۱٬۶۵۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''ستارخان''' (زاده ۱۲۴۵- درگذشته ۲۵ آبان ۱۲۹۳) با نام اصلی ستار قرهداغی از مبارزین [[جنبش مشروطه ایران]] ملقب به سردار ملی است. او قبل از شرکت در انقلاب مشروطه به کارهای مختلفی میپرداخت. ستارخان در شناخت اسب مهارت داشت و قبل از مشروطه در تبریز دلال اسب بود. در جریان انقلاب مشروطه و تشکیل دستههای مجاهد در تبریز به این دستهها پیوست و سرکرده مجاهدین محله امیزخیز تبریز شد. بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی میرزا و شروع دوره استبداد صغیر قوای دولتی و نیروهای وابسته به حکومت برای نابودی کامل مشروطیت به تبریز حمله کردند. تمامی محلههای تبریز تسلیم شدند و پرچم سفید تسلیم بر فراز خانههای تبریز برافراشته شده بود. تنها ستاخان با اندک یاران خود در امیرخیز به مقاومت در برابر نیروهای استبداد پرداخت و | '''ستارخان''' (زاده ۱۲۴۵- درگذشته ۲۵ آبان ۱۲۹۳) با نام اصلی ستار قرهداغی از مبارزین [[جنبش مشروطه ایران]] ملقب به سردار ملی است. او قبل از شرکت در انقلاب مشروطه به کارهای مختلفی میپرداخت. ستارخان در شناخت اسب مهارت داشت و قبل از مشروطه در تبریز دلال اسب بود. در جریان انقلاب مشروطه و تشکیل دستههای مجاهد در تبریز به این دستهها پیوست و سرکرده مجاهدین محله امیزخیز تبریز شد. بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی میرزا و شروع دوره استبداد صغیر قوای دولتی و نیروهای وابسته به حکومت برای نابودی کامل مشروطیت به تبریز حمله کردند. تمامی محلههای تبریز تسلیم شدند و پرچم سفید تسلیم بر فراز خانههای تبریز برافراشته شده بود. تنها ستاخان با اندک یاران خود در امیرخیز به مقاومت در برابر نیروهای استبداد پرداخت و پرچمهای تسلیم را سرنگون کرد. در اثر پایداری ستارخان بقیه محلات تبریز یکی پس از دیگری به صفوف مقاومت پیوستند. نبردهای تبریز مدت یازده ماه به طول انجامید. نهایتا نیروهای دولتی شکست خوردند. | ||
مقاومت ستارخان و تبریز باعث شد دیگر ولایات ایران نیز برای برپایی مجدد مشروطه قیام کنند. رشت و اصفهان اولین شهرهایی بودند که قیام کردند. از رشت مجاهدان | مقاومت ستارخان و تبریز باعث شد دیگر ولایات ایران نیز برای برپایی مجدد مشروطه قیام کنند. رشت و اصفهان اولین شهرهایی بودند که قیام کردند. از رشت مجاهدان مشروطهخواه و از اصفهان نیز تفنگداران بختیاری برای فتح تهران حرکت کردند و تهران در ۲۵ تیر ۱۲۸۸ به دست نیروهای مشروطه فتح شد. محمد علی میرزا، شاه مستبد قاجار به سفارت روسیه پناهنده شد و بعد ازمدتی از ایران خارج شد. | ||
در زمان فتح تهران قوای روس به بهانه حفاظت از اتباع خود، تبریز را اشغال کرده بودند و ستارخان و مجاهدان تبریز که بیشترین نقش را در پیروزی مشروطه داشتند نتوانستند مستقیما در فتح تهران شرکت کنند. | در زمان فتح تهران قوای روس به بهانه حفاظت از اتباع خود، تبریز را اشغال کرده بودند و ستارخان و مجاهدان تبریز که بیشترین نقش را در پیروزی مشروطه داشتند نتوانستند مستقیما در فتح تهران شرکت کنند. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
