دکتر محمد مصدق
محمد مصدق | |
---|---|
دکتر محمد مصدق | |
سی و پنجمین نخستوزیر ایران | |
مشغول به کار ۳۰ تیر ۱۳۳۱ – ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ | |
در زمانِ | محمدرضا پهلوی |
مشغول به کار ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ – ۲۵ تیر ۱۳۳۱ | |
در زمانِ | محمدرضا پهلوی |
وزیر دفاع ملی | |
مشغول به کار ۷ مرداد ۱۳۳۱ – ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ | |
در زمانِ | محمدرضا پهلوی |
نخستوزیر | خودش |
قائم مقام | احمد وثوق میرمحمد مهنا |
نمایندهٔ مجلس شورای ملی دوره اول ، دوره سوم ، دوره پنجم ، دوره ششم ، دوره چهاردهم و دوره شانزدهم | |
وزیر امور خارجه | |
مشغول به کار ۲۴ خرداد ۱۳۰۲ – ۳۱ شهریور ۱۳۰۲ | |
در زمانِ | احمدشاه قاجار |
نخستوزیر | حسن پیرنیا |
مشغول به کار ۸ مهر ۱۳۰۰ – ۱۶ مهر ۱۳۰۰ | |
در زمانِ | احمدشاه قاجار |
نخستوزیر | احمد قوام |
پس از | حسن اسفندیاری |
پیش از | اسدالله مشارالسلطنه |
والی آذربایجان | |
مشغول به کار ۲۸ بهمن ۱۳۰۰ – ۲۰ تیر ۱۳۰۱ | |
در زمانِ | احمدشاه قاجار |
نخستوزیر | حسن پیرنیا |
وزیر مالیه | |
مشغول به کار ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ – بهمن ۱۳۰۰ | |
در زمانِ | احمدشاه قاجار |
نخستوزیر | احمد قوام |
والی فارس | |
مشغول به کار ۷ مهر ماه ۱۲۹۹ – ۲ فروردین ۱۳۰۰ | |
در زمانِ | احمدشاه قاجار |
نخستوزیر | حسن پیرنیا |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۲۹ اردیبهشت ۱۲۵۸ تهران، ایران |
درگذشت | ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ (۸۷ سال) تهران، ایران |
آرامگاه | احمدآباد مصدق، استان البرز |
ملیت | ایرانی |
حزب سیاسی | جبهه ملی ایران (۱۳۲۸–۱۳۴۵) |
همسر(ان) | زهرا ضیاءالسلطنه (ازدواج ۱۲۸۰) |
فرزندان | احمد، غلامحسین، منصوره، ضیا اشرف، خدیجه |
محل تحصیل | مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس دانشگاه نوشاتل |
مذهب | اسلام (شیعه) |
امضا |
دکترمحمد مصدق، در ۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ خورشیدی، مصادف با ۲۹ رجب ۱۲۹۹ قمری (۲۰می ۱۸۸۲میلادی) در محله سنگلج تهران متولد شد. پدرش میرزا هدایتالله از رجال متجدد و از اطرافیان میرزا تقیخان امیرکبیر بود. پدر دکتر محمد مصدق وزیردفتر و عموزاده میرزا یوسفخان مستوفیالممالک، صدراعظم پیشین ایران و مادرش، ملکتاج خانم نجمالسلطنه، نوه عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار و خواهر عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود.
دکتر محمد مصدق در چنین خانوادهای، با افکار متجدد آن زمان آشنا گشت. دکتر محمد مصدق، در ۱۹ سالگی با خانم ضیاءالسلطنه، دختر حاج سید زینالعابدین، ازدواج کرد که حاصل آن پنج فرزند بود.
دکتر محمد مصدق جوان، در انقلاب مشروطه به جمع آزادیخواهان پیوست و پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، مدتی مخفی شد. در انتخابات مجلس اول به نمایندگی از اصفهان برگزیده شد، اما چون سنش به حد نصاب ۳۰ سال نرسید، اعتبار نامهاش در شعبه رسیدگی مورد مخالفت قرار گرفت و قبل از اینکه گزارش کمیسیون در مجلس مطرح شود، از نمایندگی صرفنظر کرد.
دکتر محمد مصدق برای تحصیل در سال ۱۹۰۹ (۱۲۸۸خورشیدی) به اروپا رفت. ابتدا در پاریس در مدرسه علوم سیاسی به تحصیل پرداخت و در نهایت، در رشته دکترای حقوق، از مدرسه عالی نوشاتل، در سوییس فارغالتحصیل شد. او اولین ایرانی دارای دکترای حقوق است.
دکتر محمد مصدق پس از فارغالتحصیلی، مدتی در کارهای دولتی مشغول گشت، از جمله معاونت وزارت مالیه، رئیس کل محاسبات و همچنین ادارهی ولایت فارس، مدتی بر عهدهی او بود.
در زمان ولایت فارس، کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ اتفاق افتاد و رضاخان با کمک سید ضیاءالدین طباطبایی و همراهی ژنرال آیرونساید انگلیسی و استفاده از نیروهای قزاق خود، سلطنت قاجاریه که با فشار متجددین و مشروطهخواهان بسیار ضعیف شده بود را سرنگون کرد. دکتر محمد مصدق با این کودتا و نخستوزیری سید ضیاء مخالفت کرد. او در کابینه دوم مشیرالدوله، مدت کوتاهی از خرداد تا مهر ۱۳۰۲ وزیر خارجه بود.
