بابک خرمدین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۹۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''بابک خرمدین''' (زاده ۷۹۵ میلادی - درگذشت ۴ ژانویه ۸۳۸ میلادی / ۳ صفر ۲۲۳ قمری) رهبر اصلی شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند. آنان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. بابک شورش خود را در آذربایجان آغاز کرد.<ref name=":1" /> خلیفه به مدت بیست و دو سال سپاهیان فراوانی را برای سرکوب بابک ایرانی گسیل داشت و سرانجام با همکاری یک ایرانی‌تبار بنام افشین، اعراب بر خرمدینان ایرانی چیرگی یافتند و او را به سامَرّا نزد خلیفه بردند.
{{Infobox
| bodystyle    =
| bodyclass    = vcard
| titlestyle  =
| title        =
| abovestyle  = background: #CD853F
| aboveclass  = fn org
| above        = تمثال بابک خرمدین


خلیفه معتصم دستور داد تا بابک را سوار بر فیل کردند و در شهر بگردانند و در روز پنجشنبه دوم صفر سال ۲۲۳ با بودن امان نامه‌ای که به او داده بودند به دستور خلیفه او را تکه‌تکه کرده و کشتند.<ref name=":0">فکور - [http://fakoor.net/history/زندگينامه-بابك-خرمدين/][http://fakoor.net/history/زندگينامه-بابك-خرمدين/ زندگینامه بابک خرمدین]</ref>
| imagestyle  =
| captionstyle =
| image        =[[پرونده:تمثال بابک خرمدین.jpg|بندانگشتی|وسط|]]


یوسفی و نفیسی خرمدین را ترکیبی از زرتشت و مزدک می‌دانستند در حالی که باسورث خرمدین را معادل مزدک گرائی نوین می‌داند.<ref name=":1">تاریخ ما مشاهیر - [https://mandegar.tarikhema.org/babak-khorramdin زندگانی بابک خرمدین]</ref>
| caption      =
| headerstyle  = background: #F0E68C
| labelstyle  =
| datastyle    =
| header1 = اطلاعات کلی


او وفرزند برو مندش آذر وبرادرش عبدا ﷲ<ref name=":0" />
| label2  = نام
| data2  = بابک خرمدین
 
| label3  = نام کامل
| data3  =
| label4  = نام‌های دیگر
| data4  =
| label5  = منصب
| data5  = رهبر قیام خرمدینان
 
| label6  = لقب
| data6  =
| label7  = نژاد
| data7  =
| label8  =
| data8  =
| label9  =
| data9  =
| label10  = زادگاه
| data10  = اردبیل
| label11  = تخت‌گاه
| data11  =
| label12  = پرچم
| data12  =
| label13  = ملیت
| data13  = ایرانی
| header14 =
| label15  = شناخته شده
| data15  = مقاومت تا آخرین قطره خون در برابر خلیفه عباسی
| label16  = دوره
| data16  = حکومت خلیفه مأمون و معتصم عباسی
 
| label17  = پیش از
| data17  =
| label18  = پس از
| data18  =
| label19  = دوران سلطنت
| data19  =
| label20  = جنگ‌ها
| data20  =
| label21  =جنگ اول
| data21  =
| label22  = نتیجه جنگ
| data22  =
| label23  = پیامد
| data23  =
| label24  = فرجام پناهندگی
| data24  =
| header25 =
| label26  = نام نیا
| data26  =
| label27  = نام پدر
| data27  = مِردَس یا مِرداس و یا عبدالله
| label28 = نام مادر
| data28  = ماه‌رو
| label29 = همسران
| data29  =
| label30 = فرزندان
| data30  = آذر
| label31 = برادران
| data31  = عبدالله
}}
'''بابک خرمدین''' (زاده ۷۹۵ میلادی - درگذشت ۴ ژانویه ۸۳۸ میلادی / ۳ صفر ۲۲۳ قمری) رهبر شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر علیه خلافت عباسی قیام کردند.  بابک خرمدین شورش خود علیه خلیفه را در آذربایجان آغاز کرد.<ref name=":1" /> خلیفه به مدت بیست و دو سال سپاهیان فراوانی را برای سرکوب بابک فرستاد اما موفق به سرکوب او نشد. او سرانجام با کمک یک ایرانی‌ بنام افشین، توانست بابک خرمدین و سپاهیان او را شکست داده و بابک را به سامَرّا نزد خلیفه ببرند.
 
خلیفه معتصم دستور داد تا بابک را سوار بر فیل کردند و در شهر چرخاندند. در روز پنجشنبه دوم صفر سال ۲۲۳ به دستور خلیفه بابک خرمدین مثله شده و به قتل رسید<ref name=":0">فکور - [http://fakoor.net/history/زندگينامه-بابك-خرمدين/][http://fakoor.net/history/زندگينامه-بابك-خرمدين/ زندگینامه بابک خرمدین]</ref>
 
یوسفی و نفیسی خرمدینی را ترکیبی از آیین زرتشت و مزدک می‌دانستند در حالی که ادموند باسورث، تاریخ‌دان و خاورشناس انگلیسی، آئین بابک خرمدین را معادل مزدک‌گرائی نوین می‌داند.<ref name=":1">تاریخ ما مشاهیر - [https://mandegar.tarikhema.org/babak-khorramdin زندگانی بابک خرمدین]</ref>


== زندگی‌نامه بابک ==
== زندگی‌نامه بابک ==
خط ۱۲: خط ۹۱:
برخی از خاورشناسان همچون اشپولر، پتروشفسکی، ساندرز حدس می‌زنند که نام اصلی وی پاپک باشد. در تمامی منابع نام بابک یافت می‌شود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کرده‌است. مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده‌اند.
برخی از خاورشناسان همچون اشپولر، پتروشفسکی، ساندرز حدس می‌زنند که نام اصلی وی پاپک باشد. در تمامی منابع نام بابک یافت می‌شود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کرده‌است. مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده‌اند.


بابک در روستای بلال آباد در حومهٔ اردبیل به دنیا آمد. آورده‌اند که «روزی مادر بابک بیرون رفت و در پی پسر می‌گشت. بابک در آن زمان گاوهای مردم را به چراگاهی می‌برد. مادر، وی را در زیر درختی یافت که خفته و برهنه بود و از بن هر مویی از سینه و سر وی خون می‌تراوید. چون بابک از خواب برآمد دیگر اثری از خون ندید، دانست که دیری برنخواهد آمد که کار پسر بالا گیرد». البته زرین‌کوب این روایت را هم‌تراز افسانه دانیال و بخت‌النصر دانسته و آنرا جعل دشمنان بابک می‌داند.
بابک در روستای بلال آباد در حومهٔ اردبیل به دنیا آمد. پدر او، روغن فروش دوره‌گردی به نام «مِردَس» یا «مِرداس» (بنابر گفتهٔ سمعانی) و یا «عبدالله» (به استناد ابن ندیم) از اهالی تیسفون بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او (به استناد فصیح) زنی تک چشم بود که «ماه‌رو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود. این در حالی است که یوسفی زیبارو (ماهرو) بودن مادر بابک توأم با تک چشم بودنش مضحک می‌داند.<ref name=":1" />
 
پدر او، روغن فروش دوره‌گردی به نام «مِردَس» یا «مِرداس» (بنابر گفتهٔ سمعانی) و یا «عبدالله» (به استناد ابن ندیم) از اهالی تیسفون بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او (به استناد فصیح) زنی تک چشم بود که «ماه‌رو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود. این در حالی است که یوسفی زیبارو (ماهرو) بودن مادر بابک توأم با تک چشم بودنش مضحک می‌داند.<ref name=":1" />


واقدبن عمرو گوید بابک زمانی نیز در روستای سرات ستوربانی شبل بن المنقی الازدی می‌کرد و از شاگردان او تنبور نواختن می‌آموخت پس از آن به تبریز، شهری از اعمال آذربایجان شد و دو سال خدمت محمدبن رواد ازدی کرد سپس در هیجده سالگی به بلال آباد نزد مادر بازگشت و مقیم شد.
واقدبن عمرو گوید بابک زمانی نیز در روستای سرات ستوربانی شبل بن المنقی الازدی می‌کرد و از شاگردان او تنبور نواختن می‌آموخت پس از آن به تبریز، شهری از اعمال آذربایجان شد و دو سال خدمت محمدبن رواد ازدی کرد سپس در هیجده سالگی به بلال آباد نزد مادر بازگشت و مقیم شد.
خط ۲۰: خط ۹۷:
جاویدان بن شهرک رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف می‌کند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش می‌آید و با اجازهٔ مادرش او را همراه خود می‌برد و او را سرپرست اموال و املاک خود می‌سازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان به‌سر می‌برد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا می‌رود. همسر جاویدان به سبب علاقه‌ای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام می‌کند که روح جاویدان در بابک حلول یافته‌است و او می‌بایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طی تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان می‌شود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی‌آورد. خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.<ref name=":1" />
جاویدان بن شهرک رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف می‌کند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش می‌آید و با اجازهٔ مادرش او را همراه خود می‌برد و او را سرپرست اموال و املاک خود می‌سازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان به‌سر می‌برد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا می‌رود. همسر جاویدان به سبب علاقه‌ای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام می‌کند که روح جاویدان در بابک حلول یافته‌است و او می‌بایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طی تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان می‌شود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی‌آورد. خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.<ref name=":1" />


== ابعاد گسترده و دلایل تحریف هویت بابک ==
== گستره و دلایل تحریف هویت بابک ==
[[پرونده:مجسمه بابک خرمدین در آذربایجان.jpg|بندانگشتی|مجسمه بابک خرمدین در آذربایجان]]
عباس زریاب روایت‌هایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی می‌کند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک می‌داند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شده‌اند و زنانی را که اسیر شده‌بودند، مبالغه‌آمیز و جعل دشمنان بابک می‌داند.
عباس زریاب روایت‌هایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی می‌کند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک می‌داند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شده‌اند و زنانی را که اسیر شده‌بودند، مبالغه‌آمیز و جعل دشمنان بابک می‌داند.


