بهرام چوبین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۲۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ مارس ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
پدر: بهرام گشنسپ
پدر: بهرام گشنسپ


همسر: گردیه
همسر: گردیه (وی هم‌چنین خواهر بهرام بود چون گویا در آن زمان ازدواج با محارم رسم بوده است)


شهرت ، کنیه و لقب: شهرت:چوبین
شهرت ، کنیه و لقب: شهرت:چوبین
خط ۲۰: خط ۲۰:


بهرام چوبینه، از نژاد پارتیان، سرداری بزرگ بود که پس از سرزنش و خواری دیدن از سوی هرمزد بر او شورید و در زمان خسروپرویز چند ‌ماهی بر تخت سلطنت نشست، تا اینکه خسروپرویز، روم را به کمک خواسته و با پشتیبانی سپاه روم، سلطنت از دست رفته را بازیافت. گردیه در شاهنامه، خواهر بهرام است که در دلاوری بسان بهرام است و پس از مرگ برادر، جامه‌ رزم او را می‌پوشد.<ref>ایران ازبک رادیو - [http://uzbek.irib.ir/persian/%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C/item/36332-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85-%DA%86%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9%86 داستان بهرام چوبین]</ref>
بهرام چوبینه، از نژاد پارتیان، سرداری بزرگ بود که پس از سرزنش و خواری دیدن از سوی هرمزد بر او شورید و در زمان خسروپرویز چند ‌ماهی بر تخت سلطنت نشست، تا اینکه خسروپرویز، روم را به کمک خواسته و با پشتیبانی سپاه روم، سلطنت از دست رفته را بازیافت. گردیه در شاهنامه، خواهر بهرام است که در دلاوری بسان بهرام است و پس از مرگ برادر، جامه‌ رزم او را می‌پوشد.<ref>ایران ازبک رادیو - [http://uzbek.irib.ir/persian/%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C/item/36332-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85-%DA%86%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9%86 داستان بهرام چوبین]</ref>
== شهرت بهرام چوبین ==
بهرام چوبین خود را از تبار اشکانیان می‌دانست و برخی مانند گردیزی و تبری وی را از فرزندان پهلوان ایرانی گُرگین، پسر میلاد، و نیز از نسل تیرانداز مشهور ایرانی،آرش دانسته‌اند. به روایت تبری، بهرام چوبین را در تیراندازی با آرش همانند می‌کردند. شهرت بهرام چوبین در تیراندازی بدان پایه بوده است که ابن‌ندیم از کتابی در آیین تیراندازی نام می‌برد و آن را به بهرام چوبین ـ و یا بهرام‌گور ـ نسبت می‌دهد. در شاهنامه نیز وصف تیراندازی بهرام به شابه(سابه، ساوه) شاه، فرمانروای ترکان بسیار شبیه وصف تیراندازی رستم به اشکبوس است. شباهت این دو صحنه، نمودار همانندی این دو پهلوان در جنگاوری و تیراندازی از نگاه فردوسی است.


== نخستین جنگ ایران و ترکان ==
== نخستین جنگ ایران و ترکان ==
خط ۳۸: خط ۴۱:
هرمز چهارم بعد از شکست ترکها از فتح بهرام نگران شد و او را بلافاصله به جنگ بیزانس، در ارمنستان و نواحی جنوب قفقاز فرستاد. بهرام که فرماندهی کل نیروی ایران در مقابل بیزانس را داشت از قوای بیزانس شکست سختی خورد.
هرمز چهارم بعد از شکست ترکها از فتح بهرام نگران شد و او را بلافاصله به جنگ بیزانس، در ارمنستان و نواحی جنوب قفقاز فرستاد. بهرام که فرماندهی کل نیروی ایران در مقابل بیزانس را داشت از قوای بیزانس شکست سختی خورد.


هرمز که می‌خواست غرور وی را بشکند و از این شکست باطناً خشنود بود با ارسال دوک دان و لباس زنانه، به سردار شکست خورده، او را بطور اهانت آمیزی از فرماندهی سپاه، عزل کرد اما بهرام موفق شد، سپاه تحت فرمان خود را نیز در اهانتی که از طرف هرمز در حق وی شده بود، شریک و همدرد سازد. بدینگونه آنها را نیز با خود، بر ضد هرمز همداستان ساخت و با موافقت و تشویق آنها،علیه هرمز شورش کرد.
هرمز که می‌خواست غرور وی را بشکند و از این شکست باطناً خشنود بود با ارسال دوک دان و لباس زنانه، به سردار شکست خورده، او را بطور اهانت آمیزی از فرماندهی سپاه، عزل کرد اما بهرام موفق شد، سپاه تحت فرمان خود را نیز در اهانتی که از طرف هرمز در حق وی شده بود، شریک و همدرد سازد. بدینگونه آنها را نیز با خود، بر ضد هرمز همداستان ساخت و با موافقت و تشویق آنها،علیه هرمز شورش کرد.<ref name=":0" />