حکومت جدید که روی کار آمد وجود ستارخان رهبر انقلابی جنبش مشروطه را در تبریز به ضرر خود میدید. با مقدمه چینیهای فراوان عاقبت ستارخان مجبور به ترک تبریز شد و به تهران رفت. | حکومت جدید که روی کار آمد وجود ستارخان رهبر انقلابی جنبش مشروطه را در تبریز به ضرر خود میدید. با مقدمه چینیهای فراوان عاقبت ستارخان مجبور به ترک تبریز شد و به تهران رفت. | ||
در مسیر تهران و در تهران مردم استقبال شایانی از ستارخان و باقرخان، سردار و سالار ملی کردند. در تهران کشمکش جنگ قدرت بین سران حکومت جدید موقعیت ستارخان و مجاهدان را نیز تحت تاثیر قرار داد. نهایتا | در مسیر تهران و در تهران مردم استقبال شایانی از ستارخان و باقرخان، سردار و سالار ملی کردند. در تهران کشمکش جنگ قدرت بین سران حکومت جدید موقعیت ستارخان و مجاهدان را نیز تحت تاثیر قرار داد. نهایتا دولت، قانونی را برای خلع سلاح مجاهدان تصویب کرد. محل استقرار مجاهدان وستارخان در تهران پارک اتابک بود. ستارخان این مصوبه را قبول کرد و تلاش کرد مجاهدان را نیز برای خلع سلاح قانع کند که موفق نشد. روز ۱۴مرداد ۱۲۸۹ نیروهای دولتی پارک اتابک، محل استقرار ستارخان و مجاهدان را گلولهباران کردند. ستارخان در این واقعه از ناحیه زانو مجروح شد. | ||
چهار سال بعد در | چهار سال بعد در ۲۵ آبان ۱۲۹۳ ستارخان در تهران در یک خانه اجارهای درگذشت. پیکر او طی مراسم باشکوهی تشییع و در باغ طوطی شاهعبدالعظیم به خاک سپرده شد. | ||
== کودکی و جوانی == | == کودکی و جوانی == | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
حاجحسن ۴ پسر داشت. اسماعیل (از زن اولش)، غفار و ستار و عظیم (از زن دومش). غفار دکان کفشدوزی داشت و در سال ۱۳۳۰قمری، موقع استیلای روسها، در تبریز، به دستور شجاعالدوله به دار آویخته شد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه، رحیم رئیسنیا، ص ۵</ref> | حاجحسن ۴ پسر داشت. اسماعیل (از زن اولش)، غفار و ستار و عظیم (از زن دومش). غفار دکان کفشدوزی داشت و در سال ۱۳۳۰قمری، موقع استیلای روسها، در تبریز، به دستور شجاعالدوله به دار آویخته شد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه، رحیم رئیسنیا، ص ۵</ref> | ||
اسماعیل برادر بزرگتر ستارخان، دوست خود فرهاد را که از مخالفان و ناراضیان بود، پنهان میکرد. حاکم قرهداغ، سرانجام به دوستی اسماعیل و فرهاد پی برد. سربازان حکومتی خانه اسماعیل را محاصره کردند. فرهاد کشته شد و اسماعیل دستگیر و به تبریز فرستاده شد. وی سرانجام به دستور ولیعهد، «مظفرالدین | اسماعیل برادر بزرگتر ستارخان، دوست خود فرهاد را که از مخالفان و ناراضیان بود، پنهان میکرد. حاکم قرهداغ، سرانجام به دوستی اسماعیل و فرهاد پی برد. سربازان حکومتی خانه اسماعیل را محاصره کردند. فرهاد کشته شد و اسماعیل دستگیر و به تبریز فرستاده شد. وی سرانجام به دستور ولیعهد، «مظفرالدین میرزا» درتبریز، کشته شد.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان، ص ۴</ref> | ||
مرگ اسماعیل ضربهی روحی شدیدی بر پدر ستارخان وارد آورد و همیشه میگفت: «ستار باید خون اسماعیل را از قاجار بگیرد.» | مرگ اسماعیل ضربهی روحی شدیدی بر پدر ستارخان وارد آورد و همیشه میگفت: «ستار باید خون اسماعیل را از قاجار بگیرد.» | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
== آغاز حیات انقلابی ستارخان == | == آغاز حیات انقلابی ستارخان == | ||
