۸٬۹۶۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
}} | }} | ||
'''غزاله | '''غزاله علیزاده،''' (زاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد - درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵) از نسل اول زنان نویسنده در ایران بود. مادر او منیرالسادات سیدی نیز نویسندگی میکرد و شعر نیز میسرود.<ref name=":0" /> غزاله علیزاده دبیرستان را در مشهد به پایان برد. او لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران گرفت<ref name=":1" /> و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. غزاله علیزاده در رشته فلسفه در دانشگاه سوربن به تحصیل پرداخت.<ref name=":0" /> | ||
غزاله علیزاده | غزاله علیزاده داستاننویسی را در دهه ۴۰ آغاز کرد. اولین مجموعه داستان او با نام «سفر ناگذشتنی» در سال ۱۳۵۶ منتشر شد.<ref name=":5" /> پس از استقرار جمهوری اسلامی به خصوص پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که مخالفان جمهوری اسلامی تحت تعقیب قرار گرفتند غزاله علیزاده به برخی از آنها پناه داده و جا و مکان در اختیار آنان قرار میداد. او به همین دلیل مورد آزار و شکنجه قرار گرفت.<ref name=":6" /> | ||
معروفترین اثر او رمان خانه ادریسیها نام دارد که در سال ۱۳۷۰ منتشر شد. این اثر شاهکاری در زمین رماننویسی به شمار میرود. سه سال پس از مرگ غزاله علیزاده جایزه بیست سال | معروفترین اثر او رمان خانه ادریسیها نام دارد که در سال ۱۳۷۰ منتشر شد. این اثر شاهکاری در زمین رماننویسی به شمار میرود. سه سال پس از مرگ غزاله علیزاده جایزه بیست سال داستاننویسی به این رمان داده شد.<ref name=":5" /> | ||
غزاله علیزاده سرانجام در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵، پنج سال پس از انتشار معروفترین اثرش درگذشت. جسد او در جنگلهای نزدیک رامسر در جواهرده در حالی که از درختی به دارکشیده شده بود پیدا شد. روایت عام در مورد مرگ مشکوک علیزاده خودکشی است اما موضوع خودکشی غزاله علیزاده از | غزاله علیزاده سرانجام در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵، پنج سال پس از انتشار معروفترین اثرش درگذشت. جسد او در جنگلهای نزدیک رامسر در جواهرده در حالی که از درختی به دارکشیده شده بود پیدا شد. روایت عام در مورد مرگ مشکوک علیزاده خودکشی است اما موضوع خودکشی غزاله علیزاده از طرف نزدیکان و افراد دیگری که او را میشناسند رد شده است روایت دیگری که حاکی از قتل او توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی است وجود دارد. در زمان مرگ غزاله علیزاده جمهوری اسلامی در حال حذف فیزیکی مخالفان و روشنفکران و بخصوص نویسندگان و شاعران، در جریان قتلهای زنجیرهای بود. بهرام بیضایی کارگردان و نویسندهی مشهور ایرانی در مورد مرگ غزاله علیزاده میگوید: اگر چه غزاله رنجها و دلایل بسیاری برای خودکشی داشت،اما هرگز باور نمیکنم که آن دستهای ظریف اینقدر حرفهای طناب دار را گره زده باشند! | ||
== زندگی غزاله علیزاده == | == زندگی غزاله علیزاده == | ||
[[پرونده:غزاله علیزاده1.JPG|جایگزین=غزاله علیزاده|بندانگشتی|غزاله علیزاده]] | [[پرونده:غزاله علیزاده1.JPG|جایگزین=غزاله علیزاده|بندانگشتی|غزاله علیزاده]] | ||
غزاله علیزاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد زاده شد. مادر غزاله، منیرالسادات سیدی، شاعر و نویسنده بود.<ref name=":0">[https://tavaana.org/fa/GhazalehAlizadeh غزاله علیزاده در «خانهی ادریسیها»] - سایت توانا</ref> غزاله در کودکی درونگرا، شیطان و باهوش بود. در مدرسه گاه با بازیگوشیها و شجاعتهایش دیگران را نگران میکرد، اما شاگرد زرنگی بود. مدرسه را در دبیرستان علوم انسانی مهستی به پایان برد و در همین زمان به گیاهخواری روی آورد. او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شد و به خواست مادرش در رشته حقوق وارد شد.