کاربر:خراسانی/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
<references /> | <references /> | ||
سرگرد علی محبی (زاده 1319 در زنجان -شهادت :سوم اسفند | سرگرد علی محبی (زاده 1319 در زنجان -شهادت :سوم اسفند 1354 درگيري مسلحانه بانیروهای امنیتی شاه) | ||
بعد از طي دوره دبيرستان نظام در سال 1339 وارد دانشكده ي افسري | وی بعد از طي دوره دبيرستان نظام در سال 1339 وارد دانشكده ي افسري شد | ||
== آشنایی با سازمان مجاهدین == | |||
وی برای درک حقایق به مطالعه روی آورد و در جريان همين مطالعات بود كه با آثار شهيد شريعتي و سازمان مجاهدين آشنا شد . آشنائي با سازمان نيز ابتدائاً از طريق دفاعيات مجاهدين در بيدادگاههاي نظامي شاه شروع شد. | |||
== شروع زندگی مخفی == | |||
به دنبال ضربات ساواك به سازمان در سال 54 ، وی به دلايل امنيتي و نيز براي فعاليت بيشتر ، به زندگی مخفی روی آورد. | |||
وی هيچگاه تسليم جريان انحرافي نشدو به دنبال اعلام موجوديت برادران ادامه دهنده ي راه مجاهدين ، رابطه ي خود را با جريان انحرافي كه در آن زمان تحت نام سازمان مجاهدين عمل مي كرد ، قطع كرد | |||
== شهادت == | |||
علي محبي در تاريخ سوم اسفند 54 طي يك درگيري مسلحانه با مزدوران شاه به شهادت رسيد | |||
== تأثیرات شهادت سرگرد علی محبی روی پرسنل ارتش == |
نسخهٔ ۱۰ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۳۱
مهدی بازرگان (زاده: 1286 - درگذشته: دیماه1373). پدرش حاج عباسقلی بازرگان (تبریزی) از تجار دیندار، روشنفکر و سرشناس زمان خود بود. بازرگان تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سلطانیه تهران و متوسطه را در دارالمعلمین مرکزی به پایان رساند و در سال ۱۳۰۶ جزء اولین گروه محصلین ممتاز کشور، برای تحصیل به فرانسه اعزام شد.
در سال ۱۳۱۳ پس از ۷ سال تحصیل در فرانسه به کشور بازگشت . در سال ۱۳۱۵ به عنوان اولین دانشیار در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و دو دوره متوالی ریاست دانشکده فنی را به عهده گرفت. در سال ۱۳۳۰، توسط دکتر مصدق به ریاست هیات مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد و با حمایت مردم موفق به خلع ید از انگلیسیها و با همت متخصصین ایرانی موفق به راهاندازی و اداره صنایع عظیم نفت شد. در سال ۱۳۳۱ مسوول احداث شبکه لولهکشی آب تهران شد و آن را به ثمر رساند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به دلیل اعتراض مکتوب علیه انتخابات مجلس شورای ملی که آن را غیرقانونی میدانست، در بهمن ۱۳۳۲ از خدمات دولتی و استادی دانشگاه برکنار شد و تا شانزدهم بهمن ۱۳۵۷ که پست نخست وزیری دولت موقت انقلاب را به عهده گرفت، تنها در بخش خصوصی در زمینه تولیدات صنعتی فعالیت و خلاقیت داشت.[۱]
تحصیلات
آقای بازرگان در رشته ترمودینامیک و نساجی از مدرسه حرفه و فن فرانسه فارغ التحصیل شد و پس از بازگشت به ایران، به مقام نخستین دانشیار دانشکده فنی دانشگاه تهران منصوب شد.[۲]
فعالیت های اجتماعی و سیاسی
او از هواداران محمد مصدق و از اعضای جبهه ملی بود و پس از کودتای بیست و هشت مرداد 1332 به سبب اعتراض علیه کودتا از مقام استادی دانشگاه برکنار شد و تا زمان انقلاب به فعالیت سیاسی و نیز کار در بخش خصوصی پرداخت
وی در دوران نخست وزیری محمد مصدق، رییس هیأت مدیره خلع ید از شرکت نفت بریتانیایی بود که پس از مدتی کوتاه از این مقام استعفا کرد. پس از کودتا نیز مدتی رییس شرکت آب و فاضلاب تهران بود و نخستین شبکه لولهکشی آب در تهران را راهاندازی کرد.[۲]
تأسیس کانون مهندسین
مهدی بازرگان پس از شهریور ۱۳۲۰ از بانیان تأسیس کانون مهندسین بود. در دومین سالِ تأسیس کانون مهندسین، اولین اعتصاب صنفی مهندسین به بار نشست و تحولی عمیق در ارجاع مسوولیت و میدان فعالیت به متخصصین به وجود آورد و راه اصلاحات باز شد. واگذاری مسوولیت ادارات و کارخانجات به تحصیلکردهها و مهندسان و حقِ داشتن دو نماینده منتخب از هر دانشکده در شورای دانشگاه، از دستاوردهای این اعتصاب صنفی بود.[۱]
نهضت آزادی ایزان
بازرگان در تشکیل جبهه ملی دوم و مبارزات سیاسی فعالیتی مؤثر داشت و در بهار سال ۱۳۴۰ همراه با آیتالله طالقانی و دکتر یدالله سحابی، نهضت آزادی ایران را پایهگذاری کرد و به نهضت مقاومت ملی نیرویی دوباره داد و نیروهای ملی و مذهبی را در این جمعیت سازمان و توانایی بخشید. حرکت و فعالیت شتابان این جمعیت در آستانه انقلاب سفید، مهندس بازرگان را به همراه سایر بنیانگذاران نهضت آزادی ایران، راهی زندان کرد و پس از محاکمهای طولانی، در سال ۱۳۴۲ توسط دادگاه نظامی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و در اوایل آبان ۱۳۴۴ به علت اعتصاب در زندان، همراه با ۱۷ تن از یاران به دژ (زندان) برازجان تبعید گردید. بازرگان در آبان ۱۳۴۶ پس از تحمل ۵ سال زندان آزاد شد. [۱]
دستگیری و زندان
حرکت و فعالیت این جمعیت در آستانه انقلاب شاهی، مهندس بازرگان را به همراه سایر بنیانگذاران نهضت آزادی ایران، راهی زندان کرد و پس از محاکمهای طولانی، در سال ۱۳۴۲ توسط ارتش شاهی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و در اوایل آبان ۱۳۴۴ به علت اعتصاب در زندان، همراه با ۱۷ تن از یاران به دژ (زندان) برازجان تبعید گردید. در آبان ۱۳۴۶ پس از تحمل ۵ سال اسارت آزاد شد.[۳]
ریاست گروه ویژه نفت
در سال ۱۳۳۰، توسط مرحوم دکتر مصدق به ریاست هیأت مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب گردید و با حمایت مردم موفق به خلع ید از انگلیسیها و با همت متخصصین ایرانی موفق به راهاندازی و اداره صنایع عظیم نفت شد.[۳]
اولین نخست وزیر دولت موقت
در ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ قبل از پیروزی انقلاب به عنوان نخستوزیر برگزیده شد، اعتصابات صنعت نفت را سامان بخشید و دولت موقت انقلاب را تشکیل داد و به مدت ۹ ماه، سکان کشتی طوفان زده دولت را در دست گرفت و هر چه در توان داشت در برقراری نظم و اجرای قانون و ایجاد آرامش، به کار بست .وی در اولین انتخابات مجلس، با آرای بسیار بالایی به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد و در فراکسیون اقلیت مجلس همراه با سایر نمایندگان همفکر، به نقد روند انقلاب و حاکمیت پرداخت و آفات و انحرافات آن روزِ جامعه را، هر طور که توانست به تصویر کشید.[۳]
وی که از روشنفکران مذهبی و صاحب تألیفات اثرگذار در این زمینه به شمار میآید، اختلاف نظرهای اساسی با آیت الله خمینی و دیگر رهبران مذهبی داشت و از جمله بر سر مسأله اعدامهای جمهوری اسلامی و نیز جریان اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در آبانماه سال 1358 با آنها وارد چالش جدی شد. سرانجام مهدی بازرگان پس از نه ماه، از مقام نخست وزیری استعفا کرد.[۲]
دوران بعد از نخست وزیری
او پس از استعفا از مقام نخست وزیری به یکی از منتقدان اصلی جمهوری اسلامی تبدیل شد و همراه یاران خود در نهضت آزادی زیر فشارهای گوناگون سیاسی، مغضوب جریان حاکم بر جمهوری اسلامی شد.
آقای بازرگان در دوران انقلاب روزنامه "میزان" ارگان نهضت آزادی ایران را منتشر میکرد.
مهدی بازرگان، نویسنده دهها کتاب و مقاله در موضوعات اسلامی است و میکوشید میان علم تجربی مدرن و مقولههای مذهبی آشتی برقرار کند.
وی در نوشتههای خود از جمله رفتار سیاسی آیت الله خمینی را موضوع نقد قرار داد و به ويژه در کتاب "انقلاب ایران در دو حرکت" رهبر جمهوری اسلامی را متهم به مواردی از نقض قانون اساسی کرد.[۲]
دیدگاههای مذهبی ،سیاسی
دیدگاههای مذهبی مهدی بازرگان، پیش و پس از انقلاب، بر فضای روشنفکری دینی در ایران اثری ماندگار نهاد.
وی که در آغاز به ويژه در مقالهای در کتاب "مرجعیت و روحانیت" در سال 1341 به ضرورت دخالت روحانیت در سیاست باور داشت، پس از انقلاب با انتشار مقالهای با عنوان "مرز میان دین و سیاست" ورود روحانیان در امر سیاست را زیانبار دانست و در اواخر عمر خویش با انتشار کتاب "آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا" به نظریه جدایی کامل دین از سیاست و سیاست عرفی روی آورد.[۲]
دفاع از حقوق اساسی قربانیان ۱۳۶۷
در دیماه 67 نهضت آزادی ایران ـ به دبیرکلی مهندس بازرگان ـ در بیانیهای که منتشر کرد به کشتار مخالفان سیاسی اعتراض کرد.مهندس بازرگان و همفکرانش پرسیده بودند: «اگر این اعدامها مطابق شرع و قانون اساسی انجام گشته چرا در سکوت و بیخبری و در پشت درهای بسته اجرا شده است؟ چرا خانوادههای اعدامشدگان تهدید شدهاند که مبادا گریه کنند، سیاه بپوشند و یا مجلس ختم تشکیل دهند؟ بگذریم از این که اهانت و زخم زبان به مادران و پدران داغدیده و تبریک گفتن به آنان به عنوان این که لکه ننگی را از دامان خانواده شما پاک کردهایم، با هیچ معیار اسلامی و انسانی قابل توجیه نیست.»
در بیانیه نهضت آزادی تاکید شده بود که «انگیزه اعتراض ما کشتار گسترده اسرایی از هموطنان است که در سالهای گذشته در دادگاههای همین رژیم و با احکام همین حکام شرع به محکومیتهایی کمتر از اعدام، حتی یک سال و دو سال محکوم شده و بعضاً روزهای آخر اسارت خود را میگذراندند، و خانوادههایی قبل از تحویل ساک و لباس خونین، خانه را برای ورود آنها آب و جارو کرده بودند! آیا در جوامع متدین و موحد و در کشورهای متمدن دنیا سابقه دارد که زندانیان محکوم شده را بدون آنکه کار تازهای کرده باشند به جرم ایستادگی بر “موضع عقیدتی” بدون محاکمه یا با محاکمه مجدداً اعدام نمایند؟»[۴]
در گذشت
مهدی بازرگان سرانجام در روز آخر دیماه 1373، در حالی که ایران را به قصد معالجه ترک کرده بود، در نیمه راه، درگذشت.[۲]
تالیفات و آثار بازرگان
جستارهای وابسته
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
طاهر احمد زاده(تولد متولد سال 1300 خورشیدی در مشهد -درگذشت 1396)
طاهر احمدزاده از همفکران و همراهان محمدتقی شریعتی و علی شریعتی بود و در سالهای پیش از انقلاب به دلیل فعالیتهای سیاسی و حضورش در نهضت مقاومت ملی، بارها بازداشت و روانه زندان شد.
