|
|
(۲۰۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''سرکوب کردستان'''
| | {{جعبه زندگینامه |
| | | اندازه جعبه = |
| | | عنوان = |
| | | نام = آبه پیر |
| | | تصویر = آبه پیر3.JPG |
| | | اندازه تصویر = |
| | | عنوان تصویر = آبه پیر (هانری گروئس) |
| | | زادروز = ۵ اوت ۱۹۱۲ |
| | | زادگاه = لیون - فرانسه |
| | | تاریخ درگذشت = ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ |
| | | مکان درگذشت = پاریس |
|
| |
|
| روز ٢٨ مرداد سال ١٣٥٨ من و دوستانم در دفتر 'جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کرد' در سقز بودیم و اتفاق خاصی نیفتاده بود. طبق معمول هر روزه به دفتر 'جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب' در سنندج زنگ زدم که برخلاف قبل صدای ناشناسی به زبان فارسی جواب داد! من متوجه شدم که دوستان ما ناچار به ترک آنجا شده اند... دیری نگذشت که رادیو تهران شروع به پخش مارش نظامی کرد و چند بار فرمان خمینی را با هیجان زیاد قرائت کرد.
| | | علت درگذشت = کهولت و بیماری |
| | |آرامگاه = |
|
| |
|
| سه نقل قول از خمینی در ٢٨ مرداد و ٢٦ آبان ١٣٥٨ و سپس ٢٩ تیر ١٣٥٩ ماهیت برخورد جمهوری اسلامی به کردستان، برپاکردن جنگ و برخورد آنها با شخصیتها و احزاب کردستان و نیز رویکرد آنها در قبال مذاکرات را به روشنی نمایان میکند.
| | | ملیت =فرانسوی |
| | | نژاد = |
| | | تابعیت =فرانسه |
| | |تحصیلات = |
| | |دانشگاه = |
| | | پیشه =کشیش - سیاستمدار - رزمنده عضو مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم |
| | | سالهای فعالیت =از ۱۹۳۸ تا ۲۰۰۷ |
|
| |
|
| ١ - فرمان حمله به کردستان، خمینی ٢٨ مرداد ١٣٥٨:
| | | شناختهشده برای = مردم فرانسه - مردم جهان - اعضای مقاومت ایران ( شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران) |
| | | نقشهای برجسته =شرکت درمقاومت ضد نازی در فرانسه - نماینده مجلس ملی فرانسه - موسس بنیاد امائوس لیبرته برای حمایت و کمک به مردم بیخانمان |
|
| |
|
| " السّاعه خبر رسید که در سنندج «حزب دمکرات»، آنها ارتشیها و سازمانهای آنها را محاصره کرده اند، و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد اسلحه ها را می برند. و از مسجد سنندج به ما اطلاع داده اند که حزب دمکرات زنهای ما را به گروگان برده اند. اکیداً به کلیه ی قوای انتظامی دستور می دهم به پادگانهای... به طرف سنندج حرکت کنند، پاسداران انقلاب ـ در هر محلی هستند ـ به مقدار کافی به طرف سنندج و کردستان ـ با پل هوایی ـ بسیج شوند و با شدت، تمام اشرار را سرکوب نمایند. تأخیر ـ ولو به قدر یک ساعت ـ تخلف از وظیفه، و به شدت تعقیب میشود.." (صحیفه امام، ج ٩، ص ٣٠٦ سایت 'پرتال امام خمینی')
| | | سبک = |
| | | تأثیرگذاران = |
|
| |
|
| سالها بعد – همچنانکه در زیر بدان اشاره میشود – دست اندرکاران آنزمان در کردستان، تهران و قم تأکید میکنند که در آنروزها در سنندج هیچ خبری نبوده و این فرمان جنگ و خشم خمینی بر اساس خبرهای ساخته و پرداخته جنگ طلبان در سطوح بالای لشکری و مذهبی ایران صادر شده بود.
| | | تأثیرپذیرفتگان =بیخانمانها و فقرا در فرانسه و نقاط مختلف جهان - اعضای شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران |
| | | شهر خانگی = |
| | | تلویزیون = |
| | | لقب =کشیش قهرمان بیخانمانها |
| | | حزب = |
| | | دین =مسیحی |
| | | همسر = |
| | || پانویس = |
| | }} |
|
| |
|
| چهل سال خشونت، سرکوب، بمباران و اعدام پاسخ جمهوری اسلامی ایران به خواستهای حق طلبانه مردم کردستان بوده است. ولی علیرغم همه این سیاستهای ضدانسانی و سرکوبگرانه، مبارزه علیه مسئله ستم ملی و تمامی پیامدهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن در کردستان همچنان در جریان بوده و به لحاظ سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی در کردستان پذیرفته نشده است.
| | '''آبه پیر''' (به فرانسوی) Abbe Pierre (زاده ۵ اوت ۱۹۱۲ میلادی<ref name=":0" /> ـ درگذشته در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷<ref name=":2" />) کشیش مترقی و سیاستمدار و مبارزعضو مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم بود. نام اصلی او هانری گروئس و پنجمین فرزند خانواده بود.<ref name=":1" /> آنها ۸ خواهر و برادر بودند. پدرش آنتوان گروئس تاجر ابریشم بود و زندگی مرفهی داشتند.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| ماموستا شیخعزالدین حسینی در بیانیهای که در روزنامه کیهان ۸ فروردین ۱۳۵۸ صفحه ۷ چاپ شده است ازجمله چنین میگویند: «چون محتوای جمهوری اسلامی مبهم و نامعلوماست، بویژه از نظر حق تعیین سرنوشت و مسأله خودمختاری کردستان درچارچوب ایران آزاد... از شرکت در رفراندم خودداری میکنم.»
| | در ۱۹ سالگی به صومعه مسیحی کاپوسنها پیوست و ۶ سال را با آنان گذراند.<ref name=":0" /> او تمام ارثیه خانوادگیش را به فقرا و بیخانمانها بخشید. در ۱۹۳۸ به مقام کشیشی رسید.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| کومه له یک هفته قبل و حزب دموکرات کردستان بدنبال دیدار هیأت نماینگی این حزب بریاست دکتر قاسملو یک روز قبل از رفراندوم طی بیانیه هایی که در نشریات ایران انعکاس داشت، تحریم و یا عدم شرکت خود در رفراندوم را اعلام کردند.
| | با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان نازی به مقاومت فرانسه پیوست و در جابهجایی و فراری دادن رزمندگان مقاومت شرکت داشت. در جریان جنگ نام آبه پیر را برای خود انتخاب کرد. در طول جنگ دوبار دستگیر شد و هر دو بار فرار کرد. نهایتا با دستور مسئولین مقاومت به الجزایر رفت و در آنجا با [[ژنرال دوگل]] دیدار کرد.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| ===== فرمان هجوم و کشتار با پیامدهای بسیار ویرانگر و فاجعهآمیز بر اساس خبری دروغین =====
| | پس از جنگ به عنوان قهرمان جنگ به کشورش بازگشت و تا سال ۱۹۵۱ نماینده مجلس ملی فرانسه بود. در ۱۹۴۹ بنیاد امائوس لیبرته را برای کمک به افراد بیخانمان تاسیس کرد. او طی ۵۰ سال برای دفاع و کمک به بیخانمانها تلاش کرد. آبه پیر به مدت ۳۰ سال محبوبترین شخصیت فرانسه بود. نشانها و جوایز متعددی از جمله نشان لژیون دونور، بالاترین نشان رسمی فرانسه را دریافت کرد.<ref name=":1" /> |
| نشریه چشم انداز ایران، دوماهنامه ای که صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن لطف الله میثمی است، دو ویژه نامه کردستان منتشر کرده است. شماره اول آن در فروردین ١٣٨٢ و شماره دوم در پاییز ١٣٨٤ که حاوی مصاحبه هایی است با دست اندرکاران و افرادی که در آن سالها از نزدیک با مسائل کردستان درگیر بودند و در سخنان خویش مطالب و نکات زیادی را طرح و برملا کرده اند.
| |
|
| |
|
| گفتگوی سرلشکر ناصر فربد در چشمانداز ایران ویژه کردستان شماره ۲ صفحه ۴۲ بسیار جالب توجه است: «سئوالکننده: یعنی معتقدید شروع کننده جنگ علیه کردستان در اوایل انقلاب تهران بوده است؟ به عبارتی آیا تجاوز از تهران آغازشد یعنی از طرف دولت موقت؟
| | در سال ۱۳۷۳ با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] آشنا شد و با [[مریم رجوی]] رئیس جمهور منتخب مقاومت ایران در اورسوراواز دیدار کرد. در سالهای بعد نیز او بارها از مقاومت ایران دفاع کرد و دیدارهای متعددی با [[مریم رجوی]] داشت.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| پاسخ: ستاد رسما نوشته که راسا اینکار را انجام داده است.
| | آبه پیر در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ در سن ۹۴ سالگی بعد از یک دروه بیماری و بستری شدن در بیمارستان درگذشت.<ref name=":2" /> با درگذشت او فرانسه درغم و ماتم فرو رفت. پیکر او طی مراسمی با حضور هزاران تن از مردم فرانسه به خصوص از طبقات فرودست و فقیر جامعه از کلیسای تاریخی نوتردام پاریس تشییع شد.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| چرا با هواپیما آمدند روی سنندج؟
| | خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از درگذشت آبه پیر، وی را «کشیش قهرمان بیخانمانها» که طی بیش از نیم قرن مبارزه برای بیخانمانها به وجدان ملت فرانسه تبدیل شده بود توصیف کرد.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| پاسخ: چون مغایر با اهداف دولت عمل کردند.»
| | == زندگینامه == |
|
| |
|
| اما از جانب جمهوری اسلامی، ارتش نه فقط «با هواپیما آمد روی سنندج»، آنچنانکه سئوال کننده 'چشم انداز ایران – ویژه کردستان' مطرح میکنند، بلکه بر فراز شهرها و روستاهای کردستان دیوار صوتی را شکستند و از همان اسفند ماه ۱۳۵۷ در پی زهرچشم گرفتن ازمردم کردستان بودند.
