ناظم حکمت

نسخهٔ تاریخ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۹ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ناظم حکمت، با نام کامل ناظم حکمت ران، به استانبولی Nazım Hikmet Ran (زاده ۱۵ ژانویه ۱۹۰۲میلادی، سالونیکا، یونان – درگذشته ۳ ژوئن ۱۹۶۳، مسکو) ادیب، نویسنده و شاعر مشهور ترک است. ناظم حکمت در جوانی به شوروی سابق سفر کرد؛ و با نسل جدیدی از هنرمندان انقلابی آشنا شد؛ و همین امر منجر به تحولی در اندیشه و شعر او گردید. نظام حکمت از محبوبیت ویژه‌ای بین مردم و به‌طور خاص جوانان برخوردار بود. نظام حکمت را به خاطر افکار کمونیستی از نیروی دریایی اخراج کردند. وی به عنوان معلم به یکی از دهات آناتولی منتقل شد که همین امر باعث شد که به مردم فقیر بیشتر نزدیک گردد. او که از طرف صاحبان قدرت تحت فشار و تهدید قرار داشت، مجبور شد به شوروی هجرت کند. ناظم حکمت در سال ۱۹۲۵، با پایان جنگ و رئیس جمهور شدن مصطفی‌کمال آتاتورک در ترکیه، به وطن بازگشت و به چاپ اشعارش در نشریات پرداخت. پس از مدتی تحت تعقیب قرار گرفت؛ و ناچار شد به زندگی مخفی روی بیاورد. ناظم حکمت به صورت غیابی به ۱۵ سال حبس محکوم گردید؛ و به همین خاطر دوباره به مسکو پناهنده شد. او دو سال بعد، پس از تصویب قانون عفو عمومی به ترکیه بازگشت، اما به محض ورود به وطنش دستگیر شد. ناظم حکمت در آخرین محاکمه، حکم زندانش به ۲۸ سال و چند ماه رسید. اشعار نظام حکمت از سال ۱۹۴۶، با طُرق مختلف از زندان خارج می‌شد؛ و پس از ترجمه در مطبوعات فرانسه چاپ و منتشر می‌گردید. روشنفکران و آزادیخواهان مبارز دنیا به حکم زندان او دست به اعتراض زندند که به دنبال این برانگیختگی در پاریس کمیته‌ی نجات ناظم حکمت تشکیل شد. این اعتراضات در سطح بین‌المللی خشم چهره‌های مشهوری مثل ژان پل سارتر، برتولت برشت، پابلو پیکاسو، برتراند راسل و پابلو نرودا را برانگیخت. این افراد سرشناس خواستار آزادی ناظم حکمت از زندان شدند. نظام حکمت سرانجام پس از ۱۳ سال در حالی که مبتلا به بیماری قلبی و ذات‌الریه بود، آزاد شد؛ اما به خاطر توطئه‌ی حکومت علیه او، مجبور شد که دوباره به مسکو پناهنده شود و ۱۳ سال پایانی عمرش را درغربت سپری کند. آن چیزی که نام ناظم حکمت را بر سر زبان‌ها انداخت و در سراسر جهان به شهرت رساند و شخصیت او را نزد مردمان برجسه کرد، باور و اعتقاد او به اصل آزادی، حرمت و ارزش‌های انسانی بود. از نظام حکمت آثار بسیار به‌جا مانده است که به ۳۰ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است. ناظم حکمت سرانجام در روز ۳ ژوئن ۱۹۶۳میلادی، برابر با ۳۰ خردادماه ۱۳۴۲ شمسی، بر اثر حمله‌ی قلبی در مسکو درگذشت؛ و پیکر او در گورستان معروف نوودویچی در مسکو خاکسپاری شد.