او از فعالان نهضت ملی شدن نفت و از هواداران نهضت ملی بود.
آقای احمدزاده بیش از هفتاد و هشت سال در جنبش آزادی خواهانه در ایران فعال بوده و "سمبل صداقت، شرافت، مداومت و پویایی بوده است."[۱]
آزادی از زندان در سال 57
او یکی از ۱۱۲۶ زندانی سیاسی بود که در آبان ۵۷ از زندان آزاد شدند.[۲]
اولین استاندار خراسان بعد از انقلاب
طاهر احمدزاده پس از انقلاب از سوی دولت موقت به عنوان اولین استاندار خراسان انتخاب شد. سیاستهای چپگرایانهٔ او در این مقام اعتراضهای زیادی را برانگیخته و سخنرانیهای او پس از ترحیم آیتالله طالقانی هم باعث جنجالهای زیادی شده بود.
احمدزاده آذر سال ۱۳۵۸ از استانداری خراسان استعفا داده و جای خود را به حسن غفوریفرد داد. وی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ از حوزه خراسان نامزد شده اما موفق به ورود به مجلس نشد. گفته میشود که او استانداری بود که با دوچرخه به محل کارش میرفت.[۳]
شرکت در انتخابات مجلس خبرگان
وی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ از حوزه خراسان نامزد شده و مورد حمایت ائتلاف گروههای چپ مذهبی از جمله سازمان مجاهدین خلق و جاما قرار داشت اما موفق به ورود به مجلس نشد.[۲]
خانواده وفرزندان احمدزاده
پدرش اهل افغانستان بود. آقای احمدزاده در مصاحبه با "شهروند امروز" درباره پدرش گفته بود: "پدر من تاجر بود. متولد افغانستان بود. بعدها پدر ما به مشهد آمد و در اینجا ازدواج کرد. من هم فرزند ارشد خانواده بودم. ما سه برادر بودیم و دو خواهر. خانه ما هم در محله چهارباغ مشهد بود.[۱]
پسر بزرگ او مسعود احمدزاده از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق بود و در سال ۱۳۵۰ اعدام شد. مجید احمدزاده دیگر فرزند او نیز همراه برادرش در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ اعدام شد. مجتبی احمدزاده پسر کوچکتر نیز در ۸ آبان ۱۳۶۰ در زندان اوین اعدام شد.[۳]
منابع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علی باکری (زاده 1322 در مياندوآب ـشهادت 30 فروردين 1351)وی در خانواده اي نسبتاً مرفه به دنيا آمد. با توجه به وضع مالي نسبتاً خوبي كه خانواده اش داشت، و نيز در اثر استعداد و پشتكارش، سالهاي تحصيل را با موقعيت گذرانده و به دانشكده فني تهران، رشته شيمي وارد[۱]
فعالیت سیاسی
علي كه چشمش به واقعيات اجتماع ما باز بود، به تمامي آ مزايا و رفاه ناشي ازموقعیتی که داشت پشت كرده، وعملاً فكر و ايدئولوژي طبقات محروم و مستضعف جامعه را كه همان اسلام انقلابي بود برگزيد. و بعد از آن تمام استعداد فكر و انديشهاش را در اين جهت به كار انداخت.علي بعد از پايان تحصيلات به عنوان استاديار دانشگاه صنعتي (شريف) مشغول به كار شد و ازاين موقعيت تا حدامكان به نفع سازمان استفاده كرد. او همواره سرمشق صداقت و حل شدگي درامر مبارزه بود. او با آگاهي و اعتقاد كامل، وجود خود را در خدمت راه خدا و خلق يعني مبارزه عليه ستم و استثمار قرارداد. [۲]
دوران بحران
علی پيش از آنكه به عضويت سازمان در آيد، يك دوران بحران را گذراند. او بر سر دو راهي قرار گرفته بود، آيا بايد درمسير امواج خود به خودي حركت كرد، يا نه برخلاف آن بايد شنا كرد؟
او ايمان داشت كه زندگي در پناه رژيم شاه يعني سكوت و رضايت در برابر جنايات رژيم و غارت منابع طبيعي و انساني خلق.
