کاربر:Alireza/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
عکس وارد شد
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (عکس وارد شد)
خط ۳: خط ۳:


== '''کودکی''' '''و تحصیل''' ==
== '''کودکی''' '''و تحصیل''' ==
[[پرونده:محمد حیاتی دوران سربازی.jpg|جایگزین=محمدحیاتی - دوران سربازی|بندانگشتی|محمدحیاتی - دوران سربازی]]
محمد حیاتی که در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به نام « سیاوش »‌ او را میشناسند در 16 فروردین 1327 در یک خانواده‌ی مذهبی  در تهران به دنیا آمد. پدر او محمود از بازاریان خوشنام تهران بود. او دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی شریعت در تهران سپری کرد. دوران کودکی او همزمان با فعالیتهای [[نهضت آزادی]] و قیام مردم تهران در 30 تیر 1332 در حمایت از [[دکتر محمد مصدق]] پیشوای نهضت ضد استعماری بود و با سقوط دولت مردمی [[دکتر محمد مصدق]] فضای اختناق حاکم بر جامعه نیز شدت یافت. [[دیکتاتوری نظام سلطنتی]] به سرکوب و دستگیری مخالفان و محدود کردن فعالیتهای سیاسی پرداخت. محمد حیاتی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان علوی وارد دانشگاه تهران شد.
محمد حیاتی که در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] به نام « سیاوش »‌ او را میشناسند در 16 فروردین 1327 در یک خانواده‌ی مذهبی  در تهران به دنیا آمد. پدر او محمود از بازاریان خوشنام تهران بود. او دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی شریعت در تهران سپری کرد. دوران کودکی او همزمان با فعالیتهای [[نهضت آزادی]] و قیام مردم تهران در 30 تیر 1332 در حمایت از [[دکتر محمد مصدق]] پیشوای نهضت ضد استعماری بود و با سقوط دولت مردمی [[دکتر محمد مصدق]] فضای اختناق حاکم بر جامعه نیز شدت یافت. [[دیکتاتوری نظام سلطنتی]] به سرکوب و دستگیری مخالفان و محدود کردن فعالیتهای سیاسی پرداخت. محمد حیاتی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان علوی وارد دانشگاه تهران شد.


خط ۱۲: خط ۱۳:


محمد حیاتی در دانشگاه نیز، علاوه بر تحصیل به فعالیتهای سیاسی و عضوگیری برای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] پرداخت. خود او در این رابطه میگوید:
محمد حیاتی در دانشگاه نیز، علاوه بر تحصیل به فعالیتهای سیاسی و عضوگیری برای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] پرداخت. خود او در این رابطه میگوید:
 
[[پرونده:محمد حیاتی در دوران جوانی.JPG|جایگزین=محمد حیاتی - دوران جوانی|بندانگشتی|محمد حیاتی - دوران جوانی]]
''من ظاهرا دانشجوی رشته ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران و دبیر دبیرستان بودم اما کار حرفه ایم در سازمان بود.   اگر به دانشگاه سر میزدم برای عادی سازی بود و تمام وقت در یک اتاقی که نزدیک دانشگاه اجاره کرده بودیم مشغول مطالعه و آموزش بودیم. علاوه بر مطالعه کتابهایی که باید مطالعه میکردیم، ورزش، کوهنوردی، شهرگردی و گاهی اوقات کارگری و خوابیدن در خیابان مثل کارتن خوابها هم در برنامه‌ی روزانه‌ی خود داشتیم.  بخصوص بعد از این که برخی از  برادران از فلسطین برگشته بودند و قرار شد آماده سازی های رزمی کسب کنیم. از این رو بودکه  ورزش‌های رزمی مثل جودو، کاراته و ژیمناستیک در خانه‌های جمعی به راه افتاد. هرجمعه در جنگلهای شمال تهران در لشکرک تمرین حرکتهای رزمی  می‌کردیم. همچنین آموزش رانندگی و گرفتن گواهینامه خودرو و موتورسیکلت در برنامه بود. این آموزشها ادامه داشت تا در اول آبان ۵۰ دستگیر شدم و افتخار و سعادت این را داشتم که  درتمام این مدت در کنار [[محمد حنیف‌نژاد|حنیف کبیر]] باشم.''
''من ظاهرا دانشجوی رشته ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران و دبیر دبیرستان بودم اما کار حرفه ایم در سازمان بود.   اگر به دانشگاه سر میزدم برای عادی سازی بود و تمام وقت در یک اتاقی که نزدیک دانشگاه اجاره کرده بودیم مشغول مطالعه و آموزش بودیم. علاوه بر مطالعه کتابهایی که باید مطالعه میکردیم، ورزش، کوهنوردی، شهرگردی و گاهی اوقات کارگری و خوابیدن در خیابان مثل کارتن خوابها هم در برنامه‌ی روزانه‌ی خود داشتیم.  بخصوص بعد از این که برخی از  برادران از فلسطین برگشته بودند و قرار شد آماده سازی های رزمی کسب کنیم. از این رو بودکه  ورزش‌های رزمی مثل جودو، کاراته و ژیمناستیک در خانه‌های جمعی به راه افتاد. هرجمعه در جنگلهای شمال تهران در لشکرک تمرین حرکتهای رزمی  می‌کردیم. همچنین آموزش رانندگی و گرفتن گواهینامه خودرو و موتورسیکلت در برنامه بود. این آموزشها ادامه داشت تا در اول آبان ۵۰ دستگیر شدم و افتخار و سعادت این را داشتم که  درتمام این مدت در کنار [[محمد حنیف‌نژاد|حنیف کبیر]] باشم.''


خط ۲۸: خط ۲۹:


محمد حیاتی در دوران تحصیل خود،‌ در دانشگاه با [[موسی خیابانی|سردار موسی خیابانی]] آشنا شد. همین آشنایی، او را از ادامه‌ی تحصیل،‌ به سوی مبارزه سوق داد.  
محمد حیاتی در دوران تحصیل خود،‌ در دانشگاه با [[موسی خیابانی|سردار موسی خیابانی]] آشنا شد. همین آشنایی، او را از ادامه‌ی تحصیل،‌ به سوی مبارزه سوق داد.  
[[پرونده:موسی خیابانی محمد حیاتی.jpg|جایگزین=محمد حیاتی - موسی خیابانی ( نوروز1359 در ستاد مجاهدین در تهران )|بندانگشتی|محمد حیاتی - موسی خیابانی( نوروز1359 در ستاد مجاهدین در تهران )]]


== '''آشنایی محمد حیاتی با موسی خیابانی''' ==
== '''آشنایی محمد حیاتی با موسی خیابانی''' ==
خط ۳۵: خط ۳۷:


== '''عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران''' ==
== '''عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران''' ==
[[پرونده:محمد حیاتی.JPG|جایگزین=محمد حیاتی|بندانگشتی|محمد حیاتی]]
    سازمان مجاهدین خلق ایران در 15 شهریور 1350 توسط محمد حنیف نژاد،‌ سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیانگذاری شد و در روند سیاسی تاریخ ایران و جذب نیروهای مستعد برای مبارزه علیه دیکتاتوری نظام سلطنتی محمدرضا شاه نقش اصلی خود را ایفا کرد.
    سازمان مجاهدین خلق ایران در 15 شهریور 1350 توسط محمد حنیف نژاد،‌ سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیانگذاری شد و در روند سیاسی تاریخ ایران و جذب نیروهای مستعد برای مبارزه علیه دیکتاتوری نظام سلطنتی محمدرضا شاه نقش اصلی خود را ایفا کرد.


خط ۶۵: خط ۶۸:


محمد حیاتی در این مورد میگوید:  
محمد حیاتی در این مورد میگوید:  
 
