رستم: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ مارس ۲۰۱۸
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


صبح روز بعد رستم بر پشت رخش نشست و به راهش ادامه داد.<ref>خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه</ref>
صبح روز بعد رستم بر پشت رخش نشست و به راهش ادامه داد.<ref>خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه</ref>
[[پرونده:یافتن رستم چشمه آب را .jpg|بندانگشتی|
یافتن رستم چشمه آب را
]]


== خان دوم: بیابان بی آب  ==
== خان دوم: بیابان بی آب  ==
[[پرونده:Download (2)خان دوم- بیابان بی .jpg|بندانگشتی|خان دوم: بیابان بی آب ]]دومین خطری که رستم بر سر راه داشت، بیابانی خشک و سوزان بود که تن پیلوارش از رنج راه و تشنگی، سست شد و ناتوان بر خاک گرم افتاد.
 
دومین خطری که رستم بر سر راه داشت، بیابانی خشک و سوزان بود که تن پیلوارش از رنج راه و تشنگی، سست شد و ناتوان بر خاک گرم افتاد.


ناگاه دید میشی از کنار او گذشت. از دیدن میش امیدی در دل رستم پدید آمد و اندیشید که میش باید آبشخوری نزدیک داشته باشد. دوباره نیروی خود را بازیافت و بلند شد و در پی میش به راه افتاد. میش وی را به کنار چشمه ­ای برد. رستم دانست که این کمک از سوی خداست. آب نوشید و سیراب شد.
ناگاه دید میشی از کنار او گذشت. از دیدن میش امیدی در دل رستم پدید آمد و اندیشید که میش باید آبشخوری نزدیک داشته باشد. دوباره نیروی خود را بازیافت و بلند شد و در پی میش به راه افتاد. میش وی را به کنار چشمه ­ای برد. رستم دانست که این کمک از سوی خداست. آب نوشید و سیراب شد.


آن‌گاه زین از رخش جدا کرد و او را در آب چشمه شست و تیمار کرد و سپس در پی خورش به شکار گورخر رفت. گورخری را بریان ساخت و بخورد و آماده‌ی خواب شد. پیش از خواب رو بر رخش کرد و گفت: «مبادا تا من خفته ­ام با کسی بستیزی و با شیر و دیو پیکار کنی. اگر دشمن پیش آمد نزد من بتاز و مرا آگاه کن.»
آن‌گاه زین از رخش جدا کرد و او را در آب چشمه شست و تیمار کرد و سپس در پی خورش به شکار گورخر رفت. گورخری را بریان ساخت و بخورد و آماده‌ی خواب شد. پیش از خواب رو بر رخش کرد و گفت: «مبادا تا من خفته ­ام با کسی بستیزی و با شیر و دیو پیکار کنی. اگر دشمن پیش آمد نزد من بتاز و مرا آگاه کن.»<ref name=":0" />


.<ref>خان دوم : بیابان بی آب</ref>
.<ref name=":0">خان دوم : بیابان بی آب</ref>
 
 
== خان سوم : جنگ با اژدها ==
[[پرونده:جنگ رستم با اژدها.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:جنگ%20رستم%20با%20اژدها.jpg|بندانگشتی|جنگ رستم با اژدها|299x299پیکسل]]
[[پرونده:جنگ رستم با اژدها.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:جنگ%20رستم%20با%20اژدها.jpg|بندانگشتی|جنگ رستم با اژدها|299x299پیکسل]]


== خان سوم : جنگ با اژدها ==
رستم غافل از این که آن بیشه خوابگاه اژدهایی است به خواب عمیقی فرو رفت. اژدها نیمه شب به خوابگاهش بازگشت و با دیدن رستم و رخش برآشفت.
 
رخش اژدها را دید و پیش از حمله اژدها رستم را از خواب بیدار کرد اما قبل از بیدار شدن رستم، اژدها خود را مخفی کرد و رستم از دست رخش عصبانی شد که چرا او را بی دلیل از خواب بیدار کرده.


