علی‌اکبر اکبری: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۲۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ اوت ۲۰۲۴
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
|جنسیت      = مرد
|جنسیت      = مرد
|سن        = ۲۰ سال
|سن        = ۲۰ سال
|تاریخ_تولد = ۱۳۵۷
|تاریخ_تولد = شهریور ۱۳۵۷
|تاریخ_مرگ  = ۱۳۷۷
|تاریخ_مرگ  = اول شهریور ۱۳۷۷
|ویژگی      =  
|ویژگی      =  
|شغل        = عضو سازمان مجاهدین خلق ایران
|شغل        = عضو سازمان مجاهدین خلق ایران
خط ۳۱: خط ۳۱:
|ملیت      = ایرانی  
|ملیت      = ایرانی  
}}
}}
'''علی‌‌اکبر اکبری ده بالایی،''' (زاده‌ی ۱ شهریور ۱۳۵۷ - جان‌باخته در ۳ شهریور ۱۳۷۷)، عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود، علی‌اکبر اکبری  سال‌های کودکی خود را در خانواده‌یی متوسط گذراند و تحصیلاتش را در دبیرستان، تا سال دوم هنرستان ادامه داد. او از سال ۱۳۷۲ یعنی زمانی که ۱۵ سال از عمرش می‌گذشت، از طریق برنامه‌های تلویزیونی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] که در برخی مناطق ایلام قابل رویت بود با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] آشنا شد. علی‌اکبر اکبری پس از مدتی در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفته و فعالیت‌های سازمانی خود را آغاز کرد. علی اکبر اکبری به درخواست خود در سال ۱۳۷۷ در حالی که ۲۰ ساله بود برای انجام عملیات مجازات اسدالله لاجوردی که به جلاد اوین شهرت داشت داوطلب شد. علی‌اکبر اکبری به همراه هم تیم خود علی‌اصغر غضنفرنژاد در اول شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجورردی را به ضرب چند گلوله در مغازه‌ی خود از پا در آورد. علی‌اکبر اکبری در درگیری با محافظین لاجوردی زخمی و دست‌گیر شده و پس از استفاده از قرص سیانور ۲ روز بعد جان باخت.<ref>سوم شهریور شهادت علی اکبر [https://event.mojahedin.org/i/events/5128 اکبری]</ref>
'''علی‌‌اکبر اکبری ده بالایی،''' (زاده‌ی ۱ شهریور ۱۳۵۷ - جان‌باخته در ۱ شهریور ۱۳۷۷)، عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود، علی‌اکبر اکبری  سال‌های کودکی خود را در خانواده‌یی متوسط گذراند و تحصیلاتش را در دبیرستان، تا سال دوم هنرستان ادامه داد. او از سال ۱۳۷۲ یعنی زمانی که ۱۵ سال از عمرش می‌گذشت، از طریق برنامه‌های تلویزیونی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] که در برخی مناطق ایلام قابل رویت بود با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] آشنا شد. علی‌اکبر اکبری پس از مدتی در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفته و فعالیت‌های سازمانی خود را آغاز کرد. علی اکبر اکبری به درخواست خود در سال ۱۳۷۷ در حالی که ۲۰ ساله بود برای انجام عملیات مجازات اسدالله لاجوردی که به جلاد اوین شهرت داشت داوطلب شد. علی‌اکبر اکبری به همراه هم تیم خود علی‌اصغر غضنفرنژاد در اول شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجورردی را به ضرب چند گلوله در مغازه‌ی خود از پا در آورد. علی‌اکبر اکبری پس از درگیری با محافظین لاجوردی هنگامی که محاصره شده بود پس از استفاده از قرص سیانور در بیمارستان لقمان‌الدوله ادهم جان باخت.<ref name=":2">سوم شهریور شهادت علی اکبر [https://event.mojahedin.org/i/events/5128 اکبری]</ref>
==دوران کودکی و جوانی==
==دوران کودکی و جوانی==
علی‌اکبر اکبری روز اول شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در خانواده‌ای متوسط در ایلام به دنیا آمد. دوران کودکی علی‌اکبر اکبری هم‌زمان با سقوط سلطنت [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] و آغاز زمانی بود که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بر مسند قدرت در ایران قرار گرفته بود. او در دوران کودکی و نوجوانی در شهر ایلام که شهری مرزی بود در معرض تبعات جنگ قرار داشت. علی‌اکبر اکبری هم‌چنین طعم فقر را چشیده  و بنا به گفته‌ی خودش در جوانی شاهد دربدری مردم آن منطقه بوده است. نخستین آشنایی علی‌اکبر اکبری با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] هنگام [[عملیات فروغ جاویدان]] بود. فروغ جاویدان عملیات بزرگی بود که  از طرف سازمان مجاهدین خلق برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ صورت گرفت.[[پرونده:علی اکبر اکبری عکس سه در چهار.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری در جوانی|بندانگشتی|علی اکبر اکبری در جوانی|350x350پیکسل|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B3%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1.JPG]]علی‌اکبر اکبری خود می‌گوید که در خیابان شاهد اعدام جوانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده است و این موضوع کنجکاوی وی را در این رابطه برمی‌انگیزد.<ref>برنامه تلویزیونی سیمای آزادی</ref> علی اکبر اکبری در این رابطه گفته است:<blockquote>«خود ایلام، نشان‌گر به اصطلاح همین علاقه‌ی مردم به مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش‌ است. یعنی واقعاً مجاهدین تو ایلام ارزش‌های خیلی... والا یی دارن.  مثلاً وقتی این بچه‌ها را سال ۱۳۶۷، پس از فروغ  اعدام می‌كردن مثلاً دور میدان ۲۲ بهمن یكی رو دار زدن منو رژیم خیلی چیز كرد كه مردمو ...، متفرق كنه. خیلی ناراحت شدم.»<ref name=":0">[http://pishtazilam.blogspot.com/2016/12/blog-post_29.html پیشتازان راه آزادی ایران]</ref> </blockquote>
علی‌اکبر اکبری روز اول شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در خانواده‌ای متوسط در ایلام به دنیا آمد. دوران کودکی علی‌اکبر اکبری هم‌زمان با سقوط سلطنت [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] و آغاز زمانی بود که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بر مسند قدرت در ایران قرار گرفته بود. او در دوران کودکی و نوجوانی در شهر ایلام که شهری مرزی بود در معرض تبعات جنگ قرار داشت. علی‌اکبر اکبری هم‌چنین طعم فقر را چشیده  و بنا به گفته‌ی خودش در جوانی شاهد دربدری مردم آن منطقه بوده است. نخستین آشنایی علی‌اکبر اکبری با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] هنگام [[عملیات فروغ جاویدان]] بود. فروغ جاویدان عملیات بزرگی بود که  از طرف سازمان مجاهدین خلق برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ صورت گرفت.[[پرونده:علی اکبر اکبری عکس سه در چهار.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری در جوانی|بندانگشتی|علی اکبر اکبری در جوانی|350x350پیکسل|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B3%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1.JPG]]علی‌اکبر اکبری خود می‌گوید که در خیابان شاهد اعدام جوانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده است و این موضوع کنجکاوی وی را در این رابطه برمی‌انگیزد.