هاشم خواستار

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۶ توسط Rah (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه | اندازه جعبه = | عنوان = | عنوان ۲ = | نام...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
هاشم خواستار
هاشم خواستار ۴.JPG
زادروز۲ خرداد ۱۳۳۲
بیرجند
تابعیتایران
تحصیلاتمهندس کشاورزی از دانشگاه ارومیه
پیشهمعلم بازنشسته
سال‌های فعالیتاز سال ۱۳۵۷ تا هم اکنون
شناخته‌شده برایمردم ایران
نقش‌های برجستهشرکت در تجمعات و اعتراضات معلمان برای احقاق حقوق معلمان، امضای بیانیه استعفای خامنه‌ای و تغییر قانون اساسی
تأثیرگذاراندکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی
تأثیرپذیرفتگانمردم ایران
شهر خانگیمشهد
مخالفاندولت جمهوری اسلامی
مذهبمسلمان
اتهام‌هاتبلیغ علیه دیکتاتوری در جمهوری اسلامی
منصبمسئول کانون صنفی معلمان خراسان بزرگ و نماینده معلمان آزاد ایران
همسرصدیقه مالکی‌فرد

هاشم خواستار، (زاده‌ی ۲ خرداد ۱۳۳۲ در بیرجند) از زندانیان سیاسی مشهور در ایران است. هاشم خواستار نماینده معلمان آزاد ایران و از امضا کنندگان بیانیه‌ی استعفای خامنه‌ای، دارای مدرک مهندسی کشاورزی از دانشگاه ارومیه است. وی در دوران دانشجویی و سربازی از فعالان انقلاب ضد سلطنتی بود که دو بار بازداشت و دو ترم از تحصیل باز ماند.

هاشم خواستار در سال ۱۳۸۳به ۳ سال حبس تعلیقی شد. وی در سال ۸۶ بخاطر فعالیت‌های سیاسی با کسر حقوق و سپس بازنشسته کردن اجباری مواجه شد.هاشم خواستار در سال ۸۸ مجددا به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. او در سال ۹۱ بخاطر نامه‌های افشاگرانه جریمه نقدی و بدلیل عدم پرداخت جریمه نقدی مجبور به تحمل حبس شد. او در سال ۹۷ ربوده شد و به بیمارستان روانی ها منتقل گشت. وی همچنین در سال ۹۸ به ۱۶ سال زندان و ۳سال ممنوع الخروجی و ۳ سال تبعید محکوم شد.[۱] هاشم خواستار آخرین بار در ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ بازداشت شد و هم اکنون در زندان وکیل آباد مشهد بسر می‌برد.

گاهشمار زندگی هاشم خواستار

هاشم خواستار در دوم خرداد ۱۳۳۲ در یکی از روستاهای بیرجند متولد شد. پس از اینکه دیپلم خود را گرفت در رشته‌ی کشاورزی دانشگاه اورمیه به تحصیل پرداخت و از همانجا با مدرک مهندسی کشاورزی فارغ‌التحصیل شد. در سال ۱۳۵۶ اواخر دوران سربازی با خانم صدیقه مالکی‌فرد که او هم یک معلم بود ازدواج کرد. در ابتدای پیروزی انقلاب می‌خواستند او را کاندیدای نمایندگی مجلس از یکی از شهرهای آذربایجان کنند که بدلیل اینکه خواهان خدمت در زادگاهش بیرجند بود نپذیرفت. خواستار در بیرجند مدتی در اداره‌ی کشاورزی و بنیاد مستضعفان به‌کار پرداخت و نهایتا در سال ۱۳۶۳ در هنرستان کشاورزی به تدریس مشغول شد. او بازنشسته آموزش و پرورش است و در باغ کوچک شخصی‌اش به کشاورزی می‌پردازد. هاشم خواستار مواضع و نوشته‌های فراوانی در فضای مجازی دارد و خاطرات زندان خود را نیز نوشته است که هنوز منتشر نشده‌است.

هاشم خواستار به فعالیت‌هایش در دفاع از حقوق صنفی معلمان بطور خاص و علیه استبداد مذهبی شناخته می‌شود اما او بدلیل فعالیت‌های سیاسی دز زمان سلطنت پهلوی دوبار بازداشت و دو ترم از تحصیل محروم شد. او این فعالیت‌ها را مبارزه برای آزادی و دموکراسی می‌نامد.

هاشم خواستار عضو هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان خراسان بود، بار اول در سال ۱۳۸۳ بازداشت شد، و در دادگاهی که در پی این بازداشت برگزار شد، به ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد. در سال ۱۳۸۶ به علت شرکت در تجمع معلمان به کسر حقوق محکوم شد. در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت شد و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد که در دادگاه تجدیدنظر به ۲سال کاهش یافت. او در زندان وکیل آباد مشهد دوران حبس خود را گذراند، در ‌‌نهایت او را به قید وثیقه در سال ۱۳۹۰ آزاد کردند. او همچنین یک زندان ۳۷ روزه را در سال ۱۳۹۲ به دلیل عدم پرداخت جریمه دو میلیون تومانی متحمل شد. جریمه‌ای که به اتهام «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» بدان محکوم شد.[۲]

در زندان وکیل آباد مشهد دچار بیماری‌های گوناگونی شد و در درمان او اهمال می‌شد، تا اینکه پس از تلاش‌های فراوان در بیمارستان امام رضا‌ی مشهد مورد عمل جراحی هموروئید قرار گرفت. تصویر معروف دست و پا در زنجیر وی بر روی تخت همین بیمارستان است.

هاشم خواستار در دوران زندان دو و نیم ساله‌اش در زندان وکیل آباد مشهد، چندین نامه افشاگرانه از وضعیت هولناک این زندان خطاب به مقامات قضایی و امنیتی نوشت. کاری که موجب انتقال او از بند زندانیان عقیدتی به بند ۵ این زندان شد. بندی که در آن زندانیان جرائم سنگین همچون قتل محبوس هستند.

هاشم خواستار در بخشی از نامه‌اش به رئیس قوه‌ی قضائیه و وزیر اطلاعات می‌نویسد:

«زندان عزت می‌آورد چون عزت پایه‌های قدرت‌های فاسد را از درون زندان به راحتی می‌لرزاند اگر زبانم را ببرند با دست خواهم نوشت، زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی و اگر دستانم را ببرند با مژه‌های چشمم خواهم نوشت زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی و اگر چشمانم را کور کنند با پا‌هایم خواهم نوشت زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی و اگر پا‌هایم را قطع کنند با آخرین ضربان قلبم که ندای معلمان است فریاد خواهم زد زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی.»

صدیقه مالکی‌فرد از قول همسرش شرایط بند ۵ را چنین توصیف می‌کند.

«به گفته آقای خواستار بند ۵ بسیار شلوغ است و ایشان روی زمین و به قول خود زندانی‌ها کف خواب هستند. در اتاقی که ۱۵ تخت دارد ۶۰ نفر زندگی می‌کنند، ۱۵ نفر روی تخت می‌خوابند، ۸ نفر روی زمین و بقیه در راهرو‌ها هستند. با این جمعیت همیشه بند پر از سر وصدا است و محیطش کثیف و پر از دود... برای دستشویی و حمامش همیشه صف بسته‌اند و خلاصه چه بگویم! اگر توصیف جهنم را شنیده‌اید می‌توانید درباره زندان وکیل آباد مشهد هم آن را به کار ببرید.»

هاشم خواستار منتقد اصلاح طلبان حکومتی در ایران است و باوری به شرکت در انتخابات در جمهوری اسلامی ندارد. به باور او دموکراتیک شدن ساختار سیاسی در ایران از اصلاح طلبان بر نمی‌آید و اصلاحات ساختاری در ایران را ورای فضای دوقطبی بین اصلاح طلب / اصولگرا می‌داند اما همچنین بر این نکته تاکید می‌کند نظارت بین‌المللی، فشار جامعه جهانی و اعتراضات داخلی در فضای مجازی نسبت به فشارهای امنیتی بر فعالان سیاسی – مدنی، در تغییر رفتار نیروهای امنیتی نیز موثر است.

هاشم خواستار و اسماعیل عبدی

او در توضیح بیشتر پیرامون این مساله از تجربه خود مثال می‌زند و می‌گوید:

«یادم هست ۲۵ سال پیش سر یک مساله کوچک وقتی خواستند مرا احضار کنند، با ناسزا و الفاظ رکیک با من حرف می‌زدند و صحبت می‌کردند اما اکنون زنگ می‌زنند و می‌گویند آقای خواستار، بیایید تا مذاکره کنیم! همین فشار بین‌المللی و بیداری افکار عمومی رفتار این‌ها را نرم‌تر کرده است.»[۳]

واکنش‌ها به دستگیری

همسر هاشم خواستار

صدیقه مالکی‌فرد همسر زندانی سیاسی و معلم آزادیخواه مهندس هاشم خواستار از یکی از ملاقات‌هایش می‌گوید:

امروز ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ برای ملاقات کابینی با همسرم اقای سیدهاشم خواستار زندان وکیل آباد مشهد رفتم توی صف نوبت ملاقات گرفتم (سری۳) بعداز مدتی نوبت ملاقات ما شد از ایست‌های بازرسی عبور کردم  همه افراد سری ۳ با زندانیشان ملاقات کردند ولی من هر چه منتظر شدم متاسفانه اقای خواستار را نیاوردند ازمسئول ملاقات کابینی سالن علت را پرسیدم  ایشان تلفنی دلیل انراپرسیدند ...به من گفتند بروید از رئیس سالن ملاقات دلیل انرا بپرسید  رفتم از رئیس پرسیدم ایشان گفتند قبل از اپیدمی کرونا برای تنبیه زندانی ملاقات حضوری با خانواده را قطع می کردند ولی حالا که ملاقات حضوری نیست ملاقات کابینی و تماس تلفنی را قطع می‌کنند برگه دادند گفتند بروید از حفاظت زندان بپرسید.

حفاظت زندان رفتم گفتند بروید از رئیس زندان بپرسید رفتم پیش رئیس زندان رئیس دفترشان گفتند شما که هفته گذشته هم امدید گفتم بله ولی شما گفتید رئیس جلسه دارند....گفتند  ارباب رجوع زیادند امروز هم  نوبت شما نمیشه همه مرا مثل توپ فوتبال به همدیگر پاس دادند.

از طرفی آقای خواستار ۱۴ روزه زنگ نزدند و از دیر وقته که بخاطر پیک پنجم کرونا ایشان را ندیده‌ام نگران سلامتی ایشان بودم خسته هم بودم چون  ازپله‌ها زیاد بالا پایین رفته بودم صدایم را بلند کردم و تمام دردهای دلم را روی سر رئیس دفتر آوار کردم که بلافاصله معاون زندان از اتاق رئیس بیرون آمد و مرا به اتاق خود برد ایشان گفتند پنجشنبه ۲۵ شهریور شورای انضباطی تشکیل شده و آقای خواستار تا ۲۴ آذر به مدت سه ماه ممنوع الملاقات و ممنوع التلفن هستند. گفتم ایشان از ۱۳ شهریور نه تلفن زدند و نه ملاقاتی داشته‌ایم  و از خیلی قبل بخاطر پیک پنجم کرونا هم ممنوع‌الملاقات هستند اقای معاون زنگ زدند و از امیر آقا پرسیدند ایشان گفتند از همان ۱۳ شهریور ۳ ماه حساب میشه با توجه به اینکه ایشان قرار بوده نوبت دوم واکسن کوید ۱۹ را بزنند  و از طرفی دردهای ارتروزشان شدید شده  سال سوم است که بدون یک روز مرخصی محبوسند فشار خون بالا بیماری‌های گوارشی با نزدیک ۷۰ سال سن خیلی نگران سلامتی ایشان هستیم.

زمانی که آقای خواستار از زندان تماس تلفنی می‌خواست بگیرد چند مامور بالای سرشان هست و به وی دیکته می‌کنند که چه بگوید یا نگوید. اقای خواستار به همراه هم بندی‌هایش آقای جعفری و سپهری در یک اتاق تاریک نگهداری می‌شوند هیچ کدام از زندانیان را نمی‌گذارند با اینها ارتباط داشته باشند.

رژیمی که شهروند سالم (به اعتقاد روانشناسان و روان پزشکان بیمارستان بوعلی سینا) خودرا آبان ۱۳۹۷ از جلوی باغش برباید و به بیمارستان روانی بوعلی مشهد ببرد که هرچه می‌خواهد برسرش درآورد میشه حالا که در چنگالشان اسیر است نگران نباشم که اینها چه بلایی سرش درمی‌آورند؟؟

مطمئنم وقتی اجازه ملاقات به من نمی‌دهند که ازسلامتی ایشان مطلع شوم  حتما بلایی سرشان آورده‌اند. و به عمد آنها را زیر فشارهای مختلف قرار می‌دهند.

