شاپور بختیار

شاپور بختیار ، (زاده ۴ تیرماه ۱۲۹۳، بروجن، شهرکرد – درگذشته‌ ۱۵ مردادماه ۱۳۷۰، فرانسه) آخرین نخست وزیر محمدرضا شاه پیش از انقلاب ضدسلطنتی، مؤسس نهضت مقاومت ملی، و عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران بود. شاپور بختیار با مدرک دکترای حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن فرانسه فارغ‌التحصیل شد. او در زمان جنگ جهانی دوم وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد؛ و به‌عنوان یکی از سربازان فرانسه، یعنی ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه، برای آزادی این کشور که توسط ارتش عالمان اشغال شده بود، جنگید. بختیار در سال ۱۳۲۹، به عضویت حزب ایران درآمد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که دولت دکتر محمد مصدق سقوط کرد؛ و محمدرضا شاه به کشور بازگشت، بختیار خانه‌نشین شد. شاپور بختیار به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی در حزب ایران و به اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت، در اواخر سال ۱۳۳۲، زندانی شد. او سپس به زادگاه خود تبعید شد. بختیار یک‌سال بعد، بار دیگر بازداشت و این بار به ۳ سال حبس محکوم گردید. با آغاز دوباره‌ی جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، که به‌طوری نسبی فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، بختیار مجدداً وارد عرصه‌ی سیاسی شد و تا سال ۱۳۴۵، سه بار دیگر دستگیر شد. در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخست‌وزیری ایران را بپذیرد. در آن زمان رأی شورای مرکزی جبهه‌ی ملی این بود که کسی از اعضاء جبهه ملی پست نخست وزیری را قبول نکند. با این وجود شاپور بختیار به این رأی جبهه ملی توجه نکرد؛ و پست نخست وزیری را پذیرفت. به همین خاطر او از جبهه ملی و هم‌چنین حزب ایران طرد و اخراج شد. بختیار تلاش کرد که با روح‌الله خمینی ملاقات و موافقت او را با نگه‌داشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجه‌ای نداد. پس از نامشروع اعلام کردن دولت بختیار از سوی خمینی، وزارتخانه‌ها و ارگان‌های دولتی توسط مردم تسخیر شد. یک ساعت پیش از تسخیر دفتر نخست وزیری، شاپور بختیار به دانشکده افسری گریخت و از آن‌جا با هلی‌کوپتر به مخفی‌گاه خود رفت. وی پس از ۶ ماه زندگی مخفی، با پاسپورت جعلی و لباس و شکل مبدل از ایران خارج شد؛ و به فرانسه رفت. شاپور بختیار پس از خروج از ایران، در کشور فرانسه نهضت مقاومت ملی ایران را پایه‌گذاری کرد. او در این نهضت، مخالفت صریح خود را با نظام جمهوری اسلامی و خمینی اعلام کرد. شاپور بختیار به‌همراه مهدی سمیعی، علی امینی و رضا پهلوی در پی تشکیل اپوزیسیونی با اهداف اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز علیه جمهوری اسلامی بودند؛ اما به دلایلی که هیچ‌وقت معلوم نشد، این اتحاد شکست خورد. بختیار از زمان خروج از ایران دو بار مورد سوءقصد تروریستی توسط عوامل جمهوری اسلامی قرار گرفت. بار اول در سال ۱۳۵۹، از ترور جان سالم به‌در برد؛ اما در سوءقصد و ترور دوم در سال ۱۳۷۰، به قتل رسید.