== دلایل شورش بهرام علیه هرمز پادشاه خود ==
برخی از مورخان از جمله ابوحنیفه دینوری، نامه و هدیهٔ خفت انگیز هرمز را سبب قیام بهرام دانسته اند. ابوحنیفه دینوری نوشته است، هرمز تمام خدمات بهرام را نادیده گرفت و به سردار کفایت خویش بدبین گردید و یک غل و زنجیر و کمربند زنانه و دوکی نزد بهرام فرستاد و به او نوشت، همانا بر من مسلم شده است که جز مقدار کمی از غنائم که به دستت رسیده است به سوی ما نفرستاده ای و این گناه من است که تورا مورد تکریم قرار دادم و اینک غل و زنجیر و کمربند زنانه و دوکی برایت فرستادم تا غل و زنجیر را به گردن افکنی و کمربند را به میان بربندی و دوک ریسی را پیشهٔ خود سازی، چه ناسپاسی و حق ناشناسی از اخلاق زنان است.
برخی از مورخان از جمله ابوحنیفه دینوری، نامه و هدیهٔ خفت انگیز هرمز را سبب قیام بهرام دانسته اند. ابوحنیفه دینوری نوشته است، هرمز تمام خدمات بهرام را نادیده گرفت و به سردار کفایت خویش بدبین گردید و یک غل و زنجیر و کمربند زنانه و دوکی نزد بهرام فرستاد و به او نوشت، همانا بر من مسلم شده است که جز مقدار کمی از غنائم که به دستت رسیده است به سوی ما نفرستاده ای و این گناه من است که تورا مورد تکریم قرار دادم و اینک غل و زنجیر و کمربند زنانه و دوکی برایت فرستادم تا غل و زنجیر را به گردن افکنی و کمربند را به میان بربندی و دوک ریسی را پیشهٔ خود سازی، چه ناسپاسی و حق ناشناسی از اخلاق زنان است.


خط ۵۱: خط ۵۵:


== پادشاهی خسرو ==
== پادشاهی خسرو ==
از طرف دیگر در خود تیسفون، گستهم، دائی خسرو پرویز موفق شد، برادر خود وندوی را که بر اثر سوءظن هرمز، به زندان افتاده بود، از زندان بیرون بیاورد و رهبری شورشی را بر عهده گرفتند که در نهایت شورشیان پایتخت، توانستند هرمز را خلع کرده و پسر وی خسرو پرویز را پادشاه کنند. خسرو شتابان از آذربایجان به پایتخت آمد و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج بر سر نهاد.<ref name=":0" />
در خود تیسفون، گستهم، دائی خسرو پرویز موفق شد، برادر خود وندوی را که بر اثر سوءظن هرمز، به زندان افتاده بود، از زندان بیرون بیاورد و رهبری شورشی را بر عهده گرفتند که در نهایت شورشیان پایتخت، توانستند هرمز را خلع کرده و پسر وی خسرو پرویز را پادشاه کنند. خسرو شتابان از آذربایجان به پایتخت آمد و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج بر سر نهاد.<ref name=":0" />


== پادشاهی بهرام ==
== پادشاهی بهرام ==
بهرام چوبین حاضر نشد که به فرمان پادشاه جدید در آید، زیرا خود سودای پادشاهی داشت. دودمان بهرام مدعی بودند که از نسل ملوک اشکانی هستند و بهرام بر این امر تکیه کرده خود را پادشاه نامید. از آنجا که سپاه بهرام نیرومند بود، خسرو رو به هزیمت گذاشت. بهرام فاتحانه به پایتخت آمد و بنام بهرام ششم و به دست خود تاج بر سر گذاشت و بنام خود سکه زد. در این اثنا خسرو از سرحد ایران گذشته به امپراتور بیزانس موریکیوس پناه برد.
بهرام چوبین حاضر نشد که به فرمان پادشاه جدید در آید، زیرا خود سودای پادشاهی داشت. دودمان بهرام مدعی بودند که از نسل ملوک اشکانی هستند و بهرام بر این امر تکیه کرده خود را پادشاه نامید. از آنجا که سپاه بهرام نیرومند بود، خسرو رو به هزیمت گذاشت. بهرام فاتحانه به پایتخت آمد و بنام بهرام ششم و به دست خود تاج بر سر گذاشت و بنام خود سکه زد. در این اثنا خسرو از سرحد ایران گذشته به امپراتور بیزانس موریکیوس پناه برد.


