کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۰۴ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹.jpg
تاریخ۳ اسفند ۱۲۹۹
مکانتهران
هدف‌هاسرنگونی سلسله قاجاریه
روش‌هاکودتای مسلحانه
نتیجهسرنگونی سلسله قاجاریه-آغاز سلطنت پهلوی در ایران
طرف‌های درگیری مدنی
بریگاد قزاق (قوای قزاق)
نیروی نظامی حکومت مرکزی (قاجار)
چهره‌های شاخص
احمدشاه قاجار
آمار
۳۰۰۰–۴۰۰۰ نیروی قزاق
تلفات
تعدادی از نیروهای نظامی قاجار کشته شدند
رضاخان میرپنج
رضاخان میرپنج

روز سوم اسفند ۱۲۹۹، سالروز کودتای رضاخان میرپنج در ایران است. در سالهای آخر دوران قاجاریه و در پی اوجگیری اغتشاشات و قیامهای داخلی، استعمار انگلیس که منافع خود را در استقرار یک حکومت مرکزی در ایران می‌دید، با به‌کارگرفتن یکی از سرکردگان قشون قزاق به نام رضاخان، کودتایی استعماری را به انجام رساند. این کودتا که در ادامه‌ی طرح و نقشه‌ی دولت انگلیس بر ادامه‌ی نفوذ خود بر کشور ایران بود توسط سیدضیاء الدین طباطبائی و رضاخان میرپنج انجام گرفت. این تاریخ شروع دیکتاتوری پهلوی است که به مدت ۵۰ سال بر ایران حکومت کردند.

نیمه‌شب سوم اسفند ۱۲۹۹، رضاخان میرپنج، با نیرو و تجهیزات ناچیز خود و با بندوبست‌های پشت‌پرده وارد تهران شد و از همان ابتدا با دستگیری مخالفان و آزادیخواهان و برقراری حکومت نظامی، مقدّمات سلطنت و دیکتاتوری وابسته خود را در ایران فراهم نمود. او سپس به دنبال تحمیل خود به‌عنوان سردارسپه و رئیس‌الوزرا، در نهم آبان ۱۳۰۴، احمدشاه قاجار را به کمک مجلسی که اکثر عناصرش از مزدوران اجنبی بودند از سلطنت خلع نمود و در بیست‌وچهارم آذرماه همان‌سال، سلطنت خود را آغاز کرد. به این ترتیب، انقلاب مشروطیت ایران توسط ارتجاع داخلی و استعمار سرکوب شد و انگلستان با توجه به تغییرات عظیمی که در جهان به وقوع پیوسته بود، با بیرون کشیدن تدریجی نیروهایش از ایران، در ظاهر از ایران رفت در حالی‌که یک حکومت دست‌نشانده با عوامل ایرانی خودش برای حفظ منافع و مطامع استعماری‌اش در ایران باقی گذاشت. حکومتی که شکل جدیدی از استعمار را به نمایش گذاشت. شکلی واسط میان استعمار کهن و استعمار نو. رضاشاه حلقه واسط بین این دو شیوه استعماری بود. رضاخان در آغاز جنگ جهانی دوم، در جریان تغییرات اوضاع سیاسی جهانی، توسط اربابانش از سلطنت، خلع؛ و از ایران تبعید گردید تا سرانجام در جزیره موریس در گذشت.

رضا خان که بود

رضاخان میرپنج فرمانده‌ی تیپ مختلط همدان در میان افراد تیپ ۰۱
رضاخان میرپنج فرمانده‌ی تیپ مختلط همدان در میان افراد تیپ ۰۱

رضاشاه در اسفند ماه سال ۱۲۵۶ در سوادکوه به‌دنیا آمد.[۱] پدر رضاخان ـ عباسعلی‌خان ـ جمعی فوج سواد کوه و پدر بزرگ او هم در زمان محمد علی شاه قاجار در جنگ بین ایران و هرات در سال ۱۸۵۶ میلادی کشته شده بود. مادر رضاخان نوش‌آفرین نام داشت.[۲] رضاخان در تمامی وقایع قبل از آغاز سلطنت پهلوی و برقراری دیکتاتوری وی با نامهای، رضا شصت‌تیر، رضاپالانی (اسم سابقش)، رضاقزاق، رضا آلاشتی، رضا سوادکوهی، رضاشاه یا رضاخان میرپنج شناخته می‌شد. رضاشاه از نوجوانی و در دوران سلطنت مظفرالدین شاه به خدمت نیروی قزاق در آمد و تا کودتای ۱۲۹۹ و سپس کودتای ۱۳۰۴ و برقراری سلطنت پهلوی، به نیروی قزاق وفادار ماند.

