امیرپرویز پویان: تفاوت میان نسخه‌ها

امیر پرویز پویان
بدون خلاصۀ ویرایش
(امیر پرویز پویان)
خط ۲۷: خط ۲۷:
| زیرنویس          =
| زیرنویس          =
}}
}}
'''امیرپرویز پویان''' (زاده ۲۵ شهریو ۱۳۲۵ -ـ تهران)، از چهره‌های برجسته‌ی جنبش چپ نوین ایران و از بنیان‌گذاران [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]] بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. امیرپرویز پویان از محافل سیاسی مذهبی وارد عرصه سیاست شد؛ و در [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] فعالیت داشت. امیرپرویز پویان مدرک دیپلم خود را در سال ۱۳۴۴، در مشهد اخذ کرد و در پایان همین سال راهی تهران شد. پیش از آن روند تغییر اندیشه‌های او آغاز شده بود. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران این روند را سرعت بخشید. امیر پرویز پویان پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از گروه‌های مذهبی-سنتی به خاطر بی‌عملی فاصله گرفت که نهایتاً به چرخش کامل ایدئولوژیک او منجر شد. امیر پرویز پویان پس از گرایش به سوسیالیزم به تشکیل و سازماندهی آزادی‌خواهان و هم‌فکران خود برای مبارزه با دیکتاتوری شاه پرداخت و هسته‌های اولیه سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران را بنیان گذاشت.  امیرپرویز پویان در سوم خرداد ۱۳۵۰، توسط [[ساواک]] به همراه تنی چند از دوستان خود در خیابان نیروی هوایی تهران به محاصره ساواک درآمد. آنها در برابر ساواک مقاومت سرسختانه ای کردند و سرانجام جان باختند. امیرپرویز پویان تألیفات و کتاب‌هایی نیز در زمینه مبارزه نگاشته است که از مهم‌ترین آن‌ها جزوه‌ی «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» است.
'''امیرپرویز پویان''' (زاده ۲۵ شهریو ۱۳۲۵ - تهران)، از چهره‌های برجسته‌ی جنبش چپ نوین ایران و از بنیان‌گذاران [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]] بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. امیرپرویز پویان از محافل سیاسی مذهبی وارد عرصه سیاست شد؛ و در [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] فعالیت داشت. امیرپرویز پویان مدرک دیپلم خود را در سال ۱۳۴۴، در مشهد اخذ کرد و در پایان همین سال راهی تهران شد. پیش از آن روند تغییر اندیشه‌های او آغاز شده بود. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران این روند را سرعت بخشید. امیر پرویز پویان پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از گروه‌های مذهبی-سنتی به خاطر بی‌عملی فاصله گرفت که نهایتاً به چرخش کامل ایدئولوژیک او منجر شد. امیر پرویز پویان پس از گرایش به سوسیالیزم به تشکیل و سازماندهی آزادی‌خواهان و هم‌فکران خود برای مبارزه با دیکتاتوری شاه پرداخت و هسته‌های اولیه سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران را بنیان گذاشت.  امیرپرویز پویان در سوم خرداد ۱۳۵۰، توسط [[ساواک]] به همراه تنی چند از دوستان خود در خیابان نیروی هوایی تهران به محاصره ساواک درآمد. آنها در برابر ساواک مقاومت سرسختانه ای کردند و سرانجام جان باختند. امیرپرویز پویان تألیفات و کتاب‌هایی نیز در زمینه مبارزه نگاشته است که از مهم‌ترین آن‌ها جزوه‌ی «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» است.


== کودکی و جوانی ==
== کودکی و جوانی ==
امیرپرویز پویان در ۲۵ شهریوماه ۱۳۲۵ در محله سرسبیل تهران به‌دنیا آمد. درباره خانواده‌اش اطلاعاتی در دست نیست؛ وفقط مشخص است که پدرش کارمند دانشگاه ملی بوده که در سال ۱۳۲۹ به مشهد منتقل شده است. پویان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. وی شاگرد دبیرستان فیوضات مشهد در دوره‌ی متوسطه بود. جایی که با بهروز بهزادی و پرویز خرسند هم‌مدرسه‌ای شد. بهزادی درباره پویان می‌گوید:  
امیرپرویز پویان در ۲۵ شهریوماه ۱۳۲۵ در محله سرسبیل تهران به‌دنیا آمد. درباره خانواده‌اش اطلاعاتی در دست نیست؛ و فقط مشخص است که پدرش کارمند دانشگاه ملی بوده که در سال ۱۳۲۹ به مشهد منتقل شده است. امیرپرویز پویان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به اتمام رساند. وی شاگرد دبیرستان فیوضات مشهد در دوره‌ی متوسطه بود. جایی که با بهروز بهزادی و پرویز خرسند هم‌مدرسه‌ای شد. بهزادی درباره پویان می‌گوید:  


«من با پرویز پویان، زمان تحصیل در دبیرستان فیوضات مشهد آشنا شده بودم و باید بگویم که در سال سوم و چهارم و پنجم، یعنی سه سال تمام در کنار یکدیگر می‌نشستیم. معمولاً نشستن دو هم‌کلاسی در کنار هم نشانه دوستی و رفاقت زیاد است. در واقع چنین هم بود، ما با هم درس می‌خواندیم، بحث سیاسی می‌کردیم و در جلسات سخنرانی مخالفان نظام شاهنشاهی مثل محمدتقی شریعتی و [[طاهر احمدزاده]] شرکت می‌کردیم.»
«من با پرویز پویان، زمان تحصیل در دبیرستان فیوضات مشهد آشنا شده بودم و باید بگویم که در سال سوم و چهارم و پنجم، یعنی سه سال تمام در کنار یکدیگر می‌نشستیم. معمولاً نشستن دو هم‌کلاسی در کنار هم نشانه دوستی و رفاقت زیاد است. در واقع چنین هم بود، ما با هم درس می‌خواندیم، بحث سیاسی می‌کردیم و در جلسات سخنرانی مخالفان نظام شاهنشاهی مثل محمدتقی شریعتی و [[طاهر احمدزاده]] شرکت می‌کردیم.»
خط ۳۷: خط ۳۷:


== فعالیت‌های سیاسی ==
== فعالیت‌های سیاسی ==
امیرپرویز برادری داشت به اسم حسن پویان. حسن به دلیل گرایشات چپ‌گرایانه مدتی را در زندان رژیم شاه گذرانده بود. او در همان سال‌های زندان زبان آموخته بود و پس از آزادی به کار ترجمه پرداخت. امیرپرویز تحت تأثیر برادرش بود که جذب فعالیت و مبارزات سیاسی شد.
امیرپرویز برادری داشت به اسم حسن پویان. حسن به دلیل گرایشات چپ‌گرایانه مدتی را در زندان [[محمدرضا پهلوی|رژیم شاه]] گذرانده بود. او در همان سال‌های زندان زبان آموخته بود و پس از آزادی به کار ترجمه پرداخت. امیرپرویز تحت تأثیر برادرش بود که جذب فعالیت و مبارزات سیاسی شد.


امیرپرویز پویان اعتقادات مذهبی داشت؛ و از محافل سیاسی مذهبی وارد عرصه سیاست شد؛ و در جبهه ملی فعالیت داشت. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشه‌های او را سرعت بخشید.
امیرپرویز پویان اعتقادات مذهبی داشت؛ و از محافل سیاسی مذهبی وارد عرصه سیاست شد؛ و در [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] فعالیت داشت. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشه‌های او را سرعت بخشید.


مازیار بهروز در کتاب مشهور خود یعنی کتاب  ''شورشیان آرمان‌خواه'' درباره‌ی امیرپرویز پویان و دوست قدیمیش [[مسعود احمدزاده]] می‌نویسد:  
مازیار بهروز در کتاب مشهور خود یعنی کتاب  ''شورشیان آرمان‌خواه'' درباره‌ی امیرپرویز پویان و دوست قدیمیش [[مسعود احمدزاده]] می‌نویسد:  
خط ۵۱: خط ۵۱:
== دگرگونی اعتقادی ==
== دگرگونی اعتقادی ==
[[پرونده:پویان2.JPG|جایگزین=امیرپرویز پویان|بندانگشتی|319x319پیکسل|امیرپرویز پویان]]
[[پرونده:پویان2.JPG|جایگزین=امیرپرویز پویان|بندانگشتی|319x319پیکسل|امیرپرویز پویان]]
امیرپرویز پویان، در سال ۱۳۴۲ که چهارم متوسطه را می‌گذراند، در یک محفل مذهبی ـ سیاسی، تحت عنوان ''نهضت علی'' به‌همراه چند تن از دوستانش دست‌گیر و پس از یک هفته به قید ضمانت آزاد شد. این پرونده در سال ۱۳۴۵، با دو ماه و نیم محکومیت خاتمه یافت. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشه‌های او را سرعت بخشید. مسعود احمدزاده یار دیرین او نیز هم‌زمان در رشته‌ی ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بود. این دو یار دبیرستانی اکنون در غربت، با وجود تفاوت‌های روحی و رفتاری، تماس‌های بیشتری با یکدیگر یافته بودند. مسعود احمدزاده به اندازه پویان مذهبی نبود و همان زمان تحت تأثیر مطالعه آثار برتراند راسل و فلسفه و منطق ریاضی و اصولاً فلسفه‌‏های ماتریالیستی به مارکسیسم گرایش یافته بود. کنار هم قرار گرفتن این دو دوست قدیمی، منجر به نوعی هم‌افزایی در سرعت پیمودن راه مارکسیسم شد. امیرپرویز پویان پس از وقایع سال ۱۳۴۲ که به سرکوب گروهی از اسلام‌گرایان و بی‌عملی دیگران منجر شد؛ آرام آرام از گروه‌های مذهبی نظیر کانون نشر حقایق اسلامی و نهضت فاصله گرفت و همین فاصله به چرخش ایدئولوژیک او منتهی شد. امیرپرویزپویان و مسعود احمدزاده که در ابتدا مذهبی بودند، بعدها با سرکوب و سخت‌گیری‌های پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که حتی حکومت برای اعلامیه، نوشته و یک اجتماع کوچک هم فشار می‌آورد و زندان‌های طولانی مدت به مبارزان تحمیل می‌شد فضا به سمت رادیکالیسم پیش رفت.<ref name=":0" />  
امیرپرویز پویان، در سال ۱۳۴۲ که چهارم متوسطه را می‌گذراند، در یک محفل مذهبی ـ سیاسی، تحت عنوان ''نهضت علی'' به‌همراه چند تن از دوستانش دست‌گیر و پس از یک هفته به قید ضمانت آزاد شد. این پرونده در سال ۱۳۴۵، با دو ماه و نیم محکومیت خاتمه یافت. ورود امیرپرویز پویان به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روند تغییر ایدئولوژی در اندیشه‌های او را سرعت بخشید. [[مسعود احمدزاده]] یار دیرین او نیز هم‌زمان در رشته‌ی ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بود. این دو یار دبیرستانی اکنون در غربت، با وجود تفاوت‌های روحی و رفتاری، تماس‌های بیشتری با یکدیگر یافته بودند. مسعود احمدزاده به اندازه پویان مذهبی نبود و همان زمان تحت تأثیر مطالعه آثار برتراند راسل و فلسفه و منطق ریاضی و اصولاً فلسفه‌‏های ماتریالیستی به مارکسیسم گرایش یافته بود. کنار هم قرار گرفتن این دو دوست قدیمی، منجر به نوعی هم‌افزایی در سرعت پیمودن راه مارکسیسم شد. امیرپرویز پویان پس از وقایع سال ۱۳۴۲ که به سرکوب گروهی از اسلام‌گرایان و بی‌عملی دیگران منجر شد؛ آرام آرام از گروه‌های مذهبی نظیر کانون نشر حقایق اسلامی و نهضت فاصله گرفت و همین فاصله به چرخش ایدئولوژیک او منتهی شد. امیرپرویزپویان و مسعود احمدزاده که در ابتدا مذهبی بودند، بعدها با سرکوب و سخت‌گیری‌های پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که حتی حکومت برای اعلامیه، نوشته و یک اجتماع کوچک هم فشار می‌آورد و زندان‌های طولانی مدت به مبارزان تحمیل می‌شد فضا به سمت رادیکالیسم پیش رفت.<ref name=":0" />  