<ref>برنامه تلویزیونی سیمای آزادی</ref> علی اکبر اکبری در این رابطه گفته است:<blockquote>«خود ایلام، نشان‌گر به اصطلاح همین علاقه‌ی مردم به مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش‌ است. یعنی واقعاً مجاهدین تو ایلام ارزش‌های خیلی... والا یی دارن.  مثلاً وقتی این بچه‌ها را سال ۱۳۶۷، پس از فروغ  اعدام می‌كردن مثلاً دور میدان ۲۲ بهمن یكی رو دار زدن منو رژیم خیلی چیز كرد كه مردمو ...، متفرق كنه. خیلی ناراحت شدم.»<ref name=":0">[http://pishtazilam.blogspot.com/2016/12/blog-post_29.html پیشتازان راه آزادی ایران]</ref> </blockquote>
خط ۴۶: خط ۴۶:
علی‌اکبر اکبری در این رابطه می‌نویسد:<blockquote>«من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد. خدا می‌داند كه چه روزهایی را سپری می‌كنم، هرثانیه هر لحظه شعله‌ورتر بر سر جلاد اوین شكنجه‌گر خواهرها و برادرهایم، متجاوز كثیف و پست فرود می‌آیم... بخصوص كه یاد خواهر مجاهد شهید منیره كه خواهر برادر مسعود بودند، بیش از هرچیز دیگر آدم را از این گذشت كند، مرده و بی‌تحرك زمان خسته می‌كند»<ref name=":0" />  </blockquote>[[پرونده:جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران.jpg|جایگزین=جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|بندانگشتی|جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg]]
علی‌اکبر اکبری در این رابطه می‌نویسد:<blockquote>«من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد. خدا می‌داند كه چه روزهایی را سپری می‌كنم، هرثانیه هر لحظه شعله‌ورتر بر سر جلاد اوین شكنجه‌گر خواهرها و برادرهایم، متجاوز كثیف و پست فرود می‌آیم... بخصوص كه یاد خواهر مجاهد شهید منیره كه خواهر برادر مسعود بودند، بیش از هرچیز دیگر آدم را از این گذشت كند، مرده و بی‌تحرك زمان خسته می‌كند»<ref name=":0" />  </blockquote>[[پرونده:جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران.jpg|جایگزین=جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|بندانگشتی|جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg]]
===اجرای عملیات===
===اجرای عملیات===
[[اسدالله لاجوردی]] سال‌ها بود از مشاغل حکومتی خود کنار رفته بود. وی به دلیل شهرتی که در شکنجه و کشتن زندانیان سیاسی داشت به لحاظ بین‌المللی برای جمهوری اسلامی به‌ویژه در دوران [[سید محمد خاتمی|محمد خاتمی]] زیان‌بار بود. اسدالله لاجوردی در بازار تهران یک مغازه فروش روسری و پارچه داشت. در روز اول شهریور ۱۳۷۷ علی‌اکبر اکبری به همراه علی‌اصغر غضنفرنژاد، هم‌تیم خود برای آخرین شناسایی و طراحی‌ آخرین راه‌های خروج پس از انجام عملیات به بازار تهران رفته و به‌بررسی موقعیت می‌پردازند. در همین حین است که علی‌اکبر اکبری متوجه می‌شود  که لاجوردی در موقعیت مناسبی قرار داشته و می‌تواند همان روز عملیات را محقق کند. به این ترتیب او یک روز پیش از موعد، با صرف نظر از بررسی راه‌های خروج از صحنه، وارد مغازه شده و اسدالله لاجوردی را از پای درمی‌آورد.<ref>سایت یوتوپ نگاهی به جنایات اسدالله [https://www.youtube.com/watch?v=pZqipMhYkeU لاجوردی]</ref>علی‌اکبر اکبری پس از انجام مأموریت، زخمی و دست‌گیر شد و پس از استفاده از قرص سیانور دو روز بعد در سوم شهریور ۱۳۷۷ جان‌باخت<ref>سایت بالاترین مجازات [https://www.balatarin.com/permlink/2011/8/29/2688812 لاجوردی]</ref>. هم‌چنین هم تیم او علی‌اصغر غضنفرنژاد در درگیر‌ی با ماموران امنیتی در یکی از شهرهای مرزی دست‌گیر و پس از شکنجه‌های فراوان اعدام شد.