رضاخان در دوران فرماندهی سرهنگ چنور وارد ارتش قزاق شد. دایی رضا ابوالقاسم بیگ، او را به قزاقخانه برد تا به کار بگمارد. رضاخان ابتدا مشغول کار شد. اما کار غیر رسمی مانند پادویی و خدمات سرپایی را انجام میداد. در ازای این کار گرچه رضاخان رسما قزاق نشده بود ولی در تمرین‌های قزاقان شرکت میکرد.[۳]

رضاخان هنگام آموزش تیراندازی با مسلسل شصت تیر
رضاخان هنگام آموزش تیراندازی با مسلسل شصت تیر

از بین افرادی که مظفرالدین شاه برای تعلیم با شصت‌تیر انتخاب شدند یکی هم رضاخان بود که بعدها به خاطر تسلطش، به رضا شصت‌تیر معروف شد. رضاخان بعد از جنگ جهانی اول به درجه‌ی میرپنجی رسید. او طی دوران خدمت خود در نیروی قزاق و همچنین در زمان تصدی منصب سردار سپهی در سرکوب نهضت‌ها و جنبش‌های آزادیخواهانه‌ی ایران شرکت فعال داشت.

سید ضیاءالدین طباطبایی
سید ضیاءالدین طباطبایی

کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ نام رضاخان را بر سر زبانها انداخت. بی شک سرسپردگی رضاخان در دوران خدمتش در نیروی قزاق و سرکوب مخالفین از عواملی بود که وی را گزینه‌ای مناسب برای اجرای کودتا معرفی میکرد. او فاقد هر گونه پیشینه‌ی سیاسی بود. او جز در صحنه‌های نظامی هیچ توانمندی دیگری نداشت. حتی فاقد سواد نوشتن و خواندن مکفی برای سلطنت بود. بنابر این طراحان کودتا باید همتای غیر نظامی شناخته شده‌ای می‌یافتند که هم شم سیاسی داشته باشد و هم بتواند سیاست دولت بریتانیای کبیر را به اجرا بگذارد. سفیر انگلیس در ایران، سیدضیاءالدین طباطبایی را گزینه‌ای مناسب برای این پست تشخیص داد.

شرایط داخلی و بین‌المللی قبل از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

برای شناخت دقیق کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ باید حوادث و اوضاع سیاسی دوران قبل از کودتا را مورد مطالعه قرار داد.

شرایط داخلی و شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران در زمان قرارداد ۱۹۱۹

وضعیت اقتصادی و مالی ایران در اواخر دوران حکومت قاجار یعنی احمد شاه قاجار بسیار سخت و وخیم بود. جراید و نشریات آن دوران، یعنی در آستانه‌ی قرارداد ۱۹۱۹ به خوبی اوضاع نابسامان اقتصادی را نشان میدهد. تعویق پرداخت وجوه مصوبه در حق صاحبمنصبان، عدم پرداخت حقوق ادارات قشونی ایالات و ولایات، رفع مضیقه‌ی مستخدمین نظامی، حقوق تقاعد (بازنشستگی) بر نارضایتی و شرایط وخیم اجتماعی می‌افزود.

وثوق الدوله عاقد قرارداد ۱۹۱۹
وثوق الدوله عاقد قرارداد ۱۹۱۹

مسؤلان مملکت (لااقل شخص وثوق الدوله) به خوبی میدانستند که بدون کمک مالی بریتانیا ورشکستگی اقتصادی کشور و به دنبال آن فروپاشی نظام پوسیده سلطنتی امری است محتوم و اجتناب ناپذیر. وثوق الدوله میخواست با کمک گرفتن از دولت انگلستان و با عقد قرارداد روحی بر کالبد نیمه جان اقتصاد ایران بدمد. او به خوبی میدانست که قطع کمکهای مالی از سوی دولت بریتانیا مصیبتی عظیم بر اقتصاد کشور خواهد بود.[۴]

میزان مساعده‌های ماهیانه که نصف آن را خزانه‌داری هند و نصف دیگرش را خزانه‌داری بریتانیا از حساب درآمدهای آتی از نفت و گمرکات جنوب) میپرداخت، در حدود پانصد هزار تومان بود که ماه به ماه توسط بانک شاهنشاهی در اختیار دولت وثوق‌الدوله قرار میگرفت. بودجه‌ی ماهیانه‌ی لشکر قراق (یکصد هزار تومان) و بودجه‌ی ماهیانه‌ی دوایر دولتی (سیصد و پنجاه هزار تومان) هر دو از این محل پرداخت میشد.

در مفاد قرارداد مالی ۱۹۱۹ دولت انگلستان متعهد میشد که برای به ک[۵]ار انداختن چرخهای فرسوده‌ی کشور ایران مبلغ شش میلیون تومان در اختیار دولت ایران قرار دهد تا اصلاحات مورد نظر را در ارتش، دارائی، اقتصاد وخطوط ارتباطی کشور شروع کنند.