ناظم حکمت
ناظم ح2.JPG
نام اصلی ناظم حکمت ران
زمینهٔ کاری ادیب، نویسنده و شاعر
زادروز ۲۵ دی ۱۲۸۰
سالونیکا، یونان
پدر و مادر ناظم پاشا، چلیم هانیم
مرگ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲
مسکو
ملیت ترک
محل زندگی ترکیه، شوروی سابق
جایگاه خاکسپاری گورستان نوودویچی در مسکو
در زمان حکومت آتاتورک
کتاب‌ها ابر دلباخته، برادر زندگی زیباست، خون سخن نمی‌گوید، شمشیر داموکلس، طغیان زنان و…
همسر(ها) نزهت، ورا ولادیمیرونا تولیاکووا، منور آنداچ
مدرک تحصیلی فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد سیاسی
دانشگاه دانشگاه بین‌المللی شرق در مسکو
دلیل سرشناسی آزادیخوای و اشعار انقلابی

محیط خانواده

 
جوانی ناظم حکمت

ناظم حکمت در پانزدهم ژانویه ۱۹۰۲میلادی، برابر با ۲۵ دی‌ماه ۱۲۸۰شمسی، در سلاونیکا، تسالونیکی امروزی در یونان به دنیا آمد.[۱]

پدر بزرگ او ناظم پاشا از سلسله‌ی دراویش و اهل سماع بود؛ و شعرهای عرفانی می‌سرود. پدرش حکمت کارمند دولت بود؛ و مادرش "چلیل هانیم"، معلم و زبان‌شناس، دختر حسن انور پاشا بود که هم به زبان فرانسوی مسلط بود؛ و هم پیانو می‌نواخت و نقاشی نیز می‌کرد. پدربزرگ پدری او، محمد ناظم پاشا، فرماندار سالونیک بود؛ و شعر نیز می‌سرود. شخصیت ادبی ناظم حکمت در چنین خانواده‌ای شکل گرفت.[۱] [۲]

تحصیلات

ناظم حکمت پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه نیروی دریایی استانبول شد؛ و به عنوان افسر نیروی دریایی فارغ‌التحصیل گردید، اما به خاطر سرپیچی و تمرد از اطاعت کور کورانه، در سال ۱۹۲۰، اخراج شد. او به دنبال انقلاب سوسیالیستی اکتبر شوروی راهی مسکو شد؛ و در دانشگاه بین‌المللی شرق در رشته‌ی اقتصاد سیاسی به تحصیلات پرداخت و پس از پایان تحصیلات به ترکیه بازگشت.[۱]

آغاز سرودن شعر

ناظم حکمت از سن ۱۴ سالگی به سرودن شعر پرداخت. او در ۱۹ سالگی به اتحاد جماهیر شوروی سابق سفر کرد. وی در این سفر از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد؛ و شهامت بیشتری برای ایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت. ناظم حکمت به دنبال فعالیت‌های مداوم هنری‌اش با انتشار اشعار و مقاله‌های خود در بین مردم و به ویژه جوانان از محبوبیت خاصی برخوردار شده بود.[۳]

نخستین شعر

ناظم حکمت نخستین شعرش را در سال ۱۹۱۳، تحت عنوان فریاد وطن سرود. خودش در این باره می‌گوید:

 
سرود نوشندگان آفتاب

«از چهارده سالگی شعر سروده‌ام. بعضی‌ها انواع گیاهان را خوب می‌شناسند، بعضی‌ها انواع ماهی‌ها را و من انواع جدایی‌ها را. بعضی‌ها نام ستارگان را ازبراَند، من نام حسرت‌ها را…»[۱]

انتشار نخستین کتاب شعر

مجموعه شعر ناظم حکمت به نام "سرود نوشندگان آفتاب" در باکو منتشر شد. هم‌چنین در سال ۱۹۲۹، نخستین مجموعه شعر انقلابی وی با نام "۸۳۵ سطر" چاپ و منتشر شد که نخستین کتاب در ترکیه هم هست. در همین دوران ناظم حکمت با تأثیرپذیری از تئاتر حماسی برتولت برشت، اقدام به نوشتن قطعات نمایشی کرد.[۱]

آشنایی با درد مردم

در سال ۱۹۲۰، مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک، با تشکیل نیرویی در پی نجات میهن از دست اشغال‌گران و بیگانگان برآمد. همه‌ی وطن‌پرستان عازم انقره، آنکارای امروزی شدند. ناظم حکمت نیز در همین سال که زندگی در استانبول زیر سایه‌ی اشغالگران برایش قابل تحمل نبود، به آناتولی سفر کرد. در همین سفر بود که برای اولین بار با زندگی تیره و تار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و فقیران و بیمار وطن خود آشنا شد؛ و تا پایان عمر از یاد نبرد. پس از دیدن این همه فلاکت دیگر تمام اشعارش از زندگی مصیبت‌بار این مردم الهام گرفت.[۳]

هجرت به شوروی

 
ناظم حکمت

نظام حکمت را به خاطر افکار کمونیستی از نیروی دریایی اخراج کردند. وی به عنوان معلم به یکی از دهات آناتولی منتقل شد که همین امر باعث شد که به مردم فقیر بیشتر نزدک گردد. خوانین و افراد با نفوذ محلی از محبوبیت ناظم حکمت احساس خطر کردند؛ و کمبر به قتل او بستند. وی به خاطر محدودیت‌ها و فشارها، بالاخره مجبور شد به روسیه فرار کند. ناظم حکمت در سال ۱۹۲۵، با پایان جنگ و رئیس جمهور شدن مصطفی کمال در ترکیه، به وطن بازگشت و به چاپ اشعارش در نشریه پرداخت.[۳]

ناظم حکمت با وجود این‌که از خانواده‌ی مرفه بود، از استثمار کارگران و زحمتکشان و ظلم و ستمی که به آنان می‌رفت، رنج می‌بُرد. به همین خاطر ایدئولوژی کمونیستی را برگزید. وی در دوران ریاست جمهوری آتاتورک به روزنامه‌نگاری پرداخت. او با مجله‌ی کلارته که سمت و سو دهنده خط سوسیالیستی در ازمیر بود، هم‌کاری داشت. اشعار و نوشته‌های ناظم حکمت در نشریات چپ منتشر می‌شد. احساس خطر حاکمیت باعث شد که روزنامه‌های منتقد با تیغ سانسور روبرو شوند؛ و یا به طور کامل انتشارشان ممنوع گردد. اغلب اعضای تحریریه روزنامه آیدینلیک "روشنایی" از زندان سر درآوردند. ناظم حکمت نیز فراری شد و به زندگی مخفی رو آورد. او چندین بار به اتهام هم‌کاری با نشریات چپ، دستگیر شد. بار دیگر او را به صورت غیابی به ۱۵ سال زندان محکوم کردند که ناظم به ناچار وطن را ترک کرد؛ و به مسکو پناهنده شد.

ناظم حکمت در سال ۱۹۲۳، از مسکو عازم لنینگراد شد؛ و در کنفرانس‌های کمینترن یا انترناسیونال سوم در کنار ولادیمیر لنین، لئون کامنف، گریگوری زینوویف، کارل رادُک، نیکلای بوخارین، حیدر عمواغلی، آوتیس سلطانزاده و آنتونیو گرامشی و… شرکت جُست.[۱]

دستگیری و زندان

 
محل زندان ناظم حکمت و احمد عارف در ترکیه

ناظم حکمت دو سال بعد، پس از تصویب قانون عفو عمومی به ترکیه بازگشت، اما به محض ورود به وطنش دستگیر شد. دستگیری ناظم حکمت از سوی دولت ترکیه با انتقادهای شدید داخلی و خارجی مواجه شد که سرانجام دولت ترکیه ناچار شد او را آزاد کند. ناظم حکمت در سال ۱۹۳۸، به ۱۵ سال زندان محکوم شد. او چندین ماه را در یک سلول کوچک و ممنوع‌الملاقات سپری کرد. وی پس از مدتی و در حالی که دوران زندانیش را به سر می‌بُرد، در محاکمه‌ی دیگری به جرم عصیان علیه حکومت مرکزی به ۲۰ سال زندان دیگر محکوم شد؛ و در آخرین محاکمه، حکم زندان او به ۲۸ سال و چند ماه رسید. این شاعر آزادی روزگار بسیار سختی را در زندان سپری می‌کرد.[۳]

تشکیل کمیته‌ی نجات

 
ناظم حکمت

اشعار نظام حکمت از سال ۱۹۴۶، با طُرق مختلف از زندان خارج می‌شد؛ و پس از ترجمه در مطبوعات فرانسه چاپ و منتشر می‌گردید. در آن روزگار هیچ‌کدام از مطبوعات ترکیه جرأت و شهامت نداشتند که نام او را بر زبان بیاورند. اشعار نظام حکمت در جهان شور و تلاطم زیادی برانگیخت و روشنفکران و آزادیخواهان مبارز دنیا به اعتراض برخاستند که به دنبال این برانگیختگی در پاریس کمیته‌ی نجات ناظم حکمت تشکیل شد. این اعتراضات در سطح بین‌المللی خشم چهره‌های مشهوری مثل ژان پل سارتر، برتولت برشت، پابلو پیکاسو، برتراند راسل و پابلو نرودا را برانگیخت. این افراد سرشناس اعتراضات شدید خود را به دولت ترکیه اظهار داشتند؛ و خواستار آزادی ناظم حکمت از زندان شدند.[۳]

