میرحسین موسوی

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۴ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
میرحسین موسوی.JPG
میرحسین موسوی
زادروز۱۱ اسفند ۱۳۲۰
خامنه - آذربایجان شرقی
محل زندگیتهران
تبارایرانی
تابعیتایران
تحصیلاتفوق لیسانس معماری و شهرسازی
شناخته‌شده برایمردم ایران
دیناسلام
اتهام‌هامشارکت در قتل عام۶۷
اجباری کردن حجاب در ادارات دولتی
مصادره اموال مخالفان سیاسی و عقیدتی جمهوری اسلامی
شریک زندگیزهرا رهنورد
فرزنداننرگس موسوی، کوکب موسوی، زهرا موسوی
والدینمیراسماعیل موسوی
وبگاه
https://www.kaleme.com/

میرحسین موسوی (زاده ۱۱ اسفند ۱۳۲۰) پنجمین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ مقارن با «جنگ ایران و عراق» و «قتل عام ۶۷» بود. او در ۲۲ آذر ۶۷، در مصاحبه با شبکه او.آر.اف اتریش از قتل عام ۶۷ دفاع کرد. میرحسین موسوی یکی از چهره‌های جریان اطلاح‌طلب در جمهوری اسلامی است، با این‌همه او خود از حامیان اصل ولایت فقیه و نخست وزیر خمینی در تمامی سال‌های خونین سرکوب مخالفین در ایران بوده است. اصل ولایت فقیه به دلیل اعطای حق حاکمیت مادام العمر و مطلق به ولی فقیه، هرگونه اصلاحات در ساختار سیاسی ایران را ناممکن می‌سازد.

میر حسین موسوی فارغ‌التحصیل رشته معماری و شهرسازی از دانشگاه ملی است. او پیش از انقلاب ضدسلطنتی با سیاست آشنا شد. میرحسین موسوی در ابتدا به گروه‌های ملی مذهبی گرایش داشت. وی در سال ۱۳۵۵ به همراه همسرش زهرا رهنورد به آمریکا رفت و در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعالیت داشت. بعد از اوج گیری تظاهرات مردم ایران علیه حکومت پهلوی به خمینی گرایش پیدا کرد و در در ارتباط با محمد حسینی بهشتی از نزدیک‌ترین نفرات به خمینی قرار گرفت.

میرحسین موسوی بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، در بالاترین مناصب اجرایی و حکومتی، از جمله عضویت شورای انقلاب، عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و رئیس دفتر سیاسی این حزب، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس ستاد این شورا، رئیس بنیاد مستضعفان، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزیر خارجه جمهوری اسلامی و به مدت ۸ سال نخست وزیر جمهور اسلامی بود.

وی پس از مرگ روح‌الله خمینی، با تغییر قانون اساسی و حذف پست نخست‌وزیری، از فعالیت‌های اجرایی کناره گرفت و بیشتر در مناصب حاشیه‌ای قرار داشت.

میرحسین موسوی در سال ۱۳۸۸ همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در ایران، کاندید انتخابات شد. در این دوره رقابت اصلی بین او و محمود احمدی نژاد، کاندید محبوب سید علی خامنه‌ای بود. طبق اعلام رسمی محمود احمدی نژاد پیروز شد. میرحسین موسوی و هوادارانش به این نتایج اعتراض کردند. این موضوع منجر به شکل گیری اعتراضاتی شد. این اعتراضات در اوج خود به یک قیام خیابانی گسترده در سراسر ایران تبدیل شد که به تظاهرات ۸۸ معروف است. اعتراضات و تظاهرات خیابانی ماه‌‌ها ادامه داشت. در ابتدا این تظاهرات در اعتراض به نتایج انتخابات بود، ولی به سرعت رنگ و بوی ضد حکومتی گرفته و تمامیت حکومت جمهوری اسلامی را هدف قرار داد. اوج این تظاهرات و خونین‌ترین آن روز ۶ دی ۱۳۸۸ مصادف با عاشورای حسینی بود.