شاپور بختیار
ش. بختیار جعبه اطلاعات.JPG
شاپور بختیار
زادروز۴ تیرماه ۱۲۹۳
بروجن شهرکرد
درگذشت۱۵ مرداد ۱۳۷۰
فرانسه-پاریس
آرامگاهگورستان مون‌پارناس، پاریس
ملیتایرانی
تابعیتایرانی
تحصیلاتدکترای حقوق و علوم سیاسی
از دانشگاهدانشگاه سوربن فرانسه
پیشهسیاستمدار
سال‌های فعالیتاز سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۷۰
شناخته‌شده برایمردم ایران
نقش‌های برجستهمعاون وزیر کار و آخرین نخست‌وزیر محمدرضا شاه، مؤسس نهضت مقاومت ملی
حزب سیاسیعضو حزب ایران و جبهه ملی
دیناسلام-شیعه
همسرمدلین، شهین تاج‌بختیار

خانواده بختیار

شاپور بختیار در چهارم تیرماه سال ۱۳۹۳، در روستای کرک بروجن واقع در ۹۰ کیلومتری شهر کرد به دنیا آمد. پدر بختیار محمدرضا معروف به سردار فاتح و مادرش نازبیگم نام داشت. شاپور بختیار از ایل بختاری بود. پدر بزرگ مادری او صمصام‌السلطنه بود که دو بار نخست وزیر ایران شده بود. عموی مادری بختیار نیز سردار اسعد بختیاری بود که پس از فروپاشی حکومت محمدعلی شاه، یکی از دو نفری بود که اداره دولت موقت را به‌عهده داشت. بختیار در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد. پدر وی نیز در سال ۱۳۱۳، که اوج قدرت رضا شاه بود، همراه با چند نفر از سران ایل بختیاری، به خاطر مبارزه با دولت مرکزی، به دستور رضا شاه اعدام شدند.[۱]

همسران و فرزندان

همسر اول بختیار مدلین اهل فرانسه بود که از او سه فرزند به نام‌های فارنس، پاتریک و ویوین داشت.

همسر دوم بختیار شهین تاج‌بختیار نام داشت که نام دیگر او مژگان واحدی بود. از این همسر هم یک پسر به نام امیرگودرز داشت.[۲]

تحصیلات

 
جوانی‌های بختیار

شاپور بختیار تحصیلات دوران ابتدایی را در شهرکرد گذارند. وی تحصیلات متوسطه‌ی خود را ابتدا در اصفهان و سپس در مدرسه فرانسوی بیروت در لبنان به پایان رساند؛ و مدرک دیپلم خود را در همین مدرسه دریافت کرد. بختیار پس از اتمام دبیرستان قصد رفتن به پاریس را داشت. اما در سال ۱۳۱۳، به‌خاطر اعدام پدر و ۴ تن از خویشاوندانش توسط رضا شاه به‌جرم شورش مسلحانه، مجبور شد به ایران بازگردد.

بختیار در سال ۱۳۱۵، به فرانسه رفت؛ و وارد دانشگاه سوربن شد. وی در سال ۱۳۱۸، با مدرک کارشناسی از دانشگاه سوربن فارغ‌التحصیل گردید.[۲]

شرکت در جنبش مقاومت ملی فرانسه

با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان، تحصیلاتش به مدت ۲ سال وقفه پیدا کرد. بختیار در این دوران وارد نهضت مقاومت ملی فرانسه شد؛ و به‌عنوان یکی از سربازان فرانسه، یعنی ارتش سربازان خارجی مقیم فرانسه، در گردان اورلئان در راه آزادی کشور اشغال‌شده‌ی فرانسه جنگید. شاپور بختیار در سال ۱۳۲۴، موفق به دریافت دکترای خود در حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن شد. رساله‌ی دکترای بختیار درباره‌ی رابطه‌ی مذهب با قدرت سیاسی در جوامع باستانی و جدایی دین از سیاست بود. بختیار هم‌چنین دو مدرک کارشناسی در عرصه‌ی فلسفه و اقتصاد عمومی نیز دارد.

بختیار به زبان فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت. وی هم‌چنین با زبان‌های آلمانی و عربی و بسیاری از نویسندگان و سیاست‌مداران سرشناس غرب و فرانسه آشنایی داشت.[۳]

فعالیت‌های سیاسی

 
شاپور بختیار

شاپور بختیار پس از ورود به ایران، مشغول خدمت دولتی شد؛ و در وزارتخانه کار که تازه تأسیس شده بود، تا منصب معاونت وزیر پیش رفت.[۱]

بختیار در اواخر سال ۱۳۲۹، به تهران رفت و مشاور وزیر کار شد؛ و هم‌زمان با به‌تصویب رسیدن قانون ملی شدن صنعت نفت که مصدق آن را رهبری کرده بود، و هم‌چنین با اوج‌گیری جریان‌های سیاسی، بختیار به عضویت حزب ایران درآمد.[۳]

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که دولت محمد مصدق سقوط کرد؛ و محمدرضا شاه به کشور بازگشت، بختیار خانه‌نشین شد. بختیار خودش در کتاب یکرنگی نوشته است که سرلشکر فضل‌الله زاهدی، سردمدار کودتای ۲۸ مرداد، به او پیام می‌دهد که:

«شما هیچ عمل خلافی انجام نداده‌اید و می‌توانید در کابینه بعدی شرکت کنید. روز یکشنبه به پیشواز اعلیحضرت به فرودگاه بیایید، من شما را به عنوان وزیر کار با بقیه کسانی که حاضر به همکاری هستند به حضور ایشان معرفی خواهم کرد…»

اما بختیار با پاسخ تندی به زاهدی پیام می‌دهد: روزی من نه امروز و نه هرگز به کابینه شما حواله نشده است.[۱]

شایان ذکر است که شاپور بختیار با ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه و تیمور بختیار رئیس ساواک، خویشاوند بود. هر یک از این‌ها می‌توانست برای بختیار امتیازی باشد برای هموار کردن راه رسیدن به مقام و قدرت، اما او به خاطر ارزش‌هایی که به آن‌ها مقید بود، به این امتیازات پشت کرد.[۴]

سال‌های زندان

شاپور بختیار به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی در حزب ایران و به اتهام اخلالگری و توهین به مقام سلطنت، در اواخر سال ۱۳۳۲، زندانی شد. او سپس به زادگاه خود تبعید شد. بختیار یک‌سال بعد، بار دیگر بازداشت و این بار به ۳ سال حبس محکوم گردید. با آغاز دوباره‌ی جبهه ملی در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، که به‌طوری نسبی فضای باز سیاسی ایجاد شده بود، بختیار مجدداً وارد عرصه‌ی سیاسی شد و تا سال ۱۳۴۵، سه بار دیگر دستگیر شد. به گفته‌ی خود بختیار، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تا بهمن ۱۳۵۷، دست کم ۵ سال و ۸ ماه در زندان‌های شاه به سر برده؛ و ۷ سال نیز ممنوع‌الخروج بوده است.[۱]

بختیار پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۲، وارد فعالیت‌های اقتصادی شد. وی مدتی مدیریت کارخانه وطن اصفهان و آبگینه قزوین و شرکت داکتیران را به عهده داشت.[۳]

پذیرشنخست‌وزیری

 
شاپور بختیار و محمدرضا شاه
 
بختیار، هنگام خروج شاه و فرح پهلوی از ایران

در اواخر سال ۱۳۵۷، و بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی، به دستور شاه، شاپور بختیار از زندان آزاد شد. شاه در یک دیدار خصوصی با بختیار در کاخ نیاوران تهران، از وی خواست که مقام نخست‌وزیری ایران را بپذیرد. بختیار شروطی برای قبول نخست‌وزیر گذاشت که عبارت بودند از: گرفتن رأی برای کابینه‌اش از مجلس سنا، خروج محمدرضا شاه از کشور، انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و مصادره اموال بنیاد پهلوی به سود دولت،

