کاربر:Abbas/صفحه تمرین پرسنل ارتش: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
'''همافر یعقوب چوداری خامنه (بابک)'''
'''همافر یعقوب چوداری خامنه (بابک)'''


یعقوب چوداری پس از اتمام دوره‌ی متوسطه و گذراندن دوره‌های آموزشی در ایران و آمریکا، در گردان الکترونیک پایگاه یکم شکاری مهرآباد مشغول به کار شد.وی قبل از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ۱۳۵۷]]، در تظاهرات و سخنرانی‌های مختلفی که  علیه رژیم شاه برگزار می‌شد، شرکت می‌نمود. پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] از طریق آشنایی با تعدادی از پرسنل هوادار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و نیز شرکت در سخنرانی‌ها و مراسم سازمان مجاهدین، با اهداف و آرمان‌های مجاهدین آشنا گردید و فعالیت‌های خود را در ارتباط با تیم‌های پرسنل هوادار سازمان در آن پایگاه آغاز کرد. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با وجود حساسیت رژیم جمهوری اسلامی روی او، توانست به‌ عنوان رابط میان پرسنل هوادار و مسئولش که مخفی بود، عمل کند و در انتقال خطوط به پرسنل فراری و نیز جذب کمک‌های مالی و تدارکاتی فعال بود. پس از انفجار مراکز جاسوسی رژیم ایران در پایگاه یکم، یعقوب چوداری دست‌گیر و به زندان جمشیدیه منتقل شد. او طی پیامی از داخل زندان به هم‌رزمانش گفته بود: « به بچه‌ها بگویید مقاومت کنند، از من نتوانستند کوچکترین اطلاعی به دست آورند.»
یعقوب چوداری پس از اتمام دوره‌ی متوسطه و گذراندن دوره‌های آموزشی در ایران و آمریکا، در گردان الکترونیک پایگاه یکم شکاری مهرآباد مشغول به کار شد. وی قبل از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ۱۳۵۷]]، در تظاهرات و سخنرانی‌های مختلفی که  علیه رژیم شاه برگزار می‌شد، شرکت می‌نمود. پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] از طریق آشنایی با تعدادی از پرسنل هوادار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و نیز شرکت در سخنرانی‌ها و مراسم سازمان مجاهدین، با اهداف و آرمان‌های مجاهدین آشنا گردید و فعالیت‌های خود را در ارتباط با تیم‌های پرسنل هوادار سازمان در آن پایگاه آغاز کرد. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با وجود حساسیت رژیم جمهوری اسلامی روی او، توانست به‌ عنوان رابط میان پرسنل هوادار و مسئولش که مخفی بود، عمل کند و در انتقال خطوط به پرسنل فراری و نیز جذب کمک‌های مالی و تدارکاتی فعالیت کند. پس از انفجار مراکز جاسوسی رژیم ایران در پایگاه یکم، یعقوب چوداری دست‌گیر و به زندان جمشیدیه منتقل شد.


سرانجام در روز ۶ مرداد ۱۳۶۲، مأموران جمهوری اسلامی، یعقوب چوداری و ۶ تن دیگر از یاران مجاهدش را اعدام کردند.
یعقوب چوداری خامنه طی پیامی از داخل زندان گفته بود: «به بچه‌ها بگویید مقاومت کنند، از من نتوانستند کوچکترین اطلاعی به دست آورند.»
 
سرانجام در روز ۶ مرداد ۱۳۶۲، مأموران جمهوری اسلامی، یعقوب چوداری و ۶ تن دیگر از مجاهدین را اعدام کردند.


