کاربر:Safa/2صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۷۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱: خط ۷۱:
لوپز از تبعیدیهای کوبایی، ”چه“ را به رائول کاسترو معرفی کرد و او نیز ”چه“ را به برادر بزرگترش یعنی فیدل کاسترو معرفی کرد. چه گوارا در سال ۱۹۵۵ به عضویت جنبشی که تحت رهبری فیدل کاسترو بود درآمد. نام این جنبش، جنبش ۲۶ ژوئیه بود که قصد براندازی حکومت باتیستا در کوبا را داشت. درهمین راستا آنها که ۸۲ رزمنده بودند با قایقی بنام «گرانما» در سواحل کوبا پیاده شدند،  در این عملیات بسیاری از نفرات کاسترو کشته شدند و کاسترو به همراه چه گوارا و عده کمی از نفرات دیگر توانستند از چنگ دشمن سالم بیرون بیایند.. چه گوارا گفته است: «در همین مقابله خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم».<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/140383 مقاله ارنستو چه گوارا، شعله ای جاویدان درحافظه بشریت سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
لوپز از تبعیدیهای کوبایی، ”چه“ را به رائول کاسترو معرفی کرد و او نیز ”چه“ را به برادر بزرگترش یعنی فیدل کاسترو معرفی کرد. چه گوارا در سال ۱۹۵۵ به عضویت جنبشی که تحت رهبری فیدل کاسترو بود درآمد. نام این جنبش، جنبش ۲۶ ژوئیه بود که قصد براندازی حکومت باتیستا در کوبا را داشت. درهمین راستا آنها که ۸۲ رزمنده بودند با قایقی بنام «گرانما» در سواحل کوبا پیاده شدند،  در این عملیات بسیاری از نفرات کاسترو کشته شدند و کاسترو به همراه چه گوارا و عده کمی از نفرات دیگر توانستند از چنگ دشمن سالم بیرون بیایند.. چه گوارا گفته است: «در همین مقابله خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم».<ref>[https://www.mojahedin.org/i/news/140383 مقاله ارنستو چه گوارا، شعله ای جاویدان درحافظه بشریت سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>


بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه گوارا به فیدل کاسترو ، قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد.[[پرونده:کودکی چه گوارا.JPG|جایگزین=کودکی چه گوارا|بندانگشتی|'''کودکی چه گوارا'''|250x250پیکسل]]
بعد از آوریل ۱۹۶۵ از انظار ناپدید شد و با افشای نامه چه گوارا به فیدل کاسترو ، قصد خود برای شرکت درجنبش های آزادی بخش ملل دیگر اعلام کرد.
در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد.
 
ارنستو چه‌گوارا در یکم آوریل ۱۹۶۵ تصمیم خویش مبنی بر شرکت درمبارزات انقلابی درخارج از کوبا را اعلام می‌کند، کمی بعد نخست به کنگو (زئیر) رفت و درجنبش پاتریس لومومبا شرکت نمود، سپس از نوامبر سال ۱۹۶۶ تا اکتبر ۱۹۶۷ جنبش چریکی بولیوی را بر ضد دیکتاتوری نظامی آن کشور رهبری کرد.[[پرونده:کودکی چه گوارا.JPG|جایگزین=کودکی چه گوارا|بندانگشتی|'''کودکی چه گوارا'''|250x250پیکسل]]
چه گوارا، در پائیز ۱۹۶۶ مخفیانه به بولیوی رفت، تا یک گروه چریکی را درناحیه «سانتاکروز» سازمان دهد. گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر ۱۹۶۷ به محاصره دسته ای از ارتش بولیوی درآمد. پس از نبردی خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته وزخمی شدند. خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی درآمد و در همانجا در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ تیرباران شد.


سال‌ها از محل دفن چه‌ گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه‌ گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگ‌های انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.
سال‌ها از محل دفن چه‌ گوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چه‌ گوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که توسط چه گوارا در جریان جنگ‌های انقلابی کوبا فتح شده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۹:
گوارا یکی از معدود رزمندگانی است که در این عملیات جان سالم به در می برد.
گوارا یکی از معدود رزمندگانی است که در این عملیات جان سالم به در می برد.


-۱۹۵۷ گوارا که نخست در گروه چریکی کاسترو سمت پزشک را بر عهده دارد - و بین همرزمانش به نام “چه” معروف شده (که لقبی ست خودمانی و محبت آمیز به خاطر تکیه کلام آرژانتینی ها“چه” - به فرماندهی یکی از گرو ههای چریکی مستقر در سیئرا مائسترا می رسد.
-۱۹۵۷ گوارا که نخست در گروه چریکی کاسترو سمت پزشک را بر عهده دارد - و بین همرزمانش به نام “چه” معروف شده (که به آرژانتینی به رفیق اطلاق می شودو به فرماندهی یکی از گرو ههای چریکی مستقر در سیئرا مائسترا می رسد.


۱۹۵۸ - ماه مه: حمله نیروهای دولتی به سییرا مائسترا به شکست می انجامد.
۱۹۵۸ - ماه مه: حمله نیروهای دولتی به سییرا مائسترا به شکست می انجامد.
خط ۱۹۲: خط ۱۹۴:
«فیدل کاسترو فقط می گوید که بدون پیشآهنگ، انقلاب وجود ندارد. او می گوید که لازم نیست پیشآهنگ، حتماً حزب مارکسیستی - لنینیستی باشد. او می گوید آ نها یی که می خواهند دگرگونی را فراچنگ آورند، حق و وظیفه دارند به مثابۀ پیش آهنگانی که به این احزاب وابستگی ندارند متشکل شوند...
«فیدل کاسترو فقط می گوید که بدون پیشآهنگ، انقلاب وجود ندارد. او می گوید که لازم نیست پیشآهنگ، حتماً حزب مارکسیستی - لنینیستی باشد. او می گوید آ نها یی که می خواهند دگرگونی را فراچنگ آورند، حق و وظیفه دارند به مثابۀ پیش آهنگانی که به این احزاب وابستگی ندارند متشکل شوند...


باری در واقع، در مورد حزب و پیشآهنگی، هیچ نوع معادلۀ متافیزیکی که در آن حزب مارکسیست - لنینیست مساوی با پبشآهنگ باشد وجود ندارد.»<ref>کتاب رژی دبره انقلاب در انقلاب صفحه ۸۰  انتشارات پارت سال ۱۳۵۲</ref>  
باری در واقع، در مورد حزب و پیشآهنگی، هیچ نوع معادلۀ متافیزیکی که در آن حزب مارکسیست - لنینیست مساوی با پبشآهنگ باشد وجود ندارد.»<ref>کتاب رژی دبره انقلاب در انقلاب صفحه ۸۰  انتشارات پارت سال ۱۳۵۲</ref>
 
چه“ درسال ۱۹۶۰ نوشته بود که «نیروهای خلق می‌توانند درنبرد بر ارتشی منظم پیروز شوند، همیشه لازم نیست به انتظار پیش آمدن موقعیتی انقلابی نشست، چنین موقعیتی را می‌توان به یاری «کانون انقلابی» پدید آورد.<ref>کتاب جنگ چریکی چه گوارا</ref>  


== سخنانی از چه گوارا<ref>وبلاگ فرمانده چه [http://www.che1.blogfa.com/category/1 گوارا]</ref> ==
== سخنانی از چه گوارا<ref>وبلاگ فرمانده چه [http://www.che1.blogfa.com/category/1 گوارا]</ref> ==
خط ۲۲۹: خط ۲۳۳:
من آزادی بخش نیستم. آزادی بخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد می کنند.
من آزادی بخش نیستم. آزادی بخش وجود ندارد . مردم هستند که خود را آزاد می کنند.


سعی کردند ما را دفن کنند، دریغ از این که ما بذر بودیم.
راهنمای عمل یک انقلابی حقیقی، احساسات عمیق عاشقانه اوست.
 
-بگذارید بگویم که یک انقلابی واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری می‌شود.
 
-گرگ‌ها هرگز گـریه نمی‌کنند!! اما گاهــی چنان عرصه زنــدگی برایشان تنگ می‌شود که بر فراز بلندترین قله کوه می‌روند و دردناک‌تــرین زوزه‌ها را می‌کــشند..


ما آدمهای احمقی نبودیم، ساده بودیم و از روی سادگی به احمق‌ها اجازه دادیم تا در زندگیمان دخالت کنند.
سختی‌ها و رنج‌های زندگی همیشه مرا نیرومندتر و آبدیده‌تر می‌کنند، به شرط آنکه در حدی نباشند که یارای مقابله با آن‌ها را نداشته باشم و زیر آن جان دهم. هر سختی که مرا نکشد، مرا قوی‌تر می‌کند.<ref>سایت ایران افشاگر [https://www.iran-efshagari.com/%d9%86%da%af%d9%80%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%a8%d9%80%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%aa-%da%86%d9%80%d9%87-%da%af%d9%80%d9%88%d8%a7%d8%b1%d8%a7-%d9%88%da%a9%d9%80%d8%a7%d8%b1%da%a9%d9%80/]</ref>


