۸٬۹۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان =مجید شریفواقفی | |||
| نام = | |||
| تصویر =مجید شریفواقفی.JPG | |||
| اندازه تصویر = | |||
| عنوان تصویر =محمد حنیفنژاد | |||
| زادروز = مهر ۱۳۲۷ | |||
| زادگاه =تبریز | |||
| تاریخ مرگ = ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ | |||
| مکان مرگ =تهران | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض شمال--> | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |||
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | |||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |||
| محل زندگی = | |||
| ملیت =ایرانی | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت =ایرانی | |||
| تحصیلات =دانشجوی مهندسی | |||
| دانشگاه =دانشگاه شریف | |||
| پیشه = | |||
| سالهای فعالیت = | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای = | |||
| نقشهای برجسته =عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| سبک = | |||
| تأثیرگذاران = | |||
| تأثیرپذیرفتگان =اعضاء وهواداران سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| شهر خانگی = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب = | |||
| حزب =[[سازمان مجاهدین خلق ایران]] | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان = | |||
| هیئت = | |||
| دین =اسلام-شیعه | |||
| مذهب = | |||
| منصب = | |||
| مکتب = | |||
| آثار = | |||
| خویشاوندان سرشناس = | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| وبگاه = | |||
| پانویس = | |||
}} | |||
'''مجید شریفواقفی،''' (تولد:مهر۱۳۲۷- درگذشته: ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۴) عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران پس از دستگیریهای گسترده ساواک در شهریور ۱۳۵۰فارغالتحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف | '''مجید شریفواقفی،''' (تولد: مهر۱۳۲۷- درگذشته: ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۴) عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران پس از دستگیریهای گسترده ساواک در شهریور ۱۳۵۰فارغالتحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف | ||
مجید شریفواقفی در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. در دوران کودکی پدرش که کارمند اداره فرهنگ و هنر و استاد زریبافی بود به اصفهان منتقل شد. مجید هفت ساله بود که بدلیل استعداد بالایی که داشت به کلاس دوم راه یافت. وی در دبیرستان به عنوان مسئول کتابخانه و منشی انجمن | مجید شریفواقفی در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. در دوران کودکی پدرش که کارمند اداره فرهنگ و هنر و استاد زریبافی بود به اصفهان منتقل شد. مجید هفت ساله بود که بدلیل استعداد بالایی که داشت به کلاس دوم راه یافت. وی در دبیرستان به عنوان مسئول کتابخانه و منشی انجمن دبیرستان که خود در تشکیل آن کوشیده بود به فعالیت پرداخت. تجمع در اعیاد، سوگواریهای مذهبی، بازدید از بیمارستانها و یتیمخانهها به شکلی جمعی برای اولین بار توسط وی به اجرا در آمد. در این رهگذر بود که بیشتر و بیشتر با نابسامانیها و آسیبهای اجتماع آشنایی یافت. در سال ۱۳۴۵ در زمره اولین دانشجویان رشته برق دانشگاه صنعتى آریامهر به تحصیل پرداخت دانشگاهی که در سالهای بعد به نام حودش نامگذاری شد.<ref name=":0">سایت ملی مذهبی - [https://melimazhabi.com/goftogoo/قضاوت-تاریخ-میان-شریف-واقفی-و-تقی-شهرام قضاوت] تاریخ میان شریف واقفی و تقی شهرام !</ref> | ||
