ریحانه جباری

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
ریحانه جباری
ریحانه جباری.jpg
زادروز۱۵ آبان ۱۳۶۶
تهران
درگذشت۳ آبان ۱۳۹۳
زندان گوهردشت
علت مرگحلق‌آویز
آرامگاهبهشت‌زهرا
ملیتایرانی
تحصیلاتدانشجوی نرم‌افزار کامپیوتر
اتهام‌هاقتل عمد
مجازات‌هااعدام
وضعیت گناهکاریدفاع ناموسی
والدینفریدون جباری شعله پاکروان
خویشاوندانشعله پاکروان

ریحانه جباری (زاده ۱۵ آبان ۱۳۶۶- درگذشت ۳ آبان ۱۳۹۳) دختر جوانی که در تیرماه سال ۱۳۸۶ به اتهام قتل مرتضی عبدالعلی سربندی ۴۷ ساله بازداشت شد. وی در زمان بازداشت ۱۹ سال داشت و گفت که برای دفاع از خود در برابر تعرض جنسی مرتکب قتل شده است. ریحانه جباری ۷ سال را در زندان و تحت شکنجه جسمی و روحی گذراند و در سحرگاه ۳ آبان۹۳ در زندان گوهردشت کرج اعدام شد.[۱][۲]

سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای اعدام ریحانه جباری را «لکه خونین دیگری در سابقه حقوق بشر ایران» توصیف کرده و آن را محکوم کرد.[۳]

زندگی‌نامه ریحانه جباری

ریحانه جباری متولد ۱۶ آبان ۱۳۶۶ و فرزند اول خانواده بود. وی ۲ خواهر داشت و دانشجوی ترم سوم رشته نرم‌افزار کامپیوتر بود و در یک شرکت تبلیغاتی و طراحی دکوراسیون داخلی به‌صورت نیمه‌وقت با حقوق ۱۵۰ هزار تومان در ماه کار می‌کرده است. ریحانه در ۹ سالگی در یک نمایش عروسکی به‌نام «رویای شبانه» نقش اصلی را داشته و سپس در سریال «چشم به راه» به کارگردانی اصغر فرهادی بازی کرده است.[۴]

آشنایی ریحانه جباری با مرتضی سربندی

اوایل اردیبهشت، ریحانه جباری در یک بستنی‌فروشی مشغول صحبت تلفنی با یکی از مشتریان خود بوده که قبلا در یک نمایشگاه بین‌المللی غرفه‌ای را برایش طراحی کرده بود. بعد از اتمام مکالمه، مرتضی سربندی به همراه دوستش، مهندس شیخی، به طرف وی رفتند و می‌گوید حرفهای او را ناخواسته شنیده است و فهمیده که در کار طراحی و دکوراسیون است. مرتضی سربندی خود را جراح زیبایی معرفی می‌کند و بعد اضافه می‌کند: «من محلی دارم که که می‌خواهم آن را تبدیل به مطب کنم». بنابراین ریحانه کارت شرکت و شماره تلفن خودش را به آنها می‌دهد و راهی خانه می‌شود.

چند هفته بعد، مرتضی سربندی با ریحانه جباری تماس گرفته و به وی می‌گوید: «جلوی اداره پست پل صدر منتظر باشد». ریحانه جباری به همراه مادرش بر سر قرار می‌روند. ریحانه جلو اداره پست می‌ایستد و مادر در آن دست خیابان. اما از مرتضی سربندی و شیخی خبری نمی‌شود.

چند روز بعد قراری در اقدسیه گذاشته می‌شود. ریحانه نوشته است:

«مهندس شیخی هم کنارش بود. روی صندلی عقب نشستم. یک ماکروفر روی صندلی بود. گفت برای روز مادر خریده تا به همسرش هدیه دهد. تلفنش مدام زنگ می‌خورد. مهندس با لحن شوخی گفت عروسی یکی از اقوامش است و باید زود برود».

به نقل از خانواده سربندی، وی یک پزشک عمومی و کارمند سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است. اما عموی ریحانه جباری مدعی است که سربندی هیچ‌گاه کار طبابت نکرده و و پس از پايان تحصيلاتش مستقيما جذب وزارت اطلاعات شده است. همچنین واقعا برای خانواده‌ی جباری روشن نشده که آیا سربندی از عضویت وزارت اطلاعات بیرون آمده بود یا خیر. وی در زمان آشنایی با ریحانه جباری در کار واردات دارو بوده است.[۵]

روز حادثه

ریحانه جباری قبل از زندان
ریحانه جباری قبل از زندان

روز شنبه ۱۶ تیرماه ۱۳۸۶، ساعت ۶ عصر، مرتضی سربندی، در حالی که تنها بوده، ریحانه جباری را از دم در شرکت ریحانه برمی‌دارد. چند کیلومتر بعد شیخی سوار می‌شود. کمی پایین‌تر هر دو نفرشان پیاده می‌شوند و با هم در بیرون ماشین صحبت می‌کنند. ریحانه حرفهایشان را نشنیده است. بعد شیخی می‌رود و سربندی سوار ماشین می‌شود. مرتضی سربندی بین راه از داروخانه، دارویی برای عمه‌اش خرید می‌کند که به گفته ریحانه بسته پوشک و کیسه‌ای نارنجی بوده است. آنها به جای رفتن به محل کاری که قرار بوده به دیدنش بروند به یک مجتمع مسکونی در خیابان میر عماد، جلو ساختمان فرمانداری می‌روند. از احترامی که نگهبان به سربندی می‌گذارد ریحانه حدس می‌زند او یک فرد «مقام دار» است. توصیفاتی که ریحانه جباری از اتاقی که قرار بوده محل کار باشد این چنین است:

«اینجا مکانی اداری نبود. محلی مسکونی و پر از غبار و گرد و خاک. پر از آشفتگی. هیچ نشانه ای از زندگی در آن نبود . بوی غذا یا نور روشن خانه. محلی متروکه بود».

پس از گفتگوها و کشمکش‌های بین ریحانه جباری و مرتضی سربندی، سربندی با دو لیوان آب میوه از آشپزخانه بازمی‌گردد و به ریحانه سفارش می‌کند محتوای یکی از لیوانها را بنوشد. بعدها معلوم می‌شود محتوای یک لیوان ترکیبی از مرفین و خواب‌آور بوده است. سربندی سپس می‌رود همان بسته نارنجی کوچکی را که از داروخانه خرید کرده بود، می‌آورد و به ریحانه نشان می‌دهد. کاندوم بوده است از او می‌پرسد: «میدونی این چیه؟» و سپس خواسته‌اش را به ریحانه می‌گوید، که ریحانه می‌ترسد و به فکر فرار می‌افتد. سربندی می‌گوید: «راه فرار نداری… کجا میخوای بری؟ در قفله… فقط زمانی میتونی از اینجا بری که من بخوام».[۶]

در نهایت و پس از کش و قوسهایی که بین ریحانه و سربندی روی می‌دهد، ریحانه با چاقویی که در پیشخوان آشپزخانه بوده، ضربه‌ای به کتف سربندی می‌زند. زمانی که دوباره تلاش می‌کند از در خارج شود، صدای چرخش کلید از بیرون آمده و شیخی وارد می‌شود و با دیدن صحنه تعجب می‌کند و می‌گوید: «اینجا چه خبره؟» در همان حال ریحانه پا به فرار می‌گذارد. سپس ریحانه به اورژانس خبر می‌دهد و منتظر می‌ماند تا ماشین اورژانس می‌رسد.[۷]

ریحانه جباری همان شب توسط شاملو، بازپرس شعبه یک امور جنایی، و کمالی، افسر اداره دهم آگاهی شاپور، دستگیر می‌شود. ریحانه نوشته است:

«کمالی با هیجان می‌گفت آره کاندوم هم صورتجلسه کردیم. شاملو گفت همین یک مدرک تو را نجات می دهد. تو طبق شواهد و ماده شصت و چند دفاع مشروع کرده‌ای و هیچ نگرانی ندارد».[۸]

شکنجه ریحانه جباری

ریحانه جباری حدود ۵۶ روز در انفرادی و تحت شکنجه روحی و روانی قرار می گیرد.[۹] وی در مورد شکنجه‌هایش یک‌جا نوشته است:

ریحانه جباری در بازداشتگاه
ریحانه جباری در بازداشتگاه

«دو مرد به من نزدیک شدند. یک مرد تپل با هیکل معمولی و ته ریش که هرگز اسمش را نفهمیدم و مرد دیگری که اسمش سرهنگ کرمی بود. مرد تپل گفت برایم بگو چگونه قتل انجام گرفت. گفتم. گفت دختر ادا درنیار و واقعیت را بگو. گفتم واقعیت همین است که می‌گویم. کرمی پرید و از پشت موهایم را گرفت. سرم را به عقب کشید. درست مثل سربندی، سرم را با قدرت به عقب کشید. گردنم گرفت. همان‌طور که موهایم را گرفته بود مرا کشاند و داخل اتاق با در کوچک پرتاب کرد. یک میز کوچک با صندلی پشتش. دو صندلی هم آن طرف اتاق بود. پشت میز نشستم. کاغذ و خودکار دادند. بنویس. نوشتم. با دست‌بند نوشتم. «من وقتی مورد هجوم از طرف دکتر سربندی قرار گرفتم در دفاع از خودم به او یک ضربه چاقو زدم.» ناگهان کرمی از پشت توی سرم زد. ناگهانی بود و من گردنم را محکم نگرفته بودم. سرم روی میز خورد. کاغذ را برداشت و پاره کرد. از اول بنویس. واقعیت را بنویس. کرمی از اتاق خارج شد. مرد تپل گفت شوخی بردار نیست. تو همکاری کن، ما به قاضی می‌گیم که همکاری کردی و بهت تخفیف میدن. فردا می‌خوان خانواده‌ات رو، همه شونو بازداشت کنن. نمی‌خوای بهشون رحم کنی؟ گریه‌ام گرفت. گفتم واقعیت همینه. باور کنید. چرا منو زد؟ مگه چی باید بنویسم؟ گفت تو رو زد؟ تو به این می‌گی زدن؟ گفتم من چیز دیگه‌ای ندارم که بگم و فقط همونارو می‌نویسم. گفت حتما باید بتکونن تو رو؟ کرمی برگشت داخل اتاق. با دو مرد دیگر. یکی قدبلند و ریش دار و دیگری متوسط و بدون ریش. آن دو نفر نشستند روی صندلی. مرد تپل پشت سرم بود. کرمی داد زد می‌نویسی یا نه؟ تا حالا اراجیف بافتی، حالا راستشو بگو. مرد تپل گفت نه الآن همکاری می‌کنه. الآن می‌نویسه. یه کم فرصت بدین. داره فکرشو جمع میکنه. دوباره نوشتم. من در حالی که مورد هجوم سربندی قرار گرفته بودم در دفا… مرد تپل سرم را به عقب کشید و مرد بی‌ریش چند سیلی در دو گوشم زد. چپ راست، چپ راست. و من اولین کتک واقعی را در زندگیم خوردم. کرمی داد می‌زد اسم این مرد چه بود؟ گفتم سربندی. بلندتر داد زد اسم کوچکش؟ و من نمی‌دانستم»[۸]

همچنین در بازجویی‌ها رد شیخی آمده است. ریحانه یک جا نوشته است:

«سه مرد هیولا در اتاق کوچک منتظرم بودند. کرمی نبود. به‌محض ورود دست‌بندم را به صندلی بستند و مجبورم کردند روی زمین بنشینم. خسته بودم. سرم را روی کفه صندلی گذاشتم. صدایشان را تشخیص نمی‌دادم. یکی بعد از دیگری فریاد می‌زدند: فکر کردی خیلی زرنگی؟ از تو گنده تراش اینجا موش شدن. تو جوجه میخوای ادای کی رو دراری؟ هر چی می‌پرسم بلند جواب بده. شیخی اونجا بود مگه نه؟ گفتم توی راه پیاده شد. ولی وقتی می‌خواستم فرار کنم در رو باز کرد… . توی پشتم چیزی حس کردم. باد کردن پوستم را حس کردم. و… تق… . پوستم شکافت. بعد از صدای تقه ریزی که با عصبم شنیدم، تازه آتش گرفت. سوخت. و من فریادی کشیدم از نای دل. گوشم از صدای فریادم درد گرفت. من صدای شلاق را نمی‌شنیدم. شلاق نبود، طناب نبود. چوب نبود. هرگز نفهمیدم که در آن چند روز با چه آتشم می‌زدند آن سه اژدهای آتش‌افروز. فقط صدای فریادم در گوشم می‌پیچید که خدا لعنتت کنه. و محکمتر آتش می‌ریخت بر پشتم. و من افتاده بر زمین، حقیر و خوار، غرق در آب دهان و آب بینی و اشکم بودم. دستهایم که بر صندلی بسته بود بالاتر از تنم، موقع پیچ و تاب گر گرفتن، از زیر بازوانم بی‌حس شده بود».[۱۰]