ای آزادیخواهان جهان، ارگانها و نهادهای حقوق بشر ملل، سازمان عفو بین‌الملل، گزارشگر ویژه سازمان ملل در ایران ...

‌از شما می‌خواهم  به داد ملت ستمدیده ایران و زندانیان بیگناه  که بی‌جهت زندانی شدند و تحت فشار و درمعرض بیماری کرونا هستند توجه و رسیدگی عاجل شود.  از شما می‌خواهم یک هیات تحقیق، جهت بازدید و رسیدگی به وضعیت اسفناک زندانیان بخصوص زندانیان سیاسی به ایران بفرستید

  نظام حاکم بر ایران ،‌حقوق زندانی ذره‌ای برایشان اهمیتی ندارد لذا از شما تقاضا دارم زندانیان بیگناه ما را امروز دریابید چراکه  فردا دیراست.

صدیقه مالکی فرد همسر سیدهاشم خواستار نماینده معلمان آزاده ایران  زندانی زندان وکیل‌آباد مشهد[۴]

تصویر دیگری از هاشم خواستار

۲۷ شهریور ۱۴۰۰

آخرین نامه همسر هاشم خواستار

به نام خداوند جان و خرد

روز یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ اداره اطلاعات درکانالی که خودشان درتلگرام برای زندانیان سیاسی و بقول اداره اطلاعات زندانیان امنیتی بیانیه ۱۴ درمشهد راه اندازی کرده‌اند درجواب نامه ۵ مرداد من درشبکه‌های مجازی نوشته‌اند صدیقه مالکی فرد حدور۶۰ بار با همسرش آقای سیدهاشم خواستار ملاقات داشته....

۱-  همسرم اقای هاشم خواستار به چه جرمی در زندان شما ستمکاران اسیر است که من باید در زندان با ایشان ملاقات داشته باشم !؟ همسرم و دوستانش گفته اند آقای خامنه‌ای وضعیت کشور خیلی خراب است... اگر می‌توانید درست کنید، اگر نمی‌توانید محترمانه حکومت را به مردم واگذار کنید ... که این گفته طبق اصل ۲۷ قانون اساسی نه تنها جرم نیست بلکه وظیفه و امر به معروف است...

۲- همسرم از تمام رذایلی که گریبانگیر خیلی از شما دولتمردان است بدور است. بزرگترین مزیتی که برهمه شما دارد صداقت  درستی، آزادیخواهی و تمام صفات نیک و اندیشه برتر و پیش بینی وضع مملکت است که سالهاست هشدار می‌دهد ولی متاسفانه گوش شنوایی نیست ولی زندان‌های طویل المدت به درازای ظلمی که براین عزیزان رفته و قل و زنجیر هست.

۳_ آقای هاشم خواستار از۲۰ مرداد ۱۳۹۸ تاامروز 1099روز شده که در دست شما از خدا بیخبران اسیر است ۱۸۵ روز در زندان انفرادی اطلاعات بوده و بقیه تا امروز در زندان  وکیل آباد مشهد که به تعبیر خود زندانیان زندان وکیل‌آباد جهنم روی زمین است بدون یک روز مرخصی در مورد ملاقات، من گفته‌ام درمحیط زندان ۲بار من و فرزندانم با همسرم ملاقات حضوری داشتیم و از ملاقات کابینی اصلا صحبت نکردم. اولین ملاقات حضوری اواخر بهمن ۹۸ و دومی تیر۱۴۰۱ و ۵۶  نوبت ملاقات کابینی  طبق لیستی از ملاقاتی که شما در کانال تلگرام گذاشتید .ملاقات کابینی هفته‌ای یک روز است که باید تا امروز حدود ۱۵۷ ملاقات کابینی می‌داشتیم ملاقات حضوری را که اصلا ما در این مدت متوجه نشدیم که هرچند روز باید ملاقات حضوری داشته باشیم چون کسی جواب درستی به ما نمی‌دهد. طبق گفته خانواده زندانیان غیر سیاسی هر ماه یا هر۴۰ روز باید یک ملاقات داشته باشیم که می شود حدود ۲۸ تا ۳۶ روز، و درمجموع باید ۱۸۵ تا ۱۹۳روز ملاقات می‌داشتیم که شما ۵۸ ملاقات به ما دادید.