علي نميتوانست آرام باشد، خيلي فكر ميكرد. كتاب ميخواند. به جامعهگردي و مطالعهي زندگي مردم ميپرداخت و به خاطر همين كارها چندين بار مريض شد وزخم معده گرفت. در چنين وضعيتي بود كه با سازمان آشنا شد و خود را همدرد آنها يافت. او به جمع ياران پيوست و خوش فكري، ايمان، خلوص و لياقت خود را تماماً در اين راه به كارگرفت. بهروز با آگاهي كامل نسبت به مشكلات مبارزه، آن را برگزيدو ميدانست كه دراين راه دشواريهاي بسيار وجود دارد. او خود در اين زمينه به برادري ميگفت :
”عمل را كه شروع كردي، ضربه ميخوري، ضربه نخوردن ندارد. منتها بايد سعي كني كمتر ضربه بخوري“ . [۱]
اعزام به فلسطين و شركت در جنگ سپتامبر
سال 49 ظاهراً براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت. ولي در واقع براي تعليمات نظامي و تعليمات ديگر به فلسطين رفته بود. او از انقلاب فلسطين درس و تجربه آموخت و بدينگونه با تجربهاي بيش از پيش و با كوله باري از سلاح به ايران بازگشت او درايران تجارب خود را به خصوص در مسائل انفجاري در اختيار ساير برادران گذاشت. علي درباره مشكلات آينده با روشن بيني خاصي ميگفت:
”شرايطي بر ما تحميل خواهد شد. ما بايد خود را به نقطه هایي ازآمادگي برسانيم كه درصورت روبرو شدن با وقايع غير قابل پيش بيني، قادر به حفظ خود باشيم“ . [۲]
دستگیری و شهادت
علی در جريان دستگيري سراسري اول شهريور 50، دستگيرشد. رژيم از محاكمه او حرفي نزد و تنها خبر شهادت او را با سه تن ديگر از برادران در 30 فروردين 51 اعلام كرد.[۲]
سرگرد علی محبی (زاده 1319 در زنجان -شهادت :سوم اسفند 1354 درگيري مسلحانه بانیروهای امنیتی شاه)
وی بعد از طي دوره دبيرستان نظام در سال 1339 وارد دانشكده ي افسري شد
آشنایی با سازمان مجاهدین
وی برای درک حقایق به مطالعه روی آورد و در جريان همين مطالعات بود كه با آثار شهيد شريعتي و سازمان مجاهدين آشنا شد . آشنائي با سازمان نيز ابتدائاً از طريق دفاعيات مجاهدين در بيدادگاههاي نظامي شاه شروع شد.
شروع زندگی مخفی
به دنبال ضربات ساواك به سازمان در سال 54 ، وی به دلايل امنيتي و نيز براي فعاليت بيشتر ، به زندگی مخفی روی آورد.
وی هيچگاه تسليم جريان انحرافي نشدو به دنبال اعلام موجوديت برادران ادامه دهنده ي راه مجاهدين ، رابطه ي خود را با جريان انحرافي كه در آن زمان تحت نام سازمان مجاهدين عمل مي كرد ، قطع كرد
شهادت
علي محبي در تاريخ سوم اسفند 54 طي يك درگيري مسلحانه با مزدوران شاه به شهادت رسيد