۱۳٬۱۲۶
ویرایش
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
=== تقیزاده و نشریهی کاوه === | === تقیزاده و نشریهی کاوه === | ||
سیدحسن تقیزاده پس از اقامت دوساله در آمریکا در دسامبر ۱۹۱۴ نامهای از کنسول آلمان در نیویورک دریافت کرد که در آن درخواست ملاقات با او شده بود، او هم قبول کرد و به گفتهی خودش:<blockquote>«ما شوق زیادی به آلمان داشتیم. ایرانیها آلمان را مثل پیغمبر، حضرت داود، میدانستند که آمده آنها را نجات دهد. ما همه برای آلمان سینه میزدیم، بدون اینکه ارتباطی با آنها داشته باشیم.»</blockquote> | سیدحسن تقیزاده پس از اقامت دوساله در آمریکا در دسامبر ۱۹۱۴ نامهای از کنسول آلمان در نیویورک دریافت کرد که در آن درخواست ملاقات با او شده بود، او هم قبول کرد و به گفتهی خودش:<blockquote>«ما شوق زیادی به آلمان داشتیم. ایرانیها آلمان را مثل پیغمبر، حضرت داود، میدانستند که آمده آنها را نجات دهد. ما همه برای آلمان سینه میزدیم، بدون اینکه ارتباطی با آنها داشته باشیم.»</blockquote> | ||
تقیزاده از کنسول آلمان پرسید بروم چهکار بکنم؟ او در جواب گفت: <blockquote>«دولت آلمان اسرای زیادی از فرانسه و انگلیس و روس گرفته است. عدهی زیادی مسلمان دارد ... میخواستند پروپاگاند به مسلمانان بکنند. چون آنها را دولت انگلیس یا فرانسه به جنگ آلمان آورده بودند و آلمانها میخواستند دل آنها را برگردانند و آنها حالی بشوند که منفعتشان در دوستی آلمان و دشمنی با دولتی است که بر آنها تسلط دارد. برای «آن» کار کسانی را میخواستند که حرفشان نافذ باشد.»</blockquote>به گفتهی تقیزاده آلمانها میخواستند هندیها را علیه انگلیسیها بشورانند و انقلابیون هندی را جمع کرده بودند که به هندوستان بفرستند اما آنها برای رفتن به هند باید از عثمانی که متحد آلمان بود رد شوند و بعد از ایران بگذرند و به هند برسند. مشکلشان این بود که در ایران اگر <blockquote>«همدست نداشته باشیم نمیشود. پس باید از وطنپرستان ایران بعضیها را پیدا کرده با خود همدست کنیم ... آنها هم اسم مرا پیدا کرده بودند و به آلمانها گفته بودند که اگر فلان کس را پیدا بکنید، او در ایران نفوذ کلام دارد. باعث این شد که آلمانها پی من آمدند.»</blockquote>وزارت خارجهی آلمان در نظر داشت تقیزاده با هندیها کار کند اما خودش میگوید: <blockquote>«من قبول نکردم. گفتم ما باید مستقل باشیم و یک کمیتهی ایرانی تشکیل بدهیم و همه وطنپرستان ایرانی و آنهایی که نفوذ دارند جمعآوری بکنیم. آنها قبول کردند.»</blockquote>تقیزاده شروع کرد به دعوت کردن از ایرانیانی که در سوئیس، فرانسه، انگلستان و استانبول میشناخت و <blockquote>یک مرکزی درست کردند و مشغول کار شدیم.»</blockquote>آلمانها از همهی انقلابیون تحت تسلط انگلیس و روس و فرانسه افرادی را جمع کرده بودند تا بر ضد انگلیس و روسیه و فرانسه کار بکنند. ایرانیها هم از گوشه و کنار اروپا و استانبول جمع شدند. کاظمزادهی ایرانشهر از کمبریج، ابراهیم پورداود، محمد قزوینی و محمودخان اشرفزاده از پاریس، راوندی، سعداللهخان درویش و محمدعلی جمالزاده و نصراللهخان جهانگیر از سوئیس آمدند. از استانبول هم اسماعیل امیرخیزی، نوبری، میرزاآقا معروف به ناله ملت (که نام هفتهنامهی او بود) و چند نفر دیگر آمدند و کمیتهی ملی برلن راهاندازی شد. تقیزاده میگوید <blockquote>«در برلین مجمعی درست کردیم و بحث میکردیم. نظامنامه نوشتیم. قرار گذاشتیم که با آلمانها کار بکنیم.» تعدادی از این افراد به بغداد و شیراز و تهران فرستاده شدند. کاظم زادهی ایرانشهر و میرزا رضاخان افشار به تهران فرستاده شدند، اشرفزاده به فارس فرستاده شد که در راه گیر اشرار کرد افتاد و کشته شد. پورداود و جمالزاده هم به بغداد رفتند.