۱۳٬۲۳۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
هفتماه ونیم با چشمبند در قفس ... بندها سه قسمت بود كه در هر كدام آنقدر كه با چشم بسته موقع دستشویی رفتن توانسته بودم بشمارم، بین ۴۸ تا ۵۵ نفر نشسته بودیم. «حاجی داوود» از دم ِدر شروع میكرد و بالای سر همه یك دور مانور میداد و به نسبت شكایتها یا چغلیهای شاگرد دژخیمان، از هر كس با كابل و مشت و لگد به قول خودش پذیرایی میكرد و مرتب هم تكرار میكرد: روز قیامت است، یا باید آدم بشوید و یا به جهنم بروید. </blockquote> | هفتماه ونیم با چشمبند در قفس ... بندها سه قسمت بود كه در هر كدام آنقدر كه با چشم بسته موقع دستشویی رفتن توانسته بودم بشمارم، بین ۴۸ تا ۵۵ نفر نشسته بودیم. «حاجی داوود» از دم ِدر شروع میكرد و بالای سر همه یك دور مانور میداد و به نسبت شكایتها یا چغلیهای شاگرد دژخیمان، از هر كس با كابل و مشت و لگد به قول خودش پذیرایی میكرد و مرتب هم تكرار میكرد: روز قیامت است، یا باید آدم بشوید و یا به جهنم بروید. </blockquote> | ||
=== واحد مسکونی، === | === واحد مسکونی، === | ||
'''شهادت نسرین فیض از''' '''شکر محمدزاده'''<blockquote>«من شكر را سال ۱۳۶۱در زندان قزلحصاردر بند تنبیهی ۸ دیدم، شكر مسئولیت تمام عیار این مشكلات را به عهده گرفته بود و باصطلاح خود زندانیان مسئول بهداشت و پرستار بند بود. نبض بهداشت و تغذیه و بیماریهای | '''شهادت نسرین فیض از''' '''شکر محمدزاده'''<blockquote>«من شكر را سال ۱۳۶۱در زندان قزلحصاردر بند تنبیهی ۸ دیدم، شكر مسئولیت تمام عیار این مشكلات را به عهده گرفته بود و باصطلاح خود زندانیان مسئول بهداشت و پرستار بند بود. نبض بهداشت و تغذیه و بیماریهای بچهها دردست شكر بود . حاج داوود بشدت نسبت به این دیسیپلین بالایی كه بلحاظ بهداشتی در بند حاكم بود، هیستریك بود. او شكر را خانم بهداشت خطاب میكرد. امكان نداشت وارد بند شود و به شكر پرخاش نكند. | ||
یكبار یك امكانی را در مقابل درب حمام برای استفاده سریع از حمام و هم حفظ بهداشت با توصیه و مدیریت شكر درست كرده بودیم. حاج داوود وارد بند شد و چنین امكانی را دید. تاب نیاورد و در حالیكه شكر را مورد خطاب قرار داده و فحش و ناسزای شایسته هیبت لمپنی خودش را نثار میكرد به پاسداران دستور داد تا آن را خراب كنند و خط و نشان كشید كه از این به بند هیچ كس حق ندارد در بند ۸ خارج از آنچه كه وجود دارد چیزی بسازد. | |||
حاج داوود كینهاش نسبت به شكر هرگز فروكش نمیكرد وبه او مستقیما میگفت: خانم بهداشت تو به بهانه بهداشت و پرستاری به بقیه روحیه میدهی به آنها یاد میدهی كه در مقابل نظام اسلامی بایستند و مقاومت كنند. تو یكی از خط دهندههای بند هستی. | |||
تا اینكه روزی كینهاش را به شیوه سركوبگرانهای خالی كرد. در حكمی كه سال ۶۰ برای شكر بریده بودند غیر ازمحكومیت به حبس، ۷۵ ضربه شلاق هم بریده شده بود. یك روز زن پاسداری وارد بند شد و اعلام كرد كه همه آماده شده و از سلولها بیاییم بیرون و در راهرو بنشینیم. لاجوردی و حاج داوود هم حضورداشتند یك تخت آوردند و یك شلاق و یك آخوند كه حكم را بخواند. نمیتوانستیم حدس بزنیم كه محكوم كیست. آخوند كیفر خواست را خواند مضمونش این بود كه شكر محمدزاده بدلیل اینكه محكومیتی كه سال ۶۰ گرفته است همراه با ۷۵ ضربه شلاق بوده، حالا آمدهاند حكم شلاق سال ۶۰ را جاری