۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
== آغاز حیات انقلابی ستارخان == | == آغاز حیات انقلابی ستارخان == | ||
[[پرونده:ستارخان با کلاه فدایی.JPG|جایگزین=تصویر ستارخان با کلاه فدایی|بندانگشتی|300x300پیکسل|عکسی از ستارخان با کلاه فدایی]] | [[پرونده:ستارخان با کلاه فدایی.JPG|جایگزین=تصویر ستارخان با کلاه فدایی|بندانگشتی|300x300پیکسل|عکسی از ستارخان با کلاه فدایی]] | ||
در دوران [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] حال و روز تبریز با بقیه شهرهای ایران تفاوت داشت. در تبریز از زمان ولیعهدی [[محمد علی شاه|محمدعلی میرزا،]] در عمل یک حاکمیت دوگانه وجود داشت و بسیاری از امور | در دوران [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] حال و روز تبریز با بقیه شهرهای ایران تفاوت داشت. در تبریز از زمان ولیعهدی [[محمد علی شاه|محمدعلی میرزا،]] در عمل یک حاکمیت دوگانه وجود داشت و بسیاری از امور ادارهی شهر در دست انجمن تبریز بود.<ref>انقلاب مشروطیت ایران - ایوانف ترجمه هوشیار ص۳۳</ref> [[مرکز غیبی]] نیز قبل از صدور فرمان مشروطیت تشکیل شده بود و سررشته بسیاری از امور را در دست داشت. مرکز غیبی در واقع، کمیته مرکزی حزب اجتماعیون - عامیون (سوسیال دموکرات) بود که افراد با صلاحیتی در آن عضویت داشتند و رهبری آن به عهده [[علی مسیو|کربلایی علی مسیو]] بود.<ref>نمایندگان مجلس شورای ملی ـ زهرا شجیعی ص۵۴</ref>مرکز غیبی کنترل جنبش مشروطه را در تبریز در دست داشت. یکی از کارهای مهمی که انجمن تبریز زیر نظر مستقیم مرکز غیبی انجام داد، ایجاد و تربیت دستههای مسلح مجاهدین بود. این دستهها، مرتب به تمرین نظامی برای مقابله با نیروهای استبداد میپرداختند. ستارخان از همان ابتدا، به دستههای مسلح مجاهدان پیوست و از فرماندهان آن شد. او سردسته مجاهدان تبریز در محله امیرخیز بود و خود به تربیت و آموزش نظامی مجاهدان میپرداخت.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۳۴</ref> | ||
=== ماجرای اکرام السلطان و اولین ظهور ستارخان === | === ماجرای اکرام السلطان و اولین ظهور ستارخان === | ||
[[پرونده:ستارخان همراه پسرش یدالله.JPG|جایگزین=ستارخان و پسرش یدالله|بندانگشتی|ستارخان و تنها پسرش یدالله]] | [[پرونده:ستارخان همراه پسرش یدالله.JPG|جایگزین=ستارخان و پسرش یدالله|بندانگشتی|ستارخان و تنها پسرش یدالله]] | ||
[[محمد علی شاه]] چون خطر تبریز برای سلطنت خود را به خوبی درک کرده بود، برای اخلال در کار انجمن تبریز و ایجاد آشوب، نفراتی را برای ترور سران مشروطه در تبریز اجیر کرد که از آن جمله، اکرام السلطان، برادر حاجبالدوله فراشباشی محمد علی شاه بود. اکرام السلطان به تبریز رفت و از تفنگچیان سابق ولیعهد، نفراتی را استخدام کرد و به آنها پول و اسلحه داد. روز آخر اردیبهشت ۱۳۸۶، مجاهدان تبریز به دو نفر مسلح که درتاریکی در | [[محمد علی شاه]] چون خطر تبریز برای سلطنت خود را به خوبی درک کرده بود، برای اخلال در کار انجمن تبریز و ایجاد آشوب، نفراتی را برای ترور سران مشروطه در تبریز اجیر کرد که از آن جمله، اکرام السلطان، برادر حاجبالدوله فراشباشی محمد علی شاه بود. اکرام السلطان به تبریز رفت و از تفنگچیان سابق ولیعهد، نفراتی را استخدام کرد و به آنها پول و اسلحه داد. روز آخر اردیبهشت ۱۳۸۶، مجاهدان تبریز به دو نفر مسلح که درتاریکی در گوشهیی کمین کرده بودند مظنون شده و اقدام به دستگیری آنها کردند. طی درگیری که میان این نفرات و مجاهدان تبریز رخ داد یک نفر در جا کشته و نفر دوم دستگیر شد.<ref>اطلاعات ماهانه سال ۱۳۲۷ ـ شماره آذرـ ص۲۱</ref> در بازجویی مشخص شد که اکرام السلطان در باباباغی (باغی بزرگ در یک فرسخی غرب تبریز که در گذشته شکارگاه ولیعهد بوده است) اقامت دارد و منتظر نتیجه اقدامات است. انجمن درصدد دستگیری اکرامالسلطان برآمد و برای این کار داوطلب خواست. ستارخان برای این کار داوطلب شد. این موضوع ستارخان را مورد توجه انجمن و مجاهدان قرار داد. البته اکرامالسطان از اقدام انجمن باخبر شد و قبل از رسیدن ستارخان فرار کرد. احمد کسروی که آن روزها در تبریز بوده این واقعه را اینطور تعریف کرد:<blockquote>«نیک به یاد میدارم که چگونه (ستارخان) از میان انبوهی راه باز میکرد و تفنگ به دست و گیوه به پا، با همراهان خود از میدان توپخانه میگذشت، من بار نخست بود او را میدیدم و چون از چهره مردانه و چابکی رفتار و از خویشتنداری او در شگفت شدم، پرسیدم: این کیست و کجا میرود؟ گفتند: ستار قرهداغی است که برای گرفتن اکرامالسلطان به بابا باغی میرود.»<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۳۸</ref></blockquote> | ||
== ستارخان در نبردهای تبریز == | == ستارخان در نبردهای تبریز == | ||
[[محمد علی شاه]]، روز پنج شنبه ۱۴ خرداد ۱۲۷۸ برای تدارک حمله به مجلس و به توپ بستن آن، به باغشاه در بیرون دروازه تهران | [[محمد علی شاه]]، روز پنج شنبه ۱۴ خرداد ۱۲۷۸ برای تدارک حمله به مجلس و به توپ بستن آن، به باغشاه در بیرون دروازه تهران رفت. تعدادی از نمایندگان از این موضوع وحشت کرده موضوع را با مردم در میان گذاشتند و به ولایات مختلف تلگراف زدند. این خبر بعد از چند روز به تبریز رسید. تبریز برای نگهبانی از [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] تصمیم به اعزام نیرو به تهران گرفت و ستارخان و [[باقرخان]] هر یک در راس ۵۰ نفر به طرف تهران حرکت کردند. هنوز از شهر دور نشده بودند که هواداران محمد علی شاه که در اسلامیه جمع شده بودند، با تجهیز لوطیهای دوهچی و اراذل و اوباش شهر، به مجاهدان حمله کردند. از طرفی شجاعنظام مرندی و سامخان و ضرغام و حاجی فرامرز خان نیز با سواران خود به طرف تبریز حرکت کردند. انجمن به اردوی ستارخان پیغام داد که برگردد و از شهر دفاع کند. به مهاجمان، سپاه بیوک خان پسر رحیم خان چلیپانلو نیز اضافه شد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ رحیم رئسی نیا، عبدالحسین ناهید ص۴۶</ref> | ||
=== تهاجم رحیم خان چلیپانلو به تبریز === | === تهاجم رحیم خان چلیپانلو به تبریز === | ||
وقتی مهاجمان به تبریز کاری از پیش | وقتی مهاجمان به تبریز کاری از پیش نبردند، رحیمخان در راس سواران خود به طرف تبریز حرکت کرد. پاخیتانوف کنسول روس، با همراهی عوامل خود زمینه را برای ورود لشگر رحیمخان آماده کرد. فرماندهان مجاهدان محلات خیابان و مارالان و نوبر و... فریب کنسول روس را خورده و راه ورود رحیم خان به شهر را باز کردند و شهر تبریز با پرچمهای سفید تسلیم شد. خلع سلاح مجاهدان آغاز شد و آزادیخواهان مورد تعقیب قرار گرفتند. خبر سقوط شهر تبریز به محمد علی شاه مخابره شد. در این میان فقط یک نفر یعنی ستارخان با تعداد اندکی از یارانش حاضر به تسلیم نشد. | ||
دکترشفق که آن روزها در تبریز بوده، قیام ستارخان را اینچنین توصیف | دکترشفق که آن روزها در تبریز بوده، قیام ستارخان را اینچنین توصیف میکند:<blockquote>«در بحبوحه بهت و یأس یکباره سروصدایی در شهر بلند شد و همه را مانند کسانیکه ناگهان و به وحشت از خوابی برجسته باشند به هیجان آورد. هر کس از دیگری میپرسید چه خبر است؟ تا اینکه سرانجام خبر پخش شده و همه آگاه گشتند: ستارخان امیرخیزی قیام کرده بود...»<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۴۸ و ۴۹</ref></blockquote>[[پرونده:ستارخان همراه باقر خان و دیگر مجاهدان.JPG|جایگزین=ستارخان و یارانش در تبریز|بندانگشتی|ستارخان و باقرخان همراه با دیگر مجاهدان ]]چند روز پس از ورود رحیمخان به تبریز، کنسول روس، برای تطمیع ستارخان به محله امیرخیز که ستارخان در آن مقاومت میکرد و تنها نقطه مقاومت در مقابل استبداد بود رفت. او به ستارخان گفت که تو مرد دلیری هستی، مصلحت این است که دست از جنگ برداری! سپس برای برای تطمیع ستارخان گفت که میتواند «سرقره سورانی» آذربایجان را از دولت برای او بگیرد و اضافه کرد:<blockquote>«اینک بیرقی به شما میدهم که بر سردرخانهتان برافرازید و در زینهار دولت روس باشید» </blockquote>ستارخان با شنیدن این سخنان بهپاخاسته گفت: | ||
«جناب کنسول من قرهسورانی نمیخواهم. کار از اینها گذشتهاست. ما ایرانیان اگر غیرت داشته باشیم، مشروطه را خواهیم گرفت. من میخواهم هفت دولت زیر بیرق ایران درآید. بیرق شما برای ما شایستگی ندارد!» | «جناب کنسول من قرهسورانی نمیخواهم. کار از اینها گذشتهاست. ما ایرانیان اگر غیرت داشته باشیم، مشروطه را خواهیم گرفت. من میخواهم هفت دولت زیر بیرق ایران درآید. بیرق شما برای ما شایستگی ندارد!» | ||
ستارخان بعد از ملاقات با کنسول روس با ۱۷ تن از مجاهدان رکابش بیرقهای سفید تسلیم را در سراسر شهر سرنگون | ستارخان بعد از ملاقات با کنسول روس با ۱۷ تن از مجاهدان رکابش بیرقهای سفید تسلیم را در سراسر شهر سرنگون کردند و صدای «زنده باد ستارخان، پاینده باد مشروطه» در سرتاسر شهر پیچید. در اندک مدتی، توازن نیروها بههم خورد و مجاهدان از سرتاسر شهر برای مقاومت بسیج شدند. مجاهدان به سمت باغ شمال محل استقرار رحیم خان، روانه شدند و او را از شهر فراری دادند. | ||
ستارخان ندا | ستارخان ندا داد: «بیایید! بیایید! هرکس در خانه بماند، نامرد است. من فقط به شما رنج و دشواری و پیکار را وعده میدهم. اما، ماها یا پیروز خواهیم شد، یا خواهیم مرد.»<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۴۹ تا ۵۱</ref> | ||
کسروی درباره این عمل ستارخان میگوید در تاریخ مشروطهی ایران هیچکاری به این بزرگی و | کسروی درباره این عمل ستارخان میگوید در تاریخ مشروطهی ایران هیچکاری به این بزرگی و ارجداری نیست.<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۶۹۳</ref> امیرخیزی نیز میگوید اگر بنده بگویم که رشادت آن روز ستارخان مشروطهی از دست رفته را باز آورد سخن از روی حقیقت گفتهام و ادعای بیجایی نکردهام.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیر خیزی ص۱۳</ref> | ||
=== دوره اول نبردهای تبریز === | === دوره اول نبردهای تبریز === | ||
[[پرونده:ستارخان و باقرخان.JPG|جایگزین=ستارخان و باقر خان|بندانگشتی|ستارخان سردار ملی و باقر خان سالار ملی]] | [[پرونده:ستارخان و باقرخان.JPG|جایگزین=ستارخان و باقر خان|بندانگشتی|ستارخان سردار ملی و باقر خان سالار ملی]] | ||
بعد از شنیدن شکست سپاه رحیم خان در تبریز، [[محمد علی شاه|محمد علی شاه]]، [[عین الدوله]] را که از دشمنان دیرینه مشروطه بود، برای سرکوب مجاهدان به والیگری آذربایجان | بعد از شنیدن شکست سپاه رحیم خان در تبریز، [[محمد علی شاه|محمد علی شاه]]، [[عین الدوله]] را که از دشمنان دیرینه مشروطه بود، برای سرکوب مجاهدان به والیگری آذربایجان برگزید، اما [[سپهدار تنکابنی|خان تنکابنی]] معروف به سپهدار نیز به فرماندهی قشون آذربایجان منصوب شد. قبل از رسیدن عینالدوله به تبریز، رحیمخان برای جبران شکست خود، بار دیگر به همراهی اسلامیهنشینان و شجاع نظام، راهی تبریز شد و حملات سختی را علیه مجاهدان و مخصوصا انجمن حقیقت، در محله امیزخیز که ستارخان و مجاهدان همراهش در آن سنگر گرفته بودند آغاز کرد. در اواسط مرداد ماه شش هزار سواره، هر کدام از سمتی به طرف امیز خیز حرکت کردند و راهها را چنان مسدود شد که امکان هیچ نوع کمک رسانی برای ستارخان نبود. مقاومت مجاهدان پیشقراول درهم شکست. انجمن حقیقت که ستارخان با دوازده مجاهد در آن سنگر گرفته بود زیر باران توپ و گلوله قرار گرفت و گمان رفت که کار ستارخان تمام است. اما او همچنان مقاومت کرده و جلوی تهاجم دشمن را سد کرد. بالاخره [[حسین باغبان]]، با دستهی خود و دستهای از مجاهدان «ویجویه» و «خیابان» به یاری ستارخان شتافتند. آنها خط محاصره دشمن را شکسته و آنها راعقب راندند. فردای آنروز دولتیان باز حمله کردند ولی با ۲۴ کشته مجبور به عقبنشینی شدند. بعد از این پیروزیها تعداد مجاهدان بیشتر شده و مردم بیشتری به مجاهدان پیوستند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۵۳ تا ۵۷</ref> | ||
در | در میانهی آشفتگیها، ستارخان همراه دیگر سران مجاهدان به کارها سر و سامان داد. اعضای انجمن را که پراکنده شده بودند، گرد آورد و انجمن را که به دست دار و دسته اسلامیه، چپاول شده بود دایر کرد و پرچمی بر سر در آن زد. ستار خان حسین باغبان را مسئول حفاظت از انجمن کرد.<ref>تاریخ مشروطه ـ احمد کسروی ص۷۰۹</ref> | ||
زرادخانه دولتی به دست مجاهدان | زرادخانه دولتی به دست مجاهدان افتاد و سه ارابه توپ کوهستانی و چند ارابه توپ سر پر قدیمی و ۲۰ هزار قبضه تفنگ سر پر، نصیب آنها شد و این گونه مجاهدان تجهیز شدند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۵۹</ref> | ||
==== ورود عینالدوله به تبریز ==== | ==== ورود عینالدوله به تبریز ==== | ||
[[عینالدوله]] در ۲۸ مرداد ۱۲۸۷ به کنار تبریز | [[عینالدوله]] در ۲۸ مرداد ۱۲۸۷ به کنار تبریز رسید و در باغ صاحبدیوان مستقر شد. [[سپهدار تنکابنی|سپهدار]] نیز دو روز قبل در همین باغ اردو زده بود. | ||
عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست، قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر فرستاد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند، تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] را به مردم عطا کند. مردم وعدههای عینالدوله را قبول نمیکنند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۰</ref> | عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست، قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر فرستاد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند، تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر [[جنبش مشروطه ایران|مشروطه]] را به مردم عطا کند. مردم وعدههای عینالدوله را قبول نمیکنند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۰</ref> | ||
==== پیوستن مجاهدان قفقازی به اردوی ستارخان ==== | ==== پیوستن مجاهدان قفقازی به اردوی ستارخان ==== | ||
در این بین، گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز میرسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای | در این بین، گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز میرسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای پارتیزانی با خود اسلحه و مهمات و بمب و مواد منفجره نیز به همراه آوردند.<ref>خاطرات محمد باقر ویجویه ـ ص ۹۲</ref> اولین دسته از این داوطلبین، گرجی بودند که از تفلیس و از بیراهه خود را به تبریز رسانده بودند. در دوران جنگهای تبریز بیش از ۴۰۰ تن از مجاهدان قفقازی و انقلابیون استانهای مرکزی روسیه، خود را به تبریز رساندند.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۲</ref> | ||
==== تهاجم عینالدوله به تبریز ==== | ==== تهاجم عینالدوله به تبریز ==== | ||
عینالدوله که از مذاکره و وعده و وعید | عینالدوله که از مذاکره و وعده و وعید نتیجهیی نگرفت، در ۴شهریور ۱۲۸۷ (۲۷رجب) غافلگیرانه دست به حمله زد. از هر سوی شهر، گلولههای توپ باریدن گرفت. جنگ بدون وقفه تا ۲۱ مهر (۱۷رمضان) ادامه یافت. قوای دولتی، از این حملهها نتیجهای نگرفتند و پیروزیی برایشان حاصل نشد. همچنین انبوهی غنائم جنگی نصیب مجاهدان شد. ترکیب مهاجمان دولتی غیر از تفنگچیهای اسلامیه و سواران رحیمخان و شجاع نظام و دیگران؛ سواران بختیاری، کلهر، کاکاوند، خمسه، قزوین، اردبیل، سراب، طالش، طوایف شاهسون و سه هزار نفر سپاه ماکو را نیز شامل میشد. | ||
حضور ستارخان در هر سنگری، تاثیر قطعی در نتیجه نبرد داشت و پیروزی را تضمین میکرد. عین الدوله که از تنیجه نبرد ناامید شده بود، عقب نشینی کرد و درقزلجه میدان در ۴ فرسخی شهر اطراق کرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۵ تا ۶۹</ref> | حضور ستارخان در هر سنگری، تاثیر قطعی در نتیجه نبرد داشت و پیروزی را تضمین میکرد. عین الدوله که از تنیجه نبرد ناامید شده بود، عقب نشینی کرد و درقزلجه میدان در ۴ فرسخی شهر اطراق کرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۶۵ تا ۶۹</ref> | ||
==== | ==== نامهی ستارخان به عینالدوله ==== | ||
[[پرونده:عین الدوله.JPG|جایگزین=عینالدوله |بندانگشتی|250x250پیکسل|شاهزاده عینالدوله]] | [[پرونده:عین الدوله.JPG|جایگزین=عینالدوله |بندانگشتی|250x250پیکسل|شاهزاده عینالدوله]] | ||
در آخرین روزهای نبرد، ستارخان نامهای به عین الدوله میفرستد که متن آن بدین شرح است:<blockquote>«...بهتر است حضرت والا دست از این جنگ برداشته و با مردم آذربایجان از در مخاصمت برنیاید و دیگر آنکه این خادم ملت برحسب وظیفهی ملیت و ایرانی بودن، قدم به عرصهی مجاهدت گذاشتم، اگر خدای نخواسته، که نخواهد خواست، حضرت والا غالب شوند، برای من مایهی ننگ و ندامت نخواهد بود، زیرا جای تعجب نیست که حضرت والا با آنهمه قدرت و شوکت به ستار قرهداغی غلبه جویند. واگر انشاءالله بنده غالب شدم و البته خواهم شد، حضرت والا مادامالعمر مورد ملامت و تمسخر قرار خواهند گرفت و هرکس خواهد گفت که شاهزاده عینالدوله، با سی هزار قشون جرار از ستارقرهداغی شکست خورده است.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیز خیزی ص ۱۹۷</ref></blockquote> | در آخرین روزهای نبرد، ستارخان نامهای به عین الدوله میفرستد که متن آن بدین شرح است:<blockquote>«...بهتر است حضرت والا دست از این جنگ برداشته و با مردم آذربایجان از در مخاصمت برنیاید و دیگر آنکه این خادم ملت برحسب وظیفهی ملیت و ایرانی بودن، قدم به عرصهی مجاهدت گذاشتم، اگر خدای نخواسته، که نخواهد خواست، حضرت والا غالب شوند، برای من مایهی ننگ و ندامت نخواهد بود، زیرا جای تعجب نیست که حضرت والا با آنهمه قدرت و شوکت به ستار قرهداغی غلبه جویند. واگر انشاءالله بنده غالب شدم و البته خواهم شد، حضرت والا مادامالعمر مورد ملامت و تمسخر قرار خواهند گرفت و هرکس خواهد گفت که شاهزاده عینالدوله، با سی هزار قشون جرار از ستارقرهداغی شکست خورده است.»<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیز خیزی ص ۱۹۷</ref></blockquote> | ||
==== شکست و عقب نشینی عینالدوله ==== | ==== شکست و عقب نشینی عینالدوله ==== | ||
عینالدوله و سرکردگان قشون دولتی، ناگزیر از باغ صاحبدیوان عقب نشینی کرده | عینالدوله و سرکردگان قشون دولتی، ناگزیر از باغ صاحبدیوان عقب نشینی کرده و به باسمنج رفتند. | ||
رحیمخان و شجاع نظام، با اجازه [[محمد علی شاه]]، | رحیمخان و شجاع نظام، با اجازه [[محمد علی شاه]]، به ولایات خود میروند. سپهدار هم که با این شکست از عاقبت کار خود ترسیده بود، درکسوت هواداران مشروطه در آمده و خود را مشروطه خواه معرفی کرد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۷۰</ref> | ||
==== دوران سهماهه آرامش تبریز ==== | ==== دوران سهماهه آرامش تبریز ==== | ||
شهر تبریز به آرامش | شهر تبریز به آرامش رسید و مجاهدان، به پاکسازی شهر از دستههای اوباش پرداختند. دوره اول جنگهای تبریز بعد از ۴ ماه به پایان رسید. | ||
کنترل شهر به دست آزادیخواهان | کنترل شهر به دست آزادیخواهان افتاد و مجاهدان با سرعت به ترمیم خرابیها پرداختند. ادارات نظمیه، بلدیه و عدلیه به وجود آمد. | ||
انجمن ایالتی تبریز علاوه بر سرو سامان دادن به امور شهر، با توجه به تعطیلی [[مجلس شورای ملی]]، خود را جانشین مجلس کرد و ایالات دیگر نیز این تصمیم را | انجمن ایالتی تبریز علاوه بر سرو سامان دادن به امور شهر، با توجه به تعطیلی [[مجلس شورای ملی]]، خود را جانشین مجلس کرد و ایالات دیگر نیز این تصمیم را پذیرفتند. از آن پس انجمن ایالتی تبریز، هسته مرکزی فعالیتهای آزادیخواهانه ایران شد و وظایف مجلس شورای ملی در این مکان انجام گرفت. | ||
پیروزی قیام تبریز باعث زنده شدن جنبشهای آزادیخواهی در دیگر ایالات ایران شد که بعدها منجر به فتح تهران گردید. | پیروزی قیام تبریز باعث زنده شدن جنبشهای آزادیخواهی در دیگر ایالات ایران شد که بعدها منجر به فتح تهران گردید. | ||
تبریز در مدت تقریبا سه ماه، از اواخر مهر تا اواسط بهمن، خود را برای جنگ دیگری آماده کرد و | تبریز در مدت تقریبا سه ماه، از اواخر مهر تا اواسط بهمن، خود را برای جنگ دیگری آماده کرد و در عین حال قسمت مهمی از آذربایجان به اطاعت تبریز درآمد و شهرهای مرند و سلماس و مراغه و خوی به دست آزادیخواهان گشوده شد. به ویژه راه جلفا - تبریز از وجود افراد ضدمشروطه پاک شد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ صفحه ۷۲ و ۷۳</ref> | ||
=== دوره دوم جنگهای تبریز === | === دوره دوم جنگهای تبریز === | ||
[[پرونده:سنگر توپ محاهدان در تبریز.JPG|جایگزین=توپهای غنیمت گرفته شده توسط یاران ستارخان از نیروهای دولتی |بندانگشتی|سنگر توپ مجاهدان در حیاط ارک در نبردهای تبریز]] | [[پرونده:سنگر توپ محاهدان در تبریز.JPG|جایگزین=توپهای غنیمت گرفته شده توسط یاران ستارخان از نیروهای دولتی |بندانگشتی|سنگر توپ مجاهدان در حیاط ارک در نبردهای تبریز]] | ||
دومین مرحله جنگهای تبریز، از بهمن ۱۲۸۷ آغاز | دومین مرحله جنگهای تبریز، از بهمن ۱۲۸۷ آغاز شد و سه ماه ونیم ادامه یافت. نیروی دولتی با نیروی انقلابیون تبریز قابل مقایسه نبود. این نیرو با سپاهی مرکب از پیاده و سواره و قزاق و توپخانه و چند دستگاه مسلسل سنگین تجهیز شده بود. فرماندهی این نیرو با ارشدالدوله (سردارارشد) شوهر عمه محمدعلی شاه بود. تعداد قشون دولتی در این دور از نبردهای تبریز ۴۰ هزار نفر بود. نیروهای دولتی شهر را محاصره کردند و راه ورود آذوقه به شهر را بستند. مردم برای غلبه بر گرسنگی، ناچار به خوردن علف بیابان شده بودند. | ||
حضور ستارخان و نطقهای آتشین او، در هر صحنه از جنگ تعیین کننده | حضور ستارخان و نطقهای آتشین او، در هر صحنه از جنگ تعیین کننده بود. ستارخان بافریادهای «آنام قربان» به مجاهدان روحیه میدهد. یک نمونه از دلاوری ستارخان بدین شرح است: | ||
«در جنگ خطیب که در اوایل اسفند و به سرکردگی صمدخان شجاعالدوله از سرکردگان قوای دولتی رخ میدهد، قشون دولتی مجاهدان را پراکنده کرده و پیشروی میکنند. ستارخان که با دوربین اوضاع میدان را زیر نظر دارد، تا شکست مجاهدان را میبیند فریاد برمیآورد که: «اوشاقلاری قیردیلار» (بچهها | «در جنگ خطیب که در اوایل اسفند و به سرکردگی صمدخان شجاعالدوله از سرکردگان قوای دولتی رخ میدهد، قشون دولتی مجاهدان را پراکنده کرده و پیشروی میکنند. ستارخان که با دوربین اوضاع میدان را زیر نظر دارد، تا شکست مجاهدان را میبیند فریاد برمیآورد که: «اوشاقلاری قیردیلار» (بچهها را کشتار کردند). ستارخان بلافاصله سوار اسب شده و خود را تا نزدیکترین نقطه صفوف دشمن میرساند. در پشت دیواری سنگر میگیرد و یک تنه میجنگد. وقتی مجاهدان از حضور سردار خود درمیدان مطلع میشوند؛ برمیگردند و مقاومت کرده و شکست چند لحظه پیش را جبران میکنند. نیروی دولتی سراسیمه میشود و شکست میخورد و بنا به نوشته روزنامه مساوات بیش از یکصد تن از نیروی دولتی کشته میشوند.» | ||
تاکتیک ستارخان در جنگهای تبریز این بود که دشمن را به داخل شهر میکشانید و در پیج و خم کوچهها گیر میانداخت و به آنها ضربه میزد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۷۳ تا ۸۰</ref> | تاکتیک ستارخان در جنگهای تبریز این بود که دشمن را به داخل شهر میکشانید و در پیج و خم کوچهها گیر میانداخت و به آنها ضربه میزد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص۷۳ تا ۸۰</ref> | ||
در اثر پایداری ستارخان و مجاهدان تبریز هرج و مرج در صفوف دشمن پدیدار گشته و دستههایی | در اثر پایداری ستارخان و مجاهدان تبریز هرج و مرج در صفوف دشمن پدیدار گشته و دستههایی از آنان به شهر و دیار خور بازگشتند و عدهای هم به صفوف مجاهدان شهر پیوستند. با پایداری و مقاومت تبریز دیگر شهرهای ایران نیز علیه استبداد به پا خاستند.<ref>انقلاب مشروطیت ایران ـ ایوانف ص۵۸</ref> | ||
== وقایع بعد از نبردهای تبریز تا فتح تهران == | == وقایع بعد از نبردهای تبریز تا فتح تهران == | ||
در این میان، شعله آزادیخواهی از دیگر مناطق نیز | در این میان، شعله آزادیخواهی از دیگر مناطق نیز برخاست. رشت و اصفهان اولین شهرهایی بودند که هشت ماه پس از قیام تبریز به پا برخاستند. قشون آزادیبخش از رشت به سرکردگی سپهدار و از اصفهان به سرکردگی [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]]، در حرکت به سوی تهران تعلل کردند. به شکلی که نیروی مجاهدان تبریز تحلیل رفت و از طرفی قوای روس که وارد خاک ایران شدهاند و تبریز را محاصره کرده بودند، فرصت یافتند تبریز را اشغال کنند.<ref>دو مبازر جنبش مشروطه ـ ص ۱۰۰</ref> | ||
=== ورود نیروهای انگلیس و روسیه به ایران === | === ورود نیروهای انگلیس و روسیه به ایران === | ||
انگلستان قوای خود را از جنوب به بهانه حفظ امنیت وارد ایران کرد و روسها نیز با لشگری، به بهانه حفظ جان اتباع خود به سمت تبریز حرکت | انگلستان قوای خود را از جنوب به بهانه حفظ امنیت وارد ایران کرد و روسها نیز با لشگری، به بهانه حفظ جان اتباع خود به سمت تبریز حرکت کردند. پنج هزار سرباز روس از مرز گذشتند و پیشقراولان آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۲۸۸، به تبریز رسیدند. قوای دولتی از اطراف تبریز پراکنده میشوند. سران انجمن به این نتیجه میرسند که در مقابل لشگر روس مقاومت نکنند. قوای روس بر شهر مسلط میشوند و به تعقیب آزادیخواهان میپردازند.<ref>تاریخ مشروطیت ایران ـ ایوانف ـ ص۸۶</ref> | ||
=== [[فتح تهران]] === | === [[فتح تهران]] === | ||
[[پرونده:سپهدار و سردار اسعد بعد از فتح تهران.JPG|جایگزین=سپهدار و سردار اسعد بعد از فتح تهران|بندانگشتی|سپهدار و سردار اسعد بعد از فتح تهران]] | [[پرونده:سپهدار و سردار اسعد بعد از فتح تهران.JPG|جایگزین=سپهدار و سردار اسعد بعد از فتح تهران|بندانگشتی|سپهدار و سردار اسعد بعد از فتح تهران]] | ||
با اشغال تبریز، مجاهدان آنجا فرصت نمییابند در فتح تهران نقش مستقیم داشته باشند. سرانجام در ۲۵ | با اشغال تبریز، مجاهدان آنجا فرصت نمییابند در فتح تهران نقش مستقیم داشته باشند. سرانجام در ۲۵ تیر ۱۲۸۸، تهران به دست لشگریان سپهدار و سردار اسعد فتح شد. محمد علی میرزا از سلطنت خلع شده و از ایران میرود.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ـ ص ۱۰۴</ref> | ||
[[لیاخوف]]، فرمانده نیروی قزاق که مجلس را به توپ بست، به حضور [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]] و سپهدار میرسد و شمشیر بر زمین میگذارد. سردار اسعد دوباره شمشیر برکمر او میبندد و او دوباره فرمانده | [[لیاخوف]]، فرمانده نیروی قزاق که مجلس را به توپ بست، به حضور [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]] و سپهدار میرسد و شمشیر بر زمین میگذارد. سردار اسعد دوباره شمشیر برکمر او میبندد و او دوباره فرمانده قزاقها میشود و امنیت شهر به او سپرده میشود.<ref>تلاش آزادی ـ باستانی پاریزی ص ۱۷۲</ref> مناصب حکومتی نیز بین فاتحان تقسیم میشود. | ||
== تلاش برای دور کردن ستارخان از تبریز == | == تلاش برای دور کردن ستارخان از تبریز == | ||
بعد از اشغال تبریز به دست روسها، ستارخان و عدهای از سران آزادی علیرغم میل خود، در کنسولگری عثمانی پناهنده | بعد از اشغال تبریز به دست روسها، ستارخان و عدهای از سران آزادی علیرغم میل خود، در کنسولگری عثمانی پناهنده شدند و هنگامی که اوضاع کمی آرام شد، خارج شدند.<ref>قیام آذربایجان و ستارخان ـ امیرخیزی ص۳۷۰</ref> در این هنگام، مخبرالسلطنه از طرف حکومت جدید والی آذربایجان شد و به تبریز آمد. مخبرالسلطنه بعد از ورود به تبریز متوجه شد که وجود ستارخان مزاحم اوست. او در صدد دور کردن ستارخان از تبریز برآمد.<ref>دو مبارز جنبش مشروطه ص ۱۰۸</ref> | ||
=== ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل === | === ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل === |