کاربر:Javad/8صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:


== اعدام ثقة الاسلام تبریزی ==
== اعدام ثقة الاسلام تبریزی ==
پس از رفتن ثقة الاسلام به کنسول روسیه، از آنجایی که روس‌ها به نفوذ ثقة الاسلام بین انقلابیون و مردم مطلع بودند از ثقة الاسلام خواستند که نامه‌ای بنویسد و اعلام کند که مسبب خون‌ریزی‌ها در تبریز مجاهدین تبریز هستند و مجاهدین تبریز بودند که جنگ را شروع کردند. اما ثقة الاسلام با اینکه می‌دانست این کار به قیمت جانش تمام می‌شود از نوشتن نامه امتناع کرد و در مقابل روس‌ها را مسئول خون‌ریزی و جنگ علیه مجاهدان تبریز معرفی کرد.
پس از رفتن ثقة الاسلام به کنسول روسیه، از آنجایی که روس‌ها به نفوذ ثقة الاسلام بین انقلابیون و مردم مطلع بودند از ثقة الاسلام خواستند که نامه‌ای بنویسد و اعلام کند که مسبب خون‌ریزی‌ها در تبریز مجاهدین تبریز هستند و مجاهدین تبریز بودند که جنگ را شروع کردند. اما ثقة الاسلام با اینکه می‌دانست این کار به قیمت جانش تمام می‌شود از نوشتن نامه امتناع کرد و در مقابل روس‌ها را مسئول خون‌ریزی و جنگ علیه مجاهدان تبریز معرفی کرد. روس‌ها تصمیم به اعدام ثقة الاسلام گرفتند تا به این وسیله با ایجاد فضای رعب، کسی جرأت ایستادگی پیدا نکند.
 
زمانی که ثقة الاسلام را برای اعدام می‌بردند روحیه‌ای قوی داشت و با مأموران اعدام تند برخورد می‌کرد اما چهره‌اش شاداب و خندان بود و با این وسیله سعی داشت به دیگران روحیه بدهد.


'''تزاریها که پی برده بودند ثقه‌الاسلام از چه وجهه و احترام و نفوذی میان مردم و مجاهدان تبریز برخوردار است، به‌زعم خود خواستند او را اعدام کنند تا زهرچشم بگیرند؛ اما هنگامی که اشغالگران به طرف چوبهٔ دارش می‌بردند، روحیه‌اش قوی‌تر شد. در مسیر رفتن به سوی مرگ، با لحنی آمرانه میرغضب‌ها و جلادان و دژخیمان را از خود دور می‌کرد؛ با چهره‌ای شاداب و خندان، چهره‌های اندوه‌ناک دیگران را تسلی می‌داد و به دلیری و اعتماد به‌نفس فرامی‌خواند.'''
'''تزاریها که پی برده بودند ثقه‌الاسلام از چه وجهه و احترام و نفوذی میان مردم و مجاهدان تبریز برخوردار است، به‌زعم خود خواستند او را اعدام کنند تا زهرچشم بگیرند؛ اما هنگامی که اشغالگران به طرف چوبهٔ دارش می‌بردند، روحیه‌اش قوی‌تر شد. در مسیر رفتن به سوی مرگ، با لحنی آمرانه میرغضب‌ها و جلادان و دژخیمان را از خود دور می‌کرد؛ با چهره‌ای شاداب و خندان، چهره‌های اندوه‌ناک دیگران را تسلی می‌داد و به دلیری و اعتماد به‌نفس فرامی‌خواند.'''
۱٬۶۶۴

ویرایش