کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(←‏سخنان گرامشی: اصلاح سجاوندی)
 
(۷۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=محمد مختاری|تصویر=محمد مختاری ۱.jpg|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=|ملیت=ایرانی|تاریخ تولد=۱۸ شهریور ۱۳۶۸|محل تولد=تهران|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۵ بهمن ۱۳۸۹|محل مرگ=تهران|علت مرگ=قتل توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی|محل زندگی=تهران|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=|پیشه=دانشجو|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=|تأثیرگذاشته بر=مبارزان و قیام کنندگان ایران|تأثیرپذیرفته از=مبارزات اعتراضی مردم ایران|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده|نام=آنتونیو گرامشی|تصویر=گرامشی ۳.JPG|توضیح تصویر=|نام اصلی=|زمینه فعالیت=فعال سوسیالیست|ملیت=ایتالیایی|تاریخ تولد=۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱|محل تولد=روستای آلس نزدیک کالیاری|والدین=|خواهر و برادران=|تاریخ مرگ=۲۷ آوریل ۱۹۳۷|محل مرگ=|علت مرگ=بعلت عوارض ناشی از بیماری و زندان|محل زندگی=|مختصات محل زندگی=|مدفن=|در زمان حکومت=|اتفاقات مهم=|نام دیگر=|لقب=|بنیانگذار=حزب کمونیست ایتالیا|پیشه=سیاستمدار، روزنامه‌نگار، نویسنده|سال‌های نویسندگی=|سبک نوشتاری=|کتاب‌ها=|مقاله‌ها=|نمایشنامه‌ها=|فیلم‌نامه‌ها=|دیوان اشعار=|تخلص=|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=|همسر=|شریک زندگی=|وب گاه=|فرزندان=|تحصیلات=|دانشگاه=|حوزه=|شاگرد=|استاد=|علت شهرت=مشارکت در مبارزات سوسیالیستی|تأثیرگذاشته بر=مردم جهان از ابتدای قرن بیستم|تأثیرپذیرفته از=مارکس، هگل، لنین|وبگاه=|imdb_id=|جوایز=|گفتاورد=|امضا=}}              


هدی‌ رضا‌زاده صابر (زادهٔ ۲۶ اسفند ۱۳۳۸ – درگذشتهٔ ۲۱ خرداد ۱۳۹۰روزنامه‌نگار، مترجم، و فعال ملی مذهبی، زندانی سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ايران فردا» بود. اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۷۹ بازداشت و به زندان ۵۹ سپاه منتقل شد که ملی‌ ـ‌ مذهبی‌ها آنجا بودند. درآن زمان فشار روی وی خیلی زیاد بود. بار آخر در تاریخ  ۱ مرداد ۱۳۸۹ دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.                 
'''آنتونیو گرامشی،''' (زاده‌ی۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱ درگذشت ۲۷ آوریل ۱۹۳۷)<ref>جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیرشاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۲</ref> نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت دارد. گرامشی یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود (۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. با وجود شرایط نامساعد جسمی در زندان نیز مطالعات خود را ادامه داد. نتیجه تحقیقات او پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد که اساس نظریات او را شکل می‌دهد.                 


هدی صابر در ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از مرگ هاله سحابی بر اثر ضربه مشت یک عنصر اطلاعاتی، در مراسم تشییع جنازه پدرش عزت‌الله سحابی، اعتصاب غذا کرد. وی اعلام کرده بود «در اعتراض به مرگ هاله سحابی و برای جلوگیری از تکرار این بیدادگری‌ها علیه انسانهای بی دفاع» دست به اعتصاب غذای تر می‌زند. به نوشته رسانه‌ها، هدی‌ صابر در۲۱ خرداد ۱۳۹۰به دلیل ایست قبلی ناشی از اعتصاب غذا و سهل انگاری مسئولین زندان برای انتقال وی دربيمارستان مدرس تهران درگذشت. زندانیان دیگر گزارش کرده‌اند که او در بهداری اوین توسط مامورانی که لباس پرستار پوشیده بودند مورد ضرب وشتم واقع شده و بر اثر آن جان می‌بازد.  
مشخصات اصلی ایده‌های (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته‌است.


== گاهشمار زندگی هدی صابر ==
== گاهشمار زندگی آنتونیو گرامشی ==


=== دوران کودکی ===
آنتونیو گرامشی، مبارز فعال و پرشور کمونیست و جنبش جهانی کارگری، بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا، از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دانشگاه تورین تحصیل کرد. در سال ۱۹۱۳ عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد. در سالهای جنگ اول جهانی، سردبیری هفته‌نامه‌ی سوسیالیستی «ایل گریدو دل پوپولو» (فریاد خلق) را بر عهده‌داشت و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، طی مقاله‌ای در این نشریه از انقلاب سوسیالیستی روسیه حمایت کرد.
هدی صابر در محله‌ی دروس تهران بدنیا آمد و در مدرسه خشایار این محله تحصیل کرد. هدی کودکی پر جنب و جوش و اهل بازی و ورزش بود.


خواهرش فیروزه صابر از این دوران می‌گوید:<blockquote>... برخلاف من که بسیار حاضرجواب و زبل بودم، او گاهی خیلی هم مظلوم بود. ما ضمن اینکه یکدیگر را بسیار دوست داشتیم و هم‌بازی بودیم، اما دعوا هم می‌کردیم . بعضی وقت‌ها که سخت با هم دعوا می کردیم با چشمانی مظلوم به من نگاه می کرد. چندین بار بعد از دعوا برای این مظلومیت هدی از دست خودم ناراحت می‌شدم و گریه می‌کردم.</blockquote><blockquote>هدی از همان کودکی بی‌نهایت به فوتبال علاقه داشت و ما همیشه در حیاط خانه با هم دریبل بازی می‌کردیم. در دوره نوجوانی علاقه هدی به فوتبال جدی‌تر شد و به باشگاه‌های فوتبال مربوط به نوجوانان می‌رفت. هدی در آن زمان آلبومی از عکس‌های فوتبالیست‌ها داشت و هرکس هم از آشنایان به خارج می‌رفت، برای هدی امضای فوتبالیست‌های خارجی را می‌آورد. به عنوان نمونه یک نفر امضای اوزبیو را برای او آورده بود که هدی همه این امضاها را بسیار منظم و با ذکر تاریخ جمع‌آوری می‌کرد که هم‌اکنون هم این آلبوم‌ها وجود دارند .طرفدار تیم تاج که بعد از انقلاب استقلال شد، بود. در کودکی زمانیکه با هم دعوا می کردیمٰ من میرفتم سراغ آلبوم‌های عکس هدی و می گفتم تا این را به من ندهی این عکس را پاره می کنم و او همیشه با خواهش از من می خواست که این کار را نکنم. یکی از آنها عکس جباری در تیم تاج بود که هدی خیلی دوستش داشت. هدی از همان کودکی فرد بسیار منظمی بود که البته این نظم دقیق را به تأثیر از پدرم داشت. پدر من در زمانی که هدی تنها ۱۱ سال داشت و من ۹ ساله بودم فوت کرد. او خیلی با سواد بود و  اطلاعات عمومی زیادی داشت و بسیار منظم بود. هدی بسیار از او متأثر بود.</blockquote><blockquote>هدی از کودکی هم بسیار اخلاق‌گرا و هم بسیار متعصب بود. در دوران نوجوانی‌اش اگر در خیابان می‌دید یک آقا مزاحم یک خانم می‌شود، به سمت او می‌رفت و با او درگیر می‌شد.<ref>یادنامه سالگشت صابر، گفتگو با فیروزه صابر</ref></blockquote>
در آغاز ۱۹۱۷، گرامشی به‌عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی محلی سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo (فریاد خلق) کار می‌کرد و نیز با  ''Avanti! (به پیش!)'' هم‌کاری داشت. در نخستین ماه‌های پس از انقلاب فوریه‌ی روسیه، همچنان اخبار مربوط به انقلاب در ایتالیا به‌ندرت منعکس می‌شد. این اخبار عمدتاً به چاپ مقالات آژانس‌های خبری لندن و پاریس محدود بودند. در ''آوانتی'' پوشش خبری مربوط به روسیه در مقالاتی با امضای «جونیور»، نام مستعار واسیلی واسیلویچ ساچاملین، یک تبعیدی روس انقلابی و سوسیالیست جای می‌گرفت.<ref>گرامشی و انقلاب روسیه / آلوارو بیانچی و دانیلا موسی / ترجمه‌ی مهرداد امامی


=== دوران دانشجویی و زمینه‌ی فعالیت‌های مبارزاتی ===
ALVARO BIANCHI and DANIELA MUSSI, Gramsci and the Russian Revolution, Jacobin, 04.25.2017</ref>رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI)، به‌منظور فراهم کردن اطلاعات قابل‌اتکا برای سوسیالیست‌های ایتالیا تلگرامی به اودینو مورگاریِ نماینده که در لاهه بود، زد و از او خواست تا به پتروگراد برود و با انقلابیون تماس برقرار کند. سفر انجام نشد و مورگاری در ژوییه به ایتالیا بازگشت. در ۲۰ آوریل، ''آوانتی!'' یادداشتی به قلم گرامشی در مورد تلاش نماینده برای سفر منتشر کرد و مورگاری را «سفیر سرخ» نامید. شور و شوق گرامشی در رابطه با وقایع روسیه مشهود بود. گرامشی در آن موقع معتقد بود که قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر ایتالیا برای مواجه شدن با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. او می‌اندیشید که با انقلاب در روسیه، تمام مناسبات بین‌المللی به نحوی بنیادین تغییر خواهد کرد. در ۱۹۱۹ هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» ''نظم نوین'' (''Ordine'' ''Nuovo'') را به همراه تولیاتی و دیگران در تورین، مهم‌ترین مرکز صنعتی ایتالیا و مقر کارخانه‌های فیات به‌راه انداخت؛ جایی که جنبش کارگری در اوج خود بود و زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای کارگری در «دو سالِ سرخ» بود. این نشریه نقش بسیار مهمی در کمک به سازمان‌دهی شورا‌ها و انعکاس فعالیت آن‌ها داشت. گرامشی با انتقاداتی که به حزب سوسیالیست ایتالیا داشت،
...در سال‌های پایانی دبیرستان، هدی به دبیرستان شهریار واقع در محله قلهک می‌رفت، با دکتر شریعتی آشنا شد اما حضوری در محفل‌های دکتر نداشت. هدی پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نداشت، اما علاقه‌مندی‌اش به فعالیت سیاسی یک سال قبل از انقلاب شروع شد تا به انقلاب رسید و هدی فعال شد. در آن زمان ۱۹ سال داشت. او بادوستانش برای کمک به مجروحان انقلاب، غذا‌رسانی و... فعالیت می‌کرد. مثلاً هدی سوار با وانتی پر از لباس و غذا به کمک خانواده‌های محروم می‌رفت. دوران دانشگاه، هدی در رشته اقتصاد دانشگاه علامه‌طباطبایی قبول شد. (اوایل انقلاب اسم این دانشکده شهید مهدی رضایی بود). در همان سال اول دانشگاه با یکی از هم‌کلاسی‌هایش ازدواج کرد. در دانشگاه او بسیار فعال بود تا رسید به دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه تعطیل شد. در آن سال‌های اول انقلاب هدی سمپات جنبش مسلمانان مبارز بود و در دفتر نشریه «امت» هم فعالیت‌هایی داشت.


=== اشتغال در صدا و سیما ===
در ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا را پایه‌گذاری کرد. او در ۱۹۲۲ به‌عنوان نماینده‌ی کمونیست‌های ایتالیا به مسکو رفت و چند سال با کمینترن کار کرد. در انتخابات عمومی ایتالیا در ۱۹۲۴ که فاشیست‌ها اکثریت یافتند، گرامشی به نمایندگی مجلس انتخاب شد، و چون در آن زمان هنوز مصونیت پارلمانی رعایت می‌شد، توانست برای فعالیت به رم بازگردد. در همان سال وی به دبیر کلی حزب کمونیست ایتالیا برگزیده شد. در سال ۱۹۲۴ به پیشنهاد و پیگیری گرامشی، روزنامه‌ی «اونیتا» (وحدت) ارگان کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست ایتالیا در شهر میلان شروع به کار کرد. در سال ۱۹۲۴ فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس ایتالیا به رهبری او سیاست فاشیسم را افشاء و تقبیح کرد.  
هدی کار رسمی خود را در اواخر سال ۵۸ یا اوایل سال ۵۹ با گروه اقتصاد صدا و سیما آغاز کرد که متناسب با علایق و توانمندی‌های او بود و در آن‌جا هدی وارد کارهای پژوهشی اقتصادی جدی‌ شد. در صدا و سیما پروژه‌های پژوهشی در نهایت تبدیل به برنامه تلویزیونی می‌شد و هدی بسیار جدی در این پژوهش‌ها شرکت داشت و متن برنامه‌ها را هم بسیار دقیق خودش می‌نوشت و به همین دلیل تهیه‌کنندگان و کارگردانان بخش اقتصاد صدا و سیما بسیار علاقمند به همکاری با هدی بودند. از همان زمان‌ها بود که فعالیت‌های سیاسی هدی آغاز شد. یعنی ضمن اینکه کار می‌کرد و در کارش هم بسیار جدی و حرفه‌ای بود، شروع به فعالیت‌های سیاسی هم کرد.


=== همکاری با مؤسسه عالی پژوهش ===
در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی به‌علت بیماری‌ای که از دوران کودکی از آن رنج می‌برد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیت‌هایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشت‌های زندان را نوشت، که توسط خواهرزنش از زندان خارج می‌شد. فاشیست‌ها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشت اما نابغه‌، او را در زندان نگه داشتند. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگی‌اش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازه‌ای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل می‌شد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محموله‌ی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعه‌ی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر می‌بردند، برساند. این یادداشت‌ها به‌تدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد.
هدی صابر با سازمان برنامه و بودجه هم همکاری داشت، عمدتا با آقای مهندس سحابی و آقای دکتر ستاری‌فر بودند. پژوهش‌هایی برای شرکت نفت داشتند، چون ایشان پژوهش‌های میدانی خوبی انجام می‌دادند. پژوهشی در مورد تاریخ بود که حاصلش کتاب روزشمار انقلاب بود. پژوهش‌هایی هم درمورد ورزش بود. یعنی در کنار کار صدا و سیما پژوهش‌های این‌چنینی هم داشتند. چون از نظر کار پژوهشی معروف شده بودند کارهای سنگینی به او می‌دادند. به‌دلیل اینکه کارمند رسمی بود دستش چندان باز نبود، به تدریج گرایش سیاسی و فکری هدی صابر سبب شد که محدودیت‌های شغلی زیادی برای وی در صداوسیما ایجاد گردد.


خواهرش در توضیح این محدودیت‌ها می‌گوید:<blockquote>وقتی هدی در صدا و سیما فعالیت می‌کرد من هم از سال ۱۳۶۱ وارد صدا و سیما شدم و حدود ۶ سال با هم همکار بودیم. ما در پروژه‌های اقتصادی جداگانه‌ای کار می‌کردیم و من از هدی هم نظم و دقت کاری را می‌آموختم و هم توجه به کیفیت  و جدیت در کار را. هدی نگاهش به کار حتی جدی‌تر از آن انتظار بود که از او داشتند و در واقع نگاهی حداکثری داشت. پروژه‌های وزینی در نوع خود از جمله تحولات صنعت نفت در ایران، توسعه اقتصادی درغرب ،روندهای اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، تحلیل برنامه‌های عمرانی، بودجه و مطالعات فرهنگی و اقتصادی زیادی انجام داد. زمانیکه من از صدا و سیما بیرون آمدم او هنوز آنجا بود. البته سال‌های آخر همکاری با صدا و سیما به طور کل به هدی پروژه‌ کمتری می‌دادند به همین دلیل هدی مجبور بود خودش پروژه‌های دیگری داشته باشد. هدی نگاه غیرتی هم به کار داشت، علی‌رغم اینکه یک عنصر سیاسی هم بود اما به کار هم خیلی اهمیت می‌داد و کار را جزئی از متن زندگی می‌دانست که همه وجوه آن از جمله وجه درآمدی، حضور درجامعه و صاحب تخصص بودن برای هدی اهمیت زیادی داشت به همین دلیل در کنار کارهای سیاسی و کلاس‌های آموزشی‌اش، همیشه پروژه‌های کاری داشت.</blockquote><blockquote>هدی چند سالی ـ به گمانم از سال ۷۶ یا ۷۷ به بعدـ با مؤسسه عالی پژوهش که متعلق به سازمان تأمین اجتماعی بود،‌ همکاری می‌کرد که خدا رحمت کند آقای دکتر شبیری نژاد مسئول آنجا بود. آقای دکتر در اوایل انقلاب معاون سازمان برنامه بود. یعنی زمانیکه مهندس سحابی رئیس سازمان برنامه بودند. دکتر هم انسان بسیار شریف و محترمی بودند که با روحیات هدی بسیار سازگار بود. هدی آنجا چندسالی کارهای پژوهشی انجام می‌داد و کارگاه‌های آموزشی دایر می‌کرد و هم‌زمان در یک شرکت خصوصی که به اتفاق چند نفر از دوستان تأسیس کرده بودیم و در حوزه کارآفرینی و توانمند‌سازی و مطالعات اقتصادی‌ـ‌اجتماعی  کار می‌کرد. هدی در این مؤسسه چند پروژه جالب انجام داد که هر کدام از آنها در نوع خود کم‌نظیر بود. به عنوان نمونه ما  پروژه‌ای در حوزه توانمند سازی ۲۵۰ جوان در خرمشهر و آبادان را انجام دادیم که بخش پژوهش‌های اقتصادی پروژه از بعد مزیت‌ها و پتانسیل‌های اقتصادی در مسیر ایجاد کسب و کارهای جدید را هدی انجام دادکه کار بسیار دقیقی بود. هدی یک پروژه‌ای دقیق هم در زمینه نهادهای خیریه‌ای در ایران انجام داد که بسیار تمایل داشت که نتایج آن را تبدیل به کتابی کند که در زمان حیاتش موفق به انجام آن نشد.</blockquote>
=== بنیانگذاری حزب کمونیست ایتالیا ===
نوزدهم ژوییه‌ی ۱۹۲٠ دومین کنگره‌ی انترناسیونال کمونیستی در مسکو برگزار شد. از گروه نظم نوین کسی در هیئت نمایندگی حزب سوسیالیست ایتالیا حضور نداشت. در این ‌هیئت بوردیگا، رهبر جناح “امتناع”‌ و یکی از مخالفین سیاست پارلمانی و انتخاباتی حزب حضورداشت. جیاسینتو منوتی سراتی از «هواداران سیاست انتخاباتی » عضو دیگر این هیئت بود. این دو بر سر مسئله‌ی پارلمانتاریسم اختلاف نظر داشتند، اما، هر دو بر سر خط سیاسی کمونیست‌های تورین نظری خصمانه داشتند. در طی روند کنگره، گرامشی و اعضای نظم نوین اعتبار زیادی کسب کردند.‌ جنبش شوراها در ایتالیا به پایگاه کارگران تورین محدود بود، اما، اخبار مربوط به مبارزات آن و پروژه‌ی سیاسی‌اش از طریق نوشته‌های گرامشی به لنین رسید. لنین از طریق یکی از کارگزاران انترناسیونال که به ایتالیا فرستاده ‌بود این فرصت را یافت که طرح گرامشی «برای بازسازی حزب سوسیالیست» را مطالعه کند. از این رو، وی در «تزهایی در باره‌ی وظایف بنیادین کنگره‌ی دوم انترناسیونال کمونیستی» می‌گوید که پیشنهادهای گرامشی “کاملًا در انطباق با اصول بنیادین انترناسیونال سوم” قرار دارند.<ref>جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۷۰
</ref> در جلسه‌ی سی‌ام ژوئیه، لنین در پاسخ به سراتی که اعلام کرد: وی طرفدار پاکسازی تدریجی جناح سازشکارِ حزب سوسیالیست بوده اما مخالف انشعاب است، تأکید نمود: باید به صراحت به رفقای ایتالیایی بگوییم که خط سیاسی نظم نوین منطبق بر خط انترناسیونال کمونیستی است، نه خط اکثریت رهبران کنونی حزب سوسیالیست و گروه پارلمانیشان .... به این خاطر است که باید به رفقای ایتالیایی و تمامی حزب‌هایی که دارای جناح راست می‌باشند بگوییم: این گرایش رفرمیستی ه‌یچ وجه مشترکی با کمونیسم ندارد.‌ سیاست «امتناع» بوردیگا نیز از نقد تند لنین مصون نماند. این ادعا که هر گونه مشارکت پارلمانی در دولت بورژوایی خطرناک است به خطاست. «انهدام پارلمان» باید حاصل مبارزه‌ای باشد که در درون پارلمان جاری است.


== دستگیری‌های هدی صابر ==
لنین، سپس، نتیجه گرفت: «در حال حاضر، پارلمان نیز صحنه‌ای برای مبارزه‌ی طبقاتی است»  گرامشی در ۲۱ اوت همان سال نوشت: با یادآوری روزهای پُرشور آوریل گذشته، ما و بی‌تردید تمامی رفقای بخش‌ها و تمامی کارگران از این بابت بسیار خوشنود هستیم که نظر کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال سوم از رأی اکثریت نمایندگان ایتالیایی حزب بسیار متفاوت است؛ این خبر که بالاترین مرجع جنبش انترناسیونالیستی کارگران از رأی “ دو-آتشه‌های” تورین پشتیبانی نمود برای ما بسیار مسرت‌بخش است. در حالی که برخی از سرشناس‌ترین رهبران سوسیالیست ایتالیا هنوز در روسیه بودند، مبارزه‌ای در ایتالیا شروع شد که شکست قطعی اقدام انقلاب ۱۹۱۹-۱۹۲٠ را به دنبال داشت. این بار نیز، این لجاجت سرمایه‌دارها بود که منجر به شورش کارگران شد. اتحادیه‌ی صنفی کارگران فلزکار خواهان افزایش دست- مزدها بود که از سوی صاحبان کارخانه‌ها رد گردید. به این دلیل، کارگران فلزکار تمامی کارخانه‌های فلزکاری را در شبه‌جزیره اشغال کردند. به مدت یک ماه، بیش از نیم میلیون کارگر، مسلح به هر چه که می‌شد، کنترل کارخانه‌ها را با حفظ تولید به دست گرفته‌بودند. در تورین، مدیریت کارخانه‌ها به دست شوراها افتاد. کارگران در لومباردی، لیگوریا، توسکانی، امیلیا و هم چنین در بعضی از شهرهای جنوب نیز دست به اقدام‌های مشابه زده و سعی نمودند که تا مدیریت تولید را به دست بگیرند. از مجموعه‌ی آن چه که اتفاق ‌افتاد این گونه به نظر می‌رسید که فرضیه‌ی گرامشی سرانجام توسط واقعیت به ثبوت رسید. اما، او در شماره‌ی دوم سپتامبر آوانته! سرمقاله‌ای را با لحنی مأیوسانه نوشت: «این واقعیت که اشغال کارخانه‌ها به این آسانی ممکن شد نیاز به تعمق بسیار دارد. کارگران نباید از این موضوع دچار توهم شوند.» و افزود، «آیا این نشانه‌ی ضعف سرمایه‌داری بود و یا آن که نشان از درجه‌ی توان پرولتاریا دارد، به خودی خود نشان‌دهنده‌ی موضع مشخصی نیست.  قدرت کماکان زیر کنترل سرمایه باقی می‌ماند.» در این مورد گرامشی اشتباه نمی‌کرد. با گذشت روزها، جبهه‌ی سرمایه‌دارها متحد ماند، در حالی که صفوف کارگران شقه-شقه شد و تحت تأثیر دسته‌بندی‌های داخلی به شدت تضعیف گردید. بار دیگر، عدم وجود رهبری متمرکز برای جنبش به بهای گزافی تمام شد. نخست، شرکت در قیام یکپارچه نبود. شمار بسیاری از پرولتاریا سردرگم بوده و کناره‌گرفتند. اتحادیه‌های صنفی صرفاً میانجیگری حکومت را برای پایان دادن به دعوا در نظر داشتند. اقلیت انقلابی از وزن کافی برای ایجاد تغییر سمت رادیکال در رهبری حزب سوسیالیست برخوردار نبود. در میان کارگران، شتاب‌زدگی و تندروی برخی از دسته‌بندیها باعث بروز اختلافهای داخلی و شکاف گردید. انقلاب عملًا به رأی گذاشته شد و از سوی مجمع عمومی کنفدراسیون کار رد‌شد. با میانجیگری و طرح مصالحه‌ای از سوی جیولیتی نخست وزیر وقت ایتالیا، اشغال کارخانه‌ها به پایان رسید و بار دیگر شوراها شکست خوردند. در اولین روزهای اکتبر ۱۹۲٠ کارگران در همه جا به سر کار بازگشتند. انتشار نظم نوین در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها به طور موقت تعطیل شد. به دنبال از سرگیری انتشار نشریه، گرامشی دو مقاله زیر عنوان «حزب کمونیست» در شماره‌های چهارم و نهم اکتبر منتشر ساخت. در این مقاله‌ها، وی به بررسی و تحلیل وضعیت سیاسی ایتالیا و وظایف حزب کارگران می‌پردازد. گرامشی حتا در اوج مبارزه‌ی کارگران فلزکار نیز از دادن شعارهای توخالی «کارگرگرایی» خودداری نمود. درعوض، از دیدگاه وی کارگر از نظرعقلانی تنبل بوده، چیزی فراتر از وضعیت حال را نه می‌داند و نه می‌خواهد که ببیند، و به این دلیل هنگام انتخاب رهبرانش فاقد هرگونه معیار سنجش بوده و می‌گذارد که با وعده و وعید او را بفریبند؛ می‌خواهد باور داشته‌باشد که هر آن چه را که خواست می‌تواند با کمترین تلاش و بدون آن که چندان بیندیشد به دست آورد.» این بیان تلخ واقعیت بود. تئوریسین شوراها بدون زیر پا گذاشتن نظرگاه عمومی‌اش اما به هیچ وجه حاضر نشد که تن به عوامفریبی روز بدهد. کارگر آزادی‌اش را تنها می‌تواند در حزب کمونیست پیدا کند، “جایی که وی می‌تواند بیندیشد، فراتر از حال را ببیند، و دارای مسئولیت است؛ جایی که وی هم سازمانده‌ی کرده و هم سازمان داده می‌شود؛ جایی که وی  خود را بخشی از پیشآهنگ احساس نموده که به پیش می‌راند و بخش بزرگی را نیز با خود می‌برد.  در فاز سیاسی داخلی و بین‌المللی معاصر مسئله‌ی شکل‌گیری حزب کمونیست در صدر مسایل قرار می‌گیرد. حزب سوسیالیست، حزب سنتی کارگران ایتالیا: نتوانسته است خود را از روند از هم پاشی که ویژه‌ی دوره‌ی حاضر است مصون نگاه دارد. این حزب مجموعه‌ای از احزاب است؛ اگر چه حرکت می‌کند، اما با تنبلی و سستی بسیار گام برمی‌دارد؛ همواره در معرض خطر است که به راحتی طعمه آسانی برای ماجراجویان، جاه‌طلبان، و شهرت‌طلبانی شود که فاقد هر گونه جدیت سیاسی هستند؛ به دلیل نامتجانس بودن، شدت سایش در چرخ دنده‌های‌ا‌ش آن را کاملًا فرسوده کرده و از رمق انداخته‌است؛ این حزب ه‌یچ گاه توان آن را ندارد که رنج و مسئولیت اقدام انقلابی را که نیاز فوری شرایط عینی است بپذیرد. با تکیه بر شناخت فوق است که می‌توان پاسخ به این معضل تاریخی را پیدا نمود که چرا به جای آن که حزب به توده‌ها آموزش داده و آنها را هدایت کند، این توده‌ها هستند که به حزب طبقه‌ی کارگر “آموزش داده” و آن را به پیش می‌رانند ... در واقع، این حزب سوسیالیست، که مدعی راهبر و راهنمای توده‌هاست، چیزی جز دفتر اسنادِ رسمی نیست که با فروتنی سرگرم به ثبت رساندن عملیات خود به خودی توده‌هاست. به رغم این همه، اگر در جایی و یا زمانی از وقوع فاجعه‌ای برای جنبش کارگری پیشگیری شده‌باشد صرفاً به این دلیل می‌تواند باشد که “در بخشهای شهری حزب، در اتحادیه‌های صنفی، در کارخانه‌ها و روستاها، هستند گروههای مصممی از کمونیستها که به وظایف تاریخیشان کاملًا آگاهند.” در آن هنگام یک حزب کمونیست در درون حزب سوسیالیست وجود داشت، «که تنها از سازمان علنی، مرکزیت، و از انضباط خاص خویش بی‌بهره بوده، که برای توسعه سریع و بازسازی حزب به مثابه‌ی حزب سراسری طبقه‌ی کارگر امری کاملًا ضروری است.» بر اساس تهایی که توسط کنگره‌ی دوم انترناسیونال سوم به تصویب رسید، بر عهده‌ی کمونیستها بود که تا «بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا را در کوتاهترین زمان ممکن سازمان دهند.» حزب باید در اسم و در عمل به حزب کمونیست ایتالیا، بخشی از انترناسیونال سوم  کمونیستی تبدیل گردد. گرامشی در خلال ماه اوت ۱۹۲٠ گروه‌ی را برای «آموزش کمونیستی» بنا نهاد. او در مقابله با تولیاتی و تراچینی، از پیوستن به گروه انتخاباتی حزب در تورین خودداری نمود. به رغم بهبود روابط در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها، گرامشی کماکان منزوی باقی ماند. در حالی که زمان نام‌نویسی در انتخابات نزدیک می‌شد، حزب نامزدی وی برای شرکت در انتخابات را رد کرد و نام او از لیست اسامی کاندیداهای حزب حذف شد.


