کاربر:Khosro/صفحه تمرین عطار نیشابوری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، اصلاح نویسه‌های عربی)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۵: خط ۴۵:
|امضا                    =
|امضا                    =
}}
}}
عطار نیشابوری، با نام اصلی، فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، زاده‌ی ۵۴۰ هجری قمری – کدکن نیشابور، عارف و شاعر شهیر ایرانی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است. او پس از این‌که انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ‌الشیوخ عارف رکن‌الدین رفت؛ و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد. عطار نیشابوری سفرهای زیادی کرد؛ و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد. در یکی از این سفرها به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. از عطار  نیشابوری آثاری به‌جا مانده است که شامل دیوان اشعار و مثنویات است. معروف‌ترین مثنویات وی منطق‌الطیر است. تذکرةالاولیاء معروف‌ترین کتاب نثر عطار نیشابوری است. وی در سال ۶۱۸ هجری قمری، به‌هنگام حمله‌ی مغولان در شادیاخ نیشابور، به قتل رسید. از تاریخ تولد و مرگ او روایت‌های مختلفی نقل شده است.
'''عطار نیشابوری''' ، با نام اصلی، فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، زاده‌ی ۵۴۰ هجری قمری – کدکن نیشابور، عارف و شاعر شهیر ایرانی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است. او پس از این‌که انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ‌الشیوخ عارف رکن‌الدین رفت؛ و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد. عطار نیشابوری سفرهای زیادی کرد؛ و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد. در یکی از این سفرها به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. از عطار  نیشابوری آثاری به‌جا مانده است که شامل دیوان اشعار و مثنویات است. معروف‌ترین مثنویات وی منطق‌الطیر است. تذکرةالاولیاء معروف‌ترین کتاب نثر عطار نیشابوری است. وی در سال ۶۱۸ هجری قمری، به‌هنگام حمله‌ی مغولان در شادیاخ نیشابور، به قتل رسید. از تاریخ تولد و مرگ او روایت‌های مختلفی نقل شده است.


== انقلاب روحی ==
== انقلاب روحی ==
عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ و در این مورد روایت‌های  مختلفی بیان شده که معروف‌ترین آن به نقل از عبدالرحن جامی، این است که روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به کار بود که درویشی به آن‌جا رسید و چند بار گفت چیزی برای خدا بدهید؛ و از عطار کمک خواست؛ ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چه‌گونه می‌خواهی از دنیا بروی؟. عطار گفت: همان‌گونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟. عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار نیشابوری پس از دیدن حال درویش، دست از کسب و کار کشید.<ref name=":0">[https://www.parvaresheafkar.com/biography/attar-poet/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت پرورش افکار]</ref>  
عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ و در این مورد روایت‌های  مختلفی بیان شده که معروف‌ترین آن به نقل از عبدالرحن جامی، این است که روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به کار بود که درویشی به آن‌جا رسید و چند بار گفت چیزی برای خدا بدهید؛ و از عطار کمک خواست؛ ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چه‌گونه می‌خواهی از دنیا بروی؟. عطار گفت: همان‌گونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می‌توانی بمیری؟. عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار نیشابوری پس از دیدن حال درویش، دست از کسب و کار کشید.<ref name=":0">[https://www.parvaresheafkar.com/biography/attar-poet/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت پرورش افکار]</ref>  


برخی می‌گویند که این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آن‌که عطار نیشابوری از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده و دوست‌دار آن‌ها بوده است؛ و این مطلب را می‌توان از مقدمه تذکره الاولیاء نتیجه گرفت. دوم این‌که عطار  مصیبت نامه و الهی‌نامه را در داروخانه به نظم کشیده است؛ هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:
برخی می‌گویند که این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آن‌که عطار نیشابوری از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده و دوست‌دار آن‌ها بوده است؛ و این مطلب را می‌توان از مقدمه تذکرةالاولیاء نتیجه گرفت. دوم این‌که عطار  مصیبت‌نامه و الهی‌نامه را در داروخانه به نظم کشیده است؛ هم‌چنان‌که خودش می‌گوید:


مصیبت نامه کاندوه جهان است          الهی نامه کاسرار عیان است
مصیبت نامه که‌اندوه جهان است          الهی‌نامه که‌اسرار عیان است


به داروخانه کردم هر دو آغاز              چه گویم زود رُستم ز این و آن باز  
به داروخانه کردم هر دو آغاز              چه گویم زود رَستم ز این و آن باز  


این دو منظومه، یعنی الهی‌نامه و مصیبت‌نامه به اسرار معرفت و رموز طریقت آمیخته است؛ و قطعاً عطار نیشابوری به هنگام سرودن آن‌ها رسوخی در تصوف داشته و گام‌ها در سیر و سلوک عرفانی برداشته است.<ref name=":1">[https://www.balagh.ir/content/6306 نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه‌ی عطار نیشابوری - سایت بلاغ]</ref>  
این دو منظومه، یعنی الهی‌نامه و مصیبت‌نامه به اسرار معرفت و رموز طریقت آمیخته است؛ و قطعاً عطار نیشابوری به هنگام سرودن آن‌ها رسوخی در تصوف داشته و گام‌ها در سیر و سلوک عرفانی برداشته است.<ref name=":1">[https://www.balagh.ir/content/6306 نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه‌ی عطار نیشابوری - سایت بلاغ]</ref>  
خط ۶۰: خط ۶۰:
اما می‌توان گفت که این اتفاق در عطار تأثیر عمیقی داشته است.  
اما می‌توان گفت که این اتفاق در عطار تأثیر عمیقی داشته است.  


پس از این واقعه، عطار نیشابوری به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف مشهوری بود. عطار نیشابوری به دست رکن‌الدین اکاف توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد؛ و چند سالی در خدمت این عارف بود. عطار نیشابوری سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید.<ref name=":0" />  
پس از این واقعه، عطار نیشابوری به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن‌الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف مشهوری بود. عطار نیشابوری به دست رکن‌الدین اکاف توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد؛ و چند سالی در خدمت این عارف بود. عطار نیشابوری سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید.<ref name=":0" />  


== آثار عطار نیشابوری ==
== آثار عطار نیشابوری ==
در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شده‌است. به‌طوری‌که عده‌ای آثار او را به تعداد سوره‌های قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشته‌اند. اما آثار مسلم عطار نیشابوری طبق پژوهش‌های محمدرضا شفیعی‌کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب شامل این کتاب‌ها است: اسرارنامه، الهی نامه، منطق‌الطیر، مصیبت‌نامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء، دیوان اشعار.
در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شده‌است. به‌طوری‌که عده‌ای آثار او را به تعداد سوره‌های قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشته‌اند. اما آثار مسلم عطار نیشابوری طبق پژوهش‌های محمدرضا شفیعی‌کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب شامل این کتاب‌ها است: اسرارنامه، الهی نامه، منطق‌الطیر، مصیبت‌نامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء، دیوان اشعار.


عده‌ای از پژوهش‌گران معتقدند که کتاب‌های بی‌سرنامه، خسرونامه، بلبل‌نامه، پسرنامه، حیدری‌نامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاج نامه، سیاه‌نامه، اشترنامه، لسان‌الغیب، مظهرالذات، معراج‌نامه، مفتاح الفتوح، نزهت‌نامه، وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه، به غلط به عطار نیشابوری منصوب شده‌اند. پس از حمله‌ی مغول آثار عطار نیشابوری سوزانده شد و آثاری که از او در دست است، تنها آثاری است که قبل از حمله‌ی مغول، به سایر شهرها برده شده‌بودند.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/atare-neyshabouri/ تحقیق در مورد زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت دانش‌چی]</ref>  
عده‌ای از پژوهش‌گران معتقدند که کتاب‌های بی‌سرنامه، خسرونامه، بلبل‌نامه، پسرنامه، حیدری‌نامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاج نامه، سیاه‌نامه، اشترنامه، لسان‌الغیب، مظهرالذات، معراج‌نامه، مفتاح‌الفتوح، نزهت‌نامه، وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه، به غلط به عطار نیشابوری منصوب شده‌اند. پس از حمله‌ی مغول آثار عطار نیشابوری سوزانده شد و آثاری که از او در دست است، تنها آثاری است که قبل از حمله‌ی مغول، به سایر شهرها برده شده‌بودند.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/atare-neyshabouri/ تحقیق در مورد زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت دانش‌چی]</ref>  
[[پرونده:اسرارنامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|اسرارنامه]]
[[پرونده:اسرارنامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|اسرارنامه]]
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبت‌نامه به برخی از آثار خود اشاره می‌کند:
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبت‌نامه به برخی از آثار خود اشاره می‌کند:
خط ۸۲: خط ۸۲:


=== اسرارنامه ===
=== اسرارنامه ===
اسرارنامه یکی از مثنوی‌های مسلم عطار نیشابوری و احتمالاً از جمله نخستین آثار وی بوده است. این اثر مشتمل است بر ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله. سه مقاله نخستین آن به ترتیب درباره‌ی توحید و نعت رسول اکرم و فضائل خلفای راشدین است. از مقاله چهارم به بعد درباره‌ی موضوعات گوناگون تصوف است. مقاله پنجم درباره‌ی اهمیت عشق و برتری آن از خرد با این ابیات معروف آغاز شده است:
اسرارنامه یکی از مثنوی‌های مسلم عطار نیشابوری و احتمالاً از جمله نخستین آثار وی بوده است. این اثر مشتمل است بر ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله. سه مقاله نخستین آن به ترتیب درباره‌ی توحید و نعت رسول اکرم (ص) و فضائل خلفای راشدین است. از مقاله چهارم به بعد درباره‌ی موضوعات گوناگون تصوف است. مقاله پنجم درباره‌ی اهمیت عشق و برتری آن از خرد با این ابیات معروف آغاز شده است:
[[پرونده:الهی‌نامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|الهی‌نامه]]
[[پرونده:الهی‌نامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|الهی‌نامه]]
دلا یک دم رها کن آب و گل را   صلای عشق در ده اهل دل را   
دلا یک دم رها کن آب و گل را       صلای عشق در ده اهل دل را   


ز نور عشق شمع جان برافروز      زبور عشق از جانان درآموز<ref name=":2" />
ز نور عشق شمع جان برافروز      زبور عشق از جانان درآموز<ref name=":2" />


=== الهی نامه ===
=== الهی نامه ===
الهی‌نامه سرشار از داستان‌های دل‌کش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوق‌العاده گنجانده شده‌اند. این کتاب مانند کتاب‌های دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می‌شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر می‌کند. «سایت دانش‌چی»
الهی‌نامه سرشار از داستان‌های دل‌کش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوق‌العاده گنجانده شده‌اند. این کتاب مانند کتاب‌های دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می‌شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر می‌کند.<ref name=":2" />


این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصه‌های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمده‌اند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می‌فهمند تفاوت دارد.<ref name=":4">[https://majaletime.com/2018/07/05/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت مجله تایم]</ref>  
این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصه‌های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمده‌اند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می‌فهمند تفاوت دارد.<ref name=":4">[https://majaletime.com/2018/07/05/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت مجله تایم]</ref>  


=== منطق الطیر ===
=== منطق الطیر ===
مقامات الطیور که با نام منطق الطیر خوانده می‌شود شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ. داستان شیخ صنعان طولانی‌ترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دل‌دادگی پیری زاهد به نام شیخ صنعان به دختری ترسا را بیان می‌نماید.<ref name=":2" />  
مقامات‌الطیور که با نام منطق الطیر خوانده می‌شود، شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ. داستان شیخ صنعان طولانی‌ترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دل‌دادگی پیری زاهد به نام شیخ صنعان به دختری ترسا را بیان می‌نماید.<ref name=":2" />  
[[پرونده:منطق-الطیر.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|منطق‌الطیر]]
[[پرونده:منطق-الطیر.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|منطق‌الطیر]]
مثنوی منطق‌الطیر، که حدود ۴۶۰۰ بیت دارد مهم‌ترین و برجسته‌ترین مثنوی عطار نیشابوری و یکی از مشهورترین مثنوی‌های تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع می توان آن را حماسه‌ای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ  که پادشاه آن‌هاست به راهنمایی هدهد به راه می‌افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می‌گذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می‌مانند و یا به بهانه‌هایی پس می‌کشند تا این که، پس از عبور از این مراحل هفت‌گانه که بی شباهت به هفت خان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سی‌مرغ باقی می‌مانند و چون به خود می‌نگرند در می‌یابند که آنچه بیرون از خود می‌جسته اند، سیمرغ اینک در وجود خود آن‌هاست. منظور عطار نیشابوری از مرغان، سالکان راه و از سی‌مرغ مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت‌گانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می‌کنند.<ref name=":4" />  
مثنوی منطق‌الطیر، که حدود ۴۶۰۰ بیت دارد مهم‌ترین و برجسته‌ترین مثنوی عطار نیشابوری و یکی از مشهورترین مثنوی‌های تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع می‌توان آن را حماسه‌ای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ  که پادشاه آن‌هاست به راهنمایی هدهد به راه می‌افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می‌گذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می‌مانند و یا به بهانه‌هایی پس می‌کشند؛ تا این که، پس از عبور از این مراحل هفت‌گانه که بی‌شباهت به هفت خان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سی‌مرغ باقی می‌مانند و چون به خود می‌نگرند در می‌یابند که آن‌چه بیرون از خود می‌جسته‌اند، سیمرغ اینک در وجود خود آن‌هاست. منظور عطار نیشابوری از مرغان، سالکان راه و از سی‌مرغ مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت‌گانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می‌کنند.<ref name=":4" />  