بنا به گفته منابع حکومتی در این روز تهران در آستانه سقوط قرار داشت. با این‌همه میرحسین موسوی در بیانیه‌های خود با عقب‌نشینی‌های متعدد اجازه‌ی رادیکال‌تر شدن به جنبش نداد و از مردم خواهان «اجرای بی‌تنازل قانون شد.» عقب‌نشینی او که به عنوان رهبر جنبش شناخته می‌شد، تظاهرات را در سراسر ایران به خاموشی هدایت کرد.

در نهایت یکسال بعد و بعد از تظاهرات اعتراضی دیگری در بهمن ۱۳۸۹، میر حسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد و مهدی کروبی یکی دیگر از کاندیداهای شرکت کننده در انتخابات، تحت بازداشت و حبس خانگی قرار گرفتند.

کودکی و جوانی میرحسین موسوی

میرحسین موسوی خامنه در ۱۱ اسفند ۱۳۲۰ در شهر خامنه در استان آذربایجان شرقی ایران به دنیا آمد. پدرش کاسبی آذری بود. او تا دوران دبیرستان درخامنه درس خواند و پس از اتمام دبیرستان در ۱۳۳۷ به تهران آمد. در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه ملی فوق لیسانس معماری و شهرسازی گرفت. در همان سال با زهرا رهنورد آشنا شد و با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های نرگس موسوی،‌کوکب موسوی و زهرا موسوی است

آغاز فعالیت سیاسی

پیش از انقلاب ضد سلطنتی

میرحسین موسوی در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خورشیدی، با گروه‌های ملی-مذهبی همچون نهضت آزادی و نهضت خداپرستان سوسیالیست نزدیكی داشت و از جمله كسانی بود كه در جلسه‌های سخنرانی علی شریعتی در حسینیه ارشاد تهران حاضر می‌شد. میرحسین موسوی، كه در آن دوران با نام هنری حسین رهجو فعالیت می‌كرد، از در تأسیس جنبش مسلمانان مبارز با حبیب‌الله پیمان همكاری كرد.

با نزدیک شدن به انقلاب ایران و پررنگ شدن نام روح الله خمینی، میرحسین موسوی به او گرایش پیدا كرد و به ویژه به محمد حسینی بهشتی، از روحانیان بانفوذ نزدیک به روح الله خمینی، نزدیک شد.[۱]

پس از انقلاب ضد سلطنتی

با تأسیس حزب جمهوری اسلامی توسط محمد حسینی بهشتی در نخستین روزهای بعد از انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷، میرحسین موسوی به این حزب پیوست و دبیر سیاسی آن شد. حزب جمهوری اسلامی نقش گسترده‌ای در سرکوب مخالفین رژیم ایران در اوایل انقلاب داشت. میرحسین موسوی هم‌چنين به عضويت شورای انقلاب اسلامی درآمد. میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، ارگان حزب نیز بود. در سال ۱۳۶۰ و در كابینه محمدعلی رجایی، موسوی به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد.

بعد از كشته شدن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیس جمهور و نخست وزیر وقت در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰، علی خامنه‌ای، رئیس جمهور ایران شد و ابتدا علی‌اكبر ولایتی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی كرد، اما مجلس به ولایتی رأی اعتماد نداد و خامنه‌ای علیرغم اختلافاتی كه در داخل حزب جمهوری اسلامی با میرحسین موسوی داشت، او را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی نمود. میرحسین موسوی از آن زمان تا سال ۱۳۶۸ برای ۸ سال، نخست وزیر ایران بود. از آنجا كه تقریبا تمام دوران نخست وزیری میرحسین موسوی هم‌زمان با جنگ ایران و عراق بود، عموما از او با عنوان «نخست وزیر جنگ» یاد می‌شود.[۱]

مناصب میر حسین موسوی

میرحسین موسوی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. اعضای این دو نهاد حكومتی را علی خامنه‌ای انتخاب می‌كند. سوابق شغلی و مسئولیتی میرحسین موسوی به شرح زیر است:

  • عضو شورای انقلاب اسلامی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹
  • عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱
  • رییس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰
  • قائم مقام دبیرکل حزب جمهوری اسلامی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰
  • سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰
  • وزیر امور خارجه از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱
  • نخست وزیر از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸
  • رییس ستاد انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۰
  • رییس شورای اقتصاد از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸
  • رییس بنیاد مستضعفان از ۱۳ آذر ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۸
  • عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از بهمن ۱۳۶۶ تا اسفند ۱۳۸۵
  • عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی از ۱۳۷۵ تا خرداد ۱۳۹۰
  • مشاور سیاسی رییس جمهور از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶
  • مشاور عالی رییس جمهور از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴
  • رییس فرهنگستان هنر از سال ۱۳۷۸ تا دی ۱۳۸۸

اجباری کردن حجاب

در اردیبهشت‌ماه ۱۳۶۴ میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت، بخش‌نامه‌ای را درباره‌ی «حفظ و مراعات حجاب اسلامی»، خطاب به کلیه وزارت‌خانه‌ها، موسسات، سازمان‌های دولتی و نهادهای انقلاب اسلامی صادر کرد. این بخش‌نامه با تاکید بر ضرورت «مراعات دقیق» حجاب اسلامی برای زنان شاغل در دستگاه‌های اجرایی کشور، از برخورد قاطع با متخلفان خبر می‌داد.[۲]

مصادره اموال مخالفان سیاسی

بنیاد مستضعفان در اسفند ۱۳۵۷ با فرمان روح‌الله خمینی، برای مصادره اموال خاندان شاهنشاهی و مقامات رژیم سابق تاسیس شد. کمی پس از آن، این بنیاد مصادره‌ اموال بهائیان، یهودیان و تمامی مخالفان جمهوری اسلامی را نیز آغاز کرد.

میرحسین موسوی به عنوان رئیس بنیاد مستضعفان(۱۳۶۸-۱۳۶۰) در مصادره اموال مخالفان سیاسی و عقیدتی جمهوری اسلامی مشارکت داشته است. وی در مورد صرف اموال مصادره شده، تعیین سیاست‌ها و هم‌چنین عزل و نصب مدیران در بنیاد مستضعفان از اختیارات قابل توجهی برخوردار بوده است. به‌طور نمونه قبرستان بهائیان آمل موسوم به گلستان جاوید، در زمان ریاست موسوی بر بنیاد مستصعفان، به نفع این بنیاد مصادره شد. محسن رفیق دوست که پس از موسوی به ریاست بنیاد مستضعفان منصوب شد در مصاحبه‌ای گفته است که هنگام انتصابش در شهریور ۱۳۶۸، این بنیاد ۸۰۰ شرکت را در اختیار داشته اشت.[۲]

نقش موسوی در قتل عام ۶۷

قتل‌ عام سال ۶۷، واقعه‌ای است که طی آن به فرمان روح‌الله خمینی بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی در زندان‌های حکومت ایران از اواخر تیرماه تا اواسط پائیز ۶۷ در تهران و در شهرستان‌ها اعدام شدند. در این زمان میرحسین موسوی نخست وزیر دولت جمهوری اسلامی بود.

در ۲۲ آذر ۶۷، میرحسین موسوی در مصاحبه با شبکه او.آر.اف اتریش از قتل عام ۶۷ دفاع کرد و این واقعیت که اکثر قربانیان زندانیانی بودند که دوره محکومیتشان به پایان رسیده بود یا سال‌ها قبل تنها به دلیل اعتقادات سیاسی و فعالیت‌های صلح آمیزی مثل پخش نشریه و شرکت در تظاهرات، دستگیر شده بودند را انکار کرد.[۳]

میرحسین موسوی در بخشی از مصاحبه خود می‌گوید:

