راضیه کرمانشاهی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
راضیه کرمانشاهی
راضیه کرمانشاهی.JPG
زادروز۱۳۳۶
اهواز
درگذشت۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳
آلبانی
علت مرگایست قلبی
تابعیتایران
تحصیلاتدانشجوی رشته برق و الکترونیک
از دانشگاهعلم و صنعت تهران
سال‌های فعالیت۱۳۵۰ تا ۱۳۹۳
نقش‌های برجستهعضو شورای رهبری مجاهدین خلق ایران
تأثیرگذارانسازمان مجاهدین خلق ایران
تأثیرپذیرفتگانمردم و مقاومت ایران
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران


راضیه کرمانشاهی (زاده ۱۳۳۶در اهواز - درگذشته ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ در آلبانی) از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران بود که مبارزات خود را پیش از انقلاب ضدسلطنتی آغاز کرد. او دانشجوی دانشگاه علم و صنعت تهران بود. راضیه کرمانشاهی در دوران دانشجویی در سال ۱۳۵۵ به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. برادر راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۵۴ در زندان‌های شاه زیر شکنجه جان باخت. او پس از انقلاب نیز در بخش‌های مختلف سازمان مجاهدین خلق به فعالیت مشغول شد. وی همچنین در عراق از مسئولان سازمان مجاهدین بود و در سال ۱۳۶۴ از اعضای مرکزیت مجاهدین خلق بود. راضیه کرمانشاهی راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۷۳ عضو شورای رهبری مجاهدین شد. او در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ دو هفته بعد از یک عمل سنگین جراحی در اثر ایست قلبی در بیمارستانی در آلبانی در گذشت.


زندگی و مبارزات راضیه کرمانشاهی

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۳۶ در اهواز متولد شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه علم و صنعت تهران به پایان برد. وی در سال ۱۳۵۵ به مجاهدین خلق پیوست.

راضیه کرمانشاهی از برجسته‌ترین مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران بود وی در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ دو هفته بعد از یک عمل سنگین جراحی در اثر ایست قلبی در بیمارستانی در آلبانی در گذشت.

برادر بزرگ‌تر وی، مجاهد خلق حسین کرمانشاهی، در دورانی که اپورتونیست‌های چپ‌نما سازمان مجاهدین را متلاشی کرده بودند به‌خاطر ایستادگی بر اعتقادات خود در زیر شکنجه در اوین در اردیبهشت ۱۳۵۴جان باخت.[۱]

راضیه کرمانشاهی که از ۱۹سالگی به مجاهدین پیوسته بود، در سال ۱۳۵۶ به‌طور حرفه‌ای و تمام وقت به عضویت سازمان مجاهدین درآمد. او در دوران مبارزات سیاسی در زمان خمینی و همچنین در فاز نظامی و دوران زندگی مخفی، فعالانه شرکت داشت.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۶۴ از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران و در سال ۱۳۷۰ به معاونت هیئت اجرایی سازمان درآمد. او در سال ۱۳۷۱ که مسئولیت یکی از معاونت‌های ارتش آزادیبخش ملی ایران را عهده‌دار بود به عضویت شورای ملی مقاومت برگزیده شد.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۷۳ به عضویت شورای رهبری مجاهدین برگزیده شد و پس از مدتی در جایگاه اعضای ارشد شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت. وی همچنین عضو شورای ملی مقاومت ایران بود.[۱]

راضیه کرمانشاهی در جریان عملیات فروغ جاویدان که در مرداد ۱۳۶۷ انجام گرفت به‌شدت مجروح شد و به‌خاطر جراحت در ناحیه دست شماری از انگشتان خود را از دست داد.

راضیه کرمانشاهی در سال ۱۳۸۲در زمان اشغال عراق در قرارگاه انزلی در نزدیکی شهر جلولا در عراق در بحبوحه بمباران، به‌همراه شمار دیگری از زنان مجاهد در محاصره مهاجمین و عوامل رژیم ایران قرار گرفت اما با ابتکار عمل توانست با عبور از رودخانه در یک جنگ و گریز خطرناک، حلقه محاصره را در هم شکسته و به یاران خود در اشرف بپیوندد.

دوران بیماری راضیه کرمانشاهی

راضیه کرمانشاهی پس از بیماری طولانی در شرایط محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی در پایان اسفند ۹۲ جهت درمان به آلبانی انتقال یافت و در بیمارستانی در تیرانا پایتخت آلبانی بستری شد.

راضیه کرمانشاهی (سه‌شنبه شب ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳)، دو هفته پس از یک عمل سنگین جراحی، در اثر ایست قلبی در بیمارستانی در آلبانی درگذشت.

راضیه کرمانشاهی، از جمله بیماران محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی بود که پس از انتقال به آلبانی و بستری شدن، در سن ۵۷ سالگی در بیمارستانی در آلبانی درگذشت.[۲][۳]

آقای استراون استیونسون عضو ارشد پارلمان اروپا و رئیس هیئت رابطه با عراق در بیمارستان از راضیه کرمانشاهی عیادت کرد.

استیونسون در آن دیدار، محاصره پزشکی در اشرف و لیبرتی در دوره حکومت مالکی در عراق را، به‌شدت محکوم کرد.[۳]

پیام تسلیت خانم مریم رجوی

خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران ضمن پیامی درگذشت خانم راضیه کرمانشاهی را تسلیت گفت و وی را مجاهدی صدیق و نمونه با ۳۶سال سابقه حرفه‌ای و تشکیلاتی توصیف کرد که یک‌بار هم در زمان شاه دستگیر و شکنجه و زندانی شده بود.[۴]

خاطره هادی روشن‌روان

هادی روشن روان از مسئولان سازمان مجاهدین خاطره‌ی خود را از راضیه کرمانشاهی اینچنین نقل می‌کند:

اولین بار راضیه را در سال ۱۳۴۸ که دانش آموز بود، به‌همراه مادرش دیدم، ۴۵ سال قبل. او همراه مادرش از خوزستان برای دیدن حسین برادرش به تهران آمده بودند. مجاهد قهرمان حسین کرمانشاهی که در سال ۱۳۵۴ به شهادت رسید، از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود که با هم آن موقع در فعالیت‌های دانشجوئی و سیاسی بودیم. مادرش اصرار داشت دوستان فرزندش را بشناسد، حسین، مادر و خواهرش را به اتاقی که من داشتم آورد، مادر اصرار داشت که ببیند ما چه فعالیت‌های به جز درس داریم؟ او از زندگی ساده حسین در تهران احساس خطر کرده بود به قول خودش نگران بود کارهائی نکند که برایش خطرناک باشد.

خواهرم راضیه که آنوقت بسیار جوان بود، مجذوب برادرش حسین شده بود و بدقت به پاسخ هائی که من به سئؤالات مادر می‌دادم دقت می‌کرد. احساسم این بود که او بر خلاف مادر که تمام تلاشش این بود حسین و مرا به ادامه تحصیل و رفتن به زندگی دعوت می‌کرد، بدنبال این بود که حسین بدنبال چه مسیری است؟

آنها به خوزستان بازگشتند، بعد از ضربه سال ۱۳۵۰ روابطی که حسین داشت قطع شده و مدتها بدنبال وصل بود. در جریان ضربه ۱۳۵۰ من در کرمانشاه افسر وظیفه بودم؛ که حسین به سراغم آمد و خواهان وصل بود. گفتم من که در اینجا هستم. بعد که به تهران آمدم او را در سال ۱۳۵۱ از طریق مجید شریف واقفی به سازمان وصل کردم. او در سال ۱۳۵۴ به شهادت رسید.

بعداز آزادی از زندان بدنبال خواهرم راضیه بودم، پس از مدتی پیگیری او را که آنموقع دانشجو دانشگاه امیرکبیر بود، یافتم. وقتی او را دیدم احساس کردم که حسین را خیلی زنده و سرشار در او یافتم با همان صمیمت، سادگی، پاک باختگی و در عین حال شجاعت و مایه گذاری . من که برای ارزیابی و وصل او به مجاهدین رفته بودم متوجه شدم که او راه حسین برادرش را انتخاب کرده و الان به مجاهدین وصل است؛ بنابراین جوابم را گرفتم بدون اینکه سئوال بیشتری بکنم از او خداحافظی کردم.[۵]

منابع