۵٬۸۵۷
ویرایش
(اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، اصلاح نویسههای عربی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
== آغاز فعالیت == | == آغاز فعالیت == | ||
[[پرونده:مقبلی5.JPG|جایگزین=جوانی عزتالله مقبلی|بندانگشتی|220x220پیکسل|جوانی عزتالله مقبلی]] | |||
عزتالله مقبلی فعالیتهای هنری خود را از سال ۱۳۲۴، در باشگاه کودکان در مقام بازیگر تئاتر آغاز کرد. پرنده آبی از نخستین نمایشهای او است. چند نمایش دیگر وی عبارتند از: انگل اجتماع، تاجر ونیزی، اُلیور توئیست، داروی جوانی، یک گل و بهار و… | عزتالله مقبلی فعالیتهای هنری خود را از سال ۱۳۲۴، در باشگاه کودکان در مقام بازیگر تئاتر آغاز کرد. پرنده آبی از نخستین نمایشهای او است. چند نمایش دیگر وی عبارتند از: انگل اجتماع، تاجر ونیزی، اُلیور توئیست، داروی جوانی، یک گل و بهار و… | ||
خط ۴۰: | خط ۴۱: | ||
=== اعدام مسعود مقبلی === | === اعدام مسعود مقبلی === | ||
[[پرونده:مسعود مقبلی.JPG|جایگزین=مسعود مقبلی فرزند عزتالله مقبلی|بندانگشتی|230x230پیکسل|مسعود مقبلی فرزند عزتالله مقبلی]] | |||
مسعود مقبلی فرزند عزتالله مقبلی، هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در [[قتلعام ۶۷|قتلعام ۱۳۶۷]]، اعدام شد. مسعود مقبلی از سال ۱۳۵۸، با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آشنا شد و از همان موقع در انجمن دانش آموزان مسلمان در دبیرستان جاویدان تهران، فعالیتهای خود را آغاز کرد. مسعود مقبلی چند ماه پس از تظاهرات مردم تهران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، دستگیر شد؛ و تحت شکنجه قرار گرفت. وی به ۱۵ سال حبس محکوم گردید؛ و بهخاطر شهرت پدرش در زندان زیر فشار مضاعف قرار داشت. مسعود مقبلی سرانجام در تابستان سال ۱۳۶۷، با وجود اینکه دوران محکومیتش را سپری میکرد، اعدام شد.<ref>[https://fa.iran-hrm.com/%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%A8%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/ مسعود مقبلی از قربانیان قتلعام ۱۳۶۷ - سایت ایران هرم]</ref> | مسعود مقبلی فرزند عزتالله مقبلی، هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در [[قتلعام ۶۷|قتلعام ۱۳۶۷]]، اعدام شد. مسعود مقبلی از سال ۱۳۵۸، با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آشنا شد و از همان موقع در انجمن دانش آموزان مسلمان در دبیرستان جاویدان تهران، فعالیتهای خود را آغاز کرد. مسعود مقبلی چند ماه پس از تظاهرات مردم تهران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، دستگیر شد؛ و تحت شکنجه قرار گرفت. وی به ۱۵ سال حبس محکوم گردید؛ و بهخاطر شهرت پدرش در زندان زیر فشار مضاعف قرار داشت. مسعود مقبلی سرانجام در تابستان سال ۱۳۶۷، با وجود اینکه دوران محکومیتش را سپری میکرد، اعدام شد.<ref>[https://fa.iran-hrm.com/%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%A8%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/ مسعود مقبلی از قربانیان قتلعام ۱۳۶۷ - سایت ایران هرم]</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۹: | ||
==== خاطرات یک زندانی ==== | ==== خاطرات یک زندانی ==== | ||
یک زندانی در خاطرهای دربارهی شرایط عزت الله مقبلی نوشته است:<blockquote>«در سال ۱۳۶۷، بعد از اینکه ملاقاتهای زندانیان قطع شد، پدر مسعود بارها برای اطلاع از وضع مسعود به زندان اوین مراجع کرد. اما هر بار با برخورد خشونتآمیز '''[[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]]''' [[روحالله خمینی|خمینی]] مواجه شده و ناراحتتر از قبل، به خانه باز میگشت. سکوتی بود وحشتزا که از طرف زندانها برمیخاست. پدر مسعود هم تاب آن را نداشت و نیازمند دیدن فرزندش بود. زیرا میدانست حکم او در حال اتمام است. اوایل پاییز بود که با شنیدن خبر شهادت مسعود، دچار ناراحتی و سکته قلبی شد؛ و در فاصله کوتاهی جان سپرد. در همان ایام، مادر مسعود در بهشت زهرا دربهدر بهدنبال قبر فرزندش میگشت، چون از طرف زندان، هیچ رد و نشانی از محل دفن او را به خانواده نداده بودند. مادر تقریباً هر روز به بهشتزهرا میرفت تا بتواند اثری از فرزندش پیدا کند. او قطعههای ۱۰۶-۱۰۷-۱۰۸-۱۰۹ که قبر بچهها در آنجا بود را یکییکی چک کرد تا اینکه سنگقبر مسعود را لابلای قبرهای عمومی قبرستان پیدا کرد. خانوادههایی که آنروز در بهشتزهرا بودند میگفتند شیون و فغان این مادر بهحدی بود که همهی اطرافیان متوجه او شده بودند؛ و حتی پس از ساعتها نمیتوانستند او را از سنگقبر جدا کنند. مادر هم که خود هنرمند بود از این زمان به بعد خانهنشین شد.»<ref name=":1" /> </blockquote> | یک زندانی در خاطرهای دربارهی شرایط عزت الله مقبلی نوشته است: | ||
[[پرونده:مقبلی4.JPG|جایگزین=عزتالله مقبلی|بندانگشتی|220x220پیکسل|عزتالله مقبلی]] | |||
<blockquote>«در سال ۱۳۶۷، بعد از اینکه ملاقاتهای زندانیان قطع شد، پدر مسعود بارها برای اطلاع از وضع مسعود به زندان اوین مراجع کرد. اما هر بار با برخورد خشونتآمیز '''[[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]]''' [[روحالله خمینی|خمینی]] مواجه شده و ناراحتتر از قبل، به خانه باز میگشت. سکوتی بود وحشتزا که از طرف زندانها برمیخاست. پدر مسعود هم تاب آن را نداشت و نیازمند دیدن فرزندش بود. زیرا میدانست حکم او در حال اتمام است. اوایل پاییز بود که با شنیدن خبر شهادت مسعود، دچار ناراحتی و سکته قلبی شد؛ و در فاصله کوتاهی جان سپرد. در همان ایام، مادر مسعود در بهشت زهرا دربهدر بهدنبال قبر فرزندش میگشت، چون از طرف زندان، هیچ رد و نشانی از محل دفن او را به خانواده نداده بودند. مادر تقریباً هر روز به بهشتزهرا میرفت تا بتواند اثری از فرزندش پیدا کند. او قطعههای ۱۰۶-۱۰۷-۱۰۸-۱۰۹ که قبر بچهها در آنجا بود را یکییکی چک کرد تا اینکه سنگقبر مسعود را لابلای قبرهای عمومی قبرستان پیدا کرد. خانوادههایی که آنروز در بهشتزهرا بودند میگفتند شیون و فغان این مادر بهحدی بود که همهی اطرافیان متوجه او شده بودند؛ و حتی پس از ساعتها نمیتوانستند او را از سنگقبر جدا کنند. مادر هم که خود هنرمند بود از این زمان به بعد خانهنشین شد.»<ref name=":1" /> </blockquote> | |||
== درگذشت عزتالله مقبلی == | == درگذشت عزتالله مقبلی == | ||
[[پرونده:سنگ مزار مقبلی.JPG|جایگزین=سنگ مزار عزتالله مقبلی و فرزندش امیرعلی|بندانگشتی|230x230پیکسل|سنگ مزار عزتالله مقبلی و فرزندش امیرعلی]] | |||
عزتالله مقبلی پس از گذشت چند ماه از اعدام فرزندش مسعود، در ۱۳ دیماه ۱۳۶۷، به علت ایست قلبی در سن ۵۵ سالگی درگذشت.<ref name=":1" /> | عزتالله مقبلی پس از گذشت چند ماه از اعدام فرزندش مسعود، در ۱۳ دیماه ۱۳۶۷، به علت ایست قلبی در سن ۵۵ سالگی درگذشت.<ref name=":1" /> | ||
ویرایش