== سرنوشت فرمانده عملیات تیرباران چه گوارا ==
== سرنوشت فرمانده عملیات تیرباران چه گوارا ==
"[[مونیکا ارتل]]، زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت<ref>مقاله مونیکا ارتل،[http://www.hambastagi.org/new/fa/article/2401-monika-ertl-che-guevara.html] زنی که انتقام چه گوارا را گرفت</ref>."
«[[مونیکا ارتل]]، زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت<ref>مقاله مونیکا ارتل،[http://www.hambastagi.org/new/fa/article/2401-monika-ertl-che-guevara.html] زنی که انتقام چه گوارا را گرفت</ref>.»
[[پرونده:مونیکا آرنل.JPG|alt=مونیکا ارتل|بندانگشتی|مونیکا ارتل]]
[[پرونده:مونیکا آرنل.JPG|alt=مونیکا ارتل|بندانگشتی|مونیکا ارتل]]
در اول آوریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد استرالیایی معرفی میکرد، با روبرتو کواینتانییا،کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان قرار ملاقات میگذارد. این زن ۳۴ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت وارد دفتر کنسول شده، با خونسردی تپانچه ای از کیفش درآورده با شلیک چند گلوله او را به قتل میرساند. وی سپس کلاه، کیف، تپانچه و سایر وسایلش را به گوشه ای پرتاب کرده بدون اینکه اثری از خود برجای گذارد موفق به فرار میگردد.  
در اول آوریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد استرالیایی معرفی میکرد، با روبرتو کواینتانییا،کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان قرار ملاقات میگذارد. این زن ۳۴ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت وارد دفتر کنسول شده، با خونسردی تپانچه ای از کیفش درآورده با شلیک چند گلوله او را به قتل میرساند. وی سپس کلاه، کیف، تپانچه و سایر وسایلش را به گوشه ای پرتاب کرده بدون اینکه اثری از خود برجای گذارد موفق به فرار میگردد.  
خط ۲۴۰: خط ۲۴۸:
این زن مونیکا ارتل (Monika Ertl) بود که به «انتقام گیر چه گوارا» شهرت یافته است. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: «پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.»
این زن مونیکا ارتل (Monika Ertl) بود که به «انتقام گیر چه گوارا» شهرت یافته است. در کیف دستی او یادداشتی به دست آمد که روی آن نوشته بود: «پیروزی یا مرگ، ارتش آزادیبخش ملی.»


وقتی به تاریخ ۹ اکتوبر ۱۹۶۷، ارنستو چه‌گوارا  در بولیوی به قتل رسید، به فرمان روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. به یک هدف در میان انقلابیون بدل گشت و “ارتش آزادیبخش ملی (ELN) در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیوی از ترس همرزمان چه گوارا، او را بعنوان کنسول به هامبورگ اعزام نمود.
وقتی به تاریخ ۹ اکتوبر ۱۹۶۷، ارنستو چه‌گوارا  در بولیوی به قتل رسید، به فرمان روبرتو کواینتانییا دستانش را قطع کردند. دو سال پس از آن، کواینتانییا با ضربات قنداق تفنگ، کمر زندانی سیاسی به نام گوئیدو اینتی پاردو از رهبران چریکها و یکی از پنج چریک باقیمانده از جنبش چه گوارا در بولیوی را شکست و بعد او را به قتل رسانید. به یک هدف در میان انقلابیون بدل گشت و «ارتش آزادیبخش ملی » (ELN) در پی گرفتن انتقام از او بود. دولت بولیوی از ترس همرزمان چه گوارا، او را بعنوان کنسول به هامبورگ اعزام نمود.


مونیکا آرتل که عشق بیکران و تعهدی استوار به چه‌گوارا و آرمان انقلابی اش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست “جنبش آزادیبخش ملی” برای انتقام رفقای همرزمش این ماموریت را می پذیرد. جمله معروف “نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم” از اوست. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: “بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید”.
مونیکا آرتل که عشق بیکران و تعهدی استوار به چه‌گوارا و آرمان انقلابی اش داشت و اینتی پاردو نیز منبع الهامش بود. به درخواست «جنبش آزادیبخش ملی» برای انتقام رفقای همرزمش این ماموریت را می پذیرد. جمله معروف «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» از اوست. او در آخرین نامه به خانواده اش در سال ۱۹۶۹ نوشت: «بدرود، من میروم و شما دیگر مرا هرگز نخواهید دید.»


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۹٬۰۰۲

ویرایش