دکتر محمد مصدق در دوره پنجم مجلس از تهران به عنوان نماینده انتخاب شد. او از جمله نمایندگانی بود که در مجلس پنجم با ماده واحدهی تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی مخالفت کرد و نطقی نیز در این رابطه در مجلس ایراد کرد و قبل از رایگیری در اینباره مجلس را ترک کرد. در مجلس ششم نیز دکتر محمد مصدق به نمایندگی از تهران انتخاب شد و به رغم محکم شدن پایههای حکومت رضاخان، پایهگذاری سلطنت پهلوی را زیر سوال برد. در مجلس هفتم اما با دخالت دولت در انتخابات هیچ یک از مخالفان رژیم از جمله دکتر محمد مصدق، به مجلس راه نیافتند. پیامد آن، دکتر محمد مصدق توسط رضاخان خانهنشین شد. از سال ۱۳۰۷ تا پایان سلطنت رضاشاه در ۱۳۲۰ دکتر محمد مصدق خانهنشین و تحت نظر بود. دکتر محمد مصدق در ۲۰ شهریور ۱۳۲۰ آزاد گردید و در انتخابات دوره چهاردهم مجلس به عنوان نماینده اول تهران، انتخاب شد و فعالیت سیاسی را از سرگرفت. در سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰، به دلیل کنار رفتن رضاخان و ضعف دولتهای غربی که هنوز درگیر تبعات جنگ جهانی بودند، یک فضای باز سیاسی در ایران شکل گرفت. در این دوران دکتر محمد مصدق رهبری نیروهای ملی ایران را برعهده داشت. در سال ۱۳۲۸ جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق و مشارکت نیروها و احزاب ملی شکل گرفت. در مجلس دوره شانزدهم دکتر محمد مصدق موفق شد، قانون ملی شدن صنعت نفت ایران را از تصویب مجلس بگذراند. در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ دکتر محمد مصدق به نخستوزیری انتخاب شد و قانون خلع ید از شرکت نفت انگلستان را به تصویب رساند. دکتر محمد مصدق در پی شکایت دولت انگلستان از دولت ایران به دیوان بینالمللی لاهه، در مورد خلع ید از شرکت انگلیسی، خود شخصا در دادگاه حاضر شد و از حق ایران در این دعوای حقوقی، دفاعی تاریخی کرد و پیروز شد. پیروزی دکتر محمد مصدق و دفاع تاریخی او در دادگاه لاهه، الهامبخش بسیاری از کشورهایی شد که با استعمار در جنگ بودند. از جمله، ملی کردن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر با الهام از دکتر محمد مصدق انجام گرفت.
درتیرماه ۱۳۳۱ در پی تن ندادن محمدرضا شاه به شروط دکتر محمد مصدق، او از نخست وزیری کنارهگیری کرد و شاه قوام را به نخست وزیری برگزید. ولی دولت قوام دیری نپایید، زیرا در سی تیر۱۳۳۱ مردم در تهران و بسیاری از شهرها به خیابانها ریختند و با شعار «یامرگ یا مصدق» خواهان بازگشت دکتر محمد مصدق به نخستوزیری شدند. در نهایت، دکتر محمد مصدق برای بار دوم نخستوزیر شد. این بار دولت انگلستان شروع به توطئه بر علیه دکتر محمد مصدق کرد. در ۹ اسفند ۱۳۳۱ یک کودتا علیه او خنثی شد، اما توطئهها باز هم ادامه یافت. در نهایت با همکاری سازمان سیا و سازمان امنیت بریتانیا و عوامل داخلیشان و عوامل دربار، چون شعبان جعفری معروف به «شعبان بیمخ» و روحانیونی همچون آیتالله کاشانی، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در پی یک کودتا، دولت دکتر محمد مصدق سقوط کرد. دکتر محمد مصدق، دستگیر و در دادگاه نظامی به زندان و تبعید محکوم شد. او پس از تحمل ۳سال زندان به احمدآباد، روستایی در نزدیکی کرج که خانهاش در آنجا قرار داشت، تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا به سر برد. دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۴۵ دراثر بیماری در بیمارستان نجمیه تهران که بانی آن مادر خودش بود درگذشت.
آغاز زندگی و جوانی مصدق
دکتر محمد مصدق در۲۹ اردیبهشت ۱۲۶۱ خورشیدی، مصادف با ۲۹رجب ۱۲۹۹ قمری (۲۰می ۱۸۸۲میلادی) درتهران متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در تهران گذراند. در ۹ سالگی پدرش از ناصرالدین شاه درخواست کرد که پسرش محمد در ردیف مستوفیان زیر دست قرار بگیرد که ناصرالدین شاه پذیرفت. بعد از فوت پدرش، که محمد بیش از ۱۲سال نداشت ناصرالدین شاه لقب «مصدقالسلطنه» به او داد. مدتی پس از ترور ناصرالدین شاه مستوفی خراسان شد. پس از تشکیل مدرسه علوم سیاسی در تهران، به خاطر علاقهای که به کسب علوم جدید داشت، از کار مستوفیگری کنارهگیری کرد تا در آن مدرسه تحصیل کند، اما به دلیل ممنوعیت تحصیل برای کسانیکه قبلا در استخدام دولت بودند، الزامات آن را در خانه مهیا کرد و با کمک استادانی از آن مدرسه، به تحصیل علوم سیاسی پرداخت. دکتر محمد مصدق در ۱۹ سالگی با خانم ضیاءالسلطنه (دختر حاج سید زینالعابدین امام جمعه تهران) ازدواج کرد که حاصل آن ۴ پسر و ۳ دختر بودند. ۲ پسر او به نامهای محمود و یحیی در کودکی فوت کردند. دیگر فرزندان او احمد، غلامحسین، منصوره، ضیاءاشرف و خدیجه نام داشتند.