| | === تولد تا پایان جنگ جهانی دوم === |
| | آبه پیردرروز ۵ اوت سال ۱۹۱۲ در شهر لیون فرانسه بدنیا آمد. خانواده آبه هشت فرزند داشت، پنج پسر و سه دختر. او پنجمین فرزند خانواده بود. پدرش، آنتوان، پیشه ور صنعت ابریشم بافی بود.<blockquote>آبه پیر در مورد مادرش گفته:«خاطرهای که نشاندهندهی محبت از سوی مادرم باشد به یاد ندارم، بهجز چند روز قبل از ورودم به صومعه که با من زیاد صحبت کرد.»</blockquote>خانوادهی گروئس ابتدا در شهر لیون، مستقر شدند. سپس با بزرگ شدن خانواده، آنها ملکی در زمینهای مساعد حومه پاریس، خریداری کردند. |
|
| |
|
| درهمین زمینه تأملی بر این اظهارنظر آقای جمشید حقگو استاندار پیشین آذربایجان غربی بسیار حائز اهمیت است: «روزی من در اداره دوم ارتش در تهران به مناسبتی حضور داشتم و در آنجا مسئله کردستان مطرح شد. همه افسران خبره اطلاعاتی رکن ۲ ارتش و آگاه به منطقه کردستان و مسائل مربوطه بودند. یادم میاید ضمن تایید نظرات من... اعلام کردند ما هم بررسی کردیم و حدود ۱۴ راه حل برای کردستان مناسب دیدیم که آخرین آن راه حل نظامی است.»
| | هانری، با اسم تعمیدی آبه پیر، کودکی پرجنب وجوش بود. کنجکاو نسبت به همه چیز، او میخواست همه چیز را یاد بگیرد. همیشه در پی فهمیدن بود. هانری بنیهای ضعیف داشت واغلب بیمار بود. از زمانی که طفلی بسیار کوچک بود، ایمانی خلل ناپذیر داشت. دفترچههای یادداشت خصوصیاش گواه عشق بی کرانش به خدا بود. |
| | [[پرونده:آبه پیر در کودکی با خواهران و برادرانش.JPG|جایگزین=آبه پیر|بندانگشتی|300x300پیکسل|آبه پیر در کودکی با خواهران و برادرانش]]<blockquote>پدرش آنتوان گروئس، در کمک به بینوایان و فقرا کوتاهی نمیکرد. او خود دراینباره گفته است: «روزی پدرم من و برادرم را به محلهای دور از خانه در شهرک رامبو برد. در آنجا از دیدن تنی چند از دوستان پدرم غافلگیر شدیم. دوستانی که بعضاً شبها در سالن غذاخوری خانه دیده بودیمشان. آستینها را بالا زده، مشغول آرایش موهای پسرهای ولگرد بودند. آنجا پدرم را دیدم. پیشبندی به کمرش بسته بود و موهای پسر فقیری را کوتاه میکرد. به یقین دراین کار خیلی ناشی بود، چون پسره با پدرم که موهایش را میکشید، بدرفتاری میکرد. وقتی برگشتیم، پدرم رو به ما کرده و گفت: «دیدید لایق خدمت به بینوایان بودن چقدر سخت است؟»</blockquote>درنوجوانی خانواده تصمیم گرفت که هانری و۲ برادر دیگرش را در کالج پانسیون کنند. او که علاقهای برای ماندن در پانسیون نداشت از آنجا فرار کرد. نهایتا پدرش تصمیم گرفت که پسرانش کالج را ترک کنند. در همین دوران او وارد اولین گروه پیشاهنگی شهر لیون شد. رفقایش در پیشاهنگی نام او را «سگ آبی متفکر» گذاشتند.<ref name=":0">[https://iran-efshagari.com/%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D8%A8%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B1-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA/ سالروز درگذشت «آبه پیر» قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه - ایران افشاگر]</ref> |
|
| |
|
| (چشمانداز ایران ویژه کردستان شماره دو صفحه ۵۶)
| | === پیوستن به کلیسا === |
| | در سال ۱۹۲۷ بازدیدی از طرف کالج از معبد سن فرانسوا آسیز داشت. این بازدید و خواندن کتاب زندگینامه سن فرانسوا تأثیر عمیقی بر آبه پیرداشت. او خود در این مورد گفته است: «اینجا بود که من تصمیمم را گرفتم. در روشنایی سن ـ فرانسوا، میخواستم راه فداکاری و نثاررا انتخاب کنم تا درون خودم بی چیزترین باشم. با این امید، با او که هست ملاقات کنم.»<ref name=":0" /> |
| | [[پرونده:آبه پیر به همراه خانوادهاش در ۱۹۳۴.JPG|جایگزین=آبه پیر و خانوادهاش|بندانگشتی|آبه پیر به همراه خانوادهاش در ۱۹۳۴]] |
| | در۱۹۳۱ با توجه به اینکه در خانوادهای مرفه بزرگ شده بود و ارثیه قابل توجهی به او رسیده بود، تمامی ارثيهاش را به نیازمندان بخشید.<ref name=":1">[https://www.youtube.com/watch?v=SjnTFtbb6dw آبه پیر ، مردی که همه عمرش عشق ورزید - سیمای آزادی ۱ بهمن ۱۳۹۶]</ref> |
|
| |
|
| درهمان نشریه شیخ حسین کرمانی مطالب جالبی را مطرح میکنند و از جمله میگویند: «خوبست یکروز درآمد نفت را به کردستان اختصاصدهیم... احمدآقا (خمینی) از این جمله خیلی خوشش نیامده بود... تماس گرفتم احمدآقا گوشی را برداشت. گفتم آقای خلخالی آمده همدان و فردا میخواهد بیاید سنندج. سنندج هیچ خبری نیست. آرام آرام است. محضرضای خدا نگذارید ایشان بیاید.» (چشمانداز ایران ویژه کردستان شماره ۲ پاییز ١٣٨٤ صفحه ۸)
| | هانری وقتی نوزده ساله بود، به پدرش خبر داد که میخواهد وارد مرام کاپوسنها بشود. در سال ۱۹۳۱، هانری، برادر فیلیپ شد. زندگی رهبانی تلخ و سخت بود. او شش سال را درمیان کاپوسنها گذراند واین دوران تأثیر عمیقی بر زندگی او گذاشت. خودش گفته است، اگر این سالیان را نزد برادران کاپوسن زندگی نکرده بود، هرگز آنچه در طول زندگیاش به وقوع پیوسته جامه عمل نمیپوشید. پس از شش سال در اثر بیماری و سلامتی شکنندهی آبه پیر در برابر بیماری، رئیس جمعیت به او توصیه کرد که زندگی کشیشی که مطمئنا برای او ساخته نشده را ترک کند. |
|
| |
|
| درمورد نقش دستگاههای تبلیغاتی رژیم نیز تنها به گفتههای آقای شاهاویسی استاندار وقت کردستان در همان شماره دو 'چشم انداز ایران – ویژه کردستان' بسنده میکنم: «صدا و سیما هم به پخش مارش نظامی اقدام میکرد و به این ترتیب احساسات دیگر هم میهنان را علیه هم میهنان کرد تهییج میکرد. هرچه گفته میشد در کردستان شرایط قابل کنترل است و چنان نیست که به اینجا حمله شود و اوضاع روبه آرامش است، گوش شنوایی نبود و نیز اطلاعات غلط از کانالهای غیررسمی داده میشد.»
| | آبه پیر روز ۲۴ اوت سال ۱۹۳۸، با بیست و یک نفر از همکلاسهایش در مدرسه الهیات، به مقام کشیشی رسید. چند ماه بعد از ورود به قلمرواسقف و حرفه کشیشی، در سال ۱۹۳۹، زنگ ساعت بسیج (جنگ) به صدا در آمد.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| صحبتهای آقای صباغیان در ادامه باز هم گوشههای دیگری را مطرح میکنند که بسیار به ضرر تحلیلگرانی است که همه کاسه کوزهها را برسر مردم کردستان و نمایندگان آنان میشکنند. به 'چشمانداز ایران – ویژه کردستان' شماره یک صفحه ۵۵ و صحبتهای آقای صباغیان برگردیم: «سئوال: ماجرای پاوه که پیشآمد، آیتالله خمینی دستور دادند درگیریهای پاوه تا ۲۴ ساعت باید تمام بشود و فردای جریان پاوه، حکمی دادند که نیروی نظامی حرکت به سمت سنندج را شروع کند. در حالیکه استاندار انتخابی شما در مصاحبهای با روزنامههای خارجی و داخلی از این موضوع ابراز حیرت کرد. گفت درسنندج خبری نیست. دعوایی نیست. این اعلان جنگ برای چه بود؟
| | === جنگ جهانی دوم === |
| | گروهبان جوان، هانری گروئس(آبه پیر)، که ابتدا در شهر مورین و سپس در آلساس وارد بسیج جنگ شده بود، بهدنبال یک سینه پهلوی بدخیم، مجبور شد بستری شود. زمانیکه واقعهی شکست سال ۱۹۴۰(شکست فرانسه از آلمان نازی) رخ داد، او در شهر ناربون بهبودی خود را بازیافت. |
| | [[پرونده:هانری گروئس (آبه پیر).JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|هانری گروئس (آبه پیر) در جوانی]] |
| | در اوج اشغالگری آلمانیها بهعنوان کشیش سرخانهی یتیمخانهی ادارهی خیریه، به ساحل سن ـ آندره، نزدیک گرونوبل فرستاده شد. مدتی بعد معاون کلیسای بزرگ گرونوبل شد. در همین زمان ابتدا مادر و بعد پدرش از دنیا رفتند. در دوران کشیشی در کلیسای گرونوبل واقعهای او را به مقاومت فرانسه پیوند زد. دو مرد یهودی که از تعقیب پلیس فرار کرده بودند به خانهی او مراجعه میکنند. او دو روز آنها را مخفی میکند. او در ارتباط با راهبههای پرورشگاه «زنان سیون» که به فراریان پناه میدادند قرار میگیرد. درست کردن کارتهای هویت جعلی را از آنان یاد گرفته و به فرار پناهندگان کمک میکند. |
|
| |
|
| پاسخ: گفتم که اخبار را اشتباه میدادند. مرحوم خمینی تصمیمی گرفته بودند که چندان مناسب نبود، بعد وقتی گفتند سنندج خبری نیست، دیر شده بود.»