خط ۴۹: خط ۱۲۷:
قابل ذکر است که تیر و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و مستحفظانی که بر بلندی موضع می‌گرفتند به جهت بعد مسافت بی تأثیر بودند. در واقع قلعه بابک در سال ۱۳۴۵ با شماره ۶۲۳ در لیست آثار ملی، تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شد و مرمت آن از سال ۱۳۷۶ توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز گردیده‌است. این منطقه زیبا را برای گردش گری خود انتخاب کنید.<ref>جسارت - [http://www.jesarat.com/babak-fort/][http://www.jesarat.com/babak-fort/ قلعه بابک خرمدین]</ref>
قابل ذکر است که تیر و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و مستحفظانی که بر بلندی موضع می‌گرفتند به جهت بعد مسافت بی تأثیر بودند. در واقع قلعه بابک در سال ۱۳۴۵ با شماره ۶۲۳ در لیست آثار ملی، تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شد و مرمت آن از سال ۱۳۷۶ توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز گردیده‌است. این منطقه زیبا را برای گردش گری خود انتخاب کنید.<ref>جسارت - [http://www.jesarat.com/babak-fort/][http://www.jesarat.com/babak-fort/ قلعه بابک خرمدین]</ref>


== آغاز قیام خرمدینان علیه مأمون خلیفه عباسی  ==
== آغاز قیام خرمدینان علیه مأمون ==
پس از مرگ جاویدان، همسر وی زمینه را برای جانشینی بابک فراهم کرد و با موافقت اعضای فرقه با بابک ازدواج کرد. نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای مسلمان نشین بود. این تهاجم که با روشی بسیار بی رحمانه صورت گرفت، با صلح جویی معمول و نرم خویی خرمدینان که خود منابع به آن اعتراف دارند در تضاد بود. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و اعراب به مراغه عقب نشستند. بابک به دلیل‌های امنیتی روستاها و شهرک‌های اطراف قلعه خود را ویران کرد.
پس از مرگ جاویدان، همسر وی زمینه را برای جانشینی بابک فراهم کرد و با موافقت اعضای فرقه با بابک ازدواج کرد. نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای مسلمان نشین بود. این تهاجم که با روشی بسیار بی رحمانه صورت گرفت، با صلح جویی معمول و نرم خویی خرمدینان که خود منابع به آن اعتراف دارند در تضاد بود. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و اعراب به مراغه عقب نشستند. بابک به دلیل‌های امنیتی روستاها و شهرک‌های اطراف قلعه خود را ویران کرد.


خط ۵۵: خط ۱۳۳:


چون خبر شورش بابک به گوش مأمون رسید، یحیی بن مُعاذبن مسلم از موالی بنی ذُهْل (از شاخه‌های قبیله بنی شیبان) را مأمور ارمنستان و آذربایجان و سرکوب بابک کرد. بنا به گفتهٔ یعقوبی، یحیی بن معاذ با بابک چندین جنگ کرد که در آن‌ها هیچ‌یک از دو طرف به پیروزی دست نیافتند. پس از آن مأمون عیسی بن محمدبن ابی خالد را مأمور جنگ با بابک کرد و او با سپاهیان معروف به «حَرْبیّه» عازم جنگ شد، امّا شکست خورد و ناگزیر به شمالغرب آذربایجان که ارمنستان کنونی بازگشت. شکست عیسی از بابک به قول طبری در ۲۰۶ بوده‌است.
چون خبر شورش بابک به گوش مأمون رسید، یحیی بن مُعاذبن مسلم از موالی بنی ذُهْل (از شاخه‌های قبیله بنی شیبان) را مأمور ارمنستان و آذربایجان و سرکوب بابک کرد. بنا به گفتهٔ یعقوبی، یحیی بن معاذ با بابک چندین جنگ کرد که در آن‌ها هیچ‌یک از دو طرف به پیروزی دست نیافتند. پس از آن مأمون عیسی بن محمدبن ابی خالد را مأمور جنگ با بابک کرد و او با سپاهیان معروف به «حَرْبیّه» عازم جنگ شد، امّا شکست خورد و ناگزیر به شمالغرب آذربایجان که ارمنستان کنونی بازگشت. شکست عیسی از بابک به قول طبری در ۲۰۶ بوده‌است.
 