كنند. ما رفتیم توسلول شكر و به او گفتیم كه لباس زیاد بپوشد تا درد كمتری احساس كند اما زنك پاسدار آمد و مانع شد و او را ازسلول بیرون كشید و برد زیر هشت او را روی تخت خواباندند و ضربات شلاق بود كه در مقابل چشمانمان بر پیكر شهید شكر وارد میشد. ازیك طرف صحنه ذلت و خواری و ضعف و درماندگی و ازطرف دیگر, معصومیت و پاكی و ایمان و صلابت بود كه به نمایش كشیده میشد و چه معصومانه شكر تمام ضربات را تحمل كرد و چون كوه ازتخت برخاست و با نگاهی تحقیرآمیز به دیوصفتان دوباره به میان ما بازگشت بدون آنكه ذرهای در چهرهاش ضعف و دردی مشاهده شود. | |||
شكر را پاییز سال ۶۱ با یك گروه ۴ ، ۵ نفره به سلولهای گوهردشت منتقل كردند. در نهایت رژیم به سلول انفرادی هم اكتفا نكرد و شكر را به واحد مسكونی منتقل كرد. مكانی كه هنوز خیلی از اتفاقات و جنایتهای صورت گرفته در آن افشا نشده است. در واحد مسكونی لاجوردی به خواهران گفته بود كسی از اینجا سالم بیرون نمیرود. ما قصد نداریم شما به آغوش جمهوری اسلامی برگردید. قصد نداریم حتی شما تواب شوید و مهره ما باشید فقط قصد شكستن شما را داریم در شما باید تشكیلات بشكند. شما باید از جمعتان ببرید، دو راه در پیش رودارید یا فقط یك خط روی یك ورقه بنویسید ما این تشكیلات را قبول نداریم حتی دو خط راجع به یك نفر از خودتان هم گزارش بنویسید برای ما حكم این را دارد كه شما شكستید و یا اینكه آنقدر فشار میآوریم كه از این واحد مسكونی دیوانه خارج شوید و تعادلتان را از دست بدهید طوریكه دیگر برای تشكیلات كارآیی نداشته باشید. تأكید میكنم دقیقا كلمه شكستن را بكار میبردند، این كلمه را در بندهای عمومی هم بكار میگرفتند. به زندانیان میگفتند ما شما را میشكنیم، شما را خواهیم شكاند».</blockquote> | |||
=== سر پا نگهداشتن زندانی به مدت طولانی بدون خواب، === | === سر پا نگهداشتن زندانی به مدت طولانی بدون خواب، === | ||
-'''عباس بازیارپور''' | -'''عباس بازیارپور''' | ||
به نقل از سایت مجاهد <blockquote>( به او | به نقل از سایت مجاهد <blockquote>(به او عموعباس میگفتند) ...در تهران عمو را زیاد نمیشناختند. عمو هم از فرصت استفاده کرد و گفت ما کشاورز بودهایم و به خاطر زمین دستگیرمان کردهاند. و برای این که به حساب ما برسند اتهام سیاسی زدهاند.نهایتا به سه سال زندان محکوم و به قزلحصار منتقل شد. حاج داوود رحمانی هر کاری توانست کرد تا عمو را به زانو درآورد. اما همیشه زیر نگاه نافذ او میبرید و قافیه را میباخت. یکبار به او گفت: "تو برو کشاورزیات را بکن و نگذار مجاهدین شستشوی مغزیات بدهند". عمو مثل همیشه خندید و گفت: "بیچاره نمیداند مجاهدین فقط دل را شستشو میدهند". میگفت: " ما مجاهدیم جسممان اسیر خمینی است نباید بگذاریم زندان روی دلمان که مال مجاهدین است سایه بیندازد | ||
در سیزده بدر سال ۶۲ در بند ۱ واحد ۱: بخاطر اینكه بچه ها عید را جشن گرفته بودند و سلول به سلول به دید و بازدید عید رفته بودند، در روز سیزده بدر از صبح بریدهها در بند جو رعب و وحشت راه انداختند و به بهانهگیری از رفت و آمد بچهها به سلولهای یكدیگر پرداختند، بچهها هم تحویل نگرفتند و كار خودشان را میكردند، (معلوم شد كه از قبل به آنها گفته شده بوده و پاسداران از قبل منتظر بهانه برای سركوب در آن روز بودند)، ساعت ۹ صبح پاسداران گلهای به داخل بند ریختند و با كمك بریدهها همه نفرات بند را به زیر هشت زندان منتقل كردند، و در سه ردیف سرپا نگه داشتند اینبار شكل ایستادن فرق میكرد برای وارد كردن حداكثر فشار یك ردیف را دست به دیوار و پا باز نگه داشتند و ردیف دوم باید دستشان را روی شانه های آنها می گذاشتند و ردیف سوم دستشان را روی شانههای نفرات ردیف دوم بشكل ضربدری و این كار باعث فشار زیادی روی دوش نفرات ردیف اول و دوم میشد. تقریبا ۲۴ ساعت نفرات را به این شكل سرپا نگه داشتند و سری سری آنها را آزاد كرده و به داخل بند بر میگرداندند، چون تعداد نفرات زیاد بود پاسداران كمتر وارد ضرب و شتم نفرات شدند چون اینكار از خودشان انرژی میگرفت و سرپا نگه داشتن آن هم به این شكل فشارش بیشتر بود ولی بعضی از نفرات را حاج داوود بطور خاص در موقعی كه میخواست به بند برگرداند زده بود كه یكی از آنها عموعباس بود كه حاج داوود طبق شیوه خودش با پوتین كار كه جلوی آن فلزی بود و آن را میپوشید به ساق پای عموعباس ضربات زیادی زده بود و وقتی كه برگشت روی پای خودش نمیتوانست بایستد، كینه حاج داوود هم از عموعباس بخاطر این بود كه اولا فكر میكرد كه با این فشارها مرد روستایی و كم سواد و مسنی مثل او باید ببرد و چون میدید كه اینطور نمیشود و علاوه بر آن فهمیده بود كه حضور عموعباس با روحیه بالایی كه دارد برای نفرات انگیزاننده است و این باعث كینه زیادی در او نسبت به عموعباس شده بود و بارها در جاهای مختلف این كینه حیوانی خود را سر او خالی میكرد. | |||
...(لاجوردی طرحی ریخته بود که از زندانیان بیگاری بکشد وقتی همه را درسالن جمع کرد و توضیحات را داد نفرات اولی یکی یکی بعدا اکثرا بیرون آمدند)... این موضوع باعث شد لاجوردی كه حساب كرده بود از هر بندی تعداد زیادی كارگر مفت گیر میآورد و از آنها بیگاری میكشد در حالی كه بند ما اولین بندی بود كه مراجعه كرده بود دیگر به هیچ بندی مراجعه نكرده بود و تنها به بردن تعدادی از بریدههای هر بند قناعت كرده بود و بعدا از حرفهای حاج داوود فهمیدیم كه سر این موضوع خیلی به او خورده بود و گفته بود من ظرف یكسال همه اینها را میبرانم، و فردای آن روز حاج داوود آمد و گفت شما دادستان انقلاب را ... هم حساب نكردید، نشانتان میدهیم و از آن روز ببعد سیاست فشار حداكثر كه به ایجاد سلولهای در بسته در همه بندها و قفس و واحدهای مسكونی درقزلحصار و پركردن انفرادیهای گوهردشت برای براندن نفرات آغاز شد ...در آن دوران فشار حاج داوود عربدهكشی زیادی میكرد و میگفت این روند آخر است و حاجی در روند آخر برنده است، یعنی همه شما را میبرانم، ما هم میگفتیم با خودمان میگفتیم آخرش معلوم میشود كه كی برنده است، بعد از بركناری او یادم میآید كه مجاهد شهید صادق كریمی یكبار در سلول میگفت حاجی دیدی در روند آخر مجاهدین ضربه فنیات كردند، بهر حال این داستان با بلند شدن آن روز عموعباس و قیمتی كه او داد شروع شد.</blockquote> | |||
=== سلولی به نام گاودانی === | === سلولی به نام گاودانی === | ||
اول دی ماه ۱۳۸۳ | اول دی ماه ۱۳۸۳ | ||
مصطفی نادری در كنفرانس حقوق بشر سنگسار شده<blockquote>«من مجبورم برای پرداختن به این موضوع، بحث را با یادآوری وضعیت زندانها از مدتی پیش از مقطع قتلعام سال ۶۷ شروع كنم. | مصطفی نادری در كنفرانس حقوق بشر سنگسار شده<blockquote>«من مجبورم برای پرداختن به این موضوع، بحث را با یادآوری وضعیت زندانها از مدتی پیش از مقطع قتلعام سال ۶۷ شروع كنم. | ||
چنان كه بهكرات در كتابها و نوشتهها آمده، فضای رعب و وحشت در زندانها نسبت به جامعه، چندین برابر بود و زندانیها در این وضعیت مقاومت میكردند. زندانبانان میخواستند زندانیان را درهم بشكنند و به این منظور رژیم فشار خیلی زیادی وارد میكرد و اقدامهای زیادی برای آنچه خودش «منفعل سازی» توصیف میكرد، انجام میداد. ازجمله من سال ۶۱ در زندان قزلحصار شاهد بودم كه حاج داوود رحمانی، زندانبان دژخیم رژیم در این زندان، بهخاطر آن كه عدهیی از زندانیان حاضر به تماشای نوار فیلمهای پخششده توسط زندان نشده بودند، یا به كارهایی مورد نظر زندانبانان تن نمیدادند، زندانیان بند ما را كه ۲۵ نفر بودیم، بهجایی به اسم گاودانی منتقل كرد. گاودانی اطاقی با ابعاد حدودا ۲ در ۶ متر بود كه برای ورود به آن باید از چند پله پایین میرفتیم. زمستان سال ۶۱ افراد بند ما و زندانیانی كه از سایر بندها آورده بودند، مجموعاً ۶۵ نفر میشدیم كه همه در این اتاق حبس شده بودیم. این افراد همگی كسانی بودند كه در حال گذراندن دورة محكومیت خود بودند. اما بهخاطر بهانههای بسیار ساده برای مجازات هرچه بیشتر به این محل منتقل شده بودند».</blockquote>'''خاطرات رضا شمیرانی'''<blockquote>«در تمامی این سالها زندانبانها خصوصآ افرادی نظیر لاجوردی و حاج داوود رحمانی خیلی سعی میکردند با جیره غذایی زندانیان بازی کنند.حتما فکر میکردند ما هم مثل آنها در بند غرایز حیوانی هستیم .وقتی داوود رحمانی به قول خودش به زبالهدانی تاریخ سپرده شد، وفردی به نام میثم به جای او بر سر کار آمد. یک روز آمدند به هر اتاقی دو قوطی بزرگ مربای ارتشی و مقداری کره و حلواارده فاسد دادند و گفتند که اینها جیره شما بوده که حاج داوود میخواسته بالا بکشد و در بازار آزاد بفروشد. هر چی باشه آنها وابسته به کمیته به اصطلاح امداد امام بودند و دست در دست افرادی نظیر عسگراولادی وشفیق و امثالهم داشتند و انتظاری هم جز این نمیرفت».</blockquote>'''شاهد حسین فارسی از صادق کریمی'''<blockquote>«درفاز سیاسی در بخش كارگری سازمان فعالیت میكرد (به احتمال زیاد). درفاز نظامی چون لو نرفته بود در خانه خودشان بود، ولی فعال بود وتا جایی كه شنیدهام چندین عملیات داشت. در زمستان سال ۶۰ دستگیر شد وبعداز ۴ سال در زمستان سال ۱۳۶۴ آزاد شد ودر سال ۶۵ مجددا وصل شد ودر امر اعزام نیرو خیلی فعالیت داشت. در همین موقع طرح مجازات حاج داوود رحمانی رئیس جنایتكار زندان قزلحصار را كه همیشه به دنبال آن بود میخواست به اجرا در آورد كه كمی قبل از آن لو رفت و مجددا دستگیر شد تا اینكه به ۸ سال زندان محكوم شد وبعداز فروغ به شهادت رسید. صادق در زندان از افراد بسیار مقاوم بود واز كسانی بود كه در به راه انداختن تشكیلات وجمع و جور كردن نفرات خیلی مایه میگذاشت. با وجود اینكه این كار برایش خیلی خطر داشت و سر این موضوع خیلی روی او حساس بودند ولی او كار خود را میكرد. در مواقعی كه شرایط خیلی سخت میشد و كار هركس كه پا جلو بگذارد نبود، صادق اولین نفری بود كه قدم جلو میگذاشت ودر مقابل [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]] وبریدهها میایستاد».</blockquote> | |||
=== سوراخکردن گوش، === | === سوراخکردن گوش، === | ||
| خط ۱۶۴: | خط ۱۷۶: | ||
=== دفاع لاجوردی از شکنجههای داوود رحمانی === | === دفاع لاجوردی از شکنجههای داوود رحمانی === | ||
[[اسدالله لاجوردی|اسدالله لاجوردی]] در ۸ تیر ۱۳۶۳ در جمع دادیاران دادستانی انقلاب در مورد حاج داوود رحمانی چنین گفت:<blockquote>«آنها که جدا نشدند ضدانقلاب شدند»! | [[اسدالله لاجوردی|اسدالله لاجوردی]] در ۸ تیر ۱۳۶۳ در جمع دادیاران دادستانی انقلاب در مورد حاج داوود رحمانی چنین گفت:<blockquote>«آنها که جدا نشدند ضدانقلاب شدند»! | ||
لازم است چند نکته را تذکر بدهم. خدمت شورایعالی قضایی هم عرض کردم، معرِّف باید از معرَّف اجلی باشد. کسی که میخواهد مسائل دادسراها، دادگاهها و زندانها را بررسی کند و اگر میخواهد به این مسائل اشراف داشته باشد، حتماً باید اطلاعاتش نسبت به کسانی که دستاندرکارند، وسیعتر باشد.[[پرونده:زندان قزلحصار.JPG|بندانگشتی|زندان قزلحصار کرج]]به شورا هم گفتهام، در اینجا برادرانی به دلیل کار فراوان شبانهروزی که کردهاند، نه به این دلیل که تافته جدا بافتهای هستند، بلکه هر کس دیگری هم بود، در صورتی که استعدادش را میداشت، این صلاحیت را پیدا میکرد. کسانی را داشتیم که وقتی قضیه ۳۰ خرداد پیش آمد، خیلی انقلابی عمل کرده و صحنه را ترک کردند و خود را سوا کردند و از دادستانی رفتند. توجیهشان هم توجیه جالبی بود که نمیتوانستند بمانند و بهترین راه این بود که جدا شوند و بروند و نتیجهاش هم این شد که الان انقلابیاند و کارهایشان مشروع است و مثل برادرانی که در اینجا شبانهروز کار کردند و زحمت کشیدند ضد انقلاب نشدند و کارهایشان هم خلاف شرع نشد. | |||
الان برادرانی که اینجا هستند متهمند به ضدانقلابی بودن و کسانی که کار خلاف شرع کردهاند و برادرانی که فرار کردند و در رفتند، این درجه افتخار را دارند که بسیار انقلابیاند و ترفیع مقام هم میگیرند و روز به روز هم اوج میگیرند و همه کارهایشان هم شرعی است و طبیعی است حرکت این بچههایی که اینجا بودند، ضدانقلابی است که توانستند انقلابیهایی مثل منافقین و پیکار و اقلیت را مهار کنند. | |||
لابد اینجوری است که وقتی ما در مقابل مهار کردن گروهکها، ضدانقلاب میشویم، حتماً گروهکها انقلابیاند. اینها انقلابیها را مهار کردند و نگذاشتند انقلاب کنند. برادران ما زحمت کشیدند و این کارهای ضد انقلابی را کردند، حالا اعمالشان باید بررسی شود و کسی که قرار است آنها را بررسی کند، باید اجلی باشد، واقفتر باشد و تسلطش بیشتر باشد. میگویند میخواهیم در قزلحصار دادگاه بزنیم و تخلف را بررسی کنیم. اول باید تخلف را شناخت، بعد بررسی کرد. اعتقادمان این است کسانی که به آنجا میروند تا تخلفها را بررسی کنند، اصلاً دوزاریشان نمیافتد و متوجه نمیشوند که فلان کار تخلف بود یا نبود. مگر اینکه چند سالی کار کنند، اشراف پیدا کنند و ماهیت کثیف، پلید و خائن این گروهکها را بشناسند، آن وقت هر حرکتشان برای اینها مفهوم دارد. دیروز به دوستان میگفتم که کسانی که حاج داوود رحمانی، در قزلحصار جدا کرده و فرستاده رجاییشهر حتی یک مورد را نتوانستیم پیدا کنیم که خلاف فرستاده باشد. الان این برادرها دارند رسیدگی میکنند، خواهید دید نتیجه رسیدگی به پروندهها این است که همه را آزاد کنید. این افراد نمیخواهند به اسلام ضربه بزنند. اما این کارها و تصمیمگیریها شناخت میخواهد. نتوانستیم ثابت کنیم یک نفر از کسانی که ظرف این سه سال او به انفرادی در رجاییشهر میفرستد، خلاف