| | در آغاز سال ۱۹۴۲، هانری گروئس دوازده یهودی را برای عبور از مرز راهنمایی کرد. آنها به فراریان و همهی کسانی که میخواستند برای نبرد به کوه بزنند کمک میکردند. <blockquote>او خود در اینباره میگوید: «در این زمان بود که من بههمراه دوستانم، اولین کمپ را در شارتوروز ساختم. اما وقتی داوطلبین زیاد شدند، از دره عبور کردیم تا شروع بخش شرقی ارتش ورکروس (ارتفاعات آهکی شمال آلپ)، را پی افکنیم.»</blockquote>از آنزمان بهبعد حوادث ایجاب میکرد که آبه اغلب اسم عوض کند. در آخرین روزهای دوران اشغال، او بهطورمشخص نام «آبه پیر» را پذیرفت. در آن سالهای زندگی مخفی، او یک روزنامهی کوچک راه انداخت بهنام «اتحاد میهنپرستان مستقل» و اهداف زیرین را در اولین شماره خود عرضه کرد: |
|
| |
|
| ===== جنگ سه ماهه و مقاومت دلیرانه مردم کردستان =====
| | * ما میخواهیم که: |
| با این زمینه سازی ها نیروهای مسلح از زمین و هوا و بصورتی گسترده کردستان را مورد حمله قرار دادند و موج اعدامها توسط خلخالی جلاد براه افتاد. نیروهای سیاسی که فاقد هرگونه آمادگی نظامی بودند، ناچارا تا مناطق کوهستانی مرزی عقب نشینی کردند. من که در معیت ماموستا شیخ عزالدین حسینی بودم، یادم هست اولین خبرنگار ایرانی را که برای مصاحبه و تهیه گزارش مخفیانه از تهران آمده بود، در یک شب تاریک پاییزی و در چادری در دل کوه ملاقات کردیم.
| | * مقدرات کشور توسط کسانی که خود انتخاب کردهاند اداره شود. |
| | * آزادیهای محلی در چهارچوبی نوین، برپا شده و تقویت شود. |
| | * کارگرانی که در سندیکاهای خاص خود گرد آمدهاند، در هدایت زندگی اقتصادی ملت، شرکت کنند. |
| | * درستتر: ما میخواهیم دولت در خدمت قدرتهای مالی نباشد، کارگران بالاخره جایگاه شایسته خود در میان ملت را پیدا کنند''.'' |
| | * قویتر: ما دولتی مقتدر میخواهیم، چرا که آزادی و عدالت فقط در سایهی یک چنین دولتی بر قرارمیشود''.'' |
|
| |
|
| بدنبال این هجوم و حمله به جان و مال مردم، جوانان کردستان به صفوف حزب دموکرات و کومه له روی آوردند و در نتیجه مقاومتی قهرمانانه شکل گرفت که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را ناچار به عقب نشینی کرد. متعاقبا نخستین پیامهای 'آشتی و دعوت به مذاکرات' در اوائل آبانماه آن سال به رهبران کردستان رسید و اولین نشست رسمی با وساطت آقای جلال طالبانی و حضور آقایان فروهر، صباغیان، سحابی و چند نفر ارتشی در روستای بیوران سردشت با هیأتی به ریاست جناب شیخ عزالدین حسینی انجام گرفت که بنده هم در آن شرکت داشتم.
| | آبه پیر که شب و روز کارمیکرد، بسیار ضعیف شده بود. توصیه شد که از یک منشی کمک بگیرد. به او یک مسؤل سندیکایی به نام دوشیزه لوسی کوتازتوصیه شد. در فردای آزادی فرانسه از اشغال، ژنرال دسکور به این زن نشان صلیب جنگ را اعطا کرد و لوسی کوتاز تا آخرین روزهای حیاتش در کنار آبه پیر باقی ماند و او را درتمام ماموریتهایش همراهی کرد. |
| | [[پرونده:آبه پیر در سال ۱۹۳۵ در ردای کشیشی.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل]]<blockquote>آبه پیر در خاطرهای از دوران همکاریش با مقاومت فرانسه گفته است: «من از کشیش خودم برای ماندن در کوه، دو روز مرخصی خواستم. درواقع باید با دو تن از رهبران گروه مقاومت که دیگر تحملشان بهسرآمده بود، ملاقات میکردم… شرایط برای همهی ما خطرناک شده بود. از کمپی به کمپ دیگر میرفتم که درمیان طوفانی شدید گیرکردم. باید با لباسهای خیس شده میخوابیدم. فردای آنروز بعد ازاینکه کارهای مقرر را انجام دادم، با موتوربه ایرینی و خانهی پدریم رفتم تا از احوال آنها خبر بگیرم. وقتی به خانه رسیدم تب اسبی گرفته بودم. مرا روی تخت خواباندند و پزشک را خبر کردند. پزشک رفتن با موتور را برایم ممنوع کرد. چند آزمایش تجویز کرد. فردای آنروز با خواندن نتیجهی آزمایشات، خناق تشخیص داده شد. به تخت چسبیده بودم. سه روز بعد، جوانی از گرونوبل به من خبر داد که محل سکونتم را بازرسی کردهاند و من باید ناپدید بشوم. این بخشی از قایم موشکبازی ماههای بعدی بود. درخانه یکی از دوستانم، متوجه شدم که فراریکی از برداران ژنرال دوگل بنام ژاک، گریزناپذیر شدهاست. باید از تبدیل شدن او به گروگانی در دستان دشمنِ اشغالگر جلوگیری میکردیم. دشمنی که در استفاده از او علیه رهبر فرانسهی آزاد در لندن، تردیدی بهخود راه نمیداد. ژاک همراه همسرش به صحرایی درنزدیکی گرونوبل پناه آورده بود. گشتاپو خانه آنها را در شهر بازرسی کرده بود. به من اطلاع داده شد که باید آنها را هرچه سریعتر به سویس عبور بدهم، اما این امر به سادگی امکانپذیر نبود، چرا که ژاک دوگل، فلج شده، بهسختی قابل جابجایی بود. بعد از حوادثی بسیار، این زوج را به خانهی کشیشِ کولونی- سو- سالِو در مرز هدایت کردم. شب بعد به یمن کمک گمرکچیهای فرانسوی کاپیتان مییر، ما توانستیم آنها را با عبور دادن از میان گُلهای خاردار به سویس عبور بدهیم.»</blockquote>هرچه زمان میگذشت، جستجوها برای دستگیری آبه پیر فشردهترمیشد. چون دیگر در لیون امنیت نداشت، به پاریس رفت. در آنجا ژورژ بیدول، مسؤل شورای ملی مقاومت بعد از قتل [[ژان مولن]] را ملاقات کرد. میخواست شرایط ورکورس را به او منتقل کند. کمی بعد، او به «پیرنه» فرستاده شد تا مقدمات یک شبکه فرار از مرز اسپانیا را فراهم سازد. او برای این عملیات با خواهش از یک وزیر، اجازهی عبور برای نفوذ بهاین منطقهی ممنوعه، جهت یک کار خانوادگی را گرفت اما موقع بازگشت از یک عملیات در کامتو- له- بن، توسط گشتاپو دستگیر شد. اولین بار با یک دوچرخه از دست آلمانیها فرار کرد. بلافاصله به مسئولین مقاومت در پاریس وصل شد و آنها را از بازگشایی مقدمات کارش در اسپانیا مطلع کرد. به او دستور داده شد به الجزایر فرار کند. بار دیگر در اسپانیا دستگیر شد. در آنجا توسط کشیش ویتوریا به [[صلیب سرخ]] کانادایی در مادرید معرفی شد و با صدور اوراق جعلی به عنوان یک خلبان کانادایی با نام «سیر هاری بارلو» معرفی شده و به الجزایر رفت. <blockquote>او خود در مورد دومین فرارش میگوید: «در زمان جنگ دستگیر شده و فرار کردم… دوستانم فکر میکردند، موقع دومین فرارم کشته شدهام. آنها دیگر خبری از من نداشتند. در واقع، من موفق شدم، در حالیکه داخل یک بستهی پستی بزرگ در یک هواپیمای آمریکایی مخفی شده بودم، به الجزایر برسم. این هواپیما از ژیلبرالتار میآمد. وقتی به الجزایر رسیدم، یک مسافر مخفی بودم. کارت شناساییام جعلی بود. در مادرید، برایم یک کارت جعلی درست کرده بودند که مرا بهعنوان یک خلبان کانادایی معرفی میکرد.»</blockquote> |
|
| |
|
| در جایی دیگر آقای صباغیان در 'چشمانداز ایران ویژه کردستان' شماره یک ص ٥٥ میگویند: «پیش از شروع کار ما اعدامهای ناروای آیتالله خلخالی جو را ملتهب کرده بود. به حساب خودش خواسته بود زهرچشم بگیرد. مثلا برادری جای برادرش اعدام شده بود... این فرد فلج بود و او را با برانکارد آورده و اعدام کرده بودند.»
| |
|
| |
|
| روزنامه کیهان پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۳۵۸ صفحه ۹ ازجمله مینویسد: «اعضای هیات حسننیت متشکل از آقایان فروهر، صباغیان و سحابی دیروز چهارشنبه وارد بانه شدند و در تظاهرات علیه آمریکا شرکت کردند. پس از سخنرانی داریوش فروهر در اجتماع و تظاهرات هزاران نفر، قطعنامهای از سوی مردم بانه در سه ماده خوانده شد و تسلیم هیأت حسننیت گردید؛
| | در الجزایر نیروهای امنیتی آمریکا با شک اینکه ممکن است جاسوس آلمان باشد او را دستگیر کردند و مدت ۶ ساعت از او بازجویی کردند. با دخالت ژنرال دوگل از بازداشت آزاد شد. یک هفته بعد در الجزایر برای اولین بار با ژنرال دوگل ملاقات کرد. |
|
| |
|
| ۱- ... پشتیبانی قاطع از قطعنامه ۸ مادهای مهاباد، ...
| | بعد ازچند روزآبه پیر وارد ارتش آزادیبخش شد، اما با توجه به شرایط شکنندهی جسمیاش، او را کشیش سرخانهی مدرسهی دریایی و گروههای پذیرشی در کازابلانکا گذاشتند. |
|
| |
|
| ۲- ... تنها نمایندگان خلق کرد و گروه های سیاسی میتوانند در مورد مسایل منطقه مذاکره کنند،
| | در بهارسال ۱۹۴۵، پیرـ هنری تیژان، وزیر اطلاعات ارتش آزادیبخش، آبه را به آفریقای غربی و اکاتوریال فرستاد. جایی که باید بین هواداران ویشی و فرانسهی آزاد، آشتی برقرار میکرد، زیرا که عمیقاً محیطهای سیاسی، اداری و مذهبی از هم گسسته بود. تیژان، یکی از بنیانگذاران جنبش جمهوریخواهان ملی(MRP)، حزب سوسیال مسیحیها بود. بنا به توصیهی تیژان آبه پیر درحوزهی نانسی خود را بهعنوان کاندیدا معرفی کرد و مورد حمایت دوستانش در مقاومت قرار گرفت و در اولین مجلس قانونگذاری بهعنوان نماینده، انتخاب شد. او دوباره خود را کاندیدا کرد و تا سال ۱۹۵۱دوبار به نمایندگی انتخاب شد. |
| | [[پرونده:آبه پیر در میان بیخانمانها1.JPG|جایگزین=آبه پیر کشیش حامی فقرا|بندانگشتی|آبه پیر در میان بیخانمانها]]<blockquote>آبه پیر درباره فعالیتهایش در دوران جنگ میگوید: «شانسی که در طول جنگ داشتم این بود که هرگز مجبور نشدم کسی را بکشم. هرگز خودم را در شرایطی نیافتم که بگویم: «اگر او را نکشم مرا خواهد کشت» بهاین مباهات نمیکنم. من به کسانی که میجنگیدند کمک میکردم و برایشان تدارکات میآوردم. من روزنامهای راه انداختم که سه شمارهی آن منتشر شد. اسم این روزنامه «اتحاد میهن پرستان مستقل بود.»</blockquote> |
|
| |
|
| ۳- حل مسایل کردستان در گرو شناسایی حق تعیین سرنوشت... واین تنها راه حل مشکل کردستان و ایران است...»
| |
|
| |
|
| بدنبال یک سلسله گفتگو و دیدار بین جریانات مختلف سرانجام 'هیأت نمایندگی خلق کرد' تشکیل شد که در آن شیخ عزالدین رئیس، حزب دموکرات [دکتر قاسملو] سخنگو و کومه له و چریکهای فدایی شاخه کردستان اعضای آن بودند. خمینی که سه ماه قبل آن فرمان جهاد و سرکوب صادر کرده بود پیام دیگری داد!
| | پس از جنگ مردی که او را لو داده بود، به دادگاه احضار شد، همسرش از آبه خواهش کرد تا در دادگاه حاضرشود. او در حالیکه نمایندهی مجلس بود و مدال افتخار گرفته بود، بهعنوان شاهدی برای تبرئه در دادگاه حاضرشد. آن مرد میتوانست در فضای حاکم برآن زمان به مرگ محکوم شود ولی آبه شهادت داد که عمل این مرد بهخاطر منافع نبوده بلکه بهخاطر نوعی گمراهی بوده است.<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| ٢ - خمینی: پیام به خواهران و برادران کُرد ٢٦ آبان١٣٥٨
| | === '''دوران پس از جنگ''' === |
| | آبه پیر در پایان جنگ جهانی دوم بهعنوان نماینده مجلس انتخاب شد، اما در سال ۱۹۵۱ از این سمت استعفا داد و تا پایان عمر، زندگی خویش را یکسره وقف کمک به بیپناهان نمود. |
|
| |
|
| سلام بر خواهران و برادران کُرد،... اینجانب می دانم که در حکومت موقت هم آنطور که خواست شما و ملت است رسیدگی نشده... و من امیدوارم که برای همه ی ملت و برای شما برادران کُرد، وسائل رفاه حاصل شود.
| | فعالیتهای او در سال ۱۹۴۹ وارد مرحلهیی تازه شد. او در این سال جنبش امائوس را تأسیس کرد. آنگاه بهمدت نیم قرن، بیوقفه و خستگیناپذیر برای کمک به بیخانمانها تلاش کرد.<ref name=":2">[https://event.mojahedin.org/i/news/170242 سالروز درگذشت آبه پیر ـ قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> |
|
| |
|
| از هیأت ویژه می خواهم که به مذاکرات خود با کمال حسن نیت ادامه دهند؛ و با شخصیتهای مذهبی و سیاسی و ملی و سایر قشرها تماس بگیرند، تا تأمین خواسته های آنان ـ که خواست ما نیز هست ـ به طور دلخواه بشود؛ اسلامِ بزرگ تمام تبعیض ها را محکوم نموده... در پناه اسلام و جمهوری اسلامی، حق اداره ی امور داخلی و محلی و رفع هر گونه تبعیض فرهنگی و اقتصادی و سیاسی متعلق به تمام قشرهای ملت است، مِنْ جمله برادران کُرد، که دولت جمهوری اسلامی موظف و متعهد به تأمین آن در اسرع وقت می باشد... (صحیفه امام، ج ١١، ص ٥٥ سایت 'پرتال امام خمینی') | | در زمستان سرد ۱۹۵۴ تحت تاثیر مرگ زن کارتون خوابی که در خیابان جانش را از دست داد بر فعالیتهای انساندوستانهاش افزود و توانست لایحهای را در مجلس ملی فرانسه به تصویب برساند که دولت را موظف میکرد برای بیسرپناهان فرانسه خانه فراهم کند. او برای اینکه درد بیخانمانها را درک کند دربین آنها در خیابان میخوابید. در این رابطه رو به وزیر مسکن وقت فرانسه گفت، شما که از سرما و بیپناهی چیزی نمیدانید، ساکت باشید. |
|
| |
|
| هیأتی از تهران به مهاباد آمد و تنها جلسه رسمی مذاکرات با 'هیأت نمایندگی خلق کُرد' تنها چهل دقیقه بطول انجامید! "ساعت سه و نیم روز سهشنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۵۸ جلسه رسمی هیأت دولت با هیأت نمایندگی خلق کرد در محل فرمانداری مهاباد تشکیل گردید. در این جلسه ابتدا آقای فروهر ضمناظهار خوشوقتی از این نشست، در مورد نتیجه مذاکرات اظهار خوشبینی کردند. سپس ماموستا شیخ عزالدین یک بیانیه افتتاحیه قرائت کردند که در آن ضمن خوشآمدگویی به نمایندگان دولت، گفتند که ملت کرد همواره آرزو داشتهاند که در نشست و گفتگو با نمایندگان رسمی دولت شرکت نموده و مسئله ملی خود را از راه تفاهم و گفتگو حل و فصل نمایند. مردم کردستان درعین حالیکه با مردم ایران مبارزات مشترکی را پیش برده و همواره برای کسب حقوق حقه خود نیز مبارزه کرده است.
| | او طی فراخوانی مردم فرانسه را به قیام برای کمک به بیخانمانها دعوت کرد. فراخوان او سرآغاز جنبشی گستره درحمایت از بیخانمانها گردید. زمانی که او از رادیو لوکزامبورگ ازمردم برای کمک به خانمانها کمک خواست، سیل کمک بود که به سویش سرازیر شد. «[[چارلی چاپلین]]» نیز به فراخوان آبه پیر پاسخ داد و مبلغ قابل توجهی را به او اهدا کرد. |
| | [[پرونده:آبه پیر و چارلی چاپلین.JPG|جایگزین=آبه پیر و چارلی چاپلین|بندانگشتی|دیدار چارلی چاپلین با آبه پیر]] |
| | اقبال عمومی و محبوبیت آبه پیر بسیاری از سیاستمداران هم عصرش را به هراس انداخت که ممکن است آبه پیر جای آنها را بگیرد اما این کشیش انساندوست تا آخر عمر با همان ردای کشیشی در نهایت سادگی زندگی کرد و «کشیش قهرمان بی خانمانها» لقب گرفت. |
|
| |
|
| ماموستا شیخعزالدین پس از این بیانات، هیأت نمایندگی خلق کرد را با تعلق سازمانیشان معرفی کردند. بدنبال آن آقای صباغیان به ترکیب هیأت و حضور رسمی نمایندگان کومهله و چریکهای فدایی اعتراض کردند.
| | ایدهها و جنبش آبه پیر پس از مرگش نیز ادامه یافت. انجمن خیریه او در بیش از ۴۰ کشور جهان فعالیت دارد.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| [بنا به گفته زنده یاد بهروز سلیمانی نماینده شاخه کردستان سازمان چریکهای فدایی خلق]، بدنبال این سخنان صباغیان، دکتر قاسملو اظهار میدارد که ترکیب هیأت به خود هیأت مربوط است؛ مردم کردستان طی تظاهرات گسترده و سراسری در دو هفته پیش (ششم آذرماه) از ترکیب فعلی هیأت نمایندگی خلق کرد بطور وسیعی حمایت کردهاند." (ترجمه از کردی به نقل از نوار صوتی مصاحبه با تلویزیون مهاباد در روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه ١٣٥٨)
| | او ۱۷بار بهعنوان شخصیت محبوب مردم فرانسه برگزیده شد. مردم فرانسه او را به عنوان یکی از ۱۰ چهره برتر و ماندگار تاریخشان انتخاب کردند.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| آیتالله کرمانی بسیار صراحت دارد و سخنان ایشان آقایانی را که اتهام به شکست کشاندن مذاکرات را به رهبران کرد وارد میکنند، بطور جدی دچار مشکل میکند. شیخ حسین کرمانی در 'چشمانداز ایران ویژه کردستان' شماره دو صفحه ۹ میگوید: «گفتند که یک هیات حسننیت دارد برای کردستان میآید شما بروید با آنها باشید اما جزو هیات نباشید. ناظر باشید که چه میکنند.»