سرانجام بختیار در بحبوحه انقلاب ضدسلطنتی با کابینه‌اش از مجلس سنا رأی اعتماد گرفت. در آن زمان رأی شورای مرکزی جبهه‌ی ملی این بود که کسی از اعضاء جبهه ملی پست نخست وزیری را قبول نکند. با این وجود شاپور بختیار به این رأی جبهه ملی توجه نکرد؛ و پست نخست وزیری را پذیرفت. به همین خاطر او از جبهه ملی و هم‌چنین حزب ایران طرد و اخراج شد. بیشتر اعضاء حزب بختیار را خائن و سلطنت‌طلب خواندند؛ و او را متهم به تک‌روی و از بین بردن اعتبار جبهه ملی و خط مصدق کردند. بختیار پس از اخراج از حزب که دیگر کسی از هم‌حزبی‌ها او را همراهی نمی‌کرد، کار خود را دشوار دید؛ و از مردم هم‌یاری خواست. بختیار در دی‌ماه سال ۱۳۵۷، طی پیامی به مردم خود را مرغ طوفان نامید؛ و در انتهای پیامش این بیت شعر را خواند: من مرغ طوفانم نیندیشم ز طوفان - موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد. بختیار هنگام خروج شاه از ایران، وارد هواپیما شد؛ و به او اطمینان‌خاطر داد که همه‌ی تلاش خود را برای حفظ مملکت به‌کار گیرد.[۳]

محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ، درباره‌ی ماجرای نخست وزیری شاپور بختیار نوشته است:

«با بی‌میلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست وزیری موافقت کردم. همیشه او را فردی دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس می‌دانستم، اما بالاخره بعد از دیدار با لرد جرج براون وزیر امور خارجه وقت انگلیس تصمیم گرفتم نام بختیار را به عنوان نخست وزیر اعلام کنم…»[۴]

 
شاپور بختیار

برنامه‌های بختیار

بختیار در دوران ۳۷ روز نخست‌وزیری خود، پیوسته در سخنرانی‌ها و برنامه‌های خودش اعلام می‌کرد که در اصول نه با شاه سازش می‌کند و نه با خمینی، و با تمام توش و توانش مانع به قدرت رسیدن خمینی خواهد شد.

اصلی‌ترین برنامه‌ی شاپور بختیار در دوران نخست وزیری عبارت بودند از:

  • برداشتن تدریجی حکومت نظامی و برگزاری انتخابات کاملاً آزاد
  • انحلال ساواک از نظر قانونی و جایگزین کردن آن با یک دستگاه اطلاعاتی که در خدمت استقلال و تأمین امنیت کشور باشد.
  • آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی از زندان، جبران حیثیت و پرداخت غرامت به آن‌ها
  • محاکمه‌ی متجاوزان به حقوق مردم، یعنی دستگیری شماری از سرمایه‌داران و یا مدیران دولتی فاسد رژیم شاه، که از مقامشان به سود خود سوءاستفاده می‌کردند.
  • پشتیبانی بدون قید و شرط از اصول منشور ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های مربوط به آن
  • قطع پیمان‌های نظامی با ایالات متحده آمریکا
  • واگذاری بنیاد پهلوی به عنوان وقف عام
  • لغو چند قرارداد تسلیحاتی به ارزش ۷ میلیارد دلار
  • متوقف ساختن خروج نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل، اعلام این‌که ایران از سازمان سنتو خارج شده‌است و دیگر ژاندارم منطقه نخواهد بود.
  • اعطای عنوان شهید به قربانیان انقلاب ضدسلطنتی از طریق گذراندن قانون از مجلس
  • اعلام آزادی بیان و مطبوعات و لغو هر نوع سانسور (پس از اعلام این برنامه اعتصاب ۶۰ روزه‌ی مطبوعات شکسته شد).

در واقع تئوری فکری بختیار بر مواضع ارزش‌های انسان، جدایی دین از حکومت، احیای مشروطه، اجرای قانون اساسی نشأت‌گرفته از نظام مشروطه، مخالفت با ترور اندیشه، تفکیک قوای سه‌گانه کشور تنها از طریق مجلس مؤسسان و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت به وسیله‌ی رأی مردم در مقابل ولی امر مسلمین بود.[۳]