در قسمتی از آخرین نامه‌ی یعقوب چوداری خامنه به خانواده‌اش در آستانه‌ی اعدام آمده است:
در قسمتی از آخرین نامه‌ی یعقوب چوداری خامنه به خانواده‌اش در آستانه‌ی اعدام آمده است:
خط ۱۴۲: خط ۱۴۴:
'''ستوان دوم محمد حسین معیری(کاوه)'''
'''ستوان دوم محمد حسین معیری(کاوه)'''


ستوان دوم محمدحسین معیری از سال ۱۳۵۹، در پلیس راه سنندج ــ کرمانشاه مشغول به‌کار بود. در آن‌جا علی‌رغم جوّ شدید خفقان و سرکوب، او هیچ‌گاه خود را تسلیم فرماندهان سرسپرده رژیم جمهوری اسلامی نکرد و در جمع هم‌کارانش به افشای سیاست‌های ارتجاعی رژیم حاکم پرداخت و با تعدادی از هم‌کاران خود، جمع کوچکی از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] را تشکیل داد.
ستوان دوم محمدحسین معیری از سال ۱۳۵۹، در پلیس راه سنندج ــ کرمانشاه مشغول به‌کار بود. در آن‌جا علی‌رغم جوّ خفقان و سرکوب، وی در جمع هم‌کارانش به افشای سیاست‌های ارتجاعی رژیم حاکم پرداخت و با تعدادی از هم‌کاران خود، جمع کوچکی از هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] را تشکیل داد.


او فعالانه به روستائیانی که در محاصره اقتصادی بودند و پاسداران مانع از رسیدن سوخت و خواربار به آنها می‌شدند؛ کمک می‌کرد و در این رابطه چندین بار با مأموران خمینی درگیری پیدا کردم. در همین رابطه او از احترام و محبوبیت خاصی در نزد روستائیان برخوردار بود. پس از آغاز نبرد مسلحانه، حسین معیری با تقبل مخاطرات بسیار توانست مقداری سلاح و مهمات از محل خدمتش خارج ساخته و به برادران مجاهدش برساند. سرانجام خود نیز در مهرماه ۱۳۶۰، با اجرای یک طرح دقیق با مصادره‌ی ۲ قبضه سلاح ژ­­۳ و یک قبضه کلت و ۱۶۰ هزار تومان یول، محل خدمتش را ترک کرده و به صفوف پیشمرگان مجاهد خلق پیوست. پس از آن محمد حسین معیری در چند رشته عملیات موفقیت‌آمیز علیه مأموران خمینی شرکت کرد. وی سرانجام در عملیات «دوشان» در روز ۲۴ فروردین ۱۳۶۱، پس از مقاومتی که منجر به هلاکت تعدادی از مأموران دشمن شد، در کنار برادرش، پیشمرگه‌ی مجاهد خلق کاظم معیری کشته شد. او در دفترش نوشته بود:
محمد حسین معیری به روستائیانی که در محاصره اقتصادی بودند که پاسداران مانع از رسیدن سوخت و خواربار به آنها شده بودند؛ کمک کرده بود. در این رابطه چندین بار با مأموران رژیم ایران درگیر شده بود. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، حسین معیری توانست مقداری سلاح و مهمات از محل خدمتش خارج ساخته و به اعضای مجاهدین برساند. وی در مهرماه ۱۳۶۰، با اجرای یک طرح با مصادره‌ی ۲ قبضه سلاح ژ­­۳ و یک قبضه کلت و ۱۶۰ هزار تومان یول، محل خدمتش را ترک کرده و به پیشمرگان مجاهد خلق پیوست. پس از آن محمد حسین معیری در چند رشته عملیات علیه مأموران خمینی شرکت کرد. محمد حسین معیری سرانجام در عملیات «دوشان» در روز ۲۴ فروردین ۱۳۶۱، پس از مقاومتی که منجر به کشته شدن تعدادی از مأموران رژیم ایران شد، در کنار برادرش، کاظم معیری کشته شد. او در دفترش نوشته بود:


در قطعه شعری از ستوان دوم معیری آمده است:
در قطعه شعری از ستوان دوم معیری آمده است:
خط ۱۵۰: خط ۱۵۲:
'''سرباز حمید تن‌قطار(حیدر) چریک جنگل'''
'''سرباز حمید تن‌قطار(حیدر) چریک جنگل'''