</blockquote>این گروه زیر نظر مرکزی بود در وزارت خارجهی آلمان به نام «امور ممالک شرق» و تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعداً روزنامهی کاوه را بنا کردیم، که روزنامهای سیاسی بر ضد دشمنان آلمان و برای استقلال کامل ایران به تقویت آلمان بود.»</blockquote>کاوه را تقیزاده و محمد قزوینی پایهگذاری کردند و پنج سال در برلن منتشر شد در دو دورهی مستقل. دورهی اول در زمان جنگ جهانی اول ۳۵ شماره منتشر شد و دورهی دوم با پایان جنگ اول شروع شد. وقتی جنگ جهانی اول تمام شد، دوستان و همکاران تقیزاده هر کدام به جایی رفتند و تقیزاده و جمالزاده در «سختی و تنگدستی» دورهی دوم کاوه را منتشر کردند. تقیزاده در سرمقالهی دورهی جدید کاوه نوشت:<blockquote>«روزنامهی کاوه زائیدهی جنگ بود و لذا روش این روزنامه نیز با موقع جنگ متناسب بود و حالا که جنگ ختم شده و صلح بینالمللی دررسیده کاوه نیز دورهی جنگی خود را ختمشده میداند و به یک صلحی شروع میکند و لهذا اساس و خط روش تازهای که از اول سال ۱۹۲۰ میلادی مطابق با ربیعالثانی ۱۳۳۸ کاوهی جدید پیش میگیرد نسبتی با کاوهی سابق ندارد در واقع روزنامهی تازهای میشود که مندرجات آن بیشتر مقالات علمی، ادبی و تاریخی خواهد بود و مسلک و مقصدش بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی است در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی از امراض و خطرهای مستولی بر آن و به قدر مقدور تقویت به آزادی داخلی و خارجی آن.»</blockquote>در همان شماره تقیزاده ایدهی «ترویج تمدن اروپایی» را بسط داد و نوشت: <blockquote>«ایران باید ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگیماب شود و بس» و توضیح داد که منظورش چیست: «امروز چیزی که بهحدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدّم دارند سه چیز است ... نخست قبول و ترویج تمدّن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثناء (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را «وطنپرستی کاذب» توان خواند. دوّم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس و تعمیم تعلیم.»</blockquote>این نگاه با مخالفت و انتقادهایی مواجه شد و تقیزاده در مقدمهی کتاب مقدمهی تعلیمات عمومی و یا اصول اساسی تمدن در سال ۱۳۰۷ خورشیدی نوشت:<blockquote>«برای رفع هر نوع سوءتفاهمی باید با صراحتِ هرچه تمامتر اظهار نماییم که در عقیدهی ما در بارهی اخذ تمدن فرنگی هیچگونه تغییری عارض نگردیده و هنوز هم کاملاً به همان صورتی که چند سال پیش در روزنامهی کاوه روشن و واضح و بدون هیچ ابهامی و حتی با قدری خشونت بیان گردیده است به اعتبار خود باقی است و امروز نیز بدون هیچ تردیدی همان عقیده را تکرار میکنم و باز میگویم که ایرانیان بدون کم و زیاد و بیتردید و بیم و بهکلی بلاشرط تمدن مغربزمین را اعم از تمدن مادی و یا اخلاقی و معنوی بپذیرند ولی این نکته را هم میافزایم که این عمل نباید مانع باشد که ما قسمتی از سنن ملی خودمان را که خللی به زندگانی ما وارد نمیسازد و جزو میراث ملی ما باشد علیالخصوص که این دو با هم تناقضی ندارد و مانعة الجمعی در میان نیست و برخلاف اصل و قاعدهای نیست که به موجب آن در موقع اخذ تمدن باید همیشه در مد نظر داشت که آنچه ارتباط با معنویات و روحیات دارد بر آنچه مادی و جسمانی است تقدم دارد.»