دکتر محمد مصدق در دوران انقلاب مشروطه
دکتر محمد مصدق، در دوران انقلاب مشروطه به جرگهی آزادیخواهان پیوست. بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، دکتر محمد مصدق نیز مدتی مخفی بود. در انتخابات مجلس اول، به نمایندگی مردم اصفهان برگزیده شد، اما چون سن او به سی سال که حد نصاب برای انتخاب شدن بود، نرسیده بود، اعتبار نامهاش در شعبه رسیدگی مورد اعتراض قرار گرفت، که او نیز از نمایندگی صرفنظر کرد. مدتی عضو انجمن مترقی، «جامع آدمیت» بود، چون گفته میشد این انجمن با فراماسونری ارتباطهایی دارد، از آن کنارهگرفت. و به «جامع انسانیت» که علی اکبر دهخدا، عضو فعال آن بود پیوست، مدتی بعد از آن جمعیت نیز کنارهگیری کرد.
تحصیل در خارج و بازگشت به ایران
دکتر محمد مصدق در اوایل سال ۱۹۰۹میلادی (۱۲۸۸ خورشیدی) برای ادامه تحصیلات، عازم اروپا شد و در مدرسه علوم سیاسی پاریس ثبت نام کرد. ولی پس از چند ماه تحصیل به علت بیماری، به توصیه پزشکان از ادامه تحصیل دست کشید و به ایران بازگشت. در اوایل ۱۲۹۰ خورشیدی، پس از بهبود کامل، بار دیگر به همراه خانواده به اروپا بازگشت. دکتر محمد مصدق، فرزندانش را برای تحصیل در مدارس نوشاتل سوییس نامنویسی کرد و خود در صدد برآمد امتحانات دور قبلی را به پایان ببرد. او پس از موفقیت به نوشاتل بازگشت و تا اواخر ژوییه ۱۹۱۳ دوره لیسانس و دکترای خود را در رشته حقوق به پایان رسانید. مدتی در دفتر حقوقی یکی از وکلای همان شهر به کارآموزی پرداخت و همزمان رساله دکترای خود را با عنوان «وصیت در فقه اسلام» تدوین نمود. رسالهاش پس از طی مراحل مربوطه، در شورای دانشکده به تصویب رسید و چاپ شد. دکتر محمد مصدق بعد از اخذ درجه دکترا، فرزندانش را برای ادامه تحصیل، در سوییس گذاشت و خود، درست یک روز قبل از آغاز جنگ جهانی اول به ایران بازگشت. دکتر محمد مصدق اولین ایرانی دارای دکترای حقوق بود.
دکتر محمد مصدق در اواسط سال۱۲۹۳ به دعوت دکتر ولیالله خان نصر، رییس مدرسه علوم سیاسی تهران، با سمت استادی در آن مدرسه تدریس کرد و کتاب «دستور در محاکم حقوقی» را نوشت.
والیگری و وزارت
دکتر محمد مصدق هنگام تشکیل کابینهی دوم وثوقالدوله به اروپا رفت. اندکی بعد مشیرالدوله که به جای وثوقالدوله نخست وزیر شد او را برای تصدی وزارت عدلیه دادگستری به ایران دعوت کرد. مصدق از راه بندر بوشهر به ایران بازگشت. در فارس به درخواست عدهای از محترمین و طبقات و اقشار مختلف مردم که از نا امنیها و فشارهای حاکمان و والیان گذشته ناراضی بودند و طی تلگرافهای متعدد از مشیرالدوله خواهان انتصاب وی به والیگری فارس بودند، از طرف نخست وزیر به ولایت فارس انتخاب شد. مصدق مدت شش ماه در آن سمت باقی ماند. مصدق اولین شخصیت سیاسی بود که با کودتای سید ضیاء و رضاخان مخالفت کرد و آنرا نپذیرفت. او اعلامیههای رژیم کودتا را در فارش منتشر نکرد. تلاشهایش برای تشویق احمد شاه برای مقاومت در برابر کودتا نتیجه نداد و از والیگری فارس استعفا داد. بعد از قبول استعفایش از طرف شاه عازم تهران شد. در نزدیکی اصفهان، حاکم اصفهان به او اطلاع داد که میخواهند او را دستگیر کنند و به او توصیه کرد که به چهارمحال و بختیاری برود. او به آنجا رفت که پس از مدتی کابینه سید ضیاء سقوط کرد و قوام السلطنه نخست وزیر شد و مصدق را به عنوان وزیر مالیه به شاه معرفی کرد. مصدق پس از آمدن به تهران به علت وجود «آرمیتاژ اسمیت» مستشار انگلیسی مالیه از قبول وزارت امتناع کرد. با رفتن اسمیت در آبان ۱۳۰۰ با گرفتن امتیازاتی از مجلس برای اصلاح آن وزارتخانه، قبول خدمت کرد. پس از سقوط کابینه قوام در سوم بهمن ۱۳۰۰ مشیر الدوله مأمور تشکیل دولت شد. نخست وزیر از مصدق خواست که حکومت آذربایجان را که در آن زمان اوضاع مساعدی نداشت بپذیرد. مصدق این شغل را به شرطی که ارتش در آنجا تحت امر او باشد پذیرفت. مصدق از بهمن ۱۳۰۰ تا تیر ۱۳۰۱ در آن سمت باقی ماند اما به خاطر دخالتهای فرمانده قشون آذربایجان در امور اداری آنجا که به دستور وزیر جنگ یعنی رضاخان صورت میگرفت کنارهگیری کرد. مصدق در کابینه دوم مشیرالدوله پیرنیا از خرداد ۱۳۰۲ تا مهر ۱۳۰۲ به وزارت خارجه منصوب شد. وی در این دوران کوتاه در مقابل ادعا و فشار مداوم انگلستان ایستادگی کرد و مانع دستیابی آن به برخی جزایر خلیج فارس از جمله ابوموسی و شیخ شعیب گردید.