است. نتوانستیم خلافش را ثابت کنیم که آن زندانی سرِ موضع نبوده، خبیث نبوده، پلید نبوده. علتش هم این است که کار کرده و حرکتهای اینها برایش مفهوم بوده است. در حضور آقای نیری و برادرمان آقای انصاری سخنرانی خوب و قشنگ است و حرفی در آن نیست، اما باید واقعیتها را بگوییم به آقای انصاری در حضور آقای نیری میگویم که این پسر خبیث است، سه سال در زندان است و پس از سه سال تصمیم گرفته حسینزاده، مجید قدوسی، حاج داوود رحمانی و مرا ترور کند. ایشان (آقای انصاری) میگوید عکسالعمل کارهای شماست. وقتی آدم گروهکی را نشناسد اینجوری میشود که میگوید عکس العمل کارهای شماست. یواش یواش کار به آنجا میرسد که عکسالعمل کار ما از سال ۶۰ تا حالا علت وجودی گروهکها از سال ۴۲ میشود...<ref>[https://defapress.ir/fa/news/25728/%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%84%D8%AC%D9%86%E2%80%8C%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF سایت خبرگزاری دفاع مقدس]</ref>»</blockquote> | |||
== نقش داوود رحمانی در [[قتل عام ۶۷|قتلعام زندانیان]] == | == نقش داوود رحمانی در [[قتل عام ۶۷|قتلعام زندانیان]] == | ||
پروندهسازی برای متهمان و فرستادن آنها به زیر شکنجه دوباره در زندان اوین و یا به انفرادیهای گوهردشت (زندان رجاییشهر) و شرکت فعال در زمینهسازیهای قتلعام زندانیان در هماهنگی کامل با لاجوردی، طبق اظهارات خودش، که توسط زندانیان از بند رسته نقل شده است، از سوابق او است. | پروندهسازی برای متهمان و فرستادن آنها به زیر شکنجه دوباره در زندان اوین و یا به انفرادیهای گوهردشت (زندان رجاییشهر) و شرکت فعال در زمینهسازیهای قتلعام زندانیان در هماهنگی کامل با لاجوردی، طبق اظهارات خودش، که توسط زندانیان از بند رسته نقل شده است، از سوابق او است. | ||
== شخصیت و کاراکتر داوود رحمانی == | == شخصیت و کاراکتر داوود رحمانی == | ||
داوود رحمانی طبق گزارشات زندانیان از بند رسته دارای شخصیت لمپن و لوده و بیرحمی بود که از شکنجه زندانیان لذت میبرد و باعث تفریح خاطرش میشد | داوود رحمانی طبق گزارشات زندانیان از بند رسته دارای شخصیت لمپن و لوده و بیرحمی بود که از شکنجه زندانیان لذت میبرد و باعث تفریح خاطرش میشد. | ||
== انعکاسات مرگ داوود رحمانی == | == انعکاسات مرگ داوود رحمانی == | ||
رادیو فردا<blockquote>حاج داوود رحمانی که نامش با ضدانسانیترین شکنجهها و خشونتها علیه زندانیان سیاسی گره خورده روز چهارشنبه ۲۸ مهر به خاک سپرده شد.</blockquote>حامد فرمند<blockquote>بیست سال طول کشید تا از مادرم شنیدم در ۹ ماهی که ما ممنوعالملاقات بودیم، شبها کابوس مرگش را میدیدم، شوخیهای کودکان دبستانی روانم را میخراشید و زمستان و تابستان تا حد بستری شدن در بیمارستان تب میکردم، مادر در قبرهای حاج داوود رحمانی در اسارت بود.</blockquote>پویان مقدسی، نویسنده و شاعر <blockquote>«یارو زندانبان و شکنجهگر و جنایتکار شناختهشده یک سیستم هیولایی بوده، راست راست زندگیاش را کرده و در کهنسالی، بیآنکه آب توی دلش تکان بخورد، در غیبت مطلق عدالت مرده و با لقب "مظهر حسن خلق و مهربانی" به دیار باقی شتافته است؛ او کسی نیست جز حاج داوود رحمانی. از نشانههای مهربانی و حسن خلق حاج داوود همین بس که ابداع کننده شکنجه طاقتفرسای قبر و تابوت بود و دهها و صدها زن و مرد زندانی سیاسی را با همین روش شکنجه کرد.»