ناظم حکمت خود می‌گوید:

«برای آزادی و استقلال سرزمینم می‌نویسم. استعمار و استبداد، سلطه فاشیسم، دیکتاتوری و فضای خفقان کشورم را اشغال کرده‌اند. من نمی‌توانم از این پدیده‌ها به آسانی بگذرم و آن را نادیده بگیرم…»

ناظم حکمت در سال ۱۹۴۷، نامه‌ای به پارلمان نوشت تا بلکه دوباره پرونده‌اش را به جریان بیاندازند؛ و در حکمش تجدید نظر کنند اما هیچ نتیجه‌ای نگرفت. پس مدتی روزنامه‌نگار سرشناس ترکیه "احمد امین یالمان" اقدام به جمع‌آوری امضاء برای آزادی ناظم حکمت کرد. ناظم حکمت نیز در سال ۱۹۵۰، که در مخوف‌ترین زندان "بورسا" ترکیه بود، دست به اعتصاب غذا زد.[۱]

کارزار امضاءگیری

در همان روزها "چلیله هانیم" مادر ناظم حکمت، یک کارزار امضاءگیری برای آزادی او در استانبول راه انداخت، دانشجویان ترک ضمن همبستگی خود، هفته‌نامه‌ای به نام ناظم حکمت منتشر کردند؛ و شاعران جنبش "گاریپ اورهان ولی"، مانند "ملیح جئودت" و "اوکتای رفعت" در همبستگی با نظام حکمت دست به اعتصاب غذا زدند.[۲]

آزدای از زندان

 
ناظم حکمت

نظام حکمت سرانجام پس از ۱۳ سال در حالی که مبتلا به بیماری قلبی و ذات‌الریه بود، آزاد شد. او که شعرهایش برای آزادی و انسانیت بود، پس از آزادی می‌دانست که او را همین‌طور نخواهند گذاشت.

دولت به او که حدوداً ۵۰ ساله بود، ابلاغ کرد که باید به خدمت نظام وظیفه برود. نظام حکمت می‌دانست که این توطئه‌ای برای از بین بردنش است؛ و از طرفی هم توان خدمت سربازی را نداشت، تصمیم گرفت از وطن خود هجرت کند.[۳]

هجرت دوباره

ناظم حکمت با کمک و هم‌دستی دوستانش با قایقی از دریای سیاه به بلغارستان فراری شد. وی پس از مدت کمی از بلغارستان به شوروی سابق رفت و ۱۳ سال پایانی عمرش را درغربت سپری کرد.[۳]

زندگی در تبعید برای او بسیار سخت بود. هم‌چنان‌که خودش گفت: "زندگی در تبعید بدتر از مرگ است". حکومت ترکیه در تبعید هم ناظم را ول نمی‌کرد؛ و با سلب حق تبعیت وطنش، بازگشت او را ناممکن ساخت. ناظم حکمت در شهرهای ورشو، صوفیه و مسکو به زندگی خود ادامه داد؛ و به خاطر این‌که پدربزرگش لهستانی‌تبار بود، توانست تابعیت این کشور را دریافت کند. او در تمامی این سال‌ها به سرودن شعرهای سیاسی و اجتماعی‌اش ادامه داد؛ و در بحبوحه جنگ سرد ترویج صلح در جهان کرد.[۱]

ازدواج

 
ناظم حکمت و همسرش ورا ولادیمرونا

نظام حکمت در شوروی با زنی به‌نام "ورا ولادیمیرونا تولیاکووا" ازدواج کرد. ورا، که همسر دوم نظام بود، ۲ یا ۳ هفته پس از مرگ ناظم حکمت، به صورت مخفی شروع به نوشتن گفتگوهای خود با ناظم نمود. بعدها تمامی نوشته‌هایش در یک کتاب هزار صفحه‌ای جمع‌آوری شد. عزیزنسین نویسنده‌ی شهیر ترکیه به همسر ناظم حکمت پیشنهاد کرد که عنوان کتابش را "گفت‌وگویی با ناظم پس از مرگ" انتخاب کند. این کتاب ۲۲ سال اجازه‌ی چاپ و انتشار نیافت. هم‌چنین بین سال‌های ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۰، هیچ کتابی درباره‌ی ناظم حکمت منتشرنشد.[۳]

همسر اول ناظم حکمت، نزهت و همسر سوم او دختر دائیش منّور آنداچ بود.

سبک و ویژگی‌های شعر

 
ناظم حکمت

ناظم حکمت با خلق وزنی مدرن، محتوای انقلابی و عصیانگر شعر خود را از اسارت قوافی رهانید. او با این ابتکار یک سبک نو و تحول و دگرگونی بنیادی در شعر معاصر ترکیه بوجود آورد. این سبک شعری نقطه‌ی عزیمت و حرکت اغلب شاعرانی شد که پس از او در پهنه‌ی ادبیات ترکیه قدم به میدان گذاشتند.

کلمات در اشعار ناظم حکمت بسیار آهنگین است؛ و به شعر موسیقی خاصی می‌بخشد. اشعار ناظم حکمت ساده و روان و به‌دور از دشواری‌های روشنفکرانه است. شعر او عاری از کلمات پیچیده و قامض است. باید بر روی تشبیه‌هاتی که به کار می‌گیرد، تأمل کرد تا فهم درست محتوای شعر سهل و آسان گردد.[۴]

معجزه‌ی شعر او استفاده از آرایه‌ها و زیبایی‌های کلامی بی‌نظیر بود. درباره بسیاری از منتقدان معتقدند که هیچ‌کس نمی‌تواند مانند ناظم حکمت شعر بگوید.

ناظم حکمت چنان زیبا از همآهنگی در استفاده از صناعات ادبی استفاده می‌کند که هر خواننده‌ای متحیر آن می‌شود. وی درک موسیقیایی بالایی از شعر داشت؛ و بر تکنیک‌های وزنی نیز مسلط بود.

آهنگ اشعار او عمدتاً از نوازندگان دوره‌گردی مانند "عاشیق‌ها" در ترکیه الهام گرفته می‌شد. عاشیق‌ها که بخشی از فرهنگ غنی فولکلور ترکیه به‌شمار می‌آید، تأثیر فراوانی در اشعار نظام حکمت داشتند؛ و همین تأثیر در شعر او نیز بر عامه‌ی مردم تأثیر به سزایی داشته است. اشعار او به لحاظ روانی و سادگی، تأثیر فروانی از شاعر و نویسنده‌ی انقلابی شوروی، ولادیمیر مایاکوفسکی پذیرفته است.

نظام حکمت در تمام عمر شاعری و فعالیت خود، چنان اشعاری را سروده است که به پاس احترام وی سالی را در یونسکو به نام سال جهانی ناظم حکمت تعیین کرده است؛ و او را به عنوان برترین شاعران تاریخ دنیا معرفی کرده‌اند.[۵]

سیری در اندیشه ناظم حکمت

 
ناظم حکمت

نظام حکمت از ادیبان شرقی بود که از حافظ و مولانا جلاالدین بلخی تأثیر پذیرفته بود. او با اندیشه‌های صوفی‌گری و عرفان ایرانی بسیار آشنا بود؛ و نگاهی بسیار عاشقانه و در عین حال فلسفی به زندگی داشت.

ورا ولادیمیرونا همسر دوم ناظم حکمت در وصف او گفته است:

«اولین بار ناظم را در سال ۱۹۵۵ دیدم. در تمام عمرم فقط یک بار با مردی مثل ناظم آشنا شدم. او انسان واقعی بود. با شور و شوق درباره‌ی ادبیات، هنر، نقاشی و سیاست حرف می‌زد. متفکر بزرگی بود؛ و با بیان اندیشه‌هایش هر مخاطب تشنه‌ای را سیراب می‌کرد. هیچ‌کس مثل او نبود. همه یا فقط در مورد سیاست حرف می‌زدند یا فقط درباره‌ی هنر…»[۵]

همسر ناظم حکمت در جای دیگر می‌نویسد:

«ناظم با این که داروهای خواب‌آور زیادی مصرف می‌کرد، نمی‌توانست بیشتر از چهار، پنج ساعت چشم روی هم بگذارد و بخوابد. این بی‌خوابی‌ها تماماً ناشی از شب‌های بی‌خوابی او در زندان و بیمارستان‌ها بود. معمولاً شب‌ها احساس بدی داشت. بیشتر از این می‌ترسید که توی خواب بمیرد. در لحظاتی که بیدار بود به خوبی می‌توانست به خودش مسلط باشد؛ و در برابر مرگ ایستادگی کند. او دائم به مرگ می‌اندیشید، و در عین حال با شتاب تمام پیش می‌رفت و زندگی می‌کرد. سیر و سفر جزو لاینفک زندگی‌اش شده بود. وقتی هم که جایی نمی‌رفت، مدام در کنفرانس‌ها شرکت می‌کرد؛ و خانه‌ی ما همیشه محل اجتماع دوستان بود، حتی شب‌ها بعد از خوابیدن یا رفتن دوستان و یا همیشه بعد از تمام کردن کارهای روزانه‌اش، دوست داشت با هم بیرون برویم. آخر سر، نیمه‌های شب یعنی موقعی که بایست استراحت می‌کردیم، روی ایوان درازمی‌کشید؛ و با من ترکی حرف می‌زد.[۶]

 
ناظم حکمت

ناظم حکمت صلح و آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی را فقط برای ملت خودش نمی‌خواست، بلکه آرمان او فرامرزی و فرا ملیتی بود. هم‌چنان‌که در مقدمه‌ی یکی از کتابهایش، پیوند و اتحاد خود با مبارزات دیگر خلق‌های تحت سرکوب و ستم را از روزنه‌ی مبارزات مردم خود مورد تصریح قرار می‌دهد و می‌نویسد:

«نویسنده این کتاب قلبش را، قلمش را، اندیشه و سراسر زندگیش را به خلق کشور خود بخشیده است. اما در عین حال، ورای حد مرز و بوم، اسم و مکان جغرافیایی، نژاد و ملیت، مبارزه همه خلق‌ها را در راه کسب آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و صلح در اشعار خود ستوده است. پیروزی آنان را پیروزی خلق خود و شکستشان را، شکست مردم خود می‌داند.»

ناظم حکمت در یکی از شعرهایش با زبانی ساده و روان، پیوندهای طبقاتی را در ورای محدوده و مرزهای ملی ببینید که چگونه در یکی از اشعارش به زبانی ساده پیوندهای طبقاتی را ورای مرزها و محدوده های ملی متمایز و برجسته می‌سازد:

من و بقال سرگذرمان را

در آمریکا هیچ‌کس نمی‌شناسد

با این وجود از چین گرفته تا اسپانیا، از دماغه امید نیک تا آلاسکا،

در هر گام از خشکی و آب، دوستانی دارم و دشمنانی

دوستانی دارم، که هم را ندیده‌ایم حتی یکبار

اما حاضریم بمیریم باهم برای نان مشترک،

آزادی مشترک و رؤیای مشترک

و دشمنانی دارم تشنه به‌خون من، و من تشنه به‌خونشان

ناظم حکمت با استثمارگران که عمدتاً در طبقه‌ی بورژوازی نمود پیدا می‌کند، آشتی‌ناپذیر است؛ و خط قرمز دارد:

کسی از جمع شما

اگر بورژوا باشد،

حق نزدیک شدن به‌ما را ندارد.

حتی اگر بخواهد و بتواند،

به گاو نرمان که جان داده از گرسنگی،

دوباره جان بخشد.[۴]

نگرش به آزادی

 
ناظم حکمت

آن چیزی که نام ناظم حکمت را بر سر زبان‌ها انداخت و در سراسر جهان به شهرت رساند و شخصیت او را نزد مردمان برجسه کرد، باور و اعتقاد او به اصل آزادی، حرمت و ارزش‌های انسانی بود؛ و خودش هم به ارزش آزادی به عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در زندگی یقین داشت و آن را حق مسلم و ضروری هر فرد برای زندگی می‌دانست. ردپای باورهای انسانی و آزادی‌خواهانه ناظم حکمت به روشنی در آثارش به عنوان یک هنرمند متعهد، پیدا بود.

نظام حکمت می‌نوشت برای آزادی و استقلال وطنش و روزگار زیستن خود را صرف رسیدن به هدفش می‌کرد. ناظم حکمت در چند تا از شعرهایش نگاه خوب، خوش‌بینانه و انسانی دارد؛ و مطلقاً اثری از خوش‌بینی ساده‌نگرانه و عوام فریبانه در آن‌ها نیست. مثلاً به عنوان نمونه خیلی راحت می‌گفت که دنیا به هر حال نباید این‌گونه بماند؛ و همه‌ی این بی‌عدالتی‌ها، نابه‌سامانی‌ها و نابرابری‌ها یک روز از بین خواهد رفت. حتی در این شعرها، الزاماً هم تأکید ندارد که مثلاً ایدئولوژی مارکسیستی این کار را خواهد کرد. او فقط به یک آینده‌ی روشن‌تر باور داشت؛ و این باور در شعرهایش مشهود بود:

و باید زیست

چون درختی تک و آزاده

و چون جنگلی با یاران…[۵]

جایزه جهانی صلح

ناظم حکمت به کشورهای زیادی سفر کرد؛ و در یکی از این سفرها بود که در فستیوال جوانان برلین با «پابلو نرودا» شاعر شهیر شسلیایی آشنا شد. نرودا پس از مرگ ناظم حکمت مرثیه‌ای غمناک برای او سرود.

ناظم حکمت پس از آزادی از زندان، جایزه جهانی صلح را مشترکاً با "پابلو نرودا" شاعر انقلابی اهل شیلی دریافت کرد.[۱]

درگذشت

 
سنگ قبر ناظم حکمت

ناظم حکمت سرانجام در روز ۳ ژوئن ۱۹۶۳میلادی، برابر با ۳۰ خردادماه ۱۳۴۲ شمسی، بر اثر حمله‌ی قلبی در مسکو درگذشت. پیکر او در گورستان معروف نوودویچی در مسکو خاکسپاری شد. در این گورستان که به مشاهیر سیاسی، ادبی و اجتماعی اختصاص دارد، شاعر معروف ایرانی ابوالقاسم لاهوتی مدفون است. البته نظام حکمت در وصیت‌نامه خود در قالب شعری نوشت بود:

«مرا در آناتولی، در یک قبرستان روستا دفن کنید؛ و در صورت امکان یک چنار بالای سرم کافی است.»[۲]

جایزه صلح ناظم حکمت

به مناسبت یک‌صد و دهمین زادروز ناظم حکمت شاعر بزرگ ترک، در سال ۲۰۱۲، در روزهای یکم و دوم سپتامبر در ترکیه و یونان، هنرمندان و سیاست‌مداران و دانشجویان در یک گردهمایی خاطره‌ی ناظم حکمت را در چارچوب جشن‌هایی گرامی داشتند. هم‌چنین در ترکیه از بزرگترین تندیس این شاعر بزرگ، همان‌طورکه خودش وصیت کرده بود، زیر درخت کاج قدیمی در ازمیر، رونمایی شد؛ و برای نخستین بار جایزه‌ای به نام "جایزه صلح ناظم حکمت" به نخستین نویسنده ترکی "یاشار کمال" که نامزد دریافت جایزه نوبل ادبی شده بود، داده شد.[۲]

آثار ناظم حکمت

آثار نظام حکمت به بیش از ۳۰ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه و چاپ شده است. اما تا وقتی که او زنده بود، نگذاشتند در وطن و به زبان خودش منتشر شود. آنتونیو گاموندا شاعر مشهور اسپانیایی که فقر کودکی و سختی و رنج و درد دوران را در شعر به تصویر کشیده و برنده‌ی جایزه ۱۲۰ هزار دلاری سروانتس در سال ۲۰۰۷ است، آثار ناظم حکمت را به اسپانیایی ترجمه کرده است.[۷]

 
داستان یک وان
 
از چهار زندان
 
شمشیر داموکلس
 
نامه‌های زندان

آثار ناظم حکمت شامل چندین مجموعه کتاب‌های شعر و قصیده، رمان، شرح حال و نمایشنامه است که کماکان در اوج آسمان ادبیات ترکیه می‌درخشد.[۲]