«... مجاهدین می‌خواستند به تهران حمله کنند... ما با آنها مبارزه کردیم، پس چه کار بایستی می‌کردیم؟ در این زمینه ما هیچ‌گونه عذرخواهی نمی‌شناسیم، یعنی حکومت ما وظیفه دارد که از خودش دفاع کند.»[۴]

میرحسین موسوی همچنین در ۱۳ مرداد ۱۳۸۹، طی مصاحبه‌ای که با گروهی از روزنامه‌نگاران درباره کشتارهای دهه ۶۰ انجام شده است به درگیری‌های مسلحانه اشاره کرده و می‌گوید «طبیعی است» که نظام انقلابی با این حرکت‌ها برخورد کند. او این‌بار پس از کنار گذاشته شدن از قدرت در جمهوری اسلامی تلاش می‌کند خود را در این کشتار‌ها بی‌تقصیر نشان دهد. وی در بخشی از مصاحبه می‌گوید:

نفر سمت راست موسوی به همراه خامنه ای و خمینی و موسوی اردبیلی و حبیبی وزیر دادگستری
به ترتیب از راست به چپ: میرحسین موسوی - موسوی اربیلی - ری‌شهری - روح‌الله خمینی - علی‌اکبر ولایتی - علی خامنه‌ای - هاشمی رفسنجانی - احمد خمینی

«به هر حال باز کردن مسائل دهه ۶۰، هر کدامش تالی فاسد دارد. من همیشه سعی کردم که از کنار این مسائل رد بشوم. من در آن موقع، به عنوان نخست‌وزیر، موظف بودم که از کلیت نظام دفاع بکنم…»[۵]

عصمت طالبی که همسر و برادرش با وجود داشتن حکم حبس چند ساله، در تابستان ۶۷ اعدام شدند، در شهادتی نزد سازمان عدالت برای ایران از مراجعه خانواده‌ها به دفاتر مسئولان وقت جمهوری اسلامی و از جمله دفتر نخست وزیر میرحسین موسوی۹ برای متوقف کردن کشتار ۶۷ می‌گوید:

«وقتی ملاقات‌ها قطع شد با خانواده‌ها قرار گذاشتیم، جلوی مجلس سنا رفتیم، دفتر رفسنجانی بود، نامه دادیم، دفتر نخست وزیری رفتیم که موسوی آن موقع نخست وزیر بود. آنجا ما را بیرون کردنداز دفتر… گفتند حق ندارید… ما اینجا اجازه نداریم شما را راه بدهیم که ما پافشاری کردیم با مادرها… مادر ریاحی بود، مادر سرحدی بود،چند نفر دیگر هم بودیم. تقریبا ده نفری می‌شدیم، مادر خودمم هم بود. تو دفتر نخست وزیری بعد از اصرارهایی که ما کردیم، دوباره گفتند حالا که اینجوری است نامه بدهید. نامه نوشتیم، امضا کردیم، البته بیرون از محوطه… تو خیابان نشستیم و نامه نوشتیم. دادیم دفتر نخست وزیری که ما خانواده‌های زندانیان سیاسی هستیم، قطع ملاقات شدیم، یک عده اعدام شدند، یک جوابی از شما می‌خواهیم. کاری کنید که جلوی اعدام‌ها گرفته شود. می‌دانستیم دارند اعدام می‌کنند. ما این نامه را بردیم دفتر نحست وزیری، یک آقایی درآمد و این نامه را دریافت کرد و از ما سوال کرد، ما گفتیم ما خانواده زندانیان سیاسی چپ هستیم، از نامه فهمید. [آن آقا] گفتش که، دقیقا این جمله را گفت: «با بچه‌های چپ کاری ندارند، فقط مجاهدها را [اعدام می‌کنند]…» یعنی خبر داشتند اعدام دارد می‌شود.»[۲][۶]

جفری رابرتسن، حقوق‌دان کارشناس در پرونده‌های جنایت علیه بشریت، درگزارشی درباره اعدام‌های ۶۷، که توسط بنیاد برومند در واشنگتن، منتشر شد،‌گفت:

«خیلی‌ها از جمله میرحسین موسوی باید پاسخگو باشند.»[۷]

انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری

میرحسین موسوی پس از ۲۰ سال دوری از صحنه سیاست، روز سه‌شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۷، با انتشار بیانیه‌ای رسما نامزدی خود برای شرکت در دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران در خردادماه ۱۳۸۸ را اعلام کرد.

پس از پایان انتخابات، وزارت كشور اعلام كرد كه محمود احمدی‌نژاد با ۶۴٪ آرا پیروز شده است. مردم از روز پس از انتخابات شروع به اعتراض‌های خیابانی كردند كه با سركوب نیروهای انتظامی و یگان‌های ضدشورش همراه بود. بسیاری نتیجه انتخابات را تقلب خواندند. میرحسین موسوی، با اشاره به نتیجه انتخابات، مردم را ناظر «شعبده‌بازی دست اندركاران انتخابات و صدا و سیما» خواند. پس از اعلام نتایج انتخابات و اعلام پیروزی دوباره محمود احمدی‌نژاد، در تهران و سایر شهرهای ایران،‌ تظاهرات سراسری آغاز شد. در روز ۲۵ خرداد، تظاهراتی میلیونی از میدان امام حسین تا میدان آزادی در اعتراض به تقلب در انتخابات و اعلام نتایج غلط صورت گرفت. تظاهرات ۱۳۸۸ نخست با شعار «رای من کو؟!» در اعتراض به شمارش آرا و نتایج آن بود که در تهران و سایر شهرهای ایران آغاز گردید، اما کم‌کم با شعارهایی از جمله «مرگ بر دیکتاتور» و «انتخابات بهانه‌ست کل نظام نشانه‌ست» رنگ و بوی ضدحکومتی گرفت.

تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۸۸

در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۸۸، تظاهراتی به شکلی گسترده و با حضور میلیونی مردم در شهر تهران و سایر شهرهای ایران صورت گرفت. درگیری‌های روز عاشورا، خونین‌ترین مواجهه بین مردم و نیروهای امنیتی حکومت ایران از زمان آغاز اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری خوانده شد.

میرحسین موسوی ۵ روز پس از تظاهرات مردم در روز عاشورا و در پاسخ به تهدیدات، طی بیانیه‌یی اعلام کرد:

«برای مراسم عاشورای حسینی به‌رغم درخواست‌های فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه‌های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به‌صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی‌مانند».[۸][۹]

۲۲ خرداد ۱۳۸۹

میرحسین موسوی و مهدی کروبی در یک نامه مشترک به استاندار تهران، خواستار صدور اجازه قانونی برای راهپیمایی در اولین سالگرد ۲۲ خرداد شدند. آنها در نامه مشترک خود تاکید کردند که راهپیمایی، یک راهپیمایی آرام خواهد بود.[۱۰]

روزنامه دیلی تلگراف طی مقاله‌یی پس گرفتن دعوت به تظاهرات ۲۲ خرداد توسط موسوی و کروبی را خیانت به جنبش نامید و نوشت:

«آنها هیچ‌وقت مانند مردمی که به خیابانها آمدند و خواستار تغییر شدند، خواستار تغییر واقعی نبودند.»

نویسنده روزنامه دیلی تلگراف در بخش دیگری از مقاله خود با اشاره به هزاران دستگیر شده و ده‌ها شهید اعتراضات، افزود:

«به نظر من، موسوی و کروبی هیچ‌وقت مانند مردمی که به خیابانها آمدند و خواستار تغییر بودند، خواستار تغییر واقعی نبودند. میرحسین موسوی ممکن است ادعا کند که یک اصلاح طلب است اما قلبا یک سیاست‌مدار محافظه‌کار هوادار انقلاب اسلامی است…»[۱۱]

اجرای بی‌تنازل قانون

میرحسین موسوی در بیانیه ی شماره ۱۸خود در جریان تظاهرات‌های پس از انتخابات از مردم خواهان «اجرای بی‌تنازل قانون» شد. وی همچنین در بیانیه های مکرر خواهان برگزاری تظاهرات سکوت و پایبندی به ساختار و اساس جمهوری اسلامی گشت. این مواضع در جلوگیری از رادیکالیزه شدن تظاهرات ۱۳۸۸ نقشی مؤثر ایفا کرد. وی با تاکید بر صحت اساس جمهوری اسلامی خواهان بازگشت به «دوران طلایی امام» بود. [۱۲]

حصر خانگی میرحسین موسوی

آخرين تظاهرات در سال ۸۸ در روز بيست و دوم بهمن ۸۸ بود. در زمستان  ۱۳۸۹ محمد بوعزیری دستروش جوان تونسی خود را به آتش کشید و بهار عرب آغاز شد.

دو کانديدای پيشين رياست جمهوری، مير حسين موسوی و مهدی کروبی، در شانزدهم بهمن ۸۹ ، در نامه ای خطاب به وزير کشور، خواستار دريافت مجوز راهپيمايی برای حمایت ازانقلاب‌های مردم مصر و تونس در روز ۲۵ بهمن شدند. مسير اين راهپيمايی نيز حد فاصل ميدان امام حسين تا ميدان آزادی انتخاب شده بود.

چند روزی بعد از این درخواست، روزنامه کيهان تحليلی تند بر اين درخواست نوشت و موسوی و کروبی را به همکاری با سازمان های جاسوسی آمريکا و اسراييل متهم کرد.

چندين نفر از طيف های مختلف فعالان در روزهای منتهی به ۲۵ بهمن بازداشت شدند؛ از وزير دولت محمد خاتمی تا فعالان اجتماعی و دانشجويی.

روز ۲۴ بهمن ۸۹، نمايندگان مجلس شورای اسلامی به دعوت علی لاريجانی، رييس مجلس، راهپيمايی نمادينی در صحن مجلس برگزار کردند. در همين روز، بيست و چهارم بهمن ماه بود که مدير کل سياسی وزارت کشور اعلام کرد که درخواست آقايان موسوی و کروبی برای مجوز راهپيمايی غير قانونی است و آنها را «مجری سياست‌های به گفته او فتنه‌گرانه آمريکا و انگليس» در ايران خواند. همچنين سرتيپ پاسدار حسين همدانی فرمانده سپاه تهران هم اعلام کرد که با هر گونه تحرک معترضان در روز ۲۵ بهمن ماه برخورد خواهد کرد.

روز ۲۴ بهمن ۸۹ در حالی به پايان رسيد، که اينترنت و شبکه های اجتماعی ای مثل فيس بوک، مملو از شعارها و تبليغات برای تظاهرات سکوت روز ۲۵ بهمن بود و با فرا رسيدن شب، مردم در برخی نقاط شهر تهران بار ديگر بر روی بام خانه هايشان رفته و فرياد الله اکبر سر دادند.

در روز ۲۵بهمن ۸۹ محمود احمدی نژاد ميزبان عبدالله گل، رئيس جمهوری ترکيه و هيأت همراه او بود. اما پيش از ظهر روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۸۹، عکس مردی که از جرثقيلی در چهارراه قصر تهران بالا رفته و عکس های چند تن از کشته شدگان سال ۸۸ را در دست داشت درشبکه‌های اجتماعی منتشر شد. شخصی که گفته شد پس از دخالت ماموران امنيتی مجبور به پايين آمدن از جرثقيل شد و برخی گزارش ها از بازداشت او حکايت داشت. پس از اين اتفاق، بعد از ظهر روز بيست و پنجم بهمن، گزارش‌هايی از حضور مردم در نقاط مختلف شهر تهران به همراه ویدئوهای محدودی در این رابطه منتشر شد. ويديوها نشان دهنده حضور پراکنده مردم در خيابان و شعار دادن‌های آنان بود، شعارهايی مانند «مبارک، بن علی، نوبت سيدعلی»، «تهران يا قاهره، ديکتاتور بايد بره»

اين اعتراضات محدود به تهران نشده بود و عليرغم حضور گسترده نيروهای امنيتی در شهرهای مختلف، همچون اصفهان، شيراز، رشت ، بابل و کرمان نيز مردم به خيابان آمدند.