</blockquote>پروانه عارف<blockquote>نمی دانم خبر مرگ و عکس ترحیم او حقیقیست یا نه؟ فرقی هم نمیکند. با تکرار هر بارهی نامش همهی آن ماهها در تابوتها نشستن کتکها تحقیرها صدای کفش پوتین ارتشی در من زنده میماند. او مرد، اما یادها و خاطرات ما از همهی جنایتهایش نسل به نسل منتقل میشود.</blockquote>مصطفی عزیزی<blockquote>به این چهره رحمانی نگاه کنید انگار دربان بهشت است اما ظاهرا همان حاج داوود جلاد معروف دههی ۶۰ است. هم او که تابوت درست کرده بود و زندانیان را در تابوت میخواباند… گول چهرهها را نخوریم و فراموش نکنیم طبق افسانهها شیطان هم فرشته بود! همهی جلادها مانند لاجوردی کریه نیستند.</blockquote>محمود رویایی<blockquote>رئیس وحشی زندان قزلحصار جلاد | رادیو فردا<blockquote>حاج داوود رحمانی که نامش با ضدانسانیترین شکنجهها و خشونتها علیه زندانیان سیاسی گره خورده روز چهارشنبه ۲۸ مهر به خاک سپرده شد.</blockquote>حامد فرمند<blockquote>بیست سال طول کشید تا از مادرم شنیدم در ۹ ماهی که ما ممنوعالملاقات بودیم، شبها کابوس مرگش را میدیدم، شوخیهای کودکان دبستانی روانم را میخراشید و زمستان و تابستان تا حد بستری شدن در بیمارستان تب میکردم، مادر در قبرهای حاج داوود رحمانی در اسارت بود.</blockquote>پویان مقدسی، نویسنده و شاعر <blockquote>«یارو زندانبان و شکنجهگر و جنایتکار شناختهشده یک سیستم هیولایی بوده، راست راست زندگیاش را کرده و در کهنسالی، بیآنکه آب توی دلش تکان بخورد، در غیبت مطلق عدالت مرده و با لقب "مظهر حسن خلق و مهربانی" به دیار باقی شتافته است؛ او کسی نیست جز حاج داوود رحمانی. از نشانههای مهربانی و حسن خلق حاج داوود همین بس که ابداع کننده شکنجه طاقتفرسای قبر و تابوت بود و دهها و صدها زن و مرد زندانی سیاسی را با همین روش شکنجه کرد.»</blockquote>پروانه عارف<blockquote>نمی دانم خبر مرگ و عکس ترحیم او حقیقیست یا نه؟ فرقی هم نمیکند. با تکرار هر بارهی نامش همهی آن ماهها در تابوتها نشستن کتکها تحقیرها صدای کفش پوتین ارتشی در من زنده میماند. او مرد، اما یادها و خاطرات ما از همهی جنایتهایش نسل به نسل منتقل میشود.</blockquote>مصطفی عزیزی<blockquote>به این چهره رحمانی نگاه کنید انگار دربان بهشت است اما ظاهرا همان حاج داوود جلاد معروف دههی ۶۰ است. هم او که تابوت درست کرده بود و زندانیان را در تابوت میخواباند… گول چهرهها را نخوریم و فراموش نکنیم طبق افسانهها شیطان هم فرشته بود! همهی جلادها مانند لاجوردی کریه نیستند.</blockquote>محمود رویایی<blockquote>رئیس وحشی زندان قزلحصار جلاد دستآموز لاجوردی حاج داوود رحمانی مرد لاشهای که ۳۷سال در وحشت و ترس از مجازات، از سایهاش هم میترسید کسی که تشنه به خون مسعود رجوی و همه زندانیان مجاهد بود و از هر نوع شکنجه، زجرکش و آزار زندانیان و خانوادهها لذت میبرد بدون کیفر مرد</blockquote>حسین فارسی<blockquote>سال ۶۵ شهید صادق کریمی قصد کیفردادن او را داشت که موفق نشد. اینرا داوود رحمانی جنایتکار فهمید و از آن موقع خانه و محل کارش را عوض کرد و تا آخرین روز در ترس و وحشت زندگی کرد. همقطاران جنایتکار او مانند مرتضی صالحی (صبحی) هم همین وضعیت را دارند.</blockquote> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> | ||
ویرایش