اعتصاب کارکنان رادیو و تلویزیون ایران

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۰۸ توسط Abbas (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
اعتصاب کارکنان رادیو تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۵۷
آرم رادیو تلوزیون ملی ایران.JPG
آرم رادیو تلویزیون ملی ایران
جایگاهتهران
تاریخ۱۵ آبان ۱۳۵۷
گونهاعتصاب

اعتصاب کارکنان رادیو و تلویزیون ایران در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ رخ داد. این اعتصاب ابتدا با خواسته‌های صنفی شروع شد اما به سرعت رنگ و بوی سیاسی گرفت و خواسته‌های سیاسی به آن افزوده شد. در صدر این خواسته‌ها، آزادی بیان و پخش اخبار بدون سانسور بود. سرانجام این اعتصاب با سقوط شاه و پیروزی انقلاب ضد سلطنتی به پایان رسید.

تظاهرات ۱۳ آبان

کارکنان رادیو و تلویزیون، از مدت‌ها پیش از انقلاب ضدسلطنتی، در بعضی از بخش‌‌های رادیو و تلویزیون اعتصاب کرده بودند ولی پس از ۱۳ آبان ۱۳۵۷ این اعتصاب‌ها به اوج خود رسید. در روز ۱۳ آبان تظاهرات و درگیری‌های خیابانی بین نیروهای مردمی و جوانان انقلابی با نیروهای گارد شاهنشاهی شدت یافت. مأموران نظامی به سوی تظاهرکنندگان دانشگاه تهران آتش گشودند.

این فیلم که به گزارشی ۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه‌ای تبدیل شده بود، در اخبار شبکه سراسری پخش شد و میلیون‌ها ایرانی حمله‌ی مأموران حکومت نظامی به تظاهراتی که به نام هفته همبستگی شکل گرفته بود را دیدند.

با دیدن صحنه‌های این فیلم که طی آن چندین تن از دانشجویان به شهادت رسیدند، خشم مردم برانگیخته شد.

آغاز اعتصاب رادیو و تلویزیون

در روز ۱۴ آبان که یک موج خبری بزرگ در جامعه ملتهب ایران به وجود آمده بود، یک ضربه سنگین به حکومت شاه بود. بعد از آن رادیو تلویزیون به تصرف حکومت نظامی درآمد و به دنبال آن از ۱۵ آبان، کارکنان رادیو و تلویزیون دست به اعتصاب گسترده و نامحدود زدند و با پخش اعلامیه‌ها و تراکت‌هایی همبستگی خود را با قیام عمومی مردم اعلام کردند. این اعتصاب با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری به جای دولت شریف امامی اوج گرفت. در اعتصاب کارکنان رادیو و تلویزیون به جز تعدادی انگشت‌شمار که پخش حداقل برنامه‌ها را به عهده داشتند، بقیه پرسنل رادیو و تلویزیون که تعداد آنها بیشتر از ۳۰۰۰ هزار نفر بودند، دست به اعتصاب زدند. آن‌‌ها در این اعتصاب خواستار برداشتن سانسور و انعکاس دادن به اخبار تظاهرات بودند. این اعتصاب با فراز و نشیب‌های فراوانی تا آخرین روزهای پایانی سلطنت شاه ادامه یافت.

در زمانی که شبکه‌های اجتماعی، اینترنت، تلفن هوشمند و سایر وسایل ارتباطی نبود و اطلاع رسانی فقط محدود به رادیو و تلویزیون و مطبوعات می‌شد، می‌توان اهمیت و نقش این اعتصاب را فهم کرد.[۱]

اعتصاب کارکنان رادیو و تلوزیون ملی ایران در سال ۵۷
اعتصاب کارکنان رادیو و تلوزیون ملی ایران در سال ۵۷

در آن زمان مسأله آزادی بیان که یکی از موضوعات اساسی کارکنان خبری رادیو و تلویزیون بود، در بین همه خواسته‌ها برجسته بود، عمده مردم و دانشگاهیان و روشنفکران، نگاه بدی به رادیو و تلویزیون داشتند و آن‌را یک نهاد دولتی وابسته می‌دانستند. اعتصاب کارکنان رادیو و تلویزیون که در آغاز باخواسته‌های صنفی و معیشتی شکل گرفت، اما به سرعت سیاسی شد، چهره رادیو و تلویزیون را در اذهان تغییر داد.