<ref name=":1">[http://cafe-dastan.ir/%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B1/ «غزاله علیزاده» نویسنده ای که پرواز کرد]- کافه داستان</ref> او لیسانس حقوق سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن به فرانسه سفر کرد و در دانشگاه سوربن شهر پاریس در رشتههای فلسفه و سینما درس خواند. البته او ابتدا برای تحصیل در رشته حقوق که رشته مورد علافهی مادرش بود راهی فرانسه شدهبود اما با تلاش فراوان رشتهاش را به فلسفه اشراق تغییر داد. او قصد داشت پایاننامهاش را دربارهی مولانا، شاعر و عارف سرشناس ایرانی بنویسد، اما مرگ ناگهانی | غزاله علیزاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد زاده شد. مادر غزاله، منیرالسادات سیدی، شاعر و نویسنده بود.<ref name=":0">[https://tavaana.org/fa/GhazalehAlizadeh غزاله علیزاده در «خانهی ادریسیها»] - سایت توانا</ref> غزاله در کودکی درونگرا، شیطان و باهوش بود. در مدرسه گاه با بازیگوشیها و شجاعتهایش دیگران را نگران میکرد، اما شاگرد زرنگی بود. مدرسه را در دبیرستان علوم انسانی مهستی به پایان برد و در همین زمان به گیاهخواری روی آورد. او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شد و به خواست مادرش در رشته حقوق وارد شد.<ref name=":1">[http://cafe-dastan.ir/%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B1/ «غزاله علیزاده» نویسنده ای که پرواز کرد]- کافه داستان</ref> او لیسانس حقوق سیاسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن به فرانسه سفر کرد و در دانشگاه سوربن شهر پاریس در رشتههای فلسفه و سینما درس خواند. البته او ابتدا برای تحصیل در رشته حقوق که رشته مورد علافهی مادرش بود راهی فرانسه شدهبود اما با تلاش فراوان رشتهاش را به فلسفه اشراق تغییر داد. او قصد داشت پایاننامهاش را دربارهی مولانا، شاعر و عارف سرشناس ایرانی بنویسد، اما مرگ ناگهانی پدر مانع این کار شد.<ref name=":0" /> | ||
غزاله علیزاده دو بار ازدواج کرد؛ بار اول با بیژن الهی که از این ازدواح دختری به نام «سلما» مانده است. غزاله از دو دختر بیسرپرست نیز نگهداری میکرد. علیزاده پس از جدایی از الهی در سال ۱۳۵۴ با محمدرضا نظامشهیدی ازدواج کرد. سلما الهی دختر غزاله و بیژن، از شاگردان موسیقی خوانندهی ایرانی، پری زنگنه بود.<ref>[https://persianv.com/maharat/%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF.html غزاله علیزاده نویسنده کشورمان از زندگی تا مرگ بر او چه گذشت؟]- پرشین تیوی</ref> | غزاله علیزاده دو بار ازدواج کرد؛ بار اول با بیژن الهی که از این ازدواح دختری به نام «سلما» مانده است. غزاله از دو دختر بیسرپرست نیز نگهداری میکرد. علیزاده پس از جدایی از الهی در سال ۱۳۵۴ با محمدرضا نظامشهیدی ازدواج کرد. سلما الهی دختر غزاله و بیژن، از شاگردان موسیقی خوانندهی ایرانی، پری زنگنه بود.<ref>[https://persianv.com/maharat/%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF.html غزاله علیزاده نویسنده کشورمان از زندگی تا مرگ بر او چه گذشت؟]- پرشین تیوی</ref> | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
غزاله علیزاده داستان نویسی را از دههی ۱۳۴۰ به طور جدی شروع کرد. اولین داستانهای این نویسنده در نشریهی خوشه به چاپ رسید. او نوشتن را آرام آرام ادامه داد و توانست در مجموع آثاری قابل تامل و توجه از خود بر جای بگذارد.<ref name=":4">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/866114/%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%87 غزاله علیزاده و خانه ادریسیهایش؛ نابغهای با مرگ خودخواسته] - برترینها</ref> «سفر ناگذشتنی» نام نخستین مجموعه داستان غزاله است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد اما از معروفترین آثار وی میتوان از رمان دو جلدی «خانه ادریسیها» و مجموعه داستان «چهارراه» نام برد.<ref name=":5">[https://www.mag.cavack.com/%d8%ba%d8%b2%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%b9%d9%84%db%8c%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87/ غزاله علیزاده] - کاواک</ref> | غزاله علیزاده داستان نویسی را از دههی ۱۳۴۰ به طور جدی شروع کرد. اولین داستانهای این نویسنده در نشریهی خوشه به چاپ رسید. او نوشتن را آرام آرام ادامه داد و توانست در مجموع آثاری قابل تامل و توجه از خود بر جای بگذارد.<ref name=":4">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/866114/%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%87 غزاله علیزاده و خانه ادریسیهایش؛ نابغهای با مرگ خودخواسته] - برترینها</ref> «سفر ناگذشتنی» نام نخستین مجموعه داستان غزاله است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد اما از معروفترین آثار وی میتوان از رمان دو جلدی «خانه ادریسیها» و مجموعه داستان «چهارراه» نام برد.<ref name=":5">[https://www.mag.cavack.com/%d8%ba%d8%b2%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%b9%d9%84%db%8c%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87/ غزاله علیزاده] - کاواک</ref> | ||
غزاله علیزاده نویسندهیی مبارز و مخالف استبداد بود و با اعتقاد | غزاله علیزاده نویسندهیی مبارز و مخالف استبداد بود و با اعتقاد به دموکراسی، از دوران دانشجوییش در دهه ۴۰ با مبارزان راه آزادی و استقلال ایران همراهی میکرد. پس از استقرار حاکمیت ولایت فقیه، بهخصوص پس از ۳۰خرداد۱۳۶۰، که مبارزان و مجاهدان بهشدت تحتتعقیب و شکنجه و کشتار قرار گرفتند، غزاله بهحمایت از مبارزان آزادی برخاست، بهآنها پناه داد، جا و مکان دراختیارشان قرار میداد. وی ازجمله بههمین اتهام در معرض انتقامجویی جمهوری اسلامی واقع شد و تحت شکنجه و آزار قرار گرفت.<ref name=":6" /> | ||
غزاله علیزاده گفته بود:<blockquote>«زنان ایران زیر بار ظلم و زورگویی نمیروند و سعی کردهاند با نیرویی مضاعف پرواز کنند»<ref name=":6">[https://event.mojahedin.org/i/events/4893 غزاله علیزاده نویسنده مبارز و آزادهایرانی ترور شد] - سایت مجاهد</ref></blockquote> | غزاله علیزاده گفته بود:<blockquote>«زنان ایران زیر بار ظلم و زورگویی نمیروند و سعی کردهاند با نیرویی مضاعف پرواز کنند»<ref name=":6">[https://event.mojahedin.org/i/events/4893 غزاله علیزاده نویسنده مبارز و آزادهایرانی ترور شد] - سایت مجاهد</ref></blockquote> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
آنچه نام غزاله علیزاده را به عنوان نویسندهای صاحبسبک و معتبر در قصهنویسی ایران به ثبت رساند انتشار رمان دو جلدی «خانه ادریسیها» در سال ۱۳۷۰ بود. البته آثار دیگر علیزاده همچون «چهارراه»، «دو منظره»، «تالارها» و «شبهای تهران» همه نشانهای از تسلط نویسندهای در حیطه کار خود است.<ref name=":0" /> | آنچه نام غزاله علیزاده را به عنوان نویسندهای صاحبسبک و معتبر در قصهنویسی ایران به ثبت رساند انتشار رمان دو جلدی «خانه ادریسیها» در سال ۱۳۷۰ بود. البته آثار دیگر علیزاده همچون «چهارراه»، «دو منظره»، «تالارها» و «شبهای تهران» همه نشانهای از تسلط نویسندهای در حیطه کار خود است.<ref name=":0" /> | ||
سایت تریبون زمانه در مطلبی با عنوان غزاله علیزاده خالق «خانه ادریسی ها» به روایت سایرین درباره رمان خانه ادریسیها نوشته است:<blockquote>«یکی از مولفهها که خانه ادریسیها را منحصر به فرد میکند دست بردن در شکل واقعیت و ساخت موقعیتهایی است که اساساً مصداق بیرونی ندارند. خانه ادریسیها داستان شهری است به نام «عشق آباد» و گروهی به قدرت رسیده که وارد شهر شدهاند تا حق ستمدیدگان را از ثروتمندان بگیرند و آنها را از خانه هاشان بیرون کنند. همه ماجرا در خانهای «بزرگ و کهنه» میگذرد. رمانی مفصل و دو جلدی که تمام فضاهایش انگار در ساعاتی گرگ و میش و مبهم میگذرد که نه میتوانیم به واقعیتهای آنچه میبینیم دست بزنیم و نه به سادگی از فضای وهم آلود آنچه میخوانیم عبور کنیم. او در این کتاب تاریخ شکستخوردگان را به نحوی دیگر روایت کرده است؛ همانطور که تاریخ خودش را در جدال با بیماری سرطان. علیزاده که ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد به دنیا آمده بود پنج سال پس از انتشار خانه ادریسیها در سال ۱۳۷۰ یک روز به قصد نابودی خود به رامسر رفت و اهالی «جواهرده» در حالی او را پیدا | سایت تریبون زمانه در مطلبی با عنوان غزاله علیزاده خالق «خانه ادریسی ها» به روایت سایرین درباره رمان خانه ادریسیها نوشته است:<blockquote>«یکی از مولفهها که خانه ادریسیها را منحصر به فرد میکند دست بردن در شکل واقعیت و ساخت موقعیتهایی است که اساساً مصداق بیرونی ندارند. خانه ادریسیها داستان شهری است به نام «عشق آباد» و گروهی به قدرت رسیده که وارد شهر شدهاند تا حق ستمدیدگان را از ثروتمندان بگیرند و آنها را از خانه هاشان بیرون کنند. همه ماجرا در خانهای «بزرگ و کهنه» میگذرد. رمانی مفصل و دو جلدی که تمام فضاهایش انگار در ساعاتی گرگ و میش و مبهم میگذرد که نه میتوانیم به واقعیتهای آنچه میبینیم دست بزنیم و نه به سادگی از فضای وهم آلود آنچه میخوانیم عبور کنیم. او در این کتاب تاریخ شکستخوردگان را به نحوی دیگر روایت کرده است؛ همانطور که تاریخ خودش را در جدال با بیماری سرطان. علیزاده که ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد به دنیا آمده بود پنج سال پس از انتشار خانه ادریسیها در سال ۱۳۷۰ یک روز به قصد نابودی خود به رامسر رفت و اهالی «جواهرده» در حالی او را پیدا کردند که با کمی فاصله از زمین داشت به خلق لحظههایی فکر میکرد که در «خانه ادریسیها» یکبار زندگیاش کرده بود.»<ref name=":2" /></blockquote>صدف بیکامی در مورد رمان خانه ادریسیها مینویسد:<blockquote>«داستان رمان خانه ادریسیها بیشتر حول محور چند شخصیت به نامهای خانم ادریسی، وهاب و لقا در این خانه میچرخد. به نظر میرسد که این رمان بیشتر از هر چیز داستان آدمها است. داستان آدم هایی با ابعاد شخصیتی متفاوت و در جایگاه اجتماعی خاص خودشان؛ در این میان شاید نگاهی ویژه به وضعیت زنان در اجتماع شده است. زنان رمان خانه ادریسیها شاید هر کدام به نوعی تحت تاثیر نظامی مردسالار و مقتدر قرار گرفتهاند که البته هر کدام با شخصیتی متمایز در چارچوب اجتماع و در مقابل این مردسالاری قرار میگیرند. این نگاه غزاله علیزاده تنها در این رمان دیده نمیشود بلکه در اغلب آثار وی، او به جنبه زندگی خانوادگی و هم آنچه در اجتماع زمانش میگذشته، پرداخته و نقش زنان و مردان را در آن بیان کرده است. رمان خانه ادریسیها همچنین به نوعی به بررسی وضعیت انسان به ویژه زنان در محیط سنتی و خرافی اشرافیت میپردازد. نگاه او به گونهای است که اشرافیت را با آن ظاهر پر طمطراق، با خرافه و عقب افتادگیهایی که دارا بوده است را با نگاهی تیز به شدت نقد میکند.</blockquote><blockquote>به نظر میرسد که سرنوشت زنان در نسلهای مختلف یکی از دغدغههای غزاله علیزاده در رمان خانه «ادریسیها» بوده است. او در این رمان سرنوشت چند زن از خاندان ادریسیها را به صورت کلیدی مورد پردازش خود قرار داده است. زنانی که هر کدام به گونهای یا زندگی خود را از دست دادهاند یا حق شاد زیستن را.»<ref>[https://netnevesht.com/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%87%D8%A7/ ادبیات ایرانخانه ادریسی ها نوشتهی غزاله علیزاده] - نت نوشت</ref></blockquote> | ||
== مرگ غزاله علیزاده == | == مرگ غزاله علیزاده == | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
=== روایت خودکشی غزاله علیزاده === | === روایت خودکشی غزاله علیزاده === | ||
غزاله علیزاده از بیماری سرطان رنج میبرد. گفته میشود دو بار اقدام به خودکشی کردهبود که ناموفق | غزاله علیزاده از بیماری سرطان رنج میبرد. گفته میشود دو بار اقدام به خودکشی کردهبود که ناموفق بود. درروز جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ برابر با ۱۰ مه ۱۹۹۶چند تن از اهالی روستای جواهرده در جنگلهای اطراف رامسر جسد او را در حالیکه از درختی حلقآویز شده بود، یافتند. او دو روز پیش از حادثه از مشهد به رامسر رفته بود. در جیب او ظرف خالی قرص پیدا شد.<ref name=":1" /> | ||
در یادداشتی که گفته میشود قبل از خودکشی | در یادداشتی که گفته میشود قبل از خودکشی نوشت آمده است: | ||
«آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گموگور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچ کس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کرده است. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم.»<ref name=":0" /> | «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گموگور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچ کس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کرده است. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم.»<ref name=":0" /> |
ویرایش