| | == حمایت از مقاومت ایران == |
| | آبه پیر اولین بار در مرداد ۱۳۷۳ با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] آشنا و با خانم [[مریم رجوی]] درحل اقامتش در اورسواواز دیدار کرد. او دراین دیدار درمورد [[حکومت آخوندی]] گفت، این حکومت برخلاف نص صریح همان قرآنی که ادعای پیروی از آن را دارد، بهوسیله ترور و کشتار، سکوت را به ملت بزرگی تحمیل کرده است.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| تا اینجا برایمان معلوم میشود که هیأت اعزامی علاوه برتمام صلاحیتهای خودشان و وفاداریشان به جمهوری اسلامی از طرف نمایندهای از قم تحت کنترل بودهاند. ایشان در ادامه میگویند: «به آقای صباغیان گفتم من با شما کاری خصوصی دارم. خلوت کردند. بنده بودم، مهندس صباغیان، مهندس سحابی و ظاهرا یک نفر دیگر هم بود. شروع کردم گفتم از آنجا که شما میخواهید با آنها صحبت کنید آیا آنها را به رسمیت میشناسید؟ کومهله و دموکرات را به رسمیت میشناسید؟ میخواهید چکارکنید؟ گفتند الان وضع ما خوب نیست ما امکانات این چنینی نداریم. خودتان را سرگرم کنید که دست به عمل حادی نزنند تا ما کمکم بتوانیم مرزهایمان را بگیریم. ارتشمان را جمع و جور کنیم و اینها را آرام کنیم.»
| | در طول سالهای بعد آبه پیر بارها با [[مریم رجوی]] دیدار کرد و همواره از حامیان [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] بود. آبه پیردر یکی از ملاقاتهایش با [[مریم رجوی]]، کتابی به نام «آبه پیر، تصاویر یک زندگی» را به او هدیه کرد که در صفحه اول آن نوشته بود «به همه شجاعان در [[قرارگاه اشرف|اشرف]]»<ref name=":0" /> |
|
| |
|
| آقای سحابی در چشمانداز ایران شماره یک میگویند: «در سردشت... مذاکره... من یادم هست یکی از بچههای خودمان به رضا ناجیان گفت چرا شما با اینها مذاکره میکنید؟ گفت سیاست ما فعلا اینست ما میخواهیم مردم را از آنها جدا کنیم. آنها جو درست کردهاند و مردم را ترساندهاند. ما که بالاخره با آنها میجنگیم، اما باید مردم را از آنها جدا کنیم. آقای خمینی هم این سیاست ما را پذیرفت. لذا سرتاسر زمستان ۵۸، کجدار و مریز، گاهی به کردستان میرفتیم،...» (چشمانداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحه ۶۶)
| | آبه پیر پس از آشنایی با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] در نامهای به ریاست [[اتحادیه اروپا]] نوشت: |
|
| |
|
| طبیعی است که با توجه به این اظهارات و همچنین کارشکنی هایی که از جوانب مختلف صورت میگرفت و نیز تحولات درون حاکمیت که همزمان با اشغال سفارت آمریکا در جریان بود، این مذاکرات نتوانست به جایی برسد. حتی تلاشهای یکجانبه حزب دموکرات کردستان از طریق تماس با بنی صدر و برخی دیگر از رهبران در تهران نیز کار بجایی نبرد. تمام شواهد و قرائن حاکی از آن بود که رژیم در حال آماده سازی برای هجومی تازه بود.
| | «…من بیش از ۱۲سال است که با اعضای [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] رفت و آمد دارم و نمیتوانم دوستیام نسبت به آنها را پنهان کنم. آنها زنان و مردانی هستند که شجاعانه برای ارزشهایی که انگیزهی هر عضو مقاومت و هر دموکراتی در جهان است، مبارزه میکنند.» |
|
| |
|
| ===== بی نتیجه ماندن مذاکرات با هیأت ویژه دولت در کردستان و تهران =====
| | ٰژاگ لوگ رئیس امائوس لیبرته و از همراهان بسیار نزدیک آبه پیر در خاطراتش در مورد پیوند عمیق او با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] گفت: |
| ٣ - خمینی: ٢٩ تیر ١٣٥٩ سخنرانی 'اعتراف به اشتباهات گذشته'
| |
|
| |
|
| "... ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر... اگر آن روزی که میخواستند در کردستان بروند برای مذاکره، من به آنها تذکر دادم که اگر بخواهید مذاکره [کنید]، باید با موضع قدرت بروید. اول باید ارتش و پاسدارها و اینها احاطه کنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد. این اسباب این شد که آن گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد، و آن قدر ضایعه واقع شد." (صحیفه امام، ج ١٣، ص ٤٦ و ٤٧ سایت 'پرتال امام خمینی')
| | «…ما آن شب با هم مراسم نماز را بهجا آوردیم. او یک مسیحی بود مثل من ولی نگرشی فراجهانی داشت. بهعنوان مثال یکی از زیباترین نشانههای همدلی او با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] اتفاقاً در این بود که او همیشه نان مقدس را که ارزشمندترین چیز برای مسیحیان است، در جعبهای قرار میداد که پرزیدنت [[مریم رجوی]] به او هدیه کرده بود و مریم در نزد او سمبل مبارزه برای [[حقوقبشر]] بود.»<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| ببینیم آقای صباغیان چگونه در مورد آغاز درگیریها صحبت میکند. ایشان میگویند: «نهضت آزادی ایران هیچ برنامه یا تحلیلی نسبت به منطقه کردنشین نداشت. اولین کسیکه به کردستان رفت دکتر چمران بود. حدودا در اسفند و فروردین به کردستان رفت و مطالعه کرد و تشخیص داد باید برخورد چریکی شود. چون حرکت کردها هم چریکی بود و تنها کسی که در آن موقع دوره چریکی دیده بود دکتر چمران بود.
| | === '''آخرین دیدار با مریم رجوی''' === |
| | صبح روزپنجشنبه ۲۱مهرماه ۱۳۸۵، آبه پیر، با خانم '''[[مریم رجوی]]''' در محل اقامتش در [[اورسوراواز]] دیدار و گفتگو کرد. |
|
| |
|
| سئوال: پس در واقع گروه فشار برای عمل نظامی ارتش بود؟
| | در مراسم استقبال از آبه پیر گروهی از ایرانیان هوادار مقاومت، شخصیتهای عضو [[شورای ملی مقاومت ایران]] و همسایگان فرانسوی مقاومت ایران در[[اور سوراواز]]<nowiki/>شرکت داشتند و با تقدیم شاخههای گل و ابراز احساسات، از حمایت او از مقاومت ایران تجلیل کردند. |
|
| |
|
| پاسخ: بله، مرحوم قرنی میگفت که هنوز رشد نکردهاند باید با آنها مبارزه کنید و از بین ببریمشان. مرحوم چمران هم خیلی معتقد به مذاکره نبود و میگفت من رفتهام مطالعه کردهام و میدانم.»
| | هنگام ورود '''آبه پیر'''، [[مریم رجوی]] پس از خیر مقدم گفت، شما این خانه را مثل خانه خودتان تلقی کنید.از حضور شما در اینجا، جامعه ایرانیان و همه ایرانیان و فرانسویانی که در والدواز زندگی میکنند خوشحال هستیم. مایلم از شما نه فقط بهخاطر روح بزرگ بشردوستانه و پرمحبتتان بلکه بهطور خاص بهخاطر همه تلاشهایتان در حمایت از مردم رنجکشیده ایران ومقاومتشان، تشکر کنم. |
|
| |
|
| جالب است آقای صباغیان و کسانیکه هیچ برنامه یا تحلیلی نسبت به کردستان نداشتهاند، درواقع تبدیل به کارگزاران سیاست جنگ افروزان درون ارتش و سپاه شدهاند.
| | آبه پیر در بدو ورود به اورسوراواز گفت، عکسهای این دیداررا باید جایی درکنار مجسمه مریم مقدس قرار دهم. |
|
| |
|
| حال ببینیم آقای صدرحاجسیدجوادی دراین زمینه چه میگویند.
| | درجریان این دیدار، آبه پیر از نمایشگاه و موزه شهیدان مقاومت ایران بازدید کرد و مریم رجوی برای او درباره تصویرها، یادگارها و کارهای دستی زندانیان سیاسی که دراین محل قرار داشت، توضیحاتی داد. |
|
| |
|
| «البته مرحوم مفتیزاده و شیخعزالدین با طرفداران مسلح خود به هیچ وجه نخواستند که با ما بجنگند.
| | در این دیدارآبه پیر کتابی به [[رئیس جمهور برگزیده مقاومت|رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران]] هدیه کرد که «فرشته لبخند» نام دارد. وی توضیح داد که این کتاب روز گذشته منتشر شده و درباره مجسمهیی در کلیسای اعظم شهر رنس میباشد. [[مریم رجوی]] نیز کتابی را که توسط مقاومت ایران درباره زندگی و فعالیتهای آبه پیر تهیه شده بود به وی تقدیم کرد. |
|
| |
|
| سئوال: آیا بین جناحها هماهنگی بود که وقتی عملیات مسلحانه شروع شد. همه راضی به برخورد نظامی باشند؟
| | رئیس جمهور برگزیده مقاومت درجریان گفتگوی خود با آبه پیر، نامهیی را که خانم [[مژگان پارسایی]] جانشین رهبرمقاومت در[[قرارگاه اشرف|شهر اشرف]] از شهراشرف درعراق خطاب به آبه پیر نوشته بود، به وی داد. در این نامه [[مژگان پارسایی]] سلامهای رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران در '''[[قرارگاه اشرف|شهر اشرف]]''' را به آبه پیر رسانده و نوشته بود، برای ما آبه پیر، مرد بزرگ خداست که دوستی وعشق میآورد.آبه پیر نامهیی را که از شهر اشرف آمده بود بوسید. |
| | [[پرونده:آبه پیر در آخرین دیدار با مریم رجوی.JPG|جایگزین=آبه پیر و مریم رجوی|بندانگشتی|377x377پیکسل|آخرین دیدار آبه پیر با مریم رجوی در اورسواواز در ۱۳۸۵]] |
| | درادامه این دیدار [[مریم رجوی]] خطاب به آبه پیر گفت: «پیامبر ما [[محمد(ص)]]، حبیب و عشق خدا نامیده شده است. زیرا از بالاترین ارزشها در نزد خدا عشق و امید و سرزندگی است و شما از جمله مردان بزرگی هستید که مبشرعشق، امید و صلح برای همه انسانها هستید. شما سمبل این ارزشها در فرانسه هستید و این برای [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] که پیرو چنین راه و رسمی است، بسیار ستودنی است.» |
|
| |
|
| جواب: آنچه که مسلم است قدرت عملی آقای خمینی مطرح بود و اقدامی که شد از طرف دولت نبود. ما مجموعا (هیئت دولت) با عملیات نظامی موافق نبودیم. مهندس بازرگان هم موافق نبود. دستور، دستور امام بود.
