کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:
عین‌الدوله در ۲۸ مرداد۱۲۸۷ به کنار تبریز می‌رسد و در باغ صاحب‌دیوان مستقر می‌شود. سپهدار نیز دو روز قبل در همین باغ اردو زده بود.
عین‌الدوله در ۲۸ مرداد۱۲۸۷ به کنار تبریز می‌رسد و در باغ صاحب‌دیوان مستقر می‌شود. سپهدار نیز دو روز قبل در همین باغ اردو زده بود.


عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست، قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر می‌فرستد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند، تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر مشروطه را به مردم عطا کند. مردم وعده‌های عین‌الدوله را قبول نمی‌کنند.
عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست، قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر می‌فرستد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند، تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر مشروطه را به مردم عطا کند. مردم وعده‌های عین‌الدوله را قبول نمی‌کنند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۰</ref>


در این بین گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز می‌رسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای پارتیزانی، اسلحه و مهمات از قبیل بمب و مواد منفجره نیز با خود می‌آورند. اولین دسته از این داوطلبین گرجی بودند که از تفلیس و از بیراهه خود را به تبریز رسانده بودند. در دوران جنگهای تبریز بیش از ۴۰۰ تن از مجاهدان قفقازی و انقلابیون استان‌های مرکزی روسیه،‌ خود را به تبریز رساندند.
==== پیوستن مجاهدان قفقازی به اردوی ستارخان ====
در این بین، گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز می‌رسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای پارتیزانی، اسلحه و مهمات از قبیل بمب و مواد منفجره نیز با خود می‌آورند.<ref>خاطرات محمد باقر ویجویه ـ‌ ص ۹۲</ref> اولین دسته از این داوطلبین، گرجی بودند که از تفلیس و از بی‌راهه خود را به تبریز رسانده بودند. در دوران جنگهای تبریز بیش از ۴۰۰ تن از مجاهدان قفقازی و انقلابیون استان‌های مرکزی روسیه،‌ خود را به تبریز رساندند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۲</ref>


عین‌الدوله که از مذاکره و وعده و وعید نتیجه‌ای نمی‌گیرد در ۴شهریور(۲۷رجب) غافلگیرانه دست به حمله می‌زند. از هر سوی شهر گلوله‌های توپ باریدن آغاز می‌کند. جنگ بدون وقفه تا ۲۱مهر(۱۷رمضان) ادامه می‌یابد. قوای دولتی از این حمله‌ها نتیجه‌ای نمی‌گیرد و پیروزی برایشان حاصل نمی‌شودو انبوهی غنایم جنگی نصیب مجاهدان می‌شود. ترکیب مهاجمان دولتی غیر از تفنگ‌چیهای اسلامیه و سواران رحیم خان و شجاع نظام و دیگران؛ سوران بختیاری،‌ کلهر، کاکاوند، خمسه، قزوین، اردبیل، سراب،‌ طالش، طوایف شاهسون و سه هزار نفر سپاه ماکم را نیز شامل می‌شد.
==== تهاجم عین‌الدوله به تبریز ====
عین‌الدوله که از مذاکره و وعده و وعید نتیجه‌ای نمی‌گیرد؛ در ۴شهریور(۲۷رجب) غافلگیرانه دست به حمله می‌زند. از هر سوی شهر، گلوله‌های توپ باریدن آغاز می‌کند. جنگ بدون وقفه تا ۲۱مهر(۱۷رمضان) ادامه می‌یابد. قوای دولتی، از این حمله‌ها نتیجه‌ای نمی‌گیرد و پیروزیی برایشان حاصل نمی‌شود و انبوهی غنایم جنگی نصیب مجاهدان می‌شود. ترکیب مهاجمان دولتی غیر از تفنگ‌چیهای اسلامیه و سواران رحیم‌خان و شجاع نظام و دیگران؛ سوران بختیاری،‌ کلهر، کاکاوند، خمسه، قزوین، اردبیل، سراب،‌ طالش، طوایف شاهسون و سه هزار نفر سپاه ماکو را نیز شامل می‌شد.


حضور ستارخان در هر سنگری تاثیر قطعی در نتیجه نبرد داشت و پیروزی راتضمین می‌کرد. عین الدوله که از تنیجه نبرد ناامید شده بود عقب نشینی کرد و درقزلجه میدان در ۴ فرسخی شهر اطراق کرد.
حضور ستارخان در هر سنگری، تاثیر قطعی در نتیجه نبرد داشت و پیروزی راتضمین می‌کرد. عین الدوله که از تنیجه نبرد ناامید شده بود، عقب نشینی کرد و درقزلجه میدان در ۴ فرسخی شهر اطراق کرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۵ تا ۶۹</ref>


در این روزها ستارخان نامه‌ای به عین الدوله می‌فرستد که متن آن بدین شرح است: «...بهتر است حضرت والا دست از این جنگ برداشته و با مردم آذربایجان از در مخاصمت برنیاید و دیگر آنکه این خادم ملت برحسب وظیفه‌ی ملیت و ایرانی بودن قدم به عرصه‌ی مجاهدت گذاشتم، اگر خدای نخواسته،‌ که نخواهد خواست، حضرت والا غالب شوند، برای من مایه‌ی ننگ و ندامت نخواهد بود، زیرا جای تعجب نیست که حضرت والا با آن‌همه قدرت و شوکت به ستار قره‌داغی غلبه جویند. واگر ان‌شاءالله بنده غالب شدم و البته خواهم شد، حضرت والا مادام‌العمر مورد ملامت و تمسخر قرار خواهند گرفت و هرکس خواهد گفت که شاهزاده عین‌الدوله با سی هزار قشون جرار از ستارقره‌داغی شکست خورده است.»
==== نامه ستارخان به عین‌الدوله ====
در آخرین روزهای نبرد، ستارخان نامه‌ای به عین الدوله می‌فرستد که متن آن بدین شرح است: «...بهتر است حضرت والا دست از این جنگ برداشته و با مردم آذربایجان از در مخاصمت برنیاید و دیگر آنکه این خادم ملت برحسب وظیفه‌ی ملیت و ایرانی بودن، قدم به عرصه‌ی مجاهدت گذاشتم، اگر خدای نخواسته،‌ که نخواهد خواست، حضرت والا غالب شوند، برای من مایه‌ی ننگ و ندامت نخواهد بود، زیرا جای تعجب نیست که حضرت والا با آن‌همه قدرت و شوکت به ستار قره‌داغی غلبه جویند. واگر ان‌شاءالله بنده غالب شدم و البته خواهم شد، حضرت والا مادام‌العمر مورد ملامت و تمسخر قرار خواهند گرفت و هرکس خواهد گفت که شاهزاده عین‌الدوله، با سی هزار قشون جرار از ستارقره‌داغی شکست خورده است.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ‌ امیز خیزی ص ۱۹۷</ref>


عین‌الدوله و سرکردگان قشون دولتی ناگزیر از باغ صاحب‌دیوان عقب نشینی کرده وبه باسمنج می‌روند.
==== شکست و عقب نشینی عین‌الدوله ====
عین‌الدوله و سرکردگان قشون دولتی، ناگزیر از باغ صاحب‌دیوان عقب نشینی کرده وبه باسمنج می‌روند.


رحیم خان و شجاع نظام با اجازه محمد علی شاه همراه اموال غارت شده به ولایات خود می‌روند. سپهدار هم که با این شکست از عاقبت کار خود ترسیده بود درکسوت هواداران مشروطه در می‌آید و خود را مشروطه خواه معرفی می‌کند.
رحیم‌خان و شجاع نظام، با اجازه محمد علی شاه، همراه اموال غارت شده به ولایات خود می‌روند. سپهدار هم که با این شکست از عاقبت کار خود ترسیده بود، درکسوت هواداران مشروطه در می‌آید و خود را مشروطه خواه معرفی می‌کند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۷۰</ref>


شهر تبریز به آرامش می‌رسد و مجاهدان به پاکسازی شهر از دسته‌های اوباش می‌پردازند و دوره اول جنگ‌های تبریز بعد از ۴ ماه به پایان می‌رسد.
==== دوران سه‌ماهه آرامش تبریز ====
شهر تبریز به آرامش می‌رسد و مجاهدان، به پاکسازی شهر از دسته‌های اوباش می‌پردازند و دوره اول جنگ‌های تبریز بعد از ۴ ماه به پایان می‌رسد.