نمایندگی مجلس شورای ملی
دکتر محمد مصدق در اولین دوره مجلس از اصفهان به نمایندگی انتخاب شد، ولی چون سنش به سی سالگی نرسیده بود اعتبار نامهاش تصویب نشد و طی بررسی در کمیسیون، از نمایندگی انصراف داد. بعد از استعفای مشیرالدوله در سال ۱۳۰۲ احمد شاه حکم نخست وزیری رضا خان را در ۶ آبان ۱۳۰۲ امضا کرد. در ۲۲ بهمن همان سال مجلس پنجم گشایش یافت. در این مجلس مصدق به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. کار انتخاباب ولایات برای اولین بار به دست فرماندهان لشگر و وزارت جنگ افتاد و نطفهی خلع قاجاریه در همین مجلس بسته شد.
در اواخر همین مجلس، ماده واحده تغییر سلطنت، از قاجاریه و پادشاهی موقت رضاخان تا تشکیل مجلس مؤسسان، مطرح شد که مصدق و اقلیت مجلس با آن مخالفت کردند. در نهایت این ماده واحده در نهم آبان ۱۳۰۴ تصویب شد.
درانتخابات دوره ششم که در تیر ۱۳۰۵ به پایان رسید، مصدق بار دیگر به نمایندگی از تهران انتخاب شد. در این مجلس نیز مصدق جزء اقلیت مجلس بودند که با محکم شدن پایههای حکومت دیکتاتوری مخالفت میکردند. مصدق هنگام معرفی کابینه مستوفیالممالک با عضویت وثوقالدوله، عاقد قراداد ۱۹۱۹ در آن کابینه مخالفت کرد و طی بیاناتی در مجلس او را خائن به ملت معرفی کرد.
در دوره هفتم که پایههای حکومت رضاخان کاملا مستحکم شده بود و انتخابات کاملا در کنترل حکومت بود، مصدق حتی یک رأی هم نیاورد. او در این دوره خانه نشین شد. در اواخر حکومت رضاخان به زندان افتاد و بعد از مدتی آزاد شد. بعد از سقوط رضاخان و ایجاد فضای باز سیاسی در مجلس چهاردهم، نماینده اول تهران شد و از این فضا به نفع جنبش ملی مردم ایران استفاده کرد. انتخابات دوره پانزدهم مصادف بود با نخست وزیری قوام که حزب دولتی دموکرات را پایه گذاری کرده بود و با دخالت در انتخابات و کنترل آن به نفع خود اکثریت مجلس را به خود اختصاص دادند و حتی از انتخاب دکتر مصدق نماینده اول تهران در دوره پیشین جلوگیری کردند. در انتخابات مجلس شانزدهم مصدق بار دیگر به نمایندگی انتخاب شد و در این مجلس بود که رهبری نهضت ملی شدن نفت را به عهده گرفت و به پیش برد.
مصدق در دوران رضاشاه
رضاخان در ۶ آبان ۱۳۰۲ با حکم احمدشاه به نخست وزیری انتخاب شد. روز ۲۲بهمن ۱۳۲۰ مجلس شورای ملی که مصدق در آن نماینده مردم تهران بود گشایش یافت. در انتخابات این دوره مجلس کار انتخابات در ایالات به دست فرماندهان لشگر و وزارت جنگ افتاد و نطفه خلع قاجاریه در همین مجلس بسته شد. رضاخان ابتدا موضوع تغییر رژیم سلطنت به جمهوری را مطرح کرد. این موضوع با مخالفت شدید مردم و تظاهرات وسیع همراه با درگیری مواجه شد و منتفی شد.
با شکست طرح جمهوری، رضاخان در صدد خلع احمدشاه قاجار و انتقال سلطنت به خودش از شیوههای قانونی برآمد و در همین رابطه، در ۹ آبان ۱۳۰۴ ماده واحدهای برای تغییر سلطنت به مجلس پنجم ارائه شد. دکتر مصدق، در یک سخنرانی، با ماده واحدهی تغییر سلطنت مخالفت کرد و مجلس را ترک کرد. ماده واحده تغییر سلطنت با ۸۰ رای موافق از ۸۵ نماینده حاضر تصویب شد و رضاخان به سلطنت موقت انتخاب شد، تا اینکه روز ۱۵ آذر مجلس موسسان با نطق رضاخان گشایش یافت و طی ۵جلسه در تاریخ ۲۲آذر اصول ۳۶،۳۷،۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی را تغییر داد و سلطنت دائمی ایران به رضاخان پهلوی و اعقاب او واگذار گردید.
مصدق در دوره ششم مجلس باز هم به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. او در معرفی کابینه مستوفیالممالک با شرکت وثوقالدوله عاقد قرارداد ۱۹۱۹ در دولت و وکالت مجلس مخالفت کرد
در زمان رضاشاه و با محکم شدن پایههای حکومت او بسیاری از شخصیتهای سیاسی و سیاستمداران با دستگاه حاکم همکاری کرده و بسیار نیز کناره گیری کردند. اما مصدق همواره به سیاستهای رضاخان انتقاد میکرد. از جمله مخالفتهای مصدق با سیاستهای رضاشاه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مخالفت با لایحه ساختمان زندان و تعمیر قصور سلطنتی
- اعتراض به آزاد نبودن انتخابات
- مخالفت با لایحه راه آهن که نه برای تامین نیاز ایران به راه آهن، بلکه برای تامین منافع استراتژیک انگلستان بود. کوشش مصدق برای مخالفت با تصویب لایحه راهآهن به نتیجه نرسید و مجلس آنرا تصویب کرد. سیزده سال بعد در جریان جنگ جهانی دوم نیروهای نظامی بریتانیا و شوروی به ایران حمله کردند و راهآهن سراسری را در اختیار گرفتند و به مدت پنج سال صدها هزار تن جنگافزار از بندر شاه به شوروی حمل کردند.