رستم غافل از این که آن بیشه خوابگاه اژدهایی است به خواب عمیقی فرو رفت. اژدها نیمه شب به خوابگاهش بازگشت و با دیدن رستم و رخش برآشفت. رخش اژدها را دید و پیش از حمله اژدها رستم را از خواب بیدار کرد اما قبل از بیدار شدن رستم، اژدها خود را مخفی کرد و رستم از دست رخش عصبانی شد که چرا او را بی دلیل از خواب بیدار کرده. این اتفاق یک بار دیگر هم تکرار شد و رستم هر بار عصبانی تر شد. بار سوم که اژدها خود را نشان داد، رخش رستم را سر بزنگاه بیدار کرد و رستم اژدها را دید. رخش و رستم به کمک هم اژدها را از پای در آوردند و بعد هم به راه افتادند و دوباره تازان به سمت مازندران رفتند.
این اتفاق یک بار دیگر هم تکرار شد و رستم هر بار عصبانی تر شد. بار سوم که اژدها خود را نشان داد، رخش رستم را سر بزنگاه بیدار کرد و رستم اژدها را دید. رخش و رستم به کمک هم اژدها را از پای در آوردند و بعد هم به راه افتادند و دوباره تازان به سمت مازندران رفتند.


== خان چهارم: زن جادو ==
== خان چهارم: زن جادو ==
[[پرونده:زن جادوگر.jpg|بندانگشتی]]
[[پرونده:زن جادوگر.jpg|بندانگشتی]]
پیرزنی از سپاه دیوان خود را به شکل دختری زیبا درآورد و نزد رستم آمد. رستم از دیدن دختر جوان خوشحال شد و شروع به نواختن آهنگ‌های شاد کرد و در میان آهنگ‌هایش نام پروردگار را آورد و از او باری نعمت‌هایش تشکر کرد. دختر جوان که در حقیقت اهریمن بود، از شنیدن نام پروردگار صورتش اهریمنی شد و رستم دریافت که او اهریمن است. رستم کمند انداخت و او را به بند کشید و با خنجر او را دو نیم کرد.
رستم تازان می رفت و در میان راه به بیشه زاری سبز و زیبا رسید. در کنار بیشه سفره ای پهن بود و بر سر آن نوشیدنی ها و غذا های رنگین بود و  در کنار سفره سازی بود.
 
رستم از رخش فرود آمد و غافل از این که آن سفره متعلق به اهریمنان است، بر سر سفره نشست و شروع به ساز زدن و آواز خواندن کرد. در میان آوازهایش از این نالید که چرا بهره ای از شادی دنیا نصیبش نشده. پیرزنی از سپاه دیوان خود را به شکل دختری زیبا درآورد و نزد رستم آمد. رستم از دیدن دختر جوان خوشحال شد و شروع به نواختن آهنگ های شاد کرد و در میان آهنگ هایش نام پروردگار را آورد و از او باری نعمت هایش تشکر کرد.  
 
دختر جوان که در حقیقت اهریمن بود، از شنیدن نام پروردگار صورتش اهریمنی  شد و رستم دریافت که او اهریمن است. رستم کمند انداخت و او را به بند کشید و با خنجر او را دو نیم کرد.


== خان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان ==
== خان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان ==
خط ۱۳۶: خط ۱۴۸:
== خان هفتم: جنگ با دیوسفید ==
== خان هفتم: جنگ با دیوسفید ==
[[پرونده:جنگ رستم با دیو سفید.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:جنگ%20رستم%20با%20دیو%20سفید.jpg|بندانگشتی|297x297px|جنگ رستم با دیو سفید]]
[[پرونده:جنگ رستم با دیو سفید.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:جنگ%20رستم%20با%20دیو%20سفید.jpg|بندانگشتی|297x297px|جنگ رستم با دیو سفید]]
رستم و اولاد به غار دیو سفید رسیدند و شب را همان‌جا گذراندند. صبح روز بعد مبارزه رستم و دیو آغاز شد. دیو سفید با سنگ آسیاب و کلاه خود و زره آهنی به جنگ رستم رفت. رستم یک پا و یک ران دیو را از بدن جدا ساخت و دیو با همان حال با رستم گلاویز شد. نبرد آن‌ها با پیروزی رستم پایان یافت. رستم دل دیو را پاره کرد و جگرش را بیرون کشید.
رستم و اولاد به غار دیو سفید رسیدند و شب را همان‌جا گذراندند. صبح روز بعد مبارزه رستم و دیو آغاز شد. دیو سفید با سنگ آسیاب و کلاه خود و زره آهنی به جنگ رستم رفت.  
 
رستم یک پا و یک ران دیو را از بدن جدا ساخت و دیو با همان حال با رستم گلاویز شد. نبرد آن‌ها با پیروزی رستم پایان یافت. رستم دل دیو را پاره کرد و جگرش را بیرون کشید.


سپس خون دیو را در چشم کیکاووس و سپاهیان چکاندند و همگی بینایی خود را بازیافتند.
سپس خون دیو را در چشم کیکاووس و سپاهیان چکاندند و همگی بینایی خود را بازیافتند.
۶۹

ویرایش