندان گیتی نخست مواهب طبیعی است که از دستگاه آفرینش چشمه گرفته و بزرگترین نوابغ جامعه بشریت نیز خود مخلوق ناچیزی بوده و هستند که در تحت تأثیر محیط و کیفیات زندگی و زمان تربیت می‌شوند و اگر گوهری در خلقت آن‌ها یافت شود و در چشم گوهرشناسان جهان مایه افتخار ایشان باشد، از ودایع الهی و الهام طبیعی است و الا:

ذات نایافته از هستی بخش

چون نهد در گذر هستی نقش

پدربزرگ من در کرسی وعظ و خطابه استاد و فرزند او مفتون و مسحور نقاشی بود و این هر دو در فصاحت و بلاغت نطق و لطافت و ظرافت قلم پرورده ذوق و قریحه و الهامات طبیعی بودند و پدرم مرا از شش سالگی وارث صادق خود قرار داد ولی بر اثر عشق و علاقه به نقاشی عاقبت دست من از زبانم پیشی گرفت و اکنون که گذشت عمر هم در جسم و جان من هنر نقاشی و رنگ‌آمیزی خود را نشان داده‌است، می‌تواند شرح احوال هنری مرا بهتر از خود من به فرزندان خوش‌ذوق و هنردوست ایران بیان نماید.

س ـ مایه خوشوقتی و مباهات دوستداران مینیاتور ایران نیز این است که لطفاً بفرمایید اصول مینیاتور ایرانی و اختلاف آن با مینیاتور چینی چیست؟

ج ـ مینیاتور به معنای هنرهای ظریف از زبان اروپایی مشق شده‌است. این اصطلاح از پنجاه سال پیش در مملکت ما معمول شده و ما در این تاریخ، نقاشی ایرانی را نقاشی و سازنده را نقاش می‌گفته‌ایم.

در پنجاه سال پیش قلمدان‌سازی و جلد کتاب، و جعبه آئینه‌سازی معمول بوده و به سبک دوره فتحعلی‌شاهی که به نام سبک آقا صادق و آقا زمان و آقا میرزا احمد نقاش‌باشی ظل‌السلطان و لطفعلی‌خان استاد گل و بوته، یعنی اساتیدی که از صد سال پیش به این طرف بوده‌اند معروف است در این زمان سبک نقاشی ایرانی و فرنگی با هم مخلوط شده بود و مشترِی‌ها هم که بیشتر اروپایی یا دلال‌هایی بودند که تابلوهای مینیاتور را به اروپائیان می‌فروختند. کارهای این دوره را کمتر می‌خریدند زیرا سبک هنرمندان این دوره خارج از روش دوره صفویه شده بود و بدین‌جهت هنرمندان مجبور شدند که به تقلید از مینیاتورهای قرن پانزده و شانزده عمل کنند و من هم در این دوره داخل سبک مینیاتور صفویه شدم زیرا مشتری برای این کارها زیاد بود. تقریباً در قرن سیزده و چهارده بود که ایرانیان مینیاتور را از چینی‌ها گرفته و به سبک مغولی مشغول کار شدند. رفته‌رفته این سبک با ذوق ایرانیان مخلوط شد و اغلب هنرمندان از خود ابتکاراتی در سبک چینی کردند که از کارهای چینی‌ها شیرین‌تر بود و این مصادف بود با اوج عظمت کمال‌الدین بهزاد که مینیاتور چینی را تا اندازه‌ای تغییر داد. یکی دیگر از هنرمندانی که در مینیاتور تحول ایجاد کرد، رضا عباسی بود که در زمان شاه عباس می‌زیست و سبک این دو، تا دوره قاجاریه دوام پیدا کرد و همچنین بعضی از اساتید سبک کار هندی و ایرانی را مخلوط کردند که در دنیا به نام «هندوپرس» معروف است.