=== نخستین دستگیری و زندان شهید هدی صابر ===
در روزهای ۲۹-۲۸ نوامبر، طی نشستی در ایمولا، بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا رسماً پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. در درون این به اصطلاح «دسته‌بندی ایمولا» گروه بوردیگا متنفذترین بود. این گروه به سبب سابقه‌ی طولانی‌اش در سطح ملی، گرایش به جدایی از حزب داشت. گرامشی که در این نشست حضور داشت، اما، خواهان تلاش در جهت بازسازی از درون بود. آخرین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی نظم نوین در ۲4 دسامبر منتشر شد. پس از آن، نظم نوین از اول ژانویه‌ی ۱۹۲۱ تحت مدیریت گرامشی به روزنامه تبدیل شد. گرامشی در مورد روزنامه‌ی نظم نوین، که جایگزین آوانته!  چاپ تورین می‌شد، نوشت: «سنت تهاجمی روزنامه‌ی حزب سوسیالیست را دنبال نموده، و هم زمان، فشرده‌تر، سنت فعالیت آموزشی و تبلیغاتی هفته‌نامه را نیز ادامه خواهد‌داد.» در واقع امر، بررسی هفتگی فرهنگ سوسیالیستی به میزان زیادی به عنوان تجربه‌ای تکرار ناپذیر باقی ماند. حیات دو ساله‌ی این هفته‌نامه با یکی از دراماتیک‌ترین و در عین حال پرشورترین لحظات در تاریخ جنبش کارگری ایتالیا مصادف بود. اگرچه یک نشریه‌ی کمونیستی «گوشت و خون کارگران» است، اما، روشنفکرانی مانند جوزپه پره-زولینی، پی‌یرو گوبه‌تی، و جورجس سورِل نیز در امور آن شرکت کردند. پره-زولینی بعداً در مورد این هفته‌نامه نوشت: مقاله‌های انقلابی و خردمندانه، بسا بهتر از آن چه که ما در ستون روزنامه ها و نشریه‌های سوسیالیستی آن روز می‌یافتیم. اما، اداره‌ی یک روزنامه و هم زمان دخالت همه جانبه در مبارزه، به نظر من موجب کاهش خلاقیت کیفی این گروه گردید، گروه‌ی که باورهای انقلابی و ابتکار و خلاقیتشان در هم تنیده بود، امری که به ندرت رخ می‌دهد. انتقاد پره-زولینی به یقین به سبب تعصب سیاسی‌اش دچار نارسایی است. اما، تردیدی نیست که نوشته‌های گرامشی در هفته‌نامه‌ی نظم نوین در کنار دفترها، مهمترین میراث تئوریک وی را تشکیل می‌دهند. یک روز پیش از شروع کنگره‌ی هفدهم حزب سوسیالیست ایتالیا در پانزدهم ژانویه‌ی ،۱۹۲۱ گرامشی مقاله‌ای با عنوان کنگره‌ی لی‌وُرنو را در نظم نوین منتشر نمود:«‌سرانجام در لیوُرنو مشخص خواهد شد که آیا طبقه‌ی کارگر ایتالیا توانایی آن را دارد که حزب مستقل طبقه‌اش را از درون سازمان دهد؛ سرانجام معلوم خواهد شد که آیا تجربه‌ی چهار ساله‌ی جنگ امپریالیستی و تجربه‌ی دو ساله‌ی رکود نیروهای مولد جهان خواهد توانست کارگران ایتالیا را نسبت به وظایف تاریخی‌شان متقاعد سازد.» گرامشی در آن زمان مسیری را که بوردیگا در پیش گرفته و به طور فزایندهای از پشتیبانی لنین نیز برخوردار بود، آشکارا پذیرفته بود: جدایی‌ای که میان کمونیست‌ها و سازشکاران در لی‌وُرنو رخ خواهد داد، به ویژه، به این معنا خواهد بود که: طبقه‌ی کارگر انقلابی خود را از گرایش‌های منحط سوسیالیستی که در زیست- واره‌ی انگلی‌شان در دالانهای حکومتی پوسیده گشته‌اند جدا می‌سازد، یعنی راهش را از آن گرایش‌هایی که سعی داشتند با سو‌ی-استفاده از موقعیت برتر شمال دست به ایجاد اشرافیت کارگری بزنند جدا می‌سازد ... طبقه‌ی کارگر انقلابی بر رد این گونه اشکال قلّابی سوسیالیستی مُهر تأیید می‌زند: رهایی کارگران از طریق کسب امتیاز از طریق سازش‌های پارلمانی و بده- بستان‌های وزارتی به دست نمی‌آید. رهایی کارگران تنها از طریق اتحاد میان کارگران صنعتی شمال و دهقانان بی‌بضاعت جنوب در جهت سرنگونی دولت بورژوایی و برپایی دولت کارگران و دهقانان به دست خواهد‌آمد. در کنگره سه گرایش عمده به کشاکش پرداختند. گرایش “بیشنه‌گراهای خواهان حفظ وحدت” مخالف جدایی از سازشکاران بوده و از انترناسیونال پشتیبانی نمود. سازشکاران و کمونیستها دو گرایش دیگر بودند. خط “بیشینه‌گراها” به رهبری سراتی مدافع برنامه‌ی “حداکثر” حزب از طریق اقدام انقلابی برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و اجرای کامل پروژه‌ی سوسیالیستی بود. تعداد رأی‌های بیشینه‌گراها ۹۸٠۲۸ بوده، در حالی که سازشکاران تعداد ۱4۶۹۵ رأی و کمونیستها 5۸۷۸۳ رأی به دست آوردند. کمونیست‌ها – از جمله گروه بوردیگا و گروه نظم نوین – محل کنگره (تئاتر گولدونی) را ترک‌ کردند و در تئاتر سان مارکو گردآمده و پیمان بستند که تا حزب کمونیست ایتالیا را به عنوان عضوی از انترناسیونال سوم بنیان نهند. آمادیو بوردیگا بدون ه‌یچ رقابتی به رهبری حزب نوبنیاد برگزیده‌شد. گرامشی به عضویت کمیته‌ی مرکزی انتخاب شد، اما از کمیته‌ی اجرایی بیرون ماند. وضعیت سیاسی وی نامشخص ماند. وی که در آن زمان تنها سی سال داشت و در درون حزب گمنام بود، به طور عمده به عنوان یک روشنفکر معروف بود. چند سالی طول‌کشید تا وی به عنوان یک رهبر برجسته‌ی کمونیست شناخته‌شود.<ref>آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی ص ۶۵ تا ۷۲</ref>
در سال ۱۳۷۹ ،‏‎۵ بازرس از شعبه ۲۶، در بازرسی خود از منزل هدی صابر تمامی کتابهای وجزوات تحقیقی و پژوهشی وی همراه آلبوم عکس خانوادگی را از منزلش خارج کردند. پس از بازگرداندن آلبوم عکس پس از ۲۴ ساعت، عکسها را ناقص تحویل دادند. هدی ‌صابر ۸ بهمن ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از پایان محاکمه‌اش در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند، در ۲۱ اسفند ۱۳۸۰ با سپردن ۱۳۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد.  


فیروزه صابر در خصوص نخستین دستگیری و زندان هدی صابر می‌گوید:<blockquote>هدی اولین بار بهمن ماه سال ۱۳۷۹ به زندان رفت. هدی در زندان ۵۹ بود که ملی‌ـ‌مذهبی‌ها و نهضت‌آزادی‌ها آنجا بودند. درآن زمان فشار روی هدی خیلی زیاد بود و ما حتی ۲ ماه از او کاملاً بی‌اطلاع بودیم.</blockquote>همسر هدی صابر در باره‌ی سختی‌های دوران زندان نخست برای خانواده و نحوه مواجه شدن خانواده با این مسائل چنین می‌گوید:<blockquote>حنیف سال ۷۹ وارد دانشگاه شد و همان وقتی که حنیف ثبت نام داشت، آقا هدی را به دادگاه انقلاب احضار کردند. و از آن به بعد آقای صابر مرتبا گرفتار بود. یعنی از وقتی که دانشجو شد این شرایط پیش آمد و چون فرزند بزرگتر بود در رسیدن به مسائل خانه و زندگی بسیار فعال شد. و اصولا هنگام دانشجویی حنیف، آقای صابر نبودند. حقیقت این است که برای شریف خیلی مسائل مختلفی پیش آمد؛ فشار خیلی زیادی روی او بود، چون در سنین حساسش آقا هدی نبوند. در مدرسه خیلی مشکل ایجاد می‌شد. من سعی می‌کردم کمبود آقای صابر را پر کنم، ولی به هر حال نمی‌شد، چون خودم هم کارمند بودم. خیلی شرایط سخت بود. شریف خیلی ضربه خورد. حنیف هم خورد اما کنار می‌آمد. برای شریف خیلی مشکل ایجاد می‌شد؛ در مدرسه مسائلی پیش می‌آمد. برای همین من رابطه تنگاتنگی با مدرسه داشتم. به هر صورت شریف ضربه سختی خورد؛ حنیف هم ضربه خورد، ولی بچه معتدل‌تری بود. ولی بالاخره بچه‌ها کنار آمدند و خوشبختانه راهشان را خودشان پیدا کردند. و من هم اصرار داشتم که بچه‌ها سیاسی نباشند. چون واقعا می‌دیدم که زندگی‌ام چقدر ضربه خورد. خوب بچه‌ها هم گوش می‌کردند. چون بچه‌ها می‌دیدند مرتبا یا می‌رویم دادگاه انقلاب یا می‌رفتیم اوین برای ملاقات بالاخره روی بچه‌ها خیلی فشار آمد.</blockquote>
== آراء گرامشی ==
نخستین مقاله گرامشی در سن ۲۰ سالگی، هنگامی که آخرین سال دبیرستان را در جزیره‌ی ساردینیا می‌گذراند و پیش از آنکه سوسیالیست بشود، نوشته‌شد، و آخرین مقاله، گزارشی است که او به کنگره‌ی دوم بین‌الملل کمونیستی (کومینترن) تسلیم کرد. این مقاله ابتدا در شماره‌ی ۱۴ نشریه‌ی رسمی کومینترن به سه زبان آلمانی، فرانسوی و روسی چاپ شد و سپس در مارس ۱۹۲۱ در هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» به زبان ایتالیایی انتشار یافت.


=== صدور حکم زندان اول و دومین دستگیری و زندان دوساله ===
دهه‌ی پر حادثه‌ی ۱۹۱۰ دوره‌ی شکل‌گیری بنیادی شخصیت گرامشی بود. هنگامی که او در سال ۱۹۱۱ با گرفتن بورس تحصیلی جوانان بی‌بضاعت از «ساردینیا» وارد تورین شد، افکار سیاسی‌اش احتمالا از نوع آمیزه‌ی مضامین لیبرالی و سوسیالیستی بود که سالهای پیش از جنگ جهانی اول در جنوب ایتالیا و جزایر آن رواج داشت. گرچه گرامشی به‌سرعت می‌رفت تا هرگونه گرایش در جهت ناسیونالیسم ساردینیایی را در تماس با واقعیت پرولتری پیشرفته‌ترین شهر صنعتی‌ی ایتالیا به دور افکند. لیکن هرگز علاقه‌اش را به مسئله‌ی جنوب از دست نداد. تحول انقلابی‌ی خشونت‌آمیزی که سال ۱۹۰۶ ساردینیا را درهم کوبید و بر سر توده‌های دهقان، کارگران شهری، معدن‌چیان که یکدست از سوی سربازان ایتالیا سرکوب می‌شدند اثر گذاشت. نخستین تجربه‌ی او در مبارزه‌ی طبقاتی و انگیزه‌ی اصلی وی در گزینش سیاست انقلابی بود.
هدی صابر، در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران (در پشت درهای بسته) به ده سال زندان و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. او، تقی رحمانی و رضا علیجانی که تقاضای تجدید نظر کرده بودند تا برگزاری دادگاه تجدید نظر آزاد شدند امامجددا در ۲۵ خرداد همین سال آنها بدون ارائه هیچ دلیل قانونی و بدون دسترسی به وکیل خود بازداشت شدند و سه ماه در انفرادی به سر بردند.  نیروهای امنیتی، ناآرامی‌های رخ داده در دانشگاه‌ها در خرداد ۱۳۸۲ ـ که آن زمان در اعتراض به طرح موسوم به خصوصی کردن دانشگاه‌ها فضای ملتهبی را تجربه می‌کردند ـ  را به هدی صابر و برخی همراهان وی نسبت داده و به همین بهانه و تحت عنوان اتهامی راه‌اندازی تشکل غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به بازداشت وی کردند.  


۲۳ مهر غلامحسین الهام سخنگوی قوه قضاییه ایران بدون اینکه مشخص کند دادگاه آنها کی و کجا برگزار شده‌است اعلام کرد که این سه روزنامه‌نگار «محکومیت حبس خودرا در زندان آغاز کرده‌اند». ۱۲ اردیبهشت سال بعد (۱۳۸۳) به رضا علیجانی اطلاع داده شد دادگاه تجدید نظر پرونده آنها بدون حضورخود متهمان و وکلایشان، برگزار شده‌است. هدی صابر به پنج سال و نیم زندان محکوم شده بود. او در سلول انفرادی بدون هواخوری مناسب در بند ۳۲۵ زندان اوین که متعلق به سپاه پاسداران است نگهداری می‌شد.
گرامشی در تورین بود که سوسیالیست شد و در اواخر ۱۹۱۳ به حزب پیوست، اندکی پس از ورود به این شهر با آنجلو تاسکا که همکلاس و همسن گرامشی و پسر یک کارگر راه‌آهن بود و از ۱۹۰۹ عضو حزب سوسیالیست بود، دوست شد. این دوستی او را وارد فعالیت تشکیلاتی کرد.


[[پرونده:مزار هدی صابر.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار هدی صابر''']]سرانجام در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری نهم در سال ۱۳۸۴ شهید صابر به همراه شماری دیگری از زندانیان سیاسی از حبس دوساله آزاد شد و دوران نوینی در زندگی سیاسی و فکری خود را آغاز کرد. چندی بعد، در آذر ۱۳۸۴ جلسه رسیدگی به اتهامات هدی صابر، رضا علیجانی و تقی رحمانی پشت درهای بسته به صورت غیرعلنی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. محمد شریف وکالت آقای صابر و متهمان دیگر را برعهده داشت. در مرداد ۱۳۸۵ شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران حکم محکومیت هشت ماه حبس تعزیری تقی رحمانی و هدی صابر به اتهام معاونت درتشکیل یک (ان جی او ی) غیرقانونی را تایید کرد. عبدالفتاح سلطانی وکیل آنها اعلام کرد «اتهام معاونت در تشکیل یک ngo غیرقانونی در حالی به موکلانم وارد شده‌است که این ngo به ثبت قانونی رسیده‌است.  
گرامشی که تا اواخر بیش از همه به مسائل فرهنگی و دانشگاهی علاقه نشان می‌داد، در نوامبر ۱۹۱۵ تحصیلاتش را رها کرد و به کار دائم در نشریه «ایل گریدو دل پوپولو» پرداخت. تا پیش از این تاریخ وی فقط ۴ مقاله به چاپ رسانده‌بود. یکی از این مقاله‌ها به نام بی‌طرفی‌ی فعال در اکتبر ۱۹۱۴ نخستین تاخت و تاز سیاسی گرامشی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری بود، چنان در قضاوت به اشتباه رفته‌بود که سبب شد تا مدتها در زمینه‌ی سیاسی قلم نزند، نوشتن این مقاله و تحلیل خطای آن اشتباه فاحشی بود که سالهای علیه او استفاده می‌شد. تاسکا در مقاله‌ای به موسولینی «سردبیر آوانتی» و رهبر جناح چپ حزب سوسیالیست حمله کرده‌بود و گرامشی در این مقاله از موسولینی دفاع کرده‌بود. <ref>کتاب ستمبران و ستمگران آنتونیو گرامشی ص ۴ و ۵</ref>


=== آخرین دستگیری و شهادت هدی صابر ===
== دفترهای زندان ==
هدی صابر پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) نیز توسط دو مامور دستگیر شد و به مکان نامعلومی منتقل شد. این دستگیری چندان به درازا نکشید و بیشتر جنبه هشدار داشت. اما حدود یک سال بعد و در میانه‌ی تابستان در حالی که صابر به فعالیت خود در طرح کارآفرینی برای مناطق حاشیه‌نشین شهر زاهدان مشغول بود و همزمان به فعالیت‌های فکری خود نظیر برپایی کلاس‌های قران (باب بگشا) در حسینیه ارشاد ادامه می‌داد، با تماس‌های تهدیدآمیز مبنی بر لزوم معرفی برای سپری کردن دوره‌ی زندانی که حدود ۷ سال از زمان صدور حکم آن (در سال ۱۳۸۲) گذشته و مشمول مرور زمان شده، مواجه و چند روز بعد در تاریخ  ۱ مرداد دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. از این دوره، آخرین فراز زندگی فکری و مبارزاتی هدی صابر آغاز گردید. هدی صابر در زندان نیز از فعالیت و حرکت بازنایستاد و اقدام به برگزاری کلاس تاریخ و اقتصاد برای هم‌بندیان علاقمند خود کرد.
این مجموعه شامل ۳۲ دفترچه بالغ بر ۲۸۴۸ صفحه دست‌نویس مطابق با ۴۰۰۰ صفحه تایپ‌شده می‌باشد.


با شهادت هاله سحابی در جریان تشییع جنازه مرحوم مهندس سحابی در روز ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ هدی صابر به همراه امیرخسرو دلیرثانی با صدور بیانیه‌ای از زندان اعتصاب غذای اعتراضی آغاز کردند:[[پرونده:دست‌نوشته هدی صابر.JPG|بندانگشتی|'''آخرین دست‌نوشته هدی صابر پیش از شهادت در اثر ضرب و شتم ماموران زندان''']]
آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوه‌ی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفه‌ی عمل تحلیل می‌بُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خورده‌ایم اما «مسیر تاریخ در بلند‌مدت هم‌راستای ما عمل می‌کند» قطعاً می‌تواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما هم‌چنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دین‌های متکی به اقرار»، و در این معنا می‌تواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم به‌کار می‌برد. هیچ تضمینی به هیچ‌شکل در تاریخ وجود ندارد، همه‌چیز به توانایی ما در واکاوی، سازمان‌دهی و تشکیل اتحادها وابسته است. این‌مورد را هم‌چنین می‌توان به تجربه‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی نیز تسری بخشید.


در اطلاعیه‌ی رسمی مسئولین زندان، هدی‌ صابر در ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ به دلیل ایست قلبی ناشی از اعتصاب غذا  در بیمارستان مدرس تهران درگذشت. خانواده وی تا روز ۲۲ خرداد از درگذشت وی بی‌خبر بودند. هم چنین ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین نیز با امضای شهادت نامه‌ای، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی ماموران امنیتی زندان اعلام کردند. نیروهای امنیتی در اطراف بیمارستان مدرس حضور یافتند و پیکر وی توسط آمبولانس به پزشکی قانونی انتقال یافت. فریده جمشیدی همسر هدی صابر، اعلام کرد نیروهای قضایی و امنیتی را «مسئول» مرگ همسرش می‌داند.
گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحران‌ها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایه‌داری ‌شود هشدار داد. او استدلال می‌کرد که این‌گونه نیست، این انتظار که بحران‌های اقتصادی رخنه‌ای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را به‌شکلی «برق‌آسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی به‌دست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابه‌ی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در ۱۹۱۷ در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیده‌ی جامعه‌ی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینه‌ای مناسب‌تر برای انتشار ایده‌های بدیل فراهم می‌آورد» . طبقات حاکم معمولاً می‌توانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبه‌هایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. این‌جا هم خبری از هیچ‌گونه فرایند خودبه‌خودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقه‌ی کارگر به بخش‌هایی رقیب تجزیه شود و ازهمین‌رو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آن‌که می‌تواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی این‌ها_ ــ تمامی این‌ها به توانایی‌اش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعه‌ی مدنی» و «جامعه‌ی سیاسی» وابسته است.