[[پرونده:مراسم سالانه دومین جمعه تیرماه هر سال برای تولد بابک در قلعه بابک.jpg|بندانگشتی|مراسم سالانه دومین جمعه تیرماه هر سال به‌مناسبت تولد بابک در قلعه بابک]]
چون کار بابک بالا گرفت مأمون زُرَیْق بن علیّ بن صدقه الاْزدی را به جنگ او فرستاد، ولی او نیز کاری از پیش نبرد و مأمون محمدبن حُمَیْد طوسی را مأمور حمله به بابک کرد. محمدبن حمید سردار بزرگ و مشهوری بود و شعرای نامدار مانند بُحْتری و ابوتمام طائی او را مدح کرده‌اند. محمد در آغاز به پیروزی‌هایی دست یافت، ولی در راهی سخت و باریک به او حمله شد و به قتل رسید. به گفتهٔ طبری این واقعه در روز شنبه ۲۵ ربیع الاول ۲۱۴ و در «هشتاد سر» اتفاق افتاد.
چون کار بابک بالا گرفت مأمون زُرَیْق بن علیّ بن صدقه الاْزدی را به جنگ او فرستاد، ولی او نیز کاری از پیش نبرد و مأمون محمدبن حُمَیْد طوسی را مأمور حمله به بابک کرد. محمدبن حمید سردار بزرگ و مشهوری بود و شعرای نامدار مانند بُحْتری و ابوتمام طائی او را مدح کرده‌اند. محمد در آغاز به پیروزی‌هایی دست یافت، ولی در راهی سخت و باریک به او حمله شد و به قتل رسید. به گفتهٔ طبری این واقعه در روز شنبه ۲۵ ربیع الاول ۲۱۴ و در «هشتاد سر» اتفاق افتاد.


مأمون پس از آن عبدالله بن طاهر را مأمور جبال و آذربایجان و ارمنستان کرد. عبدالله بن طاهر تا دینور رفت و از آن‌جا به فرماندهانی که با محمد بن حمید بودند دستور داد تا در مواضع خود بمانند. در حالی که عبدالله مشغول جمع‌آوری لشکر برای سرکوب شورش بابک بود، برادرش طلحه بن طاهر که حاکم خراسان بود درگذشت و مأمون در سال ۲۱۴ ه‍.ق / ۸۲۹–۸۳۰ میلادی عبدالله بن طاهر را به جای او مأمور خراسان کرد و عبداللّه به خراسان رفت. به گفتهٔ طبری مأمون او را میان جنگ با بابک و رفتن به خراسان مخیر ساخت و او حکومت خراسان را برگزید. آن‌گاه مأمون علی بن هشام را مأمور آذربایجان و جنگ با بابک کرد. رفتار علیّ بن هشام مقبول امرای آذربایجان نیفتاد و مأمون او را احضار کرد و به قتلش فرمان داد. به گفتهٔ طبری، علی بن هشام قصد داشته‌است که نزد بابک برود.
مأمون پس از آن عبدالله بن طاهر را مأمور جبال و آذربایجان و ارمنستان کرد. عبدالله بن طاهر تا دینور رفت و از آن‌جا به فرماندهانی که با محمد بن حمید بودند دستور داد تا در مواضع خود بمانند. در حالی که عبدالله مشغول جمع‌آوری لشکر برای سرکوب شورش بابک بود، برادرش طلحه بن طاهر که حاکم خراسان بود درگذشت و مأمون در سال ۲۱۴ ه‍.ق / ۸۲۹–۸۳۰ میلادی عبدالله بن طاهر را به جای او مأمور خراسان کرد و عبداللّه به خراسان رفت. به گفتهٔ طبری مأمون او را میان جنگ با بابک و رفتن به خراسان مخیر ساخت و او حکومت خراسان را برگزید. آن‌گاه مأمون علی بن هشام را مأمور آذربایجان و جنگ با بابک کرد. رفتار علیّ بن هشام مقبول امرای آذربایجان نیفتاد و مأمون او را احضار کرد و به قتلش فرمان داد. به گفتهٔ طبری، علی بن هشام قصد داشته‌است که نزد بابک برود.
 
[[پرونده:مراسم سالانه بزرگداشت بابک.jpg|بندانگشتی|شرکت مردم در مراسم سالانه تولد بابک]]
گرفتاری‌های مأمون در ۲۱۶ و ۲۱۷ و ۲۱۸ در جنگ با روم شرقی و مرگ او در ۲۱۸ موجب شد که خرّمیان در قسمت‌های دیگر ایران یعنی در اصفهان و ری و ماسبذان و مهرجان کذک (لرستان) سر برآوردند و شاید این امر به تشویق و تحریک بابک بوده‌است. شورش خرّمیان در این قسمت از ایران در جنگ خونینی که میان ایشان و سردار معتصم به نام اسحاق بن ابراهیم بن مُصْعَب درگرفت به شکست خرّمیان و کشتار عظیم ایشان منجر شد.<ref name=":1" />
گرفتاری‌های مأمون در ۲۱۶ و ۲۱۷ و ۲۱۸ در جنگ با روم شرقی و مرگ او در ۲۱۸ موجب شد که خرّمیان در قسمت‌های دیگر ایران یعنی در اصفهان و ری و ماسبذان و مهرجان کذک (لرستان) سر برآوردند و شاید این امر به تشویق و تحریک بابک بوده‌است. شورش خرّمیان در این قسمت از ایران در جنگ خونینی که میان ایشان و سردار معتصم به نام اسحاق بن ابراهیم بن مُصْعَب درگرفت به شکست خرّمیان و کشتار عظیم ایشان منجر شد.<ref name=":1" />