</blockquote>منتقدان این نگاه، سالیان طولانی بر تقیزاده خرده گرفتند اما او در سال ۱۳۴۵ خورشیدی یعنی سه سال پیش از مرگش در خطابهای معروف در باشگاه معلمان گفت:<blockquote>«اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را چهل سال قبل بیپروا انداختم.»</blockquote>او سپس در توضیح آن گفت که منظورش تنها وضع ظاهری و عادات و آداب مغربی نیست،<blockquote>«بلکه روح تمدن و فهم و پختگی و رشد اجتماعی و روح تساهل و آزادمنشی و آزاده فکری و مخصوصاً خلاصی از تعصبات افراطی و متانت فکری و وطندوستی از نوع وطندوستی مغربیان و شهامت و فداکاری در راه عقاید خود است که هنوز به این مرحله نزدیک نشدهایم.»</blockquote> | تقیزاده از کنسول آلمان پرسید بروم چهکار بکنم؟ او در جواب گفت: <blockquote>«دولت آلمان اسرای زیادی از فرانسه و انگلیس و روس گرفته است. عدهی زیادی مسلمان دارد ... میخواستند پروپاگاند به مسلمانان بکنند. چون آنها را دولت انگلیس یا فرانسه به جنگ آلمان آورده بودند و آلمانها میخواستند دل آنها را برگردانند و آنها حالی بشوند که منفعتشان در دوستی آلمان و دشمنی با دولتی است که بر آنها تسلط دارد. برای «آن» کار کسانی را میخواستند که حرفشان نافذ باشد.»<ref>کتاب زندگی طوفانی خاطرات سیدحسن تقیزاده صفحه ۱۸۱</ref></blockquote>به گفتهی تقیزاده آلمانها میخواستند هندیها را علیه انگلیسیها بشورانند و انقلابیون هندی را جمع کرده بودند که به هندوستان بفرستند اما آنها برای رفتن به هند باید از عثمانی که متحد آلمان بود رد شوند و بعد از ایران بگذرند و به هند برسند. مشکلشان این بود که در ایران اگر <blockquote>«همدست نداشته باشیم نمیشود. پس باید از وطنپرستان ایران بعضیها را پیدا کرده با خود همدست کنیم ... آنها هم اسم مرا پیدا کرده بودند و به آلمانها گفته بودند که اگر فلان کس را پیدا بکنید، او در ایران نفوذ کلام دارد. باعث این شد که آلمانها پی من آمدند.»</blockquote>وزارت خارجهی آلمان در نظر داشت تقیزاده با هندیها کار کند اما خودش میگوید: <blockquote>«من قبول نکردم. گفتم ما باید مستقل باشیم و یک کمیتهی ایرانی تشکیل بدهیم و همه وطنپرستان ایرانی و آنهایی که نفوذ دارند جمعآوری بکنیم. آنها قبول کردند.»</blockquote>تقیزاده شروع کرد به دعوت کردن از ایرانیانی که در سوئیس، فرانسه، انگلستان و استانبول میشناخت و <blockquote>یک مرکزی درست کردند و مشغول کار شدیم.»</blockquote>آلمانها از همهی انقلابیون تحت تسلط انگلیس و روس و فرانسه افرادی را جمع کرده بودند تا بر ضد انگلیس و روسیه و فرانسه کار بکنند. ایرانیها هم از گوشه و کنار اروپا و استانبول جمع شدند. کاظمزادهی ایرانشهر از کمبریج، ابراهیم پورداود، محمد قزوینی و محمودخان اشرفزاده از پاریس، راوندی، سعداللهخان درویش و محمدعلی جمالزاده و نصراللهخان جهانگیر از سوئیس آمدند. از استانبول هم اسماعیل امیرخیزی، نوبری، میرزاآقا معروف به ناله ملت (که نام هفتهنامهی او بود) و چند نفر دیگر آمدند و کمیتهی ملی برلن راهاندازی شد. تقیزاده میگوید <blockquote>«در برلین مجمعی درست کردیم و بحث میکردیم. نظامنامه نوشتیم. قرار گذاشتیم که با آلمانها کار بکنیم.» تعدادی از این افراد به بغداد و شیراز و تهران فرستاده شدند. کاظم زادهی ایرانشهر و میرزا رضاخان افشار به تهران فرستاده شدند، اشرفزاده به فارس فرستاده شد که در راه گیر اشرار کرد افتاد و کشته شد. پورداود و جمالزاده هم به بغداد رفتند.