در این میان اعتصابیون نظرگاه‌های سیاسی متفاوتی داشتند، یک عده وابسته یا هوادار نیروهای چپ بودند، یک عده وابسته یا هوادار نیروهای جبهه ملی بوند و عده‌ای نیز تفکرات مذهبی داشتند.[۲]

رادیو و تلویزیون از دیدگاه خمینی

میرعلی حسینی (گزارشگر و مجری اخبار تلوزیون ایران) در دیدار خود با روح‌الله خمینی از نظرگاه وی در مورد رادیو و تلویزیون مطلع می‌شود. میرعلی حسینی دیدار خود را خمینی را چنین توصیف می‌کند:

«در حوزه علمیه قم، وقتی که مراسم سخنرانی و نطق آقای خمینی تمام شد، در استراحتگاهش در یکی از حجره‌های حوزه علمیه قم نشسته بود. یک آخوند جوانی که واقعاً اسمش یادم نمی‌آید، عمامه سفید داشت، آمد و گفت آقای خمینی می‌خواهند شما را ببینند، موافقید؟ گفتم بله، و من برای اینکه به آنجا برسم از سه حجره دیگر رد شدم که گروه کثیری از آخوندهای مختلف آنجا بودند و چندتایی‌شان مرا می‌گشتند ببینند اسلحه ندارم، حتی خودکار داشتم از دستم گرفتند...

وارد آن حجره که شدم، پسر خمینی، احمد خمینی که آن موقع به او می گفتند حاج احمد آقا، به استقبال من آمد و من وقتی وارد حجره شدم، دیدم که خمینی روی یک مخده نشسته، پسرش هم بغلش نشسته، به من هم گفت بنشین روبه رو، و آقای خمینی شروع کرد به صحبت کردن. گفت من سه تا رهنمود دارم -مرتب هم با حرکت دست حرف می‌زد-، اول اینکه این خانم‌هایی که می‌آیند در تلویزیون برنامه اجرا می‌کنند باید محجبه باشند. من هم یک جوان بیست و شش، هفت ساله بودم و واقعاً آن ترسی را نداشتم که بعدها با بالارفتن سن نصیب آدم می‌شود، خیلی راحت حرف می‌زدم، می‌گفتم آقای خمینی، شما اگر مشاهده کنید تمام خانم‌هایی که در تلویزیون ظاهر می‌شوند، نه آرایش غلیظ دارند و نه موهایشان ... واقعاً خیلی ساده هستند، گفت نه، نه، نه، باید حتما حجاب داشته باشند. بعد گفت دوم اینکه موسیقی را هم باید از رادیوتلویزیون حذف کنید. گفتم آخر موسیقی‌هایی هم که داریم بیشتر سرود انقلابی است، گفت نه، موسیقی در هر شکلش حرام است. چون شنیده بود که من با آقای قطب‌زاده اختلاف پیدا کرده‌ام، گفت نکته سوم این که باید قطب‌زاده را حمایت کنید، چون قطب‌زاده از طرف من به آنجا آمده و اگر او را حمایت نکنید، می‌گویم مردم بیایند حمایتش کنند. گفتم چرا؟ شما فکر می‌کنید ما بر خلاف مردم قدم بر می‌داریم؟ گفت نه، شما فکل کراواتی‌ها فکر می‌کنید انقلاب مال شماست، در حالی که این انقلاب مال مردم پابرهنه است. آنها انقلاب کرده‌اند و رفته رفته شما باید یادتان باشد که اسلام در این انقلاب مرکزیت دارد. گفتم خیلی ببخشید، تا گفتم ببخشید پسرش ترجمه کرد که منظور حاج آقا این است که ما یواش یواش در ادارات میز و صندلی‌ها را جمع کنیم و تشک و مخده بگذاریم. گفتم یعنی ادارات تبدیل به مسجد بشود؟ که خمینی عصبانی شد، گفت نه، نه، نه، بعد اشاره کرد و گفت مردمی که بیش از همه به این انقلاب حق دارند، آنهایی هستند که خون داده‌اند و این انقلاب مال آنهاست.[۲]»

منابع