سکولاریسم

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سکولاریزم جداانگاری دین از دولت
سکولاریزم جداانگاری دین از دولت

سکولاریسم گیتی‌گرایی یا جدااِنگاری دین از دولت، عقیده‌ای است مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومت و کسانی که دولت را رهبری می‌کنند، از نهادهای مذهبی و مقام‌های مذهبی. این تفکر ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. مفاهیمی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت. سکولاریسم (secularism) واژه‌اى انگلیسى است که از ریشه لاتین saeculum، به معناى این‌جهانی، گرفته شده است. جرج هالی اوک برای نخستین بار واژه سکولاریسم را در سال ۱۸۴۶ استفاده کرد.

به بیان دیگر سکولاریسم یک اصل است که دو خواسته و هدف پایه را در بر می‌گیرد؛ نخستین برنامه، جدایی دین و نهادهای مذهبی از حکومت است و دیگری برابری تمامی مردم با هر باور دینی، در پیشگاهِ قانون؛ این به این معناست که در یک جامعه سکولار، یک فرد مسلمان با یک فرد مسیحی، یهودی و یا خداناباور در نزد قانون برابر بوده و از حقوق یکسانی برخوردار است و هیچ فرقی میان ایشان نیست. سکولاریسم یک جنبش به سوی مدرنیته است. سکولاریسم را اولین شاخصه دوره مدرنیته خوانده‌اند. در ایران تحت حاکمیت رژیم ایران سکولاریزم پذیرفته شده نیست. سازمان مجاهدین خلق ایران اپوزیسیون ایران، طرح جدایی دین از دولت را به عنوان یکی از ارزش‌های پایه‌یی در باورهای خود ارائه می‌کند. در محور چهارم از برنامه‌ی ده ماده‌ای مریم رجوی آمده است:

«مقاومت ایران از جدایی دین و دولت دفاع خواهد کرد. هرگونه تبعیض در مورد پیروان کلیه ادیان و مذاهب ممنوع خواهد بود.»[۱]

تعریف سکولاریسم

اصطلاح سکولاریسم از واژه فرانسوی سکولار (seculer) و عبارت لاتین سکولاریس (secularis) اشتقاق یافته است. واژه سکولار در زبان لاتین به معنای «این جهانی»، «دنیوی»، «گیتیانه» و متضاد با «دینی» یا «روحانی» است. امروزه وقتی از سکولاریسم به عنوان یک آموزه (دکترین) سخن می‌گویند، معمولا مقصود، هر فلسفه‌ای است که اخلاق را بدون ارجاع به جزمیات (دُگم‌های) دینی بنا می‌کند و در پی ارتقای علوم و فنون بشری است. سکولاریسم برای اولین بار توسط نویسنده بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ میلادی استفاده شد. هالی اوک اعتقاد داشت دولت باید در خدمت برآوردن نیازهای بالفعل و کنونی طبقه‌ی کارگر و مستمندان باشد، نه نیازهای حیات اخروی و ارواح مردمان.[۲]

گام نهایی به سوی سکولاریسم اما، کار سکولارهای ضدمسیحی نبود، بلکه کار مسیحیان مؤمن و معتقدی بود که از ویرانی‌های ناشی از جنگ‌های مذهبی به جان آمده بودند. در پی اصلاحات دینی (رفورماسیون) جنگ‌های فراوانی بر سر اینکه عقیده‌ی درست دینی چیست درگرفت. جنگ‌هایی که سراسر اروپا را درنوردید. در کشورهای پروتستان، اصلاحات دینی نخست تلاشی بود برای برقرار کردن اصول اجتماع دینی نزد گستره‌ی وسیع‌تری از اقشار اجتماع سیاسی؛ اما این تلاش به خاطر افتراق فزاینده‌ی میان فرقه‌های مسیحی ناکام ماند. در نتیجه مردم به دنبال یافتن راه‌کاری برای پرهیز از جنگ و ستیزها برآمدند. حاصل آن شد که توسل صریح و آشکار به آموزه‌های خاص مسیحی کاهش یافت و تنها جنبه‌های عام‌تر و عقلانی‌تر مسیحیت مورد استناد قرار گرفت. این فرآیند به تدریج به حذف هرچه بیشتر قدرت کلیسا در امور سیاسی انجامید. مردم فهمیدند که می‌توان قلمروهایی برای اعمال و اندیشه‌ها داشت که فارغ از سیطره‌ی کلیسا باشد. این ره‌یافت به جدایی باز هم بیشتر میان کلیسا و دولت منجر شد. به طوری که این جدایی قلمرو دین و دولت از سرزمین‌های پروتستان نیز پیشی گرفت.

البته به خاطر سرشت کلیسای کاتولیک، کوتاه کردن دست آن از حیطه‌ی عمومی با تحولات اجتماعی شگرفی همراه بود که نمونه‌ی بارز آن انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹میلادی است. انقلابی که پس از فراز و نشیب‌های فراوان عاقبت در سال ۱۹۰۵ میلادی به قانون لائیسیته، یعنی جدایی کامل نهاد دین و دولت منجر شد.[۳]

سکولاریسم در فرهنگ سیاسی باوری است مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومتی و دولت‌مردان از نهادها و مقام‌های مذهبی. این تفکر ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. هالی اوک ایده جدایی جامعه از دین را به عنوان اندیشه‌ای مستقل مطرح کرده بود.

سکولاریزسیون

سکولاریزاسیون یکی از مشتقات واژه سکولاریسم است. این واژه اولین بار در سال ۱۶۴۸ میلادی در معاهده وستفانی به کار رفت. در آن روزها سکولاریزاسیون مفهوم قضایی داشت که به انتقال اموال کلیسا به مردم عادی دلالت می‌کرد.[۱]

سکولاریزاسیون با سکولاریسم تفاوت‌هایی دارد از جمله این‌که، سکولاریسم یک مسلک و ایدئولوژی است اما سکولاریزاسیون یک جریان و فرآیند است.[۴]

سکولاریسم به عنوان یک فلسفه

اگرچه یک معنای سکولاریسم تضعیف دین در حیطه‌ی امور مدنی است، اما اغلب آن را یک نظام فلسفی نیز دانسته‌اند که پیامدهای شخصی، سیاسی، فرهنگی خاص خود را دارد. جورج یاکوب هالی اوک، مبدع واژه‌ی سکولاریسم، معنای فلسفی آن را به صریح‌ترین وجه در کتاب سکولاریسم انگلیسی چنین بیان می‌کند:

«سکولاریسم یک نظام وظایف مربوط به زندگی این جهانی است. نظامی که مبتنی بر ملاحظات صرفا انسانی باشد، و عمدتا کسانی این عقیده را اختیار می کنند که الاهیات را نامعین، ناکافی، یا باورنکردنی می یابند. اصول اساسی سکولاریسم بدین قرار است:

بهبود زندگی این جهانی توسط ابزارهای مادی.

اینکه علم معجزه‌ی حیّ و حاضر این جهان است.

اینکه خیر در نیکی کردن است. چه خیر جهان دیگری درکار باشد و چه نباشد.

نیکی کردن در این جهان، و پی جویی این نیکی، خیر است.»

رابرت گرین اینگرسول، سخنور و آزاداندیش آمریکایی سکولاریسم را چنین تعریف می کند:

«سکولاریسم دین انسانیت است؛ به امور این جهان می‌پردازد؛ به هرچه که سعادت و رفاه این جهانی را به ارمغان آورد علاقمند است؛ توجه ما را به سیاره‌ی خاصی جلب می‌کند که حیات بر آن پدیدار گشته است؛ بدان معناست که هر فردی واجد ارزش است؛ بیانیه‌ی استقلال فکری است؛ نیمکت را برتر از منبر می‌شمارد؛ می‌گوید آنانی که رنج می‌کشند باید گنج یابند و آنان که زر می‌اندوزند باید در بند شوند. اعتراضی است علیه خودکامگی کلیسایی؛ علیه رعیت یا بنده‌ی اشباح یا کاهنان بودن. شورشی است علیه تباهی این زندگانی به پای زندگانی دیگری که هیچ از آن نمی‌دانیم. می‌خواهد خدایان هوای کار خود را داشته باشند. تا ما برای خودمان و دیگر انسان‌ها زندگی کنیم؛ برای اکنون و نه گذشته، برای این جهان و نه جهان دیگر. می‌کوشد ما را از خشونت و زشتی، از جهل، فقر و مرض برهاند.»