دعاوی وکیل مدافع ریحانه جباری

محمد مصطفایی یکی از وکلایی است که مدتی پرونده ریحانه جباری را در دست داشت. او در مورد اولین دیدار ریحانه جباری با مرتضی سربندی و شیخی گفته است:

«در اولین دیدار که مرتضی سربندی به همراه شیخی، ریحانه را سوار ماشین کمری خود می‌کنند اولین سوالی که پیش می‌آید این است که چرا این دو مرتضی و شیخی می‌بایست به این نحو دختر را سوار بکنند. اگر واقعا مسائل اعتقادی و دینی قوی داشتند چرا باید خود را در این معرکه قرار بدهند؟»

محمد مصطفایی،‌ همچنین در مورد شواهد و مدارک قصد مقتول برای تجاوز را آشکار می‌کند، می‌نویسد:

«مقتول در سر راه خود به آپارتمان یاد شده توقف می‌کند و از داروخانه واقع در خیابان مفتح مقداری وسایل می‌خرد که در دو کیسه نارنجی بوده است. بعدها در بازرسی صحنه جرم مشخص می‌شود که در میان وسایل خریداری شده، یک بسته کاندوم بوده که کاملا مشخص است چه استفاده‌ای داشته است. بازپرس محترم برخلاف همه اصول منطق، اخلاق و حقوق، چون نمی‌توانسته وجود یک بسته کاندوم در صحنه جرم را نادیده بگیرد، به فرضیه‌بافی و حدس و گمان متوسل می‌شود و می‌نویسد: «شاید خود متهمه کاندوم‌های مکشوفه در محل وقوع جرم را جهت انحراف ذهن مقامات رسیدگی‌کننده در محل قرار داده باشد.!» در حالی که به سادگی می‌توانست از داروخانه محل نسبت به اجناس خریداری شده توسط مقتول تحقیق به عمل بیاورد. اگر اقدامات ریحانه تا این حد برنامه‌ریزی شده بود، چرا فی‌المثل به گونه‌ای برنامه‌ریزی نکرد که آلت قتاله به سادگی توسط ماموران یافت نشود؟ شماره تلفن و پیام‌های خود را از روی موبایل مقتول حذف نکرد؟»

وی همچنین در مورد دارویی که براساس گزارش پزشکی قانونی در یکی از دو لیوان آبمیوه کشف می‌شود،‌ می‌نویسد:

ریحانه جباری در دادگاه
ریحانه جباری در دادگاه

«براساس گزارش پزشکی قانونی، در یکی از دو لیوان آبمیوه‌ای که روی میز محل وقوع قتل کشف شده است، داروی دیفنوکسیلات وجود داشته است. این دارو از ترکیبات مرفین و خواب‌آور است و بسته به میزان آن، عوارضی چون سرگیجه، بی‌حسی و خواب آلودگی دارد. افراد معتاد از آن برای رفع علایم ترک استفاده می‌کنند. بدیهی است که این دارو توسط مقتول به آبمیوه‌ای که قرار بوده ریحانه بخورد اضافه شده است و فراموش نکنیم که مقتول پزشک بوده و به خوبی عوارض داروها و کاربردهای آنها را می‌شناخته است. بنابراین باید پرسید: قصد مقتول از اینکه ریحانه خواب آلوده، گیج و بی‌حس شود چه بوده است؟»

محمد مصطفایی در مورد خریدن چاقو به منظور ارتکاب قتل، پیش از حادثه، توسط ریحانه جباری می‌نویسد:

«در خصوص وجود چاقو در کیف ریحانه که بازپرس محترم از آن به عنوان اماره‌ای مبنی بر قصد ارتکاب قتل یاد کرده اند، یک نکته در این بخش لازم به ذکر است و آن اینکه صرفنظر از اظهارات ریحانه مبنی بر اینکه مقتول و شیخی چندین بار از او خواسته بودند یک وسیله دفاع تهیه کند و حتی در روز وقوع قتل، ریحانه در هنگامی که با مقتول در اتومبیل بودند، به وی گفته که وسیله دفاعی را که گفته بودید، خریده ام، در حال حاضر شرایط جامعه به گونه ای است که اگر نگوییم همه، اکثریت زنانی که در بیرون از خانه فعالیت می‌کنند، ناگزیرند برای دفاع از خود در شرایط بحرانی، از پیش تمهیداتی بیندیشند. گذاشتن چاقو در کیف برای دفاع از خود در شرایط بحرانی، تمهید پیشگیرانه‌ای است که نه تنها ریحانه بلکه بسیاری از زنان دیگر نیز به آن دست می‌یازند و تقصیر عواقب ناخوشایند استفاده از آن را نه به پای زنان بلکه باید به پای قوای انتظامی و امنیتی جامعه نوشت که از فراهم آوردن شرایط امن برای حضور اجتماعی زنان عاجز بوده اند.»

ریحانه جباری در نوشته‌هایش شرح می‌دهد که شکنجه، ضرب و جرح، ممنوعیت ملاقات، تهدید به دستگیری اعضای خانواده و بخصوص خواهر کوچکترش باعث شده بود او به هرچه بازجوها می‌خواهند اعتراف کند، از جمله اینکه با افراد بسیاری رابطه داشته و چاقو را با قصد قبلی خریداری کرده است:[۱۱]

«خیلی ساده! تو بنویس که چاقو رو از قبل خریدی. فرقی نداره. چه اونجا بوده باشه و چه خریده باشی. گفتم آخر من چاقو برای چه نیاز داشتم که بخرم. گفت بنویس خود مقتول گفته بخر. برای مراقبت از خودت.»[۱۲]

محمد مصطفایی ریحانه را گناهکار خواند و جرم وی را قتل غیرعمد به منظور دفاع از خود قلمداد کرد و در مصاحبه‌اش گفت:

«ریحانه جباری مستحق اعدام نبوده و تمام پروسه‌ای که طی شده نشون میده که دستهای پنهانی قصد این را داشتند که ریحانه را اعدام کنند.»[۱۳]

ماجرای شیخی

محمد مصطفایی در مصاحبه‌اش در رابطه با رابطه شیخی با این قتل گفت:

«از طرفی شیخی دوست و همکار مقتول یعنی مرتضی سربندی بوده. از زمانی که ریحانه با مرتضی سربندی آشنا می‌شود شیخی نیز حضور داشته. درخواست کردیم که پرینت تلفن مقتول را بدهند ندادند، پرینت پیام‌های مقتول را بدهند ندادند، تا بتوانیم ردی از شیخی بگیریم، اما بنظرمن ایشون به قدری نفوذ داشتند که اجازه ندادند مسیر پرونده به سمت ایشون بره. من یقین دارم که ایشون یکی از مسئولین نظام بوده یا قدرت زیادی در وزارت اطلاعات داشته. در هرصورت کنترل ایشون در این پرونده بسیار زیاد بوده. ریحانه ۵۶ روز در سلول انفرادی و تحت شکنجه و بازجویی قرار داشته و کسانی که از وی بازجویی می‌کردند مامورین وزارت اطلاعات بودند. حتی صورت جلسه بازجویی هم در پرونده منعکس نشده و از همه مهمتر سی‌دی که مکالمات مقتول با افراد دیگر بوده و توسط بازپرس دریافت شده بود در پرونده معدوم شد و بازپرس هم اعلام کرد که به این سی‌دی نیازی نیست و ما معدوم می‌کنیم. مگر امکان داره که یک دلیلی به این قاطعی و بزرگی و مهمی که به نفع متهم است را از بین ببریم؟ دلایلی که به نفع متهم بوده همه نادیده گرفته شد.»

در سوال اینکه آیا کس دیگری در قتل شرکت داشته یا عامل قتل بوده، آقای مصطفایی جواب می‌دهد:

«کس دیگری آمده داخل که آن فرد شیخی بوده چون مدارکی در دست مقتول داشته و آنجا هم درگیری رخ می‌ده. همسایه‌های طبقات بالا و پایین اعلام می‌کنند که یک صداهایی میومده و یکدفعه مقتول بیرون میاید و داد زده: دزد دزد. این نشون میده که یکی بوده با مقتول درگیر شده و بعد آمده بیرون و دزد دزد کرده. از طرفی هیچ‌گونه آثار جراحت و ضرب و جرحی در بدن ریحانه وجود نداشته و نشون میده که درگیری فیزیکی بعد از اون اتفاق صورت نگرفته.»

وی همچنین اضافه می‌کند:

«تاکید می کنم، بنده یقین دارم که ریحانه جباری قاتل اصلی پرونده نیست. قاتل اصلی فردی به نام شیخی است که متاسفانه به دلایل نامعلومی امکان بازداشت وی فراهم نشده است. هر چند ریحانه اعلام نموده است که ضربه چاقو را او وارد کرده است اما ضربه چاقو به نفسه نوعا کشنده نبوده و درگیری های بعدی که صورت رفته است باعث مرگ مقتول سربندی شده است.»