خط ۶۸: خط ۱۴۶:


== نبرد با فرمانده افشین ==
== نبرد با فرمانده افشین ==
افشین با آمادگی کامل و تجهیزات مفصّل به راه افتاد. ارتباط کامل بغداد را با اردبیل تأمین کرد و در محلی به نام برزند فرود آمدو این شهر را بازسازی کرد و پایگاه فرماندهی خود در نبرد بابک قرار داد. این شهر موقعیت استراتژیکی در مسیر جادهٔ اصلی اردبیل تا دشت مغان داشت. در نوشتهٔ ابن خردادبه افشین در فاصلهٔ دو فرسنگی برزند به سوی بذ، در سادراسب، یک خندق و با فاصلهٔ دو فرسنگ از آن در زهرکَش خندقی دیگر، و سپس در دو فرسنگی زهرکش، در دوالرود (یا روذالروذ) سومین خندق را حفر کرد تا از شبیخون سپاهیان بابک در امان باشد. از خندق سوم افشین تا قلعه بذ یک فرسنگ بیشتر فاصله نبود. اما طبری فاصلهٔ خندق سوم افشین را تا البذ دو فرسنگ می‌نویسد که کمابیش با فاصلهٔ دهکدهٔ قلعهٔ برزند کنونی به طور مستقیم به طرف غرب (تا قره سو) مطابقت می‌کند افشین شبکهٔ جاسوسی و خبرگیری منظمی هم برقرار کرد. سپاهیانش که مرکّب از عرب و ترک و فرغانه‌ای و داوطلبان جهاد بودند به همه گونه تجهیزات رزمی مجهّز بودند.
افشین با آمادگی کامل و تجهیزات مفصّل به راه افتاد. ارتباط کامل بغداد را با اردبیل تأمین کرد و در محلی به نام برزند فرود آمد و این شهر را بازسازی کرد و پایگاه فرماندهی خود در نبرد با بابک قرار داد. این شهر موقعیت استراتژیکی در مسیر جادهٔ اصلی اردبیل تا دشت مغان داشت. در نوشتهٔ ابن خردادبه افشین در فاصلهٔ دو فرسنگی برزند به سوی بذ، در سادراسب، یک خندق و با فاصلهٔ دو فرسنگ از آن در زهرکَش خندقی دیگر، و سپس در دو فرسنگی زهرکش، در دوالرود (یا روذالروذ) سومین خندق را حفر کرد تا از شبیخون سپاهیان بابک در امان باشد. از خندق سوم افشین تا قلعه بذ یک فرسنگ بیشتر فاصله نبود. اما طبری فاصلهٔ خندق سوم افشین را تا البذ دو فرسنگ می‌نویسد که کمابیش با فاصلهٔ دهکدهٔ قلعهٔ برزند کنونی به طور مستقیم به طرف غرب (تا قره سو) مطابقت می‌کند افشین شبکهٔ جاسوسی و خبرگیری منظمی هم برقرار کرد. سپاهیانش که مرکّب از عرب و ترک و فرغانه‌ای و داوطلبان جهاد بودند به همه گونه تجهیزات رزمی مجهّز بودند.


در جنگی که در ۲۲۰ میان بابک و افشین در محلّی به نام ارشق روی داد بابک شکست خورد و ناچار شد که از متصرّفات خود در اطراف اردبیل و برزند دست بکشد و به دشت مُغان برود و از آن‌جا به قلعهٔ بذ، که دژ اصلی او بود، پناه برد. در ۲۲۱ ه‍.ق در ناحیهٔ هشتادسر، میان یکی از سرداران افشین به نام بُغای بزرگ و یکی از فرمادهان بابک - آذین یا طرخان - جنگی درگرفت که به شکست بغا انجامید امّا در جنگ‌های بعدی شکست در جانب بابک بود.<ref name=":1" />
در جنگی که در ۲۲۰ میان بابک و افشین در محلّی به نام ارشق روی داد بابک شکست خورد و ناچار شد که از متصرّفات خود در اطراف اردبیل و برزند دست بکشد و به دشت مُغان برود و از آن‌جا به قلعهٔ بذ، که دژ اصلی او بود، پناه برد. در ۲۲۱ ه‍.ق در ناحیهٔ هشتادسر، میان یکی از سرداران افشین به نام بُغای بزرگ و یکی از فرماندهان بابک - آذین یا طرخان - جنگی درگرفت که به شکست بغا انجامید امّا در جنگ‌های بعدی شکست در جانب بابک بود.<ref name=":1" />