برنارد لوئیس مفهوم سکولاریسم را چنین شرح می‌دهد:

«واژه‌ی سکولاریسم نخست در میانه‌ی قرن نوزدهم در زبان انگلیسی به کار رفته است، و اصولا بار ایدئولوژیک داشته است. در کاربرد نخستین آن، بر آموزه‌ای دلالت می‌کرد که مطابق آن اخلاقیات باید مبتنی بر ملاحظات اخلاقی و معطوف به سعادت دنیوی انسان باشد، و ملاحظات مربوط به خدا و حیات اخروی را باید کنار نهاد. بعدا، سکولاریسم را به این معنای گسترده‌تر به کار بردند که مؤسسات عمومی، به ویژه آموزش عمومی، باید سکولار باشد و نه دینی. در قرن بیستم، این واژه معنای وسیع‌تری یافت، که از معانی قدیم و جدید واژه‌ی سکولار نشأت گرفته بود. امروزه آن را اغلب همراه با جدایی [نهادهای دینی و دولتی] به کار می‌برند، که تقریبا معادل با واژه‌ی فرانسوی laicisme است که در دیگر زبان‌ها هم وارد شده، اما هنوز در زبان انگلیسی استعمال نمی‌شود.»[۵]

سکولاریسم یک فلسفه‌ی ایجابی (مثبت) است که سراسر معطوف به خیر زندگانی این جهانی می‌باشد. بهبود شرایط انسانی را مسئله‌ای مادی می‌داند، و نه روحانی، و بهترین راه حصول این بهزیستی را تلاش انسان می‌داند و نه تعبّد خدایان یا موجودات فراطبیعی.

سکولار کیست

اگر شخصی بپذیرد که وقتی وارد عرصه سیاست می‌شود به قضاوت عمومی و آرای عمومی احترام بگذارد و داور نهایی را قانونی بداند که منشا آن مردم هستند، چنین شخصی سکولار است یا در مسیر سکولاریسم حرکت می‌کند. با توجه به این تعریف فرقی نمی‌کند که آن شخص خودش چه اعتقادی دارد، مذهبی است یا نه. نمونه‌ی تاریخی آن مارتین لوتر است که خود، کشیش بوده و به باورهای مسیحیت اعتقاد داشته و اتفاقا برای نجات مذهب و باورهای مذهبی دست به این کار زده است. مارتین لوتر در قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی زندگی می‌کرده است. در آن زمان، یعنی در دوران قرون وسطی حاکمان از مذهب برای تحکیم حکومت خودشان استفاده می‌کردند.[۱]

سکولاریسم و دین

سکولاریسم، همان خداناباوری(آتئیسم) یا بی‌دینی نیست. اما این رویکرد فکری دارای ۲ پایه اساسی است. نخست جدایی قاطع نهادهای سیاسی از دین و دوم برقراری تساوی میان همه انسان‌ها بدون توجه به دین و باور آنها در برابر قانون.[۶]

یورگن هابرماس، جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی، می‌نویسد:

«واقعیت این است که شکی نیست که شهروندان متدین هم قادر هستند در راس جنبش نوسازی جامعه قرار بگیرند و به نوعی نقش سرنیزه و نوک پیکان مدرنیسم را بازی کنند. البته دینداری یک مسئله فردی در جوامع مدرن است نه وظیفه دولتی و مقامات حکومتی کشور.»

هابرماس در جای دیگری می‌نویسد:

«امروز اقلیت‌های دینی در جوامع سکولار از حقوق متساوی برخوردار هستند و آزادانه می‌توانند به آداب و رسوم دینی خود مشغول باشند. آزادی بیان و آزادی عقیده و دین یکی از مهم‌ترین ستون کشوری است که دارای قانون اساسی دموکراتیک است، که آزادی‌های ابتدایی شهروندان را تضمین می‌کند. در یک جامعه سکولار هم یک شهروند متدین حق دارد که از آزادی استفاده کند و هم یک شهروند بی‌دین اجازه دارد پافشاری کند که نمی‌خواهد تحت تاثیر تبلیغات دینی قرار بگیرد و می‌خواهد از آن مزاحمات تبلیغات دینی در امان بماند. پس لامذهب هم فحش محسوب نمی‌شود.»[۷]

دولت سکولار

یک دولت سکولار، دولتی است که نه باورهای مذهبی را پشتیبانی می‌کند و نه با آنها مخالفت می‌کند. یک دولت سکولار با تمامی شهروندان فارغ از دینداری یا بی‌دینشان، یکسان رفتار می‌کند. در بیشتر حالات چنین دولتی دین رسمی یا چیز مشابهی ندارد.[۸] یک دولت سکولار بر پایه دفاع از آزادی ادیان که هدف سکولاریسم است بنا شده‌ است.