س ـ ابداعی که شما در مینیاتور ایرانی نموده‌اید چیست؟

ج ـ بعد از چهل سال کپی از نقاشی قدیم ایران، به فکر افتادم که چرا ما باید کارهای چهارصد سال پیش را تقلید کنیم و چرا نباید هنر ملی خودمان را با ابداع تازه‌ای در هم آمیزیم؟ روی همین فکر بود که در بیست سال پیش از وزارت فرهنگ برای رفتن به اروپا کمک خواستم تا راجع به نقاشی تحقیقاتی چند به عمل آورم و چون اهمیتی به حرف و هنر من ندادند، من نتوانستم پولی برای مسافرت به فرانسه تهیه کنم. در این هنگام با شخصی به نام مسیو «رابی نو» که زبان می‌دانست آشنا شدم و با او به پاریس رفتم در آنجا دو ماهی برای او به همان سبک قدیم مشغول کار شدم. چون دریافتم که با روزی ۲ الی ۳ ساعت کار می‌توانم خرج خود را بگذرانم، او را ترک گفته و به موزه لوور رفتم و آثاری از نقاشان ایرانی و ژاپن و چین و هند دیدن کردم. در اینجا انقلابی در روح و افکار من پدید آمد و من بعد از سیزده ماه مطالعه، مردد بودم که چه سبکی را برای خود انتخاب کنم؟ البته هر هنرمند اصیلی همیشه آرزو دارد وطن و مملکت خودش را بزرگ کند، بدین جهت میل نکردم که به سبک نقاشی دیگران کار کنم و گذشته از این گمان نمی‌کنم کسی بتواند به پای اساتید بزرگ اروپا برسد چون غرب از حیث طبیعت‌سازی به جایی رسیده که مشکل است ما بتوانیم آن راه را برویم. پس همان نقاشی به قول فرنگی‌ها مینیاتور خودمان را با ذوق امروز تطبیق کردم و مدت هفت الی هشت سال فکرم این بود که بتوانم مستقلاً سبکی در مینیاتور ابداع کنم که هم مربوط به گذشته نباشد و هم از اروپایی‌ها تقلید نکرده باشم و حالا تصور می‌کنم که سبک ابداعی من مربوط به مینیاتورهای قرن پانزده و شانزده نیست و با وجود این جویا هستم که بتوانم فکری را که در مخیله‌ام هست، آن طور که می‌خواهم به وجود آورم زیرا هنوز از کار امروزی خود آن طور که شاید و باید راضی نیستم.

۲۲

س ـ به چه طریقی باید استعداد هنری شاگردان را بیدار کرد؟

ج ـ در باطن هر کس استعدادی نهفته‌است که باید آن را مطابق ذوق و سلیقه آن شخص پرورش داد و به خصوص این اصل باید در نقاشی رعایت شود زیرا نقاشی هنری است که بستگی به ذوق و استعداد ذاتی هنرجو دارد و به اجبار نمی‌توان این هنر را در طبع کسی به وجود آورد. اصلاً اساس نقاشی چه مینیاتور ایرانی و چه نقاشی فرنگی پایه اصلیش طراحی است و رنگ را باید ذوق و شوق خود هنرجو خلق کند؛ بنابراین باید شاگرد را در طراحی آزاد گذاشت و مجبورش نکرد که انتخاب سوژه و رنگ را بپسندد، بلکه باید اجازه داد که او هر چه می‌خواهد در این باره تعمق نماید و آن را که می‌پسندد طراحی کند. البته رنگ هم در تابلوها بی‌تأثیر نیست ولی انتخاب رنگ باید با سلیقه خود هنرمند باشد تا اینکه بتواند بدون ترس و با قدرت فکر خود را پرورش داده، آنچه را که می‌خواهد ب روی تابلو آورد.

یک پیام از استاد بهزاد

پیام من به دانش‌آموزان هنردوست دبیرستان بهمن و تمام دانش‌آموزان ایرانی این است که همه ما باید در راه پیشرفت هنر ایران و مخصوصاً مینیاتور که هنر ملی ماست کوشش کنیم و سعی ما این باشد که بتوانیم هنر ایران را به طرز آبرومندانه‌ای به جهانیان عرضه نماییم و برای این مقصود باید همگی شهامت و از خودگذشتگی و پندار نیک را که سرمایه هنرمندان آزاده است دارا باشیم و جز هنر که نمونه‌ای از زیبایی‌های طبیعت است، آرزوی دیگری نداشته باشیم و این سرمایه گرانبها را در راه بهبود هنر ایران به کار اندازیم.[۵]

جستارهای وابسته ==

منابع