== نبرد در قلعهٔ بذ ==
== نبرد در قلعهٔ بذ ==
خط ۸۴: خط ۱۶۲:


او در هفتم ژانویه سال ۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ ه‍جری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، به‌دستور معتصم بالله کشته‌ شد. ابتدا دست و پای وی را به تدریج قطع کردند. سپس جنازهٔ مثله شده‌اش را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند. بر طبق بعضی منابع سر او را بعداً برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند. (محّلِ داری که بابک را به آن آویخته بودند تا مدتی در سامرّا معروف بود). برادرش عبداللّه را نیز در بغداد نخست به همان شکل فجیع کشتند و تنش را در قسمت شرقی میان دو جِسْر به دار آویختند. بعدها مازیار، شاهزادهٔ طبری، دیگر قیام کنندهٔ ضد عباسی به دستور خلیفه عباسی در همان‌جا به دار آویخته شد. بعضی منابع مانند خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاست‌نامه نقل می‌کنند که در هنگامی که دست اول بابک را می‌بریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده می‌کرد. وقتی معتصم علت آن را پرسید، بابک پاسخ داد که چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت می‌شود من صورتم را خونین می‌کنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده‌است.
او در هفتم ژانویه سال ۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ ه‍جری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، به‌دستور معتصم بالله کشته‌ شد. ابتدا دست و پای وی را به تدریج قطع کردند. سپس جنازهٔ مثله شده‌اش را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند. بر طبق بعضی منابع سر او را بعداً برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند. (محّلِ داری که بابک را به آن آویخته بودند تا مدتی در سامرّا معروف بود). برادرش عبداللّه را نیز در بغداد نخست به همان شکل فجیع کشتند و تنش را در قسمت شرقی میان دو جِسْر به دار آویختند. بعدها مازیار، شاهزادهٔ طبری، دیگر قیام کنندهٔ ضد عباسی به دستور خلیفه عباسی در همان‌جا به دار آویخته شد. بعضی منابع مانند خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاست‌نامه نقل می‌کنند که در هنگامی که دست اول بابک را می‌بریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده می‌کرد. وقتی معتصم علت آن را پرسید، بابک پاسخ داد که چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت می‌شود من صورتم را خونین می‌کنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده‌است.
 
[[پرونده:صحنه‌ای از فیلم.jpg|بندانگشتی|صحنه‌ای از اعدام بابک در فیلمی به نام بابک خرمدین]]
خواجه نظام الملک در سیاست نامه گوید: «روزی معتصم بمجلس شراب برخاست و در حجره‌ای شد، زمانی بود، بیرون آمد و شرابی بخورد، باز برخاست و در حجره‌ای دیگر شد و باز بیرون آمد و شرابی بخورد و سه بار در سه حجره شد و در گرمابه شد و غسل بکرد و بر مصلی شد و دو رکعت نماز بکرد و بمجلس بازآمد و گفت قاضی یحیی را که دانی این چه نماز بود؟ گفت: نه. گفت: این نماز شکر نعمتی از نعمت‌هائی است که خدای عزوجل امروز مرا ارزانی داشت که این سه ساعت پرده بکارت از سه دختر برداشتم که هر سه دختر سه دشمن من بودند: یکی دختر ملک روم و یکی دختر بابک و یکی دختر مازیار گبر»
خواجه نظام الملک در سیاست نامه گوید: «روزی معتصم بمجلس شراب برخاست و در حجره‌ای شد، زمانی بود، بیرون آمد و شرابی بخورد، باز برخاست و در حجره‌ای دیگر شد و باز بیرون آمد و شرابی بخورد و سه بار در سه حجره شد و در گرمابه شد و غسل بکرد و بر مصلی شد و دو رکعت نماز بکرد و بمجلس بازآمد و گفت قاضی یحیی را که دانی این چه نماز بود؟ گفت: نه. گفت: این نماز شکر نعمتی از نعمت‌هائی است که خدای عزوجل امروز مرا ارزانی داشت که این سه ساعت پرده بکارت از سه دختر برداشتم که هر سه دختر سه دشمن من بودند: یکی دختر ملک روم و یکی دختر بابک و یکی دختر مازیار گبر»