عصر اين روز گزارش ها و تصاويری نيز از شليک گاز اشک آور و گلوله های ساچمه ای برای پراکندن معترضين و ضرب و شتم آنها توسط نيروهای امنيتی مخابره شد.

گزارش‌های پس از بيست و پنجم بهمن ماه حاکی از بازداشت ده‌ها نفر بود. همچنين نام چهار نفربه نام‌های صانع ژاله و محمد مختاری، اميرحسين تهرانچی و حامد نورمحمدی به عنوان کشته شدگان روز بيست و پنجم بهمن ماه ۸۹ ثبت شد.

علی لاريجانی رييس مجلس شورای اسلامی در ۲۶ بهمن، گفت:

«دستپاچگی آمريکا و ضد انقلاب که از کسانی برای دفاع از انقلاب مصر و تونس کمک خواستند که در کارنامه خود حمايت ايران از فلسطين و لبنان را به تمسخر می کشيدند و شعار نه غزه نه لبنان سر می دادند، پس چگونه اين جريان از يک حالت ايستای دروغين ملی گرا به حمايت از نهضت های منطقه کشيده شد؟

اين پديده نفاق مدرن عاملی بود که روشن کرد که ماجرا برای تحقير و ايجاد ترديد و انصراف در اذهان ملت های منطقه است که دست از مبارزه آزادی بخش خود بکشند.»

روز بعد ، در نماز جمعه ، احمد جنتی، خطيب دبير شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران نيز در راستای همين اظهار نظرها درباره ی ميرحسين موسوی و مهدی کروبی اين چنين گفت: «اينا را از مردم به کلی ارتباطشان قطع کنيد. در خانه اينها بايد بسته بشود و رفت و آمدها بايد محدود بشود. اينها بايد نتوانند پيام بدهند، نتوانند پيام بگيرند. تلفنشان بايد قطع بشود. اينترنتشان بايد قطع بشود. توی خانه خودشان بايد زندانی بشوند.»

به این ترتیب مير حسين موسوی و همسرش زهرا رهنورد از يک سو و مهدی کروبی، کسی که هشت سال رييس مجلس شورای اسلامی بود به همراه همسرش فاطمه کروبی در شرايطی قرار گرفتند که امروز از آن با عنوان حبس خانگی ياد می شود.[۱۳]

محمدتقی کروبی، يکی از فرزندان مهدی کروبی، گفت: «صبح پنج‌شنبه ۲۱ بهمن، ماموران امنيتی با محاصره کامل خانه پدرم، از رفت و آمد اعضای خانواده و نزديکان به آن جلوگيری کردند به گونه‌ای که به يکی از اعضای دفتر سابق پدرم و برادرم که صبح زود برای ملاقات با او به خانه رفته بودند، گفته شد که فعلا به طور موقت امکان ملاقات وجود ندارد. حتی به مادرم اجازه خروج از منزل داده نشد.»

اردشير اميرارجمند، از مشاوران ميرحسين موسوی گفت: «ماموران امنيتی از روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ مانع خروج آقای موسوی و خانم رهنورد از منزل و ورود ديگران به خانه آنها شدند اما ارتباط تلفنی با ميرحسين موسوی تا شامگاه ۲۶ بهمن ادامه داشت... حصر خانگی اين کانديدای معترض به نتيجه انتخابات سال ۸۸ و همسرش در روز ۲۸ بهمن و با نصب درهای فلزی در ابتدای کوچه محل سکونت آنها کامل شد.»[۱۴]

جستارهای وابسته

پانویس