ثریا ابوالفتحی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۹: خط ۷۹:
هر وقت خواستی به یاد من باشی به ستاره پرنوری که در آسمون نشونت دادم نگاه کن و بگو این ستاره، ثریاس. ازت میخوام وقتی آزاد شدی به بچه‌ها بگی که سلاح من را زمین نگذارند و راهم رو ادامه بدهند. با ایمانی راسختر از همیشه. چرا که پیروزی از آن ماست. به مادرم هم سر بزنید و او را تنها نگذارید.
هر وقت خواستی به یاد من باشی به ستاره پرنوری که در آسمون نشونت دادم نگاه کن و بگو این ستاره، ثریاس. ازت میخوام وقتی آزاد شدی به بچه‌ها بگی که سلاح من را زمین نگذارند و راهم رو ادامه بدهند. با ایمانی راسختر از همیشه. چرا که پیروزی از آن ماست. به مادرم هم سر بزنید و او را تنها نگذارید.
====انتقال برای اعدام به گفته شاهدین====
====انتقال برای اعدام به گفته شاهدین====
ساعت ۹ شب ۵ مهر ۱۳۶۰ بود که ثریا ابوالفتحی را از سلول بردند. برای نوشتن وصیتنامه و بعد هم اعدام. بند زنان کنار بند بهداری بود. کنار بهداری نیز میدان تیر بود. وقتی بچه‌ها را برای اعدام می‌بردند از جلوی بند ما رد می‌شدند و می‌توانستیم چهره آنها را از پنجره ببینیم. آن شب من پشت پنجره نشسته بودم. صف برادران اعدامی دسته‌دسته عبور می‌کردند و با صدای بلند شعار می‌دادند و یا با هم شوخی میکردند. حداقل چهل برادر مجاهد را آن شب تیرباران کردند. ساعت ۱۱ شب، نوبت آخرین نفر بود. ثریا! وقتی به جلوی بند ما رسید با صدای بلند فریاد زد:  
ساعت ۹ شب ۵ مهر ۱۳۶۰ بود که ثریا ابوالفتحی را از سلول بردند برای نوشتن وصیتنامه و بعد هم اعدام. بند زنان کنار بند بهداری بود. کنار بهداری نیز میدان تیر بود. وقتی بچه‌ها را برای اعدام می‌بردند از جلوی بند ما رد می‌شدند و می‌توانستیم چهره آنها را از پنجره ببینیم. آن شب من پشت پنجره نشسته بودم. صف برادران اعدامی دسته‌دسته عبور می‌کردند و با صدای بلند شعار می‌دادند و یا با هم شوخی میکردند. حداقل چهل برادر مجاهد را آن شب تیرباران کردند. ساعت ۱۱ شب، نوبت آخرین نفر بود. ثریا! وقتی به جلوی بند ما رسید با صدای بلند فریاد زد:  


«بچه‌ها من رفتم، خداحافظ.»
«بچه‌ها من رفتم، خداحافظ.»
۱٬۶۵۱

ویرایش