احمد شاه قاجار
احمد شاه قاجار

حسین مکی در تاریخ بیست ساله‌ی ایران می‌نویسد: در بعضی از ایالات ما یک تشکیلاتی بود که با حکومت مرکزی در حال جنگ و ستیز بود در همان موقع خزانه مملکت خالی بود درهمان موقع عده‌ای افراد قشونی و ژاندارمری و امنیه و نظمیه که در حدود چهل هزار نفر بود حقوق آنها هشت ماه و ده ماه عقب افتاده بود چندین صد نفر و چندین هزار نفر مهاجر از گیلان و مازندران آمده بودند که می بایست از خزانه‌ی دولت زندگانی کنند و چون در خزانه‌ی دولت پولی نبود همه ماهه وزراء و رئیس الوزراهای ایران باید به سفارت انگلیس ملتجی شوند برای دویست هزار تومان قرضه‌ی ماهیانه و گدائی بکنند و این دویست هزار تومان را بین این و آن تقسیم کنند. عدلیه، نظمیه و ژاندارمری هشت ماه مواجبشان عقب افتاده و تمام تشکیلات هیئت اجتماعیه مختل شده بود شاه مملکت که تازه از اروپا برگشته بود به واسطه‌ی این وضعیات و بواسطه‌ی خبر رفتن قشون انگلیس از ایران هراسان بود. مرحوم احمد شاه میخواست ایران را ترک کند و مراجعت کند… میگفت من درامان نیستم. اگر قشون انگلیس برود چگونه میتوانم در پایتخت خودم که قشون و پلیس و ژاندارم ده ماه مواجب نگرفته‌اند زندگانی کنم. اگر متاجسرین به من هجوم کنند چه کنم؟[۶]

شرایط بین‌المللی

کشور ایران طی سده‌ها مورد تاخت وتاز دو ابرقدرت آن زمان یعنی دولتین بریتانیای کبیر و روسیه‌ی تزاری قرار داشت. این دو دولت با تحمیل قراردادهایی که ایران در انعقاد آنها هیچگونه دخل و تصرفی نداشت بر مقدرات ایران سلطه‌ی کامل داشتند. این دو امپراتوری در قراردادی که به قرارداد ۱۹۰۷ مشهور شد کشور ایران را به سه منطقه‌ی نفوذ خود تقسیم کردند. طوریکه هر یک از این دولتین ملتزم بودند که در مناطق نفوذ دیگری دخالتی نداشته باشند. وقوع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ با بیش از ۱۰میلیون کشته، تغییرات بزرگی در جهان به وجود آورد. با وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در همسایگی شمال ایران دولت شوروی متولد شد و آرایش سیاسی جهان کیفاً تغییر کرد. با سفوط امپراتوری تزار روس و عقب نشینی آن از خاک ایران تمامی قراردادهای پیشین روسیه‌ی تزار کان لم یکن اعلام و ملغی گردید. نخستین مانورهای سیاسی انقلابیون روس در لغو یک‌جانبه‌ی امتیازات استعماری و قراردادهای تحمیلی بود که همچون طناب دار بر گردن ایران بود. فروپاشی تزار روس در چشم‌بهم‌زدنی جهان را دوقطبی کرد. با خروج نیروهای زوسیه و شکست جبهه‌ی متحدین در جنگ جهانی اول میدان جدیدی برای تاخت و تاز بی‌رقیب از سوی انگلستان در ایران بوجود آمد. اما این بار با سیاستی جدیدتر.

پایان استعمار کهن و آغاز استعمار نو

شکست روسیه‌ی تزاری در مقابل ژاپن افسانه‌ی شکست ناپذیری دولتهای استعماری را باطل کرد. انقلابیون روس شکست نیروهای تزار از ژاپن را به فرصتی برای انقلاب تبدیل کردند و در ایران نیز شکست روسیه‌ی تزاری، موجب افزایش روحیه و باور در اذهان ملت ایران شد و قدرت و امکانات نهفته‌ی خویش را برای مبارزه با استعمار بازیافتند.