یاقوت در معجم الادبا از حمدون بن اسماعیل روایت کرد: «در مجلس معتصم سه کنیزک بودند، مرا پرسید که: ایشان را می‌شناسی؟ گفتم: نه. گفت: یکی از آن‌ها دختر بابک خرمی و دیگری دختر مازیار و سومی دختر بطریق عموریه است»<ref name=":1" />
یاقوت در معجم الادبا از حمدون بن اسماعیل روایت کرد: «در مجلس معتصم سه کنیزک بودند، مرا پرسید که: ایشان را می‌شناسی؟ گفتم: نه. گفت: یکی از آن‌ها دختر بابک خرمی و دیگری دختر مازیار و سومی دختر بطریق عموریه است»<ref name=":1" />


== گفتگوی بابک با خلیفه معتصم حین مرگ ==
== گفتگوی بابک با معتصم ==
خلیفه: عفوت می‌کنم به بشرطی که توبه کنی! بابک: توبه را گنهکاران کنند.  
خلیفه: عفوت می‌کنم به بشرطی که توبه کنی! بابک: توبه را گنهکاران کنند.  


خلیفه: تو اکنون در چنگ ما هستی! بابک: آری، تنها جسم من در دست شما است نه روحم، دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است.  
خلیفه: تو اکنون در چنگ ما هستی! بابک: آری، تنها جسم من در دست شما است نه روحم، دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است.  


خلیفه: جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش می‌کنم. بابک روی به جلاد: چشمانم را نبند بگذار باچشم باز بمیرم.  
خلیفه: جلاد مثله‌اش کن! معلون اکنون چراغ زندگی‌ات را خاموش می‌کنم. بابک روی به جلاد: چشمانم را نبند بگذار باچشم باز بمیرم.  


خلیفه: یکباره سرش را از تن جدا مکن، بگذار بیشتر زنده بماند! اول دستانش را قطع کن! جلاد با یک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت. خون فواره زد. بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬ زانو زده،‌ خم شد و تمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد. شمشیر دژخیم بالا رفت و پایین آمد و دست چپ آن دلاور را نیز از تن جدا کرد. فرزند آزاده مردم به پا بود٬ استوار بود. خون از دو کتفش بیرون می‌جست.  
خلیفه: یکباره سرش را از تن جدا مکن، بگذار بیشتر زنده بماند! اول دستانش را قطع کن! جلاد با یک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت. خون فواره زد. بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬ زانو زده،‌ خم شد و تمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد. شمشیر دژخیم بالا رفت و پایین آمد و دست چپ آن دلاور را نیز از تن جدا کرد. فرزند آزاده مردم به پا بود٬ استوار بود. خون از دو کتفش بیرون می‌جست.  
خط ۱۱۲: خط ۱۹۰:
جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، استثنائی است. طبری می‌گوید هیچ‌یک از خرمدین‌ها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند. وقتی فرستاده افشین به بابک رسید، بابک عصبانی گفت که این پیغام را به پسرم برسان: «ممکن است زنده بمانم یا نه. من به عنوان فرمانده شناخته شده‌ام. هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من (آنجا) پادشاهم». این کلمات بلندپروازی و اراده وسیع بابک را نشان می‌دهد. بابک در گفتگو با سهل بن سنباط (به روایت طبری) گفت: «این خوب نیست که من و برادرم در یک جا باشیم، اگر یکی از ما را بگیرند، دیگری می‌توان زنده بماند. من نمی‌دانم چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما هیچ جانشینی برای رهبری این جنبش نداریم». در حقیقت، بابک هنگام پناه بردن به سهل بن سنباط برادر خود را به جای دیگری فرستاد، به امید آنکه جنبش ادامه پیدا کند. همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواسته‌ای دارد یا نه. بابک جواب داد که می‌خواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق او به وطنش است.<ref name=":1" />
جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، استثنائی است. طبری می‌گوید هیچ‌یک از خرمدین‌ها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند. وقتی فرستاده افشین به بابک رسید، بابک عصبانی گفت که این پیغام را به پسرم برسان: «ممکن است زنده بمانم یا نه. من به عنوان فرمانده شناخته شده‌ام. هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من (آنجا) پادشاهم». این کلمات بلندپروازی و اراده وسیع بابک را نشان می‌دهد. بابک در گفتگو با سهل بن سنباط (به روایت طبری) گفت: «این خوب نیست که من و برادرم در یک جا باشیم، اگر یکی از ما را بگیرند، دیگری می‌توان زنده بماند. من نمی‌دانم چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما هیچ جانشینی برای رهبری این جنبش نداریم». در حقیقت، بابک هنگام پناه بردن به سهل بن سنباط برادر خود را به جای دیگری فرستاد، به امید آنکه جنبش ادامه پیدا کند. همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواسته‌ای دارد یا نه. بابک جواب داد که می‌خواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق او به وطنش است.<ref name=":1" />


