۱۳٬۱۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<noinclude>'''محمود شامخی،''' زادهی ۱۳۲۵ تهران، درگذشت ۲۴ شهریور ۱۳۵۱ تهران، در یک خانواده متوسط اهل کاشان در تهران بدنیا آمد و پس از طی دوران تحصیل ابتدائی و متوسطه در دبیرستان علوی تهران از شاگردان ممتاز بود که پس از اتمام تحصیلات به دانشکده حسابداری شرکت نفت رفت. و مدتی هم به عنوان کار آموز سازمان برنامه به کار مشغول گردید. | {{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان = | |||
| نام = مصطفی جوان خوشدل | |||
| تصویر =مصطفی جوان خوشدل ۲.JPG | |||
| اندازه تصویر = | |||
| عنوان تصویر = | |||
| زادروز = ۱۳۲۵ | |||
| زادگاه = | |||
| تاریخ مرگ = ۳۰ فروردین ۵۴ | |||
| مکان مرگ =تپههای اوین | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض شمال--> | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |||
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | |||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |||
| محل زندگی = | |||
| ملیت = | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت = | |||
| تحصیلات = | |||
| دانشگاه = | |||
| پیشه =عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق | |||
| سالهای فعالیت = | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای = | |||
| نقشهای برجسته = مقاومت زیر شکنجه | |||
| سبک = | |||
| تأثیرگذاران = | |||
| تأثیرپذیرفتگان =اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| شهر خانگی = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب = | |||
| حزب =سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان = | |||
| هیئت = | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| منصب = | |||
| مکتب = | |||
| آثار = | |||
| خویشاوندان سرشناس = | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| وبگاه = | |||
| پانویس = | |||
}} | |||
<noinclude> | |||
'''محمود شامخی،''' زادهی ۱۳۲۵ تهران، درگذشت ۲۴ شهریور ۱۳۵۱ تهران، در یک خانواده متوسط اهل کاشان در تهران بدنیا آمد و پس از طی دوران تحصیل ابتدائی و متوسطه در دبیرستان علوی تهران از شاگردان ممتاز بود که پس از اتمام تحصیلات به دانشکده حسابداری شرکت نفت رفت. و مدتی هم به عنوان کار آموز سازمان برنامه به کار مشغول گردید. | |||
در سال ۱۳۴۶ به مجاهدین خلق پیوست. خود او در نامهای که بعدها برای خانوادهاش نوشت انگیزه خود را چنین شرح میدهد: <blockquote>«از مدتها پیش فکر میکردم که هر آدمی وظیفهایی دارد. و این طور نیست که در مقابل این همه ظلم و ستم و غیر عادلانه بودن وضع و اوضاع هیچگونه وظیفهای از طرف خداوند برای آدمی در وضع و سطح من تعیین نشده باشد. این بود که بعد از مدتی فکر و مطالعه به این نتیجه رسیدم که رضایت خداوند در این است و تنها وظیفهام این میتواند باشد که به هر وجه که ممکن باشد در بر انداختن ظلم و ستم و اوضاعی که به هیچوجه موجب رضایت خداوند و ائمه اطهار نیست شرکت جویم.» </blockquote>پس از پیوستن به سازمان مطالعات محمود عمق و محتوای غنی تری یافت. او آموخت که با مردم بیامیزد، و به همین جهت هیچگاه از صحبت با مردمان محروم خسته نمیشد و همواره از جوشیدن با آنها لذت