کنترل شهر به دست آزادی‌خواهان می‌افتد و مجاهدان با سرعت به ترمیم خرابی‌ها می‌پردازند. ادارات نظمیه، بلدیه و عدلیه به وجود می‌آید.
کنترل شهر به دست آزادی‌خواهان می‌افتد و مجاهدان با سرعت به ترمیم خرابی‌ها می‌پردازند. ادارات نظمیه، بلدیه و عدلیه به وجود می‌آید.


انجمن ایالتی تبریز علاوه بر سرو سامان دادن به امور شهر با توجه به تعطیلی مجلس شورای ملی خود را جانشین مجلس می‌کند و ایالات دیگر نیز ای تصمیم را می‌پذیرند. از آن پس انجمن ایالتی تبریز، هسته مرکزی فعالیت‌های آزادیخواهانه ایران می‌شود و وظایف مجلس شورای ملی در این مکان انجام می‌شود.
انجمن ایالتی تبریز علاوه بر سرو سامان دادن به امور شهر، با توجه به تعطیلی مجلس شورای ملی، خود را جانشین مجلس می‌کند و ایالات دیگر نیز این تصمیم را می‌پذیرند. از آن پس انجمن ایالتی تبریز، هسته مرکزی فعالیت‌های آزادیخواهانه ایران می‌شود و وظایف مجلس شورای ملی در این مکان انجام می‌شود.


پیروزی قیام تبریز باعث زنده شدن شور آزادی‌خواهی در دیگر ایالات ایران شد که بعدها منجر به فتح تهران شد.
پیروزی قیام تبریز باعث زنده شدن جنبش‌های آزادی‌خواهی در دیگر ایالات ایران شد که بعدها منجر به فتح تهران گردید.


تبریز در مدت تقریبا سه ماه از اواخر مهر تا اواسط بهمن خود را برای جنگ دیگری آماده می‌کند و درعین حال قسمت مهمی از آذربایجان به اطاعت تبریز درمی‌آید و شهرهای مرند و سلماس و مراغه و خوی به دست آزادی‌خواهان گشوده می‌شود و بویژه راه جلفا ـ‌ تبریز از وجود مرتجعین ضد مشروطه پاک می‌شود.  
تبریز در مدت تقریبا سه ماه، از اواخر مهر تا اواسط بهمن، خود را برای جنگ دیگری آماده می‌کند و درعین حال قسمت مهمی از آذربایجان به اطاعت تبریز درمی‌آید و شهرهای مرند و سلماس و مراغه و خوی به دست آزادی‌خواهان گشوده می‌شود. بویژه راه جلفا ـ‌ تبریز از وجود مرتجعین ضد مشروطه پاک می‌شود.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ صفحه ۷۲ و ۷۳</ref>


=== دوره دوم جنگ‌های تبریز ===
=== دوره دوم جنگ‌های تبریز ===
دومین مرحله جنگ‌های تبریزاز بهمن ۱۲۸۷ آغاز می‌شود وسه ماه ونیم ادامه می‌یابد. نیروی دولتی با نیروی انقلابیون تبریز قابل مقایسه نبود. این نیرو با سپاهی مرکب از پیاده و سواره و قزاق و توپخانه وچند دستگاه مسلسل سنگین تجهیز شده بود. فرماندهی این نیرو با ارشد‌الدوله‌ (سردارارشد) شوهر عمه محمدعلی شاه بود. تعداد قشون دولتی در این دور از نبردهای تبریز ۴۰هزار نفر بود. نیروی دولتی شهر را محاصره می‌کنند و راه ورود آذوغه به شهر را می‌بندند.  
دومین مرحله جنگ‌های تبریز، از بهمن ۱۲۸۷ آغاز می‌شود وسه ماه ونیم ادامه می‌یابد. نیروی دولتی با نیروی انقلابیون تبریز قابل مقایسه نبود. این نیرو با سپاهی مرکب از پیاده و سواره و قزاق و توپ‌خانه و چند دستگاه مسلسل سنگین تجهیز شده بود. فرماندهی این نیرو با ارشد‌الدوله‌ (سردارارشد) شوهر عمه محمدعلی شاه بود. تعداد قشون دولتی در این دور از نبردهای تبریز ۴۰هزار نفر بود. نیروی دولتی شهر را محاصره می‌کنند و راه ورود آذوغه به شهر را می‌بندند. مردم برای غلبه بر گرسنگی، ناچار به خوردن علف بیابان می‌شوند.  


حضور ستارخان و نطقهای آتشین او در هر صحنه ا زجنگ تعیین کننده است. ستارخان بافریادهای «آنام قربان»‌ به مجاهدان روحیه می‌دهد. یک نمونه از دلاوری ستارخان بدین شرح است: در جنگ خطیب که در اوایل اسفند و به سرکردگی صمدخان شجاع‌الدوله از سرکردگان قوای دولتی رخ می‌دهد،‌قشون دولتی مجاهدان را پراکنده کرده و پیشروی می‌کنند. ستارخان که با دوربین اوضاع میدان را زیر نظر دارد تا شکست مجاهدان را می‌بیند فریاد برمی‌آورد که: «اوشاقلاری قیردیلار» (بچه‌ها را کشتارکردند).بلافاصله سوار اسب شده و خود را تا نزدیک‌ترین نقطه صفوف دشمن می‌رساند. در پشت دیواری سنگر می‌گیرد و یک تنه می‌جنگد. وقتی مجاهدان از حضور سردار خود درمیدان مطلع می‌شوند برمی‌گردند و مقاومت کرده و شکست چند لحظه پیش راجبران می‌کنند. نیروی دولتی سراسیمه می‌شود و شکست می‌خورد و بنا به نوشته روزنامه مساوات بیش از یک‌صد تن کشته می‌شوند.
حضور ستارخان و نطق‌های آتشین او، در هر صحنه ا زجنگ تعیین کننده است. ستارخان بافریادهای «آنام قربان»‌ به مجاهدان روحیه می‌دهد. یک نمونه از دلاوری ستارخان بدین شرح است:  


تاکتیک ستارخان در جنگ‌‌های تبریز این بود که دشمن را به داخل شهر می‌کشانید و در پیج و خم کوچه‌ها گیر می‌انداخت و به آنها ضربه می‌زد.
«در جنگ خطیب که در اوایل اسفند و به سرکردگی صمدخان شجاع‌الدوله از سرکردگان قوای دولتی رخ می‌دهد،‌ قشون دولتی مجاهدان را پراکنده کرده و پیشروی می‌کنند. ستارخان که با دوربین اوضاع میدان را زیر نظر دارد، تا شکست مجاهدان را می‌بیند فریاد برمی‌آورد که: «اوشاقلاری قیردیلار» (بچه‌ها راکشتارکردند). ستارخان بلافاصله سوار اسب شده و خود را تا نزدیک‌ترین نقطه صفوف دشمن می‌رساند. در پشت دیواری سنگر می‌گیرد و یک تنه می‌جنگد. وقتی مجاهدان از حضور سردار خود درمیدان مطلع می‌شوند؛ برمی‌گردند و مقاومت کرده و شکست چند لحظه پیش راجبران می‌کنند. نیروی دولتی سراسیمه می‌شود و شکست می‌خورد و بنا به نوشته روزنامه مساوات بیش از یک‌صد تن از نیروی دولتی کشته می‌شوند.


در اثر پایداری ستارخان و مجاهدان تبریز هرج و مرج در صفوف دشمن پدیدار گشت و دسته‌هایی ازآنان به شهرو دیار خور بازگشتند و عده‌ای هم به صفوف مجاهدان شهر می‌پیوستند و عده‌ای نیز رو به شهرهای خود کرده و به آزادیخواهان می‌پیوستند. با پایداری و مقاومت تبریز دیگر شهرهای ایران نیز برعلیه استبداد به پا می‌خیزند.  
تاکتیک ستارخان در جنگ‌‌های تبریز این بود که دشمن را به داخل شهر می‌کشانید و در پیج و خم کوچه‌ها گیر می‌انداخت و به آنها ضربه می‌زد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۷۳ تا ۸۰</ref>
 
در اثر پایداری ستارخان و مجاهدان تبریز هرج و مرج در صفوف دشمن پدیدار گشته و دسته‌هایی ازآنان به شهرو دیار خور بازگشتند و عده‌ای هم به صفوف مجاهدان شهر می‌پیوندند و عده‌ای نیز رو به شهرهای خود کرده و به آزادیخواهان می‌پیوندند. با پایداری و مقاومت تبریز دیگر شهرهای ایران نیز برعلیه استبداد به پا می‌خیزند.<ref>انقلاب مشروطیت ایران ـ ایوانف ص۵۸</ref>


== وقایع بعد از نبردهای تبریز تا فتح تهران ==
== وقایع بعد از نبردهای تبریز تا فتح تهران ==
در این میان شعله آزادی‌خواهی از دیگر مناطق نیز برمی‌خیزد. رشت و اصفهان اولی شهرهایی بودند که هشت ماه پس از قیام تبریز به پا می‌خیزند. قشون آزادی‌بخش از رشت به سرکردگی سپهدار و از اصفهان به سرکردگی سردار اسعد در حرکت به سوی تهران تعلل می‌کنند به شکلی که نیروی مجاهدان تبریز تحلیل می‌رود و از طرفی قوای روس به جای اینکه در مقابل عمل انجام شده‌ای قرار بگیرند فرصت می‌یابند تبریز را اشغال کنند.
در این میان، شعله آزادی‌خواهی از دیگر مناطق نیز برمی‌خیزد. رشت و اصفهان اولی شهرهایی بودند که هشت ماه پس از قیام تبریز به پا می‌خیزند. قشون آزادی‌بخش از رشت به سرکردگی سپهدار و از اصفهان به سرکردگی سردار اسعد، در حرکت به سوی تهران تعلل می‌کنند،به شکلی که نیروی مجاهدان تبریز تحلیل می‌رود و از طرفی قوای روس که به وارد خاک ایران شده‌اند و تبریز را محاصره کرده‌اند، به جای اینکه در مقابل عمل انجام شده‌ای قرار بگیرند؛ فرصت می‌یابند تبریز را اشغال کنند.<ref>دو مبازر جنبش مشروطه ـ ص ۱۰۰</ref>


=== ورود نیروهای انگلیس و روسیه به ایران ===
=== ورود نیروهای انگلیس و روسیه به ایران ===
انگلستان قوای خود را از جنوب به بهانه حفظ امنیت وارد ایران می‌کند و روسها نیز با لشگری به بهانه حفظ جان اتباع خود به سمت تبریز حرکت می‌کنند. پنج هزار سرباز روس ازمرز می‌گذرند و پیشقراولان آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۲۸۸، به تبریز می‌رسند. قوای دولتی از اطراف تبریز پراکنده می‌شوند. سران انجمن به این نتیجه می‌‌رسند که در مقابل لشگر روس مقاومت نکنند. قوای روس بر شهر مسلط می‌شوند و به تعقیب آزادی‌‌خواهان می‌پردازند.
انگلستان قوای خود را از جنوب به بهانه حفظ امنیت وارد ایران می‌کند و روسها نیز با لشگری، به بهانه حفظ جان اتباع خود به سمت تبریز حرکت می‌کنند. پنج هزار سرباز روس ازمرز می‌گذرند و پیشقراولان آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۲۸۸، به تبریز می‌رسند. قوای دولتی از اطراف تبریز پراکنده می‌شوند. سران انجمن به این نتیجه می‌‌رسند که در مقابل لشگر روس مقاومت نکنند. قوای روس بر شهر مسلط می‌شوند و به تعقیب آزادی‌‌خواهان می‌پردازند.<ref>تاریخ مشروطیت ایران ـ ایوانف ـ ص۸۶</ref>


=== فتح تهران ===
=== فتح تهران ===
با اشغال تبریز مجاهدان آنجا فرصت نمی‌یابند در فتح تهران نقش مستقیم داشته باشند. سرانجام در ۲۵ تیر۱۲۸۸ تهران به دست لشگریان سپهدار و سردار اسعد فتح می‌گردد. محمد علی میرزا از سلطنت خلع می‌گردد و از ایران می‌رود.
با اشغال تبریز، مجاهدان آنجا فرصت نمی‌یابند در فتح تهران نقش مستقیم داشته باشند. سرانجام در ۲۵ تیر۱۲۸۸ تهران به دست لشگریان سپهدار و سردار اسعد فتح می‌گردد. محمد علی میرزا از سلطنت خلع می‌گردد و از ایران می‌رود.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۱۰۴</ref>


لیاخوف فرمانده نیروی قزاق که مجلس را به توپ بست به حضور سرادار اسعد و سپهدار می‌رسد و شمشیر بر زمین می‌گذارد. سردار اسعد دوباره شمشیر برکمر او می‌بندد و او دوباره فرمانده قزاقها می‌شود و امنیت شهر به او سپرده می‌شود. مناصب حکومتی نیز بین فاتحان تقسیم می‌شود.
لیاخوف، فرمانده نیروی قزاق که مجلس را به توپ بست، به حضور سرادار اسعد و سپهدار می‌رسد و شمشیر بر زمین می‌گذارد. سردار اسعد دوباره شمشیر برکمر او می‌بندد و او دوباره فرمانده قزاقها می‌شود و امنیت شهر به او سپرده می‌شود.<ref>تلاش آزادی ـ باستانی پاریزی ص ۱۷۲</ref> مناصب حکومتی نیز بین فاتحان تقسیم می‌شود.


== تلاش برای دور کردن ستارخان از تبریز ==
== تلاش برای دور کردن ستارخان از تبریز ==
بعد از اشغال تبریز به دست روس‌ها ستارخان و عده‌ای از سران آزادی در کنسول‌گری عثمانی پناهنده می‌شوند. بعد که اوضاع کمی آرام شد خارج می‌شوند. در این هنگام مخبرالسلطنه از طرف حکومت جدید والی آذربایجان ‌می‌شود و به تبریز می‌آید. مخبرالسلطنه بعد از ورود به تبریز متوجه می‌شود که وجود ستارخان برایش مزاحم است پس در صدد دور کردن ستارخان از تبریز بر‌می‌آید.
بعد از اشغال تبریز به دست روس‌ها، ستارخان و عده‌ای از سران آزادی علیرغم میل خود، در کنسول‌گری عثمانی پناهنده می‌شوند.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۳۷۰</ref> بعد که اوضاع کمی آرام شد، خارج می‌شوند. در این هنگام، مخبرالسلطنه از طرف حکومت جدید والی آذربایجان ‌می‌شود و به تبریز می‌آید. مخبرالسلطنه بعد از ورود به تبریز متوجه می‌شود که وجود ستارخان برایش مزاحم است. او در صدد دور کردن ستارخان از تبریز بر‌می‌آید.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ص ۱۰۸</ref>


=== ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل ===
=== ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل ===
در زمان فتح قزوین به دست مجاهدان رشت و حرکت به سوی تهران مجاهدان رشت عده‌ای را برای دفاع از اردبیل در برابر ایلات شاهسون به سرکردگی میرزا محمد حسین زاده به آنجا می‌فرستند. بنا به قول کسروی و امیرخیزی حسین زاده آدم فساد ناپذیری بود. او به بدخواهان مشروطه سخت می‌گیرد و چند تن را اعدام می‌کند این موضوع باعث رنجش عده‌ای می‌شود. مخبرالسلطنه برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل به ستارخان ماموریت می‌دهد و از این  فرصت برای دور کردن ستارخان از تبریز استفاده می‌کند. ستارخان به اردبیل می‌رود و به حسین زاده و مجاهدان سخت می‌گیرد و آنها را خلع سلاح می‌کند. در همین حال خوانین ایلات اطراف اردبیل با همکاری رحیم خان درهواداری ازمحمد علی میرزا به اردبیل حمله می‌کنند. ستارخان در تنگنا قرار می‌گیرد و در دژ زندان نارین قلعه که زمانی خود در آن زندانی بود سنگر می‌گیرد. ذخیره مهمات و آذوقه او به اتمام می‌رسد. از مخبرالسلطنه درخواست کمک می‌کند ولی جوابی دریافت نمی‌کند. درنهایت مجاهدان تصمیم به عقب نشینی می‌گیرن و ستارخان با اکراه  آن‌را قبول می‌کند. ستارخان به تبریز برمی‌گردد و مورد استقبال با شکوه مردم قرار می‌گیرد.
در زمان فتح قزوین به دست مجاهدان رشت و حرکت به سوی تهران، مجاهدان رشت عده‌ای را برای دفاع از اردبیل در برابر ایلات شاهسون به سرکردگی میرزا محمد حسین زاده به آنجا می‌فرستند. بنا به قول کسروی و امیرخیزی حسین زاده آدم فسادناپذیری بود. او به بدخواهان مشروطه سخت می‌گیرد و چند تن را اعدام می‌کند. این موضوع باعث رنجش عده‌ای می‌شود. مخبرالسلطنه، برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل به ستارخان ماموریت می‌دهد و از این  فرصت برای دور کردن ستارخان از تبریز استفاده می‌کند. ستارخان به اردبیل می‌رود و به حسین زاده و مجاهدان سخت گرفته و آنها را خلع سلاح می‌کند. در همین حال خوانین ایلات اطراف اردبیل، با همکاری رحیم خان درهواداری ازمحمد علی میرزا به اردبیل حمله می‌کنند. ستارخان در تنگنا قرار می‌گیرد و در دژ زندان نارین قلعه که زمانی خود در آن زندانی بود سنگر می‌گیرد. ذخیره مهمات و آذوقه او به اتمام می‌رسد. از مخبرالسلطنه درخواست کمک می‌کند ولی جوابی دریافت نمی‌کند. درنهایت مجاهدان تصمیم به عقب نشینی می‌گیرند و ستارخان با اکراه  آن‌ را قبول می‌کند. ستارخان به تبریز برمی‌گردد و مورد استقبال با شکوه مردم قرار می‌گیرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ص ۱۱۰ تا ۱۱۴</ref>


=== خروج از تبریز و تبعید ستارخان به تهران ===
=== خروج از تبریز و تبعید ستارخان به تهران ===
ستارخان بعداز ورود به تبریز به دنبال این است که راه آبرومندی برای امرار معاش بیابد. به همین خاطر از طریق حاجی میرزا ابراهیم بلوری به انجمن پیام می‌دهد که بابا باغی را با واگذار کنند که بتواند به کشت و کار بپردازد و می‌گوید هروقت لازم بود آماده‌ام تا در راه وطن جانبازی کنم. مخبرالسلطنه به این کار رضایت نمی‌دهد.
ستارخان بعداز ورود به تبریز به دنبال این است که راه آبرومندی برای امرار معاش بیابد. به همین خاطر از طریق حاجی میرزا ابراهیم بلوری به انجمن پیام می‌دهد که بابا باغی را به واگذار کنند که بتواند به کشت و کار بپردازد و می‌گوید هروقت لازم بود آماده‌ام تا در راه وطن جانبازی کنم. مخبرالسلطنه به این کار رضایت نمی‌دهد.


بعد از روی کار آمدن حکومت جدید وجود یک بازوی نظامی قوی که تنها حافظ دستاوردهای انقلاب مشروطه بود برای حکام جدید و دولت‌های روس و انگلیس قابل تحمل نبود و آنها وجود ستارخان و مجاهدانش را درتبریز مزاحم می‌دیدند و به همین خاطر در صدد جدا کردن سر از بدنه بودن تا تک به تک به حساب آنها برسند.
بعد از روی کار آمدن حکومت جدید، وجود یک بازوی نظامی قوی که تنها حافظ دستاوردهای انقلاب مشروطه بود، برای حکام جدید و دولت‌های روس و انگلیس قابل تحمل نبود و آنها وجود ستارخان و مجاهدانش را درتبریز مزاحم منافع خود می‌دیدند و به همین خاطر، در صدد جدا کردن سر جنبش از بدنه بودند تا تک به تک به حساب آنها برسند.


به این ترتیب موجبات حرکت ستارخان و باقرخان به تهران فراهم می‌آید و آنها هر یک با ۵۰ تن از سواران خود درست یک روز به نوزوز ۱۲۸۹ مانده، به طرف تهران حرکت می‌کنند. درمسیر در هر ده و شهری استقبال بی‌نظیر از ستارخان و باقرخان می‌شود. عده‌ی بسیاری از تهران به قزوین می‌آیند تا از آنها استقبال کنند. در تهران آنچنان استقبالی از آنان می‌شود که به نوشته سردار ظفردر تاریخ بختیاری، استقبالی که مردم تهران از ستارخان و باقرخان کردند تا این زمان از هیچ پادشاهی چنین استقبالی نشده‌بود.
به این ترتیب، موجبات حرکت ستارخان و باقرخان به تهران فراهم می‌آید و آنها هر یک با ۵۰ تن از سواران خود، درست یک روز به نوزوز ۱۲۸۹ مانده، به طرف تهران حرکت می‌کنند. درمسیر در هر ده و شهری استقبال بی‌نظیری از ستارخان و باقرخان می‌شود. عده‌ی بسیاری از تهران به قزوین می‌آیند تا از آنها استقبال کنند. در تهران، آنچنان استقبالی از آنان می‌شود که به نوشته سردار ظفردر تاریخ بختیاری، استقبالی که مردم تهران از ستارخان و باقرخان کردند تا این زمان از هیچ پادشاهی چنین استقبالی نشده‌بود.


کسروی می‌نویسد: «...انبوه تهرانیان مهرآباد را برگزیده و در آنجا چادرها زده و دولتیان و مجلسیان و آزادیخواهان و انبوه توده، از هر دسته و گروهی دستگاه  جداگانه چیده بودند. خروش شادی همه جا را فرا گرفته وآواز زنده باد گوشها را رنجه می‌ساخت...»  
کسروی می‌نویسد: «...انبوه تهرانیان مهرآباد را برگزیده و در آنجا چادرها زده و دولتیان و مجلسیان و آزادیخواهان و انبوه توده، از هر دسته و گروهی دستگاه  جداگانه چیده بودند. خروش شادی همه جا را فرا گرفته وآواز زنده باد گوشها را رنجه می‌ساخت...»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی</ref>


ستارخان به محض ورود به تهران اعلامیه‌ای بدین مضمون صادر می‌کند: «محض اطلاع عموم اظهار می‌دارد که من به جز از قانون، خویش و پیوندی ندارم و خود و کسانم از جان و دل مطیع قانون هستیم. اگر یکی از کسان این‌جانب به خلاف معمول مصدر حرکتی شود که مخالف با قوانین موضوعه مملکتی باشد، مصادر امور بدون اینکه به این‌جانب رجوع کنند، باید مقررات قانونی را درباره‌ی وی مجری دارند.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۴۷۳</ref>  
ستارخان به محض ورود به تهران، اعلامیه‌ای بدین مضمون صادر می‌کند: «محض اطلاع عموم اظهار می‌دارد که من به جز از قانون، خویش و پیوندی ندارم و خود و کسانم از جان و دل مطیع قانون هستیم. اگر یکی از کسان این‌جانب به خلاف معمول مصدر حرکتی شود که مخالف با قوانین موضوعه مملکتی باشد، مصادر امور بدون اینکه به این‌جانب رجوع کنند، باید مقررات قانونی را درباره‌ی وی مجری دارند.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۴۷۳</ref>  


== نقش ستارخان درکشمکش بین نیروهای فاتح تهران ==
== نقش ستارخان درکشمکش بین نیروهای فاتح تهران ==
بعد از فتح تهران بین نیروهای شرکت کننده در انقلاب اختلافاتی پدید آمد. در همین راستا دو حزب عمده اعتدالیون و انقلابیون پدید آمد. اختلاف این دو به جایی کشید که ترورهایی نیز به وقوع پیوست. ابتدا دموکراتها یکی از رهبران متنفذ اعتدالیون به نام بهبهانی را در ۲۴ تیر۱۲۸۹ترور کردند و چند روز بعد در ۹ مرداد اعتدالیون هم به انتقام قتل بهبهانی، علی محمد خان تربیت و سید عبدالرزاق خان حکاک را که در قیام رشت و قزوین و فتح تهران شرکت داشتند ترور می‌کنند.
بعد از فتح تهران، بین نیروهای شرکت کننده در انقلاب اختلافاتی پدید آمد. در همین راستا دو حزب عمده اعتدالیون و انقلابیون پدید آمد. اختلاف این دو به جایی کشید که ترورهایی نیز به وقوع پیوست. ابتدا دموکراتها یکی از رهبران متنفذ اعتدالیون به نام بهبهانی را در ۲۴ تیر۱۲۸۹ترور کردند و چند روز بعد در ۹ مرداد اعتدالیون هم به انتقام قتل بهبهانی، علی محمد خان تربیت و سید عبدالرزاق خان حکاک را که در قیام رشت و قزوین و فتح تهران شرکت داشتند ترور می‌کنند.


ستارخان بدون اینکه از ماهیت این اختلافات و وقایع تهران اطلاع کاملی داشته باشد وارداین کشمکش‌ها شد. او ابتدا در صدد میانجی‌گری برآمد. در این میان اعتدالیون برای جذب ستارخان به تکاپو افتادند. امیرخیزی می‌گوید که روزی اعتدالیون از رجال و بزرگان دعوت کرده بودند و دعوت رسمی هم از سردار و سالار شده بود. سردار به راهنمایی من و به بهانه بیماری عذرخواهی کرد اما با اصرارآنها او مرا به جای خود فرستاد. وقتی به جلسه رسیدم دیدم سالار یعنی باقرخان در صدر مجلس نشسته است. سالار بعدا نامه‌ای که از طرف اعتدالیون به عنوان نایب‌السلطنه نوشته شده بود پیش سردار آورد و خواست که سردار آنرا مهر کند و سردار به احترام دوستی با سالار آن نامه را مهر کرد. امیر خیزی بعدا می‌گوید که سردار بعد از امضای نامه پشیمان شد و از نایب السلطنه خواست آنرا برگرداند ولی به بهانه اینکه نامه شماره خورده از بازگرداندن آن خودداری کردند.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان - امیرخیزی ص۴۸۹ تا۴۹۱</ref>
ستارخان بدون اینکه از ماهیت این اختلافات و وقایع تهران اطلاع کاملی داشته باشد وارداین کشمکش‌ها شد. او ابتدا در صدد میانجی‌گری برآمد. در این میان اعتدالیون برای جذب ستارخان به تکاپو افتادند. امیرخیزی می‌گوید که روزی اعتدالیون از رجال و بزرگان دعوت کرده بودند و دعوت رسمی هم از سردار و سالار شده بود. سردار به راهنمایی من و به بهانه بیماری عذرخواهی کرد، اما با اصرارآنها، او مرا به جای خود فرستاد. وقتی به جلسه رسیدم، دیدم سالار یعنی باقرخان در صدر مجلس نشسته است. سالار بعدا نامه‌ای که از طرف اعتدالیون به عنوان نایب‌السلطنه نوشته شده بود پیش سردار آورد و خواست که سردار آنرا مهر کند و سردار به احترام دوستی با سالار آن نامه را مهر کرد. امیر خیزی بعدا می‌گوید که سردار بعد از امضای نامه پشیمان شد و از نایب السلطنه خواست آنرا برگرداند ولی به بهانه اینکه نامه شماره خورده از بازگرداندن آن خودداری کردند.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان - امیرخیزی ص۴۸۹ تا۴۹۱</ref>


سردار محیی (معزالسلطان) و ضرغام السلطنه و... از طرف سردار اسعد و سپهدار به بازی گرفته نمی‌شدند. با آمدن سردار و سالار خود را به آنها نزدیک می‌کنند و ستارخان و باقر خان را به مخالفت با سردار اسعد و دارودسته او برمی‌انگیزند. تلقینات اینان و خود سری‌های سواران بختیاری در ستارخان اثر می‌کند که روزی سردار بدون ملاحظه به سردار اسعد که به پارک اتابک برای دیدار او آمده بود می‌توپد  و می‌گوید: «‌این بختیاریها چه می‌گویند و اینها چه کاره هستند؟»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۵۲۰</ref>  
سردار محیی (معزالسلطان) و ضرغام السلطنه و... از طرف سردار اسعد و سپهدار به بازی گرفته نمی‌شدند. با آمدن سردار و سالار، خود را به آنها نزدیک می‌کنند و ستارخان و باقر خان را به مخالفت با سردار اسعد و دارودسته او برمی‌انگیزند. تلقینات اینان و خود سری‌های سواران بختیاری، طوری در ستارخان اثر می‌کند که روزی سردار بدون ملاحظه به سردار اسعد که به پارک اتابک برای دیدار او آمده بود می‌توپد  و می‌گوید: «‌این بختیاریها چه می‌گویند و اینها چه کاره هستند؟»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۵۲۰</ref>  


== واقعه پارک اتابک ==
== واقعه پارک اتابک ==
در۳۱ تیر سردار اسعد طی نطقی درمجلس می‌گوید: « باید امنیت را در این مملکت پایدار کنم، اگر چه به کشته شدن پسر و برادرهایم باشد... امیدوارم که به‌زودی، یعنی تا یک هفته دیگر امنیت را چنان به تهران اعاده بدهم که کسی چنین امنیتی ندیده باشد...»
در۳۱ تیر، سردار اسعد طی نطقی درمجلس می‌گوید: « باید امنیت را در این مملکت پایدار کنم، اگر چه به کشته شدن پسر و برادرهایم باشد... امیدوارم که به‌زودی، یعنی تا یک هفته دیگر امنیت را چنان به تهران اعاده بدهم که کسی چنین امنیتی ندیده باشد...»


=== تشکیل کابینه جدید مستوفی‌الممالک ===
=== تشکیل کابینه جدید مستوفی‌الممالک ===
یک روز بعد از سخنرانی سردار اسعد درمجلس کابینه ائتلافی مستوفی‌الممالک از اعتدالیون و انقلابیون به مجلس معرفی ‌می‌شود. سردار اسعد و سپهدار در کابینه شرکت ندارند و بلافاصله به وکالت مجلس تعیین می‌شوند. مستوفی الممالک با بختیاریها مناسبات حسنه دارد و نیروی آنها را تقویت کرده و در استقرار امنیت از آنها کمک می‌گیرد و دست آنها را باز‌ می‌گذارد.
یک روز بعد از سخنرانی سردار اسعد درمجلس، کابینه ائتلافی مستوفی‌الممالک متشکل از اعتدالیون و انقلابیون به مجلس معرفی ‌می‌شود. سردار اسعد و سپهدار در کابینه شرکت ندارند و بلافاصله به وکالت مجلس تعیین می‌شوند. مستوفی الممالک با بختیاریها مناسبات حسنه دارد و نیروی آنها را تقویت کرده و در استقرار امنیت از آنها کمک می‌گیرد و دست آنها را باز‌ می‌گذارد.


=== توافق بر سر خلغ سلاح مجاهدان در مجلس ===
=== توافق بر سر خلغ سلاح مجاهدان در مجلس ===
کابینه مستوفی اولین وظیفه دولت خودرا،‌ حل مسئله مجاهدان، که آنها را علت اصلی ترورهای سیاسی می‌دانست،‌ قرار می‌دهد. روز دوازدهم مرداد مجلس شورای ملی از ۸ تن از سران مجاهدان و سواران بختیاری دعوت می‌کند. در نشستی که ۷ ساعت طول کشید مقررشد که به جز سپاهیان و پاسبانان شهربانی کس دیگری اسلحه نداشته باشد و مجاهدان ۴۸ ساعت فرصت دارند سلاح‌های خود راتحویل بدهند و در غیر این‌صورت مجازات خواهند شد. در پی این توافق ستارخان گفت: نخست کسی که آن‌را به کار بندد من خواهم بود، سپس او و همگی دیگران سوگند یاد کردند که به دولت نافرمانی ننمایند.<ref>تاریخ مشرطه ـ احمد کسروی ص۱۳۳ تا ۱۳۴</ref>
کابینه مستوفی اولین وظیفه دولت خودرا،‌ حل مسئله مجاهدان، که آنها را علت اصلی ترورهای سیاسی می‌دانست،‌ قرار می‌دهد. روز دوازدهم مرداد مجلس شورای ملی از ۸ تن از سران مجاهدان و سواران بختیاری دعوت می‌کند. در نشستی که ۷ ساعت طول کشید؛ مقررشد که به جز سپاهیان و پاسبانان شهربانی، کس دیگری اسلحه نداشته باشد و مجاهدان ۴۸ ساعت فرصت دارند سلاح‌های خود راتحویل بدهند و در غیر این‌صورت مجازات خواهند شد. در پی این توافق ستارخان گفت: نخست کسی که آن‌را به کار بندد من خواهم بود، سپس او و همگی دیگران سوگند یاد کردند که به دولت نافرمانی ننمایند.<ref>تاریخ مشرطه ـ احمد کسروی ص۱۳۳ تا ۱۳۴</ref>


=== مذاکره ستارخان با مجاهدان برای خلع سلاح ===
=== مذاکره ستارخان با مجاهدان برای خلع سلاح ===
ستارخان بعد ازجلسه مجلس به پارک اتابک آمد و به مجاهدان گفت که باید سلاح‌های خود را تحویل بدهند. تعدادی از آنان از این موضوع ابراز نگرانی کردند که با توجه به دشمنی که یپرم خان رئیس  نظمیه با سردار دارد بعد از خلع سلاح مجاهدان آنان رفتار دیگری با سردار خواهند داشت. به هر حال ستارخان که کار را تمام شده می‌دید فردای آن‌ روز به مهرآباد برای مهمانی به خانه خسروخان مقتدرنظام می‌رود و شب را آنجا می‌ماند.  
ستارخان، بعد ازجلسه مجلس به پارک اتابک آمد و به مجاهدان گفت که باید سلاح‌های خود را تحویل بدهند. تعدادی از آنان از این موضوع ابراز نگرانی کردند که با توجه به دشمنی که یپرم خان رئیس  نظمیه، با سردار دارد؛ بعد از خلع سلاح مجاهدان، آنان رفتار دیگری با سردار خواهند داشت. به هر حال ستارخان که کار را تمام شده می‌دید فردای آن‌ روز به مهرآباد برای مهمانی به خانه خسروخان مقتدرنظام می‌رود و شب را آنجا می‌ماند.  


مجاهدان که از اطلاعیه دولت برای خلع سلاح خود ناآرام شده بودند به سراغ ستارخان می‌روند و با اصرار او را به پارک اتابک می‌آوردند. اوضاع واحوال در پارک اتابک بسیار دگرگون شده بود. ۲ هزار مجاهد بی‌نام و نشان از تمام نقاط شهر به سردار پناهنده شده بودن و تعدادی کفن پوشیده بقیه را تهییج می‌کردند.
مجاهدان که از اطلاعیه دولت برای خلع سلاح خود ناآرام شده بودند به سراغ ستارخان می‌روند و با اصرار او را به پارک اتابک می‌آوردند. اوضاع واحوال در پارک اتابک بسیار دگرگون شده بود. ۲ هزار مجاهد بی‌نام و نشان از تمام نقاط شهر به سردار پناهنده شده بودند و تعدادی کفن پوشیده بقیه را تهییج می‌کردند.


نگرانی مجاهدان بی‌ربط هم نبود زیرا در خلع سلاح تبعیض وجود داشت و تمام دسته‌جات مسلح مانند بختیاری‌ها  و نفرات یپرم خان را دربر نمی‌گرفت بلکه آنها مستمری قابل ملاحظه‌‌ای داشتند. از طرفی این مجاهدان کار و زندگی خود را رها کرده بودند تا در راه مشروطه بجنگند و حال دیگر برای کاری به آنان رجوع نمی‌شد. مجاهدان قفقازی ازترس کینه دولت روسیه نمی‌توانستند به قفقاز برگردند و این حکم برایشان غیر قابل قبول بود و در نهایت اینکه خلع سلاح برای مجاهدان بسیار سنگین بود. ستارخان اوضاع پارک اتابک را آشفته می‌بیند. مجاهدان بسیاری از دسته‌جات مختلف در پارک جمع شده بودند و برعلیه دولت شعار‌ می‌دادند. و اعلام می‌کردند که به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن سلاح‌های خود نیستند. ستارخان به هر نحوی شده آرامش را بین آنان برقرار می‌کند و باتشریح اوضاع مملکت و موقعیت مجاهدانی که در پارک اتابک گرد‌آمده بودند،‌ پیشنهاد می‌کند که مصالح خود و کشور را در نظر گرفته و فعلا با دولت شاخ به شاخ نشوند. او درضمن عدم امکان موفقیت مجاهدان را در مقابله با قوای دولتی و بختیاری گوشزد می‌کند.
نگرانی مجاهدان بی‌ربط هم نبود؛ زیرا در خلع سلاح تبعیض وجود داشت و تمام دسته‌جات مسلح مانند بختیاری‌ها  و نفرات یپرم خان را دربر نمی‌گرفت؛ بلکه آنها مستمری قابل ملاحظه‌‌ای داشتند. از طرفی، این مجاهدان کار و زندگی خود را رها کرده بودند تا در راه مشروطه بجنگند و حال دیگر برای کاری به آنان رجوع نمی‌شد. مجاهدان قفقازی، ازترس کینه دولت روسیه نمی‌توانستند به قفقاز برگردند و این حکم برایشان غیر قابل قبول بود و در نهایت اینکه خلع سلاح برای مجاهدان بسیار سنگین بود. ستارخان اوضاع پارک اتابک را آشفته می‌بیند. مجاهدان بسیاری از دسته‌جات مختلف، در پارک جمع شده بودند و برعلیه دولت شعار‌ می‌دادند و اعلام می‌کردند که به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن سلاح‌های خود نیستند. ستارخان به هر نحوی شده آرامش را بین آنان برقرار می‌کند و باتشریح اوضاع مملکت و موقعیت مجاهدانی که در پارک اتابک گرد‌آمده بودند،‌ پیشنهاد می‌کند که مصالح خود و کشور را در نظر گرفته و فعلا با دولت شاخ به شاخ نشوند. او درضمن عدم امکان موفقیت مجاهدان را در مقابله با قوای دولتی و بختیاری گوشزد می‌کند.