پس از شهادت هدی صابر، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی همچنان از رسیدگی جدی به این پرونده و مشخص کردن عاملان مقصر در شهادت هدی صابر خودداری می‌کند.<blockquote> </blockquote>
=== نامه‌های زندان ===
== سخنان هدی صابر  ==
بخشی از سخنان هدی صابر در باره‌ی اصلاح‌طلبان درون حکومت جمهوری اسلامی،<blockquote>به نظر من اخلاق و سیاست حوزه مشترک دارد. متاسفانه در دو دهه اخير، خصوصا در دوران اصلاحات فعاليت سياسى مرادف شد با لابی و بده‌ بستان. الان نیروهای سیاسی ایران تبدیل شده اند به کارمندِ سیاسی با تلقی شرکت سهامی از تشکیلات. هیچ دوره‌ای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصى كه بايد شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبديل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت می‌طلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم الشراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت.<ref>سخنرانی هدی صابر در حسینیه ارشاد تحت عنوان هشت فراز، هزار نیاز ۱۳۸۷</ref></blockquote>


== نامه افشاگرانه از بهنام ابراهیم‌زاده ==
آنتونیو گرامشی در نامه‌ای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:<blockquote>«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق‌تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم.»</blockquote>
زندانی سیاسی بهنام ابراهیم‌زاده در نامه‌ای افشاگرانه از شکنجه و فساد در زندان‌های جمهوری اسلامی می‌نویسد:<blockquote>من (اسعد) معروف به بهنام ابراهیم‌زاده هستم کسی که هشت بار بازداشت شدم و هشت سال در چندین زندان جمهوری اسلامی بودم. زندان اوین، رجایی شهر، دیزل آباد کرمانشاه و چندین بازداشتگاه پلیس امنیت شکنجه‌گاههایی هستند که به شخصه دیده و تجربه کرده‌ام.</blockquote><blockquote>این روزها فیلمهایی از زندان اوین زندانی که به تعبیر نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی (چند سال قبل از آن بازدید کردند) هتل میباشد، در فضای مجازی منتشر میشود. انتشار این کلیپ ها شاید برای بخشی از افکار عمومی شوک برانگیز و تعجب‌آور باشد. اما برای من و کسانی که زندانهای رژیم را تجربه کرده‌اند، هیچ  تعجبی در بر ندارد.اینها واقعیت‌های چهل و دوسال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی است که تنها گوشه‌ای ازآن توسط هکرهای گروه عدالت علی به بیرون مخابره شد دیدن این فیلمها از دوربینهای زندان اوین برای من به شخصه تداعی کننده‌ی تمامی لحظات سخت، وحشتناک و آزار دهنده شکنجه‌های جسمی و روحی است. از سلول‌های انفرادی وزارت اطلاعات، دو الف سپاه، دویست و چهل گرفته  تا بند ۳۵۰ و دیگر بندهای عادی هفت و هشت ..یک یک بندهای رجایی شهربند شش آدمخواران ودیزل ابادکرمانشاه، انتشار این فیلمهای حاوی خشونت از زندان اوین تنها بخشی بسیار کوچکی از خشونت‌ها و آزارهای سیستماتیک هر روزه است  که بدور از دید و در خفا بر زندانیان تحمیل می‌شود. اگر روزی دوربین‌های بند وزارت اطلاعات دو الف، دیگر بندهای امنیتی و زندان‌هایی چون عادل‌آباد شیراز، تهران بزرگ، دیزل‌آباد کرمانشاه  کهریزک و آگاهی شاپور و زندان زابل وزاهدان ...بازبینی کنند و به فیلم‌های دهه هشتاد و نود دسترسی پیدا کنند ابعاد ضد انسانی‌تر و وحشتناکتری ازنقض حقوق بشر این رژیم آشکارتر خواهد شد و شک ندارم افکار عمومی را متوجه یک تراژدی وحشتناکتر خواهد کرد (این فیلم‌ها در مقابل هرآنچه من طی سالها زندان با آن روبرو بوده‌|ام ولمس کرده‌ام چندان مهم وشوک برانگیز نیست .. من در مجموع نزدیک به یکسال در انفرادی بودم روزی که به سلول و اتاق بازجویی وزارت منتقل شدم بازجو من را از جلو به دیوار اتاق بازجویی چسباند و گفت اینجا آخر خط است خدا تو را اینجا آورده اما خدا هم نمی‌تواند تو را از اینجا بیرون ببرد. از همان روز بازجویی‌ها همراه با خشونت، توهین، هتاکی و فحاشی شروع شد.</blockquote><blockquote>همراه باز جوها فرد قوی هیکلی هم به عنوان شکنجه‌گر قرار داشت و هیچ سوال و جواب را بدون ضرب و شتم وهتاکی انجام نمیدادند آنها هر روز ساعت‌ها دست و چشمان مرا بسته و به شدت مرا مورد انواع شکنجه‌ی ضربات باتوم، شلاق کابل و مشت و لگد قرار می‌دادند.شکنجه‌گر که فردی قوی هیکل بود درکنار همه این فشارها روی شانه‌هام سوارمی‌شدوبا انگشتهاش هرچه زور درتوان داشت تلاش می‌کرد انگشتهایش را در شانه‌های من فروببرد، روی لباس زندان در اثرفشار وارده شانه‌هام زخمی م‌یشد این شکنجه‌ها  به حدی بود که توان برگشت به سلول را نداشتم تماما بی‌حال وتوان هیچ حرکتی را نداشتم برای همین ماموران زندان خودشان زیر بغلم را گرفته و مرا به داخل سلول انتقال می‌دادند.در آن لحظات تنها آرزویی که داشتم مرگ وخلاصی از این وضعیت جهنمی بود (آسیب دیده‌گی گوش شکستن قفسه سینه وزخمی شدن جای جای بدن) شکنجه و آزارهای روحی هم که سنت همیشگی شکنجه‌گاههای رژیم جمهوری اسلامی است  و من هم از این آزارها در امان نبودم. الفاظ و فحش‌های رکیک، تهدید به اعدام با ایجاد صحنه اعدام نمایشی اینکه نیمه شب مرا صدا می‌زدند و می‌گفتندنماز صبح را بخوان می‌آیم دنبالت  به یک زیرزمین می‌بردند و طناب بر گردنم می‌انداختند. گاهی هم با تهدید به آزار جنسی مرا مورد شکنجه و آزار قرار می‌دادند بازجومی‌گفت اگر اعتراف نکنی تورا میدهم دست چهارتا بسیجی بهت تجاوز کنند ( شیشه نوشابه) ووووچهار دست وپا راه بری وعین سگ واق واق کنی وقتی من معترض می‌شدم می‌گفت قبلا ما اجازه این کار را از رهبر (آقا) گرفته‌ایم .</blockquote><blockquote>محرومیت از حق تلفن، ملاقات با خانواده، ایجاد وحشت از طرف بازجویان (قراردادن در سلول‌های تنگ‌وتاریک یا مدام با روشنایی یا سلول‌های که روی موتور خانه بندقرارداشت ودمای  وحرارت گرما بحدی بالا می‌رفت که تحمل در همچین فضایی بسیار غیر تحمل بود) اینکه شما دیگر به پایان خط رسیدی واعدام می‌شوی و همسر، پدر وخانواده ات را هم بازداشت کردیم و دارند بازجویی می‌شوند، گاه صدای ناله های دیگر زندانیان را که می‌شنیدم </blockquote><blockquote>بازجو می‌گفت این صدای برادرت یا همسرت و ... است که داره شکنجه می‌شود. تمام تلاش بازجویان برای اعتراف اجباری به نکرده‌هایی بود و هست که آنها دنبالش هستند. شکنجه‌گر و بازجو می‌زدند، من درد می‌کشیدم و ناله می‌کردم و آنها می‌خندیدند و مرا با الفاظ رکیک خطاب می‌کردند.</blockquote><blockquote>کلیپ آماده حمله شدن گارد به بند زندان هم تداعی کننده‌ی حمله گارد زندان اوین در پنج شنبه سیاه در ۲۸ فرودین ۹۳ برایم بود که قبلا راجع به این حمله و جزئیات آن نوشته‌ام. اگر روزی دوربین‌های زندانهای رژیم بازبینی شود حتماچگونگی ضرب وشتم ما دست وچشم بسته وتونل درست کردن توسط گارد دربند۳۵۰و سلولهای دویست وچهل و عامل قتل و مرگ زنده یاد شاهرخ زمانی، میرصیافی و هدی صابر و دیگر مرگهای مشکوک وچگونگی تمامی اعدام‌ها ومقاومت زندانیان مشخص خواهد شد. '''من همبند و همرزم شاهرخ زمانی فقید و هدی صابر عزیز و [[محسن دگمه‌چی]]  و [[غلامرضا خسروی|غلام‌رضا خسروی]] بودم شاهرخ زمانی و هدی صابر  روزی دو ساعت در هواخوری زندان ورزش می‌کردند شاهرخ هیچ پرونده پزشکی هم نداشت اما در نهایت به طرز بسیار مشکوکی در زندان کشته شد.''' </blockquote><blockquote>شرایط درد و رنج و اعتصاب غذاها که به دلیل  تبعیدهای کینه‌توزانه و دلایل دیگر بر شاهرخ زمانی، ارژنگ داودی،  هدی صابر وخود من، دهها و صدها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر در زندانها تحمیل می‌کردند و می‌شد، در این نوشته نمی‌گنجد. </blockquote><blockquote>تجاوز جنسی به زندانیان و عروس کردن زندانیان کم سن وسال در بندجوانان  وبند شش معروف به بند ادمخوران رجایی شهر و اجاره دادن زندانيان کم سن و سال از طرف افسر نگهبان بند به دیگر زندانيان برای سکس ومافیای ورود موادمخدر ودرگیری‌های گروهی وباندی  دهها موارد دیگر نقض فاحش حقوق بشر و توحش و بربریت این نظام است.  </blockquote><blockquote>من در زندان اوین، رجایی شهر و دیزل آباد کرمانشاه شاهد مرگ بسیاری از همبندان خود بوده‌ام این مرگها یا به خاطر شکنجه‌های پی در پی یا اعدام و یا عدم رسیدگی پزشکی و خودکشی زندانی یا درگیری‌های گروهی وحمله زندانیان شروردرخواب با ریختن آب جوش روی زندانی  وتیزی فرو کردن  به دیگر زندانيان یا صرفا به خاطر بدست آوردن کمی ته دیگ برنج بوده است.  در این موارد من چندین گزارش، مستندات از زندان اوین و رجایی شهر منتشر کرده‌ام. (گزارش با اسامی کامل زندانیانی که زخم بستر، هپاتیت وایدز گرفتند در اثر عدم رسیدگی پزشکی جان خودرا ازدست دادند گزارش در مورد درگیری‌های فردی و گروهی به خاطر مافیای ورود مواد‌مخدر، گزارش در مورد وارد کردن موادمخدر توسط زندانبانان و شخص حسینی مسول بند دو دارالقران خواهرزاده امیریان معاون زندان رجایی‌شهر که درنهایت منجر به بازداشت حسینی شد گزارش درموردجنایتکارانی چون مومنی و رشیدی رئیس ومعاون اوین وقبادی رذل‌ترین رئیس حفاظت اوین و محمد مردانی وامیریان از رئیس ومسولان تراز اول زندان رجایی‌شهر و گزارش از اعدام‌هایی که هرهفته یکبار از پنجره بند دو دارالقران عینا مشاهده می‌کردم که چگونه وقتی یکی از زندانیان به محل اعدام منتقل شد و از اعدام رهایی یافت دست و پاهاش را با زنجیر بسته بودند با دریل برقی زنجیرها را بریدند و بازکردند و سوقصدها ولخت کردن‌ها وشنیع‌ترین آن وقتی زندانی بعداز اعزام به دادگاه یا مراکز درمانی به زندان وقرنطینه زندان برمی‌گشت مسولان زندان وی را به اتاق پارک می‌بردند و قرص تخلیه وبه خوردش می‌دادند و باید هر چند بار روی کاسه دستشویی می‌رفت باوجود بودن دوربین ودر حضور یک مامور دستشویی می‌کرد تا اگر از معده ودستشویی وی بسته مواد بیرون بیاید ضبط وبرای زندانی پرونده‌سازی کنند و ماهها از حق تلفن و ملاقات محرومش کنند آنها  سه روز زندانی را در همچین حالتی که قرص خورش می‌کردند نگه میداشتند تا بالا ویا پایین بیاورد یکی از بارزترین وشنیع‌ترین نوع شکنجه وهتک حرمت بود.</blockquote><blockquote>انتشار این فیلمها از زندان اوین در مقایسه با فاجعه‌ای که هر روزه در زندان های به مراتب بدتر، کلانتری‌ها و مراکز پلیس ازجمله آگاهی شاپور و در دیگر زندان‌ها ومراکز امنیتی برروی زندانیان اعمال می‌شود تنها قطره‌ای از دریا است! زندان تهران بزرگ، عادل‌آباد شیراز، دیزل‌آباد کرمانشاه، آگاهی شاپور و کهریزک ووو..جهنمی است که یه اراده عمومی می‌طلبد تا جمهوری اسلامی را وادار کرد که به نهادهای حقوق بشری، گزارشگر ویژه حقوق بشر جاوید رحمان و یا سازمان عفو بین الملل اجازه‌ی بازدید از زندانهای رژیم داده شود.</blockquote><blockquote>انتشار این  کلیب ها هر چند فقط ذره ای ازتوحش وبربریت شکنجه‌گاههای جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد اما مهر تایید محکمی  بر تمام گزارش‌ها و بیانیه‌های افشاگرانه‌ی ما زندانیان سیاسی است که سالهای زیادی از عمرمان را در زندان‌های رژیم سپری کردیم و نیز یک رسوایی جدید و انکار نشدنی دیگر برای رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی</blockquote><blockquote>فرجام سخن اینکه،</blockquote><blockquote>خطابم به رئیسی وشخص خامنه‌ای است با وجودتمام هزینه های که امکان دارد. برایم در پی داشته باشد. اگر مسئولان حکومتی صادق هستند. حاضر نیستندگزارشگر ویژه حقوق بشر و یا نمایندگان صلیب سرخ را به درون زندان‌ها راه بدهند حاضرم تنها با یک دوربین ساده ودر پوشش یک زندانی بازداشتی به درون زندان های ایران بروم گزارش و مستندات را از وضعیت زندان و هر انچکه درون زندان‌های جهنمی حکومت می‌گذرد به ثبت برسانم ..آقای رئیسی و رئیس سازمان زندان‌ها و آقای محمدی رئیس زندان اوین و اژه‌ای پوزش ومعذرت خواهی شما از رهبر و امام زمان هیچ دردی از زندانیان سیاسی وخانواده‌های آنان ومن نوعی که جوانی وزندگی وتنها فرزندم را در این راه به خاطر سالها زندان وحبس ازدست دادم دوا نمی‌کند پوزش ومعذرت خواهی شما نمی‌تواند مرهمی بر درد خانواده امیر میرصیافی‌ها وشاهرخ زمانی‌ها وهدی صابر‌ها ودگمه‌چی‌ها  ودهها زندانی که یا در اثر شکنجه شما وعدم رسیدگی پزشکی جان باختند یا به طرز مشکوکی زندگی انها به پایان رسید. شما اینقدر وقیح و بی شرم ومجیز‌گو هستید که از رهبر معذرت خواهی کردید این در حالی است بایداز مردم ایران وخانواده‌های زندانیان وزندانیان سیاسی معذرت خواهی می‌کردید.</blockquote><blockquote>شرم بر شما </blockquote><blockquote></blockquote><blockquote>بهنام ابراهیم زاده شهریور ماه ۱۴۰۰</blockquote><blockquote></blockquote><blockquote><nowiki>https://t.me/behnima</nowiki></blockquote><blockquote>#زندان_اوین_قتلگاه</blockquote><blockquote>#قبادی_جنایتکار</blockquote><blockquote>#نه_به_سرکوب_وزندان_شکنجه</blockquote><blockquote>#محاکمه_آمران‌و‌عاملان_مرگ‌های_کرونایی</blockquote><blockquote>#محاکمه_مسولان_زندانبانان</blockquote>
 
== شهریار جدید ==
شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهزاده نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل‌می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند.
 
گرامشی با نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری می‌شود و نظریات او درباره‌ی هژمونی در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شخصیت او را شکل می‌دهد. آثار گرامشی زمینه‌ساز نظریه‌پردازان مارکسیستی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی قرار دهند.
 
در "شهریار جدید" او اثر شهریار ماکیاول را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم و موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت.گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."
 
