کاربر:Safa/5صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
داود رحمانی زاده ۱۳۲۴ تهران مرگ ۲۸ مهر ۱۴۰۰ آهنگر لمپنی بود که جذب دستگاه بازجویی و شکنجه رژیم جمهوری اسلامی شد و در قتل و آزار و شکنجه مردم سوابق بی‌شماری دارد و از جمله شکنجه زنان در واحدهای مسکونی زندان قزلحصار که شرح ماجراهای تکان‌دهنده آن در کتایهای خاطرات زنان و مردان زندانی مجاهد خلق و دیگر گروه‌ها به تفصیل روایت شده است، دوران ریاست حاج داوود رحمانی در زندان قزل حصار به «دوران وحشت» معروف است. داود رحمانی در فاصله تابستان ۱۳۶۰ تا تیر۱۳۶۳، با حکم «اسدالله لاجوردی»، رییس سازمان زندان‌های تهران، رییس زندان قزل‌حصار بود و قدرت مطلقه‌ای در اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی در این زندان داشت.
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| عنوان ۲          =
| نام              =علی یونسی
| تصویر            =۳ علی یونسی.JPG
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =
| زادروز            = ۱۹ مهر ۱۳۷۹
| زادگاه            =تهران  
| مکان ناپدیدشدن    =
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| وضعیت            =
| تاریخ مرگ        =
| مکان مرگ          =
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
|latd=|latm=|lats=|latNS=N
|longd=|longm=|longs=|longEW=E
| علت مرگ           =
| پیداشدن جسد      =
| آرامگاه          =
| بناهای یادبود    =
| محل زندگی        = ایران
| ملیت              =ایرانی
| نام‌های دیگر      =
| نژاد              =
| تابعیت            =ایران
| تحصیلات            =دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف 
| دانشگاه          =
| پیشه              =
| سال‌های فعالیت    =
| کارفرما          =
| نهاد              =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای    = مردم ایران
| نقش‌های برجسته    =
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =مخالفین جمهوری اسلامی
| تأثیرپذیرفتگان    =مردم ایران
| شهر خانگی        =
| دستمزد            =
| دارایی خالص      =
| قد                =
| وزن              =
| تلویزیون          =
| لقب              =
| دوره              =
| پس از             =
| پیش از            =
| حزب              =
| جنبش              =
| مخالفان          =
| هیئت              =
| دین              =اسلام
| مذهب              =
| اتهام            =
| مجازات            =
| وضعیت گناهکاری    =
| منصب              =
| مکتب              =ضد ولایت فقیه
| آثار              =
| همسر              =
| شریک زندگی        =
| فرزندان          =
| والدین            =یوسف یونسی
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| امضا              =
| اندازه امضا      =
| signature_alt    =
| وبگاه            =
| imdb_id          =
| Soure_id          =
| پانویس            =
}}


به گفته یکی از پدران شهدای مجاهدین خلق که او را در خیابانی در تهران دیده بود، در دهه هشتاد او تعادل روانی نداشت و دائم با خود حرف می‌زد و بیهوده می‌خندید.
'''علی یونسی،''' (زادهٔ ۱۹ مهر ۱۳۷۹) دانشجوی نخبه رشته مهندسی کامپیوتر در دانشگاه صنعتی شریف،


داود رحمانی یکی از متهمان اصلی قتل‌عام زندانیان سیاسی است که خانواده‌های زندانی دادخواه پیگیر قرار گرفتن او در برابر عدالت بودند که این امر با مرگ او میسر نشد
علی یونسی پیش از بازداشت و انتقال به زندان، برنده مدال نقره المپیاد کشوری نجوم در سال ۱۳۹۵و مدال صدای المپیاد نجوم در سال ۱۳۹۶ شد وی مدال طلای المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک سال ۱۳۹۶ در دوازدهمین المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک را نیز از آن خود کرد.<ref>[https://azadima.com/post/33/genius-prisoner-ali-younesi وبلاگ آزادی ما]</ref>
== تاریخچه زندگی داود رحمانی ==


== سوابق داود رحمانی در زندان ==
شامگاه جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ علی یونسی به همراه دوستش امیرحسین مرادی حین قدم زدن در خیابان مورد هجوم ماموران اطلاعاتی قرار می‌گیرند و با ضرب و شتم منجر به جراحت چشم در علی یونسی، بدون هیچ حکمی بازداشت می‌شوند. پدر و مادر علی یونسی نیز بازداشت شده و پس از حدود ۵ ساعت آزاد می‌شوند. <ref name=":0">به نقل از رضا یونسی، برادر علی یونسی در توییتر شخصی</ref>


=== شکنجه‌های ابداعی داود رحمانی ===
بعد‌ها شورای صنفی دانشجویان ایران نیز حرف‌های رضا یونسی را در رابطه با بازداشت علی یونسی و همچنین امیرحسین مرادی تایید و عنوان کرد مأموران لباس شخصی بدون هیچ حکمی و با ضرب و شتم این دو دانشجو را بازداشت کرده‌اند.
قبر، تابوت، قیامت یا دستگاه


به نوشته «سازمان عدالت برای ایران»، حاج داوود در سال ۱۳۶۲ شیوه شکنجه قبر یا دستگاه را ابداع می‌کند؛ روشی که در آن زندانی باید در میان تخته‌های نئوپان که از سه طرف او را احاطه کرده‌اند (به طول دو متر و عرض و ارتفاع حدود ۸۰ سانتیمتر)، با چشم‌بند و در سکوت مطلق – که هنگام غذا خوردن هم نمی‌بایست صدای برخورد قاشق با ظرف به گوش می‌رسید- به صورت مستمر و بدون هیچ گونه تماسی با سایر زندانیان در یک حالت می‌نشست. این شکنجه طاقت‌فرسا بسته به مقاومت زندانی ادامه می‌یافت تا زمانی که مقاومت او بشکند و حاضر به اعلام انزجار علیه گروه و دوستان خود بشود. این شکنجه برای زندانیان مقاوم‌تر  آنقدر ادامه دارد که بسیاری از قربانیان آن سلامت روحی و روانی خود را برای همیشه از دست می‌دهند. در تمام مدت از بلندگوها، نوحه، اذان ، قرآن یا بعدترها مصاحبه افرادی که بریده بودند، پخش می‌شود. در این شکنجه، هدف تحت اختیار گرفتن تمامی حواس و تحرک زندانی و به طبع آن تمامی تفکر و اراده او است و در حالی حس شنوایی زندانی این مطالب را دریافت می‌کند که حواس دیگر او کاملا محدود می‌شود و تحت اختیار شکنجه‌گر است.»<ref>[https://www.rfi.fr/fa/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/20211022-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D9%86%D8%AC%D9%87-%DA%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C% سایت رادیو فرانس اینفو]</ref>
سرانجام در روز پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ رضا یونسی خبر داد که علی یونسی پس از  تحمل ۲ ماه انفرادی به بند عمومی منتقل شده و در زندان انفرادی به کرونا مبتلا شده‌ است.  


«شهرنوش پارسی‌پور»، نویسنده ایرانی از افرادی است که در بهار سال ۱۳۶۳ قیامت را تجربه کرده است. او در کتاب «خاطرات زندان» نوشته است که شخص حاج داوود به او می‌گوید باید به «دستگاه» برود؛ نامی که حاج داوود خود به تخت‌ها داده است، زیرا آن‌ها را دستگاه آدم‌سازی و یا تواب‌سازی می‌دانست.
علی یونسی ماه‌ها بدون حکم بازداشت و تشکیل پرونده تحت باز داشت بود و براساس اعلام خواهرش، آیدا یونسی، تا ۵ ماه پس از بازداشت پرونده علی در دست وزارت اطلاعات قرار داشته است. ۳۱ شهریور ۹۹مصطفی نیلی، وکیل علی یونسی، در توئیتر خود اعلام کرد که قرار بازداشت موقت در ۲۵ شهریور به پایان رسیده‌است و علی یونسی ۲ هفته است که بازجویی نشده است اما با این وجود خبری از آزادی نبوده است.<ref>[https://www.akhbar-rooz.com/148779/1401/01/18/ سایت اخبار روز]</ref>


شهرنوش پارسی‌پور نوشته است:<blockquote>«در هر گور، یک زندانی با چادر و چشم‌بند، رو به دیوار نشسته بود. زندانی نخست با فاصله‌ای از دیوار نشسته بود که حدود ۲۰سانتی‌متر از آن فاصله داشت و زندانی بعدی در انتهای گور، با فاصله دو متر از دیوار نشسته بود و همین جریان تا انتهای دیوار ادامه داشت. بدین ترتیب زندانیان نسبت به هم یک زیگزاگ را تشکیل می‌دادند.»<ref>[https://iranwire.com/fa/news/tehran/53709 سایت ایران وایر]</ref></blockquote>شکوفه سخی که در ۱۹ سالگی بیش از ۹ ماه این تابوت‌ها را تحمل کرده است، به رادیوفردا گفت: <blockquote>«حاج داوود ابتکار به خرج می‌داد. تخته‌های چوبی را برمی‌داشت و روی زمین تعبیه می‌کرد و در یک اتاق بزرگ در کنار دیوار یک محفظه درست می‌کرد، که یک ضلعش دیوار بود، دو تا ضلع دیگرش تخته‌های چوبی در ابعاد بین ۹۰ سانتی متر تا دو متر و ضلع چهارم که پشت زندانی بود، رو به فضای درونی اتاق، باز بود. هیچ تختی هم وجود نداشت.»</blockquote><blockquote>به گفته او، «تمام مدتی که در این تابوت‌ها هستی، نه تنها شما را از جمع جدا کرده‌اند، و به عنوان یک انسان منفردتان کرده‌اند، بلکه برای اینکه محدودیت برای تمام حواس پنجگانه‌تان هم قائل شده‌اند در یک شرایط بسیار فرسایشی قرار می‌گیرید که روح و وجودتان کم کم از هم می‌پاشد. شما تصور کنید که اگر در یک قابلمه غذایتان را در طول مدت یک ساعت می‌پزید‌‌‌ همان غذا را در مایکروویو در طول ده دقیقه می‌پزید.»<ref>[https://www.radiofarda.com/a/iran-hajdacoodrahmani/31524386.html سایت رادیو فردا]</ref></blockquote>قفس،
== بازداشت علی یونسی ==
شرح مجتبی حسینی از زندانیان هم‌بند علی یونسی از شرایط بازداشت و شکنجه علی یونسی در مصاحبه‌ای از این قرار است.<blockquote>«۱۸ تیر سال گذشته با ریختن ماموران وزارت اطلاعات به منزل شخصی‌ام بازداشت شدم. دلیل این بازداشت، نوشته‌های طنزآمیز من در توئیتر بود. در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین در اتاقی با بیست-سی نفر زندانی نگهداری می‌شدیم. ازدحام جمعیت در قرنطینه این بند طوری بود که برای خواب، به‌اصطلاح حالت کتابی مجبور بودیم، بخوابیم. پیش از ورود به قرنطینه این بند، من سه روز در سلول انفرادی همین بند بودم که بسیار سخت گذشت. با ورود به قرنطینه، پسری بسیار جوان به استقبالم آمد. وقتی پریشانی حال روحی من را دید، گفت آرام باش و از من خواست چشم‌بندم را بردارم. برایم چای آورد و به خاطر آزاری که در سلول انفرادی دیده بودم، به من دلداری داد. اسمش را پرسیدم و گفت علی یونسی هستم. از من پرسید شطرنج بازی می کنم یا نه؛ من هم پذیرفتم و حین بازی داستان بازداشت خودش را برایم تعریف کرد.


واحد مسکونی،
۹ روز با علی در همان قرنطینه بند ۲۰۹ اوین هم‌بند بودم. اصلا حال جسمی خوبی نداشت و کم‌کم که شکنجه‌های روحی و جسمی خودش را برایم تعریف کرد، فهمیدم به این پسر جوان در طی صد روز بازداشت تا روزی که من او را دیدم، چه گذشته است. در کل ۹ روزی که من با علی در قرنطینه بند ۲۰۹ بودم، او تنها یک تماس تلفنی چند دقیقه‌ای با خانواده خود داشت.


سر پا نگهداشتن زندانی به مدت طولانی بدون خواب،
این تماس بعد از حدود سه هفته، بی‌خبری مطلق از خانواده برقرار شده بود. او را در این چند روز فقط یک‌بار برای بازجویی بردند.


سوراخ‌‌کردن گوش،
اولین چیزی که در چهره علی یونسی خیلی روشن بود، وضعیت عفونت چشم او بود. وضعیت چشم علی طوری بود که هر کس از چند متری او را می دید، متوجه وخامت اوضاع چشم او می‌شد.


زدن آمپول هوا،
چشم علی بسیار کبود شده بود و عفونت داشت. از چشمان علی همیشه خونابه بیرون می‌آمد و تنها درمانی که مسئولان زندان برای او داشتند، روزی چند قرص آنتی‌بیوتیک بود.


زدن دست‌بند قپانی و آویزان کردن زندانیان،
خود علی می‌گفت این جراحت به لحظه بازداشت او به همراه امیرحسین مرادی در خیابان برمی‌گشت. این دو دوست در خیابان در حال قدم زدن بودند، که یک‌باره ماموران وزارت اطلاعات با خشونت وحشتناکی به آن‌ها حمله کرده و شروع به ضرب‌وشتم این دو دانشجو می‌کنند.


ضرب و شتم زندانی بصورت گروهی،
ضرب‌وشتم علی به حدی بود که تا صد روز بعد از بازداشت که من او را در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین دیدم، هنوز چشم او به شدت متورم و عفونی بود. بعد از بازداشت در خیابان، ماموران علی را به منزل پدری خود برده بسیاری از وسایل منزل را با خود برده بودند که تا آن روز یعنی صد روز بعد از بازداشت، همچنان کارت ملی مادر علی را به او تحویل نداده بودند. علی می‌گفت جدا از یادداشت‌ها، لپ‌تاپ و بسیاری دیگر از لوازم شخصی و حتی مدارک شناسایی پدر و مادر، ماموران حتی دستگاه پرینتر خانه را هم ضبط کردند.


خواباندن زندانیان کف راهرو بند و دویدن از روی آن‌ها،
ظاهرا ماموران تازه در منزل پدری علی، وقتی در حال جستجوی وسایل او بودند، متوجه مدال‌های طلای جهانی المپياد و نقره کشوری او شدند. علی می‌گفت وقتی بازجوها در خانه مدال‌های من را دیدند، با تعجب پرسیدند این‌ها چیست؟ وقتی گفتم من برنده مدال طلای جهانی المپیک نجوم و نقره کشوری نجوم هستم، به شدت تعجب کردند.


خوراندن موی سر به زندانی،
حتی می‌گفت برخورد ماموران بعد از دیدن مدال نسبت به قبل که فقط توهین و خشونت بود، کمی محترمانه‌تر شد.


اینها شکنجه‌های متداول در زندان قزلحصار کرج در دهه شصت بودند.
بعد از تفتیش منزل پدری علی یونسی، به منزل امیرحسین مرادی هم رفتند....


=== عوامل اجرایی شکنجه‌های داود رحمانی ===
علی شصت روز را در سلول انفرادی کوچک با یک لامپ بزرگ همیشه روشن و همچنین شوفاژی که در گرمای تیرماه ۲۴ ساعته روشن بود، گذرانده بود. برای من که مدتی بسیار کوتاه‌تر را در انفرادی گذرانده بودم، واقعا وحشتناک بود که پسری تقریبا ده سال کوچک‌تر از من، با آن عفونت چشم و اتهامات سنگین، شصت روز را در سلول انفرادی گذرانده است.
پاسدار محمد توانا


پاسدار سلیمان سوری
تنها یکی از نمونه‌های شکنجه روانی که علی یونسی برای من تعریف کرد، این بود که یک شب، از سلول کناری خودش، صدای شکنجه و فریادهای وحشتناکی می‌آمد. می‌گفت این صدا تا چند ساعت ادامه داشت و به شدت وحشت کرده بود. لابه‌لای فریادها، یک صدایی گفت وقتی کار این زندانی تمام شد، سراغ سلول کناری که خود علی در آن بود، بروند.