| | رئیسجمهور برگزیده مقاومت یک فرش ایرانی را که تصویر حضرت مسیح (ع) درآن بافته شده و نیز مدالی که دروازه ورودی شهر اشرف درآن نقش بسته بود، به آبه پیراهدا کرد. درادامه این دیدار، [[عزیز رضایی|عزیز]]، مادر رضاییهای شهید و [[محترم ایجهای|مادر کوشالی]] از مادران شهیدان مجاهد قابی با کلمه الله را به آبه پیر هدیه کردند. خانم معصومه جوشقانی، از زندانیان سیاسی ازبندرسته، ترجمه فرانسوی کتاب خاطرات زندان [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهد خلق]] هنگامه حاج حسن را به آبه پیر اهدا کرد. استاد [[بهرام عالیوندی]] یکی از تابلوهای نقاشی خود را که جنایتهای [[حکومت آخوندی|رژیم آخوندی]] در آن تصویر شده بود، به آبه پیر تقدیم کرد. سه تن از فرزندان شهیدان نماد سمبلیک زندانی شکنجه شده را هدیه کردند و استاد [[جلال گنجهای]] یک جلد کلام الله مجید با ترجمه فرانسوی اهدا کرد.آبه پیر هنگام دریافت قرآن با اشاره به روح پیام واحد ادیان توحیدی گفت در اساس یک مذهب بیشتر در دنیا وجود ندارد و آن این است که خدا ما را دوست دارد و ما خدا را دوست داریم. |
|
| |
|
| در مورد سنندج... به تحقیق ما آنجا برخورد کردیم که اشتباهاتی از طرف ارتش هم شده.» | | در پایان دیدار، خانم [[مریم رجوی]] با اهدای فیلمی از زندگی و فعالیتهای آبهپیر که توسط مقاومت ایران ساخته شده است گفت، از طریق [[سیمای آزادی|تلویزیون مقاومت]] ما به مردم ایران میگوییم که مردان خدا و منش و زندگی آنها رودرروی آخوندهایی است که مدعی نمایندگی خدا هستند. اورسوراواز از حضور و دیدار شما مفتخر است. شما به مردم این جا و به ایرانیانی که برای دستیابی به آزادی مردمشان سختیهای بسیار تحمل کردهاند، امید و دلگرمی میدهید. در شرایطی که در [[ایران]] به نام خدا سرکوبی و شکنجه میکنند، مردم ایران از شنیدن صدای شما دلگرم میشوند. |
|
| |
|
| (چشمانداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحه ۴۶)
| | آبه پیر نیز گفت، بدترین توهین به خدا این است که وقتی کسی را میکشند بگویند این خواست خداست. وی اظهار امیدواری کرد که مقاومت ایران فرش سرخ بعدی را پس از پیروزی آزادی درایران بگستراند و خطاب به [[رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران]] گفت: «میدانید که من شما را بسیار دوست دارم.»<ref>'''[https://www.maryam-rajavi.com/abe-%E2%80%8Cpir-the-most-popular-french-character-meets-maryam-rajavi/ دیدار آبه پیر، محبوبترین شخصیت فرانسه با مریم رجوی در اورسوراواز - سایت مریم رجوی]'''</ref> |
|
| |
|
| ببینیم آقای سحابی در مورد دور دوم جنگ در کردستان چه میگویند و چقدر مضحک است سخنان آقایانی که حتی این بیانات را نخواندهاند و بیمهابا در مورد از سرگرفته شدن دور دوم جنگ در کردستان از آمدن ستون ارتش و رفتن به جنگ با عراق سخن میگویند!
| | == سخنانی از آبه پیر == |
| | جملات بسیاری از آبه پیر باقی مانده است او درجایی گفته بود:«خدا در آسمان نیست، بلکه در این فرد بیخانمان و ستم کشیدهیی است که دارد با تو حرف میزند. …تو که در حال خواندن این مطلب هستی و من که در حال گفتن این حرف هستم، درخشش خدا در ما منعکس میشود، آنگاه که برای فراهم کردن یک زندگی بهتر و شرافتمندانهتر برای این پایینترینها تلاش کنیم…». |
|
| |
|
| «یک روز در تلویزیون مصاحبهای ترتیب داده شد که من صحبت کردم و گفتم:«من اگر بخواهم با خودمختاری کردستان موافقت کنم مثل اینست که بگویند دستهایت را باید قطع کنی. میگذارم دستهایم قطع شود، اما امضایش نمیکنم». درتلویزیون پخش شد. اما در ارومیه در سفرمان بعد از ملاقات با امام خمینی و در مهاباد، بسیاری ازکسانیکه حسننیت داشتند و ملی بودند، خیلی از این صحبتها استقبال کردند. من آنجا رفیق مشخصی نداشتم. اما عده ای که بیشترشان هم اعضای همین مکتب قرآن مرحوم مفتی زاده بودند، با ما نزدیک شدند...
| | هنگامی که گزارشگر کانال ۲ تلویزیون فرانسه از او پرسید: «دوست داری چه چیزی روی سنگ مزارت نوشته شود»، گفت: بنویسید «تلاش کرد عشق بورزد». |
|
| |
|
| آخرین شبهای اسفند ماه نزدیک عید [نوروز ۱۳۵۹] سعید آمد و گفت فردا میخواهند حمله کنند. قرار شده که سپاه از طرف کامیاران حمله کرده بطرف پاوه پیشروی میکند و این پیشمرگها [مسلمان] هم دنبالشان باشند، که بالاخره اسلحه گرفته بودند... رفتیم شورای انقلاب با مرحوم بهشتی مطرح کردیم این کار اخلال در برنامه ما و هیأت ویژه است... این جنگ ممکن است باعث سرکوب موقت بشود، ولی گروهها خود را مظلوم مینمایند و مردم را جذب میکنند. ما با مرحوم بهشتی اتمام حجت کردیم، ولی اثری نداشت؛ بنابراین من کناره گیری کردم. هیأت ویژه از اول فروردین ١٣٥٩ دیگر نقشی نداشت.»
| | او همواره این دعا را یادآوری میکرد که: «مرگ یک دیدار بهتأخیر افتاده با یک دوست است» |
|
| |
|
| (چشمانداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحات ۶۷-۶۶)
| | او که ۳۰ سال به عنوان محبوبترین شخصیت فرانسه از طرف مردم برگزیده شده بود با فروتنی میگفت: |
|
| |
|
| در نخستین روزهای پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی و طی اولین دیدارهای هیأت های مذاکره کننده در مهاباد 'مسئله کردستان' میتوانست بدون خشونت و خونریزی و با احترام به حقوق مردم کردستان حل شود و در نتیجه موجب استحکام دموکراسی در ایران بشود. چهل سال بعد و علیرغم تمام اقدامات سرکوبگرانه، صورت مسئله همچنان به جای خود باقی است.
| | « …من کارهیی نبودم. تنها هنرم، شانه خالینکردن از زیر بار مسئولیت بود. مسئولیتهایی را پذیرفتم که معمولاً دیگران یا از برابرشان میگریزند… یا با بیتوجهی آنرا میپذیرند… من هم وظیفهیی را که به دوش دارم، انجام میدهم؛ گاهی خوب و گاهی هم بد؛ آمیزهیی از اشکها و لبخندها…». |
|
| |
|
| احمد اسکندری – استکهلم مردادماه ١٣٩٨
| | «…یقین به آزادی، علتی جز این ندارد که ما شایستگی این را پیدا کنیم تا عشق را با عشق پاسخ دهیم. زیبایی خیرهکننده آزادی از این جهت نیست که ما را از چیزی آزاد سازد، بلکه از آن روست که ما را برای چیزی آزاد سازد؛ برای دوستداشتن و دوستداشته شدن». |
|
| |
|
| منبع: ایران امروز<ref>[https://farsi.alarabiya.net/fa/views/2019/08/19/%DA%86%D9%87%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86# چهلمین سالروز فرمان حمله به کردستان] - العربیه</ref>
| | آبه پیر، اعتقاد و یقین خود به عشق و آزادی را اینگونه بیان کرده است: |
|
| |
|
| خشونت های گسترده دهه شصت برای بسیاری از کردها یادآور اعدام مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب تا پایان این دهه است.
| | «…اگر بخواهم جانمایه کلام و یقینی را که به آن دست یافتهام، بهکسانی بگویم که مبارزه را در فراسوی نشاندادن چهرهیی مردمیتر از انسان بهپیش میبرند، دستاورد و حاصل همه اندیشههایم جز این نخواهد بود که: «زندگی یعنی آموختن عشق». او سپس با گفتن اینکه وقتی کسی دانستههایش را بیان میکند، پیمیبرد که این دانستهها به چند یقین نیز راه بردهاند، یقین خود را اینگونه بسط داد: |
|
| |
|
| اوج این اعدامها به تابستان سال ۱۳۶۷ بر میگردد که به حکم آیتالله خمینی و به بهانه انجام عملیات "فروغ جاویدان" صورت گرفت. اما این اعدامها تنها شامل اعضای سازمان مجاهدین نشد و شمار زیادی از اعضای گروههای چپ و دیگر مخالفین جمهوری اسلامی نیز به صف اعدامیها پیوستند. اعدامهای کردستان که سالها پیش از این تاریخ آغاز شده بود، سالها بعد از آن و خصوصا در سال ۶۸ نیز ادامه داشت.
| | «من به ۳یقین دست یافتهام: اول، وجود ابدی عشق است؛ دوم، کسی ما را دوست دارد؛ سوم، ما آزاد هستیم. کاش میتوانستم این ۳ یقین را به دیگران نیز انتقال دهم…».<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| اعدامهای خرداد ۶۷ در سطح سراسری بیشتر شامل مجازات فعالانی میشد که بر اساس نظر بازرسان از فعالیتهای سیاسی خود پشیمان نشده بودند. برخی از آنهایی که توبه کردند زیر شکنجه مجبور به اعتراف شدند و در موارد محدودی از اعدام رهیدند. در کردستان این پروسه بیشتر نه در سال ۶۷ که یک سال بعد از آن اجرا شد، با این تفاوت که اکثر اعتراف کنندگان، که عمدتا عضو دو حزب مخالف کومله و دمکرات بودند نیز اعدام شدند.