[[اسدالله لاجوردی]] سال‌ها بود از مشاغل حکومتی خود کنار رفته بود. وی به دلیل شهرتی که در شکنجه و کشتن زندانیان سیاسی داشت به لحاظ بین‌المللی برای جمهوری اسلامی به‌ویژه در دوران [[سید محمد خاتمی|محمد خاتمی]] زیان‌بار بود. اسدالله لاجوردی در بازار تهران یک مغازه فروش روسری و پارچه داشت. در روز اول شهریور ۱۳۷۷ علی‌اکبر اکبری به همراه علی‌اصغر غضنفرنژاد، هم‌تیم خود برای آخرین شناسایی و طراحی‌ آخرین راه‌های خروج پس از انجام عملیات به بازار تهران رفته و به‌بررسی موقعیت می‌پردازند. در همین حین است که علی‌اکبر اکبری متوجه می‌شود  که لاجوردی در موقعیت مناسبی قرار داشته و می‌تواند همان روز عملیات را محقق کند. به این ترتیب او یک روز پیش از موعد، با صرف نظر از بررسی راه‌های خروج از صحنه، وارد مغازه شده و اسدالله لاجوردی را از پای درمی‌آورد.<ref>سایت یوتوپ نگاهی به جنایات اسدالله [https://www.youtube.com/watch?v=pZqipMhYkeU لاجوردی]</ref>علی‌اکبر اکبری پس از انجام مأموریت، هنگامی که محاصره شده بود پس از استفاده از قرص سیانور در بیمارستان لقمان‌الدوله ادهم جان باخت.<ref name=":2" /><ref>سایت بالاترین مجازات [https://www.balatarin.com/permlink/2011/8/29/2688812 لاجوردی]</ref>. هم‌چنین هم تیم او علی‌اصغر غضنفرنژاد در درگیر‌ی با ماموران امنیتی در یکی از شهرهای مرزی دست‌گیر و پس از شکنجه‌های فراوان اعدام شد.
 
اسماعيلي، معاون لاجوردي در سازمان زندانها، «مدير دفتر سابق دادستان كل، معاون طرح و برنامة دادگستری،‌ عضو انجمن اسلامی دادگستری و رئيس تعاونی دادگستری استان تهران بود».
 
=== اسامی سایر نفرات ===
نفر دیگر زين‌العابدين مسعودی، نام دارد. وی افسر سپاه پاسداران و از عناصرمخفی وزارت اطلاعات مأمور به‌خدمت در وزارت دفاع بود.
 
در جريان درگيريها، علي‌اصغر فاضل، مدير كل دفتر رئيس ديوانعالی  رژيم نيز زخمی شده است. وي قبلاً دستيار لاجوردی در «دادگاه انقلاب اسلامی» و مسئول پشتيبانی زندان اوين بوده است. نامبرده تا سال ۶۶ در سازمان زندانها اشتغال داشت و سپس به‌قسمت امنيت داخلی وزارت اطلاعات منتقل گرديد و همزمان در پوشش يك دفتر ساختمانی در شهرآرا به جاسوسی و كار اطلاعاتی اشتغال داشت.<ref>نقل از اطلاعیه ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور ۲ شهریور ۱۳۷۷</ref>
 
==وصیتنامه علی اکبر اکبری==
==وصیتنامه علی اکبر اکبری==
[[پرونده:علی اکبر اکبری.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری|بندانگشتی|300x300پیکسل|علی اکبر اکبری|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C.JPG]]بخشی از وصیت‌نامه علی‌اکبر اکبری چنین است:<blockquote>«بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران و بنام راهبران عقیدتی‌ام مسعود و مریم، دو سمبل رهایی و شرف انسان در قرون ظلم و ستم بی‌همتای خمینی و خمینیان... دوست دارم بروم وسط دژخیمان و فریاد بزنم بنام مسعود و مریم پدر و مادر ایدئولوژیكیم، دژخیم را از سلاح مجاهد خلق گریزی نیست الان می‌خواهم مأموریت بروم می‌خواهم باری كه از لحظه ورودم به سازمان مجاهدین بردوشم احساس می‌كنم را هرچه بیشتر به سرانجامش و مقصدش نزدیك‌تر