[[پرونده:ستارخان با کلاه فدایی.JPG|جایگزین=تصویر ستارخان با کلاه فدایی|بندانگشتی|300x300پیکسل|عکسی از ستارخان با کلاه فدایی]] | [[پرونده:ستارخان با کلاه فدایی.JPG|جایگزین=تصویر ستارخان با کلاه فدایی|بندانگشتی|300x300پیکسل|عکسی از ستارخان با کلاه فدایی]] | ||
در دوران مشروطه حال و روز تبریز با بقیه شهرهای ایران تفاوت داشت. در تبریز از زمان ولیعهدی محمدعلی میرزا، در عمل یک حاکمیت دوگانه وجود داشت و بسیاری از امور ادراه شهر در دست انجمن تبریز بود.<ref>انقلاب مشروطیت ایران - ایوانف ترجمه هوشیار ص۳۳</ref> مرکز غیبی نیزقبل از صدور فرمان مشروطیت تشکیل شده بود و سررشته بسیاری از امور را در دست داشت. مرکز غیبی در واقع، کمیته مرکزی حزب اجتماعیون | در دوران مشروطه حال و روز تبریز با بقیه شهرهای ایران تفاوت داشت. در تبریز از زمان ولیعهدی محمدعلی میرزا، در عمل یک حاکمیت دوگانه وجود داشت و بسیاری از امور ادراه شهر در دست انجمن تبریز بود.<ref>انقلاب مشروطیت ایران - ایوانف ترجمه هوشیار ص۳۳</ref> مرکز غیبی نیزقبل از صدور فرمان مشروطیت تشکیل شده بود و سررشته بسیاری از امور را در دست داشت. مرکز غیبی در واقع، کمیته مرکزی حزب اجتماعیون - عامیون (سوسیال دموکرات) بود که افراد با صلاحیتی در آن عضویت داشتند و رهبری آن به عهده کربلایی علی مسیو بود.<ref>نمایندگان مجلس شورای ملی ـ زهرا شجیعی ص۵۴</ref>مرکز غیبی درواقع کنترل جنبش مشروطه را در تبریز دردست داشت. یکی از کارهای مهمی که انجمن تبریز زیر نظر مستقیم مرکز غیبی انجام داد، ایجاد و تربیت دستههای مسلح مجاهدین بود. این دستهها، مرتب به تمرین نظامی برای مقابله با نیروهای استبداد میپرداختند. ستارخان از همان ابتدا، به دستههای مسلح مجاهدان پیوست و از سرکردگان آن شد. او سردسته مجاهدان تبریز در محله امیرخیز بود و خود به تربیت و آموزش نظامی مجاهدان میپرداخت.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۳۴</ref> | ||
=== ماجرای اکرام السلطان و اولین ظهور ستارخان === | |||
[[پرونده:ستارخان همراه پسرش یدالله.JPG|جایگزین=ستارخان و پسرش یدالله|بندانگشتی|ستارخان و تنها پسرش یدالله]] | [[پرونده:ستارخان همراه پسرش یدالله.JPG|جایگزین=ستارخان و پسرش یدالله|بندانگشتی|ستارخان و تنها پسرش یدالله]] | ||
محمد علی شاه چون خطر تبریز برای سلطنت خود را به خوبی درک کرده بود، برای اخلال در کار انجمن تبریز و ایجاد آشوب، نفراتی را برای ترور سران مشروطه درتبریز اجیر کرد که از آن جمله، اکرام السلطان، برادر حاجب الدوله حاکم تهران بود. اکرام السلطان به تبریز میرود و از تفتگچیان سابق ولیعهد، نفراتی را استخدام میکند و به آنها پول و اسلحه میدهد. روز آخر اردیبهشت ۱۳۸۶، مجاهدان تبریز به دو نفر مسلح که درتاریکی در گوشهای کمین کرده بودند مظنون شده و اقدام به دستگیری آنها میکنند. یک نفر در جا کشته میشود ودومی دستگیر میشود.<ref>اطلاعات ماهانه سال ۱۳۲۷ ـ شماره آذرـ ص۲۱</ref> در بازجویی مشخص میشود که اکرام السلطان در بابا باغی(باغی بزرگ در یک فرسخی غرب تبریز که در گذشته شکارگاه | محمد علی شاه چون خطر تبریز برای سلطنت خود را به خوبی درک کرده بود، برای اخلال در کار انجمن تبریز و ایجاد آشوب، نفراتی را برای ترور سران مشروطه درتبریز اجیر کرد که از آن جمله، اکرام السلطان، برادر حاجب الدوله حاکم تهران بود. اکرام السلطان به تبریز میرود و از تفتگچیان سابق ولیعهد، نفراتی را استخدام میکند و به آنها پول و اسلحه میدهد. روز آخر اردیبهشت ۱۳۸۶، مجاهدان تبریز به دو نفر مسلح که درتاریکی در گوشهای کمین کرده بودند مظنون شده و اقدام به دستگیری آنها میکنند. یک نفر در جا کشته میشود ودومی دستگیر میشود.<ref>اطلاعات ماهانه سال ۱۳۲۷ ـ شماره آذرـ ص۲۱</ref> در بازجویی مشخص میشود که اکرام السلطان در بابا باغی(باغی بزرگ در یک فرسخی غرب تبریز که در گذشته شکارگاه ولیعهد بوده است) اقامت دارد و منتظر نتیجه اقدامات خود است. انجمن درصدد دستگیری اکرامالسلطان برمیآید و برای این کار داوطلب میخواهد. ستارخان برای این کار داوطلب میشود. این اولین اظهار وجود ستارخان است که او را مورد توجه انجمن و مجاهدان قرار میدهد. البته اکرامالسطان از اقدام انجمن باخبر میشود وقبل از رسیدن ستارخان فرار میکند. کسروی که آن روزها در تبریز بوده این واقعه را اینطور تعریف میکند:<blockquote>«نیک به یاد میدارم که چگونه(ستارخان) از میان انبوهی راه باز میکرد و تفنگ به دست و گیوه به پا، با همراهان خود از میدان توپخانه میگذشت، من بار نخست بود او را میدیدم و چون از چهره مردانه و چابکی رفتار و از خویشتنداری او در شگفت شدم، پرسیدم: این کیست و کجا میرود؟ گفتند: ستار قرهداغی است که برای گرفتن اکرامالسلطان به بابا باغی میرود.»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۳۸</ref></blockquote> | ||
== ستارخان در نبردهای تبریز == | == ستارخان در نبردهای تبریز == | ||
محمد علی شاه، روز پنج شنبه ۱۴ خرداد ۱۲۷۸ برای تدارک حمله به مجلس و به توپ بستن آن، به باغشاه در بیرون دروازه تهران میرود. تعدادی از نمایندگان | محمد علی شاه، روز پنج شنبه ۱۴ خرداد ۱۲۷۸ برای تدارک حمله به مجلس و به توپ بستن آن، به باغشاه در بیرون دروازه تهران میرود. تعدادی از نمایندگان از این موضوع وحشت کرده موضوع را با مردم در میان میگذارند و به ولایات مختلف تلگراف میزنند. این خبر بعد از چند روز به تبریز میرسد. تبریز برای نگهبانی از مشروطه تصمیم به اعزام نیرو به تهران میگیرد و ستارخان و باقرخان هریک در راس ۵۰ نفر به طرف تهران حرکت میکنند. هنوز از شهر دور نشدهاند که هواداران محمد علی شاه که در اسلامیه جمع شدهاند، با تجهیز لوطیهای دوهچی و اراذل و اوباش شهر، به مجاهدان حمله میکنند. از طرفی شجاع نظام مرندی و سام خان و ضرغام و حاجی فرامرز خان نیز با سواران خود به طرف تبریز حرکت میکنند. انجمن به اردوی ستارخان پیغام میدهد که برگردد و از شهر دفاع کند. به مهاجمان، سپاه بیوک خان پسر رحیم خان چلیپانلو نیز اضافه میشود.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ رحیم رئسی نیا، عبدالحسین ناهید ص۴۶</ref> | ||
=== تهاجم رحیم خان چلیپانلو به تبریز === | === تهاجم رحیم خان چلیپانلو به تبریز === | ||