| | == درگذشت آبه پیر == |
| | روز دوشنبه ۲۲ژانویه ۲۰۰۷(۲بهمن ۱۳۸۵) در ساعت ۴ و ۲۵ د قیقه بامداد آبه پیر، قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه، کشیش برجسته و بنیانگذار جنبش امائوس پس از یک دوره بیماری در بیمارستان «ول دو گراس» درگذشت. خبر درگذشت او خبر اول تمامی رسانههای فرانسه بود. |
| | [[پرونده:مراسم تشییع آبه پیر در کلیسای تاریخی نوتردام پاریس.JPG|جایگزین=تشییع آبه پیر در کلیسان نوتردام|بندانگشتی|مراسم تشییع آبه پیر در کلیسای تاریخی نوتردام پاریس]] |
| | مردم دسته دسته به طرف بیمارستان شتافتند تا نسبت به مردی که به «وجدان بیدار چند نسل از فرانسویان» تبدیل شده بود ادای احترام کنند. |
|
| |
|
| == لعنت آباد؛ خاوران کردستان ==
| | تشییع پیکر آبه پیر در کلیسای نتردام پاریس، ادای احترام یک ملت به او بود. حرکتی که بهندرت در فرانسه رخ میدهد. |
| پیکر اعدام شدگان دهه شصت عمدتا در قبرستانهایی با نام "لعنت آباد" در شهرهایی مانند بیجار، قروه و کرمانشاه به خاک سپرده شدند؛ جایی شبیه گورستان "خاوران" در تهران. قبرستانهایی که کم و بیش در تمام شهرهای عمده کردنشین دیده میشوند. | |
|
| |
|
| برخی از قربانیان در کنار برخی از قبرستانهای عمومی که محل اجرای احکام آنها نیز بوده است به خاک سپرده شدهاند.
| | هزاران نفر در مراسم تشیع او شرکت داشتند.در ردیف اول جمعیت، فقرای تحت پوشش بنیاد خیریه آبه پیر حضور داشتند. آبه میخواست آنها در صفوف اول باشند و نه اینکه به صفوف عقب فرستاده شوند. روی تابوتش، عصای او و مدال افتخار صلیب بزرگ لژیون دونور، بالاترین نشان افتخار رسمی فرانسه قرار داشت.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| در فیلمهایی که احزاب اپوزسیون ازاین دست گورستانها منتشر کردهاند، تصاویری از قبرهای بی نام ونشان اعدام شدگان دیده میشود که تنها با چند تکه سنگ از یکدیگر جدا شدهاند.
| | خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از درگذشت آبه پیر، وی را «کشیش قهرمان بیخانمانها» که طی بیش از نیم قرن مبارزه برای بیخانمانها به وجدان ملت فرانسه تبدیل شده بود توصیف کرد. |
|
| |
|
| در مواردی، مشخصاتی محدود به اسامی کامل یا اختصاری از افراد اعدام شده بر روی سنگها دیده میشود که برخی از آنها شکسته شدهاند. قبرهایی هم در میان آنها به مرور زمان با سنگهای زینتی و مشخصات بیشتر آراسته شده که به نظر میرسد در سالهای بعد توسط خانوادهها انجام شده است. | | پس از درگذشت آبه پیر [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] مراسمی را در بزرگداشت او برگزار کرد. در قسمتی از این مراسم خانم [[مریم رجوی]] در مورد آبه پیر گفت: «به راستی که او یک شورشی خدا، یک عصیانگر به جبر زمانه و یک خدمتگزار برای همه فقرا و مستمندان بود. او طی ۵۰ سال کار بی وقفه و قدم به قدم و ذره به ذره و با پرداخت قیمت از خودش و همه زندگیش به همه آموخت که چگونه میتوانند از خودشان بگذرند و چگونه خوبیها و توانمندیهای خود را در اختیار دیگران بگذارند. به راستی تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه عمر، یعنی تا آخرین لحظات سنش در ۹۴ سالگی سمبل چنین ارزش والایی بود. او یک رزمنده آزادی ویک مبارز علیه فاشیسم بود.»<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| == مرداد ۵۸، بستر اعدامهای دهه ۶۰ == | | == منابع == |
| اوج اعدامهای کردستان بعد از ۲۷ مرداد سال ۵۸ صورت گرفت؛ زمانی که آیتالله خمینی دستور مشهور خود را برای مداخله نظامی تمام عیار در کردستان صادر کرد.
| |
| | |
| نیروهای مسلح پس از این دستور با تجهیزات کامل و سلاح های سنگین به جنگ با گروه های مسلح کرد رفتند.
| |
| | |
| بعد از درگیریهای کردستان به دستور آیتالله خمینی پای صادق خلخالی، رئیس دادگاه تازه تاسیس انقلاب به کردستان باز شد. کارول پرونهابر، نویسنده ونزوئلایی در کتاب "اشتیاق و مرگ رحمان کرد در رویای کردستان" که در مورد عبدالرحمان قاسملو، رهبر ترور شده حزب دمکرات است، از ماکز کروایتز، خبرنگار فرانسوی که آن زمان در منطقه بوده نقل کرده است: "ارتش و سپاه پاسداران کنترل شهرهای کردستان را به دست گرفتند، خلخالی به دنبال آنها در حرکت بود، دادگاههای کوتاهی برگزار میکرد و دستو میداد اعدام به سرعت اجرا شوند."
| |
| | |
| "او مردان و پسرها را طی چند روز و گاهی حتی چند ساعت بعد از دستگیریشان، بدون برگزاری محاکمات عادلانه و گویا به جرم فعالیتهای ضد انقلابی، به اعدام محکوم میکرد."
| |
| | |
| مرکز اسناد حقوق بشر ایران نیز در گزارش "خاطرات تسخیر کننده؛ اعدام توسط جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸" مفصل به این موضوع اشاره کرده است.
| |
| | |
| آقای خلخالی خود در یکی از بحث برانگیزترین اظهاراتش گفته است: "من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سرسپردگان رژیم شاه را اعدام کردم وصدها نفر از عوامل غائله های کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم."
| |
| | |
| یکی از مشهورترین اعدامهای خلخالی اعدام ۹ نفر در مریوان در رابطه با "کوچ اعتراضی" بود. ورود ارتش به شهر مریوان در مرداد ماه ۵۹ با خروج اعتراضی مردم این شهر برای جلوگیری از وقوع جنگ روبرو شد. بر اساس گزارشهای موثق تقریبا تمام ساکنان مریوان به مدت دو هفته به اردوگاهی در خارج از این شهر پناه بردند. بعدها در این رابطه ۹ نفر از جمله دو برادر عضو یک خانواده تیرباران شدند.
| |
| | |
| خلخالی که پیشتر در پاوه بود و بعد به مریوان رسید سپس به سنندج، سقز و دیگر شهرها رفت و افراد بسیاری را به جوخههای اعدام سپرد؛ احکامی که غالبا در مکانهای عمومی و با طرح پرسشهایی سرپایی بدون امکان دفاع صادر میشد و در موارد زیادی همانجا هم به اجرا در میآمد.
| |
| | |
| اخبار برخی از این اعدامها در نشریات سراسری منتشر میشد. روزنامههایی مانند آیندگان، اطلاعات و کیهان در آن روزها شماری از اعدامها را اعلام کردند.
| |
| | |
| زمینه اعدامهای دهه شصت در کردستان به نخستین ماهها و سالهای انقلاب سال ۵۷ برمیگردد. علاوه بر اسناد احزاب و گروههای کرد و اخبار رسانهها، در روزهای ملتهب پس از انقلاب تصاویر تکان دهندهای نیز از اولین اعدامهای سیاسی کردستان به جا مانده که ابعاد آن را جهانی کرد.
| |
| | |
| در یکی از مشهورترین این عکسها، ناصر سلیمی سمت راست با دست شکسته و چشمان بسته در قاب ایستاده است. در کنار او برادران ناهید هستند، گلوله خورده، معلق مانده میان زمین و هوا. مجله فرانسوی پاری ماچ، در شماره دوم، ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۷۹ عنوان "کردها، زیر گلولههای الله" را برای این عکس برگزید. اعدام در پنجم شهریور ۱۳۵۸در محوطه فرودگاه سنندج صورت گرفته بود. اعدام شدهگان بیشتر از اعضای احزاب چپ گرای کردستان بودند.
| |
| | |
| در میان آنها افرادی هم هستند که هیچ گونه وابستگی حزبی و سیاسی نداشتهاند.
| |
| | |
| این عکس متعلق به عکاس ایرانی، جهانگیر رزمی است؛ عکسی که از آن به عنوان "افشاگرانهترین عکس از اوایل انقلاب ایران" یاد شده است. رزمی، عکاس روزنامه اطلاعات در سال ۵۸، بعدها با این عکس مشهور شد و به خاطر ثبت این لحظه و خلق آن تصویر تکان دهنده، جایزه پولیتزر را از آن خود کرد.
| |
| | |
| == 'آمارها با ابعاد فاجعه قابل مقایسه نیست' ==
| |
| ابعاد آنچه در سه سال اول بعد از انقلاب در کردستان اتفاق افتاد، بسیار فراتر از آمار و ارقامی است که نشریات سراسری و حتی مطبوعات خود احزاب کرد منتشر کردهاند.
| |
| | |
| از آغاز دهه شصت و زمانی که نظام جمهوری اسلامی به تمامی تثبیت شد، دور دیگری از اعدامها در کردستان آغاز شد. موج دستگیری فعالان سیاسی و مدنی در این دوره به اتهامات مختلف که عمدتا مرتبط با عضویت و هواداری احزاب کرد است، در طول حیات جمهوری اسلامی کم نظیر بود.
| |
| | |
| بیشتر دستگیر شدگان این دوره، این بار، با محاکمه در یک نهاد قضایی به طناب دار و جوخههای اعدام سپرده شدند. تعداد زیادی از آنها نیز بر اثر شکنجه و اعمال خشونت در زندانها جان خود را از دست دادند. نهادهای مدافع حقوق بشر به ما میگویند که سیر محاکمهها در این دوره بدون رسیدگی عادلانه صورت گرفته است.