۴- هرزندانی به محض ورود به زندان یک کارت تلفن باید داشته باشد که شما این حق را از عزیزان ما دریغ کردید و پول کارت تلفن را از آنها می‌گیرید و کارت را در دست خود نگه می‌دارید و هر زمان دو مامور کنترل تلفن باشند (یکنفر روبروی زندانی می‌نشیند و نقطه به نقطه تلفن زندانی را کنترل می‌کند و یکنفر صحبت‌های اعضای خانواده زندانی را)، ‌علاوه بر اینکه قبل از تلفن زندانی را توجیه می‌کنید که چه بگوید و چه نگوید، و بارها تلفن را قطع می‌کنید که عزیزان ما تا چند روز عطای تلفن زدن را به لقای شما می‌بخشند و سهم هر خانواده  ۲تا ۳ دقیقه می‌شود (سهم هر ۳نفر ازیک خانواده) هرچند همین مقدار وقت هم زیاد است چون وقتی می‌بینم کنترل تلفن دست شماست حرف زدن هم یادمان می‌رود ایکاش طوری کنترل می‌کردید که ما متوجه نمی‌شدیم.[۵]

صدیقه مالکی فرد۲۳ مرداد۱۴۰۱

مقاله هاشم خواستار

مقاله دموکرات‌های کوتوله از هاشم خواستار سی تیر۱۳۹۸

دموکرات های کوتوله

هفته‌ی گذشته در گروه تلگرامی فرزانگان نوشته‌ی کوتاهی گذاشتم که یکی از اعضا نظرم را در باره‌ی سازمان مجاهدین خلق خواست.

به او جواب دادم که جبهه‌ی ملی،نهضت ازادی، حزب ملت ایران، جاما، حزب‌ دموکرات کردستان، کومله، سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و...گل های رنگارنگی هستند که در حکومت آزاد آینده هر یک از آنها توسط ملت  آبیاری شود رشد و نمو  و در صورت عدم آبیاری خشکیده خواهد شد.

چنان با فحاشی فردی بنام شیوا روبرو شدم که چنین فرد فحاشی را در عمرم ندیده بودم. او فحاشی می‌کرد و می‌گفت که چرا نام سازمان مجاهدین خلق را آورده‌ای ؟می‌گفت تو هاشم خواستار نیستی در حالیکه مطمئن بودم ،می‌داند که خودم هستم.

بعدا هم که به او شیرفهم کردم که خودم هستم فقط فحش می‌داد. اعضای گروه  هم بیشتر از او حمایت  می‌کردند. او من و بعدا همسرم که اصلا هیچگونه اظهار نظری نکرده بود را ریمو کرد، در حالیکه خودشان ما را  بدون اطلاع عضو کرده بودند.

باتجزیه و تحلیل و تحقیقی که کردم متوجه شدم گروه فرزانگان توسط ارتش سایبری، برای شکار آزادیخواهان بوجود آمده است. پس گروه فرزانگان را در گروه حمایت از معلمین در بند معرفی و از همکاران خواستم که هوشیار باشند که این گروه توسط ارتش سایبری بوجود آمده است.

شیوا مجددا در خصوصی و این گروه با فحاشی، مغلطه می‌کرد که باعکس العمل تند همکاران رو برو شد. اما او باید ماموریتش را انجام می داد و فقط فحاشی می‌کرد. به او می‌گفتم  آرام باش مگر تو را از فحش درست کرده‌اند، یک جمله بدون فحش بگو تا جوابت را منطقی بدهم ، به کتش نمی رفت و فقط فحش می‌داد. این داستان تلخ برای معرفی دموکرات های کوتوله است.