میبرد و بلعکس حاضر نبود اندکی از وقتش را به بیهودگی و یا صحبت با افراد بیدرد بگذراند. وقتی که بنا به یک ضرورت سازمانی به پاریس رفت و یک هفته آنجا بود. از اینکه لحظهایی از وقتش را صرف دیدن شهر بکند خودداری کرد و حتی حاضر نشد برای یک بار هم که شده به تماشای ایستگاه مترویی که مقابل محل سکونتش بود برود. محمود در سال ۱۳۴۸ به زندگی مخفی روی آورد در سال ۱۳۴۹، از سال دوم دانشکده را رها کرد و تمام وقت در سازمان مجاهدین خلق ایران به مبارزه پرداخت. همراه تعدادی از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] عازم کمپهای فلسطین جهت آموزشهای نظامی بود که ۶ تن از اعضا و کادرهای سازمان به نامهای محمود شامخی، [[موسی خیابانی]]، سید جلیل سیداحمدیان، کاظم شفیعیها، محسن نجاتحسینی و حسین خوشرو در روز ۶ مرداد ۱۳۴۹ روز قبل از مسافرتشان به امّان پایتخت اردن، در بازار دبی توسط پلیس دبی دستگیر شدند. پس از چندی تحمل زندان هنگامی که قرار بود به دولت ایران تحویل داده شوند، در روز ۱۸ آبان ۱۳۴۹ به وسیله یک تیم عملیاتی که فرماندهی آنرا عبدالرسول مشکینفام به عهده داشت هواپیمای حامل زندانیان ربوده شد و به فرودگاه بغداد هدایت گردید. | در سال ۱۳۴۶ به مجاهدین خلق پیوست. خود او در نامهای که بعدها برای خانوادهاش نوشت انگیزه خود را چنین شرح میدهد: <blockquote>«از مدتها پیش فکر میکردم که هر آدمی وظیفهایی دارد. و این طور نیست که در مقابل این همه ظلم و ستم و غیر عادلانه بودن وضع و اوضاع هیچگونه وظیفهای از طرف خداوند برای آدمی در وضع و سطح من تعیین نشده باشد. این بود که بعد از مدتی فکر و مطالعه به این نتیجه رسیدم که رضایت خداوند در این است و تنها وظیفهام این میتواند باشد که به هر وجه که ممکن باشد در بر انداختن ظلم و ستم و اوضاعی که به هیچوجه موجب رضایت خداوند و ائمه اطهار نیست شرکت جویم.» </blockquote>پس از پیوستن به سازمان مطالعات محمود عمق و محتوای غنی تری یافت. او آموخت که با مردم بیامیزد، و به همین جهت هیچگاه از صحبت با مردمان محروم خسته نمیشد و همواره از جوشیدن با آنها لذت میبرد و بلعکس حاضر نبود اندکی از وقتش را به بیهودگی و یا صحبت با افراد بیدرد بگذراند. وقتی که بنا به یک ضرورت سازمانی به پاریس رفت و یک هفته آنجا بود. از اینکه لحظهایی از وقتش را صرف دیدن شهر بکند خودداری کرد و حتی حاضر نشد برای یک بار هم که شده به تماشای ایستگاه مترویی که مقابل محل سکونتش بود برود. محمود در سال ۱۳۴۸ به زندگی مخفی روی آورد در سال ۱۳۴۹، از سال دوم دانشکده را رها کرد و تمام وقت در سازمان مجاهدین خلق ایران به مبارزه پرداخت. همراه تعدادی از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] عازم کمپهای فلسطین جهت آموزشهای نظامی بود که ۶ تن از اعضا و کادرهای سازمان به نامهای محمود شامخی، [[موسی خیابانی]]، سید جلیل سیداحمدیان، کاظم شفیعیها، محسن نجاتحسینی و حسین خوشرو در روز ۶ مرداد ۱۳۴۹ روز قبل از مسافرتشان به امّان پایتخت اردن، در بازار دبی توسط پلیس دبی دستگیر شدند. پس از چندی تحمل زندان هنگامی که قرار بود به دولت ایران تحویل داده شوند، در روز ۱۸ آبان ۱۳۴۹ به وسیله یک تیم عملیاتی که فرماندهی آنرا عبدالرسول مشکینفام به عهده داشت هواپیمای حامل زندانیان ربوده شد و به فرودگاه بغداد هدایت گردید. |
ویرایش