به جز ستارخان، چند تن از نمایندگان مجلس، مانند شیخ اسماعیل هشترودی و معین‌الرعایا و معتمد‌التجار و سید نصرالله اخوی و... هم به پارک می‌آیند و با سران مجاهدان مذاکره می‌نمایند ولی موفق به مجاب کردن مجاهدان برای خلع سلاح نمی‌شوند.
به جز ستارخان، چند تن از نمایندگان مجلس، مانند شیخ اسماعیل هشترودی و معین‌الرعایا و معتمد‌التجار و سید نصرالله اخوی و... هم به پارک می‌آیند و با سران مجاهدان مذاکره می‌نمایند ولی موفق به مجاب کردن مجاهدان برای خلع سلاح نمی‌شوند.


=== فاجعه پارک اتابک ===
=== فاجعه پارک اتابک ===
شب همان روزی که ستارخان به پارک بازمی‌گردد، دولت عده‌ای سواره و پیاده و ژاندارم وپلیس و قزاق و سواران بختیاری را بالغ بر دو هزار و صد و سی تن نیرو همراه با دو توپ ماکزیم و یک توپ بیابانی و دو شصت تیر به فرماندهی «‌یپرم خان ارمنی» و «سردار بهادر» (پسر سردار اسعد) در اطراف پارک مستقر می‌کند.
شب همان روزی که ستارخان به پارک بازمی‌گردد، دولت عده‌ای سواره و پیاده و ژاندارم وپلیس و قزاق و سواران بختیاری را بالغ بر دو هزار و صد و سی تن نیرو، همراه با دو توپ ماکزیم و یک توپ بیابانی و دو شصت تیر به فرماندهی «‌یپرم خان ارمنی» و «سردار بهادر» (پسر سردار اسعد)، در اطراف پارک مستقر می‌کند.


سردار محیی که سوران خود را به پارک فرستاده و خود را دوست ستارخان جا می‌زد، به سفارت عثمانی پناهنده می‌شود. ضرغام السلطنه نیز با سواران خود از شهر خارج می‌شود.
سردار محیی که سوران خود را به پارک فرستاده و خود را دوست ستارخان جا می‌زد، به سفارت عثمانی پناهنده می‌شود. ضرغام السلطنه نیز با سواران خود از شهر خارج می‌شود.


عده‌ای برای بیرون بردن ستارخان و باقرخان از پارک اقدام می‌کنند اما سردار که وجود خود را برای جلوگیری از حوادث ناگوار و درگیری احتمالی لازم می‌دید امتناع می‌کند.  
عده‌ای برای بیرون بردن ستارخان و باقرخان از پارک اقدام می‌کنند اما سردار که وجود خود را برای جلوگیری از حوادث ناگوار و درگیری احتمالی لازم می‌دید، امتناع می‌کند.  


ستارخان با جرو بحث بسیار اکثریت مجاهدان را متقاعد می‌کند که سلاح‌هایشان راتحویل بدهند و تحویل دهی سلاح‌ها آغاز می‌شود ولی بیش از چند سلاح تحویل داده‌ نشده بود که دو تن از کارکنان سفارت عثمانی به میان مجاهدان می‌آیند و یکی از آنان سخنان تحریک آمیزی می‌گوید به این مضمون که: « این مجاهدان در راه آزادی تلاشها کرده‌اند و بیشتر ایشان پدر یا برادر یا پسر خود را از دست داده‌اند. تفنگ‌ها را نیز در جنگ از دست دشمن بیرون آورده‌اند، این رفتار دولت با اینان بیدادگرانه است.<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۱۴۰</ref>  
ستارخان، با جرو بحث بسیار اکثریت مجاهدان را متقاعد می‌کند که سلاح‌هایشان راتحویل بدهند و تحویل دهی سلاح‌ها آغاز می‌شود؛ بیش از چند سلاح تحویل داده‌ نشده بود که دو تن از کارکنان سفارت عثمانی، به میان مجاهدان می‌آیند و یکی از آنان سخنان تحریک آمیزی می‌گوید به این مضمون که: « این مجاهدان در راه آزادی تلاشها کرده‌اند و بیشتر ایشان پدر یا برادر یا پسر خود را از دست داده‌اند. تفنگ‌ها را نیز در جنگ از دست دشمن بیرون آورده‌اند، این رفتار دولت با اینان بیدادگرانه است.<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۱۴۰</ref>  


این دو عثمانی درست چند ساعت بعد از بست نشستن سردار محیی در سفارت‌خانه عثمانی به پارک آمدند و از طرفی سواران او نیز به پارک آمده و به تحریک پرداخته بودند. به هر حال با این سخنان و تحریک عده‌ای که از بیرون پارک به میان مجاهدان آمدند و آنها را تحریک کردند رشته کارها از دست ستارخان دررفت و مجاهدان راضی به تحویل سلاح‌ها نشدند. در این میان دسته‌هایی از مردم تهران نیز رسیدند و به تهییج مجاهدان پرداختند.  
این دو عثمانی، درست چند ساعت بعد از بست نشستن سردار محیی در سفارت‌خانه عثمانی، به پارک آمدند و از طرفی سواران او نیز به پارک آمده و به تحریک پرداخته بودند. به هر حال با این سخنان و تحریک عده‌ای که از بیرون پارک به میان مجاهدان آمدند و آنها را تحریک کردند، رشته کارها از دست ستارخان دررفت و مجاهدان راضی به تحویل سلاح‌ها نشدند. در این میان دسته‌هایی از مردم تهران نیز رسیدند و به تهییج مجاهدان پرداختند.  


ستارخان از این واقعه چنان خشمگین شد که قدرت ایستادن نداشت. عده‌ای او را به اتاقش بردند. در همین هنگام مهلت ۴۸ ساعته دولت به پایان رسید و شلیک گلوله‌ای آغاز جنگ را اعلام کرد.
ستارخان از این واقعه چنان خشمگین شد که قدرت ایستادن نداشت. عده‌ای او را به اتاقش بردند. در همین هنگام، مهلت ۴۸ ساعته دولت به پایان رسید و شلیک گلوله‌ای آغاز جنگ را اعلام کرد.


روز ۱۴مرداد ۱۲۸۹نیروهای دولتی ازهر طرف پارک را زیر رگبار گلوله‌های توپ و تیربار می‌گیرند. ستارخان باردیگر تلاش می‌کند اوضاع را آرام کند. ابتدا می‌خواهد با هیئت وزرا تلفنی صحبت کند ولی امکان ندارد چون سیمها راقطع کرده بودند. نامه‌ای نوشته و از صمصام السلطنه می‌خواهد که میانجی شود.  
روز ۱۴مرداد ۱۲۸۹، نیروهای دولتی ازهر طرف پارک را زیر رگبار گلوله‌های توپ و تیربار می‌گیرند. ستارخان باردیگر تلاش می‌کند اوضاع را آرام کند. ابتدا می‌خواهد با هیئت وزرا تلفنی صحبت کند ولی امکان ندارد، چون سیمها راقطع کرده بودند. نامه‌ای نوشته و از صمصام السلطنه می‌خواهد که میانجی شود.  


ستارخان به شهادت کسانی که در ماجرای پارک شرکت داشته‌اند از اتاق خود بیرون نمی‌‌آمده و فقط وقتی مطلع می‌شود، تعدای از سواران بختیاری قصد ورود به داخل پارک را دارند تفنگ برداشته و آنها را پس می‌راند. جنگ تا شب ادامه یافته و شدیدتر می‌شود. ستارخان که برای جلوگیری از تهاجم نیروهای دولتی به پشت بام می‌رفت در بین راه تیری به زانویش می‌خورد وازحرکت می‌ماند.
ستارخان، به شهادت کسانی که در ماجرای پارک شرکت داشته‌اند از اتاق خود بیرون نمی‌‌آمده و فقط وقتی مطلع می‌شود تعدای از سواران بختیاری قصد ورود به داخل پارک را دارند، تفنگ برداشته و آنها را پس می‌راند. جنگ تا شب ادامه یافته و شدیدتر می‌شود. ستارخان که برای جلوگیری از تهاجم نیروهای دولتی به پشت بام می‌رفت، در بین راه تیری به زانویش می‌خورد وازحرکت می‌ماند.


