۵٬۹۹۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
بنا بر این دلایل، فرماندهی کوه صلاح را در آغاز نبرد میدید، بالاَخصّ این که بر اثر طولانی شدن مباحثات در شهر، نسبت به ثمربخشی عملی و سریع این مباحثات بیاعتماد شده بود، دیگر ادامهی حرکت به شکل قبل برای دستهی کوهستان امکان نداشت؛ یا باید به شهر بازمیگشتند و یا این که باید برنامهی عملیاتی را آغاز میکردند. | بنا بر این دلایل، فرماندهی کوه صلاح را در آغاز نبرد میدید، بالاَخصّ این که بر اثر طولانی شدن مباحثات در شهر، نسبت به ثمربخشی عملی و سریع این مباحثات بیاعتماد شده بود، دیگر ادامهی حرکت به شکل قبل برای دستهی کوهستان امکان نداشت؛ یا باید به شهر بازمیگشتند و یا این که باید برنامهی عملیاتی را آغاز میکردند. | ||
دستهی کوهستان در دو برنامهی دو ماهه و یک ماه و نیمه، از درّهی چالوس تا منطقهی خلخال، و از درّهی چالوس تا منطقهی رامیانی، واقع در شرق مازندران، را شناسایی کرده و اینک آماده عمل بودند. روحیهی عالی داشتند؛ و به صورت مردان جنگل، محکم و مقاوم و با تجربه شده بودند. فرماندهی کوه اعلام داشت که در نیمهی دوم بهمن عملیات را آغاز خواهد کرد. | |||
در نیمهی اول دیماه، یکی از کادرهای گروه جنگل غفور حسن پورـ که افسر وظیفه بود و به همین دلیل، وظایف گروهیاش به دیگران داده شده بود، به عللی غیر از ارتباط با گروه جنگل دستگیر شد. او اطلاعات وسیعی نسبت به افراد گروه کوچک ما داشت. پس از بیست روز شکنجه، که بالاخره، منجر به شهادت او در زیر شکنجه شد، اعترافاتی کرد. این اعترافات سرنخ دستگیری سایر افراد گروه جنگل شد... آنها در شهر غافلگیر و دستگیر شدند. در روز ۱۳بهمن حملهی تدارک شدهی سراسری سازمان امنیّت به گروه ما شروع شد. در فاصلهی ۲۴ ساعت سه نفر در گیلان و پنج نفر در تهران دستگیر شدند؛ و در روزهای بعد، دو تن دیگر در تهران دستگیر شدند. از کلّ کادرهای شهریِ گروه جنگل فقط پنج نفر باقی ماندند و شبکهی شهری ما از هم پاشید. در این زمان دستهی کوهستان که با یک عنصر شایسته از گروه احمدزاده ـ رفیق فرهودی ـ تفویت شده بود و تعدادشان به ۹ نفر رسیده بود، از منطقهی شرقی مازندران، از طریق جادهی اتومبیلرو به منطقهی سیاهکل منتقل شده بودند؛ و در ارتفاعات جنوبی سیاهکل کوهستانهای دیلم مستقر شده و آمادهی عملیات بودند. | |||
در ۱۶بهمن در جنگلهای جنوبی سیاهکل با رفقای دستهی کوهستان تماس گرفتیم و ضربه های وارده را به اطلاع آنها رساندیم. نه ما و نه آنها، هنوز از دستگیری رفیقی که در کوهپایههای سیاهکل معلم بود رفیق نیّری که محل انبارک آذوقه را در آن منطقه میدانست، مطّلع نبودیم. او در زیر شکنجهی شدید محل انبارک، واقع در قلّهی کاکوه سیاهکل را گفت و بعدها در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. او اطلاع نداشت که دستهی کوهستان در سیاهکل موضع گرفتهاست. ما مطرح ساختیم که به زودی نیّری دستگیر خواهد شد. بنابراین، رفقای کوه تصمیم گرفتند که یکی از افراد خود را نزد او بفرستند و او را فراری دهند. | |||
در | در روز ۱۹ بهمن که برای حمله به پاسگاه ژاندارمری انتخاب شده بود، رفیق هادی بندهخدا از کوه پایین آمد تا در دهکدهی شاغوزلات، معلم جوان دهکده رفیق نیّری را ببیند و از خطری که او را تهدید میکند، مطّلعش ساخته و او را فراری دهد. غافل از این که ضربه از شهر به آنجا هم سرایت کرده و ژاندارمری خانهی نیّری را در محاصره دارد. به هرحال رفیق هادی بندهخدا در دهکدهی شاغوزلات، پس از یک درگیری به دست دشمن اسیر میشود. رفقایی که در ارتفاعات بودند با صدای تیراندازی از واقعه مطّلع میشوند و قرار میشود طبق قرار قبلی، حمله را شروع کنند و ضمناً رفیق زندانی را هم آزاد کنند. | ||
گروه کوهستان در شامگاه ۱۹ بهمن از مواضع خود خارج شدند و پس از تصاحب یک اتوبوس کوچک در جادهی سیاهکل ـ لونک، به سیاهکل حمله کردند. در این حمله، تمام سلاحهای پاسگاه که عبارت از ۹ قبضه تفنگ ام یک و برنو و مسلسل بود، تصاحب گردید. در این عمل معاون پاسگاه سیاهکل و فرد دیگری کشته شدند؛ و رفقا بدون دادن تلفات به ارتفاعات جنوبی عقب نشینی کردند. رفیق زندانی در پاسگاه نبود. رئیس پاسگاه او را به رشت برده بود. | |||
از ۱۹بهمن تا ۸ اسفند ۴۹، دستهی کوهستان مورد حملهی متمرکز نیروهای دشمن قرار گرفتند. آن ۹ جوان فداکار بدون مهمّات کافی با سه قبضه مسلسل، نُه قبضه کلت و مقادیری نارنجک و مواد منفجره به محاصرهی دشمنی افتادند که تمامی راههای خروجی جنگل را کاملاً بسته بود. | |||
از آن جایی که نیّری در زیر شکنجه، محل انبارک آذوقه در قلهی کاکوه را که با کمک خود او ایجاد شده بودـ گفته بود، دشمن عمدهی نیروی خود را در حوالی کاکوه بسیج کرده بود؛ و با استفاده از همه نوع تجهیزات، بالاَخص، هلیکوپتر، چهار نفر از رفقای کوه را، که به منظور برداشت آذوقه به محل رفته بودند، به محاصره درآورد. موقعیّت طبیعی نیز مناسب نبود. به علّت زمستان درختان جنگلی برگ نداشتند و از نظر نظامی این یک عامل منفی برای چریک کوه محسوب میشد و امکان استفاده از هلیکوپتر را به دشمن میداد. | |||
فداییان کوهستان مدت ۴۸ ساعت با قوای متمرکز دشمن پیکار کردند و آنگاه که مهمّاتشان به پایان رسید، دو نفرشان با دست زدن به عمل فدایی با انفجار نارنجک خودشان را با چندین تن از عوامل دشمن نابود کردند؛ و دو نفر دیگر که رمقی نداشتند، دستگیر شدند... بدین ترتیب، از دستهی ۹ نفری کوهستان ۷ نفر؛ علی اکبر صفایی فراهانی، غفور حسنپور اصیل، احمد فرهودی، هوشنگ نیّری، هادی بندهخدا لنگرودی، اسکندر رحیمی و عباس دانش بهزادی به اسارت دشمن درآمدند و دو تن؛ محمدرحیم سمایی و مهدی اسحاقی در جنگل به شهادت رسیدند. در مجموع، از افراد ۲۲ نفری گروه جنگل در کوه و شهر جمعاً، ۱۷نفر دستگیر شدند که از این ۱۷نفر ۱۳نفر؛صفایی فراهانی، غفور حسنپور، هادی بنده خدا، احمد فرهودی، هوشنگ نیّری، اسکندر رحیمی، جلیل انفرادی، عباس دانش، محمدهادی فاضلی، اسماعیل معینی، شعاعالدّین مشیّدی، ناصر سیف دلیلصفایی و محدّث قندچی در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۴۹، تیرباران شدند. | |||
(تحلیل یک سال مبارزهٌ چریکی در شهر و روستا، حمید اشرف، از انتشارات سازمانهای جبههٌ ملی ایران ـ خارج از کشورـ بخش خاورمیانه، صفحات ۸تا ۲۶). | |||
== ادامه راه | == ادامه راه قیام سیاهکل== | ||
از گروه ۲۲ | از گروه ۲۲ نفرهی جنگل فقط پنج تن زنده و آزاد باقی ماندند. گروه احمدزاده نیز در آن زمان یک تیم شهری سازمان داده بود که با حمله به کلانتری قُلهک در روز ۱۴فروردین۱۳۵۰، مسلسل نگهبان کلانتری را به غنیمت گرفتند. پنج نفر باقیمانده از گروه جنگل در پگاهِ روز ۱۸ فروردین ۱۳۵۰، سرلشکر ضیاء فَرسیو، رئیس ادارهی دادرسی ارتش را در یک محکمهی انقلابی محاکمه و او را به اتهام اعدام رفقایشان به مرگ محکوم کردند؛ و یک واحد از رزمندگان فدایی به فرماندهی اسکندر صادقنژاد حکم اعدام وی را در سحرگاه همان روز اجرا کردند. | ||
چریکهای فدایی خلق پس از این دو عملیات آمادگیشان را برای ادامة راه شهیدان فدایی در اطلاعیهای اعلام کردند: <blockquote>«...هرجا ظلم هست، مقاومت و مبارزه هم هست... ما فرزندان انبوه زحمتکشانی هستیم که در طول صدها سال با افشاندن خونشان به ما یاد دادهاند که چهگونه میتوان به آزادی و زندگی شرافتمندانه دست یافت... مبارزهی چریکی شروع شدهاست... یورش قهرمانانی چریکهای از جان گذشته به پاسگاه سیاهکل در گیلان بار دیگر به روشنی تمام نشان میدهد که مبارزة مسلّحانه تنها راه آزادی مردم ایران است. ما چریکهای فدایی خلق با حمله به پاسگاه کلانتری قُلهک و اعدام فرسیو جنایتکار نشان دادیم که راه قهرمانانهی سیاهکل را ادامه خواهیم داد...» (حقایقی دربارة جنبش جنگل و حماسة سیاهکل, چریکهای فدایی خلق, ص۲۵).</blockquote>در اواخر فروردین ۱۳۵۰، بازماندگان گروه جنگل و گروه [[مسعود احمدزاده|'''مسعود احمدزاده''']] درهم ادغام شدند. از پیوند آن دو، چریکهای فدایی خلق بنیانگذاری شد. | |||
پس از اعدام فرسیو، شاه به ناصر مقدم، مدیر کل ادارهی سوم [[ساواک|'''ساواک''']] دستور داد فعالیتهای ساواک، شهربانی، ارتش و ژاندارمری را برای خشکاندن ریشة «خرابکاران» و جلوگیری از پیوستن دانشجویان به آنان, یک کاسه کند. در پی این «فرمان ملوکانه», «کمیتة مشترک ضدّ خرابکاری» زیر نظر پرویز ثابتی و ناصر مقدم, با الگوبرداری از کمیتههای مشابه در آمریکای لاتین پدیدآمد. | |||
پس از اعدام | |||
در خرداد ۱۳۵۰, خانهای که امیرپرویز پویان, اسکندر صادقی نژاد و رحمت پیرونذیری در آن بودند, به محاصره نیروهای ساواک درآمد. این سه چریک فدایی, دلاورانه, جنگیدند و هر سه در این نبرد نابرابر جان باختند. | در خرداد ۱۳۵۰, خانهای که امیرپرویز پویان, اسکندر صادقی نژاد و رحمت پیرونذیری در آن بودند, به محاصره نیروهای ساواک درآمد. این سه چریک فدایی, دلاورانه, جنگیدند و هر سه در این نبرد نابرابر جان باختند. |
ویرایش