== سخنان گرامشی ==
* شیفتگان درگاه  استبداد! اگر با مردم نیستید بر علیه مردم عمل نکنید!
* یک حکومت تضعیف‌شده، شبیه یک ارتش در حال شکست است!
* کلیدی‌ترین پرسش برای فلسفه سیاسی در طول تاریخ، چگونگی اداره کشور توسط بهترین حکومت بود. یا بهترین رژیم سیاسی کدام است. چگونه می‌توان از رژیم بد به حکومتی شایسته دست یافت.
* بشریت اکنون می‌داند که کدام رژیم سیاسی شر مطلق است،  در این حوزه دستش خالی نیست.
* فیلسوفان عصر روشنگری، در تبیین حکومت‌های سکولار، اهدافشان ناظر بر جهان‌شمول بودن universal آن بوده‌است.
* صلح جهانی کانتی  cosmopolita  peace. و شهروند جهانی بودن هدفی در محدوده اروپا نبود، اگرچه کانت به آلمانی می‌نوشت اما هرگز مخاطبش مردم آلمان نبوده‌است.
* دموکراسی نوین جهان حاصل چهارصد سال جدال نظری و عملی است،  انتخابی بودن حاکمان،  سکولاریسم یا جدایی دین از دولت،  تفکیک قوای سه‌گانه،  و رعایت حقوق بشر،  اجزا  لاینفک این دموکراسی است. فقدان هر کدام از اجزای فوق آن دموکراسی ناقص و مستحق براندازی است.
* این دموکراسی شامل دوران اولیه قانونمداری، دوران میانی عدالت محوری و شرایط کنونی دفاع از محیط زیست ایجاد نهادهای مستقل از قدرت سیاسی ngo‌ها و منشور جهانی  حقوق بشر، از مصوبات تخطی‌ناپذیر سازمان ملل تبدیل شد.
* دموکراسی ناقص و سیستم اداری منبعث از آن هرگز قادر نیست، منطبق بر رضایتمندی مردم، اقتصاد، فرهنگ، حقوق و وظایف شهروندی را ساماندهی کند.
* به جای مردم، برای مردم، پیشاپیش مردم، به دنبال مردم نباید تصمیم و حرکت کرد، بلکه باید با مردم و از خواسته‌های مردم حمایت کنیم!
* در چنین شرایطی مردم به تحقق حق و انجام درست وظیفه خویش عمل خواهند‌کرد!
* … در تغییر و تحولات اخیر، فلسفه‌ی عمل «لحظه‌ی هژمونی» را مطالبه می‌کند. … دوره‌ای بحرانی با پی‌آمدهای غیرقابل پیشبینی است، از میان رفتنی که در آن «کهنه از بین می‌رود و نو نمی‌تواند جایگزین شود». بنابراین، «رهنمود معقول و معنوی» عامل تعیین‌کننده در کسب هژمونی است: پیش از آن که یک گروه اجتماعی به تصرف قدرت حکومتی دست یازد، می‌تواند و در حقیقت باید که رهبر باشد؛ پس از آن، و هنگامی که این گروه اجتماعی اِعمال قدرت نموده و حتا پس از این که کنترل را به طور کامل به دست گرفت، یعنی پس از آن که به قدرت مسلط تبدیل شد، کماکان باید موضع رهبری را حفظ کند.
* فرهنگ چیزی است کاملاً متفاوت، فرهنگ سازمان است، فرهنگ نظم درونی فرد است، شکل دادن به شخصیت خود است؛ فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست که به‌کمک آن شخص به درک ارزش تاریخی خود و عمل‌کرد خود در زندگی؛ و حقوق و وظائفش توفیق می‌یابد. اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود، از طریق سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌هائی که مستقل از اراده‌ی فرد باشد آن‌طور که در قلم‌روی حیوانات و گیاهان که در آن هرواحد ناآگاهانه اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند و متمایز می‌سازد-انجام نمی‌پذیرد. مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است، یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت. در غیر این‌صورت چه‌گونه می‌توان این حقیقت را که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است با توجه به این که استثمارگر و استثمارشونده، خالقان ثروت و مصرف‌کنندگان خودخواه آن همیشه وجود داشته‌اند، توضیح داد؟ حقیقت این است که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و
 
== کتاب‌شناسی گرامشی ==
انتشارات اینودی اولین مجموعه‌ی کامل کارهای گرامشی را در دوازده جلد در طی سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۱ منتشر ساخت. این مجموعه شامل پنج جلد از نوشته‌های سیاسی وی بود. مقاله‌های درج شده در مطبوعات عمده‌ی این نوشته-ها را تشکیل می‌دهد که به شرح زیر طبقه‌بندی شده‌اند:
 
۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ - نوشته‌های دوران جوانی
 
۱۹۱۶ تا ۱۹۲۰ -  در زیر طاق‌بنای تاریخی آنتونالیانا
 
۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ -  نظم نوین
 
۱۹۲۱ تا ۱۹۲۲ -  سوسیالیسم و فاشیسم: نظم نوین
 
۱۹۲۳ تا ۱۹۲۶ -  بنای حزب کمونیست
 
مجموعه‌های دیگری نیز پس از آن به این فهرست افزوده شد. اینودی در سال ۱۹۸۰ انتشار مجموعه‌ی جدیدی از کارهای گرامشی را آغاز نمود که شامل هفت جلد از نوشته‌های سیاسی وی است که آخرین تحقیقات را در زمینه‌ی نوشته‌ها و روش‌شناسی نقادانه را در نظر گرفته است.<ref>کتاب آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی صفحه ۳۴</ref>
 
چاپ اول دفترهای زندان توسط انتشارات این‌آودی بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۵۱ انجام گردید. ناشر یادداشت‌های گرامشی را بر اساس موضوع دسته‌بندی نموده و در شش جلد با عنوان‌های زیر منتشر ساخت:
 
سال ۱۹۴۸- ماتریالیسم تاریخی و فلسفه‌ی بنه‌دیتو کروچه
 
سال ۱۹۴۹- روشنفکران و سازمان فرهنگی
 
سال ۱۹۴۹- جنبش برای آزادی و وحدت
 
سال ۱۹۴۹- یادداشت‌هایی پیرامون ماکیاولی، سیاست، و دولت مدرن
 
سال ۱۹۵۰- حیات و فرهنگ ملی
 
سال ۱۹۵۱- گذشته و حال
* ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه‌فهم جامعه‌شناسی بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
* گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
* رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
* گذشته و حال
* ت‍زه‍ایی درب‍ارهٔ ت‍اک‍ت‍یک‌های ح‍زب ک‍م‍ون‍ی‍س‍ت ای‍ت‍ال‍ی‍ا (ت‍زه‍ای رم)، ترجمهٔ محمد حاجی‌زاده، تهران: نشر تاریخ، ۱۳۵۸
* دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
* ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
* پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ [[جلال آل احمد|جلال آل‌احمد]]، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۷
* شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
* دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ عباس میلانی، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
* ماتریالیسم تاریخی
* نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
* سوسیالیسم فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
* معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو
 
نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به مسکو فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار پالمیرو تولیاتی دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون هژمونی، جامعه‌ی مدنی، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.
 
== گاهشمارِ زندگی آنتونیو گرامشی ==
 
*  ۱۸۹۱ در ۲۲ ژانویه در آلس Ales، نزدیک کالیاری Cagliari به دنیا آمد.
* ۱۹۱۱ دوره‌ی دبیرستان را در کالیاری به پایان رساند؛ در نوامبر همین سال در رشته‌ی ادبیات دانشگاه تورین پذیرفته شد.<ref>جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ ۱۳۶۰ صفحه ۸۶
</ref>
* ۱۹۱۳ به سوسیالیست‌های بخش تورین پیوست.
* ۱۹۱۵ در ۱۰ دسامبر به تیم سردبیری آوانته !Avanti‌ در تورین ملحق شد.
* ۱۹۱۷ در ادامه‌ی فعالیت‌های ژورنالیستی‌اش به مدیریت نشریه‌ی فریاد خلق del Grido popolo برگزیده‌شد. به عنوان دبیر کمیته‌ی اجرایی موقت حزب سوسیالیست، شاخه‌ی تورین، انتخاب گردید.
* ۱۹۱۸ انتشار فریاد خلق متوقف شد.
* ۱۹۱۹ وی به همراه تاسکا، ترراسینی، و تولیاتی نشریه‌ی نظم نوین را بنیان نهاد. اولین شماره‌ی این نشریه در اول ماه مه منتشر شد.
* ۱۹۲۰ در ماه سپتامبر در جنبش اشغال کارخانه شرکت نمود. آخرین شماره‌ی نشریه‌ی نظم نوین در ۳۴ دسامبر منتشر گردید.
* ۱۹۲۱ اولین شماره‌ی روزنامه‌ی نظم نوین، ارگان کمونیست‌های تورین، در اول ژانویه منتشر شد. وی در ۳۱ ژانویه به عضویت کمیته‌ی اجرایی حزب کمونیست ایتالیا، که در همان روز در لی‌وُرنو تشکیل شده‌بود، انتخاب گردید.
* ۱۹۲۲ در ماه مارس به سمت نماینده‌ی حزب کمونیست ایتالیا در کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال کمونیستی انتخاب شد. در ۲۶ مارس عازم مسکو گردید. در ماه ژوئن، در کنگره‌ی دوم انترناسیونال شرکت نمود. در ماه سپتامبر به خاطر کسالت در کلینیکی در مسکو بستری شد و در همان جا بود که با همسرآینده‌اش، جولیا شوخت Schucht‌Julia، آشنا شد.
* ۱۹۲۳ هنگام اقامتش در مسکو، پلیس ایتالیا حکم دستگیری وی را در غیابش صادر نمود. در سوم دسامبر، پس از آن که از سوی کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال به عنوان رابط حزب کمونیست ایتالیا با دیگر احزاب کمونیست اروپا انتخاب شد، وارد وین گردید.
* ۱۹۲۴ اولین شماره‌ی نشریه‌ی وحدت l’ Unità‌ در میلان منتشر شد. انتشار سومین دوره‌ی نظم نوین، این بار هر دو هفته یک‌بار از اول ماه مارس در رُم آغاز گردید. گرامشی در ششم آوریل به عنوان نماینده‌ی مجلس از ونیتو Veneto‌ انتخاب شد. در ۱۲ ماه مه به ایتالیا بازگشت. پسرش، دلیو Delio، در ماه اوت در مسکو به دنیا آمد.
* ۱۹۲۵ وی در ژانویه با تاتیانا شوخت Schucht Tatiana، خواهر جولیا، در رُم مالقات نمود. در مارس و آوریل در نشست پنجم کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال در مسکو شرکت نمود
* ۱۹۲۶ در ماه ژانویه، در کنگره‌ی سوم حزب کمونیست ایتالیا در لیون Lyon‌ شرکت نمود. در ماه اوت، پسر دوم او، جولیانو Giuliano، در مسکو به دنیا آمد. وی در هشتم نوامبر و به‌رغم مصونیت پارلمانی، دستگیر و در رجینا کوئلی Coeli Regina زندانی شد. در ۱۸ نوامبر به پنج سال زندان انفرادی محکوم گشت و در ۷ دسامبر به جزیره‌ی اوستیکا Ustica انتقال یافت.
* ۱۹۲۷ در ۱۴ ژانویه، حکم جلب وی از سوی دادگاه نظامی میلان صادر شد. در ۲۰ ژانویه از جزیره‌ی اوستیکا منتقل شد و در ۷ نوامبر به زندان سان‌ویتوره san vittore سپرده‌شد.
* ۱۹۲۸ در ۱۹ مارس در دادگاه ویژه محاکمه شد. یازدهم ماه مه به رُم فرستاده شد و روز بعد وارد زندان رجینا کوئلی شد. محاکمه‌ی رهبری حزب کمونیست ایتالیا در ۲۸ ماه مه آغاز گردید. وی در ۴ ژوئن به بیست سال و چهار ماه و پنج روز زندان محکوم شد. در ۱۹ ژوئیه به زندان ویژه در توری Turi، نزدیک باری Bari، منتقل گشت.
* ۱۹۲۹ در هشتم فوریه، نوشتن دفترهای زندان Notebooks Prison را آغاز نمود.
* ۱۹۳۱ در ماه اوت، در بحبوحه‌ی بیماری شدیدش، دچار یک بحران جدی جسمی شد.
* ۱۹۳۲ به دنبال اعلام عفو، حکم زندان وی به ۱۲ سال و ۴ ماه کاهش یافت.
* ۱۹۳۳ در ۷ ماه مارس، بحران جسمی بار دیگر به وی دست داد. در ماه ژوئیه، از تاتیانا خواست که برای انتقال وی به درمانگاه یک زندان دیگر تقاضانامه بفرستد. این تقاضانامه در ماه اکتبر پذیرفته شد. وی در ۱۹ نوامبر از زندان توری به طور موقت به زندان چی‌ویتاوکیا Civitavecchia منتقل شد. در ۷ دسامبر، با اجازه‌ی مقامات زندان در کلینیک دکتر کوسومانو Cusumano Doctor در فورمیا Formia‌ بستری شد.
* ۱۹۳۴ وی از مقامات تقاضای آزادی مشروط نمود که در ۳۵ اکتبر مورد پذیرش قرارگرفت.
* ۱۹۳۵ در ماه آوریل می‌خواهد که وی را به کلینیک خصوصی فیازوله Fiesole‌ نزدیک فلورنس منتقل کنند. در ماه ژوئن بیماری وی بار دیگر به طور جدی اوج یافت. در ۲۴ ماه اوت در کلینیک کویی‌زیزانا Quisisana‌ در رُم بستری شد.
* ۱۹۳۷ دوران آزادی مشروط وی در ماه آوریل به پایان رسید و وی آزادی کامل‌اش را به دست آورد. در ۲۵ آوریل دچار خونریزی مغزی شد و دو روز بعد، در ۲۷ آوریل جان باخت. خاکستر پیکر وی پس از فروپاشی فاشیسم در گورستان پروتستانها در رُم به خاک سپرده‌شد.


== منابع ==
== منابع ==
<references /><references />
<references /><references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۱۸

آنتونیو گرامشی
گرامشی ۳.JPG
زمینهٔ کاری فعال سوسیالیست
زادروز ۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱
روستای آلس نزدیک کالیاری
مرگ ۲۷ آوریل ۱۹۳۷
ملیت ایتالیایی
علت مرگ بعلت عوارض ناشی از بیماری و زندان
بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا
پیشه سیاستمدار، روزنامه‌نگار، نویسنده
دلیل سرشناسی مشارکت در مبارزات سوسیالیستی
اثرگذاشته بر مردم جهان از ابتدای قرن بیستم
اثرپذیرفته از مارکس، هگل، لنین

آنتونیو گرامشی، (زاده‌ی۲۲ ژانویه‌ی ۱۸۹۱ درگذشت ۲۷ آوریل ۱۹۳۷)[۱] نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است که بیش از هر چیز به خاطر تبیین مفهوم “هژمونی” شهرت دارد. گرامشی یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود (۱۹۲۱) در سال ۱۹۲۶ به دست فاشیست‌ها زندانی شد و باقی عمرش را در زندان گذراند. با وجود شرایط نامساعد جسمی در زندان نیز مطالعات خود را ادامه داد. نتیجه تحقیقات او پس از سقوط فاشیسم در کتابی با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۳۵-۱۹۲۹) منتشر شد که اساس نظریات او را شکل می‌دهد.

مشخصات اصلی ایده‌های (مارکسیستی) گرامشی عبارتند از زیر سوال بردن جبر اقتصادی و رد ایده قوانین تاریخ. این نظریات به بهترین شکل در سخنان او درباره انقلاب روسیه تبلور یافته‌است.

گاهشمار زندگی آنتونیو گرامشی

آنتونیو گرامشی، مبارز فعال و پرشور کمونیست و جنبش جهانی کارگری، بنیانگذار حزب کمونیست ایتالیا، از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دانشگاه تورین تحصیل کرد. در سال ۱۹۱۳ عضو حزب سوسیالیست ایتالیا شد. در سالهای جنگ اول جهانی، سردبیری هفته‌نامه‌ی سوسیالیستی «ایل گریدو دل پوپولو» (فریاد خلق) را بر عهده‌داشت و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر، طی مقاله‌ای در این نشریه از انقلاب سوسیالیستی روسیه حمایت کرد.

در آغاز ۱۹۱۷، گرامشی به‌عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی محلی سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo (فریاد خلق) کار می‌کرد و نیز با Avanti! (به پیش!) هم‌کاری داشت. در نخستین ماه‌های پس از انقلاب فوریه‌ی روسیه، همچنان اخبار مربوط به انقلاب در ایتالیا به‌ندرت منعکس می‌شد. این اخبار عمدتاً به چاپ مقالات آژانس‌های خبری لندن و پاریس محدود بودند. در آوانتی پوشش خبری مربوط به روسیه در مقالاتی با امضای «جونیور»، نام مستعار واسیلی واسیلویچ ساچاملین، یک تبعیدی روس انقلابی و سوسیالیست جای می‌گرفت.[۲]رهبری حزب سوسیالیست ایتالیا (PSI)، به‌منظور فراهم کردن اطلاعات قابل‌اتکا برای سوسیالیست‌های ایتالیا تلگرامی به اودینو مورگاریِ نماینده که در لاهه بود، زد و از او خواست تا به پتروگراد برود و با انقلابیون تماس برقرار کند. سفر انجام نشد و مورگاری در ژوییه به ایتالیا بازگشت. در ۲۰ آوریل، آوانتی! یادداشتی به قلم گرامشی در مورد تلاش نماینده برای سفر منتشر کرد و مورگاری را «سفیر سرخ» نامید. شور و شوق گرامشی در رابطه با وقایع روسیه مشهود بود. گرامشی در آن موقع معتقد بود که قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر ایتالیا برای مواجه شدن با جنگ ارتباط مستقیمی با قدرت پرولتاریای روسیه دارد. او می‌اندیشید که با انقلاب در روسیه، تمام مناسبات بین‌المللی به نحوی بنیادین تغییر خواهد کرد. در ۱۹۱۹ هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» نظم نوین (Ordine Nuovo) را به همراه تولیاتی و دیگران در تورین، مهم‌ترین مرکز صنعتی ایتالیا و مقر کارخانه‌های فیات به‌راه انداخت؛ جایی که جنبش کارگری در اوج خود بود و زمینه‌ساز شکل‌گیری شوراهای کارگری در «دو سالِ سرخ» بود. این نشریه نقش بسیار مهمی در کمک به سازمان‌دهی شورا‌ها و انعکاس فعالیت آن‌ها داشت. گرامشی با انتقاداتی که به حزب سوسیالیست ایتالیا داشت،

در ۱۹۲۱ حزب کمونیست ایتالیا را پایه‌گذاری کرد. او در ۱۹۲۲ به‌عنوان نماینده‌ی کمونیست‌های ایتالیا به مسکو رفت و چند سال با کمینترن کار کرد. در انتخابات عمومی ایتالیا در ۱۹۲۴ که فاشیست‌ها اکثریت یافتند، گرامشی به نمایندگی مجلس انتخاب شد، و چون در آن زمان هنوز مصونیت پارلمانی رعایت می‌شد، توانست برای فعالیت به رم بازگردد. در همان سال وی به دبیر کلی حزب کمونیست ایتالیا برگزیده شد. در سال ۱۹۲۴ به پیشنهاد و پیگیری گرامشی، روزنامه‌ی «اونیتا» (وحدت) ارگان کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست ایتالیا در شهر میلان شروع به کار کرد. در سال ۱۹۲۴ فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس ایتالیا به رهبری او سیاست فاشیسم را افشاء و تقبیح کرد.

در ۱۹۲۶ گرامشی دستگیر شد، و پس از مدتی به‌علت بیماری‌ای که از دوران کودکی از آن رنج می‌برد، او را به زندان خاصی فرستادند، و اجازه دادند که با محدودیت‌هایی دفتر یادداشت و قلم دریافت کند. از ۱۹۲۹ بود که اولین یادداشت‌های زندان را نوشت، که توسط خواهرزنش از زندان خارج می‌شد. فاشیست‌ها عملا تا آخر عمرش از ترس این انسانِ گوژپشت اما نابغه‌، او را در زندان نگه داشتند. گرامشی سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۷ را در زندانهای رژیم فاشیستی موسولینی گذراند. از آنجا که سخت بیمار بود، واپسین روزهای زندگی‌اش را در بیمارستان گذراند و در حالیکه قرار بود روز ۲۱ آوریل ۱۹۲۷ آزاد شود، بیماریهای سخت و گوناگونش چنین اجازه‌ای به او نداد. سرانجام گرامشی، یک هفته بعد در ۲۷ آوریل در بیمارستان «کی سیسانا» رم درگذشت. تاتیانا خواهرش هنگام ترتیب مراسم تدفین موفق شد «یادداشتهای زندان» گرامشی را که ۳۳ دفتر را شامل می‌شد، مخفیانه از اتاقش خارج سازد و به صورت محموله‌ی دیپلماتیک به مسکو بفرستد.گرامشی در ۱۹۳۷ به علت بیماری درگذشت، و خواهر زنش موفق شد که مجموعه‌ی ۳۳ دفتر یادداشت را به دست دیگر رهبران کمونیست ایتالیا که در تبعید در مسکو به سر می‌بردند، برساند. این یادداشت‌ها به‌تدریج پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد.

بنیانگذاری حزب کمونیست ایتالیا

نوزدهم ژوییه‌ی ۱۹۲٠ دومین کنگره‌ی انترناسیونال کمونیستی در مسکو برگزار شد. از گروه نظم نوین کسی در هیئت نمایندگی حزب سوسیالیست ایتالیا حضور نداشت. در این ‌هیئت بوردیگا، رهبر جناح “امتناع”‌ و یکی از مخالفین سیاست پارلمانی و انتخاباتی حزب حضورداشت. جیاسینتو منوتی سراتی از «هواداران سیاست انتخاباتی » عضو دیگر این هیئت بود. این دو بر سر مسئله‌ی پارلمانتاریسم اختلاف نظر داشتند، اما، هر دو بر سر خط سیاسی کمونیست‌های تورین نظری خصمانه داشتند. در طی روند کنگره، گرامشی و اعضای نظم نوین اعتبار زیادی کسب کردند.‌ جنبش شوراها در ایتالیا به پایگاه کارگران تورین محدود بود، اما، اخبار مربوط به مبارزات آن و پروژه‌ی سیاسی‌اش از طریق نوشته‌های گرامشی به لنین رسید. لنین از طریق یکی از کارگزاران انترناسیونال که به ایتالیا فرستاده ‌بود این فرصت را یافت که طرح گرامشی «برای بازسازی حزب سوسیالیست» را مطالعه کند. از این رو، وی در «تزهایی در باره‌ی وظایف بنیادین کنگره‌ی دوم انترناسیونال کمونیستی» می‌گوید که پیشنهادهای گرامشی “کاملًا در انطباق با اصول بنیادین انترناسیونال سوم” قرار دارند.[۳] در جلسه‌ی سی‌ام ژوئیه، لنین در پاسخ به سراتی که اعلام کرد: وی طرفدار پاکسازی تدریجی جناح سازشکارِ حزب سوسیالیست بوده اما مخالف انشعاب است، تأکید نمود: باید به صراحت به رفقای ایتالیایی بگوییم که خط سیاسی نظم نوین منطبق بر خط انترناسیونال کمونیستی است، نه خط اکثریت رهبران کنونی حزب سوسیالیست و گروه پارلمانیشان .... به این خاطر است که باید به رفقای ایتالیایی و تمامی حزب‌هایی که دارای جناح راست می‌باشند بگوییم: این گرایش رفرمیستی ه‌یچ وجه مشترکی با کمونیسم ندارد.‌ سیاست «امتناع» بوردیگا نیز از نقد تند لنین مصون نماند. این ادعا که هر گونه مشارکت پارلمانی در دولت بورژوایی خطرناک است به خطاست. «انهدام پارلمان» باید حاصل مبارزه‌ای باشد که در درون پارلمان جاری است.

لنین، سپس، نتیجه گرفت: «در حال حاضر، پارلمان نیز صحنه‌ای برای مبارزه‌ی طبقاتی است»  گرامشی در ۲۱ اوت همان سال نوشت: با یادآوری روزهای پُرشور آوریل گذشته، ما و بی‌تردید تمامی رفقای بخش‌ها و تمامی کارگران از این بابت بسیار خوشنود هستیم که نظر کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال سوم از رأی اکثریت نمایندگان ایتالیایی حزب بسیار متفاوت است؛ این خبر که بالاترین مرجع جنبش انترناسیونالیستی کارگران از رأی “ دو-آتشه‌های” تورین پشتیبانی نمود برای ما بسیار مسرت‌بخش است. در حالی که برخی از سرشناس‌ترین رهبران سوسیالیست ایتالیا هنوز در روسیه بودند، مبارزه‌ای در ایتالیا شروع شد که شکست قطعی اقدام انقلاب ۱۹۱۹-۱۹۲٠ را به دنبال داشت. این بار نیز، این لجاجت سرمایه‌دارها بود که منجر به شورش کارگران شد. اتحادیه‌ی صنفی کارگران فلزکار خواهان افزایش دست- مزدها بود که از سوی صاحبان کارخانه‌ها رد گردید. به این دلیل، کارگران فلزکار تمامی کارخانه‌های فلزکاری را در شبه‌جزیره اشغال کردند. به مدت یک ماه، بیش از نیم میلیون کارگر، مسلح به هر چه که می‌شد، کنترل کارخانه‌ها را با حفظ تولید به دست گرفته‌بودند. در تورین، مدیریت کارخانه‌ها به دست شوراها افتاد. کارگران در لومباردی، لیگوریا، توسکانی، امیلیا و هم چنین در بعضی از شهرهای جنوب نیز دست به اقدام‌های مشابه زده و سعی نمودند که تا مدیریت تولید را به دست بگیرند. از مجموعه‌ی آن چه که اتفاق ‌افتاد این گونه به نظر می‌رسید که فرضیه‌ی گرامشی سرانجام توسط واقعیت به ثبوت رسید. اما، او در شماره‌ی دوم سپتامبر آوانته! سرمقاله‌ای را با لحنی مأیوسانه نوشت: «این واقعیت که اشغال کارخانه‌ها به این آسانی ممکن شد نیاز به تعمق بسیار دارد. کارگران نباید از این موضوع دچار توهم شوند.» و افزود، «آیا این نشانه‌ی ضعف سرمایه‌داری بود و یا آن که نشان از درجه‌ی توان پرولتاریا دارد، به خودی خود نشان‌دهنده‌ی موضع مشخصی نیست.  قدرت کماکان زیر کنترل سرمایه باقی می‌ماند.» در این مورد گرامشی اشتباه نمی‌کرد. با گذشت روزها، جبهه‌ی سرمایه‌دارها متحد ماند، در حالی که صفوف کارگران شقه-شقه شد و تحت تأثیر دسته‌بندی‌های داخلی به شدت تضعیف گردید. بار دیگر، عدم وجود رهبری متمرکز برای جنبش به بهای گزافی تمام شد. نخست، شرکت در قیام یکپارچه نبود. شمار بسیاری از پرولتاریا سردرگم بوده و کناره‌گرفتند. اتحادیه‌های صنفی صرفاً میانجیگری حکومت را برای پایان دادن به دعوا در نظر داشتند. اقلیت انقلابی از وزن کافی برای ایجاد تغییر سمت رادیکال در رهبری حزب سوسیالیست برخوردار نبود. در میان کارگران، شتاب‌زدگی و تندروی برخی از دسته‌بندیها باعث بروز اختلافهای داخلی و شکاف گردید. انقلاب عملًا به رأی گذاشته شد و از سوی مجمع عمومی کنفدراسیون کار رد‌شد. با میانجیگری و طرح مصالحه‌ای از سوی جیولیتی نخست وزیر وقت ایتالیا، اشغال کارخانه‌ها به پایان رسید و بار دیگر شوراها شکست خوردند. در اولین روزهای اکتبر ۱۹۲٠ کارگران در همه جا به سر کار بازگشتند. انتشار نظم نوین در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها به طور موقت تعطیل شد. به دنبال از سرگیری انتشار نشریه، گرامشی دو مقاله زیر عنوان «حزب کمونیست» در شماره‌های چهارم و نهم اکتبر منتشر ساخت. در این مقاله‌ها، وی به بررسی و تحلیل وضعیت سیاسی ایتالیا و وظایف حزب کارگران می‌پردازد. گرامشی حتا در اوج مبارزه‌ی کارگران فلزکار نیز از دادن شعارهای توخالی «کارگرگرایی» خودداری نمود. درعوض، از دیدگاه وی کارگر از نظرعقلانی تنبل بوده، چیزی فراتر از وضعیت حال را نه می‌داند و نه می‌خواهد که ببیند، و به این دلیل هنگام انتخاب رهبرانش فاقد هرگونه معیار سنجش بوده و می‌گذارد که با وعده و وعید او را بفریبند؛ می‌خواهد باور داشته‌باشد که هر آن چه را که خواست می‌تواند با کمترین تلاش و بدون آن که چندان بیندیشد به دست آورد.» این بیان تلخ واقعیت بود. تئوریسین شوراها بدون زیر پا گذاشتن نظرگاه عمومی‌اش اما به هیچ وجه حاضر نشد که تن به عوامفریبی روز بدهد. کارگر آزادی‌اش را تنها می‌تواند در حزب کمونیست پیدا کند، “جایی که وی می‌تواند بیندیشد، فراتر از حال را ببیند، و دارای مسئولیت است؛ جایی که وی هم سازمانده‌ی کرده و هم سازمان داده می‌شود؛ جایی که وی  خود را بخشی از پیشآهنگ احساس نموده که به پیش می‌راند و بخش بزرگی را نیز با خود می‌برد.  در فاز سیاسی داخلی و بین‌المللی معاصر مسئله‌ی شکل‌گیری حزب کمونیست در صدر مسایل قرار می‌گیرد. حزب سوسیالیست، حزب سنتی کارگران ایتالیا: نتوانسته است خود را از روند از هم پاشی که ویژه‌ی دوره‌ی حاضر است مصون نگاه دارد. این حزب مجموعه‌ای از احزاب است؛ اگر چه حرکت می‌کند، اما با تنبلی و سستی بسیار گام برمی‌دارد؛ همواره در معرض خطر است که به راحتی طعمه آسانی برای ماجراجویان، جاه‌طلبان، و شهرت‌طلبانی شود که فاقد هر گونه جدیت سیاسی هستند؛ به دلیل نامتجانس بودن، شدت سایش در چرخ دنده‌های‌ا‌ش آن را کاملًا فرسوده کرده و از رمق انداخته‌است؛ این حزب ه‌یچ گاه توان آن را ندارد که رنج و مسئولیت اقدام انقلابی را که نیاز فوری شرایط عینی است بپذیرد. با تکیه بر شناخت فوق است که می‌توان پاسخ به این معضل تاریخی را پیدا نمود که چرا به جای آن که حزب به توده‌ها آموزش داده و آنها را هدایت کند، این توده‌ها هستند که به حزب طبقه‌ی کارگر “آموزش داده” و آن را به پیش می‌رانند ... در واقع، این حزب سوسیالیست، که مدعی راهبر و راهنمای توده‌هاست، چیزی جز دفتر اسنادِ رسمی نیست که با فروتنی سرگرم به ثبت رساندن عملیات خود به خودی توده‌هاست. به رغم این همه، اگر در جایی و یا زمانی از وقوع فاجعه‌ای برای جنبش کارگری پیشگیری شده‌باشد صرفاً به این دلیل می‌تواند باشد که “در بخشهای شهری حزب، در اتحادیه‌های صنفی، در کارخانه‌ها و روستاها، هستند گروههای مصممی از کمونیستها که به وظایف تاریخیشان کاملًا آگاهند.” در آن هنگام یک حزب کمونیست در درون حزب سوسیالیست وجود داشت، «که تنها از سازمان علنی، مرکزیت، و از انضباط خاص خویش بی‌بهره بوده، که برای توسعه سریع و بازسازی حزب به مثابه‌ی حزب سراسری طبقه‌ی کارگر امری کاملًا ضروری است.» بر اساس تهایی که توسط کنگره‌ی دوم انترناسیونال سوم به تصویب رسید، بر عهده‌ی کمونیستها بود که تا «بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا را در کوتاهترین زمان ممکن سازمان دهند.» حزب باید در اسم و در عمل به حزب کمونیست ایتالیا، بخشی از انترناسیونال سوم  کمونیستی تبدیل گردد. گرامشی در خلال ماه اوت ۱۹۲٠ گروه‌ی را برای «آموزش کمونیستی» بنا نهاد. او در مقابله با تولیاتی و تراچینی، از پیوستن به گروه انتخاباتی حزب در تورین خودداری نمود. به رغم بهبود روابط در دوره‌ی اشغال کارخانه‌ها، گرامشی کماکان منزوی باقی ماند. در حالی که زمان نام‌نویسی در انتخابات نزدیک می‌شد، حزب نامزدی وی برای شرکت در انتخابات را رد کرد و نام او از لیست اسامی کاندیداهای حزب حذف شد.