== شکست و مرگ بهرام ==
یکسال پادشاهی بهرام توأم با یک سلسله شورش و فتنه بود. وندوی دائی خسرو که دستگیر و زندانی شده بود، به یاری چند تن از بزرگان رهایی یافت و پیشرو مخالفان بهرام شد. وندوی به آذربایجان گریخت و نزد برادر خود گستهم به یاری خسرو پرویز برخاستند.
یکسال پادشاهی بهرام توأم با یک سلسله شورش و فتنه بود. وندوی دائی خسرو که دستگیر و زندانی شده بود، به یاری چند تن از بزرگان رهایی یافت و پیشرو مخالفان بهرام شد. وندوی به آذربایجان گریخت و نزد برادر خود گستهم به یاری خسرو پرویز برخاستند.


خسرو همراه با سپاهی که امپراتور موریکیوس در اختیارش گذاشته بود به ایران برگشته و با سپاه بهرام در حوالی گنزک آذربایجان جنگ کرد و بهرام بعد از شکست، رو به هزیمت نهاد.
خسرو همراه با سپاهی که امپراتور موریکیوس در اختیارش گذاشته بود به ایران برگشته و با سپاه بهرام در حوالی گنزک آذربایجان جنگ کرد و بهرام بعد از شکست، رو به هزیمت نهاد.


در سال ۵۹۱ میلادی بهرام چوبین بعد از شکست در نبرد نهایی با خسرو و سپاهیانش، همراه با باقیماندهٔ سپاهش به سوی ترکان گریخت و با مهربانی تمام از سوی خان ترک پذیرفته شد. در مآخذ پارسی از این خان ترک نامی برده نشده است. گمان می‌رود این خان یون یوللیق یا دولان خان، فرمانروای خاقانات شرقی ترک باشد که با خاقانات غربی ترک جنگ داشتند و شاید به همین سبب بهرام را پناه داد.اما خسرو باعث مرگ بهرام گشت. خاقان ترک که از مرگ بهرام، غمگین شده بود، از گردیه همسر و خواهر بهرام چوبین، خواست که به همسری برادر خاقان، درآید. گردیه پیشنهاد خاقان را نپذیرفت و همهٔ سپاهیانی را که همراه برادر وی، بهرام، به دیار ترکان آمده بودند، از دیار ترکان بیرون آورده و به ایران بازگرداند.
در سال ۵۹۱ میلادی بهرام چوبین بعد از شکست در نبرد نهایی با خسرو و سپاهیانش، همراه با باقیماندهٔ سپاهش به سوی ترکان گریخت و با مهربانی تمام از سوی خان ترک پذیرفته شد. در مآخذ پارسی از این خان ترک نامی برده نشده است. گمان می‌رود این خان یون یوللیق یا دولان خان، فرمانروای خاقانات شرقی ترک باشد که با خاقانات غربی ترک جنگ داشتند و شاید به همین سبب بهرام را پناه داد.اما خسرو با هدایایی که برای خاتون همسر خان ترک فرستاد، موجبات کشته شدن بهرام را فراهم کرد. خاقان ترک که از مرگ بهرام، غمگین شده بود، از گردیه همسر و خواهر بهرام چوبین، خواست که به همسری برادر خاقان، درآید. گردیه پیشنهاد خاقان را نپذیرفت و همهٔ سپاهیانی را که همراه برادر وی، بهرام، به دیار ترکان آمده بودند، از دیار ترکان بیرون آورده و به ایران بازگرداند.<ref name=":0" />
 
بهرام چوبین در ادبیات


داستان بهرام چوبین در کتابی به عنوان بهرام چوبین نامگ در عهد باستان وجود داشته‌ است که متأسفانه برجای نمانده ‌است
== بهرام چوبین در ادبیات فارسی ==
سرگذشت پر حادثهٔ بهرام چوبین در اذهان ایرانیان تأثیری قوی گذاشته ‌است و موجد افسانهٔ شیرینی به زبان پهلوی شده‌ است که مطالب آن را مورخان عرب و ایران چون طبری، دینوری، بلعمی و خاصه فردوسی در کتب خویش آورده‌اند.