| |
| | |
| همزمان با اعدامهای گروهی در تابستان سال ۶۷، شمار دیگری از زندانیان در زندانهای کردستان با مجازات مرگ روبرو شدند که از تعداد دقیق آنها نیز مانند موارد قبلی اطلاعی در دست نیست.
| |
| | |
| اخیرا بنیاد عبدالرحمان برومند، که از جمله اعدامهای سیاسی در ایران را مستند میکند، تلاشهایی را برای مستندسازی جداگانه اعدام و کشتارهای فراقضایی در کردستان آغاز کرده، اما از آنجا که همچنان در دست بررسی و تحقیق هستند، نتایج آن هنوز منتشر نشده است.
| |
| | |
| رویا برومند، مدیر این بنیاد به من گفت تا به امروز ما برای سالهای ۱۹۸۰ـ ۱۹۹۰توانستهایم ۲۴۰ مورد از اعدامهای سیاسی را ثبت کنیم. او میگوید سرگذشت افرادی که اعدام شدهاند از منابع منتشر شده و در مصاحبه و تماس با بازماندگان و فعالان کرد در حال تدوین است، ولی بدون کمک خانواده و دوستان و همبندیها، جمعآوری اطلاعات به کندی پیش میرود و مقدار اطلاعاتی که ما تا به حال جمع آوری کردهایم با ابعاد "فاجعه کردستان" قابل مقایسه نیست.
| |
| | |
| در مواردی که افراد وابسته با تشکلهای سیاسی بودند، امکان ثبت اسامی آنها در آرشیو احزاب بیشتر است اما نهادهای حقوق بشری میگویند که تعداد زیادی از این اعدامها مربوط به افرادی میشود که فعالیت سیاسی یا نظامی خاصی نداشتند و به نظر میآید که چندان هم مرتبط با احزاب نبودهاند.
| |
| | |
| رویا برومند میگوید به غیر از وقایع شناخته شده همچون کشتار قارنا، موارد دیگری نیز به بیناد برومند گزارش شده است. برای مثال دەها نفر از ساکنین یک محله در مهاباد دستگیر و به صورت تنبیهی و احتمالا در رابطه با یک درگیری که در آن شرکت نداشتهاند اعدام شدهاند، که به گفته او نشانه بارزی است از اینکه تعداد اعدام شهروندان عادی به هیچوجه پایین نیست.
| |
| | |
| گرچه به صورت عمومی دسترسی به اطلاعات دقیق و جزئیات مربوط به مجازات مرگ، خصوصا در رابطه با زندانیان سیاسی آسان نیست، اما این دشواری در کردستان به علت فضای امنیتی آن دوچندان است.
| |
| | |
| == اعدامهای فرا سیاسی و فرا حزبی ==
| |
| بر اساس مستنداتی که در آرشیو احزاب مخالف کرد وجود دارد، در سالهای بعد از دهه شصت نیز اعدامهای سیاسی ادامه داشت، اما شمار آنها با آنچه در آن دهه رخ داد قابل مقایسه نیست.
| |
| | |
| دلیل اصلی اعدامهای سالهای آغازین انقلاب و پس از آن دهه شصت در کردستان که از اساس با اعدامهای سراسری در دهه شصت تفاوت داشت، وجود یک جنبش سیاسی فراگیر بود که بیشتر در فرم تحزب و فعالیتهای تشکیلاتی، سیاسی و نظامی نمود داشت، اما وسعت سرکوب سیاسی و نظامی مطالبات بخشهای زیادی مردم در کردستان، نشان میدهد که ابعاد آن فراتر از احزاب بوده است.
| |
| | |
| پیشینه چندین دهه مبارزه متفاوت کردها از اعتراضات سراسری در زمان حکومت پهلوی، وجود احزاب قدرتمند و دارای نفوذ اجتماعی، فراگیری مطالبات کردها و منطقهای بودن مساله کرد، شاید از جمله دیگر دلایلی است که باعث توسل نظام تازه استقرار یافته جمهوری اسلامی به سیاست اعدام در سالهای آغازین انقلاب و دهه پس از آن شد.
| |
| | |
| == دین، روحانیون و مجازات مرگ ==
| |
| نظام جمهوری اسلامی که یک نظام ایدئولوژیک مذهبی و مبتنی بر دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری است در تمام این سالها از جهت دیگری نیز نسبت به کردها احساس خطر میکرد. تعداد زیادی از کردهای ایران مسلمان و اهل سنت بودند و گرچه گرایش عمومی به مذهب در این منطقه نسبت به سایر نقاط ایران کمتر بود، اما همین میزان کافی بود که حکومت به لحاظ مذهبی از جانب کردها احساس خطری دو چندان کند.
| |
| | |
| یکی از تلاشهایی که حکومت برای مشروعیت بخشی به سیاست اعدام در کردستان پیش گرفت تلاش برای احاله مسئلە کردستان بە مسئلە مذهبی بود. بر این اساس سپاه پاسدران نیز در همان دوره سازمان "پیشمرگان مسلمان کرد" را تاسیس کرد.
| |
| | |
| این درحالیست که شواهد نشان میدهد گفتمان کردها در آن دور رنگ و بویی دینی یا مذهبی نداشته است. روحانیون کردستان آن زمان بە نمایندگی شیخ عزالدین حسینی بخشی از قیام کردستان در هر دو دوره نظام شاهنشاهی و نظام مذهبی بعدی بودند. این طیف حامل گفتمانی سکولاریستی و معتقد به جدایی دین از دولت بودند. گرچه نباید نادیده گرفت که گروه مکتب قرآن به رهبری احمد مفتیزاده، که گروهی اسلامی و معتقد به تشکیل حکومت اسلامی بود ابتدا موافق اما بعدها به بخشی از مخالفین نظام تبدیل شدند.
| |
| | |
| بر اساس پاره ای مستندات، تعدادی از روحانیون پیرو شیخ عزالدین حسینی در آن دوره در حال جمع آوری امضا برای طوماری دستگیر شدند که علیه مجازات مرگ زندانیان سیاسی تدوین شده بود. تعدادی از همین روحانیون نیز در همان سالها از آیت الله خلخالی حکم اعدام گرفتند. این در حالی بود که رهبران مذهبی نظام در صدد یافتن مستمسکهای دینی برای توجیه احکام اعدام بودند.
| |
| | |
| آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در روز ۲۱ مرداد ۱۳۵۸ تنها یک هفته قبل از صدور دستور مداخله تمام عیار نظامی در کردستان، به گروهی از آموزگاران مسلمان در مورد یک "دشمن مشترک" اخطار داد و گفت: "اینها از اسلام میترسند. اینها از قوانین اسلام میترسند. اینها میخواهند که اسلام نباشد، گرچه هر چیز دیگری باشد و این توطئه است. از آن وقتی که توطئه شد دیگر ما نمی توانیم تا آخر تحمل کنیم و توطئهها را بپذیریم. مسئله، مسئله اسلام است و مسئله مصالح مسلمین و اسلام. ما نمی توانیم مسامحه کنیم."
| |
| | |
| تنها چند روز پس از این اظهار نظر نیرویهای دولتی وارد کردستان شدند و جنگ کردستان آغاز شد. این هشدار را هم میتوان تلاش دیگری برای توجیه سرکوب با توسل به "مصالح مسلمین" دانست.
| |
| | |
| مسامحه ناپذیری آیتالله خمینی در طول حیات او، موجب اتخاذ و تثبیت سیاستی شد که کردها، که تا کنون نیز از مطالبات خود کوتاه نیامدهاند، از سیاست اعدام و سرکوب مصون نمانند
| |
| | |
| == فرمان آیت الله خمینی ==
| |
| '''بسم اللّه الرحمن الرحیم'''
| |
| | |
| به رئیس کل ستاد ارتش، و رئیس کل ژاندارمری اسلامی، رئیس پاسداران کل انقلاب اکیداً دستور میدهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند، و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم کنند؛ و تمام مرزهای منطقه را با فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند. و اکیداً دستور میدهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر، تخلف از وظیفه و مورد مؤاخذه شدید خواهد شد.
| |
| | |
| والسلام ۲۴ شهر رمضان ۹۹ / ۲۷ مرداد ۵۸ '''روح اللّه الموسوی الخمینی'''.<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran/2013/09/130912_25_anniversary_kurds_executed_nm دهه شصت؛ 'کردها زیر گلوله'] - بیبیسی فارسی</ref>
| |
| | |
| روز 29مرداد سال ۱۳۵۸ '''خمینی جلاد''' طی یک فتوای جنایتکارانه دستور سرکوب وحشیانه مردم '''کردستان''' را صادر کرد.
| |
| | |
| خمینی، نیروهای ارتش، پاسداران و چماقدارانش را بههمراه یک دوجین قاضی دژخیم بهسرپرستی '''آخوندخلخالی''' برای اجرای این فرمان روانه کردستان کرد.
| |
| | |
| خمینی، جدایاز نسبتدادن اتهام پوشالی و آخوندساخته وابستگی مردم کردستان به غرب، بدترین جرم آنان را ”'''مخالفت با جمهوری اسلامی'''“ و ”'''تحریم رفراندم'''“ عنوان کرد.
| |
| | |
| دجال همچنین با نوشتن عبارت ”'''مخالفین اسلام که میخواهند کشور را بهکفر بکشند'''“ ، درفتوای خود، زمینه هرگونه جنایتی را برای دژخیمانش فراهم کرد تا آنها در اعدام و بمباران روستاها و شهرهای کردستان تردیدی بهخود راه ندهند.
| |
| | |
| از لحظه صدور این فتوای ضدبشری، موج قتلعام مردم بیدفاع و بمباران روستاها و شهرهای کردستان همچون سقز، بانه، پاوه، سنندج و مهاباد آغاز شد.
| |
| | |
| مزدوران خمینی حتی به زنان و دختران روستایی رحم نکرده و آنان را مورد هتک حرمت و سپس کشتار قرار دادند. دجال ضدبشر همچنین درپیام خود نوشته بود: ”'''تبلیغات غیراسلامی را در نظفه خفه کنند'''“.
| |
| | |
| بهاینترتیب پساز چند هفته کشتار و تجاوز، خمینی، تور اختناق خود را بر مردم کردستان ایران گستراند.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/5140 فرمان خمینی برای قتل عام و سرکوب مردم کردستان ایران]- سایت مجاهد</ref>
| |