بابک خرمدین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ مارس ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:


== زندگی‌نامه بابک ==
== زندگی‌نامه بابک ==
ابتدای زندگی بابک پیچیده و همراه با روایات متناقض است.برخی از خاورشناسان همچون اشپولر، پتروشفسکی، ساندرز حدس می‌زنند که نام اصلی وی پاپک باشد. در تمامی منابع نام بابک یافت می‌شود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کرده‌است. مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده‌اند.
ابتدای زندگی بابک پیچیده و همراه با روایات متناقض است.
 
برخی از خاورشناسان همچون اشپولر، پتروشفسکی، ساندرز حدس می‌زنند که نام اصلی وی پاپک باشد. در تمامی منابع نام بابک یافت می‌شود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کرده‌است. مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده‌اند.


بابک در روستای بلال آباد در حومهٔ اردبیل به دنیا آمد. آورده‌اند که «روزی مادر بابک بیرون رفت و در پی پسر می‌گشت. بابک در آن زمان گاو‌های مردم را به چراگاهی می‌برد. مادر، وی را در زیر درختی یافت که خفته و برهنه بود و از بن هر مویی از سینه و سر وی خون می‌تراوید. چون بابک از خواب بر آمد دیگر اثری از خون ندید، دانست که دیری برنخواهد آمد که کار پسر بالا گیرد». البته زرین‌کوب این روایت را هم‌تراز افسانه دانیال و بخت‌النصر دانسته و آنرا جعل دشمنان بابک می داند.
بابک در روستای بلال آباد در حومهٔ اردبیل به دنیا آمد. آورده‌اند که «روزی مادر بابک بیرون رفت و در پی پسر می‌گشت. بابک در آن زمان گاو‌های مردم را به چراگاهی می‌برد. مادر، وی را در زیر درختی یافت که خفته و برهنه بود و از بن هر مویی از سینه و سر وی خون می‌تراوید. چون بابک از خواب بر آمد دیگر اثری از خون ندید، دانست که دیری برنخواهد آمد که کار پسر بالا گیرد». البته زرین‌کوب این روایت را هم‌تراز افسانه دانیال و بخت‌النصر دانسته و آنرا جعل دشمنان بابک می داند.


پدر او، روغن فروش دوره گردی به نام «مِردَس» یا «مِرداس» (بنابر گفتهٔ سمعانی)و یا «عبدالله» (به استناد ابن ندیم) از اهالی تیسفون بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او (به استناد فصیح) زنی تک چشم بود که «ماه‌رو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود. این در حالی است که یوسفی زیبارو (ماهرو) بودن مادر بابک توأم با تک چشم بودنش مضحک می‌داند.<ref name=":1" />
پدر او، روغن فروش دوره گردی به نام «مِردَس» یا «مِرداس» (بنابر گفتهٔ سمعانی) و یا «عبدالله» (به استناد ابن ندیم) از اهالی تیسفون بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او (به استناد فصیح) زنی تک چشم بود که «ماه‌رو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود. این در حالی است که یوسفی زیبارو (ماهرو) بودن مادر بابک توأم با تک چشم بودنش مضحک می‌داند.<ref name=":1" />


واقدبن عمرو گوید بابک زمانی نیز در روستای سرات ستوربانی شبل بن المنقی الازدی می‌کرد و از شاگردان او تنبور نواختن می‌آموخت پس از آن به تبریز، شهری از اعمال آذربایجان شد و دو سال خدمت محمدبن رواد ازدی کرد سپس در هیجده سالگی به بلال آباد نزد مادر بازگشت و مقیم شد.
واقدبن عمرو گوید بابک زمانی نیز در روستای سرات ستوربانی شبل بن المنقی الازدی می‌کرد و از شاگردان او تنبور نواختن می‌آموخت پس از آن به تبریز، شهری از اعمال آذربایجان شد و دو سال خدمت محمدبن رواد ازدی کرد سپس در هیجده سالگی به بلال آباد نزد مادر بازگشت و مقیم شد.
خط ۱۸: خط ۲۰:
جاویدان بن شهرک رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف می‌کند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش می‌آید و با اجازهٔ مادرش او را همراه خود می‌برد و او را سرپرست اموال و املاک خود می‌سازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان به‌سر می‌برد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا می‌رود. همسر جاویدان به سبب علاقه‌ای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام می‌کند که روح جاویدان در بابک حلول یافته‌است و او می‌بایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طی تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان می‌شود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی‌آورد. خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.<ref name=":1" />
جاویدان بن شهرک رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف می‌کند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش می‌آید و با اجازهٔ مادرش او را همراه خود می‌برد و او را سرپرست اموال و املاک خود می‌سازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان به‌سر می‌برد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا می‌رود. همسر جاویدان به سبب علاقه‌ای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام می‌کند که روح جاویدان در بابک حلول یافته‌است و او می‌بایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طی تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان می‌شود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی‌آورد. خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.<ref name=":1" />


== تحریف هویت بابک ==
== ابعاد گسترده و دلایل تحریف هویت بابک ==
عباس زریاب روایت‌هایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی می‌کند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک می‌داند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شده‌اند و زنانی را که اسیر شده‌بودند، مبالغه‌آمیز و جعل دشمنان بابک می‌داند.
عباس زریاب روایت‌هایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی می‌کند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک می‌داند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شده‌اند و زنانی را که اسیر شده‌بودند، مبالغه‌آمیز و جعل دشمنان بابک می‌داند.


یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک می‌بیند و می‌گوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما می‌رسد
یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک می‌بیند و می‌گوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما می‌رسد.


بهرامیان در مورد روایت‌هایی که بابک را حرام‌زاده جلوه می‌دهند می‌گوید: “روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در کار در میان بوده است”
بهرامیان در مورد روایت‌هایی که بابک را حرام‌زاده جلوه می‌دهند می‌گوید: «روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در کار در میان بوده است».


شجاع‌الدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرم‌دینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخ‌نویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند. شفا معتقد است که کتاب‌ها و نوشته‌های بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شده‌اند.
شجاع‌الدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرم‌دینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخ‌نویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند. شفا معتقد است که کتاب‌ها و نوشته‌های بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شده‌اند.


زرین‌کوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آورده‌اند غرض‌آلود و افسانه‌آمیز می‌داند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی می‌توان از ورای غبار افسانه‌ها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرف‌دارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود. ناچار مسلمانان نیز نمی‌توانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه می‌نویسد: تاریخ‌نویسان مسلمان کوشیده‌اند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کرده‌اند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانه‌هایی که در باب او جعل کرده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که با غرض و نیت‌هایی سعی داشته‌اند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمت‌های مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفته‌است. زرین‌کوب می‌نویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته ‌است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده ‌است و به معنی مردم‌خوار است؛ که مناسب‌ترین نامی است که دشمنان بابک می‌توانسته‌اند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خوانده‌اند. نکتهٔ دیگری که زرین‌کوب در روایت الفهرست اشاره می‌کند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفته‌است. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمده‌بود معرفی کرده‌است. به اعتقاد زرینکوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است.
زرین‌کوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آورده‌اند غرض‌آلود و افسانه‌آمیز می‌داند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی می‌توان از ورای غبار افسانه‌ها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرف‌دارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود. ناچار مسلمانان نیز نمی‌توانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه می‌نویسد: تاریخ‌نویسان مسلمان کوشیده‌اند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کرده‌اند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانه‌هایی که در باب او جعل کرده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که با غرض و نیت‌هایی سعی داشته‌اند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمت‌های مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفته‌است. زرین‌کوب می‌نویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته ‌است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده ‌است و به معنی مردم‌خوار است؛ که مناسب‌ترین نامی است که دشمنان بابک می‌توانسته‌اند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خوانده‌اند. نکتهٔ دیگری که زرین‌کوب در روایت الفهرست اشاره می‌کند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفته‌است. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمده‌بود معرفی کرده‌است. به اعتقاد زرین‌کوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است.


نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتن‌بینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشته‌اند همه آلوده به غرض و تهمت است
نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتن‌بینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشته‌اند همه آلوده به غرض و تهمت است.


آمورتی می‌گوید: در مورد خرمدین‌ها نوشته‌هایی داریم که اگر چه مثل همیشه تصعب آمیز و جانبدارانه است ولی تعدادشان زیاد است.<ref name=":1" />
آمورتی می‌گوید: در مورد خرمدین‌ها نوشته‌هایی داریم که اگر چه مثل همیشه تصعب آمیز و جانبدارانه است ولی تعدادشان زیاد است.<ref name=":1" />[[پرونده:قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|قلعه بابک]]


== پایگاه بابک ==
== قلعه بابک ==
شهر بذ، منطقه و قلعه‌ای در مرکزآذربایجان، به خاطر قیام بابک معروف شداین شهر مرکز اصلی مقاومت خرمدینان و بابک در برابر خلفای عباسی (به ویژه معتصم ) بود.شهر بذ که فاصلهٔ کمی با رود ارس دارد، امروزه فاقد حیات است
شهر بذ، منطقه و قلعه‌ای در مرکزآذربایجان، به خاطر قیام بابک معروف شد. این شهر مرکز اصلی مقاومت خرمدینان و بابک در برابر خلفای عباسی (به ویژه معتصم ) بود.شهر بذ که فاصلهٔ کمی با رود ارس دارد، امروزه فاقد حیات است.


به خاطر غیرقابل دسترس بودن موقعیت جایگاه بابک، قدرت او بسیار زیاد بود، چنان که (به نقل از یاقوت) بُهتُری-شاعر عرب-در شعرهایش به این موضوع اشاره می‌کند. بذ تنها قلعه بابک نبود، قلعه‌های دیگری هم ذکر شده که خرابه‌های آنها امروزه هم قابل شناسایی است. به استناد فهرست و تنبیه الاشراف مسعودی محدوده قلمرو بابک ارتفاعاتی بود که از شرق به دریای کاسپین و ناحیه شروان و شماخی، از غرب تا ناحیه جلفا و نخجوان و مرند، از شمال تا ساحل رود ارس و دشت مغان و از جنوب تا نزدیک اردبیل و مرند کشیده شده است.<ref name=":1" />
به خاطر غیرقابل دسترس بودن موقعیت جایگاه بابک، قدرت او بسیار زیاد بود، چنان که (به نقل از یاقوت) بُهتُری-شاعر عرب-در شعرهایش به این موضوع اشاره می‌کند. بذ تنها قلعه بابک نبود، قلعه‌های دیگری هم ذکر شده که خرابه‌های آنها امروزه هم قابل شناسایی است. به استناد فهرست و تنبیه الاشراف مسعودی محدوده قلمرو بابک ارتفاعاتی بود که از شرق به دریای کاسپین و ناحیه شروان و شماخی، از غرب تا ناحیه جلفا و نخجوان و مرند، از شمال تا ساحل رود ارس و دشت مغان و از جنوب تا نزدیک اردبیل و مرند کشیده شده است.<ref name=":1" />
قلعه بابک یکی دیگر از مناظق تاریخی در ایران است.در واقع قلعه جمهور معروف به دژ بابک در 50 کیلومتری شمال شهرستان اهر و در ارتفاعات غرب رود بزرگ قره‌سو قرار داردمنطقه‌ای که به نام کلیبر مشهور می باشد.جالب است بدانید که دژ بابک خرمدین بر فراز قله کوهستانی در حدود 2300 تا 2700 از سطح دریا ارتفاع دارد.در واقع قلعه بابک که به نام‌های قلعه بابک، دژ بابک، بذ و قلعه جمهور هم مشهور می باشد.بهتر است بدانید که دژ و مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرم‌دین بوده که در هنگام قیام بر علیه دستگاه خلافت عباسی در قرن سوم هجری ساخته شده است. قابل ذکر است که مسافت راه کلیبر به قلعه حدود 3 کیلومتر است و به هنگام عبور باید گردنه‌ها و گذرگاه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشته است.[[پرونده:تصویر دیگری از قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|تصویر دیگری از قلعه بابک]]
در واقع قبل از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای مستحکم دژ باید از معبری عبور کرد که به صورت دالانی است و از سنگ‌های منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور1 نفر را دارد و دو نفر به سختی می‌توانند از آن بگذرند.در واقع فاصله این معبر تا باروی قلعه در حدود 200 متر است و مقابل آن قرار دارد.به یاد داشته باشید که از همین نقطه است که صعوبت راه و ابهت خاص این قلعه رفیع و موقعیت خیره کننده آن بیننده را به اعجاب وا می دارد.امتداد بصری معبر در نهایت به دروازه قلعه ختم می‌شود و دقیقاً در راستای آن قرار دارد که باعث می‌شود ورود هر تازه وارد و سپاهی و غیره از طریق دو برج دیده بانی در سمت دروازه ورودی قابل دیدن باشد.در واقع برای نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.جالب است بدانید که با گذر از دروازه ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسیدن به دژ اصلی باید از گذرگاهی باریک که حدود 100 متر صعود از ارتفاع را نیز به همراه دارد گذشت تا به مدخل ورودی قلعه رسید، مسیری صعب العبور که از یک سمت مشرف به دره‌ای است با جنگل‌های تنک و ژرفایی در حدود 400 متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد. به خاطر داشته باشید که در تکیه گا‌ه‌های طبیعی این دیواره‌ها و 4 جهت بنا 4 جایگاه برای دیده‌بان‌ها به صورت نیمه استوانه ساخته شده‌ است. اینها مقر کوه بانیه‌ها و سربازانی است که هر جنبنده‌ای را تا کیلومترها دورتر، از فراز دره‌ها و کوهپایه‌ها زیر نظر می‌گرفته اند.در واقع پس از صعود، برای ورود به دژ اصلی از مدخل دیگری با پلکان‌هایی نامنظم باید عبور کرد.باید بدانیم که طرفین مدخل دژ، به وسیله دو ستون کاذب مشخص گشته است.
[[پرونده:یکی از ورودیهای قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|یکی از ورودیهای قلعه بابک]]
د رواقع بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را 7 اتاق فرا گرفته است،اتاق‌هایی که به تالار مرکزی را دارند. در قسمت شرقی دژ تأسیسات دیگری مرکب از اتاق‌ها و آب انبارها ساخته شده سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهواره‌ای استوار شده‌اند. واقعیت این است که محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصره‌ها از آب آنها استفاده می‌شده است.در واقع در سمت شمال غربی دژ پلکان‌هایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمت‌هایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع تر بناست. بدانید که از آثار معماری و برخی از سنگ‌های زبره تراش و روش چفت و بست سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ و خاک می‌توان دریافت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و بخصوص ساسانیان ساخته گشته است.این دژ در قرون دوم و سوم و تا چند قرن پس از آن مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته و تغییراتی در آن به وجود آمده و الحاقاتی در بنا ایجاد شده است.
جالب است بدانید که اشیا و ابزاری که از قلعه بابک به دست آمده، سفالینه‌های منقوش و لعاب خورده است که یک دوره استقرار تا اوایل قرن هفتم هجری را نمایش می‌داد. و همچنین تعدادی سکه مسی کشف شده که بعضی از آنها به علت ساییدگی و زنگ خوردگی فراوان غیرقابل خواندن می باشد. و در بین این سکه‌ها برخی مربوط به اتابکان آذربایجان و هزارسیبان (قرون ششم و هفتم هجری) هستند. در واقع به لحاظ سوق الجیشی موقعیت استقرار بنا بر فراز قله به گونه‌ای ست که 20 نفر سپاهی قادر بودند هجوم یک سپاه صد [[پرونده:قلعه بابک بر فراز ابرها.jpg|بندانگشتی|قلعه بابک بر فراز ابرها]]هزار نفری را مانع شوند و تلفاتی هم نداشته باشند.
قابل ذکر است که تیر و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و مستحفظانی که بر بلندی موضع می‌گرفتند به جهت بعد مسافت بی تاثیر بودند.در واقع قلعه بابک در سال 1345 با شماره 623 در لیست آثار ملی، تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شد و مرمت آن از سال 1376 توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز گردیده است. این منطقه زیبا را برای گردش گری خود انتخاب کنید.<ref>جسارت - [http://www.jesarat.com/babak-fort/][http://www.jesarat.com/babak-fort/ قلعه بابک خرمدین]</ref>


== قیام خرمدینان ==
== قیام خرمدینان ==
پس از مرگ جاویدان، همسر وی زمینه را برای جانشینی بابک فراهم کرد و با موافقت اعضای فرقه با بابک ازدواج کرد. نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای مسلمان نشین بود. این تهاجم که با روشی بسیار بی رحمانه صورت گرفت، با صلح جویی معمول و نرم خویی خرمدینان که خود منابع به آن اعتراف دارند در تضاد بود. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و اعراب به مراغه عقب نشستند. بابک به دلیل‌های امنیتی روستاها و شهرک‌های اطراف قلعه خود را ویران کرد .
پس از مرگ جاویدان، همسر وی زمینه را برای جانشینی بابک فراهم کرد و با موافقت اعضای فرقه با بابک ازدواج کرد. نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای مسلمان نشین بود. این تهاجم که با روشی بسیار بی رحمانه صورت گرفت، با صلح جویی معمول و نرم خویی خرمدینان که خود منابع به آن اعتراف دارند در تضاد بود. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و اعراب به مراغه عقب نشستند. بابک به دلیل‌های امنیتی روستاها و شهرک‌های اطراف قلعه خود را ویران کرد .


در زمان خلافت مامون جنبش‌های مخالف محلی در غرب ایران شکل گرفت. بابک به سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ ه قمری /۸۱۶ م در شهر بذ در مرکز آذربایجان در آن قسمت از ایران سر بر شورش برداشت.بابک پیام تشویقانهٔ حاتِم بن هرثَمْه بن اَعْیَن والی آذربایجان را برای شورش دریافت کرده بود چرا که مامون پدر حاتم را زندانی و به قتل رسانیده بود.<ref name=":1" />
در زمان خلافت مامون جنبش‌های مخالف محلی در غرب ایران شکل گرفت. بابک به سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ ه قمری /۸۱۶ م در شهر بذ در مرکز آذربایجان در آن قسمت از ایران سر بر شورش
 
برداشت.بابک پیام تشویقانهٔ حاتِم بن هرثَمْه بن اَعْیَن والی آذربایجان را برای شورش دریافت کرده بود چرا که مامون پدر حاتم را زندانی و به قتل رسانیده بود.<ref name=":1" />


== قیام در زمان خلافت مامون ==
== قیام در زمان خلافت مامون ==
خط ۱۱۲: خط ۱۲۵:


== گفتگوی بابک با خلیفه معتصم حین مرگ ==
== گفتگوی بابک با خلیفه معتصم حین مرگ ==
[[پرونده:قلعه بابک بر فراز ابرها.jpg|بندانگشتی|قلعه بابک بر فراز ابرها]]
خلیفه :عفوت میکنم به بشرطی که توبه کنی ! بابک :توبه را گنهکاران کنند. خلیفه :تو اکنو ن در چنگ ما هستی! بابک:آری ٬تنها جسم من در دست شما است نه روحم٬ دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است. خلیفه :جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش می‌‌کنم. بابک روی به جلاد٬چشمانم را نبند بگذار باچشم باز بمیرم. خلیفه :یکباره سرش را ازتن جدا مکن٬ بگذار بیشتر زنده بماند!اول دستانش را قطع کن!جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت.خون فواره زد.بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬زانو زده ٬خم شد وتمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد.شمشیر دژخیم بالا رفت وپایین آمد ودست چپ آن دلاور را نبز از تن جدا کرد.فرزند آزاده مردم به پابود٬استواربود.خون از دو کتفش بیرون می‌‌جست. خلیفه :زهر خندی زد : کافر! این چه بازی بود که در آستانه مرگ در آوردی؟چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟ چه بزرگ بود مرد٬چه حقیر بود مرگ٬ چه حقیر تر بود دشمن!پیش دشمن حقیر٬مرد بزرگ٬بزرگتر باید. گفت:در مقابل دشمن نامرد٬مردانه باید مرد٬اندیشیدم که از بریده شدن دستانم ٬خون ازتنم خواهدرفت. خون که رفت٬ رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است٬خلق من نمی‌پسندندکه بابک در برابرگله ء روباهان ترسی به دل راه دهد…. خلیفه از بیخ گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! وشمشیر پایین آمدوسر. سری که هرگزپیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود…<ref name=":0" />
خلیفه :عفوت میکنم به بشرطی که توبه کنی ! بابک :توبه را گنهکاران کنند. خلیفه :تو اکنو ن در چنگ ما هستی! بابک:آری ٬تنها جسم من در دست شما است نه روحم٬ دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است. خلیفه :جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش می‌‌کنم. بابک روی به جلاد٬چشمانم را نبند بگذار باچشم باز بمیرم. خلیفه :یکباره سرش را ازتن جدا مکن٬ بگذار بیشتر زنده بماند!اول دستانش را قطع کن!جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت.خون فواره زد.بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬زانو زده ٬خم شد وتمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد.شمشیر دژخیم بالا رفت وپایین آمد ودست چپ آن دلاور را نبز از تن جدا کرد.فرزند آزاده مردم به پابود٬استواربود.خون از دو کتفش بیرون می‌‌جست. خلیفه :زهر خندی زد : کافر! این چه بازی بود که در آستانه مرگ در آوردی؟چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟ چه بزرگ بود مرد٬چه حقیر بود مرگ٬ چه حقیر تر بود دشمن!پیش دشمن حقیر٬مرد بزرگ٬بزرگتر باید. گفت:در مقابل دشمن نامرد٬مردانه باید مرد٬اندیشیدم که از بریده شدن دستانم ٬خون ازتنم خواهدرفت. خون که رفت٬ رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است٬خلق من نمی‌پسندندکه بابک در برابرگله ء روباهان ترسی به دل راه دهد…. خلیفه از بیخ گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! وشمشیر پایین آمدوسر. سری که هرگزپیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود…<ref name=":0" />
[[پرونده:قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|قلعه بابک]]
== قلعه بابک ==
== قلعه بابک ==
'''قلعه بابک''' یکی دیگر از مناظق تاریخی در ایران است.در واقع قلعه جمهور معروف به دژ بابک در 50 کیلومتری شمال شهرستان اهر و در ارتفاعات غرب رود بزرگ قره‌سو قرار داردمنطقه‌ای که به نام کلیبر مشهور می باشد.جالب است بدانید که دژ بابک خرمدین بر فراز قله کوهستانی در حدود 2300 تا 2700 از سطح دریا ارتفاع دارد.در واقع''' قلعه بابک''' که به '''نام‌های قلعه بابک، دژ بابک، بذ و قلعه جمهور''' هم مشهور می باشد.بهتر است بدانید که دژ و مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرم‌دین بوده که در هنگام قیام بر علیه دستگاه خلافت عباسی در قرن سوم هجری ساخته شده است.قابل ذکر است که مسافت راه کلیبر به قلعه حدود 3 کیلومتر است و به هنگام عبور باید گردنه‌ها و گذرگاه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشته است.
[[پرونده:تصویر دیگری از قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|تصویر دیگری از قلعه بابک]]
در واقع قبل از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای مستحکم دژ باید از معبری عبور کرد که به صورت دالانی است و از سنگ‌های منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور1 نفر را دارد و دو نفر به سختی می‌توانند از آن بگذرند.در واقع فاصله این معبر تا باروی قلعه در حدود 200 متر است و مقابل آن قرار دارد.به یاد داشته باشید که از همین نقطه است که صعوبت راه و ابهت خاص این قلعه رفیع و موقعیت خیره کننده آن بیننده را به اعجاب وا می دارد.امتداد بصری معبر در نهایت به دروازه قلعه ختم می‌شود و دقیقاً در راستای آن قرار دارد که باعث می‌شود ورود هر تازه وارد و سپاهی و غیره از طریق دو برج دیده بانی در سمت دروازه ورودی قابل دیدن باشد.در واقع برای نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.جالب است بدانید که با گذر از دروازه ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسیدن به دژ اصلی باید از گذرگاهی باریک که حدود 100 متر صعود از ارتفاع را نیز به همراه دارد گذشت تا به مدخل ورودی قلعه رسید، مسیری صعب العبور که از یک سمت مشرف به دره‌ای است با جنگل‌های تنک و ژرفایی در حدود 400 متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد. به خاطر داشته باشید که در تکیه گا‌ه‌های طبیعی این دیواره‌ها و 4 جهت بنا 4 جایگاه برای دیده‌بان‌ها به صورت نیمه استوانه ساخته شده‌ است. اینها مقر کوه بانیه‌ها و سربازانی است که هر جنبنده‌ای را تا کیلومترها دورتر، از فراز دره‌ها و کوهپایه‌ها زیر نظر می‌گرفته اند.در واقع پس از صعود، برای ورود به دژ اصلی از مدخل دیگری با پلکان‌هایی نامنظم باید عبور کرد.باید بدانیم که طرفین مدخل دژ، به وسیله دو ستون کاذب مشخص گشته است.
[[پرونده:یکی از ورودیهای قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|یکی از ورودیهای قلعه بابک]]
د رواقع بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را 7 اتاق فرا گرفته است،اتاق‌هایی که به تالار مرکزی را دارند. در قسمت شرقی دژ تأسیسات دیگری مرکب از اتاق‌ها و آب انبارها ساخته شده سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهواره‌ای استوار شده‌اند. واقعیت این است که محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصره‌ها از آب آنها استفاده می‌شده است.در واقع در سمت شمال غربی دژ پلکان‌هایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمت‌هایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع تر بناست. بدانید که از آثار معماری و برخی از سنگ‌های زبره تراش و روش چفت و بست سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ و خاک می‌توان دریافت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و بخصوص ساسانیان ساخته گشته است.این دژ در قرون دوم و سوم و تا چند قرن پس از آن مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته و تغییراتی در آن به وجود آمده و الحاقاتی در بنا ایجاد شده است.
جالب است بدانید که اشیا و ابزاری که از قلعه بابک به دست آمده، سفالینه‌های منقوش و لعاب خورده است که یک دوره استقرار تا اوایل قرن هفتم هجری را نمایش می‌داد. و همچنین تعدادی سکه مسی کشف شده که بعضی از آنها به علت ساییدگی و زنگ خوردگی فراوان غیرقابل خواندن می باشد. و در بین این سکه‌ها برخی مربوط به اتابکان آذربایجان و هزارسیبان (قرون ششم و هفتم هجری) هستند. در واقع به لحاظ سوق الجیشی موقعیت استقرار بنا بر فراز قله به گونه‌ای ست که 20 نفر سپاهی قادر بودند هجوم یک سپاه صد هزار نفری را مانع شوند و تلفاتی هم نداشته باشند.
قابل ذکر است که تیر و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و مستحفظانی که بر بلندی موضع می‌گرفتند به جهت بعد مسافت بی تاثیر بودند.در واقع قلعه بابک در سال 1345 با شماره 623 در لیست آثار ملی، تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شد و مرمت آن از سال 1376 توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز گردیده است. این منطقه زیبا را برای گردش گری خود انتخاب کنید.<ref>جسارت - [http://www.jesarat.com/babak-fort/][http://www.jesarat.com/babak-fort/ قلعه بابک خرمدین]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱٬۰۴۴

ویرایش