وقایعی که موجبات ورود رضاخان را به صحنه‌ی سیاست ایران و کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ شد از بازتاب انقلاب بلشویکی روسیه در ایران در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ ناشی میشود. به دنبال امضای قرارداد متارکه‌ی جنگ بین آلمان و روسیه، نیروهای روسیه ایران را تخلیه کردند. همزمان با تخیله‌ی ایران از نیروهای روسیه، وثوق الدوله، که از سیاستمداران طرفدار سیاست انگلیس در ایران بود به رئیس الوزرائی انتخاب شد. دو ماه پس از تشکیل کابینه‌ی وثوق‌الدوله جنگ بین‌الملل با شکست متحدین پایان یافت و نیروهای عثمانی نیز که بخش بزرگی از غرب ایران را در اشغال خود داشتند خاک ایران را تخلیه کردند. تخلیه‌ی ایران از سربازان روس وعثمانی با تقویت نیروهای انگلیس درایران و گسترش دامنه‌ی عملیات آنها تا شمال کشور همراه بود و انگلیسیها که میخواستند ایران را بدون رقیب و مزاحم دیگری در اختیار خود بگیرند با امضای قرار داد جدیدی با دولت وثوق‌الدوله قشون و مالیه‌ی ایران را تحت کنترل خود در آوردند[۷]

به این ترتیب آخرین مرحله از دوران «استعمار کهن» پس از قرن‌ها به‌سر آمد و استعمار به مفهوم «کشورگشایی با نیرو و قشون نظامی» و تسلط مستقیم و بی‌پرده‌ی استعمارگر بر مستعمره، عمرش به پایان رسید. کشورهای استعمارگر از آن پس باید فکر دیگری برای حفظ و گسترش مستعمرات خود می‌کردند. 

مقدمات کودتا

قرارداد ۱۹۱۹

کودتای ۳ اسفند ـ سفارت انگلیس در تهران
کودتای ۳ اسفند ـ سفارت انگلیس در تهران

انگلستان که عرصه را برای یکه تازی در صحنه‌ی سیاسی ایران مهیا و آماده دید، در حذف حریف دیرینه، خود را برای تحقق ایده‌های سلطه‌طلبانه‌ی خود آماده کرد. دولت انگیس برای تحکیم جای پای خود در ایران و مستعمره کردن آن اجرای قرارداد ۱۹۱۹ را مطرح کرد. بر خلاف سیاست پیشین دولت انگلیس مبنی بر دخالت آشکار در سیاست داخلی ایران و مستعمره کردن آن ویژگی قرارداد ۱۹۱۹ در عدم حضور آشکار و اجرای نیات انگلیس توسط عوامل ایرانی بود. همچنین با انعقاد این قرارداد سلطه دراز مدت خود را با اتکا بر یک رژیم وابسته تضمین می‌نمود. سفارت بریتانیا در تهران برای اجرای نیات خود و عقد این قرارداد برای پیشبرد مقاصد انگلیس در ایران، وثوق‌الدوله را به عنوان نخست وزیر بر احمد شاه تحمیل کرد. با تشکیل دولت توسط وثوق‌الدوله، انگلیس قرارداد ۱۹۱۹ را برای امضا به وی سپردند. انگلستان برای حفظ ایران در مدار مستعمرات خودش به یک حاکم دست‌نشانده در ایران نیاز داشت!

عوامل کودتا

عوامل اصلی کودتا جمعا پنج نفر بودند. این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاءالدین طباطبائی، رضاخان میرپنج، سرگرد مسعودخان، سرهنگ احمد امیراحمدی، سروان کاظم خان سیاح. گفته می‌شود در آخرین جلسه مشورتی همگی هم قسم شده و پشت قرآنی را امضا کردند.

رضاخان در میان نیروهای قزاق
رضاخان در میان نیروهای قزاق

طبق اسناد و مدارک مستدل، دولت انگلستان در صدد جست و جو و یافتن عوامل نظامی و سیاسی کودتا بود که بنابه گزارش عناصر نفوذی خود عامل نظامی را رضا خان میرپنج و عامل سیاسی را سیدضیاءالدین طباطبایی انتخاب کردند؛ تمامی این تصمیمات در راستای دستیابی به اهداف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنها بود. تا جایی که ژنرال آیرون ساید در خاطرات خود در ۱۴ ژانویه ۱۹۲۱ (۲۴ دی‌ماه ۱۲۹۹) نوشته است:

«شخصا عقیده دارم که پیش از آنکه از اینجا (تهران) بروم بتوانم قوای قزاق را به حال خود رها کنم. در واقع یک دیکتاتور نظامی می‌تواند گرفتاری‌های ما را برطرف کند و ما را قادر خواهد ساخت که بی‌هیچ دردسری، این کشور را ترک کنیم.» همچنین وی پس از ملاقات با رضاخان در ۱۲ فوریه ۱۹۲۱/ ۲۳ بهمن ۱۲۹۹ اعلام کرد: «من با رضا خان مصاحبه کردم و سرکردگی قوای قزاق ایرانی را به‌طور قطع به او سپردم.»

جمعی از مفامهای سیاسی و نظامی انگلیسی بعد از کودتای ۱۲۹۹
جمعی از مفامهای سیاسی و نظامی انگلیسی بعد از کودتای ۱۲۹۹

و جالب‌تر آنکه پس از اجرای موفقیت‌آمیز کودتا آورده است: «من اطلاع پیدا کردم که رضاخان نقشه کودتا را با موفقیت در تهران اجرا کرده است، تصور می‌کنم همه مردم ایران بر این باور باشند که نقشه کودتا را من کشیده و اجرای آن را از پشت پرده نظارت کرده باشم، اگر راست مطلب را بخواهم بنویسم، حقیقت هم همین است.»

آیرون ساید در خاطرات خود به وضوح اعتراف می‌کند که از طریق اردشیر جی با رضاخان آشنا شده است و آنچنان‌که سردنیس رایت نیز در کتاب خود می‌نویسد: «اردشیر جی برای نخستین‌بار در ۱۹۱۷ میلادی با رضاخان آشنا شد و او را در جریان ماموریت آیرون ساید قرار داد و اردشیر جی رضاخان را به آیرون ساید معرفی نمود.»

اردشیر جی از عوامل اصلی انگلستان در کودتای ۳ اسفند
اردشیر جی از عوامل اصلی انگلستان در کودتای ۳ اسفند

و در تایید مطلب مذکور بخشی از وصیت‌نامه اردشیرجی آمده است که: «در اکتبر ۱۹۱۷ (مهر ۱۲۹۶) بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد و نخستین دیدار ما فرسنگ‌ها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جاده پیر بازار بین رشت و طالش صورت گرفت. از مدت‌ها قبل، من جزئیات مربوط به کلیه صاحب منصبان ایرانی واحدهای قزاق را بررسی کرده و تعدادی از آنها راملاقات نمودم، درباره رضاخان چکیده آنچه به من داده شده بود در کلمات «بی‌باک، تودار، مصمم» خلاصه شده و همچنین اضافه شده بود که صاحب منصبان ایرانی از او حرف شنوی دارند.»

اردشیر جی یکی از مهم‌ترین ماموران انگلیسی در ایران بود که از دوسال قبل از ترور ناصرالدین شاه به ایران آمد، وی در سال‌های طولانی حضور خود در ایران در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشت‌ساز، حضور فعال و جدی داشت. حضور در جلسات انجمن‌های مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات اصلی او بود که نفوذ این جاسوس کهنه‌کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار می‌سازد.[۸]

چگونگی اجرای کودتا

ژنرال آیرون ساید و ژنرال هالدین بعد از کودتای ۱۲۹۹
ژنرال آیرون ساید و ژنرال هالدین بعد از کودتای ۱۲۹۹

در بهمن ماه ۱۲۹۹ با حضور آیرون ساید میان عوامل اصلی کودتا، ملاقاتی با رضاخان در قزوین صورت گرفت. به طوری که او پذیرفت پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخست‌وزیری به سید ضیاءالدین طباطبایی سپرده شود. آن‌طور که آیرون ساید در خاطراتش آورده است: «با رضا گفت‌وگو کردم و ماموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط بستم که به بریتانیا خیانت نکند و شاه را هم از سلطنت خلع نکند، رضا هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت، من دست او را فشردم و به اسمایس گفتم که بگذارد به‌تدریج راه بیفتد؛ گفت‌وگوهایم با رضاخان را به نورمن (وزیر مختار وقت انگلستان در تهران) گفتم و با او قرار گذاشتم تا تاریخ روزی را قطعی کند که قزاق‌های ایرانی از سرپرستی ما خارج شوند یعنی عملیات کودتا را شروع کنند.»

او در آخرین برگ یادداشت‌های شخصی خود قبل از ترک ایران بدون پرده‌پوشی به نقشه کودتا اشاره کرده و می‌نویسد: «در وضع کنونی ایران، کودتا از هر درمان دیگری بهتر است.» در راستای فرآیند کودتا، همزمان با مجوز حرکت به رضاخان، در تهران نیز از سوی سفارت بریتانیا اقداماتی انجام گرفت تا مدیریت سیاسی کودتا تعیین و فعال گردد آن چنان‌که ژاندارمری از هرگونه اقدامی برای جلوگیری از ورود قزاق‌ها به تهران بازداشته شود. در نتیجه چنین هماهنگی‌هایی بود که نیروی قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین عازم تهران شدند و در نزدیکی تهران سیدضیاءالدین طباطبایی هم به آنها پیوست و سرانجام در سحرگاه سوم اسفند ۱۲۹۹ ش وارد تهران شدند.