دو گروه مبارز در مبارزه بر علیه حکومت استبدادی و دیکتاتوری نه تنها با هم نمی‌جنگند که حتی انتقاد از همدیگر را نیز در خفا و بدور از چشم دشمن مشترک انجام می‌دهند. مبارزین درون یک کشور، دشمن اصلی را از فرعی جدا می‌کنند تا با هم جنگ و دعوا نداشته باشند، چرا که جنگ و دعوا با یکدیگر به سود دیکتاتور تمام می‌شود. در اشغال کشور چین توسط ژاپن دو گروه ملی‌گرا و کمونیست به رهبری چیانکایچک و مائو ، ابتدا باهم متحد شدند تا ژاپن را شکست دادند ، چون ژاپن دشمن اصلی ملت چین بود و سپس این دو گروه با هم جنگیدند که به پیروزی مائو منتهی شد. در جنگ جهانی دوم دو اردوگاه متضاد، یکی اردوگاه سوسیالیسم به رهبری شوروی  و دیگری اردوگاه سرمایه‌داری به رهبری آمریکا با هم بر علیه اردوگاه فاشیسم به رهبری آلمان هیتلری متحد شدند که منجر به شکست اردوگاه فاشیسم شد و سپس باهم وارد جنگی شدند که به جنگ سرد معروف و تا فروپاشی  شوروی تا سال ۱۹۹۲ ،یعنی نزدیک ۵۰ سال ادامه داشت.

در این ۴۰ سال جمهوری اسلامی تمام احزاب و سازمان‌ها را با یک انگی از میدان خارج و نابود کرد تا نتوانند نفس کشند. جبهه‌ی ملی را مرتد و نهضت آزادی و حزب ملت ایران و جاما و... را لیبرال خواندند (در ابتدای انقلاب، لیبرال از هرفحشی بدتر بود.) سازمان چریکهای فدایی خلق و... را کافر و سازمان مجاهدین خلق را منافق که بگفته‌ی آقای خمینی، منافقین از کفار هم بدترند.اما سازمان مجاهدین خلق با منافق خواندن از میدان بیرون نرفته و روز بروز هم قوی‌تر می شد.  اقای دکتر مهدی خزعلی که  از اردوگاه اصولگراها بیرون امده، افشا کرد که در همان ابتدای انقلاب در حزب جمهوری اسلامی نقشه کشیدند که با عملیات ایذایی و اذیت و آزار و کشتار اعضا، سازمان مجاهدین خلق را وادار به مبارزه‌ی مسلحانه کرده تا بتوانند آنها را سرکوب کنند.

با بیان دو خاطره مسئله را روشن‌تر میکنم.در روز نوزده‌ی آبان ۹۷ که نیروهای امنیتی با فشار ملت قهرمان ایران مجبور شدند مرا از بیمارستان روانی سینا آزاد کنند، دو نفر از نیروهای امنیتی به سراغم آمدند و از من خواستند که چون سازمان مجاهدین خلق از تو حمایت کرده‌اند ، باید بر علیه آنها بیانیه بدهی و خط قرمز ما رهبری هم نیست بلکه سازمان مجاهدین خلق است. به آنها گفتم یعنی حکم اعدام خود را امضا کنم؟ آنها را به مقاله‌ای که در حمایت از معلم زندانی آقای عبدالرضا قنبری نوشته بودم و روز دستگیری یعنی اول آبان منتشر کرده بودم حواله دادم. باز پارسال در اردیبهشت ۹۷ که ماموران اطلاعات به باغم آمدند از من پرسیدند که چرا با شاهزاده رضا پهلوی همکاری نمی‌کنی؟ می‌خواهی الان شماره موبایل شاهزاده را بگیریم که با او صحبت کنی؟ که گفتم نه و ...

ملت قهرمان ایران:

بین رژیم و سازمان مجاهدین خلق، دریایی از خون قرار دارد و همه می‌دانند که بزرگترین دشمن رژیم سازمان مجاهدین خلق است، چرا که از سازماندهی آهنین برخوردار و بگفته و اقرار خود حاکمان، آنها در تمام شورش‌ها دست دارند، بالعکس نیروهای سلطنت‌طلب بسیار پراکنده و « سازمانده‌ای» نشده هستند. بنابراین حکومت تلاش می‌کند که مبارزین را به اردوگاه سلطنت طلب‌ها سوق داده و همینطور افراد نفوذی بسیاری نیز بداخل آنها فرستاده تا ضمن حمایت از شاهزاده و فحاشی به رژیم، به سازمان مجاهدین خلق نیز فحش بدهند. یعنی بجای تضاد با جمهوری اسلامی، تضاد اصلی را با سازمان مجاهدین خلق بوجود بیاورند. حتی برای اینکه این افراد اعتبار کسب کنند چه بسا که چند صباحی هم به زندان رفته تا بعد از آزادی  با نام و نشانی که پیدا می‌کند و از حاشیه‌ی امن برخوردار می‌شوند،  بتوانند با وجهه‌ی بهتری ماموریتشان را انجام دهند و چه بسا ناخودآگاه  افراد دیگر نیز  در خط نیروهای امنیتی قرار  گرفته و بجای اینکه تضاد اصلی  با رژیم برقرار کنند با سازمان مجاهدین خلق بوجود آورند. ( همان گونه که دولت سوریه، ارتش آزاد سوریه را بمباران کرده تا آنهاعقب‌نشینی کرده و  داعش جایگزین آنها شود. چرا که داعش دشمن ارتش آزاد سوریه یعنی دشمن حکومت بشار اسد است.) اینها همان دموکرات های کوتوله هستند. اصلاح طلبانی همچون سیدمحمد خاتمی و تاجزاده و بهزاد نبوی  و... با مواضعی که برای حفظ و بقای نظام  موجود گرفته و از این نظام عبور نکرده‌اند  نیز از دموکرات های کوتوله هستند.

غرض از نوشتن این مقاله، حمایت و یا مخالفت با تشکیلات خاصی نیست بلکه بیان حقایق است تا هرکس بداند که در کدام اردوگاه مبارزه کرده و آیا دموکرات واقعی ست یا دموکرات کوتوله، از طرفی فرد مبارز بتواند در دوران گذر به دموکراسی و دوران پس از گذر، مفید واقع شود. همه‌ی ما میدانیم که بعد از انقلاب ۵۷ ،اقوام ایرانی همچون هموطنان کرد و عرب و ترکمن و بلوچ و.. برای بدست آوردن حقوق حقه‌ی خود جنبش‌هایی داشتند که با سرکوب شدید جمهوری اسلامی روبرو شدند. آن خواسته‌ها نه تنها از بین نرفته که همه‌گیر شده و بعد از جمهوری اسلامی در حکومت آزاد و دموکراتیک اینده حتما این اقوام باید به حقوق حقه‌ی خود در چهارچوب جغرافیای ایران برسند. در این راه ممکن است بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی تنش‌هایی بوجود بیاید که تنها دموکرات‌های واقعی، خواهند توانست به حل مسئله کمک کنند و دموکرات‌های کوتوله هیچ جایگاهی نخواهند داشت. دموکرات‌های کوتوله همیشه از اپوزیسیون حرف می‌زنند تاشاید بتوانند اپوزیسیون قلابی درست کرده که یک سر نخ آن در دست نیروهای امنیتی باشد.

به دموکرات های کوتوله با هر اسم و رسمی که دارند توصیه می‌کنم، محکم به همین جمهوری اسلامی بچسبند و آنرا حفظ و نگهداری کنند و امثال بنده هم در هر شرایطی احتیاج به حمایت آنها نداریم.

ملت قهرمان ایران:  قوه‌ی قضائیه‌ی ایران در حکومت آزاد و دموکراتیک آینده چنان مستقل خواهد بود که همچون ظروف مرتبطه احکام دادگاه‌های ما را تمام حکومت‌های آزاد و دموکراتیک از جمله اروپا و آمریکا قبول خواهند داشت و احکام دادگاه‌های آنها را ما قبول خواهیم داشت. بنابر این نقض هر گونه حقوق بشر، توسط حکومت آینده که دور از ذهن می‌دانم اما برای پیش‌بینی و پیشگیری می‌تواند نه تنها در دادگاه‌های ایران که در دادگاه‌های سایر کشورهای آزاد مطرح تا هموطنانمان به حقوقشان برسند. تنها مجلس شورای ملی آینده مجاز خواهد بود که روشن کند که چه احزاب و سازمان ها و گروه‌هایی اجازه‌ی فعالیت دارند یا ندارند.

مشهد - سید هاشم خواستار نماینده‌ی معلمان آزاده‌ی ایران سی تیر۱۳۹۸

نامه هاشم خواستار

متن نامه هاشم خواستار از زندان به مردم ایران

ملت قهرمان ایران

شب یکشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۱ به من اطلاع دادند که فردا صبح دادگاه دارید.