</blockquote>این گروه زیر نظر مرکزی بود در وزارت خارجهی آلمان به نام «امور ممالک شرق» و تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعداً روزنامهی کاوه را بنا کردیم، که روزنامهای سیاسی بر ضد دشمنان آلمان و برای استقلال کامل ایران به تقویت آلمان بود.»</blockquote>کاوه را تقیزاده و محمد قزوینی پایهگذاری کردند و پنج سال در برلن منتشر شد در دو دورهی مستقل. دورهی اول در زمان جنگ جهانی اول ۳۵ شماره منتشر شد و دورهی دوم با پایان جنگ اول شروع شد. وقتی جنگ جهانی اول تمام شد، دوستان و همکاران تقیزاده هر کدام به جایی رفتند و تقیزاده و جمالزاده در «سختی و تنگدستی» دورهی دوم کاوه را منتشر کردند. تقیزاده در سرمقالهی دورهی جدید کاوه نوشت:<blockquote>«روزنامهی کاوه زائیدهی جنگ بود و لذا روش این روزنامه نیز با موقع جنگ متناسب بود و حالا که جنگ ختم شده و صلح بینالمللی دررسیده کاوه نیز دورهی جنگی خود را ختمشده میداند و به یک صلحی شروع میکند و لهذا اساس و خط روش تازهای که از اول سال ۱۹۲۰ میلادی مطابق با ربیعالثانی ۱۳۳۸ کاوهی جدید پیش میگیرد نسبتی با کاوهی سابق ندارد در واقع روزنامهی تازهای میشود که مندرجات آن بیشتر مقالات علمی، ادبی و تاریخی خواهد بود و مسلک و مقصدش بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی است در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی از امراض و خطرهای مستولی بر آن و به قدر مقدور تقویت به آزادی داخلی و خارجی آن.»</blockquote>در همان شماره تقیزاده ایدهی «ترویج تمدن اروپایی» را بسط داد و نوشت: <blockquote>«ایران باید ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگیماب شود و بس» و توضیح داد که منظورش چیست: «امروز چیزی که بهحدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدّم دارند سه چیز است ... نخست قبول و ترویج تمدّن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثناء (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را «وطنپرستی کاذب» توان خواند. دوّم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس و تعمیم تعلیم.»</blockquote>این نگاه با مخالفت و انتقادهایی مواجه شد و تقیزاده در مقدمهی کتاب مقدمهی تعلیمات عمومی و یا اصول اساسی تمدن در سال ۱۳۰۷ خورشیدی نوشت:<blockquote>«برای رفع هر نوع سوءتفاهمی باید با صراحتِ هرچه تمامتر اظهار نماییم که در عقیدهی ما در بارهی اخذ تمدن فرنگی هیچگونه تغییری عارض نگردیده و هنوز هم کاملاً به همان صورتی که چند سال پیش در روزنامهی کاوه روشن و واضح و بدون هیچ ابهامی و حتی با قدری خشونت بیان گردیده است به اعتبار خود باقی است و امروز نیز بدون هیچ تردیدی همان عقیده را تکرار میکنم و باز میگویم که ایرانیان بدون کم و زیاد و بیتردید و بیم و بهکلی بلاشرط تمدن مغربزمین را اعم از تمدن مادی و یا اخلاقی و معنوی بپذیرند ولی این نکته را هم میافزایم که این عمل نباید مانع باشد که ما قسمتی از سنن ملی خودمان را که خللی به زندگانی ما وارد نمیسازد و جزو میراث ملی ما باشد علیالخصوص که این دو با هم تناقضی ندارد و مانعة الجمعی در میان نیست و برخلاف اصل و قاعدهای نیست که به موجب آن در موقع اخذ تمدن باید همیشه در مد نظر داشت که آنچه ارتباط با معنویات و روحیات دارد بر آنچه مادی و جسمانی است تقدم دارد.»