  • ابر دلباخته
  • برادر زندگی زیباست
  • خون سخن نمی‌گوید
  • شمشیر داموکلس
  • طغیان زنان
  • رمان رمانتیک‌ها
  • فریاد وطن
  • شهری که صدایش را از کف داده است
  • جمجمه
  • خانه آن مرحوم
  • خون خاموشی می‌گیرد
  • نام گم کرده
  • حماسه شیخ بدرالدین
  • چشم‌اندازهای انسانی کشور من
  • تبعید چه حرفه دشواری است
  • از یاد رفته
  • تصویرها
  • شیخ بدرالدین پسر قاضی
  • سیماونا
  • چشم‌اندازهای آدمی
  • شیرین و فرهاد صباحت
  • مهمنه بانو و آب سرچشمه کوه بیستون
  • یوسف و زلیخا
  • حیله
  • آیا ایوانوویچ وجود داشته است
  • گاو
  • ایستگاه
  • تارتوف
  • چرا بنرچی خودکشی کرد
  • چهره‌ها تلگرافی که در شب رسید
  • نامه‌ها به تارانتا بابو
  • شهر بی‌نام
  • پاریس گل من
  • آدم فراموش شده
  • فرهاد و شیرین و عوضی…[۷]
     
    کتاب خون حرف نمی‌زند

خون حرف نمی‌زند

داستان خون حرف نمی‌زند یکی از برجسته‌ترین رمان‌های ترکی در ادبیات ترکیه به‌شمار می‌رود. داستان خون حرف نمی‌زند، شرح سلطه‌ی سرمایه‌داری بر کشور ترکیه، تبدیل شدن صنعتگران خُرده‌پا به کارگران مزدبگیر، دلالان خرده‌پا به دلالان بازار و اشراف به سرمایه‌داری وابسته است. این کتاب داستانی واقع گراست. داستانی مشتمل بر خیانت‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌هاست. به بیان دیگر باید گفت که این کتاب بازگو کننده‌ی دو نسل مختلف از شهروندان استانبول است. مضمون این داستان نشأت گرفته از نوعی تفکر دیالکتیکی است؛ و به نوعی بیان‌گر شرایط سیاسی-اجتماعی و اقتصادی استانبول است.[۵]

گزیده اشعار

بچه‌ها!

روزهای خوب را خواهیم دید،

روزهای آفتابی را خواهیم دید،

موتورها را

 
ناظم حکمت

در آبی آب‌ها براه خواهیم انداخت، بچه‌ها

و در آبی‌های روشن خواهیم راند.

آخرین چرخ دنده‌ها را (آیا) بکار انداخته‌ایم

شماره انداز، صدای موتور…

آی … بچه‌ها، چه‌کسی می‌داند

چه معرکه‌ای‌ست

 
ناظم حکمت

۱۶۰! مایل را با بوسه پیمودن

ببینید!

اکنون برای ما

جمعه‌ها، در بازارها باغچه‌های پر گل هست

در جمعه‌های تنهایی، در بازارهای تنهایی…

***

ناگهان بُغضی از درونم برمی‌خیزد و گلویم را می‌فشارد.

ناگهان نوشته‌ام را ناتمام می‌گذارم و از جا می‌پرم.

ناگهان در سرسرای هُتلی، خواب می‌بینم.

 
ناظم حکمت

ناگهان درختی در پیاده‌رو به پیشانی‌ام می‌خورد.

ناگهان گرگ نومید و خشم‌گین و گرسنه رو به ماه زوزه می‌کشد.

ناگهان ستاره‌ها روی تاب باغچه‌ای فرود می‌آیند؛ و تاب می‌خورند.

ناگهان مُرده‌ام را در گور می‌بینم.

ناگهان در مغزم آفتابی مه‌آلود.

ناگهان به روزی که آغاز کرده‌ام چنان چنگ می‌اندازم که گویی هرگز پایان نخواهد یافت.

و هر بار تویی که پیش چشمم می‌آیی.

 
ناظم حکمت

***

اسیرمان کردند.

به زندان‌مان افکندند.

من میان حصارها،

تو بیرون آن…

بی‌آن‌که کاری از دستم برآید

تنها کار این است که انسان،

دانسته یا ندانسته

زندان را در خودش تاب بیاورد.

با انسان‌های بسیاری چنین کرده‌اند.

انسان‌هایی شریف، زحمتکش، خوب

و همان‌قدر که تو را دوست دارم، لایق دوست داشته شدن…

منابع