تلاش برای موافقت خمینی

بختیار تلاش کرد که با خمینی ملاقات و موافقت او را با نگه‌داشتن دولت خود تا انجام رفراندوم در باره نظام سیاسی آینده کشور جلب کند، اما نتیجه‌ای نداد. شرط خمینی برای پذیرفتن بختیار، استعفای او بود. شاپور بختیار در یک مصاحبه مطبوعاتی ضمن دعوت از خمینی برای آمدن به ایران، برنامه دولت خود را اعلام کرد. خمینی طی پیامی دولت شاپور بختیار و مجلس را غیرقانونی اعلام کرد. این پیام خمینی بازتاب خیلی گسترده‌ای داشت؛ و به دنبال آن حرکت انقلاب شدت بیشتری به خود گرفت. ارتش و نیروهای مسلح متزلزل شدند؛ و نظم و انضباط نظامی از بین رفت. بغرنج‌ترین موضوعی که بختیار پس از خروج محمدرضا شاه با آن مواجه شد، راهپیمایی روز اربعین ۲۹ دی‌ماه ۱۳۵۷، بود که مردم با تظاهرات عظیم میلیونی، با دولت بختیار مخالفت، و از خمینی حمایت کردند.[۳]

حمایت دولت آمریکا از بختیار

آمریکا کاملاً از بختیار حمایت می‌کرد؛ و با فرستادن ژنرال هایزر، معاون فرماندهی ناتو به ایران، در پی آن بود که حکومت درحال سقوط شاه را نجات دهد، اما موفق نشد. بختیار در روز ۲۶ دی از مجلس شورا و سنا رأی اعتماد گرفت؛ و ساعتی پس از آن محمدرضا شاه از ایران خارج شد و به مصر رفت. خمینی نیز در ۲۷ دی خروج شاه را به مردم ایران تبریک گفت و اعلام کرد که به‌زودی دولت مؤقت تشکیل خواهد شد.[۳]

زندگی مخفی

 
شاپور بختیار

پس از نامشروع اعلام کردن دولت بختیار از سوی خمینی، وزارتخانه‌ها و ارگان‌های دولتی توسط مردم تسخیر شد. یک ساعت پیش از تسخیر دفتر نخست وزیری، شاپور بختیار به دانشکده افسری گریخت و از آن‌جا با هلی‌کوپتر به مخفی‌گاه خود رفت. در همین گیرودار مزل او غارت شد؛ و بختیار مجبور بود که چندبار مخفی‌گاه و محل زندگی خود را تغییر دهد. بختیار در کتاب خاطراتش در این باره نوشته است:

«... چند دقیقه پس از خروج از نخست وزیری، زندگی مخفی من آغاز شد. تنها رابط من با دنیای خارج یک رادیو ترانزیستوری بود.»

زندگی مخفی بختیار در تهران ۶ ماه طول کشید و اصلاً از مخفی‌گاه خود بیرون نرفت. در همین دوران زندگی مخفی، دو بار نوارهایی هم برای خبرگزاری رویترز و فرانسه ارسال کرد که در این نوارها نسبت به آینده‌ی ایران، ضمن هشدار اعلام کرده بود که به رفراندوم جمهوری اسلامی رأی نخواهد داد.[۱]

خروج از ایران

 
کتاب یکرنگی، نوشته بختیار

روایت‌های مختلفی درباره نحوه خروج شاپور بختیار از ایران وجود دارد؛ اما خودش در کتاب یکرنگی این طور شرح داده است:

«... نمی‌توانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. وقت گران‌بها را داشتم از دست می‌دادم. باید خود را به کشوری می‌رساندم که به من اجازه دهد حرف‌هایم را بزنم؛ و به مبارزه ادامه دهم. از طریق دوستان و آشنایان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه کردم… یک روز صبح با اتوموبیل به فرودگاه رفتم. قیافه‌ام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود. کسی که همراه من بود با یک بلیط درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. در اتومبیل منتظر ماندم تا پرواز هواپیما برای یک ساعت بعد اعلام شود. آن موقع با شتاب کت را بر روی شانه‌ها انداختم و مثل بازرگانی شتاب‌زده وارد شدم. صف مسافران ایرانی طولانی بود، ولی در صف مسافر‌های خارجی فقط هفت یا هشت نفر ایستاده بودند… وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که به دنبالم بیایند…»[۴]

