کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۵: خط ۸۵:
در گاه‌شماری ایران از آغاز سال ۶ روز گذشته و به پایان آن ۳۵۹ روز مانده‌است.
در گاه‌شماری ایران از آغاز سال ۶ روز گذشته و به پایان آن ۳۵۹ روز مانده‌است.


بیرونی در البلاغه نوشته است:
ابو ریحان بیرونی در البلاغه آورده است:


۶ فروردین ، نوروز بزرگ است. و نزد ایرانیان جشن بزرگ می‌باشد . گویند خداوند در این روز مشتری را آفرید . زرتشتیان می گویند زرتشت در این روز توفیق یافت که با خداوند مناجات کندك، کیخسرو در این روز به آسمان عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت قسمت می‌کنند و از اینجاست که ایرانیان به این روز، روز امید می‌گویند.
۶ فروردین ، نوروز بزرگ است. و نزد ایرانیان جشن بزرگ می‌باشد . گویند خداوند در این روز مشتری را آفرید . زرتشتیان می گویند زرتشت در این روز توفیق یافت که با خداوند مناجات کندك، کیخسرو در این روز به آسمان عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت قسمت می‌کنند و از اینجاست که ایرانیان به این روز، روز امید می‌گویند.
خط ۹۱: خط ۹۱:
== تاریخچه زرتشت ==
== تاریخچه زرتشت ==


حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو ، پنج پسر بود ، و زرتشت سومین آن هاست . زرتشت آموزش های نخستین را از پدر و دیگر دانشمندان نامدار شهر خود آموخت . نوشته شده است که او ذهنی تیز و روحیه ای کنجکاو داشت و در پانزده سالگی همه ی دانش زمان خود را آموخته بود . پس از پانزده سال بررسی و تفکر درباره آفرینش ، و موشکافی در آن چه که از استادان آموخته بود ، بینش زرتشت به آن جا رسید که بداند خدایان پنداری نادرست ، و تنها یک آفریننده وجود دارد که همه هستی ها از اوست . سرانجام ، او در سن سی سالگی به پیامبری برگزیده شد .
حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو ، پنج پسر بود ، و زرتشت سومین آن‌هاست . زرتشت آموزش‌های نخستین را از پدر و دیگر دانشمندان نامدار شهر خود آموخت . نوشته شده است که او ذهنی تیز و روحیه‌ای کنجکاو داشت و در پانزده سالگی همه‌ی دانش زمان خود را آموخته بود . پس از پانزده سال بررسی و تفکر درباره آفرینش ، و موشکافی در آن چه که از استادان آموخته بود ، بینش زرتشت به آن جا رسید که بداند خدایان پنداری نادرست، و تنها یک آفریننده وجود دارد که همه هستی‌ها از اوست . سرانجام، او در سن سی سالگی به پیامبری برگزیده شد .