در روزهای ۲۹-۲۸ نوامبر، طی نشستی در ایمولا، بخش کمونیستی حزب سوسیالیست ایتالیا رسماً پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. در درون این به اصطلاح «دسته‌بندی ایمولا» گروه بوردیگا متنفذترین بود. این گروه به سبب سابقه‌ی طولانی‌اش در سطح ملی، گرایش به جدایی از حزب داشت. گرامشی که در این نشست حضور داشت، اما، خواهان تلاش در جهت بازسازی از درون بود. آخرین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی نظم نوین در ۲4 دسامبر منتشر شد. پس از آن، نظم نوین از اول ژانویه‌ی ۱۹۲۱ تحت مدیریت گرامشی به روزنامه تبدیل شد. گرامشی در مورد روزنامه‌ی نظم نوین، که جایگزین آوانته!  چاپ تورین می‌شد، نوشت: «سنت تهاجمی روزنامه‌ی حزب سوسیالیست را دنبال نموده، و هم زمان، فشرده‌تر، سنت فعالیت آموزشی و تبلیغاتی هفته‌نامه را نیز ادامه خواهد‌داد.» در واقع امر، بررسی هفتگی فرهنگ سوسیالیستی به میزان زیادی به عنوان تجربه‌ای تکرار ناپذیر باقی ماند. حیات دو ساله‌ی این هفته‌نامه با یکی از دراماتیک‌ترین و در عین حال پرشورترین لحظات در تاریخ جنبش کارگری ایتالیا مصادف بود. اگرچه یک نشریه‌ی کمونیستی «گوشت و خون کارگران» است، اما، روشنفکرانی مانند جوزپه پره-زولینی، پی‌یرو گوبه‌تی، و جورجس سورِل نیز در امور آن شرکت کردند. پره-زولینی بعداً در مورد این هفته‌نامه نوشت: مقاله‌های انقلابی و خردمندانه، بسا بهتر از آن چه که ما در ستون روزنامه ها و نشریه‌های سوسیالیستی آن روز می‌یافتیم. اما، اداره‌ی یک روزنامه و هم زمان دخالت همه جانبه در مبارزه، به نظر من موجب کاهش خلاقیت کیفی این گروه گردید، گروه‌ی که باورهای انقلابی و ابتکار و خلاقیتشان در هم تنیده بود، امری که به ندرت رخ می‌دهد. انتقاد پره-زولینی به یقین به سبب تعصب سیاسی‌اش دچار نارسایی است. اما، تردیدی نیست که نوشته‌های گرامشی در هفته‌نامه‌ی نظم نوین در کنار دفترها، مهمترین میراث تئوریک وی را تشکیل می‌دهند. یک روز پیش از شروع کنگره‌ی هفدهم حزب سوسیالیست ایتالیا در پانزدهم ژانویه‌ی ،۱۹۲۱ گرامشی مقاله‌ای با عنوان کنگره‌ی لی‌وُرنو را در نظم نوین منتشر نمود:«‌سرانجام در لیوُرنو مشخص خواهد شد که آیا طبقه‌ی کارگر ایتالیا توانایی آن را دارد که حزب مستقل طبقه‌اش را از درون سازمان دهد؛ سرانجام معلوم خواهد شد که آیا تجربه‌ی چهار ساله‌ی جنگ امپریالیستی و تجربه‌ی دو ساله‌ی رکود نیروهای مولد جهان خواهد توانست کارگران ایتالیا را نسبت به وظایف تاریخی‌شان متقاعد سازد.» گرامشی در آن زمان مسیری را که بوردیگا در پیش گرفته و به طور فزایندهای از پشتیبانی لنین نیز برخوردار بود، آشکارا پذیرفته بود: جدایی‌ای که میان کمونیست‌ها و سازشکاران در لی‌وُرنو رخ خواهد داد، به ویژه، به این معنا خواهد بود که: طبقه‌ی کارگر انقلابی خود را از گرایش‌های منحط سوسیالیستی که در زیست- واره‌ی انگلی‌شان در دالانهای حکومتی پوسیده گشته‌اند جدا می‌سازد، یعنی راهش را از آن گرایش‌هایی که سعی داشتند با سو‌ی-استفاده از موقعیت برتر شمال دست به ایجاد اشرافیت کارگری بزنند جدا می‌سازد ... طبقه‌ی کارگر انقلابی بر رد این گونه اشکال قلّابی سوسیالیستی مُهر تأیید می‌زند: رهایی کارگران از طریق کسب امتیاز از طریق سازش‌های پارلمانی و بده- بستان‌های وزارتی به دست نمی‌آید. رهایی کارگران تنها از طریق اتحاد میان کارگران صنعتی شمال و دهقانان بی‌بضاعت جنوب در جهت سرنگونی دولت بورژوایی و برپایی دولت کارگران و دهقانان به دست خواهد‌آمد. در کنگره سه گرایش عمده به کشاکش پرداختند. گرایش “بیشنه‌گراهای خواهان حفظ وحدت” مخالف جدایی از سازشکاران بوده و از انترناسیونال پشتیبانی نمود. سازشکاران و کمونیستها دو گرایش دیگر بودند. خط “بیشینه‌گراها” به رهبری سراتی مدافع برنامه‌ی “حداکثر” حزب از طریق اقدام انقلابی برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و اجرای کامل پروژه‌ی سوسیالیستی بود. تعداد رأی‌های بیشینه‌گراها ۹۸٠۲۸ بوده، در حالی که سازشکاران تعداد ۱4۶۹۵ رأی و کمونیستها 5۸۷۸۳ رأی به دست آوردند. کمونیست‌ها – از جمله گروه بوردیگا و گروه نظم نوین – محل کنگره (تئاتر گولدونی) را ترک‌ کردند و در تئاتر سان مارکو گردآمده و پیمان بستند که تا حزب کمونیست ایتالیا را به عنوان عضوی از انترناسیونال سوم بنیان نهند. آمادیو بوردیگا بدون ه‌یچ رقابتی به رهبری حزب نوبنیاد برگزیده‌شد. گرامشی به عضویت کمیته‌ی مرکزی انتخاب شد، اما از کمیته‌ی اجرایی بیرون ماند. وضعیت سیاسی وی نامشخص ماند. وی که در آن زمان تنها سی سال داشت و در درون حزب گمنام بود، به طور عمده به عنوان یک روشنفکر معروف بود. چند سالی طول‌کشید تا وی به عنوان یک رهبر برجسته‌ی کمونیست شناخته‌شود.[۴]

آراء گرامشی

نخستین مقاله گرامشی در سن ۲۰ سالگی، هنگامی که آخرین سال دبیرستان را در جزیره‌ی ساردینیا می‌گذراند و پیش از آنکه سوسیالیست بشود، نوشته‌شد، و آخرین مقاله، گزارشی است که او به کنگره‌ی دوم بین‌الملل کمونیستی (کومینترن) تسلیم کرد. این مقاله ابتدا در شماره‌ی ۱۴ نشریه‌ی رسمی کومینترن به سه زبان آلمانی، فرانسوی و روسی چاپ شد و سپس در مارس ۱۹۲۱ در هفته‌نامه‌ی «اوردینه نوئووو» به زبان ایتالیایی انتشار یافت.

دهه‌ی پر حادثه‌ی ۱۹۱۰ دوره‌ی شکل‌گیری بنیادی شخصیت گرامشی بود. هنگامی که او در سال ۱۹۱۱ با گرفتن بورس تحصیلی جوانان بی‌بضاعت از «ساردینیا» وارد تورین شد، افکار سیاسی‌اش احتمالا از نوع آمیزه‌ی مضامین لیبرالی و سوسیالیستی بود که سالهای پیش از جنگ جهانی اول در جنوب ایتالیا و جزایر آن رواج داشت. گرچه گرامشی به‌سرعت می‌رفت تا هرگونه گرایش در جهت ناسیونالیسم ساردینیایی را در تماس با واقعیت پرولتری پیشرفته‌ترین شهر صنعتی‌ی ایتالیا به دور افکند. لیکن هرگز علاقه‌اش را به مسئله‌ی جنوب از دست نداد. تحول انقلابی‌ی خشونت‌آمیزی که سال ۱۹۰۶ ساردینیا را درهم کوبید و بر سر توده‌های دهقان، کارگران شهری، معدن‌چیان که یکدست از سوی سربازان ایتالیا سرکوب می‌شدند اثر گذاشت. نخستین تجربه‌ی او در مبارزه‌ی طبقاتی و انگیزه‌ی اصلی وی در گزینش سیاست انقلابی بود.

گرامشی در تورین بود که سوسیالیست شد و در اواخر ۱۹۱۳ به حزب پیوست، اندکی پس از ورود به این شهر با آنجلو تاسکا که همکلاس و همسن گرامشی و پسر یک کارگر راه‌آهن بود و از ۱۹۰۹ عضو حزب سوسیالیست بود، دوست شد. این دوستی او را وارد فعالیت تشکیلاتی کرد.

گرامشی که تا اواخر بیش از همه به مسائل فرهنگی و دانشگاهی علاقه نشان می‌داد، در نوامبر ۱۹۱۵ تحصیلاتش را رها کرد و به کار دائم در نشریه «ایل گریدو دل پوپولو» پرداخت. تا پیش از این تاریخ وی فقط ۴ مقاله به چاپ رسانده‌بود. یکی از این مقاله‌ها به نام بی‌طرفی‌ی فعال در اکتبر ۱۹۱۴ نخستین تاخت و تاز سیاسی گرامشی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری بود، چنان در قضاوت به اشتباه رفته‌بود که سبب شد تا مدتها در زمینه‌ی سیاسی قلم نزند، نوشتن این مقاله و تحلیل خطای آن اشتباه فاحشی بود که سالهای علیه او استفاده می‌شد. تاسکا در مقاله‌ای به موسولینی «سردبیر آوانتی» و رهبر جناح چپ حزب سوسیالیست حمله کرده‌بود و گرامشی در این مقاله از موسولینی دفاع کرده‌بود. [۵]

دفترهای زندان

این مجموعه شامل ۳۲ دفترچه بالغ بر ۲۸۴۸ صفحه دست‌نویس مطابق با ۴۰۰۰ صفحه تایپ‌شده می‌باشد.

آنتونیو گرامشی در دفترهای زندان درگیر نبردی دائمی علیه هرگونه جبرباوری مکانیکی بود که نیروهای بالقوه‌ی مارکسیسم را به عنوان یک فلسفه‌ی عمل تحلیل می‌بُرد. این برداشت که ما در حال حاضر شکست خورده‌ایم اما «مسیر تاریخ در بلند‌مدت هم‌راستای ما عمل می‌کند» قطعاً می‌تواند در ایجاد اندکی پایداری در مبارزه مفید باشد، اما هم‌چنین نوعی افیونِ مذهبیِ طبقات فرودست نیز هست، «جایگزینی برای تقدیر یا مشیتِ دین‌های متکی به اقرار»، و در این معنا می‌تواند دلیلی برای انفعال و «خودبسندگی احمقانه» باشد. بنابراین، گرامشی نقد مشهور مارکس از دین را درموردِ خودِ مارکسیسم به‌کار می‌برد. هیچ تضمینی به هیچ‌شکل در تاریخ وجود ندارد، همه‌چیز به توانایی ما در واکاوی، سازمان‌دهی و تشکیل اتحادها وابسته است. این‌مورد را هم‌چنین می‌توان به تجربه‌های مربوط به بحران‌های اقتصادی نیز تسری بخشید.

گرامشی بارها و بارها به رفقایش که معتقد بودند و امید داشتند که بحران‌ها ضرورتاً منجر به فروپاشی نظام سرمایه‌داری ‌شود هشدار داد. او استدلال می‌کرد که این‌گونه نیست، این انتظار که بحران‌های اقتصادی رخنه‌ای در صفوف دفاعی دشمن پدید آورد که پس از آن بتوان ارتشِ خود را به‌شکلی «برق‌آسا» به درون این صفوف گسیل کرد و پیروزیِ استراتژیک قاطعی به‌دست آورد، قضاوتی اکونومیستی و جبرباورانه است که متعلق به الگوهای منسوخِ مدلی از انقلاب به مثابه‌ی «جنگ مانووری» است. این مدل آخرین بار در ۱۹۱۷ در روسیه موفق شد و پس از آن در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری در غرب، به دلیل ساختار عمیقاً پیچیده‌ی جامعه‌ی مدنی در این جوامع، شکست خورد. در شرایط «جنگ موضعی»، بحران اقتصادی به‌خودی‌خود نمی‌تواند باعث به‌وجود آمدن رخدادهای تاریخی بنیادین شود و صرفاً «زمینه‌ای مناسب‌تر برای انتشار ایده‌های بدیل فراهم می‌آورد» . طبقات حاکم معمولاً می‌توانند با شرایط جدید سازگار شوند و دوباره کنترل جنبه‌هایی که از چنگشان خارج شده بود را به دست آورند. این‌جا هم خبری از هیچ‌گونه فرایند خودبه‌خودی نیست. بین اتفاقاتی که در «اقتصاد» در حال رخ دادن است و سطوح سیاسی و ایدئولوژیکی، هیچ توازی و تعادل بلاواسطی وجود ندارد. ممکن است طبقه‌ی کارگر به بخش‌هایی رقیب تجزیه شود و ازهمین‌رو، درونِ هژمونی بورژواییِ بلوکِ قدرت حاکم جذب شود، یا آن‌که می‌تواند هژمونی خود را از پایین شکل دهد، یا ترکیبی از هردوی این‌ها_ ــ تمامی این‌ها به توانایی‌اش در عمل و دگرگونی مناسبات قدرت در «جامعه‌ی مدنی» و «جامعه‌ی سیاسی» وابسته است.

نامه‌های زندان

آنتونیو گرامشی در نامه‌ای به همسرش، پس از تحمل سه سال زندان نوشت:

«من معتقدم، آن بحرانی را که زندانی در اولین مرحله از زندان دچارش می‌شود پشت سر گذاشته‌ام. بحران که اغلب سبب قطع رابطه کامل تمامی بندها با گذشته می‌شود. حقیقتش را بخواهی، این بحران را در دیگران بیش از خودم مشاهده و احساس کردم و خنده‌ام گرفت و این خود، به معنی پشت سر گذاشتن این بحران بود. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم انسانها آنقدر از مرگ بترسند؛ و باید گفت که دقیقاً در رابطه با این ترس است که بسیاری از ناراحتی‌های روانی خاص زندانیان به وجود می‌آید. در ایتالیا می‌گویند که ترس از مرگ نشانه پیری است. به نظر می‌رسد که این قضاوت بسیار درستی باشد. در زندان، این تحول روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که زندانی احساس می‌کند که در دامی گرفتار شده که امکان خلاصی از آن وجود ندارد: یک تغییر ریشه‌ای و سریع ایجاد می‌شود و هر چه میزان برخورد زندانی به زندگی‌اش بر اساس اعتقادات و عقایدش سطحی‌تر و کم‌عمق‌تر باشد، میزان و سرعت این تغییر بیشتر می‌شود. به صورتی باورنکردنی، من شاهد چنین صحنه‌های وحشتناکی بودم.»

شهریار جدید

شهریار جدید از رساله‌های مهم گرامشی، خوانشی نوآورانه از رساله‌ی شهریار نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی، درباره‌ی اصول سیاست و آیین کشورداری است. شهریار جدید نامی است که گرامشی بر اجتماع روشنفکران طبقه‌کارگر نهاده بود. این شهزاده نمی‌تواند شخصیتی واقعی، یعنی فردی خاص باشد، فقط می‌تواند سازواره‌ای باشد، یعنی مجموعه‌ای اجتماعی که پس از آنکه خود را تحکیم کرد و از اعمال خود آگاهی یافت، در آن اراده‌ای دسته‌جمعی شکل‌می‌گیرد.  مقصود گرامشی از شهریار جدید، یک حزب انقلابی متشکل از زحمتکشان روشنفکر است که می‌تواند هژمونی آلترناتیوی در جامعه‌ی مدنی ایجاد کند.

گرامشی با نظریه‌اش در مورد هژمونی فرهنگی در جامعه‌های سرمایه‌داری می‌شود و نظریات او درباره‌ی هژمونی در جایگاه یک راهبردشناس سیاسی شخصیت او را شکل می‌دهد. آثار گرامشی زمینه‌ساز نظریه‌پردازان مارکسیستی مانند آلتوسر و پولانتساس شد تا کارکردهای دولت در دموکراسی‌های لیبرال یا آزادی‌خواه را مورد بررسی قرار دهند.

در "شهریار جدید" او اثر شهریار ماکیاول را به مثابه نمونه تاریخی اسطوره سورلی معرفی می‌کند؛ ژرژ سورلی‌ای که نظریه‌پرداز سندیکالیسم انقلابی بود و به نوعی بر فاشیسم و موسولینی اثر عمده‌ا‌ی داشت.گرامشی به نوعی به تمجید شهریار ماکیاول می پردازد:"..... نمونه یک ایدئولوژی سیاسی که به صورت یک خیال‌آباد بی روح یا نظریه‌بافی عالمانه ارائه نمی‌شود، بلکه به صورت آفریده یک تخیل عینی که روی مردم پراکنده و از هم بریده اثر می‌کند و اراده جمعی آنها را برمی‌انگیزد و سازمان می‌بخشد."