از دیگر ویژگی‌ های یک دولت سکولار، عدم دخالت دین در سیاست و قانون است. قانون همگی شهروندان را به طور یکسان و بدون دخالت دین، تحت پوشش قرار می‌دهد و میان شهروندان به دلیل باورهای دینی شان تبعیضی قائل نیست. شهروندان یک دولت سکولار مجبور نیستند بی خدا باشند. در برخی کشورهای سکولار مانند هند، آمریکا یا تایلند اکثریت دیندار هم وجود دارند. به طور تاریخی پروسه سکولاریزه کردن دولت به همراه محدود کردن آزادی ادیان، منسوخ کردن دین رسمی، متوقف کردن ارسال درآمدهای همگانی مانند مالیات به مراکز و مبلغان دینی، خارج کردن قوانین دینی از قانون قضاوت و دادگستری، غیردینی کردن سیستم آموزش، حفظ حقوق شهروندانی که دینشان را تغییر می دهند و اجازه به رهبران سیاسی برای حضور در صحنه سیاسی بدون درنظر گرفتن دینشان بوده است.[۹]

هر چند بیشتر کشورهایی که در مسیر سکولاریزه شدن بوده‌اند و یا به سکولاریسم رسیده‌اند، در زمینه های علمی، اجتماعی، اقتصادی، هنری، فرهنگی و سیاسی پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته‌اند. کشورهایی که مسیر برعکس را پیموده‌اند و در قهقرای خرافات و باورهای دینی غرق گشته‌اند، همواره در حال پَسرفت بوده و عقب‌ماندگی فکری و اجتماعی را بازتولید می‌نمایند.[۱۰]

سکولاریسم و لائیسیته

دو مفهوم سکولاریسم و لائیسم در حوزه فلسفه سیاسی و و جامعه‌شناسی کاربرد دارند. لائیسیته واژه‌ای است که در دهه هفتاد سده نوزدهم در فرانسه ابداع و از آن پس وارد دانش‌نامه‌ها و گفتمان سیاسی شد. لائیسیته دریافتی سیاسی است که برحسب آن، از یک سو دولت و حوزه عمومی از هیچ دینی پیروی نمی‌کند و از سوی دیگر دین، با برخورداری از همه آزادی‌ها در جامعه مدنی هیچ قدرت سیاسی‌ای اعمال نمی‌کند. فرایند دنیوی شدن و تغییر و تحول دولت و دین را سکولاریسم می‌نامند. لائیسیته و سکولاریسم با وجود تشابهاتی، دو مقوله و پدیدار سیاسی-تاریخی متفاوتند.

منطق لائیزایون خاص کشورهای کاتولیک می‌باشد. در این کشورها یک چالش اساسی بین قدرت‌های سیاسی و کلیسا به وجود آمد. در این جا دولت و بخش عمومی برای رهایی خود از سلطه کلیسا مبارزه کردند و قدرت سیاسی را از چنگ نهاد کلیسا خارج ساختند. اما در منطق سکولاریزاسیون با تغییر و تحول توام و تدریجی دولت، دین و بخش‌های مختلف فعالیت اجتماعی مواجه هستیم. این منطق،‌ ویژه کشورهای پروتستان است. در این جا کلیسای پروتستان، نه تنها به مثابه قدرتی در برابر دولت عمل نمی‌کرد، بلکه نهادی بود در دولت و کم و بیش تابع قدرت سیاسی.[۱۱]

هرچند کشورهای سکولار در عرصه جدایی نهاد دین از نهادهای دولت و بیرون راندن دین از عرصه عمومی رویه یکسانی ندارند، اما در جوامع سکولار دولت‌ها در برابر باورها و ارزش‌های دینی و در برابر دین‌های گوناگون بی‌طرف و ناجانب‌دارند و از باورها و ارزش‌های مذهبی خاص، طرفداری یا دفاع نمی‌کنند. اما در جوامع لائیک بر جدایی کامل دین از دولت تاکید شده و دولت‌های این جوامع تلاش می‌کنند تا دین را تا آنجا که امکان دارد از عرصه عمومی اخراج کنند.[۱۲]

مجاهدین و سکولاریسم

شورای ملی مقاومت ایران درباره رابطه دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران با دین و مذهب در طرحی که در جلسه ۲۱ آبان ۱۳۶۴، با یک مقدمه و ۴ ماده به تصویب رساند، اعلام کرد:

«با تصریح براین نکته که ضمن احترام به همه ادیان و مذاهب، هیچ دین و مذهبی را، به هیچ‌ عنوان، دارای حق و امتیاز ویژه‌یی نمی‌شناسد و تبعیض در میان پیروان ادیان و مذاهب گوناگون را مردود می‌شمارد؛

رابطه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران با دین و مذهب را در چارچوب برنامه دولت موقت و مصوبات قبلی این شورا به شرح زیر مشخص می‌کند:

۱ـ اعمال هرگونه تبعیض در مورد پیروان ادیان و مذاهب مختلف در برخورداری از حقوق فردی و اجتماعی ممنوع است. هیچ یک از شهروندان به دلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب در امر انتخاب‌شدن، انتخاب‌کردن، استخدام، تحصیل، قضاوت و دیگر حقوق فردی و اجتماعی مزیت یا محرومیتی نخواهد داشت.

۲ـ هرگونه آموزش اجباری مذهبی و عقیدتی و اجبار به انجام یا ترک آداب و سنت‌های مذهبی ممنوع است. حق آموزش، تبلیغ و برگزاری آزادانه آداب و سنت‌های تمامی ادیان و مذاهب و احترام و امنیت همه اماکن متعلق به آنها تضمین می‌شود.

۳ـ صلاحیت مقام‌های قضایی ناشی از موقعیت مذهبی و عقیدتی آنان نیست و قانونی که ناشی از مرجع قانون‌گذاری کشور نباشد، رسمیت و اعتبار نخواهد داشت.

با الغای مقررات قصاص و حدود و تعزیرات و دیات رژیم ضدبشری خمینی  و با انحلال دادگاهها و دادسراهای به‌اصطلاح انقلاب اسلامی و محاکم شرع، که در ردیف وظایف مبرم دولت موقت است، امر دادرسی، اعم از تعقیب جرایم و رسیدگی به کلیه دعاوی، در نظام واحد قضایی جمهوری، بر اساس موازین شناخته‌ شده حقوقی و مطابق قانون انجام می‌شود.

۴ـ تفتیش عقیده و دین و مذهب توسط مراجع دولتی و مؤسسات عمومی وابسته به دولت به هر عنوان ممنوع است.»[۱۳]

در محور چهارم از برنامه‌ی ده ماده‌ای مریم رجوی نیز آمده است:

«مقاومت ایران از جدایی دین و دولت دفاع خواهد کرد. هرگونه تبعیض در مورد پیروان کلیه ادیان و مذاهب ممنوع خواهد بود.»[۱]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ سکولاریزم چیست؟ ، یوتیوب
  2. سکولاریسم به زبان ساده، آستین کلاین، ص ۱
  3. سکولاریسم به زبان ساده، آستین کلاین، ص ۴
  4. تفاوت سکولاریسم و سکولاریزاسیون
  5. سکولاریسم به زبان ساده، آستین کلاین، ص ۶
  6. دین و جامعه مدنی: سکولاریسم
  7. سکولاریسم و دین از دید هابرماس
  8. Madeley, John T.S. and Zsolt Enyedi, Church and state in contemporary Europe: The chimera of neutrality, p., 2003 Routledge
  9. Jean Bauberot, The secular principle
  10. Secularization and Secularism
  11. درآمدی بر معنای سکولاریسم، ص ۱۶۷
  12. سکولاریسم و لائیسیسم ، یوتیوب
  13. طرح شورای ملی مقاومت درباره رابطه دولت موقت دمکراتیک اسلامی ایران با دین و مذهب