برادر امیرپرویز پویان در کتاب خاطراتش، با عنوان ''یاد ایام جوانی'' درباره‌ی دلیل گرایش او به مارکسیسم، می‌نویسد:
برادر امیرپرویز پویان در کتاب خاطراتش، با عنوان ''یاد ایام جوانی'' درباره‌ی دلیل گرایش او به مارکسیسم، می‌نویسد:
خط ۵۷: خط ۵۷:
«او و رفقایش در اواخر دوره دبیرستان، رفته رفته از بی‌عملی مراکزی مانند کانون، دچار ناامیدی شدند و آن ناامیدی چندان اثر گذار  بود که به قطع رابطه کامل، نه فقط با کانون، بلکه حتی با شیوه عمل و نگرش دینی مبارزه اجتماعی انجامید.»
«او و رفقایش در اواخر دوره دبیرستان، رفته رفته از بی‌عملی مراکزی مانند کانون، دچار ناامیدی شدند و آن ناامیدی چندان اثر گذار  بود که به قطع رابطه کامل، نه فقط با کانون، بلکه حتی با شیوه عمل و نگرش دینی مبارزه اجتماعی انجامید.»


واقعیت آن است که سرکوبی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، و انفعال بیشتر گروه‌های ملی و مذهبی که تا پیش از آن مدعیان مبارزه بودند؛ باعث ناامیدی جوانانی شد که هنوز در تب و تاب مبارزه با رژیم شاه بودند و این امر، نقش مهمی در گرایش آن‌ها به مارکسیسم داشت. این اتفاق فقط منحصر به امیرپرویز پویان نبود؛ بلکه افرادی مانند بیژن جزنی هم به دلیل انفعال گروه‌هایی که پیش‌تر در آن فعالیت می‌کردند، به تشکیل هسته‌های مارکسیستی دست زدند. محمود نادری می‌نویسد:
واقعیت آن است که سرکوبی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و انفعال بیشتر گروه‌های ملی و مذهبی که تا پیش از آن مدعیان مبارزه بودند؛ باعث ناامیدی جوانانی شد که هنوز در تب و تاب مبارزه با رژیم شاه بودند و این امر، نقش مهمی در گرایش آن‌ها به مارکسیسم داشت. این اتفاق فقط منحصر به امیرپرویز پویان نبود؛ بلکه افرادی مانند [[بیژن جزنی]] هم به دلیل انفعال گروه‌هایی که پیش‌تر در آن فعالیت می‌کردند، به تشکیل هسته‌های مارکسیستی دست زدند. محمود نادری می‌نویسد:


«ورود پویان به دانشکده علوم اجتماعی، تدریجاً موجب آشنایی و نهایتاً گرویدن او به مارکسیسم می‌شود. به گفته مسعود احمدزاده که در همان ایام در دانشکده علوم، در رشته ریاضی درس می‌خواند: پروسه ریشه کن شدن مذهب در پویان نیز جریان داشت. منتها در مورد پویان بیشتر از طریق مطالعه در شعر و ادب و علوم اجتماعی صورت می گرفت. پویان زودتر از من به مارکسیسم – لنینیسم گرایش یافت و با نوشته‌هایی از مارکس و لنین آشنایی پیدا کرد.»<ref name=":2" />  
«ورود پویان به دانشکده علوم اجتماعی، تدریجاً موجب آشنایی و نهایتاً گرویدن او به مارکسیسم می‌شود. به گفته مسعود احمدزاده که در همان ایام در دانشکده علوم، در رشته ریاضی درس می‌خواند: پروسه ریشه‌کن شدن مذهب در پویان نیز جریان داشت. منتها در مورد پویان بیشتر از طریق مطالعه در شعر و ادب و علوم اجتماعی صورت می گرفت. پویان زودتر از من به مارکسیسم – لنینیسم گرایش یافت و با نوشته‌هایی از مارکس و [[ولادیمیر لنین|لنین]] آشنایی پیدا کرد.»<ref name=":2" />  


بهروز بهزادی که مدتی پس از تغییر ایدئولوژی به‌طور اتفاقی او را در مقابل دانشگاه تهران ملاقات کرده بود، درباره خاطره این دیدار می‌گوید که در تهران چند بار برای پیدا کردن او به برادرش مراجعه کردم که موفق به دیدارش نشدم. البته یکی دو سال بعد که من دانشجو شده بودم، او را هم که دانشجوی رشته علوم اجتماعی شده بود یافتم و چند باری آن هم برای تنها چند دقیقه با هم احوال‌پرسی کردیم. پویان که به خاطر اسمش توانسته بود از چنگ مأموران ساواک بطور کامل بگریزد، دیگر آن پویان سابق نبود. مسئله رهایی او جالب بود، نام پویان امیرپرویز بود، ولی همه او را پرویز صدا می‌کردند، اما در تهران همه به او امیر می‌گفتند. ساواک به دنبال پرویز پویان بود، نه امیر پویان، همین. آخرین بار که پرویز را جلوی کتابفروشی‌های روبروی دانشگاه تهران دیدم، بعد از سلام و احوالپرسی صورتش را به من نزدیک کرد و آهسته با همان لهجۀ مشهدی‌اش گفت که آن آدم سابق نیست. شاید می‌خواست حالیم کند که وارد یک تشکیلات کمونیستی شده است…
بهروز بهزادی که مدتی پس از تغییر ایدئولوژی به‌طور اتفاقی او را در مقابل دانشگاه تهران ملاقات کرده بود، درباره خاطره این دیدار می‌گوید که در تهران چند بار برای پیدا کردن او به برادرش مراجعه کردم که موفق به دیدارش نشدم. البته یکی دو سال بعد که من دانشجو شده بودم، او را هم که دانشجوی رشته علوم اجتماعی شده بود یافتم و چند باری آن هم برای تنها چند دقیقه با هم احوال‌پرسی کردیم. پویان که به خاطر اسمش توانسته بود از چنگ مأموران ساواک بطور کامل بگریزد، دیگر آن پویان سابق نبود. مسئله رهایی او جالب بود، نام پویان امیرپرویز بود، ولی همه او را پرویز صدا می‌کردند، اما در تهران همه به او امیر می‌گفتند. ساواک به دنبال پرویز پویان بود، نه امیر پویان، همین. آخرین بار که پرویز را جلوی کتابفروشی‌های روبروی دانشگاه تهران دیدم، بعد از سلام و احوالپرسی صورتش را به من نزدیک کرد و آهسته با همان لهجۀ مشهدی‌اش گفت که آن آدم سابق نیست. شاید می‌خواست حالیم کند که وارد یک تشکیلات کمونیستی شده است…
خط ۷۳: خط ۷۳:
«اگر صد جان هم داشته باشیم سزاست که صد بار جان فدا کنیم، چرا که توده‌های زحمتکش هر روز صدبار جان می‌دهند…»
«اگر صد جان هم داشته باشیم سزاست که صد بار جان فدا کنیم، چرا که توده‌های زحمتکش هر روز صدبار جان می‌دهند…»


حدود سال ۱۳۴۷، بود که امیرپرویز پویان اندیشه‌ی تشکیل گروهی مطالعاتی را با عباس مفتاحی در میان گذاشت. تنها هدف این گروه آن زمان تشکیل گروهی برای خواندن آثار مارکسیستی بود؛ اما با گسترش مطالعات، به تدریج بحث درباره  ''راه انقلاب'' به جلساتشان راه یافت. گروه روز به روز افراد بیشتری را برای مطالعه آثار مارکسیستی جذب می‌کرد.
حدود سال ۱۳۴۷، بود که امیرپرویز پویان اندیشه‌ی تشکیل گروهی مطالعاتی را با [[عباس مفتاحی]] در میان گذاشت. تنها هدف این گروه آن زمان تشکیل گروهی برای خواندن آثار مارکسیستی بود؛ اما با گسترش مطالعات، به تدریج بحث درباره  ''راه انقلاب'' به جلساتشان راه یافت. گروه روز به روز افراد بیشتری را برای مطالعه آثار مارکسیستی جذب می‌کرد.


مازیار بهروز با استناد به تغییر دیدگاه‌ها، تاریخچه گروه امیرپرویز پویان را به دو بخش تقسیم کرده است. نخست، از بهمن ۱۳۴۶ تا اسفند ۱۳۴۷ که گروه تأسیس شد، مارکسیسم را پذیرفت و توانست هم تعداد و هم شبکه‌اش را گسترش دهد.  
مازیار بهروز با استناد به تغییر دیدگاه‌ها، تاریخچه گروه امیرپرویز پویان را به دو بخش تقسیم کرده است. نخست، از بهمن ۱۳۴۶ تا اسفند ۱۳۴۷ که گروه تأسیس شد، مارکسیسم را پذیرفت و توانست هم تعداد و هم شبکه‌اش را گسترش دهد.  


عباس مفتاحی با افرادی از جمله احمد فرهودی در شمال و چنگیز قبادی و همسرش مهرنوش ابراهیمی در ارتباط بود؛ و منابعی را برای مطالعه در اختیار آنان قرار می‌‏داد. امیر پرویز پویان نیز پس از ارتباط با دوستانش در مشهد به کمک مسعود احمدزاده هسته‌ی مشهد را راه‌اندازی کرد. مازیار بهروز درباره این مقطع در فعالیت‌های مثلث پویان-احمدزاده-مفتاحی می‌نویسد: «این سه نفر به اتفاق دیگر دوستانشان یک هسته مخفی برای بحث درباره مسائل اجتماعی ایجاد کردند. در این مقطع، پویان مارکسیسم را پذیرفته بود و در ظرف یک سال احمدزاده و مفتاحی نیز به او پیوستند. در این زمان اعضای گروه، زبان‌های خارجی‌ای چون انگلیسی و اسپانیولی را آموخته و ترجمه مقالات و کتاب‌های سیاسی و تئوریک را آغاز کرده بودند.»<ref name=":0" />  
عباس مفتاحی با افرادی از جمله احمد فرهودی در شمال و چنگیز قبادی و همسرش مهرنوش ابراهیمی در ارتباط بود؛ و منابعی را برای مطالعه در اختیار آنان قرار می‌‏داد. امیر پرویز پویان نیز پس از ارتباط با دوستانش در مشهد به کمک مسعود احمدزاده هسته‌ی مشهد را راه‌اندازی کرد. مازیار بهروز درباره این مقطع از فعالیت‌های مثلث پویان-احمدزاده-مفتاحی می‌نویسد: «این سه نفر به اتفاق دیگر دوستانشان یک هسته مخفی برای بحث درباره مسائل اجتماعی ایجاد کردند. در این مقطع، پویان مارکسیسم را پذیرفته بود و در ظرف یک سال احمدزاده و مفتاحی نیز به او پیوستند. در این زمان اعضای گروه، زبان‌های خارجی‌ای چون انگلیسی و اسپانیولی را آموخته و ترجمه مقالات و کتاب‌های سیاسی و تئوریک را آغاز کرده بودند.»<ref name=":0" />  


== مبارزه‌ی مسلحانه ==
== مبارزه‌ی مسلحانه ==
همان‌گونه که بیژن جزنی در پس سرخوردگی از انفعال و بی‌عملی حزب توده و بعدها جبهه ملی، به مبارزه مسلحانه روی آورد؛ پویان نیز از آن‌جا که عامل اصلی انفعال و سرخوردگی نسل خود را از کانون نشر حقایق می‌دانست؛ مارکسیسم و نهایتاً مبارزه مسلحانه را برگزید.<ref name=":1" />  
همان‌گونه که بیژن جزنی در پس سرخوردگی از انفعال و بی‌عملی [[حزب توده ایران|حزب توده]] و بعدها [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]]، به [[مبارزه مسلحانه]] روی آورد؛ پویان نیز از آن‌جا که عامل اصلی انفعال و سرخوردگی نسل خود را از کانون نشر حقایق می‌دانست؛ مارکسیسم و نهایتاً مبارزه مسلحانه را برگزید.<ref name=":1" />  


امیر پرویز پویان و یارانش در دوران اختناق رژیم شاه با مرزبندی قاطع و انقلابی در مقابل حزب مردم‌فروش توده و ماهیت تسلیم‌طلب و ضدانقلابی آن و در شرایطی که حزب توده در وحشت از دیکتاتوری پلیسی رژیم شاه، دست‌زدن به‌هرگونه عمل را عامل تشدید خفقان پلیسی و نوعی خودکشی تلقی می‌کرد؛ و آن را از اساس مردود می‌دانست، سد بی‌عملی را شکستند و با رزم انقلابی خود زنده بودن یک خلق را در صحنه‌های پرشور نبرد انقلابی مسلحانه به‌نمایش گذاشتند.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4903 سوم خرداد ۱۳۵۰، شهادت چریک فدایی امیرپروز پویان و همرزمانش - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>  
امیر پرویز پویان و یارانش در دوران اختناق رژیم شاه با مرزبندی قاطع و انقلابی در مقابل حزب مردم‌فروش توده و ماهیت تسلیم‌طلب و ضدانقلابی آن و در شرایطی که حزب توده در وحشت از دیکتاتوری پلیسی رژیم شاه، دست‌زدن به‌هرگونه عمل را عامل تشدید خفقان پلیسی و نوعی خودکشی تلقی می‌کرد؛ و آن را از اساس مردود می‌دانست، سد بی‌عملی را شکستند و با رزم انقلابی خود زنده بودن یک خلق را در صحنه‌های پرشور نبرد انقلابی مسلحانه به‌نمایش گذاشتند.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/4903 سوم خرداد ۱۳۵۰، شهادت چریک فدایی امیرپروز پویان و همرزمانش - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>  
خط ۸۶: خط ۸۶:
گروه پویان، احمدزاده و مفتاحی با گسترش هسته‏‌ها در تهران، تبریز و مشهد و با الگو قرار دادن روش مبارزان برزیلی، مبارزات مسلحانه شهری را در دستور کار قرار داد. تا این زمان گروه مثل دیگر هم‌فکران چپ‌گرا  ''تشکیل حزب'' طبقه کارگر را بر هرگونه ''مبارزه'' مقدم می‌‏دانست؛ اما طولی نکشید که مبارزه بر حزب تقدم یافت و گروه خود را برای مبارزه مسلحانه آماده کرد. در همین دوران بود که امیرپرویز پویان جزوه مشهور خود ''«ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا»'' را به رشته تحریر درآورد. پویان در این مقاله که نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی پیرامون مبارزه مسلحانه بود و در بهار ۱۳۴۹ تدوین شد، بی‌تحرکی و انفعال گروه‌هایی را که صرفاً به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند، مورد حمله قرار داد و آن را کنشی فرصت‌طلبانه خواند. او این انفعال را ''«تئوری بقا»'' نامید و در مقابل خواستار مبارزه مسلحانه شد. امیرپرویز پویان در توضیح این‌که چرا طبقه کارگر علیه رژیم به پا نمی‌خیزد، تز ''«دو مطلق»'' را پیش کشید، به این معنا که قدرت فائق حکومت از یک سو و فقدان کلی سازمان طبقه کارگر از سوی دیگر، وضعی را ایجاد کرده است که در آن قدرت مطلق با ضعف مطلق روبروست. از نظر پویان، مبارزه مسلحانه می‌بایست این جو را در هم می‌شکست و به ایجاد یک پیشاهنگ و کسب پیروزی منجر می‌شد. او بر این اعتقاد بود که در شرایط خاص ایران تنها با اتخاذ خط مشی مبارزه مسلحانه و با تشکیل هسته‌های سیاسی- نظامی است که می‌توان عناصر نطفه‌ای حزب طبقه کارگر را عملاً تشکیل داد و نسخه‌های انقلاب‌های پیشین در ایران به بن‌بست می‌خورد. درست یا غلط، طرفداران مبارزه مسلحانه بر این اعتقاد بودند که بی‌تحرکی- با این امید که تحولات غیرقابل پیش‌بینی آینده ممکن است برآورنده مقصود باشد – پذیرفتنی نیست.<ref name=":0" />  
گروه پویان، احمدزاده و مفتاحی با گسترش هسته‏‌ها در تهران، تبریز و مشهد و با الگو قرار دادن روش مبارزان برزیلی، مبارزات مسلحانه شهری را در دستور کار قرار داد. تا این زمان گروه مثل دیگر هم‌فکران چپ‌گرا  ''تشکیل حزب'' طبقه کارگر را بر هرگونه ''مبارزه'' مقدم می‌‏دانست؛ اما طولی نکشید که مبارزه بر حزب تقدم یافت و گروه خود را برای مبارزه مسلحانه آماده کرد. در همین دوران بود که امیرپرویز پویان جزوه مشهور خود ''«ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا»'' را به رشته تحریر درآورد. پویان در این مقاله که نخستین اثر تئوریک یک مارکسیست ایرانی پیرامون مبارزه مسلحانه بود و در بهار ۱۳۴۹ تدوین شد، بی‌تحرکی و انفعال گروه‌هایی را که صرفاً به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند، مورد حمله قرار داد و آن را کنشی فرصت‌طلبانه خواند. او این انفعال را ''«تئوری بقا»'' نامید و در مقابل خواستار مبارزه مسلحانه شد. امیرپرویز پویان در توضیح این‌که چرا طبقه کارگر علیه رژیم به پا نمی‌خیزد، تز ''«دو مطلق»'' را پیش کشید، به این معنا که قدرت فائق حکومت از یک سو و فقدان کلی سازمان طبقه کارگر از سوی دیگر، وضعی را ایجاد کرده است که در آن قدرت مطلق با ضعف مطلق روبروست. از نظر پویان، مبارزه مسلحانه می‌بایست این جو را در هم می‌شکست و به ایجاد یک پیشاهنگ و کسب پیروزی منجر می‌شد. او بر این اعتقاد بود که در شرایط خاص ایران تنها با اتخاذ خط مشی مبارزه مسلحانه و با تشکیل هسته‌های سیاسی- نظامی است که می‌توان عناصر نطفه‌ای حزب طبقه کارگر را عملاً تشکیل داد و نسخه‌های انقلاب‌های پیشین در ایران به بن‌بست می‌خورد. درست یا غلط، طرفداران مبارزه مسلحانه بر این اعتقاد بودند که بی‌تحرکی- با این امید که تحولات غیرقابل پیش‌بینی آینده ممکن است برآورنده مقصود باشد – پذیرفتنی نیست.<ref name=":0" />  