== خشونت خرمدینان ==
== خشونت خرمدینان و برخی روایات ==
تحت حکومت بابک، خرمیان که تا پیش از زمان بابک کشاورزانی صلح‌جو بودند و از کشتن و آزار رساندن به دیگران خودداری می‌کردند، به سربازان جنگی تبدیل شدند که مشتاق جنگیدن و کشتن، تخریب آبادیها و حمله به کاروانها بودند. گزارشها حاکی از آن است که بابک مردان جنگی خود را به کشتن مردم و تخریب آبادیها و بستن راه‌ها امر می‌کرد.  
تحت حکومت بابک، خرمیان که تا پیش از زمان بابک کشاورزانی صلح‌جو بودند و از کشتن و آزار رساندن به دیگران خودداری می‌کردند، به سربازان جنگی تبدیل شدند که مشتاق جنگیدن و کشتن، تخریب آبادیها و حمله به کاروانها بودند. گزارشها حاکی از آن است که بابک مردان جنگی خود را به کشتن مردم و تخریب آبادیها و بستن راه‌ها امر می‌کرد.  


خط ۱۲۰: خط ۱۹۸:
زریاب ۳ دلیل برای شورش خرمدینان می‌داند:
زریاب ۳ دلیل برای شورش خرمدینان می‌داند:
# علت سیاسی: به استناد مقدسی، خرّمدینان پس از کشته شدن ابومسلم به دست منصور خلیفه عبّاسی سخت به خشم آمده بودند و این امر ظاهراً برای آن بود که ابومسلم را همچون کسی می‌دیدند که در برابر عرب قیام کرده بود و به همین دلیل پس از قتل او در پی تحقّق آرزوهایش بودند و می‌خواستند ملک و سلطنت را به ایرانیان بازگردانند
# علت سیاسی: به استناد مقدسی، خرّمدینان پس از کشته شدن ابومسلم به دست منصور خلیفه عبّاسی سخت به خشم آمده بودند و این امر ظاهراً برای آن بود که ابومسلم را همچون کسی می‌دیدند که در برابر عرب قیام کرده بود و به همین دلیل پس از قتل او در پی تحقّق آرزوهایش بودند و می‌خواستند ملک و سلطنت را به ایرانیان بازگردانند
# علت روانی: خرمدینان را ظاهراً مسلمانان- چه عرب چه عجم- تحقیر می‌کردند. هنگامی که جاویدان پسر شهرک هنگامی به ده بلال آباد پناه آورده بود و از گِزیر (مأمور پذیرایی از تازه واردان به ده) تقاضای منزل می‌کند، گِریز، برای توهین، او را در منزل مادر بابک جای می‌دهد. این رفتار نشان می‌دهد که مردم ده و رئیس آن مسلمان بوده‌اند و نمی‌خواسته‌اند که از یک نفر خرمی در جای آبرومندانه‌ای پذیرایی کنند. مقدسی می‌نویسد که اصحاب بابک در فقر و ذلّت به سر می‌بردند. زن جاویدان به بابک گفته بود که از قول جاویدان به خرّمیان خواهد گفت که بابک «جباران» را خواهد کشت و دین مزدکی را احیا خواهد کرد و آنها را که خوار و پست بوده‌اند عزیز و والا خواهد کرد.
# علت روانی: خرمدینان را ظاهراً مسلمانان - چه عرب چه عجم - تحقیر می‌کردند. هنگامی که جاویدان پسر شهرک هنگامی به ده بلال آباد پناه آورده بود و از گِزیر (مأمور پذیرایی از تازه واردان به ده) تقاضای منزل می‌کند، گِریز، برای توهین، او را در منزل مادر بابک جای می‌دهد. این رفتار نشان می‌دهد که مردم ده و رئیس آن مسلمان بوده‌اند و نمی‌خواسته‌اند که از یک نفر خرمی در جای آبرومندانه‌ای پذیرایی کنند. مقدسی می‌نویسد که اصحاب بابک در فقر و ذلّت به سر می‌بردند. زن جاویدان به بابک گفته بود که از قول جاویدان به خرّمیان خواهد گفت که بابک «جباران» را خواهد کشت و دین مزدکی را احیا خواهد کرد و آنها را که خوار و پست بوده‌اند عزیز و والا خواهد کرد.
# علت اقتصادی: به استناد مقدسی اصحاب بابک و خرّمدینان در تنگدستی می‌زیستند. این تنگدستی به طور کلّی ناشی از زورگویی عمّال دولتی و جنگهای امرای محلی با یکدیگر بوده‌است.<ref name=":1" />
# علت اقتصادی: به استناد مقدسی اصحاب بابک و خرّمدینان در تنگدستی می‌زیستند. این تنگدستی به طور کلّی ناشی از زورگویی عمّال دولتی و جنگهای امرای محلی با یکدیگر بوده‌است.<ref name=":1" />


خط ۱۴۱: خط ۲۱۹:
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
[[رده:فرماندهان نظامی تاریخ ایران]]
[[رده:اهالی آذربایجان]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
۸٬۷۶۵

ویرایش