خاطرات سید ضیاءالدین بسیار خواندنی است، آنجا که می‌گوید: «کودتا یکشنبه شب اتفاق افتاد، من از پنج‌شنبه پیش از آن مرتب میان تهران و قزوین حرکت می‌کردم، قصدم از حرکت این بود که نیروی قزاق را کاملا مطمئن کنم که از تهران اجازه مخصوص دارم و مخصوصا رضاخان بفهمد که هیچ خطری درجه و مقام او را تهدید نمی‌کند، در سفارت انگلیس جای شما خالی که ببینید، چه غوغائی بود، برای اولین بار یک سید عمامه به سر ایرانی توانسته بود ارباب‌ها را به جان هم بیندازد.»

ملک‌الشعرا بهار، شب کودتای سوم حوت (اسفند) ۱۲۹۹ را از قول سید ضیاء الدین چنین نقل می‌کند: «بیست هزار تومان پول نقد در میان قزاقان که ت امر رضاخان بودند قسمت شد و دو هزار تومان به خود رضاخان دادم، زیرا بین راه حس کردم که در سرعت حرکت متانی است و تردید دارد. شب سوم حوت در قریه مهرآباد بودیم، شیپورچی آماده بود که شیپورحرکت بزند، ناگاه خبر دادند که از طرف شاه (احمدشاه) و دولت، جمعی برای ملاقات فرمانده دسته قزاق آمده‌اند و معلوم شد معین الملک از طرف شاه و ادیب السلطنه از طرف سپهدار و کلنل هیک و ژنرال دیکسن از طرف سفارت انگلیس به اتفاق آمده و می‌خواهند رضاخان را ملاقات کنند.

و سرانجام در ساعت یک بامداد، روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹ دو هزار و پانصد تن قزاق به فرماندهی رضاخان که از قزوین حرکت کرده بودند از دروازه‌های قزوین و حضرت عبدالعظیم به تهران وارد شده و بدون هیچ درگیری خاصی شهر تهران را تصرف و دولت «سپهدار اعظم- فتح الله خان اکبر» را سرنگون کردند و با کودتای آرام آنچه را که خواستند به دست گرفتند. قزاق‌ها مراکز مهم و استراتژیک شهر را تصرف کرده و کنترل سازمان‌های دولتی را به دست گرفتند و با احمدشاه به صورت مستقیم وارد مذاکره شدند. کودتای ۱۲۹۹ برنامه خلق الساعه‌ای نبوده است که آیرون ساید آن را طراحی و رضاخان اجرا کند بلکه مقدمات این کودتا از اوایل سال ۱۲۹۹ شمسی فراهم شده و این نقشه به موازات هم در لندن و تهران و قزوین دنبال شد.[۸]

صدوراعلامیه کودتاچیان بعد از اشغال

اعلامیه‌ی رضاخان بعد از کودتا
اعلامیه‌ی رضاخان بعد از کودتا

کودتاچیان بعد از گرفتن قوای نظامی، تأسیسات حکومتی، تشکیلات اداری، وزارتخانه‌ها و کنترل خیابان‌ها و معابر، اقدام به نوشتن و پخش بیانیه‌هایی کردند که هم تلاشی برای توجیه اقدامات آنان به شمار می‌رفت و هم سیاستی برای ارعاب و جلب توجه مردم بود. صدور این بیانیه‌ها به خوبی نشان دهنده این است که رضاخان بزودی خود را سردمدار و مسلط بر اوضاع معرفی می‌کند؛ رضاخان اعلامیه ای به نام «حکم میکنم» را بشرح زیر صادر کرد.[۹]

ماده اول- تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.

ماده دوم- حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعد از ظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر کسی نباید در معابر عبور نماید.

ماده سوم- کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.

ماده چهارم- تمام روزنامه‌جات، اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند.

ماده پنجم - اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه بکلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند با قوه قهریه متفرق خواهند شد.

ماده ششم- در تمام مغازه‌های شراب فروشی و عرق فروشی، تئاتر و سینما فوتوگراف‌ها و کلوپ‌های قمار باید بسته شود و هر مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.

ماده هفتم - تا زمان تشکیل دولت تمام ادارات و دوائر دولتی غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهند بود. پستخانه و تلگرافخانه و تلفونخانه هم مطیع این حکم خواهند بود.

ماده هشتم- کسانی که در اطاعت از مواد فوق خودداری نمایند به محکمه نظامی جلب شده و به سخت‌ترین مجازات‌ها خواهند رسید.

ماده نهم- کاظم‌خان به سمت کماندانی شهر انتخاب و معین می‌شود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.