دیری نگذشت که به مهربانی و خوی نیک شهرت یافت زمانی که تورانیان به ایران تاختند، زرتشت جوان برای دفاع از سرزمینش جنگ افزار به دست گرفت و با دشمن به پیکار پرداخت اما بعد از اندکی که صحنه های کشتار مردان و جان ستاندن انسان ها را از یک دیگر دید دلش از این اعمال به درد آمد و از صف جنگاوران خارج شد و به مداوای زخمیان و خستگان پرداخت. بعد از جنگ نیز در میان بلا زدگان بی خانمانان می گشت و زخم های درون و برونشان را مرهم می نهاد. در هنگام بروز قحطی نیز به سالخوردگان بسیار کمک نمود او هرگز نمی توانست نسبت به آلام مردم بی تفاوت باشد، همیشه می اندیشید که چگونه باید راستی بر پلیدی و زشتی پیروز شود.
دیری نگذشت که به مهربانی و خوی نیک شهرت یافت زمانی که تورانیان به ایران تاختند، زرتشت جوان برای دفاع از سرزمینش جنگ افزار به دست گرفت و با دشمن به پیکار پرداخت اما پس از اندکی که صحنه‌های کشتار مردان و جان ستاندن انسان ها را از یک دیگر دید دلش از این اعمال به درد آمد و از صف جنگاوران خارج شد و به مداوای زخمیان پرداخت. بعد از جنگ نیز در میان بلا‌زدگان بی‌خانمانان می‌گشت و زخم‌های درون و برونشان را مرهم می‌نهاد. در هنگام بروز قحطی نیز به سالخوردگان بسیار کمک نمود او هرگز نمی‌توانست نسبت به آلام مردم بی تفاوت باشد، همیشه می‌اندیشید که چگونه باید راستی بر پلیدی و زشتی پیروز شود.<blockquote>جان لاک در کتاب تاریخ جامع ادیان می‌نویسد که او همسر و خانواده خود را رها کرد و در اطراف جهان به گردش پرداخت و با هرکس سخن گفت شاید که نور اشراق دل او را منور سازد. زرتشت به همسرش گفت: بر آنم که گوشه‌ای گزینم و به تفکر بپردازم مدت زمانی را در باره زشتی و نیکی اندیشه کنم تا چشمه شور‌بختی انسان‌ها را بیابم و آن را بخشکانم و مردمانم را به سعادت رهنمون کنم اما همسرش به وی گفت: دست از این اندیشه بردار و به کار و زندگی بپرداز اما نیرویی وی را به شور تفکر اندیشه اصلاح امور بر می‌انگیخت خانه و زندگی‌اش را رها کرد و به دامان کوه رفت و در آنجا ده سال (تا سی سالگی) به تفکر و اندیشه پرداخت و غذای اندکی خورد.</blockquote>او می‌اندیشید که از نیکی نیکی پدید می‌آید و از پلیدی، پلیدی زرتشت اندیشید که بر جهان دو نیرو حکم فرمایی می‌کند نیروی خیر مثبت و نیروی شر منفی چون زرتشت به سی سالگی رسید مکاشفاتی به وی دست داد و در نزدیکی رود دیتیا در نزدیکی وطن خود شبحی بلند قامت بر وی ظاهر شد و با وی به گفت و شنود پرداخت و از او خواست که جامعه عاریتی از خود دور سازد پس اهورا مزدا به او تعلیم داد و او را به پیامبری برگزید و امر فرمود که حقایق و تعالیم آیین بهی را بر جهانیان بیاموزد. از آن پس هشت سال بر وی بگذشت و وی در این هشت سال با ۶ فرشته مقرب به گفت و شنود پرداخت. بعد از این مکاشفه بیدرنگ تعلیم اخلاق را آغاز کرد در ابتدا کسی به او گوش نکرد و آزار بسیار دید و چند بار نومید گشت. در آن هنگام پرستش خدایان بسیار، قربانی کردن و باده‌گساری در میان ایرانیان رواج داشت. در ابتدا فقط چند تن از اعضای خانواده‌اش به دین او در آمدند. چندین بار روان پلید انگره مینیو وی را وسوسه کرد که از پرستش اهورا مزدا دست بردارد ولی وی در عقیده خود استوار بود. پس از سال ها دعوت نخستین کسی که به دین وی در آمد عموزاده اش میدینی‌مائونها بود.


جان لاک در کتاب تاریخ جامع ادیان می نویسد که او همسر و خانواده خود را رها کرد و در اطراف جهان به گردش پرداخت و با هرکس سخن گفت شاید که نور اشراق دل او را منور سازد. روایت درست‌تر این است که زرتشت به همسرش گفت: بر آنم که گوشه‌ای گزینم و به تفکر بپردازم مدت زمانی را در باره زشتی و نیکی اندیشه کنم تا چشمه شور‌بختی انسان‌ها را بیابم و آن را بخشکانم و مردمانم را به سعادت رهنمون کنم اما همسرش به وی گفت: دست از این اندیشه بردار و به کار و زندگی بپرداز اما نیرویی وی را به شور تفکر اندیشه اصلاح امور بر می‌انگیخت خانه و زندگی‌اش را رها کرد و به دامان کوه رفت و در آنجا ده سال (تا سی سالگی) به تفکر و اندیشه پرداخت و غذای اندکی خورد.
بعد از مدتی زرتشت و پیروانش بخاطر اذیت و آزار‌های دشمنانش، موبدان و فرمان‌روایان و کدخدایان، مجبور به مهاجرت به یکی از بلاد شرقی ایران شد در مسیر وقتی هوا طوفانی بود از صاحب یک مزرعه پناه خواست اما او از امان دادن به وی امتناع ورزید، بعد از اندکی به قلمرو ویشتاسب رسید و به دربار ویشتاسب (ویشاسپا – گشتاسب) راه یافت او دوسال کوشید تا پادشاه را به دین خود در بیاورد پادشاه نیز مردی پاکدل و نیکو منش بود ولی در قلمرو وی سحر و گناهان بسیار رواج داشت. در مناظره‌ای که پادشاه بین کاهنان و زرتشت صورت می‌دهد زرتشت پیروز می‌شود.
 