صبح یکشنبه لباس زندان آوردند، گفتم من لباس زندان نمی‌پوشم. مرا بردند سالن اعزام و آنجا با زور لباس تنم کردند (البته من مقاومت نکردم) دست بند و پابند زدند و مرا سوار ماشین کردند. در ماشین یکی از ماموران که شاگرد یکی از همکاران بود مرا شناخت و گفت پابند در اختیار ماست و پابند را باز کرد.

مرا به اتفاق پنج مامور بردند شعبه ۹۰۲ دادگاه انقلاب؛ در اینجا خلاصه‌ای از سه ساعت و نیم جلسه بازپرسی را برای قضاوت ملت قهرمان ایران می نویسم.

۱- لازم است بدانید که من دادگاه را قبول ندارم، اگر صحبتی می‌کنم فقط برای قضاوت ملت قهرمان ایران است.

۲- گفتند شما کمک کنید کشور درست شود، گفتم «خانه از پای بست ویران است، خواجه در فکر طاق ایوان است».

۳- آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه، من منتظرم که شما ۱۰ سال دیگر هم زندان بدهید.

۴- گفتند شما چه نوع حکومتی قبول دارید، گفتم فقط جمهوری، دین شخصی است و جای آن در خانه و مسجد و حسینیه است.

۵- گفتند شما ملاقات حضوری زیاد داشتید؟ گفتم خیر فقط دو نوبت؛ اولی بهمن ۱۳۹۸ و دومی تیر ۱۴۰۱

۶- اگر شما به دادگاه نمی‌آمدید ما به زندان می‌آمدیم.

۷- با اصرار فراوان از من خواستند، الان حکومت چه کسی را بیاورد که مملکت درست شود، گفتم «نهضت آزادی»، «جبهه ملی» را بیاورند که فقط «انتخابات آزاد» برگزار کنند، مردم خودشان بهترین‌ها را انتخاب خواهند کرد.

۸- اداره اطلاعات کتابی قطور و رنگی از نامه‌ها و صداها و پیامهایم که منتشر شده بود تهیه کرده بود، گفتند این نامه‌ها را چگونه از زندان بیرون می‌فرستادید، بگویید نامه‌ها را به چه وسیله بیرون می‌فرستادید که همسرتان را احضار نکنیم. گفتم زندان پر از آزادیخواه است شما خبر ندارید.

۸- هر کدام از این نامه‌ها یک سند تاریخی است که افتخار بشریت است.

۹- یک جمله از نوشته‌هایم را رد کنید تا من سکوت کنم.

۱۰- جواهر لعل نهرو در زندان سه جلد کتاب نزدیک دو هزار صفحه به صورت نامه برای دخترش ایندیرا نوشت، حتی جنایات انگلیس در هند را نوشته بود. اما شما تحمل نوشتن چند نامه مرا از درون زندان ندارید.

جلسه بازپرسی محترمانه بود. منشی دادگاه چند نوبت چای آورد و جلسه حدود سه ونیم ساعت طول کشید.

داخل دادگاه من بودم و آقای بازپرس عالی‌نژاد و یک سرباز که این سرباز آنقدر شیفته راه و مرامم شده بود که موقع برگشتن از او خواستم برای اینکه مشکلی برایش پیش نیاید دست‌بندم را ببندد، ولی او حاضر نشد مرا دست‌بند بزند و مرا بدون دست بند و پابند به زندان برگرداندند.

یکی از اتهامات من توهین به امام (خمینی دجال) و رهبری (خامنه‌ای خائن) بود، گفتند آنها را وطن فروش خوانده‌ای

ملت قهرمان ایران

آیا کسانی که مال وثروت و سرمایه‌های ایران را در یمن، فلسطین، لبنان، عراق و…. هزینه می‌کنند، در صورتی که مردم ایران در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند، آیا اینها وطن فروش نیستند؟؟ من ثابت کردم که اینها وطن فروش هستند ولی بازپرس گفت از نظر ما این توهین است.

ملت قهرمان ایران

در پایان می‌خواهم بگویم که جمع‌بندی من این است که امروز حتی تمامی کارمندان و کارگزاران رژیم در انتظار «انقلاب مردم» هستد و تنها نگرانیشان این است که به دلیل اینکه مدتی برای حکومت کار کرده‌اند، امنیتشان در خطر نیافتد.

منابع