امضاء: رئیس دیویزیون قزاق اعلی‌حضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قزاق (رضا)

موارد فوق نشان دهنده برنامه­‌های گوناگون کودتاگران برای تغییر اوضاع است. بااین حال لحن بیانیه بسیار تند بود و به مذاق افرادی که به این کودتاگران چشم امید بسته بودند، خوش نیامد؛ به‌طوری که بعد از بیست و چهار ساعت، دیگر اثری از این اعلان‌ها در در و دیوار شهر باقی نماند. زیرا مردم هم اکثراً همین‌که حکم می‌کنم اول اعلان را دیده بودند، خوانده یا نخوانده آنها را کنده بودند».[۹]

اعضای کابینه‌ی سیدضیاء در حضور احمدشاه
اعضای کابینه‌ی سیدضیاء در حضور احمدشاه

موج دستگیریها

در آستانه‌ی کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی ده‌ها نفر از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. به این ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و طی حدود شش روز قریب به ۷۰نفر از رجال دستگیر و زندانی شدند. در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر به چشم می‌خورد: سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، عین‌الدوله، سعدالدوله، سهام‌الدوله، حشمت‌الدوله، قوام‌الدوله، مجدالدوله، ممتازالدوله، محتشم‌السلطنه، نصیرالسلطنه، مشارالسلطنه، وثوق‌السلطنه، ممتازالملک، لسان‌الملک، یمین‌الملک، سردار رشید، سردار معتضد، سرهنگ گیگو، امیرنظام، کلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهراب‌زاده، اسعد سهراب‌زاده، سیدمحمد اسلامبولچی، محمدولی خان تنکابنی، سالار لشکر، شیخ‌محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و سیدمحمد تدین.

بسیاری از بازداشت‌شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را بازخواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری کردند. گروهی دیگر از بازداشت‌شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با کابینه کودتا دستگیر کرده بودند. چنان‌که طی یک ماهه نخست عمر دولت کودتا در اعتراض به واقعه مذکور ده‌ها نفر دیگر نیز به دلیل مخالفت با اوضاع پیش‌آمده راهی زندان شدند. علی دشتی، فرخی یزدی، لسان‌السلطنه مودب همایون، میرزا قوام، میرزا هاشم آشتیانی، سیدغلامحسین خان، دکتر مشعوف، حاج محمدحسین معین‌الرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اکبر میرزاباشی، ملک‌الشعرای بهار و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.

کودتای رضاخان و سیدضیاء
کودتای رضاخان و سیدضیاء

در فاصله‌ی کمتر از دو ماهی که از عمر کودتا می‌گذشت تمام زندان‌ها و بازداشتگاه‌های تهران مملو از زندانیان شد تا جایی که مجبور شدند عده‌ای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید کنند. چنان‌که سیدحسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد. علاوه بر مخالفان و فعالان سیاسی گروهی از زندانیان این روزگار شامل صاحبان ثروت و متمولانی بودند که حکومت امیدوار بود با اخذ مبالغی هنگفت آزادی‌شان را به آنان بازگرداند. حاج محمدحسین امین‌الضرب و امیرنظام همدانی از شاخص‌ترین این گروه از زندانیان بودند که نفر اخیر با پرداخت ۲۵هزار تومان پس از یک هفته زندان را ترک کرد. در همان زمان شایع شد که سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام کند. اما این خبر که گویا برای مرعوب کردن زندانیان و احتمالا اخذ وجوهی از آنان بر سر زبان‌ها افتاده بود به دنبال اعتراض احمدشاه به سرعت فروکش کرد و طبق دستور شاه که گفته بود «فورا از این اعمال قبیح جلوگیری کنید و نگذارید که چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذکور نیز به سرعت رنگ باخت.

به این ترتیب تا پایان دوره کابینه سیدضیاء، محبوسین کماکان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوران سه‌ماهه احمد قوام‌السلطنه که خود از محبوسین بود یک روز پس از انتصاب به مقام ریاست‌الوزرایی تمام زندانیان را آزاد کرد: «آزادشدگان با حالت تاثرآوری که هر بیننده‌ای را محزون می‌کرد به مجلس شورای ملی وارد شده در حالتی که برخی از آنها موهای سرشان بلند و لباس‌هایشان مندرس و برخی دیگر پیر و ناتوان و بیچاره و کسل، عصازنان در صحن دوم مجلس مجتمع شده بودند. به علاوه عده‌ای از کسان محبوسین و آزادیخواهان و ملیون نیز حضور به هم‌رسانیدند.»[۸]

هدف کودتا

آن طور که در اعلامیه‌هایی به مردم وعده داده شده بود - «برانداختن ریشه‌ی جنایتکاران خودخواه تن پرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» بود. افرادی که به زعم سید ضیا و رضاخان، در سال‌های پرآشوب پس از انقلاب مشروطه «زمام امور مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند می‌ساختند.» اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشه‌ها نبود که باور داشت «برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هر گونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد.»

رضاخان در میان افسران قزاق
رضاخان در میان افسران قزاق

اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تاسیس مدارس، راه اندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از برنامه‌های مفصلی است که سید ضیاء و رضاخان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند. بسیاری از ملی گرایان و روشنفکران راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی و یک دیکتاتور مصلح می‌دانستند که بتواند چنین تصمیم‌هایی را به جای شاه ناتوان قاجار بگیرد

پس از کودتا عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش درباره اصلاحات و آینده امیدبخش ایران و ستایش از کودتا سرود. میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت. محمد فرخی یزدی لاهوتی، سلیمان میرزا و بهرامی برگرد دولت جمع شدند و ملک الشعرا بهار در جراید حکومت مقتدر را رواج می‌داد. علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش ومصدق از حزب تجدد به مشاوران رضاخان تبدیل شدند و دستگاه فکری اش را سامان دادند و احزاب محافظه‌کار مجلس چهارم از جمله اصلاح‌طلبان، سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها به حمایت از سردار سپه پرداختند. ایرج میرزا نیز درباره رضاخان چنین سرود:

تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست *** امیدی جز به سردار سپه نیست.[۱۰]

اختلاف بین عوامل کودتا

رضاخان در میان عده‌ای از نظامیان
رضاخان در میان عده‌ای از نظامیان

با گذشت زمان سید ضیاء که درباطن ازرضاخان واهمه داشت، برای نشان دادن اقتدار خود و بدون جلب رضایت قبلی رضاخان، سرهنگ کاظم خان افسر ژاندارم را فرماندار نظامی تهران کرد و از همین لحظه آتش دشمنی رضا خان را نسبت به خود روشن ساخت. سیدضیاء همچنین با انتصاب سرهنگ علی خان از افسران مورد اعتماد خود به فرماندهی ژاندارمری بر رنجش رضاخان افزود. هدف سید ضیاء از این انتصابات، علم کردن نیرویی در برابر قوای قزاق بود که پادگان تهران را هم به خود ضمیمه کرده بود و نیرومندتر شده بود. رضاخان با اعمال قدرت بعدا همه نیروهای مسلح را تحت فرمان خود در آورد و سید ضیاء در نقشه اش شکست خورد.[۱۰]

کابینه کودتا، به ریاست سید ضیاء و با حضور سردار سپه فقط صد روز ماند. شاه پس از آنکه روحیه خود را بازیافت، با حمایت مدرس و پشتیبانی فرمانفرما و دیگر رجال زندانی و در تبعید مانند قوام‌السلطنه و تیمورتاش و مدرس و مصدق، وزیر جنگ را فراخواند و نارضایتی خود را از سید ضیاء به او گفت. پاسخ سردار یک سلام نظامی محکم بود: «امر بفرمایید همین الان اعدامش می‌کنم.» شاه با دستپاچگی فریاد زد: «اعدام نه نه… برود فرنگ برود به هر جا.» وقتی نماینده سردار سپه بدون وقت وارد کاخ بادگیر شد سید فهمید خبری شده است. در چهارم خرداد ۱۳۰۰، درست سه ماه بعد از کودتا، سید ضیاء که تا پایان عمر خود را مغز متفکر و مجری اصلی آن می‌دانست، به دست همان رضا خانی که افتخار کشفش از میان قطار قزاقان را هم برای خود می‌خواست، از رییس‌الوزرایی کنار زده شد تا در مهربانانه‌ترین قضاوت تاریخی، جاده صاف‌کن سلسله پهلوی باشد. با رفتن سید ضیاء از ایران و رسیدن وی به لبنان و فلسطین، او برای ۲۳سال از صحنه سیاسی کشور دور شد، اما رضاخان یک سال و نیم بعد خود را به ریاست وزرا رساند، پنج سال دیگر به حکومت صوری احمد شاه تن در داد، اما سرانجام به رای مجلس شورای ملی تاجگذاری کرد و از خان به شاه تبدیل شد.[۸]

جستارهای وابسته

منابع

  1. رضاشاه از تولد تا سلطنت ـ دکتر رضا نیازمند صفحه‌ی ۳۶
  2. کودتای رضاخانی به کوشش امیر قربانی صفحه 70
  3. رضا خان از تولد تا سلطنت ـ دکتر رضا نیازمند صفحه‌ی ۶۸
  4. سیمای احمدشاه قاجار ـ جواد شیخ‌الاسلامی صفحه‌ی 161
  5. سیمای احمدشاه قاجار ـ جواد شیخ‌الاسلامی صفحه‌ی 166
  6. تاریخ بیست ساله‌ی ایران جلد اول ـ حسین مکی ـ صفحه‌ی ۱۵۲
  7. از کتاب پدر و پسر تألیف محمد طلوعی صفحه ۳۲
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ روزنامه شرق - سه کودتا سه فرجام
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ سرپوش -پیامدهای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ فیس بوک - روزی روزگاری ایران