درواقعه پارک اتابک ۱۸ تن از مجاهدان کشته و ۴۰ تن زخمی شدند. اموال مجاهدان توسط نیروهای دولتی غارت شد حتی لوحه‌های تقدیر طلاکوبی که مجلس شورا به پس خدمات ستارخان و باقرخان به آنان داده بود را بردند.
درواقعه پارک اتابک ۱۸ تن از مجاهدان کشته و ۴۰ تن زخمی شدند. اموال مجاهدان توسط نیروهای دولتی غارت شد. حتی لوحه‌های تقدیر طلاکوبی که مجلس شورا به پس خدمات ستارخان و باقرخان به آنان داده بود را بردند.


=== بازتاب فاجعه پارک اتابک ===
=== بازتاب فاجعه پارک اتابک ===
خبر فاجعه پارک اتابک چون بمب درسراس ایران و جهان ترکید. تلگراف‌های ملامت آمیز از هر سوی ایران و کشورهای بیگانه برسرنمایندگان و وزرا باریدن گرفت. مردم تهران با اینکه در شهر حکومت نظامی برقرار شده بود،‌ بازادها را بستند و لب به شکایت گشودند.  
خبر فاجعه پارک اتابک، چون بمب درسراسر ایران و جهان ترکید. تلگراف‌های ملامت آمیز از هر سوی ایران و کشورهای بیگانه برسرنمایندگان و وزرا باریدن گرفت. مردم تهران با اینکه در شهر حکومت نظامی برقرار شده بود،‌ بازارها را بستند و لب به شکایت گشودند.  


== سرانجام ستارخان ==
== سرانجام ستارخان ==
پزشکان بعد از تیر خوردن ستارخان ازدرمان آن باز‌می‌مانند و تصمیم می‌گیرند که پای او را قطع کنند ولی ستارخان رضایت نمی‌دهد و می‌گوید اگر پایم را ببرند،‌ خودکشی خواهم کرد. او مدتی زمین‌گیر می‌شود. بعدها به همت « میرزا جواد ناطق»‌ یکی از همرزمان آذربایجانی سرداد و چند تن دیگر و با معالجه پزشکان پایتخت و خارجی،‌ زخمش تا حدی بهبود می‌یابد و با تکیه بر عصا می‌تواند راه برود.
پزشکان بعد از تیر خوردن ستارخان، ازدرمان آن باز‌می‌مانند و تصمیم می‌گیرند که پای او را قطع کنند ولی ستارخان رضایت نمی‌دهد و می‌گوید اگر پایم را ببرند،‌ خودکشی خواهم کرد. او مدتی زمین‌گیر می‌شود. بعدها به همت « میرزا جواد ناطق»‌، یکی از همرزمان آذربایجانی سردار و چند تن دیگر و با معالجه پزشکان پایتخت و خارجی،‌ زخمش تا حدی بهبود می‌یابد و با تکیه بر عصا می‌تواند راه برود.


ناطق از ملاقات خود با سردار در تهران چنین یاد می‌کند: «ستارخان روی تخت درازکشیده بود و بوی عفونت فضا را گرفته بود. پرسیدم این بوی گند چیست؟ گفت:‌ من که طبیب ندارم،‌ بوی گند از پوست بزغاله‌ای است که روی پایم کشیده‌اند.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۵۷۱</ref>  
ناطق، از ملاقات خود با سردار در تهران چنین یاد می‌کند: «ستارخان روی تخت درازکشیده بود و بوی عفونت فضا را گرفته بود. پرسیدم این بوی گند چیست؟ گفت:‌ من که طبیب ندارم،‌ بوی گند از پوست بزغاله‌ای است که روی پایم کشیده‌اند.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۵۷۱</ref>  


=== درگذشت ستارخان ===
=== درگذشت ستارخان ===
سرانجام ستارخان چهار سال بعد از واقعه پارک اتابک، در تاریخ ۲۵ آبان ۱۲۹۳ مقارن با ۸ ذیحجه ۱۳۳۲، در گوشه‌ای از تهران در یک خانه‌ی اجاره‌ای واقع در خیابان جنت گلشن در سن ۴۸ سالگی بدرود حیات گفت.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص ۵۹۷</ref>  
سرانجام ستارخان، چهار سال بعد از واقعه پارک اتابک، در تاریخ ۲۵ آبان ۱۲۹۳ مقارن با ۸ ذیحجه ۱۳۳۲، در گوشه‌ای از تهران، در یک خانه‌ی اجاره‌ای واقع در خیابان جنت گلشن، در سن ۴۸ سالگی بدرود حیات گفت.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص ۵۹۷</ref>  


مراسم خاک سپاری ستارخان با تشریفات پر ابهت و حزن انگیزی صورت می‌گیرد. کسروی می‌گوید: «دولت ایران نوازش و ارج‌شناسی را که از زنده‌ی او دریغ گفته بود، از مرده‌اش دریغ نگفت و در روز پنج شنبه ۲۷ آبان،‌ جنازه‌ی او را بیرون آورده و با پاسداری‌هایی سپاهیانه که در آن ژاندارم و قزاق و دسته‌های پیاده و سواره‌ی بختیاری و شاگردان دبیرستان‌ها همدست بودند و گروه انبوهی از آذربایجانیان و تهرانیان دنبال ایشان راه می‌رفتند،‌ تا به خوابگاه جاویدانش رسانیدند و سپس با دستور دولت ختم باشکوهی برپا کردند.»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص ۵۹۷</ref>  
مراسم خاک سپاری ستارخان با تشریفات پر ابهت و حزن انگیزی صورت می‌گیرد. کسروی می‌گوید: «دولت ایران نوازش و ارج‌شناسی را که از زنده‌ی او دریغ گفته بود، از مرده‌اش دریغ نگفت و در روز پنج شنبه ۲۷ آبان،‌ جنازه‌ی او را بیرون آورده و با پاسداری‌هایی سپاهیانه که در آن ژاندارم و قزاق و دسته‌های پیاده و سواره‌ی بختیاری و شاگردان دبیرستان‌ها، همدست بودند و گروه انبوهی از آذربایجانیان و تهرانیان دنبال ایشان راه می‌رفتند،‌ تا به خوابگاه جاویدانش رسانیدند و سپس با دستور دولت ختم باشکوهی برپا کردند.»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص ۵۹۷</ref>  


پیکر ستارخان در باغ طوطی شاه عبدالعظیم به خاک سپره شد. در نقاط مختلف از جمله استانبول، مجالس ختم به مناسبت درگذشت ستارخان سردار ملی برپا شد.  
پیکر ستارخان، در باغ طوطی شاه عبدالعظیم به خاک سپره شد. در نقاط مختلف از جمله استانبول، مجالس ختم به مناسبت درگذشت ستارخان سردار ملی برپا شد.  


آرامگاه ستارخان تا سال ۱۳۲۴ شمسی،‌ وضع حقیرانه‌ای داشت. در این سال آزادیخواهان میتینگی بر سر قبر سردار ملی تشکیل دادند و بعد برای او یک آرامگاه موقتی ساختند. این آرامگاه یک سال بعد تخریب می‌شود. بعدها به همت امیرخیزی و دیگران، سنگ قبری برای آرامگاه ستارخان تهیه شد.
آرامگاه ستارخان تا سال ۱۳۲۴ شمسی،‌ وضع حقیرانه‌ای داشت. در این سال آزادیخواهان میتینگی بر سر قبر سردار ملی تشکیل دادند و بعد برای او یک آرامگاه موقتی ساختند. این آرامگاه یک سال بعد تخریب می‌شود. بعدها به همت امیرخیزی و دیگران، سنگ قبری برای آرامگاه ستارخان تهیه شد.
۲٬۳۳۶

ویرایش