بهزاد نظامی
علی از شدت صداهای وحشتناک داد و فریادهای فرد شکنجه شده تا صبح نخوابیده بود. می‌گفت هنوز هم نمی‌دانم که این صداها، از یک نوار ضبط شده می‌آمد و یا واقعا در حال شکنجه زندانی سلول کنار او بودند. زندانی سلول کنار علی یونسی، امیرحسین مرادی بود.


=== دفاع لاجوردی از شکنجه‌های داود رحمانی ===
در مورد محتوای بازجویی چیزی که به طور کلی یادم هست، ظاهرا بحث اجبار کردن علی به پذیرش حمل مواد محترقه بود. بازجو به شدت او را برای قبول این اتهام تحت فشار گذاشته بود. علی می‌گفت، بازجو بارها تهدید کرده بود که اگر اتهام خود را نپذیرد، همان‌جا (زندان اوین) او را اعدام خواهد کرد.
اسد الله لاجوردی در ۸ تیر ۱۳۶۳ و در جمع دادیاران دادستانی انقلاب<blockquote>آنها که جدا نشدند ضدانقلاب شدند!</blockquote><blockquote>لازم است چند نکته را تذکر بدهم. خدمت شورایعالی قضایی هم عرض کردم، معرِّف باید از معرَّف اجلی باشد. کسی که می‌خواهد مسائل دادسراها، دادگاهها و زندانها را بررسی کند و اگر می‌خواهد به این مسائل اشراف داشته باشد، حتماً باید اطلاعاتش نسبت به کسانی که دست‌اندرکارند، وسیعتر باشد.</blockquote><blockquote>به شورا هم گفته‌ام، در اینجا برادرانی به دلیل کار فراوان شبانه‌روزی که کرده‌اند، نه به این دلیل که تافته جدا بافته‌ای هستند، بلکه هر کس دیگری هم بود، در صورتی که استعدادش را می‌داشت، این صلاحیت را پیدا می‌کرد. کسانی را داشتیم که وقتی قضیه ۳۰ خرداد پیش آمد، خیلی انقلابی عمل کرده و صحنه را ترک کردند و خود را سوا کردند و از دادستانی رفتند. توجیهشان هم توجیه جالبی بود که نمی‌توانستند بمانند و بهترین راه این بود که جدا شوند و بروند و نتیجه‌اش هم این شد که الان انقلابی‌اند و کارهایشان مشروع است و مثل برادرانی که در اینجا شبانه‌روز کار کردند و زحمت کشیدند ضد انقلاب نشدند و کارهایشان هم خلاف شرع نشد.</blockquote><blockquote>الان برادرانی که اینجا هستند متهمند به ضدانقلابی بودن و کسانی که کار خلاف شرع کرده‌اند و برادرانی که فرار کردند و در رفتند، این درجه افتخار را دارند که بسیار انقلابی‌اند و ترفیع مقام هم می‌گیرند و روز به روز هم اوج می‌گیرند و همه کارهایشان هم شرعی است و طبیعی است حرکت این بچه‌هایی که اینجا بودند، ضدانقلابی است که توانستند انقلابی‌هایی مثل منافقین و پیکار و اقلیت را مهار کنند.</blockquote><blockquote>لابد اینجوری است که وقتی ما در مقابل مهار کردن گروهکها، ضدانقلاب می‌شویم، حتماً گروهکها انقلابی‌اند. اینها انقلابی‌ها را مهار کردند و نگذاشتند انقلاب کنند. برادران ما زحمت کشیدند و این کارهای ضد انقلابی را کردند، حالا اعمالشان باید بررسی شود و کسی که قرار است آنها را بررسی کند، باید اجلی باشد، واقفتر باشد و تسلطش بیشتر باشد. می‌گویند می‌خواهیم در قزلحصار دادگاه بزنیم و تخلف را بررسی کنیم. اول باید تخلف را شناخت، بعد بررسی کرد. اعتقادمان این است کسانی که به آنجا می‌روند تا تخلف‌ها را بررسی کنند، اصلاً دوزاریشان نمی‌افتد و متوجه نمی‌شوند که فلان کار تخلف بود یا نبود. مگر اینکه چند سالی کار کنند، اشراف پیدا کنند و ماهیت کثیف، پلید و خائن این گروهکها را بشناسند، آن وقت هر حرکتشان برای اینها مفهوم دارد. دیروز به دوستان می‌گفتم که کسانی که حاج‌ داود رحمانی، در قزلحصار جدا کرده و فرستاده رجایی‌شهر حتی یک مورد را نتوانستیم پیدا کنیم که خلاف فرستاده باشد. الان این برادرها دارند رسیدگی می‌کنند، خواهید دید نتیجه رسیدگی به پرونده‌ها این است که همه را آزاد کنید. این افراد نمی‌خواهند به اسلام ضربه بزنند. اما این کارها و تصمیم‌گیریها شناخت می‌خواهد. نتوانستیم ثابت کنیم یک نفر از کسانی که ظرف این سه سال او به انفرادی در رجایی‌شهر می‌فرستد، خلاف است. نتوانستیم خلافش را ثابت کنیم که آن زندانی سرِ موضع نبوده، خبیث نبوده، پلید نبوده. علتش هم این است که کار کرده و حرکتهای اینها برایش مفهوم بوده است. در حضور آقای نیری و برادرمان آقای انصاری سخنرانی خوب و قشنگ است و حرفی در آن نیست، اما باید واقعیت‌ها را بگوییم به آقای انصاری در حضور آقای نیری می‌گویم که این پسر خبیث است، سه سال در زندان است و پس از سه سال تصمیم گرفته حسین‌زاده، مجید قدوسی، حاج‌ داود رحمانی و مرا ترور کند. ایشان (آقای انصاری) می‌گوید عکس‌العمل کارهای شماست. وقتی آدم گروهکی را نشناسد اینجوری می‌شود که می‌گوید عکس العمل کارهای شماست. یواش یواش کار به آنجا می‌رسد که عکس‌العمل کار ما از سال ۶۰ تا حالا علت وجودی گروهکها از سال ۴۲ می‌شود...<ref>[https://defapress.ir/fa/news/25728/%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%84%D8%AC%D9%86%E2%80%8C%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF سایت خبرگزاری دفاع مقدس]</ref></blockquote>
== نقش داود رحمانی در قتل‌عام زندانیان ==
پرونده‌سازی برای متهمان و فرستادن آنها به زیر شکنجه دوباره در زندان اوین و یا به انفرادی‌های گوهردشت (زندان رجایی‌شهر) و شرکت فعال در زمینه‌سازی‌های قتل‌عام زندانیان در هماهنگی‌ کامل با لاجوردی، طبق اظهارات خودش، که توسط زندانیان از بند رسته نقل شده است، از سوابق او است.


== شخصیت و کاراکتر داود رحمانی ==
بازجو به علی گفته بود؛ اگر همکاری نکنی، دیگر نمی‌توانی پدر و مادر خود را ببینی. علی را تهدید کرده بودند که در صورت اعتراف نکردن، پدر و مادر او را هم بازداشت خواهند کرد. در مقابل، تلاش می‌کردند با دادن برخی وعده‌ها مثل این که اگر اعتراف کند، به زودی آزاد خواهد شد و یا مثلا می‌تواند درس خود را ادامه دهد، علی را وادار به اعتراف کنند. علی هم که به شدت از تهدیدها خسته شده بود، به بازجو گفته بود همین الان من را اعدام کنید، دیگر خسته شده‌ام. اصلا امام حسین را هم من کشته‌ام. البته بازجویی بیشتر در روزهای حبس علی در سلول انفرادی بود.
داود رحمانی طبق گزارشات زندانیان از بند رسته دارای شخصیت لمپن و لوده و بی‌رحمی بود که از شکنجه زندانیان لذت می‌برد و باعث تفریح خاطرش می‌شد،


== انعکاسات مرگ داود رحمانی ==
یک روز صبح در همان قرنطینه بند ۲۰۹ وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم علی آن‌جا نیست. عصر وقتی برگشت به شدت آشفته و عصبانی بود. از او پرسیدم چه شده که گفت، من را بردند در جلسه با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی دانشگاه شریف که جلو آن‌ها اعتراف کنیم.
رادیو فردا<blockquote>حاج داود رحمانی که نامش با ضدانسانی‌ترین شکنجه‌ها و خشونت‌ها علیه زندانیان سیاسی گره خورده روز چهارشنبه ۲۸ مهر به خاک سپرده شد.</blockquote>حامد فرمند<blockquote>بیست سال طول کشید تا از مادرم شنیدم در ۹ ماهی که ما ممنوع‌الملاقات بودیم، شب‌ها کابوس مرگش را می‌دیدم، شوخی‌های کودکان دبستانی روانم را می‌خراشید و زمستان و تابستان تا حد بستری شدن در بیمارستان تب می‌کردم، مادر در قبرهای حاج داوود رحمانی در اسارت بود.</blockquote>پویان مقدسی، نویسنده و شاعر <blockquote>«‏یارو زندان‌بان و شکنجه‌گر و جنایت‌کار شناخته‌شده‌ یک سیستم هیولایی بوده، راست راست زندگی‌اش را کرده و در کهنسالی، بی‌آنکه آب توی دلش تکان بخورد، در غیبت مطلق عدالت مرده و با لقب "مظهر حسن خلق و مهربانی" به دیار باقی شتافته است؛ او کسی نیست جز حاج داوود رحمانی. ‏از نشانه‌های مهربانی و حسن خلق حاج داوود همین بس که ابداع کننده‌ شکنجه طاقت‌فرسای قبر و تابوت بود و ده‌ها و صدها زن و مرد زندانی سیاسی را با همین روش شکنجه کرد.»</blockquote>پروانه عارف<blockquote>نمی دانم خبر مرگ و عکس ترحیم او حقیقی ست یا نه؟فرقی هم نمی کند. با تکرار هر باره ی نامش همه ی آن ماهها در تابوتها نشستن کتک ها تحقیرها صدای کفش پوتین ارتشی در من زنده می ماند.او مرد.اما یادها و خاطرات ما از همه ی جنایت هایش نسل به نسل منتقل میشود.</blockquote>مصطفی عزیزی<blockquote>به این چهره رحمانی نگاه کنید انگار دربان بهشت است اما ظاهرا همان حاج داود جلاد معروف دهه‌ی ۶۰ است. هم او که تابوت درست کرده بود و زندانیان را در تابوت می‌خواباند… گول چهره‌ها را نخوریم و فراموش نکنیم طبق افسانه‌ها شیطان هم فرشته بود! همه‌ی جلادها مانند لاجوردی کریه نیستند.</blockquote>محمود رویایی<blockquote>رئیس وحشی زندان قزلحصار جلاد دست آموز لاجوردی حاج داود رحمانی مرد لاشه‌ای که ۳۷سال در وحشت و ترس از مجازات، از سایه‌اش هم می‌ترسید کسی که تشنه به خون مسعود رجوی و همه زندانیان مجاهد بود و از هرنوع شکنجه، زجرکش و آزار زندانیان و خانواده‌ها لذت می‌برد بدون کیفر مرد</blockquote>حسین فارسی<blockquote>سال۶۵ شهید صادق‌کریمی قصد کیفردادن او را داشت که موفق نشد.اینرا داود رحمانی جنایتکار فهمید و از آن موقع خانه و محل کارش را عوض کرد وتا آخرین روز در ترس و وحشت زندگی کرد. همقطاران جنایتکار او مانند مرتضی صالحی (صبحی) هم همین وضعیت را دارند.</blockquote>
 
ظاهرا تصاویر مبهمی از حمله به یک ساختمان را در این جلسه پخش کرده و مدعی شده بودند، حمله‌کننده علی یونسی و امیرحسین مرادی بودند. علی آن‌جا هم هرگونه دست داشتن در این موضوع را شدیدا رد کرده و گفته که اصلا مشخص نیست، فردی که در این صحنه است کیست. بازجویان در این جلسه به علی گفتند چرا به دروغ مدعی شدی کرونا داری؟
 
علی هم گفته بود که شما در زندان از ما تست نمی‌گیرید که ما مطمئن شویم به کرونا مبتلا هستیم یا نه. من علائمی مثل سردرد، سرفه و بدن درد داشتم که این‌ها همه علائم کرونا هستند.
 
در این جلسه همچنین ماموران در مورد صدای شکنجه‌ای که علی از سلول کناری خود شنیده بود، پرسیدند. او را متهم به دروغ‌گویی کردند که علی هم گفته من آن شب صدای شکنجه شنیدم و تا صبح وحشت کرده بودم. این که شما صدای نوار برای آزار من پخش کردید یا واقعا در آن سلول در حال شکنجه کسی بودید، من خبر ندارم. خود علی بارها به من در سلول گفته بود، ماموران نه‌تنها مواد محترقه که هیچ چیز مشکوکی از ما پیدا نکرده بودند و این اتهام کاملا بی‌پایه بود. حتی وقتی بقیه هم سلولی‌ها به او پیشنهاد می‌دادند، برای رها شدن از فشار بازجویان اتهام خود را بپذیرد، علی با عصبانیت می‌گفت؛ چرا باید یک اتهام کاملا دروغ را بپذیرم؟ پذیرش این اتهام به معنای پذیرش حکم اعدام با امضای خود من است.
 
بله، علی یک روز که چند نفر در سلول به او اصرار کردند، اتهام خود را بپذیرد و راحت شود؛ به ناراحتی به من گفت كه در سلول انفرادی تحت فشارهای بسيار بودم كه مجبور به اعتراف اجباری تلویزیونی که در حال طبیعی نبودم، گرفتند.
 
گفت به من وعده داده بودند در صورت نشستن مقابل دوربین صداوسیما، او را آزاد خواهند کرد. آن‌طور که خودش تعریف کرد؛ یک روز صبح ماموران آمدند، علی را از سلول انفرادی به سالنی در همان بند ۲۰۹ برده و لباس شخصی او را برای گرفتن اعتراف تلویزیونی تنش کردند.
 
می‌گفت ماموران بارها برای ادا کردن یک جمله با لحن دلخواه خود، ضبط را قطع کرده و دوباره از او می‌خواستند با لحن دیگری جمله را بگوید. ضبط این تصاویر از صبح تا شب طول کشیده بود.
 
همان روزها، بحث حکم اعدام سه معترض آبان ماه ۱۳۹۸ داغ شده بود و اخبار ۲۰:۳۰ چندبار اعترافات اجباری این زندانیان را پخش می‌کرد. علی هر روز از تلویزیون بند این برنامه را نگاه می‌کرد و نگران بود که اعتراف اجباری او هم پخش شود.
 
اعتراف اجباری علی یونسی تا امروز از صداوسیما پخش نشده و ظاهرا او آن‌چه را که ماموران توقع داشتند، جلو دوربین و بعد از آن همه فشار نگفته است.
 
بعد از ضبط همین اعترافات اجباری بود که علی یونسی مقاومت خیلی بیشتری در مورد اتهامات وارده از خود نشان داد. ماموران وعده داده بودند که در صورت اعتراف تلویزیونی، اجازه دسترسی علی به وکیل انتخابی و ملاقات با خانواده را می‌دهند. در حالی که بعد از آن فشارها بر او بیشتر هم شد.
 
بله گفت در همان روزهایی که در سلول انفرادی بوده، ماموران به بهانه دیدار با سفیر سوئد او را به مکان دیگری بردند. برادر علی ساکن سوئد است و به علی گفته بودند اگر با برادر خود حرفی دارد، می‌تواند از طریق سفیر سوئد به او انتقال دهد؛ ولی وقتی با او روبه‌رو شده، فهمیده مامور وزارت اطلاعات است و برای گرفتن اعتراف، کت و شلوار و کراوات پوشیده و خود را سفیر سوئد در تهران جا می‌زند<ref>[https://iranwire.com/fa/features/47826/ سایت ایران وایر]</ref></blockquote>
 
 
=== اتهامات علی یونسی ===
به نقل از خبرگزاری حکومتی مهر، غلامحسین اسماعیلی، سخنگو وقت قوه قضائیه جمهوری اسلامی، به شکل غیر مستقیم به پرونده علی یونسی و امیرحسین مرادی اشاره کرد و اعلام کرد که آن‌ها با سازمان مجاهدین خلق و ضد انقلاب در ارتباط بوده‌اند. وی همچنین بازداشت بدون حکم دو دانشجوی نخبه را رد کرد و اعلام کرد که آن‌ها توسط سربازان گمنام اما زمان بازداشت شده‌اند.  
 
=== اعتراف اجباری ===
آذر ۱۴۰۰ رسانه‌های نزدیک به حکومت فیلمی از اعتراف اجباری علی یونسی و امیر حسین مرادی را نشان داد که در آن در مورد نحوه ساخت بمب و خمپاره صحبت می‌کردند.
 
پس از ۴۵۰ روز بازداشت بدون دادگاه، اولین جلسه دادگاه علی یونسی و  امیر حسین مرادی در پنجم تیر ۱۴۰۰ برگزار گردید. جلسه نهایی اما تا ۵ اردیبهشت سال بعد به طول انجامید و این دو دانشجو نخبه به اتهامات افساد فی‌الارض»، «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.
 
=== محکومیت ===
اولین جلسه دادگاه علی یونسی و امیرحسین مرادی پس ۴۵۰ روز بازداشت در ۵ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد و در جلسه نهایی دادگاه در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، علی یونسی و امیرحسین مرادی، که هر دو ۲۲ ساله هستند، به اتهامات «افساد فی‌الارض»، «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/amir-hossein-moradi-ali-younesi-prisoner-students-iran/31819896.html سایت رادیو فردا]</ref>
 
=== بازداشت پدر علی یونسی ===
هفتم دی ۱۴۰۱ پدر علی یونسی، میریوسف یونسی، به همراه سه همکارش بازداشت شدند که البته هر سه همکار عصر همان روز آزاد شدند. رضا یونسی همچنین عنوان کرد که ماموران اطلاعات با حمله به خانه یکی از همکاران پدرش، وی و همسرش را مقابل تلویزیون قرار داده و کانال تلویزیون مجاهدین خلق را پخش کرده و از ‌آن‌ها فیلم گرفته‌اند. 
 
ماموران سپس این همکار پدرش را به دفتر کار آن‌ها که از صبح پلمب شده بوده برده و او را پشت میز کارش می‌نشانند و می‌گویند مشغول کارهای روزانه‌اش شود تا از او برای صحنه لحظه بازداشت در محل کار فیلم بگیرند. وی همچنین گفت که همه این صحنه‌های فیلمبرداری شده بخشی از فیلمی است که وزارت اطلاعات در حال تهیه است. میریوسف یونسی به همان اندازه سه همکارش، بی‌ارتباط با اتهاماتی است که وزارت اطلاعات مطرح کرده است.
 
رضا یونسی به پرونده پدرش در دهه ۶۰ اشاره کرد و گفت سابقه زندانی شدن به خاطر فعالیت‌های سیاسی در دهه ۶۰ و به این دلیل که پدر علی یونسی است، سوژه‌ جذابی برای سناریوی ماموران اطلاعات است.<ref name=":0" />
 
=== آخرین نامه علی یونسی و امیرحسین مرادی ===
<blockquote>«۲‌۲ فروردین ۹۹ روزی بود که به دنیای دیگری پرتاب شدیم. دنیای گذشته، دنیای دانشگاه و المپیاد، دنیایی جذاب و لطیف بود، که در آن روز‌ها در کنار دوستانی هم‌سن و هم‌فکر با شادی و خوشی سپری می‌شد اما دنیای جدید، دنیای سلول انفرادی و بازجویی بود، دنیایی زمخت و خشن، دنیایی که در آن دوستی وجود نداشت، هر چه بود دشمنی بود، دنیایی که در آن هم‌فکری وجود ندارد بلکه بابت آن‌چه فکر می‌کردیم تهدید به مرگ می‌شدیم، دنیایی که در آن حقوق اولیه سلب می‌شد…
 
ما در چهارمین سالگرد دستگیری‌مان تکرار می‌کنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند.
 
لحظه دستگیری، لحظه ورود به دنیایی جدید، لحظه انتخاب بود، مقاومت یا تسلیم. انتخابی میان دانشگاه و موفقیت شغلی و تحصیلی و مسیر هموار تا دانشگاه‌های برتر اروپا و آمریکا و یا زندان و سپری شدن سال‌های جوانی و از دست دادن موقعیت‌های علمی و تحصیلی.
 
اما چگونه می‌توان موقعیت تحصیلی را انتخاب کرد در حالی که هستند کودکانی که بدون آن که هرگز انتخابی کرده باشند از تحصیل محروم مانده‌اند و چگونه می‌توان به زندگی در رفاه و شغل پردرآمد فکر کرد در حالی که بسیارند کسانی که درآمدشان کفاف تهیه غذای روزانه را نمی‌دهد.
 
با نگاه به آن‌چه که مردم از دست می‌دهند، آن‌چه ما از دست می‌دادیم دیگر بزرگ نبود و غلبه بر شرایط دیگر سخت نبود. زندان بهای این انتخاب و سنگ محک آن است. به تجربه دیده‌ایم آن‌ها‌ که کم‌تر چیزی برای خود خواسته‌اند و قاطع‌تر ایستادگی را انتخاب کردند شرایط سخت‌تری را تاب آورده‌اند و این عامل اصلی تفاوت است میان آن کسانی که حتی یک ماه زندان را تحمل نمی‌‌کنند و آنها که ۱۰، ۱۵، ۲۰ و یا حتی ۲۵ سال زندان را سرزنده و مقاوم تاب آورده‌اند.
 
و ما هر روز باید این انتخاب را انجام دهیم، انتخابی با الگو گرفتن از صد‌ها هزار نفری که این مسیر را طی کرده‌اند و بر سر انتخابشان تا آخر ایستادند.
 
انتخابی که هر روز بیش از پیش دانشجویان در معرض آن قرار می‌گیرند آن ها که در حالیکه چیز‌های بیشتری برای از دست دادن دارند اما صدای بلندتری نیز دارند.
 
آن‌ها که می‌توانند اهل ماندن و پس گرفتن باشند امروز می‌توانند نه فقط همراهی‌کننده مردم در قیام‌ها بلکه شروع‌کننده آن باشند. با انتخابی برای نادیده نگرفتن کسانی که بیشتر رنج می‌کشند و کمتر صدایی دارند. انتخابی که با پرداخت هزینه آن می‌توان در کنار مردم ایستاد، می‌توان بخشی از تاریخ بود و می‌توان آغازگر حرکت‌ها بود.
 
ما در چهارمین سالگرد دستگیری‌مان تکرار می‌کنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند.
 
ایمان داریم آزادی ایران نزدیک است.»
 
امیرحسین مرادی و علی یونسی ـ فروردین ۱۴۰۳
 
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد<ref>[https://iranfreedom.net/cryofarrestees/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%A7-%D9%85%D9%82/ سایت ایران آزادی]</ref></blockquote>
 
== انعکاسات بازداشت علی یونسی ==
جمعی از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی اعلام کردند که روند پرونده علی یونسی و امیرحسین مرادی طبیعی نیست.
 
آنان در این نامه به محرومیت این دو زندانی از حقوقشان در مدت یک سال بازداشت و «فشارجسمی و روحی» به آنان برای «انجام مصاحبه‌های تلویزیونی و پذیرش اتهامات» اشاره کردند.
 
در این نامه درخواست شده که از «ادامه اقدامات خلاف قانون» در این پرونده جلوگیری و پس از تعیین «میزان آسیب‌های روحی و جسمی» به  این دو دانشجو، آنان تحت درمان قرار گیرند.
 
این دانشجویان با اشاره به اعلام اتهام «افساد فی‌الارض» برای این دو نفر اعلام کردند که برای این اتهام باید «اخلال شدید در نظم عمومی کشور یا ناامنی یا ورود خسارت عمده در حد وسیع » انجام شده باشد.
 
نویسندگان این بیانیه تاکید کردند که تنها اقدام «گسترده» علی یونسی و امیرحسین مرادی در پنج سال گذشته کسب مدال در المپیادهای علمی از جمله المپیاد جهانی نجوم بوده است.<ref>[https://old.iranintl.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%DA%86%D9%87-%D8%AE%D8%A8%D8%B1/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%81-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C سایت ایران اینترنشنال]</ref>


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۰۳

علی یونسی
۳ علی یونسی.JPG
زادروز۱۹ مهر ۱۳۷۹
تهران
محل زندگیایران
ملیتایرانی
تابعیتایران
تحصیلاتدانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف
شناخته‌شده برایمردم ایران
تأثیرگذارانمخالفین جمهوری اسلامی
تأثیرپذیرفتگانمردم ایران
دیناسلام
مکتبضد ولایت فقیه
والدینیوسف یونسی

علی یونسی، (زادهٔ ۱۹ مهر ۱۳۷۹) دانشجوی نخبه رشته مهندسی کامپیوتر در دانشگاه صنعتی شریف،

علی یونسی پیش از بازداشت و انتقال به زندان، برنده مدال نقره المپیاد کشوری نجوم در سال ۱۳۹۵و مدال صدای المپیاد نجوم در سال ۱۳۹۶ شد وی مدال طلای المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک سال ۱۳۹۶ در دوازدهمین المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک را نیز از آن خود کرد.[۱]

شامگاه جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ علی یونسی به همراه دوستش امیرحسین مرادی حین قدم زدن در خیابان مورد هجوم ماموران اطلاعاتی قرار می‌گیرند و با ضرب و شتم منجر به جراحت چشم در علی یونسی، بدون هیچ حکمی بازداشت می‌شوند. پدر و مادر علی یونسی نیز بازداشت شده و پس از حدود ۵ ساعت آزاد می‌شوند. [۲]

بعد‌ها شورای صنفی دانشجویان ایران نیز حرف‌های رضا یونسی را در رابطه با بازداشت علی یونسی و همچنین امیرحسین مرادی تایید و عنوان کرد مأموران لباس شخصی بدون هیچ حکمی و با ضرب و شتم این دو دانشجو را بازداشت کرده‌اند.

سرانجام در روز پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ رضا یونسی خبر داد که علی یونسی پس از  تحمل ۲ ماه انفرادی به بند عمومی منتقل شده و در زندان انفرادی به کرونا مبتلا شده‌ است.

علی یونسی ماه‌ها بدون حکم بازداشت و تشکیل پرونده تحت باز داشت بود و براساس اعلام خواهرش، آیدا یونسی، تا ۵ ماه پس از بازداشت پرونده علی در دست وزارت اطلاعات قرار داشته است. ۳۱ شهریور ۹۹مصطفی نیلی، وکیل علی یونسی، در توئیتر خود اعلام کرد که قرار بازداشت موقت در ۲۵ شهریور به پایان رسیده‌است و علی یونسی ۲ هفته است که بازجویی نشده است اما با این وجود خبری از آزادی نبوده است.[۳]

بازداشت علی یونسی

شرح مجتبی حسینی از زندانیان هم‌بند علی یونسی از شرایط بازداشت و شکنجه علی یونسی در مصاحبه‌ای از این قرار است.

«۱۸ تیر سال گذشته با ریختن ماموران وزارت اطلاعات به منزل شخصی‌ام بازداشت شدم. دلیل این بازداشت، نوشته‌های طنزآمیز من در توئیتر بود. در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین در اتاقی با بیست-سی نفر زندانی نگهداری می‌شدیم. ازدحام جمعیت در قرنطینه این بند طوری بود که برای خواب، به‌اصطلاح حالت کتابی مجبور بودیم، بخوابیم. پیش از ورود به قرنطینه این بند، من سه روز در سلول انفرادی همین بند بودم که بسیار سخت گذشت. با ورود به قرنطینه، پسری بسیار جوان به استقبالم آمد. وقتی پریشانی حال روحی من را دید، گفت آرام باش و از من خواست چشم‌بندم را بردارم. برایم چای آورد و به خاطر آزاری که در سلول انفرادی دیده بودم، به من دلداری داد. اسمش را پرسیدم و گفت علی یونسی هستم. از من پرسید شطرنج بازی می کنم یا نه؛ من هم پذیرفتم و حین بازی داستان بازداشت خودش را برایم تعریف کرد.

۹ روز با علی در همان قرنطینه بند ۲۰۹ اوین هم‌بند بودم. اصلا حال جسمی خوبی نداشت و کم‌کم که شکنجه‌های روحی و جسمی خودش را برایم تعریف کرد، فهمیدم به این پسر جوان در طی صد روز بازداشت تا روزی که من او را دیدم، چه گذشته است. در کل ۹ روزی که من با علی در قرنطینه بند ۲۰۹ بودم، او تنها یک تماس تلفنی چند دقیقه‌ای با خانواده خود داشت.

این تماس بعد از حدود سه هفته، بی‌خبری مطلق از خانواده برقرار شده بود. او را در این چند روز فقط یک‌بار برای بازجویی بردند.

اولین چیزی که در چهره علی یونسی خیلی روشن بود، وضعیت عفونت چشم او بود. وضعیت چشم علی طوری بود که هر کس از چند متری او را می دید، متوجه وخامت اوضاع چشم او می‌شد.

چشم علی بسیار کبود شده بود و عفونت داشت. از چشمان علی همیشه خونابه بیرون می‌آمد و تنها درمانی که مسئولان زندان برای او داشتند، روزی چند قرص آنتی‌بیوتیک بود.

خود علی می‌گفت این جراحت به لحظه بازداشت او به همراه امیرحسین مرادی در خیابان برمی‌گشت. این دو دوست در خیابان در حال قدم زدن بودند، که یک‌باره ماموران وزارت اطلاعات با خشونت وحشتناکی به آن‌ها حمله کرده و شروع به ضرب‌وشتم این دو دانشجو می‌کنند.

ضرب‌وشتم علی به حدی بود که تا صد روز بعد از بازداشت که من او را در قرنطینه بند ۲۰۹ زندان اوین دیدم، هنوز چشم او به شدت متورم و عفونی بود. بعد از بازداشت در خیابان، ماموران علی را به منزل پدری خود برده بسیاری از وسایل منزل را با خود برده بودند که تا آن روز یعنی صد روز بعد از بازداشت، همچنان کارت ملی مادر علی را به او تحویل نداده بودند. علی می‌گفت جدا از یادداشت‌ها، لپ‌تاپ و بسیاری دیگر از لوازم شخصی و حتی مدارک شناسایی پدر و مادر، ماموران حتی دستگاه پرینتر خانه را هم ضبط کردند.

ظاهرا ماموران تازه در منزل پدری علی، وقتی در حال جستجوی وسایل او بودند، متوجه مدال‌های طلای جهانی المپياد و نقره کشوری او شدند. علی می‌گفت وقتی بازجوها در خانه مدال‌های من را دیدند، با تعجب پرسیدند این‌ها چیست؟ وقتی گفتم من برنده مدال طلای جهانی المپیک نجوم و نقره کشوری نجوم هستم، به شدت تعجب کردند.

حتی می‌گفت برخورد ماموران بعد از دیدن مدال نسبت به قبل که فقط توهین و خشونت بود، کمی محترمانه‌تر شد.

بعد از تفتیش منزل پدری علی یونسی، به منزل امیرحسین مرادی هم رفتند....

علی شصت روز را در سلول انفرادی کوچک با یک لامپ بزرگ همیشه روشن و همچنین شوفاژی که در گرمای تیرماه ۲۴ ساعته روشن بود، گذرانده بود. برای من که مدتی بسیار کوتاه‌تر را در انفرادی گذرانده بودم، واقعا وحشتناک بود که پسری تقریبا ده سال کوچک‌تر از من، با آن عفونت چشم و اتهامات سنگین، شصت روز را در سلول انفرادی گذرانده است.

تنها یکی از نمونه‌های شکنجه روانی که علی یونسی برای من تعریف کرد، این بود که یک شب، از سلول کناری خودش، صدای شکنجه و فریادهای وحشتناکی می‌آمد. می‌گفت این صدا تا چند ساعت ادامه داشت و به شدت وحشت کرده بود. لابه‌لای فریادها، یک صدایی گفت وقتی کار این زندانی تمام شد، سراغ سلول کناری که خود علی در آن بود، بروند.

علی از شدت صداهای وحشتناک داد و فریادهای فرد شکنجه شده تا صبح نخوابیده بود. می‌گفت هنوز هم نمی‌دانم که این صداها، از یک نوار ضبط شده می‌آمد و یا واقعا در حال شکنجه زندانی سلول کنار او بودند. زندانی سلول کنار علی یونسی، امیرحسین مرادی بود.

در مورد محتوای بازجویی چیزی که به طور کلی یادم هست، ظاهرا بحث اجبار کردن علی به پذیرش حمل مواد محترقه بود. بازجو به شدت او را برای قبول این اتهام تحت فشار گذاشته بود. علی می‌گفت، بازجو بارها تهدید کرده بود که اگر اتهام خود را نپذیرد، همان‌جا (زندان اوین) او را اعدام خواهد کرد.

بازجو به علی گفته بود؛ اگر همکاری نکنی، دیگر نمی‌توانی پدر و مادر خود را ببینی. علی را تهدید کرده بودند که در صورت اعتراف نکردن، پدر و مادر او را هم بازداشت خواهند کرد. در مقابل، تلاش می‌کردند با دادن برخی وعده‌ها مثل این که اگر اعتراف کند، به زودی آزاد خواهد شد و یا مثلا می‌تواند درس خود را ادامه دهد، علی را وادار به اعتراف کنند. علی هم که به شدت از تهدیدها خسته شده بود، به بازجو گفته بود همین الان من را اعدام کنید، دیگر خسته شده‌ام. اصلا امام حسین را هم من کشته‌ام. البته بازجویی بیشتر در روزهای حبس علی در سلول انفرادی بود.

یک روز صبح در همان قرنطینه بند ۲۰۹ وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم علی آن‌جا نیست. عصر وقتی برگشت به شدت آشفته و عصبانی بود. از او پرسیدم چه شده که گفت، من را بردند در جلسه با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی دانشگاه شریف که جلو آن‌ها اعتراف کنیم.

ظاهرا تصاویر مبهمی از حمله به یک ساختمان را در این جلسه پخش کرده و مدعی شده بودند، حمله‌کننده علی یونسی و امیرحسین مرادی بودند. علی آن‌جا هم هرگونه دست داشتن در این موضوع را شدیدا رد کرده و گفته که اصلا مشخص نیست، فردی که در این صحنه است کیست. بازجویان در این جلسه به علی گفتند چرا به دروغ مدعی شدی کرونا داری؟

علی هم گفته بود که شما در زندان از ما تست نمی‌گیرید که ما مطمئن شویم به کرونا مبتلا هستیم یا نه. من علائمی مثل سردرد، سرفه و بدن درد داشتم که این‌ها همه علائم کرونا هستند.

در این جلسه همچنین ماموران در مورد صدای شکنجه‌ای که علی از سلول کناری خود شنیده بود، پرسیدند. او را متهم به دروغ‌گویی کردند که علی هم گفته من آن شب صدای شکنجه شنیدم و تا صبح وحشت کرده بودم. این که شما صدای نوار برای آزار من پخش کردید یا واقعا در آن سلول در حال شکنجه کسی بودید، من خبر ندارم. خود علی بارها به من در سلول گفته بود، ماموران نه‌تنها مواد محترقه که هیچ چیز مشکوکی از ما پیدا نکرده بودند و این اتهام کاملا بی‌پایه بود. حتی وقتی بقیه هم سلولی‌ها به او پیشنهاد می‌دادند، برای رها شدن از فشار بازجویان اتهام خود را بپذیرد، علی با عصبانیت می‌گفت؛ چرا باید یک اتهام کاملا دروغ را بپذیرم؟ پذیرش این اتهام به معنای پذیرش حکم اعدام با امضای خود من است.

بله، علی یک روز که چند نفر در سلول به او اصرار کردند، اتهام خود را بپذیرد و راحت شود؛ به ناراحتی به من گفت كه در سلول انفرادی تحت فشارهای بسيار بودم كه مجبور به اعتراف اجباری تلویزیونی که در حال طبیعی نبودم، گرفتند.

گفت به من وعده داده بودند در صورت نشستن مقابل دوربین صداوسیما، او را آزاد خواهند کرد. آن‌طور که خودش تعریف کرد؛ یک روز صبح ماموران آمدند، علی را از سلول انفرادی به سالنی در همان بند ۲۰۹ برده و لباس شخصی او را برای گرفتن اعتراف تلویزیونی تنش کردند.

می‌گفت ماموران بارها برای ادا کردن یک جمله با لحن دلخواه خود، ضبط را قطع کرده و دوباره از او می‌خواستند با لحن دیگری جمله را بگوید. ضبط این تصاویر از صبح تا شب طول کشیده بود.

همان روزها، بحث حکم اعدام سه معترض آبان ماه ۱۳۹۸ داغ شده بود و اخبار ۲۰:۳۰ چندبار اعترافات اجباری این زندانیان را پخش می‌کرد. علی هر روز از تلویزیون بند این برنامه را نگاه می‌کرد و نگران بود که اعتراف اجباری او هم پخش شود.

اعتراف اجباری علی یونسی تا امروز از صداوسیما پخش نشده و ظاهرا او آن‌چه را که ماموران توقع داشتند، جلو دوربین و بعد از آن همه فشار نگفته است.

بعد از ضبط همین اعترافات اجباری بود که علی یونسی مقاومت خیلی بیشتری در مورد اتهامات وارده از خود نشان داد. ماموران وعده داده بودند که در صورت اعتراف تلویزیونی، اجازه دسترسی علی به وکیل انتخابی و ملاقات با خانواده را می‌دهند. در حالی که بعد از آن فشارها بر او بیشتر هم شد.

بله گفت در همان روزهایی که در سلول انفرادی بوده، ماموران به بهانه دیدار با سفیر سوئد او را به مکان دیگری بردند. برادر علی ساکن سوئد است و به علی گفته بودند اگر با برادر خود حرفی دارد، می‌تواند از طریق سفیر سوئد به او انتقال دهد؛ ولی وقتی با او روبه‌رو شده، فهمیده مامور وزارت اطلاعات است و برای گرفتن اعتراف، کت و شلوار و کراوات پوشیده و خود را سفیر سوئد در تهران جا می‌زند.»[۴]


اتهامات علی یونسی

به نقل از خبرگزاری حکومتی مهر، غلامحسین اسماعیلی، سخنگو وقت قوه قضائیه جمهوری اسلامی، به شکل غیر مستقیم به پرونده علی یونسی و امیرحسین مرادی اشاره کرد و اعلام کرد که آن‌ها با سازمان مجاهدین خلق و ضد انقلاب در ارتباط بوده‌اند. وی همچنین بازداشت بدون حکم دو دانشجوی نخبه را رد کرد و اعلام کرد که آن‌ها توسط سربازان گمنام اما زمان بازداشت شده‌اند.

اعتراف اجباری

آذر ۱۴۰۰ رسانه‌های نزدیک به حکومت فیلمی از اعتراف اجباری علی یونسی و امیر حسین مرادی را نشان داد که در آن در مورد نحوه ساخت بمب و خمپاره صحبت می‌کردند.

پس از ۴۵۰ روز بازداشت بدون دادگاه، اولین جلسه دادگاه علی یونسی و  امیر حسین مرادی در پنجم تیر ۱۴۰۰ برگزار گردید. جلسه نهایی اما تا ۵ اردیبهشت سال بعد به طول انجامید و این دو دانشجو نخبه به اتهامات افساد فی‌الارض»، «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.

محکومیت

اولین جلسه دادگاه علی یونسی و امیرحسین مرادی پس ۴۵۰ روز بازداشت در ۵ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد و در جلسه نهایی دادگاه در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، علی یونسی و امیرحسین مرادی، که هر دو ۲۲ ساله هستند، به اتهامات «افساد فی‌الارض»، «اجتماع و تبانی علیه نظام» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۶ سال زندان محکوم شدند.[۵]

بازداشت پدر علی یونسی

هفتم دی ۱۴۰۱ پدر علی یونسی، میریوسف یونسی، به همراه سه همکارش بازداشت شدند که البته هر سه همکار عصر همان روز آزاد شدند. رضا یونسی همچنین عنوان کرد که ماموران اطلاعات با حمله به خانه یکی از همکاران پدرش، وی و همسرش را مقابل تلویزیون قرار داده و کانال تلویزیون مجاهدین خلق را پخش کرده و از ‌آن‌ها فیلم گرفته‌اند. 

ماموران سپس این همکار پدرش را به دفتر کار آن‌ها که از صبح پلمب شده بوده برده و او را پشت میز کارش می‌نشانند و می‌گویند مشغول کارهای روزانه‌اش شود تا از او برای صحنه لحظه بازداشت در محل کار فیلم بگیرند. وی همچنین گفت که همه این صحنه‌های فیلمبرداری شده بخشی از فیلمی است که وزارت اطلاعات در حال تهیه است. میریوسف یونسی به همان اندازه سه همکارش، بی‌ارتباط با اتهاماتی است که وزارت اطلاعات مطرح کرده است.

رضا یونسی به پرونده پدرش در دهه ۶۰ اشاره کرد و گفت سابقه زندانی شدن به خاطر فعالیت‌های سیاسی در دهه ۶۰ و به این دلیل که پدر علی یونسی است، سوژه‌ جذابی برای سناریوی ماموران اطلاعات است.[۲]

آخرین نامه علی یونسی و امیرحسین مرادی

«۲‌۲ فروردین ۹۹ روزی بود که به دنیای دیگری پرتاب شدیم. دنیای گذشته، دنیای دانشگاه و المپیاد، دنیایی جذاب و لطیف بود، که در آن روز‌ها در کنار دوستانی هم‌سن و هم‌فکر با شادی و خوشی سپری می‌شد اما دنیای جدید، دنیای سلول انفرادی و بازجویی بود، دنیایی زمخت و خشن، دنیایی که در آن دوستی وجود نداشت، هر چه بود دشمنی بود، دنیایی که در آن هم‌فکری وجود ندارد بلکه بابت آن‌چه فکر می‌کردیم تهدید به مرگ می‌شدیم، دنیایی که در آن حقوق اولیه سلب می‌شد…

ما در چهارمین سالگرد دستگیری‌مان تکرار می‌کنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند.

لحظه دستگیری، لحظه ورود به دنیایی جدید، لحظه انتخاب بود، مقاومت یا تسلیم. انتخابی میان دانشگاه و موفقیت شغلی و تحصیلی و مسیر هموار تا دانشگاه‌های برتر اروپا و آمریکا و یا زندان و سپری شدن سال‌های جوانی و از دست دادن موقعیت‌های علمی و تحصیلی.

اما چگونه می‌توان موقعیت تحصیلی را انتخاب کرد در حالی که هستند کودکانی که بدون آن که هرگز انتخابی کرده باشند از تحصیل محروم مانده‌اند و چگونه می‌توان به زندگی در رفاه و شغل پردرآمد فکر کرد در حالی که بسیارند کسانی که درآمدشان کفاف تهیه غذای روزانه را نمی‌دهد.

با نگاه به آن‌چه که مردم از دست می‌دهند، آن‌چه ما از دست می‌دادیم دیگر بزرگ نبود و غلبه بر شرایط دیگر سخت نبود. زندان بهای این انتخاب و سنگ محک آن است. به تجربه دیده‌ایم آن‌ها‌ که کم‌تر چیزی برای خود خواسته‌اند و قاطع‌تر ایستادگی را انتخاب کردند شرایط سخت‌تری را تاب آورده‌اند و این عامل اصلی تفاوت است میان آن کسانی که حتی یک ماه زندان را تحمل نمی‌‌کنند و آنها که ۱۰، ۱۵، ۲۰ و یا حتی ۲۵ سال زندان را سرزنده و مقاوم تاب آورده‌اند.

و ما هر روز باید این انتخاب را انجام دهیم، انتخابی با الگو گرفتن از صد‌ها هزار نفری که این مسیر را طی کرده‌اند و بر سر انتخابشان تا آخر ایستادند.

انتخابی که هر روز بیش از پیش دانشجویان در معرض آن قرار می‌گیرند آن ها که در حالیکه چیز‌های بیشتری برای از دست دادن دارند اما صدای بلندتری نیز دارند.

آن‌ها که می‌توانند اهل ماندن و پس گرفتن باشند امروز می‌توانند نه فقط همراهی‌کننده مردم در قیام‌ها بلکه شروع‌کننده آن باشند. با انتخابی برای نادیده نگرفتن کسانی که بیشتر رنج می‌کشند و کمتر صدایی دارند. انتخابی که با پرداخت هزینه آن می‌توان در کنار مردم ایستاد، می‌توان بخشی از تاریخ بود و می‌توان آغازگر حرکت‌ها بود.

ما در چهارمین سالگرد دستگیری‌مان تکرار می‌کنیم انتخاب ما، مقاومت کردن است هر چقدر هم که این زندان ادامه پیدا کند.

ایمان داریم آزادی ایران نزدیک است.»

امیرحسین مرادی و علی یونسی ـ فروردین ۱۴۰۳

  1. زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد[۶]

انعکاسات بازداشت علی یونسی

جمعی از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی اعلام کردند که روند پرونده علی یونسی و امیرحسین مرادی طبیعی نیست.

آنان در این نامه به محرومیت این دو زندانی از حقوقشان در مدت یک سال بازداشت و «فشارجسمی و روحی» به آنان برای «انجام مصاحبه‌های تلویزیونی و پذیرش اتهامات» اشاره کردند.

در این نامه درخواست شده که از «ادامه اقدامات خلاف قانون» در این پرونده جلوگیری و پس از تعیین «میزان آسیب‌های روحی و جسمی» به  این دو دانشجو، آنان تحت درمان قرار گیرند.

این دانشجویان با اشاره به اعلام اتهام «افساد فی‌الارض» برای این دو نفر اعلام کردند که برای این اتهام باید «اخلال شدید در نظم عمومی کشور یا ناامنی یا ورود خسارت عمده در حد وسیع » انجام شده باشد.

نویسندگان این بیانیه تاکید کردند که تنها اقدام «گسترده» علی یونسی و امیرحسین مرادی در پنج سال گذشته کسب مدال در المپیادهای علمی از جمله المپیاد جهانی نجوم بوده است.[۷]

منابع