</blockquote>منتقدان این نگاه، سالیان طولانی بر تقیزاده خرده گرفتند اما او در سال ۱۳۴۵ خورشیدی یعنی سه سال پیش از مرگش در خطابهای معروف در باشگاه معلمان گفت:<blockquote>«اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را چهل سال قبل بیپروا انداختم.»</blockquote>او سپس در توضیح آن گفت که منظورش تنها وضع ظاهری و عادات و آداب مغربی نیست،<blockquote>«بلکه روح تمدن و فهم و پختگی و رشد اجتماعی و روح تساهل و آزادمنشی و آزاده فکری و مخصوصاً خلاصی از تعصبات افراطی و متانت فکری و وطندوستی از نوع وطندوستی مغربیان و شهامت و فداکاری در راه عقاید خود است که هنوز به این مرحله نزدیک نشدهایم.»</blockquote> | ||
=== تقیزاده نماینده بازرگانی ایران در مسکو === | === تقیزاده نماینده بازرگانی ایران در مسکو === | ||
خط ۲۲۴: | خط ۲۲۴: | ||
دکتر کاتوزیان معتقد است تقیزاده از سال ۱۳۲۸ که سناتور شد تا سال ۱۳۴۸ که درگذشت<blockquote>«در همه امور، اما بهویژه در سیاست، حاشیهنشینی بیش نبود ... تقیزاده هیچوقت عوض نشد و هیچگاه رنگ عوض نکرد. او از ابتدا درک سیاسی پیشرفتهای داشت و با گذشت زمان و انباشت تجربه رشد کرد و بالاخره این رشد و نموِ کیفی و معنوی به جایی رسید که در میان بیشتر هموطنان خود، از هر گروه و دسته و طبقهای، غریب و بیهمزبان شد. و غریب و بیهمزبان مرد.»</blockquote> | دکتر کاتوزیان معتقد است تقیزاده از سال ۱۳۲۸ که سناتور شد تا سال ۱۳۴۸ که درگذشت<blockquote>«در همه امور، اما بهویژه در سیاست، حاشیهنشینی بیش نبود ... تقیزاده هیچوقت عوض نشد و هیچگاه رنگ عوض نکرد. او از ابتدا درک سیاسی پیشرفتهای داشت و با گذشت زمان و انباشت تجربه رشد کرد و بالاخره این رشد و نموِ کیفی و معنوی به جایی رسید که در میان بیشتر هموطنان خود، از هر گروه و دسته و طبقهای، غریب و بیهمزبان شد. و غریب و بیهمزبان مرد.»</blockquote> | ||
[[پرونده:تقیزاده ۴.jpg|بندانگشتی|'''تقیزاده و | [[پرونده:تقیزاده ۴.jpg|بندانگشتی|'''تقیزاده و صادق رضازاده شفق''']] | ||
در دوره آخر زندگی، وقتی مصدق مجلس سنا را منحل کرد و تقیزاده خانهنشین شد، محمدرضاشاه نمایندگانی نزد تقیزاده فرستاد که ما درصدد سرنگونی مصدق هستیم، شما هم همراه باش که او مجلس را منحل و شما را خانهنشین کرد. اما تقیزاده نپذیرفت و گفت: «تنها دولتی که هم مقابل دربار ایستادگی کرده و هم دارد به نفع ممکت کار میکند، دولت مصدقالسلطنه است و من به هیچ قیمتی حاضر نیستم علیه این مرد قدمی بردارم».<ref>[https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-65/868324-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87 سایت شرق]</ref> | در دوره آخر زندگی، وقتی مصدق مجلس سنا را منحل کرد و تقیزاده خانهنشین شد، محمدرضاشاه نمایندگانی نزد تقیزاده فرستاد که ما درصدد سرنگونی مصدق هستیم، شما هم همراه باش که او مجلس را منحل و شما را خانهنشین کرد. اما تقیزاده نپذیرفت و گفت: «تنها دولتی که هم مقابل دربار ایستادگی کرده و هم دارد به نفع ممکت کار میکند، دولت مصدقالسلطنه است و من به هیچ قیمتی حاضر نیستم علیه این مرد قدمی بردارم».<ref>[https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-65/868324-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87 سایت شرق]</ref> | ||
ویرایش