در تيرماه سال ۱۳۴۹ مجيد تحصيلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق به پايان رسانيد و پس از پایان خدمت نظام وظيفه عمومی در سال ۱۳۵۰ در اداره برق منطقه فارابی تهران مشغول به کار شد. | در تيرماه سال ۱۳۴۹ مجيد تحصيلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق به پايان رسانيد و پس از پایان خدمت نظام وظيفه عمومی در سال ۱۳۵۰ در اداره برق منطقه فارابی تهران مشغول به کار شد. | ||
مجید شریفواقفی در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ توسط جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق ایران در یکی از خیابانهای تهران به قتل رسید. | |||
== عضویت در سازمان مجاهدین == | == عضویت در سازمان مجاهدین == | ||
خط ۱۴: | خط ۶۶: | ||
پس از چندی برای پیشبرد امر مبارزه؛ چند گروه در سازمان تشکیل شد که مجید شریفواقفی به همراه چند تن از کادرها در راس گروه کارگرى قرار گرفت.<ref name=":0" /> | پس از چندی برای پیشبرد امر مبارزه؛ چند گروه در سازمان تشکیل شد که مجید شریفواقفی به همراه چند تن از کادرها در راس گروه کارگرى قرار گرفت.<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:مجید شریفواقفی ۲.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران دانشجویی مجید شریفواقفی''']] | |||
در راس شاخه كارگرى مجيد شريف واقفی و سپاسى به همراه ليلا زمرديان، وحيد افراخته و محمد يزدانيان بودند. ارديبهشت سال ۱۳۵۲ تقى شهرام از زندان سارى فرار كرد و به سازمان پیوست و پس از چندی به مركزيت سازمان راه یافت. او که ماركسيست شده بود گام به گام بحثها و سئوالاتى را در ميان اعضا مطرح میکرد. وی كه فردی پر مطالعه و فعال بود تلاش زيادى كرد تا افراد ديگر را با خود همراه كند و با طرح اینکه ايدئولوژى مذهبى پاسخگوى نيازهاى مبارزه نيست و بايستى ايدئولوژى سازمان را تغيير داد، نقشهی خود را پیش میبرد. او اين سير تغيير ايدئولوژى را سير انتقاد از خود ناميد، با این ادعا كه اشتباهات و ضربههايى كه سازمان خورده ناشى از ايدئولوژى مذهبى آنان بوده است. | در راس شاخه كارگرى مجيد شريف واقفی و سپاسى به همراه ليلا زمرديان، وحيد افراخته و محمد يزدانيان بودند. ارديبهشت سال ۱۳۵۲ تقى شهرام از زندان سارى فرار كرد و به سازمان پیوست و پس از چندی به مركزيت سازمان راه یافت. او که ماركسيست شده بود گام به گام بحثها و سئوالاتى را در ميان اعضا مطرح میکرد. وی كه فردی پر مطالعه و فعال بود تلاش زيادى كرد تا افراد ديگر را با خود همراه كند و با طرح اینکه ايدئولوژى مذهبى پاسخگوى نيازهاى مبارزه نيست و بايستى ايدئولوژى سازمان را تغيير داد، نقشهی خود را پیش میبرد. او اين سير تغيير ايدئولوژى را سير انتقاد از خود ناميد، با این ادعا كه اشتباهات و ضربههايى كه سازمان خورده ناشى از ايدئولوژى مذهبى آنان بوده است. | ||
خط ۲۲: | خط ۷۴: | ||
=== طرح ترور مجید شریف واقفی === | === طرح ترور مجید شریف واقفی === | ||
جدا شدگان که توانسته بودند بر بخشهایی از سازمان مجاهدین خلق ایران مسلط شوند، تلاش میکردند تا مجید شریفواقفی را از مقاومت در برابر خود، مأیوس و دلسرد نمایند. اما مجید شریفواقفی تن به سکوت و سازش نمیداد. او با گردآوری تعدادی از خواهران و برادران که پراکنده شده بودند؛ تشکیلات جدیدی را شکل داده بود و همین امر، باعث شد خشم و غضب جریان جدا شده را نسبت به وی برانگیخته وتوطئه قتل او را طرحریزی کنند. آنها در بعدازظهر روز ۱۶اردیبهشت سال ۱۳۵۴در یکی از خیابانهای خلوت تهران، او را بهشهادت