این منظومه‌ی عالی و کم‌نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در به‌کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات و مهارت وی در استنتاج از بحث‌ها و لطف و شوق و ذوق مبهوت کننده‌ی او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت می‌افکند و بدین نکته اقرار می‌دهد که پرگویی عطار نیشابوری که معاصران او می‌گفته‌اند، از مقوله‌ی گفتار مکثاران (زیاده گویان) دیگر نیست که بی‌هوده گویند. این شاعر چیره‌دست توانا و این عارف و اصل دانا، حقایق فراوان را به سرعت درک می‌کرد و با زبانی که در روانی و گشادگی از عالم بالا تاییدات بی‌منتهی داشت، به نظم در می‌آورد. شاعری کردن دراین موارد برای او به منزله‌ی سخن گفتن مردی بود که به فصاحت و بلاغت خوی گرفته باشد و هر چه گوید فصیح و بلیغ باشد. وجود چنین منظومه‌ی عالی و کم‌نظیری است که ما را از قبول منظومه‌ی سست و بی‌مایه‌ای مانند مظهرالعجائب و لسان‌الغیب که منسوب به عطار است باز می‌دارد. غالب منظومه‌های عطار و همچنین دیوان قصائد او در ایران و هند به طبع رسیده و بعضی از آن‌ها مکرر چاپ شده است.<ref name=":3" />
این منظومه‌ی عالی و کم‌نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در به‌کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات و مهارت وی در استنتاج از بحث‌ها و لطف و شوق و ذوق مبهوت کننده‌ی او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت می‌افکند و بدین نکته اقرار می‌دهد که پرگویی عطار نیشابوری که معاصران او می‌گفته‌اند، از مقوله‌ی گفتار مکثاران (زیاده گویان) دیگر نیست که بی‌هوده گویند. این شاعر چیره‌دست توانا و این عارف و اصل دانا، حقایق فراوان را به سرعت درک می‌کرد و با زبانی که در روانی و گشادگی از عالم بالا تأییدات بی‌منتهی داشت، به نظم در می‌آورد. شاعری کردن دراین موارد برای او به منزله‌ی سخن گفتن مردی بود که به فصاحت و بلاغت خوی گرفته باشد و هر چه گوید فصیح و بلیغ باشد. وجود چنین منظومه‌ی عالی و کم‌نظیری است که ما را از قبول منظومه‌ی سست و بی‌مایه‌ای مانند مظهرالعجائب و لسان‌الغیب که منسوب به عطار است باز می‌دارد. غالب منظومه‌های عطار و همچنین دیوان قصائد او در ایران و هند به طبع رسیده و بعضی از آن‌ها مکرر چاپ شده است.<ref name=":3" />


در تلقی رمزباورانه‌ی عطار نشابوری، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق الطیر در کسوت پرنده‌ای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرندگان، تشخص نمادین می‌یابد. به بیان دیگر امر مطلق خود را به‌صورت خدا- شاه عیان می‌کند؛ و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشه‌ی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشه‌ی ایرانشهری بوده است. به باور عطار نیشابوری جریان پدیداری خلقت، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. چنان‌که پیشینیان می‌پنداشتند، «چین» دورترین نقطه‌ی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الهی است. بر این اساس تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین علاوه بر این مفهوم جغرافیایی، تداعی کننده‌ی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را می‌توان در این بیت زیبای حافظ دید:
در تلقی رمزباورانه‌ی عطار نشابوری، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق‌الطیر در کسوت پرنده‌ای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرندگان، تشخص نمادین می‌یابد. به بیان دیگر امر مطلق خود را به‌صورت خدا- شاه عیان می‌کند؛ و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشه‌ی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشه‌ی ایرانشهری بوده است. به باور عطار نیشابوری جریان پدیداری خلقت، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. چنان‌که پیشینیان می‌پنداشتند، چین دورترین نقطه‌ی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الهی است. بر این اساس تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین علاوه بر این مفهوم جغرافیایی، تداعی کننده‌ی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را می‌توان در این بیت زیبای حافظ دید:


تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او        زین سفر دراز خود عزم سفر نمی‌کند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او        زین سفر دراز خود عزم سفر نمی‌کند
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
و در جای دیگر می‌گوید:
و در جای دیگر می‌گوید:


روی او چون پرتو افکند اینت روز           زلف او چون سایه انداخت اینت شب
روی او چون پرتو افکند اینت روز         زلف او چون سایه انداخت اینت شب


ویژگی اصلی تجلی جمالی، لطف و قُرب است؛ و ویژگی تجلی جلالی، قهر و بُعد است. لطف و قُرب در نور و وحدت ظاهر می‌شود، قهر و بُعد در کفر و کثرت و ماده؛ و اما مفهوم رمزی پَر و همانندی آن با فَر نیز جالب توجه است. منظور از پَر یا همان فَر، همان فروغ یا نور ایزدی است. هم‌چنین می‌توان پَر را نمادی از نرینه‌گی و چین را نمادی از مادینه‌گی تلقی کرد؛ و پَر انداختن سیمرغ در میان چین را رمزی از تناسل کیهانی تعبیر کرد. قرار گرفتن پَر در چین و افزوده شدن پَر به چین، واژه‌ی پرچین را نیز تداعی می‌کند، که می‌تواند رمزی از حائل نور ظلمت باشد. توجه به معنا و مفهوم رمزی و روان‌شناختی نیم شب نیز در این‌جا قابل ملاحظه است. نیم شب، به تعبیر عطار و دوش، به تعبیر حافظ، معنایی رمزی و فرا زمانی دارد. شب، نمادی از عدم تعین و بالقوگی محض است.  
ویژگی اصلی تجلی جمالی، لطف و قُرب است؛ و ویژگی تجلی جلالی، قهر و بُعد است. لطف و قُرب در نور و وحدت ظاهر می‌شود، قهر و بُعد در کفر و کثرت و ماده؛ و اما مفهوم رمزی پَر و همانندی آن با فَر نیز جالب توجه است. منظور از پَر یا همان فَر، همان فروغ یا نور ایزدی است. هم‌چنین می‌توان پَر را نمادی از نرینه‌گی و چین را نمادی از مادینه‌گی تلقی کرد؛ و پَر انداختن سیمرغ در میان چین را رمزی از تناسل کیهانی تعبیر کرد. قرار گرفتن پَر در چین و افزوده شدن پَر به چین، واژه‌ی پرچین را نیز تداعی می‌کند، که می‌تواند رمزی از حائل نور ظلمت باشد. توجه به معنا و مفهوم رمزی و روان‌شناختی نیم‌شب نیز در این‌جا قابل ملاحظه است. نیم‌شب، به تعبیر عطار و دوش، به تعبیر حافظ، معنایی رمزی و فرا زمانی دارد. شب، نمادی از عدم تعین و بالقوگی محض است.  
[[پرونده:مصیبت‌نامه.JPG|جایگزین=مصیبت‌نامه|بندانگشتی|235x235پیکسل|مصیبت‌نامه]]
[[پرونده:مصیبت‌نامه.JPG|جایگزین=مصیبت‌نامه|بندانگشتی|235x235پیکسل|مصیبت‌نامه]]
شب رمزی از جهان در غیبت خداست، و  بدون خدا، در نظر عارف، جهان یک‌سر، غوطه‌ور در عدم و نیستی است. در عین حال شب، فضایی بی‌کران نیست. این نیستی محدود و محصور در زمین است که در نیم شب قرار دارد. بنابر این فرود سیمرغ رمزی در چین و افتادن پَری از آن، به معنای نزول یا همان قوس نزولی، از مرتبه‌ی احدیت به واحدیت و تجلی اسماء جلالی خداست.<ref name=":5">[http://persian-man.ir/senior/poets/%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت مردان پارس]</ref>  
شب رمزی از جهان در غیبت خداست، و  بدون خدا، در نظر عارف، جهان یک‌سر، غوطه‌ور در عدم و نیستی است. در عین حال شب، فضایی بی‌کران نیست. این نیستی محدود و محصور در زمین است که در نیم‌شب قرار دارد. بنابر این فرود سیمرغ رمزی در چین و افتادن پَری از آن، به معنای نزول یا همان قوس نزولی، از مرتبه‌ی احدیت به واحدیت و تجلی اسماء جلالی خداست.<ref name=":5">[http://persian-man.ir/senior/poets/%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگی‌نامه عطار نیشابوری - سایت مردان پارس]</ref>  


=== مصیبت‌نامه ===
=== مصیبت‌نامه ===
مصیبت‌نامه در بیان مصیبت‌ها و گرفتاری‌های روحانی سالک و مشتمل است بر حکایات جذاب و خواندنی. این اثر پس از منطق‌الطیر مهم‌ترین منظومه‌ی عطار نیشابوری است. «سایت دانش‌چی»
مصیبت‌نامه در بیان مصیبت‌ها و گرفتاری‌های روحانی سالک و مشتمل است بر حکایات جذاب و خواندنی. این اثر پس از منطق‌الطیر مهم‌ترین منظومه‌ی عطار نیشابوری است.<ref name=":2" />


در این منظومه عطار نیشابوری، خواننده را توجه می‌دهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیاء پی ببرد.<ref name=":4" />
در این منظومه عطار نیشابوری، خواننده را توجه می‌دهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیاء پی ببرد.<ref name=":4" />
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:


=== مختارنامه ===
=== مختارنامه ===
مختارنامه شامل مجموعه رباعیات که دارای پنجاه باب در موضوعات مختلف است. «سایت دانش‌چی»
مختارنامه شامل مجموعه رباعیات که دارای پنجاه باب در موضوعات مختلف است.<ref name=":2" />


رباعیات عطار نیشابوری گاهی با رباعیات خیام، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آن‌ها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعه ترانه های وی به ثبت برسانند. همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانه‌های این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است.<ref name=":4" />
رباعیات عطار نیشابوری گاهی با رباعیات خیام، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آن‌ها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعه ترانه‌های وی به ثبت برسانند. همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانه‌های این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است.<ref name=":4" />


=== تذکرةالاولیا ===
=== تذکرةالاولیا ===
[[پرونده:تذکره‌ی اصلی 2.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|تذکرةالاولیاء]]
[[پرونده:تذکره‌ی اصلی 2.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|تذکرةالاولیاء]]
عطار نیشابوری از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دل‌بستگی زیادی داشته است. همین علاقه سبب شده است که او شرح حال، سرگذشت و حکایات مربوط به ۹۶ تن از اولیاء و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة الاولیا گردآوری کند. بیش از او در کتاب کشف‌المحجوب هجویری و طبقات‌الصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری صورت گرفته است. اگر چه این دو کتاب به علت قدیمی‌تر بودن اهمیت دارند اما تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است.<ref name=":4" />  
عطار نیشابوری از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دل‌بستگی زیادی داشته است. همین علاقه سبب شده است که او شرح حال، سرگذشت و حکایات مربوط به ۹۶ تن از اولیاء و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة‌الاولیا گردآوری کند. بیش از او در کتاب کشف‌المحجوب هجویری و طبقات‌الصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری صورت گرفته است. اگرچه این دو کتاب به علت قدیمی‌تر بودن اهمیت دارند اما تذکرةالاولیای عطار نیشابوری، نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است.<ref name=":4" />  


عطار در این کتاب، مقامات و گفتارهای آن بزرگان را، با روایت و حکایتی بسیار شیرین، درج کرده است.
عطار در این کتاب، مقامات و گفتارهای آن بزرگان را، با روایت و حکایتی بسیار شیرین، درج کرده است.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:


==== گزیده‌ای از کتاب تذکرةالاولیا ====
==== گزیده‌ای از کتاب تذکرةالاولیا ====
عطار نیشابوری در تذکرة الاولیاء ضمن شرح احوال حلاج، آخرین روزها و ساعات پیش از به‌دار آویخته شدن منصور حلاج را شرح داده است:
عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء ضمن شرح احوال حلاج، آخرین روزها و ساعات پیش از به‌دار آویخته شدن منصور حلاج را شرح داده است:


نقل است که درزندان، حلاج  را سیصد چوب بزدند. هرچند می‌زدند آوازی فصیح می‌آمد که، مترس ای ابن منصور!. پس دیگر بار حلاج را بردند  تا بکشند. درویشی درآن میان ازاو پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا. آنروزش بکشتند، دیگرروز سوختند و سوم روزش به باد دادند. یعنی عشق این است. پس درراه که می‌رفت می‌خرامید. دست‌اندازان و عیاروار می‌رفت با ۱۳ بندِ گران. گفتند این خرامیدن از چیست؟ گفت زیرا که به کشتنگاه می‌روم و نعره می‌زد و می‌گفت که چنین باشد سزای کسی که با اژدها در تموز خَمر کهن خورد. چون به زیر طاقش بردند پای به نردبان نهاد. گفتند، حال چیست؟ گفت معراج مردان، سرِ دار است. پس دستش جدا کردند، خنده‌ای بزد. گفتند خنده چیست؟ گفت دست از آدمی رسته، جدا کردن آسان است… پس پاهایش ببریدند. تبسمی کرد و گفت: بدین پای سفرِ خاک می‌کردم. قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم کنم. اگر توانید آن قدم ببُرّید. پس دو دست بریدهٌ خونالود برروی درمالید و روی و ساعد را خون‌آلود کرد. گفتند چرا کردی؟ گفت خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده‌باشد. شما پندارید که زردی من از ترس است. خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخ‌روی باشم؛ که گلگونهٌ مردان، خون ایشان است. گفتند اگر روی به خون سرخ کردی ساعد را باری چرا آلودی؟ گفت وضو می‌سازم. گفتند چه وضو؟ گفت در عشق دورکعت است که وضو درست نیاید الا به خون.  
نقل است که درزندان، حلاج  را سیصد چوب بزدند. هرچند می‌زدند آوازی فصیح می‌آمد که، مترس ای ابن منصور!. پس دیگر بار حلاج را بردند  تا بکشند. درویشی درآن میان از او پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا. آنروزش بکشتند، دیگرروز سوختند و سوم روزش به باد دادند. یعنی عشق این است. پس در راه که می‌رفت می‌خرامید. دست‌اندازان و عیاروار می‌رفت با ۱۳ بندِ گران. گفتند این خرامیدن از چیست؟ گفت زیرا که به کشتنگاه می‌روم و نعره می‌زد و می‌گفت که چنین باشد سزای کسی که با اژدها در تموز خَمر کهن خورد. چون به زیر طاقش بردند پای به نردبان نهاد. گفتند، حال چیست؟ گفت معراج مردان، سرِ دار است. پس دستش جدا کردند، خنده‌ای بزد. گفتند خنده چیست؟ گفت دست از آدمی رسته، جدا کردن آسان است… پس پاهایش ببریدند. تبسمی کرد و گفت، بدین پای سفرِ خاک می‌کردم. قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم کنم. اگر توانید آن قدم ببُرید. پس دو دست بریده خون‌آلود برروی درمالید و روی و ساعد را خون‌آلود کرد. گفتند چرا کردی؟ گفت خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده‌باشد. شما پندارید که زردی من از ترس است. خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخ‌روی باشم؛ که گلگونه‌ی مردان، خون ایشان است. گفتند اگر روی به‌خون سرخ کردی ساعد را باری چرا آلودی؟ گفت وضو می‌سازم. گفتند چه وضو؟ گفت در عشق دورکعت است که وضو درست نیاید الا به‌خون.  