پس از پایان دوره ششم مجلس در ۲۲مرداد ۱۳۰۷ با مداخله علنی دولت در انتخابات، هیچ یک از مخالفان رژيم به مجلس راه نیافتند. مصدق که در دوره پیش از نمایندگان تراز اول تهران بود در مجلس هفتم حتی یک رأی هم نداشت. پایههای حکومت استبدادی محکم شده بود. مصدق خانه نشین شد و در احمدآباد به سر میبرد. در اردیبهشت ۱۳۱۵ ناگهان دچار خونریزی گلو شد. در ایران بیماری او تشخیص داده نشد، در نتیجه همراه فرزندش دکتر غلامحسین مصدق عازم اروپا شد و در یکی از بیمارستانهای برلین بستری شد. پس از بهبودی به ایران بازگشت. روز ۵ تیر ۱۳۱۹ که برای دیدار خانواده به تهران آمده بود، بازداشت میشود و بازپرس بدون بازجویی، قرار توقیف او را صادر میکند و به زندان انفرادی منتقل میشود. روز ۱۷تیرماه، مصدق را از زندان شهربانی به مشهد و سپس به بیرجند میفرستند و روز ۲۳تیر او را به زندان شهربانی تحویل میدهند.
آزادی مصدق از زندان بیرجند، در نتیجه دخالت ارنست پرون سوییسی، دوست نزدیک و محرم راز محمدرضا ولیعهد صورت گرفت. او که بر اثر بیماری کبد در بیمارستان نجمیه که مادر مصدق بانی آن بود، بستری شده بود و با عمل جراحی و مراقبتهای پزشکی بهبود یافته بود، از محمدرضا پهلوی میخواهد که مداخله کند تا مصدق آزاد شود. بدین ترتیب ۱۵روز بعد دستور آزادی مصدق صادر شد، و روز ۲۳ آذر به روستای احمدآباد انتقال یافت و همانند گذشته تحت مراقبت قرار گرفت..[۱]
جنبش ملی شدن نفت
روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای متفقین به ایران حمله کردند و بخشهای وسیعی از خاک ایران اشغال شد. چند روز بعد رضاشاه امور سلطنت را به ولیعهد واگذار کرد و خود ایران را ترک کرد. سقوط رضاشاه باعث ایجاد فضای باز سیاسی، برای تجدید فعالیت رجال سیاسی و احزاب مختلف شد. دکتر مصدق نیز در ۲۰ شهریور آزاد گردید و بار دیگر به عنوان نماینده اول تهران در دوره چهاردهم مجلس، فعالیت سیاسی را آغاز کرد.
مشی سیاسی مصدق در تمام دوران زندگی سیاسیاش بر دو محور اصلی استوار بود:
- دفاع از استقلال سیاسی و اقتصادی ایران
- کوشش برای احیای مشروطیت و استقرار دموکراسی.
مصدق در دفاع از استقلال ایران، طرفدار سیاست موازنه منفی بود؛ یعنی مخالفت با دادن هرگونه امتیاز به بیگانگان، مبارزه با کاپیتولاسیون، مخالفت با تجدید امتیازهای بانک شاهنشاهی، شیلات شمال و غیره از این موارد بودند. او همچنین طرح قانون تحریم دادن امتیاز نفت را در مجلس به تصویب رساند. سپس با تشریح و تفهیم امضاء قراداد ۱۳۱۲ و مبارزه برای جلوگیری از تصویب لایحه قراداد الحاقی در سال ۱۳۲۹ زمینه ملی شدن صنعت نفت ایران را فراهم کرد.
از جمله اقدامات مصدق در سالهای بعد از شهریور ۲۰ میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مخالفت با اعتبار نامه سید ضیاءالدین طباطبایی
- مخالفت با اختیارات دکتر میلسپو آمریکایی رییس کل دارایی ایران
- مخالفت با دادن امتیاز نفت به شوروی و تاکید بر اتخاذ سیاست موازنه منفی
- مخالفت با تغییر قانون اساسی به منظور دادن اختیارات بیشتر به شاه
دکتر مصدق علیرغم اینکه در دوره چهاردهم نماینده اول تهران بود، در دوره پانزدهم به نمایندگی انتخاب نشد؛ علت آن هم دخالت دولت قوام در انتخابات و جلوگیری از راهیابی مخالفان به مجلس بود. در انتخابات دوره شانزدهم نیز سیاست دولت و دربار جلوگیری از ورود مخالفان به مجلس بود که در پی آن دخالتهای عناصر نظامی و وابسته به دربار و دولت؛ اعتراض مردم به خصوص تهران را در پی داشت. دکتر مصدق با آگاهی به این مسئله و به منظور مقابله با این دخالتها در صدد تشکیل یک جبهه متشکل از احزاب سیاسی و نیز افراد و جمعیتهای مختلف برامد. روز ۲۳ شهریور ۱۳۲۸ نمایندگان اقلیت مجلس پانزدهم و شماری از مدیران روزنامههای تهران در منزل دکتر مصدق گردآمدند. چندی بعد این تشکل به پیشنهاد دکتر فاطمی، جبههی ملی نام گرفت و روز ۱۰ آبان جبههی ملی رسما موجودیت خود را اعلام کرد. روز ۲۵ بهمن ۱۳۲۸ انتخابات مجلس تهران خاتمه یافت و رهبران جبهه ملی در صدر لیست انتخابی تهران قرار گرفتند. همچنین دکتر مصدق به عنوان نماینده اول تهران انتخاب شد.