سخنان گرامشی

  • شیفتگان درگاه استبداد! اگر با مردم نیستید بر علیه مردم عمل نکنید!
  • یک حکومت تضعیف‌شده، شبیه یک ارتش در حال شکست است!
  • کلیدی‌ترین پرسش برای فلسفه سیاسی در طول تاریخ، چگونگی اداره کشور توسط بهترین حکومت بود. یا بهترین رژیم سیاسی کدام است. چگونه می‌توان از رژیم بد به حکومتی شایسته دست یافت.
  • بشریت اکنون می‌داند که کدام رژیم سیاسی شر مطلق است، در این حوزه دستش خالی نیست.
  • فیلسوفان عصر روشنگری، در تبیین حکومت‌های سکولار، اهدافشان ناظر بر جهان‌شمول بودن universal آن بوده‌است.
  • صلح جهانی کانتی cosmopolita peace. و شهروند جهانی بودن هدفی در محدوده اروپا نبود، اگرچه کانت به آلمانی می‌نوشت اما هرگز مخاطبش مردم آلمان نبوده‌است.
  • دموکراسی نوین جهان حاصل چهارصد سال جدال نظری و عملی است، انتخابی بودن حاکمان، سکولاریسم یا جدایی دین از دولت، تفکیک قوای سه‌گانه، و رعایت حقوق بشر، اجزا لاینفک این دموکراسی است. فقدان هر کدام از اجزای فوق آن دموکراسی ناقص و مستحق براندازی است.
  • این دموکراسی شامل دوران اولیه قانونمداری، دوران میانی عدالت محوری و شرایط کنونی دفاع از محیط زیست ایجاد نهادهای مستقل از قدرت سیاسی ngo‌ها و منشور جهانی حقوق بشر، از مصوبات تخطی‌ناپذیر سازمان ملل تبدیل شد.
  • دموکراسی ناقص و سیستم اداری منبعث از آن هرگز قادر نیست، منطبق بر رضایتمندی مردم، اقتصاد، فرهنگ، حقوق و وظایف شهروندی را ساماندهی کند.
  • به جای مردم، برای مردم، پیشاپیش مردم، به دنبال مردم نباید تصمیم و حرکت کرد، بلکه باید با مردم و از خواسته‌های مردم حمایت کنیم!
  • در چنین شرایطی مردم به تحقق حق و انجام درست وظیفه خویش عمل خواهند‌کرد!
  • … در تغییر و تحولات اخیر، فلسفه‌ی عمل «لحظه‌ی هژمونی» را مطالبه می‌کند. … دوره‌ای بحرانی با پی‌آمدهای غیرقابل پیشبینی است، از میان رفتنی که در آن «کهنه از بین می‌رود و نو نمی‌تواند جایگزین شود». بنابراین، «رهنمود معقول و معنوی» عامل تعیین‌کننده در کسب هژمونی است: پیش از آن که یک گروه اجتماعی به تصرف قدرت حکومتی دست یازد، می‌تواند و در حقیقت باید که رهبر باشد؛ پس از آن، و هنگامی که این گروه اجتماعی اِعمال قدرت نموده و حتا پس از این که کنترل را به طور کامل به دست گرفت، یعنی پس از آن که به قدرت مسلط تبدیل شد، کماکان باید موضع رهبری را حفظ کند.
  • فرهنگ چیزی است کاملاً متفاوت، فرهنگ سازمان است، فرهنگ نظم درونی فرد است، شکل دادن به شخصیت خود است؛ فرهنگ نیل به آگاهی بالاتری‌ست که به‌کمک آن شخص به درک ارزش تاریخی خود و عمل‌کرد خود در زندگی؛ و حقوق و وظائفش توفیق می‌یابد. اما هیچ‌یک از این‌ها از طریق تکامل خودبه‌خود، از طریق سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌هائی که مستقل از اراده‌ی فرد باشد آن‌طور که در قلم‌روی حیوانات و گیاهان که در آن هرواحد ناآگاهانه اعضاء خود را به‌وسیله‌ی قانونی طبیعی و مقدر انتخاب می‌کند و متمایز می‌سازد-انجام نمی‌پذیرد. مهم‌تر از همه این که انسان یک‌ذهن است، یعنی محصولی از تاریخ و نه از طبیعت. در غیر این‌صورت چه‌گونه می‌توان این حقیقت را که سوسیالیزم هنوز به‌وجود نیامده است با توجه به این که استثمارگر و استثمارشونده، خالقان ثروت و مصرف‌کنندگان خودخواه آن همیشه وجود داشته‌اند، توضیح داد؟ حقیقت این است که انسان قدم‌به‌قدم و مرحله‌به‌مرحله از ارزش خود آگاه گردیده و …

کتاب‌شناسی گرامشی

انتشارات اینودی اولین مجموعه‌ی کامل کارهای گرامشی را در دوازده جلد در طی سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۱ منتشر ساخت. این مجموعه شامل پنج جلد از نوشته‌های سیاسی وی بود. مقاله‌های درج شده در مطبوعات عمده‌ی این نوشته-ها را تشکیل می‌دهد که به شرح زیر طبقه‌بندی شده‌اند:

۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ - نوشته‌های دوران جوانی

۱۹۱۶ تا ۱۹۲۰ -  در زیر طاق‌بنای تاریخی آنتونالیانا

۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ -  نظم نوین

۱۹۲۱ تا ۱۹۲۲ -  سوسیالیسم و فاشیسم: نظم نوین

۱۹۲۳ تا ۱۹۲۶ -  بنای حزب کمونیست

مجموعه‌های دیگری نیز پس از آن به این فهرست افزوده شد. اینودی در سال ۱۹۸۰ انتشار مجموعه‌ی جدیدی از کارهای گرامشی را آغاز نمود که شامل هفت جلد از نوشته‌های سیاسی وی است که آخرین تحقیقات را در زمینه‌ی نوشته‌ها و روش‌شناسی نقادانه را در نظر گرفته است.[۶]

چاپ اول دفترهای زندان توسط انتشارات این‌آودی بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۵۱ انجام گردید. ناشر یادداشت‌های گرامشی را بر اساس موضوع دسته‌بندی نموده و در شش جلد با عنوان‌های زیر منتشر ساخت:

سال ۱۹۴۸- ماتریالیسم تاریخی و فلسفه‌ی بنه‌دیتو کروچه

سال ۱۹۴۹- روشنفکران و سازمان فرهنگی

سال ۱۹۴۹- جنبش برای آزادی و وحدت

سال ۱۹۴۹- یادداشت‌هایی پیرامون ماکیاولی، سیاست، و دولت مدرن

سال ۱۹۵۰- حیات و فرهنگ ملی

سال ۱۹۵۱- گذشته و حال

  • ملاحظات و تذکرات انتقادی در بارهٔ «کتاب آموزشی عامه‌فهم جامعه‌شناسی بوخارین نوشته آنتونیو گرامشی ترجمه مهران زنگنه
  • گرامشی و انقلاب، مقالاتی پیرامون انقلاب اکتبر، ترجمهٔ علیرضا نیاززاده نجفی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۹
  • رستاخیز (IL RISORGIMENTO)
  • گذشته و حال
  • ت‍زه‍ایی درب‍ارهٔ ت‍اک‍ت‍یک‌های ح‍زب ک‍م‍ون‍ی‍س‍ت ای‍ت‍ال‍ی‍ا (ت‍زه‍ای رم)، ترجمهٔ محمد حاجی‌زاده، تهران: نشر تاریخ، ۱۳۵۸
  • دربارهٔ آموزش و فرهنگ، ترجمهٔ م. س‍رخ‌رودی و ر. آروی‍ن، تهران: نشر پژواک، ۱۳۵۸
  • ستمگران و ستمبران، ترجمهٔ وارتان میکائیلیان، تهران: انتشارات فرهنگ نوین، ۱۳۶۰
  • پیدایش روشنفکران، ترجمهٔ جلال آل‌احمد، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۷
  • شهریار جدید، ترجمهٔ عطاءالله نوریان، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶
  • دولت و جامعهٔ مدنی، ترجمهٔ عباس میلانی، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴
  • ماتریالیسم تاریخی
  • نامه‌های زندان، ترجمهٔ مریم علوی‌نیا، تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۲
  • سوسیالیسم فاشیسم و انقلاب، ترجمه کامران برادران، آگه
  • معادلات و تناقضات، ترجمه شاپور اعتماد، طرح نو

نامه‌های زندان گرامشی توسط خواهرزن او «تاتیانا شوخت» در محل امنی نگهداری شد. سپس به مسکو فرستاده شد و پس از پایان جنگ در اختیار پالمیرو تولیاتی دوست گرامشی و رهبر بعدی حزب کمونیست ایتالیا قرار گرفت. از او آثاری در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیمی کلیدی همچون هژمونی، جامعه‌ی مدنی، نسبت زیربنا و روبنا در سیستم سرمایه‌داری، ماهیت طبقاتی روشنفکران، و جنگ قدرت به جا مانده‌است.

گاهشمارِ زندگی آنتونیو گرامشی

  •  ۱۸۹۱ در ۲۲ ژانویه در آلس Ales، نزدیک کالیاری Cagliari به دنیا آمد.
  • ۱۹۱۱ دوره‌ی دبیرستان را در کالیاری به پایان رساند؛ در نوامبر همین سال در رشته‌ی ادبیات دانشگاه تورین پذیرفته شد.[۷]
  • ۱۹۱۳ به سوسیالیست‌های بخش تورین پیوست.
  • ۱۹۱۵ در ۱۰ دسامبر به تیم سردبیری آوانته !Avanti‌ در تورین ملحق شد.
  • ۱۹۱۷ در ادامه‌ی فعالیت‌های ژورنالیستی‌اش به مدیریت نشریه‌ی فریاد خلق del Grido popolo برگزیده‌شد. به عنوان دبیر کمیته‌ی اجرایی موقت حزب سوسیالیست، شاخه‌ی تورین، انتخاب گردید.
  • ۱۹۱۸ انتشار فریاد خلق متوقف شد.
  • ۱۹۱۹ وی به همراه تاسکا، ترراسینی، و تولیاتی نشریه‌ی نظم نوین را بنیان نهاد. اولین شماره‌ی این نشریه در اول ماه مه منتشر شد.
  • ۱۹۲۰ در ماه سپتامبر در جنبش اشغال کارخانه شرکت نمود. آخرین شماره‌ی نشریه‌ی نظم نوین در ۳۴ دسامبر منتشر گردید.
  • ۱۹۲۱ اولین شماره‌ی روزنامه‌ی نظم نوین، ارگان کمونیست‌های تورین، در اول ژانویه منتشر شد. وی در ۳۱ ژانویه به عضویت کمیته‌ی اجرایی حزب کمونیست ایتالیا، که در همان روز در لی‌وُرنو تشکیل شده‌بود، انتخاب گردید.
  • ۱۹۲۲ در ماه مارس به سمت نماینده‌ی حزب کمونیست ایتالیا در کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال کمونیستی انتخاب شد. در ۲۶ مارس عازم مسکو گردید. در ماه ژوئن، در کنگره‌ی دوم انترناسیونال شرکت نمود. در ماه سپتامبر به خاطر کسالت در کلینیکی در مسکو بستری شد و در همان جا بود که با همسرآینده‌اش، جولیا شوخت Schucht‌Julia، آشنا شد.
  • ۱۹۲۳ هنگام اقامتش در مسکو، پلیس ایتالیا حکم دستگیری وی را در غیابش صادر نمود. در سوم دسامبر، پس از آن که از سوی کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال به عنوان رابط حزب کمونیست ایتالیا با دیگر احزاب کمونیست اروپا انتخاب شد، وارد وین گردید.
  • ۱۹۲۴ اولین شماره‌ی نشریه‌ی وحدت l’ Unità‌ در میلان منتشر شد. انتشار سومین دوره‌ی نظم نوین، این بار هر دو هفته یک‌بار از اول ماه مارس در رُم آغاز گردید. گرامشی در ششم آوریل به عنوان نماینده‌ی مجلس از ونیتو Veneto‌ انتخاب شد. در ۱۲ ماه مه به ایتالیا بازگشت. پسرش، دلیو Delio، در ماه اوت در مسکو به دنیا آمد.
  • ۱۹۲۵ وی در ژانویه با تاتیانا شوخت Schucht Tatiana، خواهر جولیا، در رُم مالقات نمود. در مارس و آوریل در نشست پنجم کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال در مسکو شرکت نمود
  • ۱۹۲۶ در ماه ژانویه، در کنگره‌ی سوم حزب کمونیست ایتالیا در لیون Lyon‌ شرکت نمود. در ماه اوت، پسر دوم او، جولیانو Giuliano، در مسکو به دنیا آمد. وی در هشتم نوامبر و به‌رغم مصونیت پارلمانی، دستگیر و در رجینا کوئلی Coeli Regina زندانی شد. در ۱۸ نوامبر به پنج سال زندان انفرادی محکوم گشت و در ۷ دسامبر به جزیره‌ی اوستیکا Ustica انتقال یافت.
  • ۱۹۲۷ در ۱۴ ژانویه، حکم جلب وی از سوی دادگاه نظامی میلان صادر شد. در ۲۰ ژانویه از جزیره‌ی اوستیکا منتقل شد و در ۷ نوامبر به زندان سان‌ویتوره san vittore سپرده‌شد.
  • ۱۹۲۸ در ۱۹ مارس در دادگاه ویژه محاکمه شد. یازدهم ماه مه به رُم فرستاده شد و روز بعد وارد زندان رجینا کوئلی شد. محاکمه‌ی رهبری حزب کمونیست ایتالیا در ۲۸ ماه مه آغاز گردید. وی در ۴ ژوئن به بیست سال و چهار ماه و پنج روز زندان محکوم شد. در ۱۹ ژوئیه به زندان ویژه در توری Turi، نزدیک باری Bari، منتقل گشت.
  • ۱۹۲۹ در هشتم فوریه، نوشتن دفترهای زندان Notebooks Prison را آغاز نمود.
  • ۱۹۳۱ در ماه اوت، در بحبوحه‌ی بیماری شدیدش، دچار یک بحران جدی جسمی شد.
  • ۱۹۳۲ به دنبال اعلام عفو، حکم زندان وی به ۱۲ سال و ۴ ماه کاهش یافت.
  • ۱۹۳۳ در ۷ ماه مارس، بحران جسمی بار دیگر به وی دست داد. در ماه ژوئیه، از تاتیانا خواست که برای انتقال وی به درمانگاه یک زندان دیگر تقاضانامه بفرستد. این تقاضانامه در ماه اکتبر پذیرفته شد. وی در ۱۹ نوامبر از زندان توری به طور موقت به زندان چی‌ویتاوکیا Civitavecchia منتقل شد. در ۷ دسامبر، با اجازه‌ی مقامات زندان در کلینیک دکتر کوسومانو Cusumano Doctor در فورمیا Formia‌ بستری شد.
  • ۱۹۳۴ وی از مقامات تقاضای آزادی مشروط نمود که در ۳۵ اکتبر مورد پذیرش قرارگرفت.
  • ۱۹۳۵ در ماه آوریل می‌خواهد که وی را به کلینیک خصوصی فیازوله Fiesole‌ نزدیک فلورنس منتقل کنند. در ماه ژوئن بیماری وی بار دیگر به طور جدی اوج یافت. در ۲۴ ماه اوت در کلینیک کویی‌زیزانا Quisisana‌ در رُم بستری شد.
  • ۱۹۳۷ دوران آزادی مشروط وی در ماه آوریل به پایان رسید و وی آزادی کامل‌اش را به دست آورد. در ۲۵ آوریل دچار خونریزی مغزی شد و دو روز بعد، در ۲۷ آوریل جان باخت. خاکستر پیکر وی پس از فروپاشی فاشیسم در گورستان پروتستانها در رُم به خاک سپرده‌شد.

منابع

  1. جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیرشاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۲
  2. گرامشی و انقلاب روسیه / آلوارو بیانچی و دانیلا موسی / ترجمه‌ی مهرداد امامی ALVARO BIANCHI and DANIELA MUSSI, Gramsci and the Russian Revolution, Jacobin, 04.25.2017
  3. جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ صفحه ۱۷۰
  4. آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی ص ۶۵ تا ۷۲
  5. کتاب ستمبران و ستمگران آنتونیو گرامشی ص ۴ و ۵
  6. کتاب آنتونیو گرامشی نوشته‌ی آنتونیو سانتوچی صفحه ۳۴
  7. جوزپه فیوری، زندگی مرد انقلابی، ترجمهٔ مهشید امیر‌شاهی، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۰ ۱۳۶۰ صفحه ۸۶