محمد مصطفایی در پاسخ به اظهارات قاضی تردست، گفته است:

«ایشان (تردست) می‌گویند شیخی وجود خارجی نداشته است، درحالی که حتی شیخی در بازجویی‌ها هم شرکت داشته است اما از چنان قدرتی برخوردار بوده است که هیچ کدام از آنها جرأت مواجهه با وی را نداشته‌اند. از طرفی در پرونده برای شیخی پرونده مفتوح بوده است و بعد که تردست ایراد گرفتند، قرار منع تعقیب برای شیخی صادر شد.»[۱۴]

اعتراض‌ها به حکم اعدام

مریم رجوی، اعدام ریحانه جباری را نشانه دیگری از توحش و زن‌ستیزی رژیم آخوندی توصیف کرد.[۱۵]

احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق‌بشر سازمان ملل، در همان زمان، حکم اعدام ریحانه جباری را «ناروا و غیرعادلانه» خواند. وی تاکید کرد:

«اگر گفته‌های ریحانه جباری صحت داشته باشند، او دو مرتبه قربانی شده است؛ بار نخست از سوی فرد متجاوز و بار دوم از سوی سیستم قضایی که باید از افراد در برابر تعدی جنسی و جسمی حراست کند.»[۱۵][۱۶]

جن ساکی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، طی بیانیه‌یی اعدام ریحانه جباری را محکوم کرد. وی همچنین از گزارش‌هایی که حاکی بوده ریحانه جباری را با خشونت وادار به اعتراف کرده‌اند، اشاره کرد.[۱۷]

سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای اعدام ریحانه جباری را «لکه خونین دیگری در سابقه حقوق بشر ایران» توصیف کرده و آن را محکوم کرد.[۳]

در ۱۶ مهر ۱۳۹۳، مارتین شولتز، رئیس پارلمان اروپا، نامه‌ای به علی لاریجانی نوشت و در آن خواستار توقف اجرای حکم اعدام ریحانه جباری شد و گفت با مجازات اعدام مخالف است.[۱۸]

مینا احدی و نازنین افشین‌جم، برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام ریحانه جباری کمپینی را تشکیل داده و حدود صد هزار امضا جمع‌آوری کردند که بیش از ۲۳۰۰ صفحه بود. آنها این بیانیه را در سه نسخه چاپ و برای احمد شهید، بان کی مون و کاترین اشتون ارسال کردند.[۱۹]

شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری بر سر آرامگاه فرزندش
شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری بر سر آرامگاه فرزندش

تعدادی از هنرمندان و ورزشکاران از جمله محمدرضا شجریان، رضا کیانیان، اصغر فرهادی، رخشان بنی‌اعتماد، گوگوش، بهاره رهنما، رویا تیموریان و ناصر حجازی جزو کسانی بودند که برای نجات ریحانه از چوبه دار تلاش کردند.[۲۰][۲۱][۲۲][۲۳]

حزب کمونیست کارگری ایران، در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۳ طی بیانیه‌ای خواهان توقف اعدام ریحانه و آزادی وی شد.[۲۴]

در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ۹۸ هنرمند خارجی طی اطلاعیه‌ای خواهان نجات ریحانه جباری از اعدام شدند و به این حکم اعتراض کردند.[۲۵]

دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳، گروهی از زنان سازمان «فمن» در اعتراض به اعدام ریحانه جباری مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین تجمع کردند.[۲۶]

فائزه، یک زن جوان کارگردان از کشور هند، در نمایشنامه‌ای به‌ نام ۷/۷/۷ ماجرای اعدام ریحانه جباری را در یک تئاتر به نمایش گذاشت.[۲۷]

همچنین یک نویسنده آمریکایی به‌نام «رندی نوبل» کتابی در مورد ریحانه جباری نوشته و منتشر کرد. وی در قسمتی از کتاب نوشته است:[۲۸][۲۹]

«او (ریحانه)‌ صدای هزاران زن شده که پیش و پس از او قربانی تبعیض شدند. ریحانم، پروانه ای ست که با درد پرواز کرد. اما شمعی شد فروزان که راه را نشان میدهد به میلیونها زن و مرد شریف، تا راست قامت بمانند و ارزشی را خلق کنند در این جهان خونبار امروزی. با جانش فریاد زد مرگ پایان زندگی نیست. زنده باد زندگی، حتی پس از مرگ.»