در همین دروه بود که مصدق به عنوان عضو کمیسیون نفت مجلس طرح ملی شدن صنعت نفت را به مجلس ارائه داد. که در نهایت این طرح در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ در مجلس و در ۲۹ اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید و صنعت نفت ایران ملی شد.
کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲
بعد از تصویب ماده واحده ملی شدن صنعت نفت در مجلسین شورای ملی و سنا، بحث بر سر این بود که این قانون چگونه اجرا شود. در این زمان بعد از قتل رزم آرا، حسین علاء به عنوان نخست وزیر انتخاب شده بود. در واقع تمایل دولت بر این بود به بهانه اینکه ایران توانایی فنی استخراج و اداره تأسیسات نفتی را ندارد، اداره و استخراج و صادرات نفت همچنان به عهده شرکت نفت ایران و انگلیس باشد. در این گیرودار دکتر مصدق طرح ۹مادهای را برای طرز اجرای ملی کردن صنعت نفت در کمیسیون نفت تصویب و تسلیم مجلس شورای ملی کرد. روز ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ حسین علاء از نخست وزیری استعفا داد. در همین روز در جلسه خصوصی مجلس و قبل از طرح و تصویب گزارش کمیسیون نفت، جمال امامی به مصدق پیشنهاد نخست وزیری کرد که مصدق آنرا پذیرفت، به شرط آن که مجلس در جلسه رسمی به نخست وزیری او ابراز تمایل کند و همچنین طرح پیشنهادی کمیسیون نفت برای اجرای ملی کردن صنعت نفت و قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس را تصویب کند. البته امامی و دیگر وابستگان دربار و سفارت بریتانیا انتظار داشتند مصدق این پیشنهاد را رد کند، اما مصدق با هوشیاری در آن مقطع حساس آنرا پذیرفت؛ این در حالی بود که در همین زمان سید ضیاء در حال مذاکره با شاه و در انتظار رأی تمایل مجلس با نخست وزیریاش بود.
روز ۷ اردیبهشت مجلس طرح نه مادهای پیشنهادی کمیسیون نفت را تصویب کرد و روز بعد نیز از تصویب سنا گذشت و شاه نیز آن را امضاء کرد. روز۱۲اردیبهشت مصدق کابینه خود را به مجلس معرفی کرد. مصدق برنامه دولتش را بر پایه دو اصل اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و اصلاح قانون انتخابات قرار داده بود.
مصدق حق آزادی بیان و آزادی مطبوعات را اساس دموکراسی میدانست. او با اعتقاد به این اصل روز ۱۱ شهریور ۱۳۳۰ طی نامهای به شهربانی کل کشورنوشت:
«شهربانی کل کشور! در جراید آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود، هرچه نوشته باشد و هر که نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد تعرض و اعتراض قرار گیرد...»
در ۶ خرداد ۱۳۳۰ شکایت دولت انگلستان به دیوان لاهه تسلیم دولت ایران شد. از طرف دیگر هیات مدیره ایرانی شرکت نفت برای اجرای قانون خلع ید از شرکت انگلیسی در خرمشهر مستقر گردید. انگلستان اعلام کرد که چند رزمناو و ناو شکن را در آبهای نزدیک خلیج فارس مستقر کرده است. در ۳۰ خرداد دکتر مصدق اعلام کرد که عملیات خلع ید از شرکت انگلیسی نفت آغاز شده است. مصدق در شورای امنیت سازمان ملل برای دفاع از حق ایران شرکت کرد، چرا که دولت انگلستان موضوع نفت را به شورای امنیت کشانده بود. شورای امنیت به نفع ایران رأی داد. همچنین دکتر مصدق در جلسه دادرسی دادگاه لاهه در پی شکایت دولت انگلستان شرکت کرد. استدلال و دفاعیهی دکتر مصدق براین مبنا بود که اختلاف بین ایران و شرکت انگلیسی نفت یک موضوع داخلی ایران است، چرا که قرارداد نفت بین ایران و یک شرکت خصوصی منعقد شده و ربطی به دولت انگلستان ندارد؛ پس دادگاه لاهه که مسئول رسیدگی به اختلافات بینالمللی است صلاحیت رسیدگی به این دعوا را ندارد.
۲۵ تیر ۱۳۳۱ مصدق برای محدود کردن اختیارات شاه و جلوگیری از توطئههای عوامل دربار و مخالفان، ضمن معرفی کابینه خود به شاه که بعد از تشکیل مجلس هفدهم مجددا انتخاب شده بود، در خواست کرد پست وزارت جنگ و اختیار انتصاب رییس ستاد ارتش و فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش به نخست وزیر داده شود که شاه آن را رد کرد. مصدق بلافاصله استعفا داد. روز ۲۶ تیر شاه قوام را به نخست وزیری انتخاب کرد. قوام طی بیانیه شدیداللحنی مخالفان را تهدید به سرکوب و برقراری حکومت نظامی کرد. از همان روز تظاهرات و اعتراضات گستردهای شهرهای ایران را فرا گرفت. در نهایت صبح ۳۰ تیر ۱۳۳۱ انبوهی از مردم در تهران و شهرهای ایران به خیابانها ریختند و با «شعار زنده باد مصدق»، «یا مرگ یا مصدق»، «مرگ بر قوام» خواهان برکناری قوام و بازگشت مصدق شدند. قوام استعفا داد، مصدق دوباره نخست وزیر شد و شاه با درخواستهای مصدق موافقت کرد. از همان زمان توطئهها بر علیه مصدق توسط عوامل دربار و وابستگان به سفارت انگلستان و طرفداران سیاستهای انگلستان شروع شد. در واقع این عوامل که از شازش ناپذیری مصدق ناامید شدند، از این پس به طور جدیتری ایده کودتا و سقوط دولت مصدق را دنبال کردند. در واقع بعد از روی کار آمدن آیزنهاور در آمریکا، انگلستان، آمریکا را نیز بر علیه مصدق همراه میکند و در نهایت پروژه موسوم به آژاکس برای کودتا و ساقط کردن مصدق با همکار سازمان سیا و ام آی۶ و عوامل دربار کلید میخورد. فرماندهی کودتا به کرمیت روزولت آمریکایی واگذار میشود. ابتدا در ۲۵ مرداد۱۳۳۲ طرح کودتا اجرا میشود که طرح لو رفته و تعدادی از عوامل آن دستگیر میشوند و شکست میخورد. در نهایت بار دیگر کودتا در ۲۸ مرداد ۳۲ این بار با همکاری نیروهای نظامی و اراذل و اوباشی چون، شعبان جعفری و همینطور رهبران مذهبی چون، کاشانی و بهبهانی اجرا میشود و در بعد از ظهر همانروز با اشغال خانه دکتر مصدق کودتا پیروز شده و دولت دکتر مصدق سقوط میکند.
محاکمه، زندان و تبعید دکتر مصدق
مصدق ساعتی قبل از اشغال خانهاش به دست عوامل کودتا از راه پشت بام از خانه خارج شد. او روز ۲۹ مرداد در منزل یکی از دوستان بازداشت شد و از آنجا به فرمانداری نظامی تهران منتقل شد. شاه که قبل از این در پی شکست کودتای ۲۵ مرداد از کشور خارج شده و از طریق بغداد به رم رفته بود؛ پس از کودتای ۲۸ مرداد و روی کار آمدن دولت سرلشگر زاهدی در ۳۱ مرداد عازم تهران شد. بعد از کودتا یک حکومت نظامی خشن برقرار شد و بسیاری از نیروهای نهضت ملی دستگیر و روانه زندان شدند.
دکتر مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد. در واقع عوامل کودتا برای ریشه کن کردن نهضت ملی به محاکمه مصدق اقدام کردند. لوی هندرسن سفیر آمریکا در ایران بر محاکمه مصدق تأکید داشت و به شاه توصیه کرد: «دولت باید به سرعت و قاطعیت مصدق را محاکمه کند، زیرا تردید و تأخیر در این کار، مصدق پیر را به صورت یک اسطوره در خواهد آورد...». با این حال نمیشد مصدق را در یک دادگاه دربسته نظامی محاکمه کرد، زیرا افکار عمومی ایران و جهان در انتظار سرنوشت مصدق بودند، که در زندان بهسر میبرد. گروهی از خبرنگاران مطبوعات خارجی برای پوشش خبری دادگاه مصدق به ایران آمده بودند. لوموند روزنامه معتبر فرانسوی نوشت: «این دادگاه یکی از مهمترین دادگاههای تاریخ است...».
سرانجام در ۲۲شهریور ۱۳۳۲، شاه دستور محاکمه مصدق و سرتیپ تقی ریاحی رییس سابق ستاد ارتش را صادر کرد. سرتیپ حسین آزموده دادستان ارتش پس از سه هفته که ار بازداشت آنها میگذشت، قرار بازپرس را تأیید کرد. مصدق در دادگاه ضمن دفاع از خود، رژیم شاه را به محاکمه کشید و دولت کودتا را محکوم کرد.
روز چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۳۲ دادگاه ویژه عادی نظامی برای بازپرسی از مصدق و یاران او تشکیل شد و قرار بازداشت مصدق را به اتفاق آرا تأیید کرد. دادستان برای مصدق درخواست حکم اعدام کرده بود. اولین جلسه محاکمه مصدق روز یکشنبه ۱۷ آبان ۳۲ در تالار آیینه سلطنت آباد، محل زندان مصدق، تشکیل گردید. وکیل تسخیری مصدق سرهنگ جلیل بزرگمهر بود و ریاست دادگاه را سرلشگر نصرالله مقبلی به عهده داشت. در پایان، دادگاه بدوی، مصدق را به ۳ سال حبس مجرد محکوم کرد. دکتر مصدق به این حکم اعتراض کرد و دادگاه تجدید نظر روز پنج شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۳۳ تشکیل شد. دادگاه تجدید نظر نیز رأی به سه سال حبس مجرد دکتر مصدق داد. دکتر مصدق درخواست فرجام دیگری به دیوان عالی ارائه داد و در نهایت بعد از ۲۳ماه رأی قطعی سه سال حبس به وی ابلاغ شد. پس از تأیید حکم از طرف دیوان عالی دکتر مصدق دوران سه ساله زندان مجرد را در لشگر ۲ زرهی قصر گذراند. در این مدت تنها خانوادهاش اجازه ملاقات با وی را داشتند. پس از پایان یافتن دوره زندان، در۱۳مرداد ۱۳۳۵ به احمدآباد منتقل شد و تا اواسط بهمن ۱۳۴۵ که به علت شدت یافتن بیماریاش برای ادامه درمان در بیمارستان به تهران آمد و به مدت ۱۰ سال و پنج ماه در احمدآباد زیر نظر مأموران سازمان امنیت بود.
درگذشت دکتر مصدق
مصدق در دوران تبعید در احمدآباد بیش از هر چیز از تنهایی شکایت داشت. تنها دل مشغولی او نامههای دوستان سیاسی، رهبران نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی و دیگر دوستدارانش از داخل و خارج ایران بود که توسط فرزندانش مهندس احمد و دکتر غلامحسین به دستش میرسید. همسرش در سال ۱۳۴۴ درگذشت. در اواخر همان سال براثر سرما خوردگی دچار سینه پهلو شد، اما بر اثر مراقبتهای فرزندش دکتر غلامحسین مصدق بهبود یافت. در آبان ۱۳۴۵ بر اثر تورم و تاول سقف دهان لزوم معاینه او در یک مرکز پزشکی پیش آمد، اما انتقال او به بیمارستان مستلزم موافقت شاه بود که به تقاضای دکتر غلامحسین مصدق و کوشش پروفسور یحیی عدل، شاه موافقت کرد. پس از آزمایشها، بیماری او سرطان تشخیص داده شد. به علت بیتاثیر بودن معالجات، فرزندانش تصمیم گرفتند او را برای معالجه به اروپا ببرند که مصدق موافقت نکرد. سرانجام در نیمه شب ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق به بیهوشی رفت و در سحرگاه همان روز در بیمارستان نجمیه درگذشت.
اولین سالگرد درگذشت مصدق پس از انقلاب ضد سلطنتی
بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ اولین سالگرد درگذشت دکتر مصدق بعد از انقلاب در روز ۱۴ اسفند ۵۷ با حضور میلیونی مردم در شهرهای مختلف برگزار شد. جمعیت شرکت کننده در تهران و بر سر مزار مصدق بیشتر از بقیه شهرها بود. روزنامه کیهان روز ۱۵ اسفند این خبر را به طور مشروح با این تیتر منعکس کرد: «میلیونها نفر در بزرگداشت مصدق شرکت کردند».
در این مراسم شخصیتهایی از رهبران انقلاب شرکت کردند و تعدادی از جمله آیتالله سید محمود طالقانی، مسعود رجوی مسئول اول و سخنگوی سازمان مجاهدین خلق ایران و طاهر احمد زاده سخنرانی کردند.
آیتالله طالقانی در سخنانش گفت:
«برادران، خواهران، فرزندان گرامی، امروز، روز خاطره انگیزی است، برای ملت ما. همه در پیرامون تربت شخصیتی مبارز و تاریخی، جمع شده ایم. نام مرحوم دکتر محمد مصدق، برای همهی ملت ایران و برای تاریخ ما و نهضت ما خاطره انگیز است. نام دکتر مصدق همان اندازه که برای هوشیاری، بیداری نهضت، مقاومت، قدرت ملی خاطره انگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، استعمار خارجی و عوامل استعمار داخلی، وحشت آور و نگرانی آور است.
دکتر مصدق ۱۲ سال پیش در حال تبعید، در میان این قلعه و بیابان، چشم از جهان دوخت، ولی قبر او، مزار او، نام او، همهی اینها برای دشمنان ملت وحشت انگیز بود. چه سال هایی که گذشت، و مردم ما، ملت با وفای ما، ملت هوشیار ما، برای زیارت قبر او، برای زنده کردن نام و نهضت او، به سوی مزار او می آمدند، و پلیس و ماموران دژخیم و طاغوت، از زیارت کردن و فاتحه خواندن بالای او وحشت داشتند و همه راه ها را به روی ما و همهی ملت ما، در این گوشه بیابان می بستند. چرا؟ مگر دکتر مصدق چه بود؟ دکتر مصدق خفته در خاک، چشم از جهان دوخته، چه وحشتی از او داشتند. دکتر مصدق مجموعه ای است، نام او، راه و روش او، از مبارزه بیش از نیم قرن ملت ایران. دکتر مصدق در پی نهضت های پیش از خود و ادامهی نهضت های پس از وفاتش، حلقهای و واسطهای بود برای ادامهی نهضت مردم ایران، علیه ظلم و استبداد و استعمار و استثمار. این نام و این مزار همیشه مورد توجه مردم ایران و دنیای آزاد و آزادیخواه بوده است و خواهد بود. امروز که ما در اطراف مزار او جمع شده ایم، بیش از اجتماع ظاهری ما، باید مرکز اجتماع فکری، اندیشه ای، انقلابی ملت ما باشد»[[۲] همجنین مسعود رجوی سخنرانی کرد و گفت:
« به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و بهنام رهبر فقیدی که در اینجا آرمیده است. رهبری استوار، سرسخت و سازشناپذیر که نخستین بار درس مبارزه با استعمار را در مکتب او آموختیم. آنکه در میهن خود غریب و در خانهاش در تبعید و در عین زنده بودن، چونان شهید بهسر برد. از اینرو جای آن است که بدواً خالصانهترین درود انقلابی خود را نثار این آموزگار جنبشهای بزرگ ضداستعماری ملل اسیر و در زنجیر جهان کنیم؛ و همچنین درود بفرستیم به شهید پرافتخار، وزیر خارجه قهرمان دکتر محمد مصدق، شهید دکتر حسین فاطمی، قهرمان ملت ایران؛ و نیز درود بفرستیم به شهدای پرافتخار سیام تیر… به همین مناسبت از کلمات تاریخی خود دکتر مصدق یاری میگیریم و درود بفرستیم باز هم به همه کسانی که بهقول خود او «... در سیاست مملکت اهل سازش نیستند و تا آنجا که بتوانند مرد و مردانه میایستند و یکدندگی بهخرج میدهند...» و درود میفرستیم باز هم به کسانی که بقول خود ایشان «....در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود میگذرند...». [۳]
منابع
- ↑ مصدق سالهای مبارزه و مقاومت جلد ۱
- ↑ انقلاب اسلام در هجرت
- ↑ سخنرانی مسعود رجوی بر مزار دکتر مصدق