ذکر حسن  بصری: گفتند ای شیخ! دل‌های ما خفته است! که سخن تو در وی اثر نمی‌کند. چه کنیم؟
ذکر حسن  بصری ـ  گفتند ای شیخ! دل‌های ما خفته است! که سخن تو در وی اثر نمی‌کند. چه کنیم؟


گفت، کاش خفته بودی، که خفته را بجنبانی بیدار شود. دل‌های شما مرده است.
گفت، کاش خفته بودی، که خفته را بجنبانی بیدار شود. دل‌های شما مرده است.


ذکر مالک دینار: گفتند، چه‌گونه‌ای؟
ذکر مالک دینار ـ گفتند، چه‌گونه‌ای؟


گفت، نان خدای می‌خورم و فرمان شیطان می‌برم!  
گفت، نان خدای می‌خورم و فرمان شیطان می‌برم!  


ذکر حبیب عجمی؛ پس حبیب را دید، گفت، این درجه و مرتبت به‌چه یافتی؟  
ذکر حبیب عجمی ـ  پس حبیب را دید، گفت، این درجه و مرتبت به‌چه یافتی؟  


گفت، بدان که من دل سپید می‌کنم و تو کاغذ سیاه می‌کنی!
گفت، بدان که من دل سپید می‌کنم و تو کاغذ سیاه می‌کنی!


ذکر فضیل عیاض: وقتی بود که آنچه می‌کردند، به ریا می‌کردند! اکنون بدان‌چه نمی‌کنند، ریا می‌کنند.
ذکر فضیل عیاض ـ  وقتی بود که آن‌چه می‌کردند، به ریا می‌کردند! اکنون بدان‌چه نمی‌کنند، ریا می‌کنند.


ذکر ابراهیم ادهم: گفت، سنگی دیدم در راهی افکنده و برآن نبشته، برگردان و بخوان! گفت برگردانیدم. نوشته بود، چون توعمل نمی‌کنی بدان‌چه می‌دانی، چه‌گونه می‌طلبی آنچه نمی‌دانی؟!
ذکر ابراهیم ادهم ـ  گفت، سنگی دیدم در راهی افکنده و برآن نبشته، برگردان و بخوان! گفت برگردانیدم. نوشته بود، چون تو عمل نمی‌کنی بدان‌چه می‌دانی، چه‌گونه می‌طلبی آن‌چه نمی‌دانی؟!


ذکر بایزید بسطامی: گفت، به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان‌که پای به برف فرو شود، به عشق فرو می‌شد!
ذکر بایزید بسطامی ـ  گفت، به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده؛ چنان‌که پای به برف فرو شود، به عشق فرو می‌شد!


گفت، می‌خواهم که زودتر قیامت برخاستی، تا من خیمه‌ی خود بر طرْف دوزخ زدمی! که چون دوزخ مرا بیند، پست شود، تا من سببِ راحتِ خلق شوم.  
گفت، می‌خواهم که زودتر قیامت برخاستی، تا من خیمه‌ی خود بر طرْف دوزخ زدمی! که چون دوزخ مرا بیند، پست شود، تا من سببِ راحتِ خلق شوم.  


بایزید، احمد را گفت: تاکی سیاحت و گِرد عالم گشتن؟! احمد گفت: چون آب یک‌جا ایستد، متغیر شود! شیخ گفت: چرا دریا نباشی تا متغیر نشوی! وآلایش نپذیری؟
بایزید، احمد را گفت: تا کی سیاحت و گِرد عالم گشتن؟! احمد گفت: چون آب یک‌جا ایستد، متغیر شود! شیخ گفت: چرا دریا نباشی تا متغیر نشوی! وآلایش نپذیری؟


بایزید گفت: علامت آن‌که حق را دوست دارد، آن است که سه خصلت بدو دهند. سخاوتی چون سخاوت دریا، شفقتی چون شفقت آفتاب، تواضعی چون تواضع زمین.
بایزید گفت: علامت آن‌که حق را دوست دارد، آن است که سه خصلت بدو دهند. سخاوتی چون سخاوت دریا، شفقتی چون شفقت آفتاب، تواضعی چون تواضع زمین.
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
عطار نیشابوری حکایتی در ملامت پرداختن به ظاهر و غافل شدن از باطن را در رفتار نصرآبادی چنین نقل می‌کند:
عطار نیشابوری حکایتی در ملامت پرداختن به ظاهر و غافل شدن از باطن را در رفتار نصرآبادی چنین نقل می‌کند:


یک روز در طواف کعبه خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و بایکدیگر سخن می‌گفتند. نصرآبادی برفت پاره‌یی آتش و هیزم بیاورد. از وی سؤال کردند که چه خواهی کردن؟. گفت: می‌خواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند.<ref>کتاب تذکرةالاولیاء</ref>
یک روز در طواف کعبه خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و بایک‌دیگر سخن می‌گفتند. نصرآبادی برفت پاره‌یی آتش و هیزم بیاورد. از وی سؤال کردند که چه خواهی کردن؟. گفت: می‌خواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند.<ref>کتاب تذکرةالاولیاء</ref>


=== دیوان اشعار ===
=== دیوان اشعار ===
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:


== دیدار عطار با مولوی ==
== دیدار عطار با مولوی ==
بهاءالدین محمد، پدر مولانا جلاالدین در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال الدین محمد، که بعدها به مولوی شهرت یافت، به‌همراه خود داشت، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در قونیه که از شهرهای فعلی ترکیه است، ساکن شدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ عطار نیشابوری رفتند، عطار نسخه‌ای از کتاب اسرار نامه خود را به مولوی که در آن هنگام کودک ۶  ساله‌ای بیشتر نبود، تقدیم کرد و درباره‌ی او با پدر چنین گفت: این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند. این پیش‌بینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال عارف و شاعری پر آوازه شد.<ref name=":1" />  
بهاءالدین محمد، پدر مولانا جلاالدین در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال الدین محمد، که بعدها به مولوی شهرت یافت، به‌همراه خود داشت، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در قونیه که از شهرهای فعلی ترکیه است، ساکن شدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ عطار نیشابوری رفتند، عطار نسخه‌ای از کتاب اسرارنامه خود را به مولوی که در آن هنگام کودک ۶  ساله‌ای بیشتر نبود، تقدیم کرد و درباره‌ی او با پدر چنین گفت: این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند. این پیش‌بینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال عارف و شاعری پر آوازه شد.<ref name=":1" />  


== ویژگی سخن عطار ==
== ویژگی سخن عطار ==
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، یکی از شاعران بزرگ عرفان و از مردان مشهور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و جذاب است. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است، انتخاب کرده است. عطار نیشابوری اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود، آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی هم‌چون سنایی را ندارد؛ اما آن گفتار ساده از سوخته‌دلی هم‌چون او، باعث شده که خواننده را مجذوب نماید. هم‌چنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان‌ها و حکایات مختلف، یکی دیگر از جاذبه‌های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی پس از خود هم‌چون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته‌اند.<ref name=":6">[https://seemorgh.com/culture/literature/poetry/228312-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%BA%D9%85-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C/ ماجرای مرگ عم‌انگیزعطار نیشابوری - سایت سیمرغ]</ref>  
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، یکی از شاعران بزرگ عرفان و از مردان مشهور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و جذاب است. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است، انتخاب کرده است. عطار نیشابوری اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود، آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی هم‌چون سنایی را ندارد؛ اما آن گفتار ساده از سوخته‌دلی هم‌چون او، باعث شده که خواننده را مجذوب نماید. هم‌چنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان‌ها و حکایات مختلف، یکی دیگر از جاذبه‌های آثار او است؛ و او سرمشق عرفای نامی پس از خود، هم‌چون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این عارف بزرگ پرداخته‌اند.<ref name=":6">[https://seemorgh.com/culture/literature/poetry/228312-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%BA%D9%85-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C/ ماجرای مرگ عم‌انگیزعطار نیشابوری - سایت سیمرغ]</ref>  


یکی از ویژگی‌هایی که در زبان عارفان و صوفیان دیده می‌شود استفاده از رمز است. بسیاری از مفاهیم و جهان‌بینی‌های صوفیان با آنچه که در باور توده‌های مردم عامی و معمولی است، متفاوت است. بنابراین برای آنان روشن شده بود که بیان صریح و بی‌پرده‌ی این باورها، بی‌گمان آنان را در گرفتاری و دردسر خواهد انداخت. از این روی سخنان خود را رمزگونه بیان می‌کردند و در پیچیده کردن آن رمزها تا آن‌جا که ممکن بود می‌کوشیدند، تا کسی نتواند به فکر و تصور خود، از آن سخنان چیزها بفهمد. این آثار و نوشته‌های مرموز را جز خودشان کس دیگری نمی‌توانست درک کند و بفهمد. عارفان و صوفیان باورها و پیام‌های خود را در ضمن داستان‌ها و افسانه‌های منظومی که می‌ساختند، بیان می کردند. بعضی از این داستان‌ها را از زبان حیوانات و پرندگان بیان کرده و برخی را به اشخاص معروف و مورد احترام مردم نسبت داده‌اند. اما در واقع منظور آن‌ها داستان سرایی نبوده است؛ بلکه هدف آن‌ها این بود که پیام خود را در خلال آن امثال و داستان‌ها بیان کنند، تا مخالفان مدعی نتوانند منظور آن‌ها را بفهمند. آن‌ها که اهل بودند و از راز و رمز های صوفیانه باخبر بودند، مطلب را فهمیده و پیام را دریافت می‌کردند. اما اغیار و مدعیان نااهل، که معمولاً مردم عادی بودند، هم‌چون کودکان، تنها به خواندن داستان‌ها کفایت نموده و می‌پنداشتند که همه‌ی مطلب همین است. از آن‌جایی که این داستان‌ها معمولاً بر ساخته‌ی ذهن خود صوفیان بود، احتمال وقوع چنان ماجراها کمتر می‌رفت، از این روی عامه‌ی مردم گاهی اوقات دچار حیرت شده و به صورت و ظاهر داستان ایراد می گرفتند. داستان‌های دیوانگان عطار نیز بدین گونه‌اند و عطار بیشترین اهداف معنایی خویش را در قالب این داستان‌ها با زبان رمز آورده است.<ref name=":1" />  
یکی از ویژگی‌هایی که در زبان عارفان و صوفیان دیده می‌شود استفاده از رمز است. بسیاری از مفاهیم و جهان‌بینی‌های صوفیان با آن‌چه که در باور توده‌های مردم عامی و معمولی است، متفاوت است. بنابراین برای آنان روشن شده بود که بیان صریح و بی‌پرده‌ی این باورها، بی‌گمان آنان را در گرفتاری و دردسر خواهد انداخت. از این روی سخنان خود را رمزگونه بیان می‌کردند و در پیچیده کردن آن رمزها تا آن‌جا که ممکن بود می‌کوشیدند، تا کسی نتواند به فکر و تصور خود، از آن سخنان چیزها بفهمد. این آثار و نوشته‌های مرموز را جز خودشان کس دیگری نمی‌توانست درک کند و بفهمد. عارفان و صوفیان باورها و پیام‌های خود را در ضمن داستان‌ها و افسانه‌های منظومی که می‌ساختند، بیان می کردند. بعضی از این داستان‌ها را از زبان حیوانات و پرندگان بیان کرده و برخی را به اشخاص معروف و مورد احترام مردم نسبت داده‌اند. اما در واقع منظور آن‌ها داستان سرایی نبوده است؛ بلکه هدف آن‌ها این بود که پیام خود را در خلال آن امثال و داستان‌ها بیان کنند، تا مخالفان مدعی نتوانند منظور آن‌ها را بفهمند. آن‌ها که اهل بودند و از راز و رمزهای صوفیانه باخبر بودند، مطلب را فهمیده و پیام را دریافت می‌کردند. اما اغیار و مدعیان نااهل، که معمولاً مردم عادی بودند، هم‌چون کودکان، تنها به خواندن داستان‌ها کفایت نموده و می‌پنداشتند که همه‌ی مطلب همین است. از آن‌جایی که این داستان‌ها معمولاً بر ساخته‌ی ذهن خود صوفیان بود، احتمال وقوع چنان ماجراها کمتر می‌رفت، از این روی عامه‌ی مردم گاهی اوقات دچار حیرت شده و به صورت و ظاهر داستان ایراد می‌گرفتند. داستان‌های دیوانگان عطار نیز بدین گونه‌اند و عطار بیشترین اهداف معنایی خویش را در قالب این داستان‌ها با زبان رمز آورده است.<ref name=":1" />  


== عطار فارغ از مدح شاهان ==
== عطار فارغ از مدح شاهان ==
عطار نیشابوری از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود.<ref name=":4" />  
عطار نیشابوری از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی‌شود.<ref name=":4" />  


عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمی‌رفت و لب به مدح و ستایش آنان نمی‌گشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او  به‌جا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است:
عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمی‌رفت و لب به مدح و ستایش آنان نمی‌گشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او  به‌جا ماند. عطار در کتاب منطق‌الطیر در این باره سروده است:
{{شعر}}{{ب|چون زِ نان خشک گیرم سفره پیش|تر کنم از شوربا چشم خویش}}
{{شعر}}{{ب|چون زِ نان خشک گیرم سفره پیش|تر کنم از شوربا چشم خویش}}


خط ۲۶۶: خط ۲۶۶:
{{ب|زشهوت در گذر چون نیست مطلوب|که اصل جمله محبوب است محبوب}}
{{ب|زشهوت در گذر چون نیست مطلوب|که اصل جمله محبوب است محبوب}}


{{ب|اگر کشته شوی در راه او زار|بسی زان به که در شهوت گرفتار}}{{پایان شعر}}
{{ب|اگر کشته شوی در راه او زار|بسی زان به که در شهوت گرفتار}}{{پایان شعر}}عطار نیشابوری با نگرشی متفاوت از بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و ملائک را عشق نمی‌داند. چرا که به عقیده‌ی او، فرشته‌گان نیز پس از سجده بر آدم، وجودشان به‌عشق آغشته گشت و دانند که عشق چیست:
عطار نیشابوری با نگرشی متفاوت از بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و ملائک را عشق نمی‌داند. چرا که به عقیده‌ی او، فرشته‌گان نیز پس از سجده بر آدم، وجودشان به‌عشق آغشته گشت و دانند که عشق چیست:


تا ملک کردند آدم را سجود      عشقشان یک ذره آمد در وجود
تا ملک کردند آدم را سجود      عشقشان یک ذره آمد در وجود
خط ۲۸۸: خط ۲۸۷:
{{ب|گر نگشتی نقش پر او عیان|این همه غوغا نبودی در جهان}}
{{ب|گر نگشتی نقش پر او عیان|این همه غوغا نبودی در جهان}}


{{ب|این همه آثار صنع از فَر اوست|جمله انمودار نقش پَر اوست}}{{پایان شعر}}
{{ب|این همه آثار صنع از فَر اوست|جمله انمودار نقش پَر اوست}}{{پایان شعر}}موضوع دیگر، مرتبت عقل و عشق در مجموعه‌ی آثار عطار نشابوری است که هرجا که از قلم‌رو معشوق سخن به میان می‌آید، عقل در آن‌جا تحقیر می‌شود. در این قلم‌رو عقل دود است و عشق آتش، چنان‌که عطار خود می‌گوید: {{شعر}}{{ب|ماهی از دریا چو به صحرا فتد|می‌تپد تا بوک در دریا فتد}}
موضوع دیگر، مرتبت عقل و عشق در مجموعه‌ی آثار عطار نشابوری است که هرجا که از قلم‌رو معشوق سخن به میان می‌آید، عقل در آن‌جا تحقیر می‌شود. در این قلم‌رو عقل دود است و عشق آتش، چنان‌که عطار خود می‌گوید:  
{{شعر}}{{ب|ماهی از دریا چو به صحرا فتد|می‌تپد تا بوک در دریا فتد}}


{{ب|عشق این‌جا آتش است و عقل دود|عشق کامد در گریزد عقل زود}}{{پایان شعر}}
{{ب|عشق این‌جا آتش است و عقل دود|عشق کامد در گریزد عقل زود}}{{پایان شعر}}
خط ۳۰۰: خط ۲۹۷:


{{ب|وزن عشق تو عقل کی داند|عشق تو عقل مختصر نکشد}}{{پایان شعر}}
{{ب|وزن عشق تو عقل کی داند|عشق تو عقل مختصر نکشد}}{{پایان شعر}}
در آثار عطار نیشابوری، از عقل تا آن‌جا که بنده‌ی حلقه به گوش دین و خادم امر قل باشد، ستایش می‌شود؛ ولی آن‌جا که عقل بخواهد به طور مستقل در جست‌وجوی طرح و پاسخ‌گویی به مسائل برآید، به سختی نکوهش می‌شود.
در آثار عطار نیشابوری، از عقل تا آن‌جا که بنده‌ی حلقه به‌گوش دین و خادم امر قل باشد، ستایش می‌شود؛ ولی آن‌جا که عقل بخواهد به طور مستقل در جست‌وجوی طرح و پاسخ‌گویی به مسائل برآید، به سختی نکوهش می‌شود.


عقل اگر جاهل بود جانت برد              ور تکبر آرد، ایمانت برد
عقل اگر جاهل بود جانت برد              ور تکبر آرد، ایمانت برد
خط ۳۱۱: خط ۳۰۸:
{{ب|عقل اگر از خمر، ناپیدا شود|کی به سرّ امر قل بینا شود}}
{{ب|عقل اگر از خمر، ناپیدا شود|کی به سرّ امر قل بینا شود}}


{{ب|عقل را قل باید و امر خدای|تا شود هم رهبر و هم رهنمای}}{{پایان شعر}}
{{ب|عقل را قل باید و امر خدای|تا شود هم رهبر و هم رهنمای}}{{پایان شعر}}و باز در جای دیگر گوید:{{شعر}}{{ب|مرد دین شو محرم اسرار گرد|وز خیال فلسفی بیزار گرد}}
و در جای دیگر گوید:
 
{{شعر}}{{ب|مرد دین شو محرم اسرار گرد|وز خیال فلسفی بیزار گرد}}


{{ب|نیست از شرع نبی هاشمی|دورتر از فلسفی یک آدمی}}
{{ب|نیست از شرع نبی هاشمی|دورتر از فلسفی یک آدمی}}
خط ۳۳۲: خط ۳۲۶:
گرمرد رهی میان خون باید رفت                    از پای فتاده سرنگون باید رفت
گرمرد رهی میان خون باید رفت                    از پای فتاده سرنگون باید رفت


تو پای به راه در نه وهیج مپرس                   خود راه بگویدت که چون باید رفت<ref name=":7">سیمای آزادی</ref>
تو پای به راه در نه وهیج مپرس                     خود راه بگویدت که چون باید رفت<ref name=":7">سیمای آزادی</ref>


== داستان دیوانگان در اشعار عطار ==
== داستان دیوانگان در اشعار عطار ==
خط ۳۳۹: خط ۳۳۳:
زان که گر تو عاقل آیی سوی من        رنج بسیاری خوری در کوی من
زان که گر تو عاقل آیی سوی من        رنج بسیاری خوری در کوی من


لیک اگر دیوانه آیی در شمار           هیچ‌کس را با تو نبود هیچ کار<ref name=":5" />
لیک اگر دیوانه آیی در شمار         هیچ‌کس را با تو نبود هیچ کار<ref name=":5" />


با بررسی چند نونه از داستان دیوانگان عطار نیشابوری، می‌توان دریافت که این دیوانگان بیش‌تر در قبرستان‌ها و بر سر گورها، در ویرانه‌ها و گریزان از مردم، سوار بر چوب، آئینه به‌دست، بر روی پل و معابر دیده می‌شوند. حال باید دید که این اماکن چه رموزی را در دیوانگان عطار تداعی می‌نمایند. گورستان نماد و رمز این است که سرانجام کشتی تن خواهد شکست؛ و انسان چون به این نقطه رسد کار او تسلیم است و جز تسلیم چاره‌ای ندارد. گورستان نقطه‌ی جدا شدن روح و جان از جسم و تعلقات مادی است. این مرحله، برای دیوانه‌ی عطار نیشابوری، مرحله‌ای با ارزش و دوست داشتنی است. چرا که جان او که از تعلقات مادی به دور بوده است، فقط در این مرحله است که به سوی جانان پرواز خواهد کرد. دیوانه‌ی عطار معتقد است حتی از قبرستان به سوی شهر رفتن، کار بیهوده ای است؛ چرا که سبب درازی راه و مسیر بازگشت خواهد شد. مگر نه این است که عاقبت این‌جا باید برگشت و مگر نه این است که تنها این نقطه، سکوی پرواز به سوی جانان است. دیوانه‌ی عطار نیشابوری به‌دور از تعلقات و وابستگی‌های دنیوی، در این نقطه منتظر نشسته است.
با بررسی چند نونه از داستان دیوانگان عطار نیشابوری، می‌توان دریافت که این دیوانگان بیش‌تر در قبرستان‌ها و بر سر گورها، در ویرانه‌ها و گریزان از مردم، سوار بر چوب، آئینه به‌دست، بر روی پل و معابر دیده می‌شوند. حال باید دید که این اماکن چه رموزی را در دیوانگان عطار تداعی می‌نمایند. گورستان نماد و رمز این است که سرانجام کشتی تن خواهد شکست؛ و انسان چون به این نقطه رسد کار او تسلیم است و جز تسلیم چاره‌ای ندارد. گورستان نقطه‌ی جدا شدن روح و جان از جسم و تعلقات مادی است. این مرحله، برای دیوانه‌ی عطار نیشابوری، مرحله‌ای با ارزش و دوست داشتنی است. چرا که جان او که از تعلقات مادی به دور بوده است، فقط در این مرحله است که به سوی جانان پرواز خواهد کرد. دیوانه‌ی عطار معتقد است حتی از قبرستان به سوی شهر رفتن، کار بیهوده ای است؛ چرا که سبب درازی راه و مسیر بازگشت خواهد شد. مگر نه این است که عاقبت این‌جا باید برگشت و مگر نه این است که تنها این نقطه، سکوی پرواز به سوی جانان است. دیوانه‌ی عطار نیشابوری به‌دور از تعلقات و وابستگی‌های دنیوی، در این نقطه منتظر نشسته است.
خط ۴۰۲: خط ۳۹۶:
مولانا جلاالدین بلخی، عطار نیشابوری را قدوه‌ی عشاق دانسته و می‌گوید:
مولانا جلاالدین بلخی، عطار نیشابوری را قدوه‌ی عشاق دانسته و می‌گوید:


هفت شهر عشق را عطار گشت      ما هنوز اندر خم یک گوشه‌ایم
هفت شهر عشق را عطار گشت      ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم


و در جای دیگر عطار نیشابوری را به روح، و سنایی را به دو چشم تشبیه می‌کند:
و در جای دیگر عطار نیشابوری را به روح، و سنایی را به دو چشم تشبیه می‌کند:
خط ۴۲۵: خط ۴۱۹:


== مذهب عطار نیشابوری ==
== مذهب عطار نیشابوری ==
عده‌ای عطار نیشابوری را، سنی‌مذهب دانسته اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهای عطار بر این باورند که او پس از چندی به تشیع گرویده و دوست‌دار اهل بیت بوده است. هر چند که عطار در مقدمه‌ی منطق الطیر به نکوهش متعصبان پرداخته؛ و به این افراد توصیه کرده‌است که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.<ref name=":1" />  
عده‌ای عطار نیشابوری را، سنی‌مذهب دانسته اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهای عطار بر این باورند که او پس از چندی به تشیع گرویده و دوست‌دار اهل بیت بوده است. هر چند که عطار در مقدمه‌ی منطق‌الطیر به نکوهش متعصبان پرداخته؛ و به این افراد توصیه کرده‌است که هم محب اهل بیت باشند و هم دوست‌دار خلفای راشدین.<ref name=":1" />  


== مرگ عطار نیشابوری ==
== مرگ عطار نیشابوری ==
[[پرونده:مجسمه عطار ن.JPG|جایگزین=تندیس عطار نیشابوری|بندانگشتی|250x250پیکسل|تندیس عطار نیشابوری]]
[[پرونده:مجسمه عطار ن.JPG|جایگزین=تندیس عطار نیشابوری|بندانگشتی|250x250پیکسل|تندیس عطار نیشابوری]]
ماجرای مرگ شیخ عطار نیشابوری از غم‌انگیزترین رویدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک دارد. راویان و تذکره‌نویسان درباره‌ی مرگ عطار نیشابور نوشته‌اند که پس از تسلط چنگیزخان مغول بر شهرهای خراسان، عطار نیز به دست مغول‌ها اسیر گشت. یک سرباز مغول می‌خواست عطار نیشابوری را بکشد، شخصی گفت که این پیرمرد را نکُش تا به خون‌بهای او هزار درهم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را نکُش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه تورا خواهم داد. عطار گفت: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. سرباز مغول از گفته‌ی عطار خشم‌گین شد؛ و او را به‌قتل رساند.<ref name=":6" />  
ماجرای مرگ شیخ عطار نیشابوری از غم‌انگیزترین رویدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک دارد. راویان و تذکره‌نویسان درباره‌ی مرگ عطار نیشابور نوشته‌اند که پس از تسلط چنگیزخان مغول بر شهرهای خراسان، عطار نیز به دست مغول‌ها اسیر گشت. یک سرباز مغول می‌خواست عطار نیشابوری را بکشد، شخصی گفت که این پیرمرد را نکُش تا به خون‌بهای او هزار درهم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را نکُش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه تو را خواهم داد. عطار گفت: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. سرباز مغول از گفته‌ی عطار خشم‌گین شد؛ و او را به‌قتل رساند.<ref name=":6" />  


شیخ بهایی در کتاب معروف خود کشکول، این واقعه را چنین تعریف می‌کند که وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید، اهالی نیشابور را قتل‌عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ عطار خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت؛ و نقل کرده‌اند که چون خون از زخمش جاری شد عطار دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:
شیخ بهایی در کتاب معروف خود کشکول، این واقعه را چنین تعریف می‌کند که وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید، اهالی نیشابور را قتل‌عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ عطار خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت؛ و نقل کرده‌اند که چون خون از زخمش جاری شد عطار دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:


                                                در کوی تو رسم سرفرازی این است        مستان تو را کمینه بازی این است
در کوی تو رسم سرفرازی این است        مستان تو را کمینه بازی این است


برخی سال کشته شدن عطار نیشابوری را ۶۳۲ هجری – قمری، دانسته‌اند؛ و برخی دیگر سلا ۶۲۷،<ref name=":0" />  
برخی سال کشته شدن عطار نیشابوری را ۶۳۲ هجری – قمری، دانسته‌اند؛ و برخی دیگر سال ۶۲۷،<ref name=":0" />  
[[پرونده:مرقد عطار1.JPG|جایگزین=مرقد عطار نیشابوری|بندانگشتی|200x200پیکسل|مرقد عطار نیشابوری]]
[[پرونده:مرقد عطار1.JPG|جایگزین=مرقد عطار نیشابوری|بندانگشتی|200x200پیکسل|مرقد عطار نیشابوری]]
برخی نیز گفته‌اند که عطار نیشابوری در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ کشته شده است.<ref name=":1" />  
برخی نیز گفته‌اند که عطار نیشابوری در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ کشته شده است.<ref name=":1" />  
خط ۴۴۵: خط ۴۳۹:


== گزیده‌ای از دیوان عطار نیشابوری ==
== گزیده‌ای از دیوان عطار نیشابوری ==
عزل شماره ۱۶۷
 
[[پرونده:گزیده.jpg|جایگزین=گزیده‌ی دیوان عطار نیشابوری|بندانگشتی|295x295پیکسل|گزیده‌ی دیوان عطار نیشابوری]]
[[پرونده:گزیده.jpg|جایگزین=گزیده‌ی دیوان عطار نیشابوری|بندانگشتی|295x295پیکسل|گزیده‌ی دیوان عطار نیشابوری]]
{{شعر}}{{ب|جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد|رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد}}
{{شعر}}{{ب|جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد|رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد}}
۵٬۹۴۹

ویرایش