اعدام

ریحانه جباری در سحرگاه ۳ آبان ۱۳۹۳ اعدام و در گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. ریحانه در حالی به خاک سپرده شد که بیش از ۱۵۰ نیروی مسلح برای محاصره محل، اعزام شده بودند و به نزدیکان و حاضران، اجازه صحبت یا سخنرانی نمی‌دادند.[۲]

مدتی قبل از اعدام، ریحانه را به اتاقی ۹ نفره شامل زندانیان سرطانی و مبتلا به هپاتیت و ایدز، منتقل می‌کنند. تماس‌های تلفنی ریحانه قطع و از ملاقات با وکیل محمد علی جداری فروغی، نیز ممانعت به عمل آماده است.[۳۰]

فریبرز جباری عموی ریحانه جباری، در یک نشست مطبوعاتی در برلین در مورد اعدام ریحانه جباری گفته بود:[۳۱]

نامه ریحانه جباری به مادرش
نامه ریحانه جباری به مادرش

«براساس شواهد و قرائن، آقای محسنی اژه‌ای که در زمان رخ دادن قتل مرتضی سربندی، مامور پيشين وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، وزير اطلاعات بوده، بر اجرای حکم قصاص ريحانه جباری، اصرار داشته است.»

فریبرز جباری،‌ همچنین در مورد اطلاع‌رسانی اجرای حکم اعدام به خانواده ریحانه گفته بود:[۳۱]

«در حالی که که خبرگزاری‌های تسنيم و فارس وابسته به سپاه پاسداران از اعدام ريحانه جباری خبر داده بودند،خانواده وی هنوز از اجرای اين حکم خبر نداشتند.»

محمد مصطفایی در مورد اعدام ریحانه جباری در مصاحبه‌اش گفت:[۱۳]

«بصورت ناعادلانه حکم اجرا شد. روز جمعه اجرا شد و یک ملاقاتی میدهند و بعدش معلوم نیست ریحانه را به کدام زندان می‌برند حتی خانواده وی نیز خبردار نمی‌شود. فردای آن روز خبرگزاریهای که گرایش به دستگاه امنیتی دارند اعلام می‌کنند که ریحانه اعدام شده.»

دلنوشته ریحانه جباری

ریحانه جباری در یکی از دلنوشته‌های خود می‌نویسد:[۳۲]

قسمتی از دلنوشته ریحانه جباری
قسمتی از دلنوشته ریحانه جباری

«من ریحانه جباری بیست و شش سال دارم. کوله‌باری از دردهایی که شنیده‌ام بر دوش می‌کشم. خودم را مسئول میدانم که آن‌چه از بطن جامعه و مرکز بزهکاری یعنی زندان یاد گرفتم بیان کنم. شاید به سهم خودم قدمی برای تغییر سرنوشت این زنان برداشته باشم. با این تاکید که هیچ زنی به تن فروشی نمی‌افتد مگر اینکه قبلا مورد تجاوز قرار گرفته باشد. من ریحانه جباری بیست و شش سال دارم و ترس و وحشت شرایط تجاوز را با همه وجودم تجربه کرده ام. سربندی هیچ تفاوتی با برادر مهسا یا عموی نیوشا نداشت. زیرا من نیز به چهره ی متدین و پدرانه او اعتماد کرده بودم. او نیز برای من چنین سرنوشتی را رقم میزد، اگر من آن ضربه را به کتفش نمی‌زدم. اما همچنان قانون خشک بی‌روح مردانه به دفاع از مردان می‌پردازد. مرد کجا درک میکند روح له‌شده دختری جوان را بعد از تجاوز؟ مرد کجا می‌فهمد هجوم ترس و قفل شدن فکر و ذهن و بدن دختری جوان را که در دست‌های مردی تحریک شده اسیر است؟ مرد کجا می‌فهمد فریاد خفه شده در گلوی دختری جوان را که از خزیدن انگشتان مرد متجاوز چندشش میشود؟ مردان قانون تجاوز را با ذهن مردانه و روحیه تهاجمی خود نوشته اند. با وجودی که یقین دارم مردان با شرافت و انسان‌دوست زیادی در جامعه زندگی میکنند، اما به صراحت می‌گویم قانون مربوط به تجاوز به دختران و دفاع آنان در برابر تجاوز را موجودات نر نوشته اند، نه مردان حمایتگر و مهربان.»