رساندند و پساز انتقال پیکر بیجانش بهبیابانهای حومه تهران، آنرا بهآتش کشیدند. <ref name=":1" /> | جدا شدگان که توانسته بودند بر بخشهایی از سازمان مجاهدین خلق ایران مسلط شوند، تلاش میکردند تا مجید شریفواقفی را از مقاومت در برابر خود، مأیوس و دلسرد نمایند. اما مجید شریفواقفی تن به سکوت و سازش نمیداد. او با گردآوری تعدادی از خواهران و برادران که پراکنده شده بودند؛ تشکیلات جدیدی را شکل داده بود و همین امر، باعث شد خشم و غضب جریان جدا شده را نسبت به وی برانگیخته وتوطئه قتل او را طرحریزی کنند. آنها در بعدازظهر روز ۱۶اردیبهشت سال ۱۳۵۴در یکی از خیابانهای خلوت تهران، او را بهشهادت رساندند و پساز انتقال پیکر بیجانش بهبیابانهای حومه تهران، آنرا بهآتش کشیدند. <ref name=":1" /> | ||
==== جزئیات ترور مجید شریفواقفی ==== | |||
رهبران این جریان پس از آگاهی از فعالیتها به تدريج مسئوليتهاى وى را گرفته و ارتباطاتش با سازمان را محدود كردند. در تابستان سال ۵۳ (شاخه كارگرى) منحل شد. | |||
مجید شریفواقفی در این دوران علیرغم حضورش در جلسات کمیتهی مرکزی مسئوليت قابل توجهى نداشت. در پائيز ۵۳ او را به کار کارگری در یک کارخانه فرستادند. اما مجید و دوستانش زیر بار تحمیلات مرکزیت جدید نرفتند، در این مرحله دیگر دستور حذف شریفواقفی در دستور کار مرکزیت جدید قرار گرفت. | |||
۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ ساعت حدود چهار بعدازظهر، مجید که از طریق همسرش به قراری فرستاده شد در سهراه بوذرجمهرینو، با اینکه مسلح بود، تصور نمیکرد که باید به فکر دفاع از خود باشد. طبق برنامه، همسرش بیآنکه از جریان ترور مطلع باشد، شریف را تا محل ملاقات همراهی کرد و سپس جدا شد. به شریف گفته بودند این جلسه برای اتمام حجت است و امیدواریهایی به او داده شده بود که قرار است سازمان با فعالیت جداگانه آنها موافقت کند. پس از حضور در قرار قاتلان با دو گلوله او را به قتل میرسانند و به مردمی که بر اثر صدای تیراندازی تجمع کرده بودند میگویند: «ما پلیس هستیم، دور شوید. فرد کشته شده خرابکار بود». | |||
=== نامهی شریفواقفی به مادرش === | === نامهی شریفواقفی به مادرش === | ||
مادر مهربانم، خانواده عزيزم، | مادر مهربانم، خانواده عزيزم، | ||
پس از سلام با قلبى مملو از دوستى به شما و عشق به تمام مردم زحمتکش و ستمديده، به شما درود فرستاده، آرزوى سلامتى و سعادت همگى را دارم. از اينکه مدتى است براى شما نامهاى ندادهام مرا خواهيد بخشيد. اگر اشکالى وجود نداشت هر لحظه پيش شما مىبودم، ولى برايم تحملپذير است که در اين شرايط در راه خدا و خلق دورى شما را نيز به عنوان يک مشقت در اين راه تحمل کنم و اميدوارم شما نيز چنين باشيد. در مقابل نابخردان و خودپرستان صبر و شکيبايى خود را از دست ندهيد. هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق.” | پس از سلام با قلبى مملو از دوستى به شما و عشق به تمام مردم زحمتکش و ستمديده، به شما درود فرستاده، آرزوى سلامتى و سعادت همگى را دارم. از اينکه مدتى است براى شما نامهاى ندادهام مرا خواهيد بخشيد. اگر اشکالى وجود نداشت هر لحظه پيش شما مىبودم، ولى برايم تحملپذير است که در اين شرايط در راه خدا و خلق دورى شما را نيز به عنوان يک مشقت در اين راه تحمل کنم و اميدوارم شما نيز چنين باشيد. در مقابل نابخردان و خودپرستان صبر و شکيبايى خود را از دست ندهيد. هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق.”<ref name=":0" /> | ||
جستارهای وابسته | جستارهای وابسته | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش