کاربر:Ehsan/صفحه تمرین1: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۵۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:


== شب ۳۰ دی و آزادی زندانیان سیاسی ==
== شب ۳۰ دی و آزادی زندانیان سیاسی ==
در شب ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ در دو محل تحصن و تجمع ادامه دارد. برخی از خانواده‌ها و مردمی که خاهان آزادی زندانی سیاسی هستند در در مقابل وزارت دادگستری متحصن بودند. برخی دیگر نیز در جلو زندان قصر تجمع کرده و شعار می‌دادند. آنها در روزهای پیشین نیز در مقابل زندان قصر تجمع داشتند. سرانجام آخرین دسته از زندانیان سیاسی شامل اعضاء و رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران و چریک‌های فدایی خلق ایران و برخی شخصیت‌ها و فعالین سیاسی دیگر در میان فریادها و استقبال شگفت‌آور مردم از زندان آزاد می‌شوند. تعداد آزاد شدگان ۱۶۲ نفر است. زندانیان آزاد شده از همان محل با اتوبوس‌ها و مینی بوس‌هایی به مقابل وزارت دادگستری می‌روند و ساعت ۹:30 به آنجا می‌رسند. روزنامه اطلاعات اول بهمن در این رابطه می‌نویسد:
در شب ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ در دو محل تحصن و تجمع ادامه دارد. برخی از خانواده‌ها و مردمی که خاهان آزادی زندانی سیاسی هستند در در مقابل وزارت دادگستری متحصن بودند. برخی دیگر نیز در جلو زندان قصر تجمع کرده و شعار می‌دادند.  شعار « آزادی زندانی سیاسی» از شعارهایی بود که جمعیت آنرا تکرار می‌کرد. از دیگر شعارهایی که جمعیت تکرار میکرد شعار « درود بر فدایی، سلام بر مجاهد» بود. زندانبانان و دادگستری به شدت از طرف تجمع کنندگان برای آزاد کردن زندانیان تحت فشار بودند.  


"شب گذشته وزارت دادگستری شاهد عظیم‌ترین و با‌شکوه‌ترین مراسم استقبال از زندانیان سیاسی بود. از ساعت ۶ بعد از ظهر به بعد خانواده‌های زندانیان سیاسی مقابل در ورودی دادگستری منتظر دیدار عزیزان خود بودند. ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه شب مینی‌بوس و اتوبوس‌های حامل زندانیان آزاد شده مقابل در وزارت‌خانه رسیدند. مردم با دادن شعار با شور و هیجان بی‌سابقه‌ای ابراز احساسات نموده، فرزندان خود را در آغوش گرفتند و حلقه‌های گل به گردن‌شان آویختند. مادران بسیاری از زندانیان با ناباوری فرزندان خود را نگاه می‌کردند و شعار مرگ بر شاه ـ اتحاد ـ اتحاد ضرورت انقلاب، اعتصاب ـ اعتصاب، مدرسه انقلاب و مرگ بر امپریالیزم غرب، در همه سو به گوش می‌خورد. تا ساعت ۱۰ و سی دقیقه، زندانیان به تدریج به جمع خانواده‌های خود ملحق شدند و عده‌ای به ناچار برای اینکه با ساعت ممنوعه از سوی حکومت نظامی روبرو نشوند شب را همآنجا ماندند. خانواده‌ها به قدری خوشحال بودند که اکثرا شب را در کنار عزیزان آزاد شده خود بیدار به صبح رساندند."<ref>اطلاعات ۱ بهمن ۱۳۵۷</ref> 
=== سخن گفتن مسعود رجوی با مردم از پشت بام زندان قصر ===