او می اندیشید که از نیکی نیکی پدید می آید و از پلیدی، پلیدی زرتشت اندیشید که بر جهان دو نیرو حکم فرمایی می کند نیروی خیر مثبت و نیروی شر منفی چون زرتشت به سی سالگی رسید مکاشفاتی به وی دست داد و در نزدیکی رود دیتیا در نزدیکی وطن خود شبحی بلند قامت بر وی ظاهر شد و با وی به گفت و شنود پرداخت و از او خواست که جامعه عاریتی از خود دور سازد پس اهورا مزدا به او تعلیم داد و او را به پیامبری برگزید و امر فرمود که حقایق و تعالیم آیین بهی را بر جهانیان بیاموزد. از آن پس هشت سال بر وی بگذشت و وی در این هشت سال با ۶ فرشته مقرب به گفت و شنود پرداخت.
 
بعد از این مکاشفه بیدرنگ تعلیم اخلاق را آغاز کرد در ابتدا کسی به او گوش نکرد و آزار بسیار دید و چند بار نومید گشت. در آن هنگام پرستش خدایان بسیار، قربانی کردن و باده گساری در میان ایرانیان رواج داشت. در ابتدا فقط چند تن از اعضای خانواده‌اش به دین او در آمدند. چندین بار روان پلید انگره مینیو وی را وسوسه کرد که از پرستش اهورا مزدا دست بردارد ولی وی در عقیده خود استوار بود. پس از سال ها دعوت نخستین کسی که به دین وی در آمد عموزاده اش میدینی‌مائونها بود.
 
بعد از مدتی زرتشت و پیروانش بخاطر اذیت و آزار‌های دشمنانش، موبدان و فرمان‌روایان و کدخدایان، مجبور به مهاجرت به یکی از بلاد شرقی ایران شد در مسیر وقتی هوا طوفانی بود از صاحب یک مزرعه پناه خواست اما او ا ز امان دادن به وی امتناع ورزید او بعد از اندکی به قلمرو ویشتاسب رسید و به دربار ویشتاسب (ویشاسپا – گشتاسب) راه یافت او دوسال کوشید تا پادشاه را به دین خود در بیاورد پادشاه نیز مردی پاکدل و نیکو منش بود ولی در قلمرو وی سحر و گناهان بسیار رواج داشت. در مناظره ای که پادشاه بین کاهنان و زرتشت صورت می دهد زرتشت پیروز می شود.


در این زمان بود که زرتشت دو سال به زندان افکنده شد، کاهنان که نتوانسته بودند بر زرتشت پیروز شوند و از نفوذ وی در پیشگاه پادشاه حسد می‌بردند روزی که زرتشت در نزد پادشاه بود یکی از کاهنان در محل اقامت زرتشت ابزار جادوگری و جمجمه و مو و ناخن انسان می‌افکند و به نزد پادشاه می‌رود و از وی بدگویی می‌کند و می‌گوید او با جادوگری توانسته نظر پادشاه را نسبت به خود جلب کند در ابتدا پادشاه به وی روی خوشی نشان نمی‌دهد ولی با اسرار وی دستور کاوش خانه زرتشت را می‌دهد و وی به زندان می‌افتد.
در این زمان بود که زرتشت دو سال به زندان افکنده شد، کاهنان که نتوانسته بودند بر زرتشت پیروز شوند و از نفوذ وی در پیشگاه پادشاه حسد می‌بردند روزی که زرتشت در نزد پادشاه بود یکی از کاهنان در محل اقامت زرتشت ابزار جادوگری و جمجمه و مو و ناخن انسان می‌افکند و به نزد پادشاه می‌رود و از وی بدگویی می‌کند و می‌گوید او با جادوگری توانسته نظر پادشاه را نسبت به خود جلب کند در ابتدا پادشاه به وی روی خوشی نشان نمی‌دهد ولی با اسرار وی دستور کاوش خانه زرتشت را می‌دهد و وی به زندان می‌افتد.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۱:
بعد از دوسال معجزه‌ای رخ می‌دهد و زرتشت اسب سیاه ویشتاسب را که به مرضی مهلک مبتلا بود مداوا می‌کند و با حمایت‌های همسر شاه زرتشت از زندان بیرون می‌آید و پادشاه و درباریان به دین وی می‌گروند و به تبع آن سراسر مردم سرزمین نیز زرتشتی می‌شوند و دو تن از نجیب زادگان بنام فراشائوشترا و جامناسپا نیز با زرتشت پیوند خانوادگی بر قرار می‌کند اولی دختر خود را به زرتشت می‌دهد و دومی دختر زرتشت از همسر اولش بنام پروسیتا را به همسری برمی‌گزیند و ویشتاسب و فرزندش اسفندیار از حامیان سر سخت وی شدند.  
بعد از دوسال معجزه‌ای رخ می‌دهد و زرتشت اسب سیاه ویشتاسب را که به مرضی مهلک مبتلا بود مداوا می‌کند و با حمایت‌های همسر شاه زرتشت از زندان بیرون می‌آید و پادشاه و درباریان به دین وی می‌گروند و به تبع آن سراسر مردم سرزمین نیز زرتشتی می‌شوند و دو تن از نجیب زادگان بنام فراشائوشترا و جامناسپا نیز با زرتشت پیوند خانوادگی بر قرار می‌کند اولی دختر خود را به زرتشت می‌دهد و دومی دختر زرتشت از همسر اولش بنام پروسیتا را به همسری برمی‌گزیند و ویشتاسب و فرزندش اسفندیار از حامیان سر سخت وی شدند.  


اشو زرتشت حتی پیش از برگزیده شدن به پیامبری دیدگاه های خود را در باره روش زیست و هستی خداوند برای دیگران شرح می داد . ولی ، پس از انتخاب به پیامبری و دریافت پیام اهورامزدا ، با کوشش ویژه ای دست به کار تبلیغ شد و این کار ، با دشمنی شاهزادگان و روحانیون زمان او ، که منافع خود را در خطر می دیدند ، روبه رو گردید . روحانیون (مغان) از دریافت فدیه و قربانی برای خدایان و از باور مردمان به خرافات بهره می بردند ؛ و شاهزادگان می خواستند مردمان را در تاریکی نادانی نگاه دارند و خود بی دردسر فرمانروایی کنند .
اشو زرتشت حتی پیش از برگزیده شدن به پیامبری دیدگاه های خود را در باره روش زیست و هستی خداوند برای دیگران شرح می‌داد . ولی ، پس از انتخاب به پیامبری و دریافت پیام اهورامزدا ، با کوشش ویژه‌ای دست به کار تبلیغ شد و این کار، با دشمنی شاهزادگان و روحانیون زمان او، که منافع خود را در خطر می‌دیدند ، روبه رو گردید . روحانیون (مغان) از دریافت فدیه و قربانی برای خدایان و از باور مردمان به خرافات بهره می‌بردند ؛ و شاهزادگان می‌خواستند مردمان را در تاریکی نادانی نگاه دارند و خود بی دردسر فرمانروایی کنند .


پیام گات ها که به وسیله زرتشت پخش می شد ، موقعیت آنان را ضعیف می کرد . مخالفان – شاهزادگان و روحانیون چند خدا پرست – جان زرتشت را مورد تهدید قرار دادند . ناگزیر در سن ۴۲ سالگی تصمیم به مهاجرت گرفت ( امر مهاجرت در گات ها ذکر شده است ) و با شاگردان وفادارش به باکتریا در شرق ایران رفت و در آن سرزمین توانست پیروان زیادی پیدا کند ، از جمله کی گشتاسب پادشاه بلخ ، و همسرش هوتَوسا ، دین زرتشت را پذیرفتند و حامی او شدند . در گات ها زرتشت بارها فرمانروایان بدکار و روحانیون سود‌جو را که می کوشند مردم را در نادانی نگاهداشته و از آنان بهره‌برداری کنند ، ملامت می‌کند . اشو زرتشت ۴۷ سال با همه جان و روان خود ، در راه آموزش و گسترش دین کوشید و سرانجام هنگامی که سرگرم ستایش اهورامزدا در آدُریان (آتشکده) بود در ۵ دی ۱۶۹۱ به دست بد خواهی به نام توربراتور کشته شد.  
پیام گات‌ها که به وسیله زرتشت پخش می‌شد ، موقعیت آنان را ضعیف می‌کرد . مخالفان – شاهزادگان و روحانیون چند خدا پرست – جان زرتشت را مورد تهدید قرار دادند . ناگزیر در سن ۴۲ سالگی تصمیم به مهاجرت گرفت (امر مهاجرت در گات‌ها ذکر شده است) او با شاگردان وفادارش به باکتریا در شرق ایران رفت و در آن سرزمین توانست پیروان زیادی پیدا کند ، از جمله کی گشتاسب پادشاه بلخ ، و همسرش هوتَوسا ، دین زرتشت را پذیرفتند و حامی او شدند . در گات‌ها زرتشت بارها فرمانروایان بدکار و روحانیون سود‌جو را که می‌کوشند مردم را در نادانی نگاهداشته و از آنان بهره‌برداری کنند ، ملامت می‌کند . اشو زرتشت ۴۷ سال با همه جان و روان خود، در راه آموزش و گسترش دین کوشید و سرانجام هنگامی که سرگرم ستایش اهورامزدا در آدُریان (آتشکده) بود در ۵ دی ۱۶۹۱ به دست بد خواهی به نام توربراتور کشته شد.  


=== رسالت زرتشت  ===
=== رسالت زرتشت  ===
۹٬۰۰۶

ویرایش