تأسیس نهضت مقاومت ملی ایران

 
شاپور بختیار مؤسس نهضت مقاومت ملی

شاپور بختیار پس از خروج از ایران، در کشور فرانسه نهضت مقاومت ملی ایران را پایه‌گذاری کرد. او در این نهضت، مخالفت صریح خود را با نظام جمهوری اسلامی و خمینی اعلام کرد؛ و به صراحت گفت که براندازی نظام جمهوری اسلامی راه حل و چاره‌ی کار ایران است. بختیار طی فراخوانی در ۱۴ مرداد ۱۳۵۹، از کلیه‌ی یاران و هم‌رزمان پیشین خود در جبهه‌ی ملی و هم‌چنین از کسانی که نگرانی دست‌یابی به اصول و ارزش‌هایی مانند آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و دموکراسی در ایران را دارند، خواست که به نهضت مقاومت ملی ایران بپیوندند و به مبارزه علیه جمهوری اسلامی ایران تدوام بخشند.[۳]

بختیار نسبت به خمینی و ماهیت آخوند جماعت، شناخت داشت. بنابراین همواره به دوستان و هم‌حزبی‌هایش مانند کریم سنجابی و مهندس مهدی بازرگان یاد‌آوری می‌کرد که شیخ فضل‌الله نوری و آخوندهای دیگر در زمان حکومت قاجار چه‌گونه مانع راه آزادی‌خواهی و باعث از هم پاشیدگی و به تاراج رفتن خاک ایران شدند؛ و هم‌چنین خیانت‌هایی که آیت‌الله بهبهانی و آیت‌الله کاشانی به دکتر مصدق و نهضت ملی کردند.[۵]

مبارزه اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز

شاپور بختیار به‌همراه مهدی سمیعی، علی امینی و رضا پهلوی در پی تشکیل اپوزیسیونی با اهداف اصلاح‌طلبی صلح‌آمیز علیه جمهوری اسلامی بودند؛ اما به دلایلی که هیچ‌وقت معلوم نشد، این اتحاد شکست خورد.[۳]

فعالیت‌های دیگر

پس از آن بختیار در غرب کابینه‌ای از مخالفان جمهوری اسلامی که موفق به فرار شده بودند، تشکیل داد. این کابینه پی در پی تشکیل جلسه می‌داد؛ و بختیار نیز به آن‌ها حقوق پرداخت می‌کرد. بختیار بر این باور بود که مبارزه‌ی سیاسی باید همراه با ساختارسازی فرهنگی باشد؛ و به همین خاطر ماهیانه حقوق مکفی به روزنامه‌نگاران، شاعران، محققین و نویسندگان تبعید شده به غرب در جهت کمک و حمایت از او و برنامه‌هایش پرداخت می‌کرد؛ بنابراین او موفق شد دو نشریه‌ به نام قیام ایران و نهضت را انتشار دهد و هم‌چنین یک برنامه‌ی رادیویی در قاهره و بعدها در بغداد و پاریس راه‌اندازی کند.[۳]

ترور اول بختیار

 
شاپور بختیار

شاپور بختیار پس از خروج از ایران در سال ۱۳۵۸، تا زمان قتل او در سال ۱۳۷۰، دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت. نخستین بار در تابستان سال ۱۳۵۹، توسط یک تبعه لبنانی به نام انیس نقاش در منزل خودش در حومه پاریس مورد حمله تروریستی قرار گرفت که این ترور ناموفق بود؛ و بختیار جان سالم به در برد.