آن شب در داخل زندان نیز به نقل از شاهدین فضا بسیار ملتهب بود و زندانیان بخصوص نگران آن بودند که رهبران جنبش‌ها و بخصوص مسعود رجوی در آخرین لحظات توسط ساواک تصفیه شود. در همین فضا بود که زندان‌بانان مسعود رجوی را صدا کردند  و این موضوع نگرانی زندانیان را برانگیخت. محسن سیاه کلاه از زندانیانی که در همان زندان بود می‌نویسد:


گزارشگر مجله آسیا پس از آزادی زندانیان با مسعود رجوی مصاحبه‌ای کرد. در بخشی از این مصاحبه مسعود رجوی لحظات ملاقاتش با مردم در بالکن زندان قصر را چنین توضیح می‌دهد:<blockquote>«... داشتم از لحظات شادی‌آفرین، می‌گفتم: مثلاً لحظه آزادی از زندان.در لحظات آزادی جمعیت قابل توجهی در اطراف زندان قصر جمع شده بودند. آنها شعار می‌دادند و نام مرا فریاد می‌زدند، من هیچ نمی‌فهمیدم. آخر من که کسی غیر از یک زندانی سیاسی مثل بقیه زندانیان نبودم. مردم از خود بی‌خود شده بودند. رئیس زندان وحشت کرده بود.‌از من خواست به پشت‌بام زندان بروم و با بلندگو به مردم بگویم که همه زندانیان آزاد خواهند شد. من که مات مانده بودم به پشت‌بام رفتم و مردم سراپای مرا گلباران کردند. من علت این همه تشویق را می‌پرسیدم و فریادها با شکوهتر از قبل اوج می‌گرفت:‌ ”زنده‌باد مجاهدین“ و من در آن حال فریاد می‌زدم: ”زنده‌باد خلق“. وحشت مردم از این بود که در گیر و داری که آن‌روزها وجود‌ داشت، به‌نحوی ما را از میان ببرند».<br>
«تا زمانی که مسعود برگشت، موسی به‌شدت نگران بود و پیاپی قدم می‌زد و بیشتر بچه‌ها در راهرو و نزدیک در بند، منتظر بودند که چه خواهد شد؟»<ref>اضطراب و دلهره تا آخرین لحظه - محسن سیاه [https://www.mojahedin.org/news/149218 کلاه]</ref>
 
در واقع زندانبانان برای کاستن از فشارهای جمعیت و دادن اطمینان به آنها در مورد اینکه زندانیان سلامت هستند به آنها قول داده بودن که یکی از زندانیان به نمایندگی از دیگران با آنها سخن خواهد گفت. آنها مسعود رجوی را که یکی از زندانیان بنام در آن زندان بشمار می‌رفت بنا به خواست جمعیت انتخاب کرده  بودند. مسعود رجوی در حالی که دیگر زندانیان در انتظار بازگشت او بودند به روی بام زندان قصر برده شد و از آنجا با جمعیتی که انتظار می‌کشیدند دقایقی سخن گفت. گفته می‌شود یکی از جوانان بسرعت از دیوار زندان قصر بالا رفته و حلقه گلی را بر گردن او انداخت. مسعود رجوی دقایقی با جمعیت سخن گفته و از جمله تاکید کرد: <blockquote>«آیا هیچ واژه‌یی هست که بشود با به‌زبان آوردنش از شما مردم تشکر کرد؟ به‌راستی که ما همهٴ این آزادی را مدیون شما هستیم، نه شخص دیگری یا گروهی خاص»<ref>کیهان ۱ بهمن ۱۳۵۷</ref></blockquote>گزارشگر مجله آسیا پس از آزادی زندانیان با مسعود رجوی مصاحبه‌ای کرد. در بخشی از این مصاحبه مسعود رجوی لحظات ملاقاتش با مردم در بالکن زندان قصر را چنین توضیح می‌دهد:<blockquote>«... داشتم از لحظات شادی‌آفرین، می‌گفتم: مثلاً لحظه آزادی از زندان.