۲٬۶۸۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
== نحوه شهادت == | == نحوه شهادت == | ||
طبق گفتههای خواهر مونا نقیب آنها هر دو به سمت مدرسه میرفتند. گفته میشود | طبق گفتههای خواهر مونا نقیب آنها هر دو به سمت مدرسه میرفتند. گفته میشود دو پژو که سرنشینان آن مأموران امنیتی جمهوری اسلامی بودند از مقابل آنها رد می شوند. ماشین دوم به سمت آنها شلیک میکند.<ref>[https://women.ncr-iran.org/fa/%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87/# دختر بلوچ قربانی قتلهای خودسرانه]</ref> | ||
خواهر مونا میگوید: | |||
ناگهان دیدم دست مونا از دستانم رها شده و افتاد. گفتم چرا افتادی گفت به من تیر زدن... من او را کول کردم و تا نیمههای راه بردم اما خسته شدم. زمین گذاشتم و دوباره کولش کردم. یک آقایی آمد و به او گفتم آیا شما تلفن دارید که نداشت. از دومین نفر پرسیدم که گفت دارم و من به پدرم زنگ زدم و گفتم بیا به خواهرم تیر زدند.<ref>[https://haalvsh.org/2022/10/25/%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%88%D8%B4-%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86-%D9%85%D8%B1%DB%8C/ صدای خواهر مونا نقیبی]</ref> | ناگهان دیدم دست مونا از دستانم رها شده و افتاد. گفتم چرا افتادی گفت به من تیر زدن... من او را کول کردم و تا نیمههای راه بردم اما خسته شدم. زمین گذاشتم و دوباره کولش کردم. یک آقایی آمد و به او گفتم آیا شما تلفن دارید که نداشت. از دومین نفر پرسیدم که گفت دارم و من به پدرم زنگ زدم و گفتم بیا به خواهرم تیر زدند.<ref>[https://haalvsh.org/2022/10/25/%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%88%D8%B4-%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86-%D9%85%D8%B1%DB%8C/ صدای خواهر مونا نقیبی]</ref> |