در این میان یکی از همسایگان بختیار توسط انیس نقاش کشته و یک پلیس هم فلج شد. انیس نقاش دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. وی پس از ۱۰ سال زندان، در جریان معامله دولت فرانسه با جمهوری اسلامی ایران بر سر آزادی یک گروگان فرانسوی در لبنان، آزاد شد؛ و به تهران رفت؛ و سپس به ریاست مرکز پژوهشی امان در تهران منصوب شد. او طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس، ترور شاپور بختیار را از افتخارات خود دانست. به گفته‌ی انیس نقاش دلیل ترور بختیار، تدارک کودتای نوژه علیه ایران بوده است. وی گفته است:

 
انیس نقاش، مأمور ترور بختیار

«حکم اعدام بختیار در دادگاه انقلاب صادر شد که امام (خمینی) هم آن را تأیید کرد. من به بچه‌های سپاه گفتم که باید هرچه زودتر عمل کنید چون این آدم خطرناکی است، ولی آن‌ها هیچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده می‌گیرم…»

انیس نقاش می‌گوید که علت ناکامی ترور بختیار سخنان صادق خلخالی حاکم شرع وقت دادگاه‌های انقلاب بود که اعلام کرده بود: برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار، کماندو به پاریس فرستاده‌ام. همین باعث لغو ملاقات انیس نقاش با بختیار و افزایش محافظان او شده بود. با این وجود انیس نقاش تصمیم می‌گیرد که هرطور شده شاپور بختیار را ترور کند. او با یک سلاح صدا خفه‌کن به محل بختیار می‌رود. انیس نقاش می‌گوید:

«... اما این‌ها شک کردند؛ و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلوله‌ای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد؛ و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم…»[۴]

 
عاملان ترور بختیار
 
علی‌ وکیلی‌راد پس از آزادی از زندان و ورود به ایران

ترور دوم و قتل بختیار

ترور دوم شاپور بختیار که منجر به قتل او شد، در روز ۱۵ مردادماه سال ۱۳۷۰، صورت گرفت که در جریان این ترور، سروش کتیبه، منشی شخصی بختیار نیز کشته شد.

افرادی که این ترور را انجام دادند، سه نفر به نام‌های علی وکیلی‌راد، فریدون بویراحمدی و محمد آزادی بودند. این سه نفر با چاقوی آشپزخانه منزل خود بختیار، گلوی او را بریدند؛ و سروش کتیبه نیز با چندین ضربه چاقو به قتل رسید. ترور شاپور بختیار درحالی صورت گرفت که دست‌کم ۶ پلیس به‌طور شبانه‌روزی از منزل او محافظت می‌کردند. به نقل از برخی گزارشات حتی تا ۳۶ ساعت پس از قتل شاپور بختیار، محافظان منزل وی متوجه این موضوع نشدند!.

 
تشییع جنازه بختیار

دو نفر از عاملان این ترور، یعنی فریدون بویر احمدی و محمد آزادی از مهلکه گریختند و هرگز دست‌گیر نشدند. فریدون بویراحمدی عضو نهضت مقاومت ملی شاپور بختیار بود که توسط وزارت اطلاعات نظام جمهوری اسلامی ایران به خدمت گرفته شده بود. علی وکیلی‌راد نفر سوم این ترور، پس از چند روز در کشور سوئیس به‌همراه زین‌العابدین سرحدی توسط پلیس سوئیس دستگیر و به کشور فرانسه استرداد شدند.

علی وکیلی‌راد که به حبس ابد محکوم شده بود، در روز ۲۸ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۸۹، پس از ۱۸ سال زندان در فرانسه، مورد عفو قرار گرفت و به ایران بازگشت؛ و از طرف مقامات وزارت خارجه نظام جمهوری اسلامی، مانند یک قهرمان مورد استقبال قرار گرفت. زین‌العابدین سرحدی نیز توسط دادگاه فرانسه تبرئه شد. به‌نقل از برخی رسانه‌ها، دولت فرانسه طی یک معامله با جمهوری اسلامی ایران، علی وکیلی‌راد را در مقابل آزادی کلوتیلد رایس، تبعه فرانسوی که توسط جمهوری اسلامی بازداشت و زندانی شده بود، آزاد کرد.[۱]

پیکر شاپور بختیار در گورستان مون‌پارناس، پاریس خاک‌سپاری شد.

منابع