سرگذشت پر حادثهٔ بهرام چوبین در اذهان ایرانیان تأثیری قوی گذاشته ‌است و موجد افسانهٔ شیرینی به زبان پهلوی شده‌ است که مطالب آن را مورخان عرب و ایران چون طبری، دینوری، بلعمی و خاصه فردوسی در کتب خویش آورده‌اند. در شاهنامه داستان بهرام چوبین در حدود چهارهزار بیت را در برمی گیرد و بیان می کند: هرمز او را، که سرداری کشیده بالا و لاغر اندام و بدان سبب ملقب به چوبین است، با سپاهی از چهل سالگان، همراه درفش شاهی، به نبرد با ساوه شاه در دشت مرو می‌فرستد. بعد از شکست ساوه شاه، بهرام گنج پرموده، پسر وی، را برای هرمز می‌فرستد. اما آیین گشسب، دبیر هرمز، چنین می‌نماید که بهرام اندکی از آن گنج را فرستاده است. هرمز خشمگین، با فرستادن نامه ای توهین آمیز و دوکدان و جامه ای زنانه، به کنایه بهرام چوبین را تحقیر می‌کند. بهرام سپاه را به داوری می‌خواند و لشکریانش او را به شورش بر ضد هرمز برمی انگیزند. دیدار اسرارآمیز بهرام چوبین با بانویی در کاخ جادو، سردار را دگرگون می‌کند و او با فرستادن خنجرهایی خمیده هرمز را تهدید به شورش می‌کند. بهرام چوبین به ری می‌رود و با زدن سکه به نام خسرو، هرمز را بر پسر بدگمان می‌کند. در پی قتل هرمز به دست بندویه و بسطام، بهرام چوبین در تیسفون بر تخت شاهی می‌نشیند و در نبرد نهروان با شکست خسرو او را وادار به پناه بردن به قیصر روم می‌کند. بهرام چوبین بار دیگر با خسرو که به یاری قیصر سپاهی فراهم آورده در دشت دوک روبرو می‌شود و با وجود دلاوری، در نبرد نهایی، از برابر خسرو می‌گریزد و در راه از پیرزنی که به او نان جوین و «نبیدی تیره» در کدو می‌دهد می‌شنود که از نژادِ شاهی خسرو شکست خورده است.<ref name=":0" />
در شاهنامه داستان بهرام چوبین در حدود چهارهزار بیت را در برمی گیرد و بیان می کند: هرمز او را، که سرداری کشیده بالا و لاغر اندام و بدان سبب ملقب به چوبین است، با سپاهی از چهل سالگان، همراه درفش شاهی، به نبرد با ساوه شاه در دشت مرو می‌فرستد. بعد از شکست ساوه شاه، بهرام گنج پرموده، پسر وی، را برای هرمز می‌فرستد. اما آیین گشسب، دبیر هرمز، چنین می‌نماید که بهرام اندکی از آن گنج را فرستاده است. هرمز خشمگین، با فرستادن نامه ای توهین آمیز و دوکدان و جامه ای زنانه، به کنایه بهرام چوبین را تحقیر می‌کند. بهرام سپاه را به داوری می‌خواند و لشکریانش او را به شورش بر ضد هرمز برمی انگیزند. دیدار اسرارآمیز بهرام چوبین با بانویی در کاخ جادو، سردار را دگرگون می‌کند و او با فرستادن خنجرهایی خمیده هرمز را تهدید به شورش می‌کند. بهرام چوبین به ری می‌رود و با زدن سکه به نام خسرو، هرمز را بر پسر بدگمان می‌کند. در پی قتل هرمز به دست بندویه و بسطام، بهرام چوبین در تیسفون بر تخت شاهی می‌نشیند و در نبرد نهروان با شکست خسرو او را وادار به پناه بردن به قیصر روم می‌کند. بهرام چوبین بار دیگر با خسرو که به یاری قیصر سپاهی فراهم آورده در دشت دوک روبرو می‌شود و با وجود دلاوری، در نبرد نهایی، از برابر خسرو می‌گریزد و در راه از پیرزنی که به او نان جوین و «نبیدی تیره» در کدو می‌دهد می‌شنود که از نژادِ شاهی خسرو شکست خورده است.<ref name=":0" />


== داستان بهرام چوبین در اشعار نظامی گنجوی ==
نظامی گنجوی داستان لشگر کشی بهرام را بی جنگ و خونریزی می‌داند، او چنین می‌گوید که بهرام شرط گذاشت که تاج شاهی در میان دو شیر نهند و هر که توانست تاج از میان دوشیر برگیرد، همانا پادشاهی او را سزد. شاه خودخوانده از این کار سرباز زد و بهرام را به تنهایی به این کار واداشتند، او نیز پس از نبرد با دو شیر تاج شاهی را از آن خویش ساخت.<ref name=":0" />
نظامی گنجوی داستان لشگر کشی بهرام را بی جنگ و خونریزی می‌داند، او چنین می‌گوید که بهرام شرط گذاشت که تاج شاهی در میان دو شیر نهند و هر که توانست تاج از میان دوشیر برگیرد، همانا پادشاهی او را سزد. شاه خودخوانده از این کار سرباز زد و بهرام را به تنهایی به این کار واداشتند، او نیز پس از نبرد با دو شیر تاج شاهی را از آن خویش ساخت.<ref name=":0" />


۱٬۰۴۴

ویرایش