در لحظات آزادی جمعیت قابل توجهی در اطراف زندان قصر جمع شده بودند. آنها شعار می‌دادند و نام مرا فریاد می‌زدند، من هیچ نمی‌فهمیدم. آخر من که کسی غیر از یک زندانی سیاسی مثل بقیه زندانیان نبودم. مردم از خود بی‌خود شده بودند. رئیس زندان وحشت کرده بود.‌از من خواست به پشت‌بام زندان بروم و با بلندگو به مردم بگویم که همه زندانیان آزاد خواهند شد. من که مات مانده بودم به پشت‌بام رفتم و مردم سراپای مرا گلباران کردند. من علت این همه تشویق را می‌پرسیدم و فریادها با شکوهتر از قبل اوج می‌گرفت:‌ ”زنده‌باد مجاهدین“ و من در آن حال فریاد می‌زدم: ”زنده‌باد خلق“. وحشت مردم از این بود که در گیر و داری که آن‌روزها وجود‌ داشت، به‌نحوی ما را از میان ببرند».<ref>مجله آسیا - بهمن 1357
</ref>
</blockquote>
</blockquote>


=== سخنان موسی خیابانی با زندانیان مجاهد پیش از آزادی ===
مسعود رجوی پس از سخن گفتن با مردم در حالی که دسته گلی بر گردن داشت به میان زندانیان در بند هشتم زندان قصر بازگشت. ساعتی طول کشید تا زندانیان خود را برای آزاد شدن آماده کنند. علی خدایی صفت از زندانیانی که در آنزمان در زندان قصر بود نقل می‌کند که پیش از آزادی موسی خیابانی که پس از مسعود رجوی نفر دوم سازمانم مجاهدین خلق به شمار می‌رفت همه زندانیانی که بدلیل وابستگی به مجاهدین دستگیر شده بودند را به اتاق خود در بند هشتم فراخواند تا سخنانی را با آنها در میان بگذارد. وی گفت: <blockquote>«مسعود گرفتار بود و خودش نتوانست برای آخرین سخن، قبل از ترک زندان حاضر شود. من می‌خواهم پیام او را به ‌شما بدهم. همان‌طور که می‌بینید داریم آزاد می‌شویم. این هدیه خلق و ثمرهٴ خون شهیدانی است که این‌روزها به‌دست جلادان بر سنگفرش خیابانها ریخته می‌شود. ما آزادیمان را مفت و مجانی به‌دست نیاورده‌ایم. می‌دانید که در بیرون زندان جاذبه‌های بسیاری هست که می‌تواند یک انقلابی را از مسیر خودش خارج کند؛ ما برای اجابت آن جاذبه‌ها و برای دستیابی به‌رفاه فردی خودمان، زندان را ترک نمی‌کنیم. ممکن است شکل مبارزه عوض شود، اما هدف همان هدف آزادی و رهایی خلق است. تا امروز صحنهٴ فعالیت و مبارزه‌مان در داخل زندانها بود که باید بهایش را با پذیرش انواع فشار و شکنجه‌ها می‌پرداختیم؛ فردا جامعه، بستر مبارزه و تلاش ما خواهد بود. تصور نکنید که با خارج شدن از زندان شرایط سخت پایان می‌یابد. مبارزه در بیرون زندان، زحمت بیشتر و فداکاریهای بیشتری را طلب می‌کند. دستیابی به‌گوهر آزادی، فداکاری مداوم و مستمر می‌طلبد و ما سوگند خورده‌ایم که این بها را همواره بپردازیم. بدانید که شرایط پرفتنه‌یی را در پیش داریم که البته با درایت و هوشیاری و ایمان عظیم برادرمان مسعود، هم‌چنان‌که تا این‌جای راه را آمده‌ایم، بقیهٴ آن‌را هم طی خواهیم کرد»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/149217 چرا آزاد می‌شویم -علی خدایی صفت]</ref></blockquote>
=== آزادی از زندان ===
تمامی زندانیان به حیاط زندان آورده شده و دسته دسته از در زندان به سمت جمعیت که بسیار هیجان زده بود می‌رفتند. زندانیان مجاهد در حیاط زندان صف کشیده بودند.
یکی از زندانیان به نام حسین داعی الاسلام نقل می‌نویسد که مسعود رجوی زندانیان را به صف کرد و چندین بار گفت «بپرسید کسی در زندان مانده است؟»


در این زمان یکی دیگر از زندانیان به نام اشرف ربیعی که تنها زن زندانی مجاهد در آن زندان بود وارد حیاط زندان شد. مسعود رجوی پیشنهاد کرد او به عنوان تنها زن مجاهد در مقابل صف مجاهدین قرار بگیرد. سپس صف زندانیان مجاهد نیز از در خارج شده و به جمعیت پیوست.<ref>اشرف، در پیشاپیش مجاهدین - حسین [https://www.mojahedin.org/news/149216 داعی‌الاسلام]</ref>
تعداد آزاد شدگان مجموعا ۱۶۲ نفر بود. زندانیان آزاد شده از همان محل با اتوبوس‌ها و مینی بوس‌هایی به مقابل وزارت دادگستری رفته و ساعت ۹:30 به آنجا رسیدند. روزنامه اطلاعات اول بهمن در این رابطه می‌نویسد:
"شب گذشته وزارت دادگستری شاهد عظیم‌ترین و با‌شکوه‌ترین مراسم استقبال از زندانیان سیاسی بود. از ساعت ۶ بعد از ظهر به بعد خانواده‌های زندانیان سیاسی مقابل در ورودی دادگستری منتظر دیدار عزیزان خود بودند. ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه شب مینی‌بوس و اتوبوس‌های حامل زندانیان آزاد شده مقابل در وزارت‌خانه رسیدند. مردم با دادن شعار با شور و هیجان بی‌سابقه‌ای ابراز احساسات نموده، فرزندان خود را در آغوش گرفتند و حلقه‌های گل به گردن‌شان آویختند. مادران بسیاری از زندانیان با ناباوری فرزندان خود را نگاه می‌کردند و شعار مرگ بر شاه ـ اتحاد ـ اتحاد ضرورت انقلاب، اعتصاب ـ اعتصاب، مدرسه انقلاب و مرگ بر امپریالیزم غرب، در همه سو به گوش می‌خورد. تا ساعت ۱۰ و سی دقیقه، زندانیان به تدریج به جمع خانواده‌های خود ملحق شدند و عده‌ای به ناچار برای اینکه با ساعت ممنوعه از سوی حکومت نظامی روبرو نشوند شب را همآنجا ماندند. خانواده‌ها به قدری خوشحال بودند که اکثرا شب را در کنار عزیزان آزاد شده خود بیدار به صبح رساندند."<ref>اطلاعات ۱ بهمن ۱۳۵۷</ref>
== سخنرانی مسعود رجوی ۳ روز پس از آزادی ==
مسعود رجوی ۳ روز پس از آزادی از زندان قصر یعنی در ۴ بهمن ۱۳۵۷ در مسجد دانشگاه تهران سخنرانی داشت. او در این سخنرانی در مورد مبارزات گذشته  و همچنین نگرانی‌های سازمان مجاهدین خلق ایران در مورد آینده سخن گفت. وی از جمله گفت:<blockquote>«ولی ما می‌گفتیم: « ”الیس صبح بقریب؟“ ... آیا صبح نزدیک نیست؟ مگر می‌شود خورشید را کشت؟ مگر می‌شود باد را از وزیدن بازداشت و باران را از باریدن. مگر می‌شود اقیانوس را خشک کرد؟ مگر می‌شود بهار را از آمدن باز‌داشت، مانع روییدن لاله‌ها شد، مگر می‌شود ملتی را تا به ابد اسیر نگه داشت؟ نه! این خواست خداست و ارادهٴ خلق است، سنت تاریخ است، قانون اجتماع است... بشارت همهٴ انبیا، پیام‌آوران، مصلحین و انقلابیون بزرگ جهان است که ”خلق پیروز می‌شود، آینده تابناک است“. همهٴ قوا و استعدادات فرزند انسان از ”شامگاه امکان“ ، قطعاً به ”بامداد تحقق“ خواهد پیوست.هنگامی که موج اعتصابات و آن اقدامات متهورانهٴ انقلابی، سراسر کشور را فرا گرفت، ما در زندان می‌شنیدیم، جانبازیها و فداکاریهای کارگران نفت، برق، مخابرات و همهٴ کارگران را، بازار را و دانشگاه را، این خلق بود و شما بودید که اسرایتان را می‌خواستید. مسأله، مسأله این یا آن اسیر نبود، ما به‌خوبی می‌دانستیم که حرمت مردم و قداست آزادی خدشه‌دار شده بود، پس مردم اسرایشان را می‌خواستند و گرفتند.... بالاخره یک روز خواندیم و شنیدیم که بت شکسته شد، تندیسها فرو کشیده شدند و خلق قدم اول پیروزیش را برداشت...من به این‌جا نیامده‌ام که فقط روند خود به خودی اوضاع را ستایش کنم. ما نیامدیم تا آنچه را که هست فقط تأیید کنیم. لختی هم باید اندیشید به این‌که چه‌ چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد. آیا ما می‌خواهیم نسل ملعونی باشیم؟»</blockquote><blockquote><br>
</blockquote>
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}