حمید تن‌قطار در اواخر سال ۱۳۵۸، هنگامی‌که دوران سربازی خود را در تهران می‌گذرانید، رابط دیگر سربازان افراد محل خدمتش با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] بود. او همراه هم‌رزمان خود فعالانه در پخش و توزیع اعلامیه‌ها و نشریات سازمان و تبلیغ مواضع سازمان فعالیت می‌کرد. در اوایل سال ۱۳۶۰، با افزایش دست‌گیری هواداران سازمان مجاهدین، حمید اجباراً محل خدمتش را ترک کرد و به شهر زادگاهش لاهیجان بازگشت و در آن‌جا به فعالیت مشغول شد. او با انجام مسئولیت‌هایش، فرماندهی تیم‌های میلیشیای دانش‌آموزان لاهیجان بر عهده‌ گرفت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به‌دلیل شناخته‌شدگی، حمید به لنگرود منتقل شد و به‌عنوان مسئول نظامی این شهر درآمد؛ اما در مردادماه در یک پایگاه دست‌گیر و به سپاه لاهیجان منتقل شد. حمید تن‌قطار پس از ماه‌ها مقاومت در برابر شکنجه‌های شکنجه‌گران، در دی‌ماه همان سال به‌همراه یکی از هم‌رزمانش با اجرای یک طرح موفق‌آمیز از زندان سپاه گریخت و پس از یک ماه توانست مجدداً با یاران مجاهد خود ارتباط برقرار نموده و به هم‌رزمانش در جنگل بپیوندد. حمید تن‌قطار در جنگل در عملیات متعددی شرکت داشت و به‌دلیل توانائی‌های بسیاری که از خود نشان داد، به‌عنوان یکی از فرماندهان تیم‌های عملیاتی انتخاب شد. سرانجام در ۱۵ خرداد۱۳۶۱، حمید تن‌قطار طی یک درگیری در جنگ‌های رامسر زخمی شد. یک روز بعد هنگامی که قصد داشت خود را به شهر برساند، دست‌گیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. وی سرانجام در روز ۲۲ خرداد ۱۳۶۱، در محل دادسرای رامسر تیرباران شد.
حمید تن‌قطار در اواخر سال ۱۳۵۸، هنگامی‌که دوران سربازی خود را در تهران می‌گذرانید، رابط سربازان افراد محل خدمتش با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] بود. او همراه سایر مجاهدین در پخش و توزیع اعلامیه‌ها و نشریات سازمان و تبلیغ مواضع سازمان فعالیت می‌کرد. در اوایل سال ۱۳۶۰، با افزایش دست‌گیری هواداران سازمان مجاهدین، حمید محل خدمتش را ترک کرد و به شهر زادگاهش لاهیجان بازگشت و در آن‌جا به فعالیت مشغول شد. وی در لاهیجان فرماندهی تیم‌های میلیشیای دانش‌آموزان را به عهده‌ گرفت. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به‌دلیل شناخته‌شدگی، حمید به لنگرود منتقل و مسئول نظامی این شهر شد. حمید تن‌قطار در مردادماه در یک پایگاه دست‌گیر و به سپاه لاهیجان منتقل شد. وی در سپاه لاهیجان چندماه متحمل شکنجه شد. سرانجام در دی‌ماه همان سال به‌همراه یکی از اعضای مجاهدین، از زندان سپاه فرار کرد و پس از یک ماه توانست مجدداً با مجاهدین خلق ارتباط برقرار کند. حمید تن‌قطار در جنگل در عملیات متعددی شرکت داشت. وی یکی از فرماندهان تیم‌های عملیاتی بود. سرانجام در ۱۵ خرداد۱۳۶۱، حمید تن‌قطار طی یک درگیری در جنگ‌های رامسر زخمی شد. یک روز بعد هنگامی که قصد داشت خود را به شهر برساند، دست‌گیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. وی سرانجام در روز ۲۲ خرداد ۱۳۶۱، در محل دادسرای رامسر تیرباران شد.


== اسامی  ۱۲۵ تن از جانباختگان پرسنل ارتش هوادار مجاهدین  ==
== اسامی  ۱۲۵ تن از جانباختگان پرسنل ارتش هوادار مجاهدین  ==
۱٬۶۵۱

ویرایش