[[پرونده:از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی.jpg|جایگزین=از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی|بندانگشتی|از راست مسعود رجوی - محمد حیاتی - مریم رجوی]]
« ''وقتی که مسعود شنید من می‌خواهم آزاد شوم خیلی خوشحال شد. او به بهانه‌ای از سربازجو خواست که به بند ۲ که من در آنجا بودم من بیاید. سپس او از بند ۳ زندان اوین به بند ۲ جایی که من بودم آمد. از آن به بعد برایم کلاسهای فشرده‌ای گذاشت و تمام مباحث ایدئولوژیکی و آموزشهای سازمان و از جمله بیانیه‌ی 12 ماده‌ای بعد از ضریه جریان اپورتونیستی چپ نما را به من آموزش داد. در حقیقت او من را مسئول کرد که این آموزشها و بیانیه را به بیرون زندان منتقل کنم. مسؤلیت بزرگی بر دوش من گذاشته بود.  من در بیرون از زندان باید  با همین ۱۲ ماده‌ای شروع به آموزش و تصحیح مواضع اعضای سازمان می‌کردم. بعد از ضربه‌ی اپورتونیستها چیزی از سازمان نمانده بود. کادرهای مرکزیت شهید شده بودند،‌ بقیه‌ی اعضای سازمان هم در زندان بودند. مهمتر اینکه اعتماد مردم به سازمان بر اثر همین ضربه که موجودیت آرمانی و ایدئولوژیکی سازمان را نشانه گرفته بود از بین رفته بود.» برایم مشخص بود که چه مسؤولیت سنگینی بر دوشم گذاشته شد. این بود که من بعد از آزادی از زندان با بیانیه‌ی ۱۲ ماده‌ای که مسعود تدوین کرده بود سازمان را در بیرون زندان آموزش داده به مواضع صحیح که همان موضع مسعود بود راهمایی کردم..این آموزشها و پیامهای مسعود از داخل زندان توسط خانواد ها نقش بسیار زیادی در راهپیمایی  و تظاهراتهای سالهای آخر شاه داشت بطوری که  پلاکاردهای شهدای سازمان و آرم سازمان به میان مردم رفت. مردم در شعارهایشان آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شدند. یادم هست که در یکی از این پلاکاردها نوشته شده بود که : مجاهدین واقعی هنوز در زندان هستند: مسعود رجوی، موسی خیابانی و ...''  
« ''وقتی که مسعود شنید من می‌خواهم آزاد شوم خیلی خوشحال شد. او به بهانه‌ای از سربازجو خواست که به بند ۲ که من در آنجا بودم من بیاید. سپس او از بند ۳ زندان اوین به بند ۲ جایی که من بودم آمد. از آن به بعد برایم کلاسهای فشرده‌ای گذاشت و تمام مباحث ایدئولوژیکی و آموزشهای سازمان و از جمله بیانیه‌ی 12 ماده‌ای بعد از ضریه جریان اپورتونیستی چپ نما را به من آموزش داد. در حقیقت او من را مسئول کرد که این آموزشها و بیانیه را به بیرون زندان منتقل کنم. مسؤلیت بزرگی بر دوش من گذاشته بود.  من در بیرون از زندان باید  با همین ۱۲ ماده‌ای شروع به آموزش و تصحیح مواضع اعضای سازمان می‌کردم. بعد از ضربه‌ی اپورتونیستها چیزی از سازمان نمانده بود. کادرهای مرکزیت شهید شده بودند،‌ بقیه‌ی اعضای سازمان هم در زندان بودند. مهمتر اینکه اعتماد مردم به سازمان بر اثر همین ضربه که موجودیت آرمانی و ایدئولوژیکی سازمان را نشانه گرفته بود از بین رفته بود.» برایم مشخص بود که چه مسؤولیت سنگینی بر دوشم گذاشته شد. این بود که من بعد از آزادی از زندان با بیانیه‌ی ۱۲ ماده‌ای که مسعود تدوین کرده بود سازمان را در بیرون زندان آموزش داده به مواضع صحیح که همان موضع مسعود بود راهمایی کردم..این آموزشها و پیامهای مسعود از داخل زندان توسط خانواد ها نقش بسیار زیادی در راهپیمایی  و تظاهراتهای سالهای آخر شاه داشت بطوری که  پلاکاردهای شهدای سازمان و آرم سازمان به میان مردم رفت. مردم در شعارهایشان آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شدند. یادم هست که در یکی از این پلاکاردها نوشته شده بود که : مجاهدین واقعی هنوز در زندان هستند: مسعود رجوی، موسی خیابانی و ...''  


خط ۷۴: خط ۷۷:


== '''۳۰ خرداد به مثابه‌ی آغاز مقاومت مسلحانه''' ==
== '''۳۰ خرداد به مثابه‌ی آغاز مقاومت مسلحانه''' ==
[[پرونده:محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس.JPG|جایگزین=محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس|بندانگشتی|محمد حیاتی سال ۱۳۶۴ در پاریس]]
بعد از پایان دوران مبارزه‌ی مسالمت آمیز بین سازمان مجاهدین خلق ایران و رژیم خمینی،‌ فعالیتهای مخفی سازمان شروع شد. تعدادی از اعضا و مسؤلین سازمان مجاهدین در رویارویی نظامی با نیروها و هواداران حکومت،‌  به شهادت رسیدند. در این دوران هواداران سازمان هم به زندگی مخفی روی آوردند و یا دستگیر و تیرباران شدند.  
بعد از پایان دوران مبارزه‌ی مسالمت آمیز بین سازمان مجاهدین خلق ایران و رژیم خمینی،‌ فعالیتهای مخفی سازمان شروع شد. تعدادی از اعضا و مسؤلین سازمان مجاهدین در رویارویی نظامی با نیروها و هواداران حکومت،‌  به شهادت رسیدند. در این دوران هواداران سازمان هم به زندگی مخفی روی آوردند و یا دستگیر و تیرباران شدند.  


۱۴۹

ویرایش