نگرش، جهان‌بینی، شیوه‌ی اندیشه، کارنامه، شخصیت فکری و فرهنگی، ذهنیت و منش فکری امیر پرویز پویان، از دیگر نظریه‌پردازان سازمان چریک‌های فدایی خلق، به چپ نو نزدیک تر است.
نگرش، جهان‌بینی، شیوه‌ی اندیشه، کارنامه، شخصیت فکری و فرهنگی، ذهنیت و منش فکری امیر پرویز پویان، از دیگر نظریه‌پردازان سازمان چریک‌های فدایی خلق، به چپ نو نزدیک‌تر است.


پویان و مسعود احمدزاده در مباحثی چون نقش کارساز مبارزه مسلحانه در رابطه روشنفکر با توده، پیشاهنگ با طبقه، آگاهی با روان‌شناسی جمعی و خودآگاهی با جنبش خود به خودی و نقش محوری مبارزه مسلحانه در شکستن سد استبداد و بردن آگاهی به میان توده ها نیز برداشتی نزدیک به هم داشتند.<ref name=":3">[https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110203_l42_siahkal_faraj_sarkouhi امیرپرویز پویان، روشنفکری انقلابی که ناخوانده ماند - سایت بی‌بی‌سی فارسی]</ref>
پویان و مسعود احمدزاده در مباحثی چون نقش کارساز مبارزه مسلحانه در رابطه روشنفکر با توده، پیشاهنگ با طبقه، آگاهی با روان‌شناسی جمعی و خودآگاهی با جنبش خود به خودی و نقش محوری مبارزه مسلحانه در شکستن سد استبداد و بردن آگاهی به میان توده ها نیز برداشتی نزدیک به هم داشتند.<ref name=":3">[https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110203_l42_siahkal_faraj_sarkouhi امیرپرویز پویان، روشنفکری انقلابی که ناخوانده ماند - سایت بی‌بی‌سی فارسی]</ref>
۱٬۳۵۰

ویرایش