موضع‌گیری مسعود رجوی در مورد اعدام ریحانه جباری

مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت ایران در قسمتی از پیام صوتی خود با عنوان «منکر اول ولایت فقیه است، معروف اول ارتش آزادی است» که در تاریخ ۱۱آبان ۱۳۹۳ از تلویزیون سیمای آزادی پخش شد، به اعدام ریحانه جباری اشاره کرد و گفت:

«تأکید مریم بر تشکل هزار زن ذیصلاح انقلابی اشرفی و مجاهد پاسخ به همان جبر اجتماعی و سیاسی است که حتی ولی فقیه ارتجاع هم آنرا دریافته ولی در عمل برایش پاسخی جز اسیدپاشی بر روی زنان و طناب دار بر گردن ریحانه جباری آنهم بعد از هفت سال و نیم حبس و شکنجه ندارد. دختر دانشجویی که موقع دستگیری ۱۸، ۱۹ سال بیشتر نداشته، دختری که به معنای واقعی کلمه به معروف قیام کرده است. امر به معروف. یعنی در دفاع از خودش به مقابله پرداخته با نرینه وحشی اطلاعاتی، اطلاعاتی مهاجم. اگر که ریحانه مأمور اطلاعات را کشته، پس آفرین بر او و درود بر او. کسی که دژخیم و مأمور گشتاپوی دینی را بکشد، البته که او یک قهرمان است و باید عمل قهرمانانه او را تا نیست و نابود کردن آخرین مهره اطلاعات آخوندی ادامه داد، مگر اینکه مزدور مربوطه تسلیم بشود، تمام وقایع و حقایق مزدوری خودش را با پوزش و پشیمانی به اطلاع مردم ایران برساند. به همین خاطر بگذارید که از جانب خلق در زنجیرمان برای اطلاع همه اعلام کنم؛ یزید دوران خامنه‌ای، شمر زمانه و سردژخیم قضائیه صادق لاریجانی، به ازای اعدام‌های روزانه‌شان، هر روز خودشان یک بار مستحق اعدام هستند.»

پانویس

  1. خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری از ایران خارج شد
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ریحانه جباری توسط ملایان در ایران اعدام شد
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ اعتراض‌های بین‌المللی به اعدام ریحانه جباری
  4. ریحانه جباری کیست؟
  5. محسنی اژه‌ای و وزارت اطلاعات بر اعدام ریحانه جباری اصرار داشتند
  6. دلنوشته‌ها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت اول
  7. دلنوشته‌ها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت دوم
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ دلنوشته‌ها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت سوم
  9. تحلیلی بر پرونده ریحانه جباری
  10. دلنوشته‌ها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت چهارم
  11. ابهامات پرونده ریحانه جباری
  12. دلنوشته‌ها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت ششم
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ابهامات پرونده ریحانه جباری از دید محمد مصطفایی - یوتیوب
  14. اعدام ریحانه، ننگ خونین در هزار لایه دسیسه
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ریحانه جباری توسط ملایان در ایران اعدام شد
  16. احمد شهید: حکم اعدام ریحانه جباری ناروا و غیرعادلانه است
  17. آمریکا اعدام ریحانه جباری را محکوم کرد
  18. رئیس پارلمان اروپا: حکم اعدام ریحانه جباری را متوقف کنید
  19. ریحانه جباری اعدام شد
  20. وکیل ریحانه جباری از شرایط پرونده او سخن می‌گوید
  21. تلاش‌ها برای نجات جان ریحانه از اعدام
  22. محمدرضا شجریان به اولیای دم پرونده ریحانه نامه نوشت
  23. از حاشیه‌های یک عکس خصوصی
  24. توقف حکم اعدام ریحانه جباری و احتمال بررسی مجدد پرونده
  25. هنرمندان بیشتری برای لغو حکم اعدام ریحانه به میدان آمده‌اند
  26. اعتراض گروه «فمن» به اعدام ریحانه جباری مقابل سفارت ایران در برلین
  27. تئاتر اعدام ریحانه جباری در هند
  28. انتشار اولین کتاب درباره ریحانه جباری به قلم یک آمریکایی و مسیحی
  29. کتاب نویسنده آمریکایی در مورد ریحانه جباری
  30. قطع تماس، ممانعت از ملاقات با وکیل و شکنجه ریحانه جباری
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ محسنی اژه‌ای و وزارت اطلاعات بر اعدام ریحانه جباری اصرار داشتند
  32. دلنوشته ریحانه جباری- به مناسبت سالگرد ریحانه