وقتی مهاجمان به تبریز کاری از پیش نمیبرند، رحیم خان در راس سواران خود به طرف تبریز حرکت میکند. پاخیتانوف کنسول روس، با همراهی عوامل خود زمینه را برای ورود لشگر رحیم خان آماده میکند. سرکردگان مجاهدان محلات خیابان و مارالان و نوبر و... فریب کنسول روس را خورده و راه ورود رحیم خان به شهر را باز میکنند و شهر با پرچمهای سفید تسلیم میشود. خلع سلاح مجاهدان آغاز میشود و آزادیخواهان مورد تعقیب قرار میگیرند. خبر سقوط شهر تبریز به محمد علی شاه مخابره میشود. در این میان فقط یک نفر یعنی ستارخان به پا میخیزد. | وقتی مهاجمان به تبریز کاری از پیش نمیبرند، رحیم خان در راس سواران خود به طرف تبریز حرکت میکند. پاخیتانوف کنسول روس، با همراهی عوامل خود زمینه را برای ورود لشگر رحیم خان آماده میکند. سرکردگان مجاهدان محلات خیابان و مارالان و نوبر و... فریب کنسول روس را خورده و راه ورود رحیم خان به شهر را باز میکنند و شهر با پرچمهای سفید تسلیم میشود. خلع سلاح مجاهدان آغاز میشود و آزادیخواهان مورد تعقیب قرار میگیرند. خبر سقوط شهر تبریز به محمد علی شاه مخابره میشود. در این میان فقط یک نفر یعنی ستارخان به پا میخیزد. | ||
دکترشفق که آن روزها در تبریز بوده، قیام ستارخان را اینچنین توصیف میکند: | دکترشفق که آن روزها در تبریز بوده، قیام ستارخان را اینچنین توصیف میکند:<blockquote>«در بحبوحه بهت و یأس یکباره سروصدایی در شهر بلند شد و همه را مانند کسانیکه ناگهان و به وحشت از خوابی برجسته باشند به هیجان آورد. هر کس از دیگری میپرسید چه خبر است؟ تا اینکه سرانجام خبر پخش شده و همه آگاه گشتند: ستارخان امیرخیزی قیام کرده بود...»<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۴۸ و ۴۹</ref></blockquote>[[پرونده:ستارخان همراه باقر خان و دیگر مجاهدان.JPG|جایگزین=ستارخان و یارانش در تبریز|بندانگشتی|ستارخان و باقرخان همراه با دیگر مجاهدان ]]چندروز پس از ورود رحیم خان به تبریز، کنسول روس، برای تطمیع ستارخان به محله امیرخیز که ستارخان در آن مقاومت میکرد و تنها نقطه مقاومت در مقابل استبداد بود میرود. به ستارخان میگوید که تو مرد دلیری هستی، مصلحت این است که دست از جنگ بردارید! و برای تطمیع ستارخان میگوید که میتواند «سرقره سورانی» آذربایجان را از دولت برای او بگیرد و میگوید: «اینک بیرقی به شما میدهم که بر سردرخانهتان برافرازید و در زینهار دولت روس باشید.» ستارخان با شنیدن این حرفها بهپاخاسته میگوید: «جناب کنسول من قرهسورانی نمیخواهم. کار از اینها گذشتهاست. ما ایرانیان اگر غیرت داشته باشیم، مشروطه را خواهیم گرفت. بیرق شما برای ما شایستگی ندارد!» | ||
ستارخان بعد از ملاقات با کنسول روس با ۱۷ تن از مجاهدان رکابش بیرقهای سفید تسلیم را در سراسر شهر سرنگون میکنند و صدای «زنده باد ستارخان، پاینده باد مشروطه» در سرتاسر شهر میپیچد. در اندک مدتی، توازن نیروها بههم میخورد و مجاهدان از سرتاسر شهر برای مقاومت بسیج میشوند. مجاهدان به سمت باغ شمال محل استقرار رحیم خان، روانه میشوند و او را از شهر فراری میدهند. | ستارخان بعد از ملاقات با کنسول روس با ۱۷ تن از مجاهدان رکابش بیرقهای سفید تسلیم را در سراسر شهر سرنگون میکنند و صدای «زنده باد ستارخان، پاینده باد مشروطه» در سرتاسر شهر میپیچد. در اندک مدتی، توازن نیروها بههم میخورد و مجاهدان از سرتاسر شهر برای مقاومت بسیج میشوند. مجاهدان به سمت باغ شمال محل استقرار رحیم خان، روانه میشوند و او را از شهر فراری میدهند. | ||
ستارخان ندا میدهد: | ستارخان ندا میدهد: «بیایید! بیایید! هرکس در خانه بماند، نامرد است. من فقط به شما رنج و دشواری و پیکار را وعده میدهم. اما، ماها یا پیروز خواهیم شد، یا خواهیم مرد.»<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۴۹ تا ۵۱</ref> | ||
کسروی درباره این عمل ستارخان میگوید در تاریخ مشروطهی ایران هیچکاری به این بزرگی و ارجداری نیست<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۶۹۳</ref> و امیرخیزی نیز میگوید، اگر بنده بگویم که رشادت آن روز ستارخان مشروطهی از دست رفته را باز آورد سخن از روی حقیقت گفتهام و ادعای بیجایی نکردهام.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیر خیزی ص۱۳</ref> | کسروی درباره این عمل ستارخان میگوید در تاریخ مشروطهی ایران هیچکاری به این بزرگی و ارجداری نیست<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۶۹۳</ref> و امیرخیزی نیز میگوید، اگر بنده بگویم که رشادت آن روز ستارخان مشروطهی از دست رفته را باز آورد سخن از روی حقیقت گفتهام و ادعای بیجایی نکردهام.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیر خیزی ص۱۳</ref> | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
==== ورود عینالدوله به تبریز ==== | ==== ورود عینالدوله به تبریز ==== | ||
عینالدوله در ۲۸ | عینالدوله در ۲۸ مرداد ۱۲۸۷ به کنار تبریز میرسد و در باغ صاحبدیوان مستقر میشود. سپهدار نیز دو روز قبل در همین باغ اردو زده بود. | ||
عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست، قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر میفرستد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند، تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر مشروطه را به مردم عطا کند. مردم وعدههای عینالدوله را قبول نمیکنند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۰</ref> | عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست، قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر میفرستد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند، تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر مشروطه را به مردم عطا کند. مردم وعدههای عینالدوله را قبول نمیکنند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۰</ref> | ||
==== پیوستن مجاهدان قفقازی به اردوی ستارخان ==== | ==== پیوستن مجاهدان قفقازی به اردوی ستارخان ==== | ||
در این بین، گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز میرسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای پارتیزانی، اسلحه و مهمات از قبیل بمب و مواد منفجره نیز با خود میآورند.<ref>خاطرات محمد باقر ویجویه ـ ص ۹۲</ref> اولین دسته از این داوطلبین، گرجی بودند که از تفلیس و از بیراهه خود را به تبریز رسانده بودند. در دوران | در این بین، گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز میرسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای پارتیزانی، اسلحه و مهمات از قبیل بمب و مواد منفجره نیز با خود میآورند.<ref>خاطرات محمد باقر ویجویه ـ ص ۹۲</ref> اولین دسته از این داوطلبین، گرجی بودند که از تفلیس و از بیراهه خود را به تبریز رسانده بودند. در دوران جنگهای تبریز بیش از ۴۰۰ تن از مجاهدان قفقازی و انقلابیون استانهای مرکزی روسیه، خود را به تبریز رساندند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۲</ref> | ||
==== تهاجم عینالدوله به تبریز ==== | ==== تهاجم عینالدوله به تبریز ==== |
ویرایش