كنم. در فرهنگ ما مقصد یك معنی دارد و آن‌هم پایتخت شیروخورشید است بله،‌ تهران تنها جایی كه حقاً شایسته قدوم رئیس‌جمهور ایران و هر ایرانی آزاده و شریف است فقط از خداوند عزیزم می‌خواهم مسعود و مریم تنها دارائیم را در پناه خودش حفظ كند. چرا كه ایران با آن‌ها زنده است و بس. موضوع دیگر كه در سرلوحه زندگـی‌ام نقش بسته انقلاب مریم است، سرچشمه لانهایت توحید و یگانگی با پروردگار، بله تمامی هرآن‌چه را كه فهمیده‌ام و دیده‌ام و حس كردم كه در دنیا وجود دارد از انقلاب است بدون انقلاب "من" وجود ندارم بدون انقلاب شرافت و ناموس وجود ندارد و هویت و ارزش وجود ندارد. این‌ها را می‌خواهم با تمام وجود و تك تك سلول‌هایم به درو دیوارهای ایران بگویم و به آن‌ها نوید رسیدن بهاران خجسته ایران فردا مریم و مسعود رابدهم،. بیش ازاین چیزی وجود ندارد كه بگویم تنها وصیت من این است كه انقلاب مسعود ومریم را با چنگ و ناخن و دندان بگیرید؛ چرا كه بود و نبود تك تك ما همین است  یك نكته دیگر می‌خواستم به خانواده‌ام گفته شود و آن اینست كه رضا به آرزویش رسید و تنها جایی كه نامش را یافت و خودش را انسان دید فقط و فقط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود پس از هر كمك و یاری كه می‌توانید دریغ نكنید. درآخر هم وصیت می‌كنم همه دارائی‌ها و مادیاتم در این دنیا را به سازمان تقدیم كنند حتی از یك ریال هم نیز فروگذار نكنند، من تمام دارائیم مسعود و مریم است و هویتم مجاهد خلق؛ با سلاح انقلاب مریم در هرجا قدم می‌گذارم. دوشنبه ساعت ۱۱/۳۰شب  ۷۷/۴/۱ مرگ بر رژیم ضدبشری [[روح‌الله خمینی|خمینی]] درود بر مسعود و [[مریم رجوی]] زنده باد [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش ملی ایران .]] رضا اكبری ـ امضا».<ref>برنامه تلوزیونی سیمای آزادی</ref></blockquote>
[[پرونده:علی اکبر اکبری.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری|بندانگشتی|300x300پیکسل|علی اکبر اکبری|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C.JPG]]بخشی از وصیت‌نامه علی‌اکبر اکبری چنین است:<blockquote>«بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران و بنام راهبران عقیدتی‌ام مسعود و مریم، دو سمبل رهایی و شرف انسان در قرون ظلم و ستم بی‌همتای خمینی و خمینیان... دوست دارم بروم وسط دژخیمان و فریاد بزنم بنام مسعود و مریم پدر و مادر ایدئولوژیكیم، دژخیم را از سلاح مجاهد خلق گریزی نیست الان می‌خواهم مأموریت بروم می‌خواهم باری كه از لحظه ورودم به سازمان مجاهدین بردوشم احساس می‌كنم را هرچه بیشتر به سرانجامش و مقصدش نزدیك‌تر كنم. در فرهنگ ما مقصد یك معنی دارد و آن‌هم پایتخت شیروخورشید است بله،‌ تهران تنها جایی كه حقاً شایسته قدوم رئیس‌جمهور ایران و هر ایرانی آزاده و شریف است فقط از خداوند عزیزم می‌خواهم مسعود و مریم تنها دارائیم را در پناه خودش حفظ كند. چرا كه ایران با آن‌ها زنده است و بس. موضوع دیگر كه در سرلوحه زندگـی‌ام نقش بسته انقلاب مریم است، سرچشمه لانهایت توحید و یگانگی با پروردگار، بله تمامی هرآن‌چه را كه فهمیده‌ام و دیده‌ام و حس كردم كه در دنیا وجود دارد از انقلاب است بدون انقلاب "من" وجود ندارم بدون انقلاب شرافت و ناموس وجود ندارد و هویت و ارزش وجود ندارد. این‌ها را می‌خواهم با تمام وجود و تك تك سلول‌هایم به درو دیوارهای ایران بگویم و به آن‌ها نوید رسیدن بهاران خجسته ایران فردا مریم و مسعود رابدهم،. بیش ازاین چیزی وجود ندارد كه بگویم تنها وصیت من این است كه انقلاب مسعود ومریم را با چنگ و ناخن و دندان بگیرید؛ چرا كه بود و نبود تك تك ما همین است  یك نكته دیگر می‌خواستم به خانواده‌ام گفته شود و آن اینست كه رضا به آرزویش رسید و تنها جایی كه نامش را یافت و خودش را انسان دید فقط و فقط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود پس از هر كمك و یاری كه می‌توانید دریغ نكنید. درآخر هم وصیت می‌كنم همه دارائی‌ها و مادیاتم در این دنیا را به سازمان تقدیم كنند حتی از یك ریال هم نیز فروگذار نكنند، من تمام دارائیم مسعود و مریم است و هویتم مجاهد خلق؛ با سلاح انقلاب مریم در هرجا قدم می‌گذارم. دوشنبه ساعت ۱۱/۳۰شب  ۷۷/۴/۱ مرگ بر رژیم ضدبشری [[روح‌الله خمینی|خمینی]] درود بر مسعود و [[مریم رجوی]] زنده باد [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش ملی ایران .]] رضا اكبری ـ امضا».<ref>برنامه تلوزیونی سیمای آزادی</ref></blockquote>
خط ۵۹: خط ۶۷:
==واکنش مردم به کشته شدن لاجوردی ==
==واکنش مردم به کشته شدن لاجوردی ==
خبر کشته شدن [[اسدالله لاجوردی]] یک خبر بسیار جنجالی بود. بسیاری از نسل جوان که دهه‌ی شصت را به چشم ندیده بودند پس از کشته شدن وی نسبت به وی و سوابق مشارکت او در قتل و شکنجه‌ی زندانیان سیاسی آگاهی پیدا کردند. خبر  کشته شدن اسدالله لاجوردی برای بسیاری از مردم و به‌ویژه خانواده‌ی زندانیان سیاسی یک خبر مسرت‌بخش بود. گزارش‌های زیادی از پخش شیرینی در نقاطی از تهران و دیگر استان‌ها و تمام شدن شیرینی بسیاری از شیرینی‌فروشی‌ها در این رابطه وجود داشت.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=IJkzKQPFqQI مجازات لاجوردی - تلویزیون سیمای آزادی]</ref>
خبر کشته شدن [[اسدالله لاجوردی]] یک خبر بسیار جنجالی بود. بسیاری از نسل جوان که دهه‌ی شصت را به چشم ندیده بودند پس از کشته شدن وی نسبت به وی و سوابق مشارکت او در قتل و شکنجه‌ی زندانیان سیاسی آگاهی پیدا کردند. خبر  کشته شدن اسدالله لاجوردی برای بسیاری از مردم و به‌ویژه خانواده‌ی زندانیان سیاسی یک خبر مسرت‌بخش بود. گزارش‌های زیادی از پخش شیرینی در نقاطی از تهران و دیگر استان‌ها و تمام شدن شیرینی بسیاری از شیرینی‌فروشی‌ها در این رابطه وجود داشت.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=IJkzKQPFqQI مجازات لاجوردی - تلویزیون سیمای آزادی]</ref>
=== گزارش نیروی انتظامی از صحنه ===
بسمه تعالی
از معاونت اطلاعات ناجا به اداره كل اطلاعات
به : تيسمار فرماندهي محترم نيروي انتظامي
موضوع : ترور احتراماً باستحظار ميرسانم:
سلام عليكم
ساعت ۱۲۴۰ مورخه اول شهریور ۱۳۷۷ دو نفر از عوامل گروهک نفاق در حالیکه یک نفر آنان دیگری را از فاصله تقریباً یک متری حمایت می‌نموده ضمن ورود به واحد صنفی حاج آقا لاجوردی  دادستان اسبق انقلاب اسلامی واقع در پاساژ جعفری بازار بزرگ تهران، ایشان و برادر رئیسی اسماعیلی  از پرسنل دادستانی و رئیس دفتر سابق آیت‌الله موسوی اردبیلی و یک نفر بنام زین العابدین مسعودی [افسر سپاه و از عناصرمخفی وزارت اطلاعات مأمور به‌خدمت در وزارت دفاع] را هدف گلوله قرار داده و به شهادت رسانده، یک نفر بنام اصغر دهقان فاضلی [مدير كل دفتر رئيس ديوانعالي و دستيار لاجوردی در دادستانی انقلاب اسلامی] را از ناحیه بینی مجروح و شاگرد مغازه بنام عزیز جباری را نیز مصدوم نموده (نامبرده اخیر سرپایی مداوا شد) و قصد فرار داشته‌اند که یک نفر آنان با حضور مأمورین درحالیکه ضمن تهدید صاحب یکباب مغازه ساعت فروشی واقع در پاساژ قیصریه ..... محل مخفی شده بود دستگیر و از وی یک قبضه سلاح کلاشینکف با دو تیغه خشاب ۳۴ تیر فشنگ ،یک قبضه سلاح کمری برتا با صداخفه کن و ۴۳ تیر فشنگ مربوطه، دو قبضه نارنجک جنگی، یک نقشه و یکدستگاه قطب‌نما یکعدد ساک مسافرتی مشکی رنگ، مبلغ یک میلیون و سیصد و هشتاد هزار ریال وجه نقد، یک بسته مشکوک که تحویل واحد خنثی سازی گردیده کشف و به پاسگاه محل منتقل در بازرسی بدنی از وی یک عدد قرص سیانور و یک عدد لفاف قرص که درپشت پیراهن خود مخفی نموده بود کشف، دراین حین از مأمورین آب خواسته که باتوجه نتیجه تحقیقات مقدماتی و پی بردن به اینکه در مغازه ساعت فروشی نیز یک لیوان آب خورده و سپس خود را تسلیم کرده و با عنایت به کشف لفاف قرص سیانور از وی از اجابت خواسته او خودداری دراین حین که حدود ۲۰ دقیقه از زمان دستگیری گذشته  آثار تأثیر سیانور در او، مشاهده بلافاصله توسط عوامل اطلاعاتی به بیمارستان لقمان‌الدوله منتقل لیکن اقدامات پزشکی مؤثر واقع نگردیده و درحال اغما و هلاک شده است.
مشخصات منافق مجاهد مذکور برابر یک قطعه کارت پایان خدمت مکشوفه از وی  عبارت است از:
رضا اکبری ده بالایی فرزند سهراب شماره شناسنامه ۱۲۰۰ صادره از ایلام متولد ۱۳۵۵ (سرباز لشکر ۸۸ زرهی تاریخ خاتمه خدمت ۷۶/۷/۱۵
ملاحظات:
* درجستجوی بعدی از محل حادثه هفت عدد پوکه کلاشینکف و2 عدد پوکه برتا کشف گردیده
* دستورات هوشیاری و تقویت گلوگاهها به نواحی 28گانه ناحیه از طریق معاونت اطلاعات ناجا صادر گردیده است.
* عوامل اطلاعات ناجا بلافاصله در خروجی های تهران،ترمینالها و راه آهن مستقر گردیده‌اند .
* برابر آخرین خبر واصله شخص ناشناسی ضمن تماس تلفنی با مرکز پیام آگاهی تهران بزرگ منافق مجاهد مذکور و يا  همدست وی را سیدمحمد کاظمی‌نژاد معرفی نموده، مراتب تحت پیگیری است .
* کلیه لوازم مکشوفه از منافق یاد شده تحویل عوامل واجا (وزارت اطلاعات)گردیده است.
* پیوست سه برگ تصویر نقشه همراه منافق هلاک شده
جانشین معاونت اطلاعات ناجا: مسعود صدرالاسلام
==منابع==
==منابع==
<references /><table class="infobox" style="width:22em;border-spacing: 2px 5px;"><tr><th colspan="2" style="text-align:center;font-size:125%;font-weight:bold;background:  
<references /><table class="infobox" style="width:22em;border-spacing: 2px 5px;"><tr><th colspan="2" style="text-align:center;font-size:125%;font-weight:bold;background:  
#DEDEE2; color:  
#DEDEE2; color:  
#000;">علی‌اکبر اکبری</th></tr></table>
#000;">علی‌اکبر اکبری</th></tr></table>
۱۳٬۱۲۶

ویرایش