کاربر:Kave/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۰: خط ۹۰:


== دستگیری و بازجویی ==
== دستگیری و بازجویی ==
ا این‌که در شهریور سال 1350 بر اثر ضربه ساواک شاه، بنیانگذاران سازمان و اکثر کادرها و اعضای آن دستگیر شدند. سعید محسن از جمله دستگیر ‌شدگان بود. <ref name=":0" />
تا این‌که در شهریور سال 1350 بر اثر ضربه ساواک شاه، بنیانگذاران سازمان و اکثر کادرها و اعضای آن دستگیر شدند. سعید محسن از جمله دستگیر ‌شدگان بود. <ref name=":0" />


=== بازجویی از سعید محسن ===
=== بازجویی از سعید محسن ===


=== '''انگیزه و هدف از فعالیت''' ===
=== '''انگیزه و هدف از فعالیت''' ===
سال ۱۳۲۵ برای من با آنکه ۷ سال بیشتر نداشتم سال تلخی بود. زیرا پدرم در قضیه دموکرات ها مجبور به فرار گردیده بود. من در همان موقع مزه تلخ فقر را به طور نسبی و ترس از زورگوها را چشیده بودم. از اولین روزهایی که به مدرسه می‌رفتم از معلمی که بچه ها را بیخود چوب می‌زد متنفر بودم و اگر نمره بیخودی داده می‌شد اعتراض می‌کردم. جریانات سال ۳۲ و به خصوص کشته شدن یکی ازاقوام ما به نام فرزین که قاضی دادگستری و فردی پاکدامن بود به دست ذوالفقاری ها نخستین موج مخالفت با زورگو را در من برانگیخت٬ همیشه دلم می‌خواست بتوانم انتقام او را بگیرم. حتی پدرم را که خیلی بـا ذوالفقاری ها معاشرت داشت در پیش خود در همان عوالم کودکی محکوم می‌کردم.
سال ۱۳۲۵ برای من با آنکه ۷ سال بیشتر نداشتم سال تلخی بود. زیرا پدرم در قضیه دموکرات ها مجبور به فرار گردیده بود. من در همان موقع مزه تلخ فقر را به طور نسبی و ترس از زورگوها را چشیده بودم. از اولین روزهایی که به مدرسه می‌رفتم از معلمی که بچه ها را بیخود چوب می‌زد متنفر بودم و اگر نمره بیخودی داده می‌شد اعتراض می‌کردم. جریانات سال ۳۲ و به خصوص کشته شدن یکی ازاقوام ما به نام فرزین که قاضی دادگستری و فردی پاکدامن بود به دست ذوالفقاری ها نخستین موج مخالفت با زورگو را در من برانگیخت٬ همیشه دلم می‌خواست بتوانم انتقام او را بگیرم. حتی پدرم را که خیلی بـا ذوالفقاری ها معاشرت داشت در پیش خود در همان عوالم کودکی محکوم می‌کردم.<ref name=":1">همنشین بهار - [http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=106 بازجویی از سعید محسن]</ref>


در دوران جوانـی جریان مهمی که قابل ذکر باشد اتفاق نیفتاد. ولی همواره آرزوی خوشی برای افراد پایین را می‌کردم.
در دوران جوانـی جریان مهمی که قابل ذکر باشد اتفاق نیفتاد. ولی همواره آرزوی خوشی برای افراد پایین را می‌کردم.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
(مهندس) ریاضی با لحن استهزاءآمیزی جواب داد «دانشکده فنی که گداخانه نیست»
(مهندس) ریاضی با لحن استهزاءآمیزی جواب داد «دانشکده فنی که گداخانه نیست»


ماورای احساس حقارتی که در ازاء این حرف ریاضی به من دست داد احساس کردم چگونه فردی از طبقه مرفه به فرد دیگر توهین می‌نماید. خیلی زود من این توهین ریاضی را از جنبه فردی به دوستان دیگر تعمیم دادم زیرا در آن موقع اغلب دوستان من از طبقه متوسط و پایین بودند. خیلی آرزو می‌کردم که روزی ریاضی گدا می‌بود و من همین حرف را به او می‌زدم. به همین علت با تمام تعریف هایی که از ریاضی و باسوادبودن او می‌کردند قیافه او همیشه برای من غیرقابل تحمل بود. در کلاس او همیشه پیش شاگـردهایی می‌نشستم کـه لباسشان نو نبود. درس او را با بی میلی مطالعه می‌کردم.
ماورای احساس حقارتی که در ازاء این حرف ریاضی به من دست داد احساس کردم چگونه فردی از طبقه مرفه به فرد دیگر توهین می‌نماید. خیلی زود من این توهین ریاضی را از جنبه فردی به دوستان دیگر تعمیم دادم زیرا در آن موقع اغلب دوستان من از طبقه متوسط و پایین بودند. خیلی آرزو می‌کردم که روزی ریاضی گدا می‌بود و من همین حرف را به او می‌زدم. به همین علت با تمام تعریف هایی که از ریاضی و باسوادبودن او می‌کردند قیافه او همیشه برای من غیرقابل تحمل بود. در کلاس او همیشه پیش شاگـردهایی می‌نشستم کـه لباسشان نو نبود. درس او را با بی میلی مطالعه می‌کردم.<ref name=":1" />


=== '''طبقات پایین جامعه در زیر فشارند''' ===
=== '''طبقات پایین جامعه در زیر فشارند''' ===
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
برخورد ۱۵ خرداد و اینکه طبقات پایین درآن جریان به سادگی کشته شوند در حالی که در جریان دانشگاه حداکثر به چند ماه زندانی شدن قناعت می‌شد٬ روحیه مقاومت را در من زنده می‌کرد. این سؤال بارها در ذهن من تکرار می‌شد٬ چی شد که درعرض چند روز مردم جلوی گلوله رفتند.
برخورد ۱۵ خرداد و اینکه طبقات پایین درآن جریان به سادگی کشته شوند در حالی که در جریان دانشگاه حداکثر به چند ماه زندانی شدن قناعت می‌شد٬ روحیه مقاومت را در من زنده می‌کرد. این سؤال بارها در ذهن من تکرار می‌شد٬ چی شد که درعرض چند روز مردم جلوی گلوله رفتند.


در طول سه سال مبارزه از اعلامیه پخش کردن تجاوز نکرده بود. در تحلیل بعدی به این نتیجه رسیدم که طبقات پایین جامعه در زیر فشارند و برایشان مرگ و زندگی فاصله زیادی ندارد ولی طبقات مرفه فاصله مرگ وزندگیشان بسیار زیاد است.
در طول سه سال مبارزه از اعلامیه پخش کردن تجاوز نکرده بود. در تحلیل بعدی به این نتیجه رسیدم که طبقات پایین جامعه در زیر فشارند و برایشان مرگ و زندگی فاصله زیادی ندارد ولی طبقات مرفه فاصله مرگ وزندگیشان بسیار زیاد است.<ref name=":1" />


=== ''' زندگی مردم لار و بندرعباس برای من حالتی شبیه به خواب داشت''' ===
=== ''' زندگی مردم لار و بندرعباس برای من حالتی شبیه به خواب داشت''' ===
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
وقتی برای من معلوم شد که جهرم آبادترین شـهر آن حوالی است دیدن نقاط دیگر ضروری نمود٬ من بلافاصله به لار و بندرعباس مسافرت کردم. آثار زلزله در لار کامل مشهود بود. یک سری خانه در حال نوسازی بود ولی مردم از ترس قسطی که باید بپردازند حاضر نبودند در آن قسمت ها منزل بگیرند. همین وضع در بندرعباس نیز مشهود بود.
وقتی برای من معلوم شد که جهرم آبادترین شـهر آن حوالی است دیدن نقاط دیگر ضروری نمود٬ من بلافاصله به لار و بندرعباس مسافرت کردم. آثار زلزله در لار کامل مشهود بود. یک سری خانه در حال نوسازی بود ولی مردم از ترس قسطی که باید بپردازند حاضر نبودند در آن قسمت ها منزل بگیرند. همین وضع در بندرعباس نیز مشهود بود.


در لار آب برای خوردن موجود نبود. برای اولین بار بود که من با آب انبارهای آب که آب باران در آن جمع شده بودند آشنا شدم. زندگی مردم لار و بندرعباس واقعا برای من حالتی شبیه به خواب داشت.
در لار آب برای خوردن موجود نبود. برای اولین بار بود که من با آب انبارهای آب که آب باران در آن جمع شده بودند آشنا شدم. زندگی مردم لار و بندرعباس واقعا برای من حالتی شبیه به خواب داشت.<ref name=":1" />


=== مردم درکنار دریای نفت در چادر شکسته زندگی می‌کردند ===
=== مردم درکنار دریای نفت در چادر شکسته زندگی می‌کردند ===
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
در برخوردهای بعدی جریان آن سرباز را به صورت پروسه ای یافتیم که حتی دامن دو افسر وظبقه ای را که غیر از من درپادگان بود گرفته است. از حدود  ۱۹ افسر موجود هم ردیف٬ جز با چهار نفر٬ تقریبا قطع رابطه کردم زیرا برای من غیرقابل تصور بود که فردی متأهل این قدر تسلیم نفس باشد کـه از سـرباز دهاتی صرفنظر ننماید.
در برخوردهای بعدی جریان آن سرباز را به صورت پروسه ای یافتیم که حتی دامن دو افسر وظبقه ای را که غیر از من درپادگان بود گرفته است. از حدود  ۱۹ افسر موجود هم ردیف٬ جز با چهار نفر٬ تقریبا قطع رابطه کردم زیرا برای من غیرقابل تصور بود که فردی متأهل این قدر تسلیم نفس باشد کـه از سـرباز دهاتی صرفنظر ننماید.


جریاناتی از زندگی افسران که بعدها برایم معلوم گشت به نفرت من می‌افـزود.
جریاناتی از زندگی افسران که بعدها برایم معلوم گشت به نفرت من می‌افـزود.<ref name=":1" />


=== سیستم حاکم است که نسل ما را به فساد و تباهی می‌کشاند ===
=== سیستم حاکم است که نسل ما را به فساد و تباهی می‌کشاند ===
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
من در بررسی ابتدایی خود خیلی ساده این مسأله را از جنبه اجتماعی به دامن رژیم حاکم چسباندم و نتیجه گرفتم که این سیستم حاکم است که نسل ما را به فساد و تباهی می‌کشاند و این مسأله تا سال های بعد مرا رنج می‌داد و هر وقت فکر می‌کردم که نسلی فاسد تحویل جامعه فردا می‌شود کـه جـز خـور و شـهوت خـود چـیزی نمی‌شناسد بی نهایت افسرده می‌شدم.
من در بررسی ابتدایی خود خیلی ساده این مسأله را از جنبه اجتماعی به دامن رژیم حاکم چسباندم و نتیجه گرفتم که این سیستم حاکم است که نسل ما را به فساد و تباهی می‌کشاند و این مسأله تا سال های بعد مرا رنج می‌داد و هر وقت فکر می‌کردم که نسلی فاسد تحویل جامعه فردا می‌شود کـه جـز خـور و شـهوت خـود چـیزی نمی‌شناسد بی نهایت افسرده می‌شدم.


تا جریان شورش پاریس فکر نوی در من به وجود آورد و آن اینکه حتی نسل فاسد از نقطه ای به بعد به زندگی بر می‌گردد و به جبران فساد قدیمی٬ بیشتر در سـازندگی می‌کوشد و به طور اتفاقی در جریان مسابقات ایران و اسرائیل این نتیجه گیری برای من کامل تر شد زیرا پلیس با تمام قدرتش ازعهده همان جوانانی که در مسابقه زن روز دامن دختران را پاره می‌کردند و آن روز بر علیه پلیس شعار می‌دادند برنمی آمد. من به طور عینی دیدم که همان زرنگی که جوانان ظاهرا آلوده در دختربازی به دست آورده بودند درمقابله با پلیس او را عاجزمی کرد.
تا جریان شورش پاریس فکر نوی در من به وجود آورد و آن اینکه حتی نسل فاسد از نقطه ای به بعد به زندگی بر می‌گردد و به جبران فساد قدیمی٬ بیشتر در سـازندگی می‌کوشد و به طور اتفاقی در جریان مسابقات ایران و اسرائیل این نتیجه گیری برای من کامل تر شد زیرا پلیس با تمام قدرتش ازعهده همان جوانانی که در مسابقه زن روز دامن دختران را پاره می‌کردند و آن روز بر علیه پلیس شعار می‌دادند برنمی آمد. من به طور عینی دیدم که همان زرنگی که جوانان ظاهرا آلوده در دختربازی به دست آورده بودند درمقابله با پلیس او را عاجزمی کرد.<ref name=":1" />


=== در مقابل پـیرمرد [کارگر کارخانه] احساس خجالت می‌کردم ===
=== در مقابل پـیرمرد [کارگر کارخانه] احساس خجالت می‌کردم ===
خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:
کارگران دیگرمن ـ آلبرت ـ روبن ـ شاهن و شاگردان آنها همه با ارزش بودند. ولی من در مقابل این پـیرمرد احساس خجالت می‌کردم. من روبن را به پرکاری تشویق می‌کردم. حتی وادار کردم شب ها درس بخواند.
کارگران دیگرمن ـ آلبرت ـ روبن ـ شاهن و شاگردان آنها همه با ارزش بودند. ولی من در مقابل این پـیرمرد احساس خجالت می‌کردم. من روبن را به پرکاری تشویق می‌کردم. حتی وادار کردم شب ها درس بخواند.


ولی این پیرمرد همواره بیشتر از مقدار کاری که من می‌خواستم انجام می‌داد. من بعد از افزایش تولید از کارفرما تقاضای اضافه دستمزد برای همه گروه که حدود آن فقط برای پیرمرد ۲۵ ریال و بقیه در حدود ۱۰ ریال بود[کردم]٬ ولی با تمام تلاش با آنکه قانع شدند برای اینکه کارگر بهتر بتواند کار کند باید او را تأمین کرد ولی از افزایش دستمزد خودداری نمودند و در دفعه دوم نیز من اجازه داده بودم کارگر برای اینکه بهتر بتواند در سرمای زمستان کار کند در اول وقت موقعی که ماشین ها برای گرم شدن بی بار کار می‌کنند در کنار بخاری خود را گرم نمایند.
ولی این پیرمرد همواره بیشتر از مقدار کاری که من می‌خواستم انجام می‌داد. من بعد از افزایش تولید از کارفرما تقاضای اضافه دستمزد برای همه گروه که حدود آن فقط برای پیرمرد ۲۵ ریال و بقیه در حدود ۱۰ ریال بود[کردم]٬ ولی با تمام تلاش با آنکه قانع شدند برای اینکه کارگر بهتر بتواند کار کند باید او را تأمین کرد ولی از افزایش دستمزد خودداری نمودند و در دفعه دوم نیز من اجازه داده بودم کارگر برای اینکه بهتر بتواند در سرمای زمستان کار کند در اول وقت موقعی که ماشین ها برای گرم شدن بی بار کار می‌کنند در کنار بخاری خود را گرم نمایند.<ref name=":1" />


=== مؤدبانه از کارخانه با استعفا فرارکردم ===
=== مؤدبانه از کارخانه با استعفا فرارکردم ===
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
موارد فوق فقط مشاهدات شخصی بود که بیان می‌شود٬ برای بیان تبعیض ها موارد خیلی بیشتری می‌توان بیان کرد ولی گاهی اتفاق می‌افتاد یک مسأله کوچک برای یک فرد ارزش ویژه پیدا می‌نماید.
موارد فوق فقط مشاهدات شخصی بود که بیان می‌شود٬ برای بیان تبعیض ها موارد خیلی بیشتری می‌توان بیان کرد ولی گاهی اتفاق می‌افتاد یک مسأله کوچک برای یک فرد ارزش ویژه پیدا می‌نماید.


برای من با زمینه مذهبی که مساوات ایده آلی را همیشه تشویق کرده بود هرگونه تبعیض را به شکل و نمود اجتماعی می‌دادم آن را جزیی از نتایج سیستم حاکم به حساب می‌آوردم.
برای من با زمینه مذهبی که مساوات ایده آلی را همیشه تشویق کرده بود هرگونه تبعیض را به شکل و نمود اجتماعی می‌دادم آن را جزیی از نتایج سیستم حاکم به حساب می‌آوردم.<ref name=":1" />


=== بنیاد چنین جامعه ای را جز با تحول اساسی نمی‌توان تغییر داد ===
=== بنیاد چنین جامعه ای را جز با تحول اساسی نمی‌توان تغییر داد ===
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
تبعیض ها با زبان گـویاتر خـود را نشان می‌داد. از فروشنده بلیط بخت آزمایی٬ که هزار دروغ برای فروش آن می‌گفت و خریدارش که دو تومن از نان شب خود را تحویل سازمان بلیط بخت آزمایی می‌داد و با امیدی واهی دلخـوش بـود٬ تـا دعوای سر محل٬ گدایی مستخدم اداره به صورت محترمانه اش و.... همه در تثبیت فکر من اثر می‌گذاشت.
تبعیض ها با زبان گـویاتر خـود را نشان می‌داد. از فروشنده بلیط بخت آزمایی٬ که هزار دروغ برای فروش آن می‌گفت و خریدارش که دو تومن از نان شب خود را تحویل سازمان بلیط بخت آزمایی می‌داد و با امیدی واهی دلخـوش بـود٬ تـا دعوای سر محل٬ گدایی مستخدم اداره به صورت محترمانه اش و.... همه در تثبیت فکر من اثر می‌گذاشت.


=== همه‌شان معتاد بودند و منتظرفروش خون خویش ===
=== همه‌شان معتاد بودند و منتظرفروش خون خویش<ref name=":1" /> ===
بعد از این جریان برخوردها اثر قوی تر می‌گذاشت برای نمونه حادثه ای از جریان زمستان سال ۴۴ را که جزو خاطرات فراموش نشدنی است می‌نویسم:
بعد از این جریان برخوردها اثر قوی تر می‌گذاشت برای نمونه حادثه ای از جریان زمستان سال ۴۴ را که جزو خاطرات فراموش نشدنی است می‌نویسم:


خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
عجیب بود که در قیافه همه موجی از نگرانـی مشـهود بـود گـویا هـمه می‌ترسیدند دربان به آنها نیز راه ندهد. شاید مجموع این برخورد ۷ دقیقه بیشتر طول نکشید ولی وقتی من به خود آمدم چیزی احساس نمی‌کردم فکرمی کردم خواب بود ولی متأسفانه برخورد واقعیت داشت.
عجیب بود که در قیافه همه موجی از نگرانـی مشـهود بـود گـویا هـمه می‌ترسیدند دربان به آنها نیز راه ندهد. شاید مجموع این برخورد ۷ دقیقه بیشتر طول نکشید ولی وقتی من به خود آمدم چیزی احساس نمی‌کردم فکرمی کردم خواب بود ولی متأسفانه برخورد واقعیت داشت.


چند دقیقه بعد در تلفنخانه نشسته بودم احساس می‌کردم که اگر من در تصادف تمام خونم را از دست بدهم و بخواهند از خون این افراد به من تزریق نمایند اگر جرئت حرکت داشته باشم نمی‌توانم قـبول نمایم یک قطره از آن خون در بدن من جاری شود. گاهی خیال می‌کردم خون آنهاست که دربدن من جاری است.
چند دقیقه بعد در تلفنخانه نشسته بودم احساس می‌کردم که اگر من در تصادف تمام خونم را از دست بدهم و بخواهند از خون این افراد به من تزریق نمایند اگر جرئت حرکت داشته باشم نمی‌توانم قـبول نمایم یک قطره از آن خون در بدن من جاری شود. گاهی خیال می‌کردم خون آنهاست که دربدن من جاری است.<ref name=":1" />


=== یک نوع نفرت از زندگی خودم به خودم دست می‌داد ===
=== یک نوع نفرت از زندگی خودم به خودم دست می‌داد ===
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:
آن موقع گاهی برادرانم کاظم و رضا را می‌دیدم.
آن موقع گاهی برادرانم کاظم و رضا را می‌دیدم.


روزی به کاظم این جریان را نقل کردم (فکرمی کنم یادش باشد) اوگفت ما در پارک شهر درس می‌خوانیم و می‌گویند بسیاری از این افراد معتادند و از این پول یک نوع قرص می‌خرند (این قرص نظیر هروئین ولی خیلی ارزانتر به قیمت دانه ای ۶ ریال در داروخانه ها فروخته می‌شود) و اغلب بعد از دوماه مصرف قرص در کنار خیابان یا پارک شهر می‌میرند مدت ها صبح زود قبل از رفتن به اداره به پارک شهر می‌رفتم تا شاید یکی از محکومین این اعتیاد را ببینم.ولی بعدا فهمیدم که شب ها پارک شهر را خالی می‌کنند.
روزی به کاظم این جریان را نقل کردم (فکرمی کنم یادش باشد) اوگفت ما در پارک شهر درس می‌خوانیم و می‌گویند بسیاری از این افراد معتادند و از این پول یک نوع قرص می‌خرند (این قرص نظیر هروئین ولی خیلی ارزانتر به قیمت دانه ای ۶ ریال در داروخانه ها فروخته می‌شود) و اغلب بعد از دوماه مصرف قرص در کنار خیابان یا پارک شهر می‌میرند مدت ها صبح زود قبل از رفتن به اداره به پارک شهر می‌رفتم تا شاید یکی از محکومین این اعتیاد را ببینم.ولی بعدا فهمیدم که شب ها پارک شهر را خالی می‌کنند.<ref name=":1" />


=== تنها امیدم در این موقع به سازمان بود ===
=== تنها امیدم در این موقع به سازمان بود ===
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
من جنبه های مختلف این تلاش را هم که خود به وضوح شاهد آن بوده ام موردبررسی قرار می‌دهم.
من جنبه های مختلف این تلاش را هم که خود به وضوح شاهد آن بوده ام موردبررسی قرار می‌دهم.


عینی ترین مسأله برای من انقلاب اداری است چون خود کارمند وزارتخانه ای بودم که بارها به عنوان نمونه انقلاب اداری شمرده شده است. انقلاب اداری به ظاهر یک نوسازی اداری است به این صورت که با دمیدن جان تازه در قالب ادارات بشود به کارها جنبه مثبت تری داد. چون طبقات متوسط در برخورد با سیستم اداری همواره جزو ناراضیان ادارات بوده اند. ولی سرانجام این انقلاب در محیطی که من بودم به کجا کشیده است.
عینی ترین مسأله برای من انقلاب اداری است چون خود کارمند وزارتخانه ای بودم که بارها به عنوان نمونه انقلاب اداری شمرده شده است. انقلاب اداری به ظاهر یک نوسازی اداری است به این صورت که با دمیدن جان تازه در قالب ادارات بشود به کارها جنبه مثبت تری داد. چون طبقات متوسط در برخورد با سیستم اداری همواره جزو ناراضیان ادارات بوده اند. ولی سرانجام این انقلاب در محیطی که من بودم به کجا کشیده است.<ref name=":1" />


=== از کارگری که کار مرا انجام می‌داد خجالت می‌کشیدم ===
=== از کارگری که کار مرا انجام می‌داد خجالت می‌کشیدم ===
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
زیاد است مواردی که من برای پیشرفت کار با مسئولیت خودم و به دلیل اعتمادی که به کار خودم داشتم پیشنهاد کرده ام و نامه ای را امضا نموده ام ولی کمتر خواهید توانست از مسئول مافوق من دستور صریحی ببینید.
زیاد است مواردی که من برای پیشرفت کار با مسئولیت خودم و به دلیل اعتمادی که به کار خودم داشتم پیشنهاد کرده ام و نامه ای را امضا نموده ام ولی کمتر خواهید توانست از مسئول مافوق من دستور صریحی ببینید.


اگر تحقیقی درمحیط کار من نموده باشید خواهید دید بسیار اتفاق افتاده که وسیله ای را که موجود نبود من شخصا پول داده ام تا کارگر خریداری نماید و شاید چندین بار دوستان اداری از این کار با تعجب منعم کرده اند ولی من در محیط کارم ندیدم که مافوق من برای خاطر پیشرفت کار (نه منافع شخصی و مقام خودش) پی کاری دویده باشد. من برای استخدام چهار نفر کارگر خودم مدت بیش از پنج ماه در اداره دویدم. زیرا از کارگری که کار مرا انجام می‌داد خجالت می‌کشیدم.
اگر تحقیقی درمحیط کار من نموده باشید خواهید دید بسیار اتفاق افتاده که وسیله ای را که موجود نبود من شخصا پول داده ام تا کارگر خریداری نماید و شاید چندین بار دوستان اداری از این کار با تعجب منعم کرده اند ولی من در محیط کارم ندیدم که مافوق من برای خاطر پیشرفت کار (نه منافع شخصی و مقام خودش) پی کاری دویده باشد. من برای استخدام چهار نفر کارگر خودم مدت بیش از پنج ماه در اداره دویدم. زیرا از کارگری که کار مرا انجام می‌داد خجالت می‌کشیدم.<ref name=":1" />


=== شما از حل این مسأله عاجزید ===
=== شما از حل این مسأله عاجزید ===
خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:
نتیجه ای که من می‌گرفتم این بود که آنچه که به نام نوسازی اداری یا انقلاب اداری انجام گرفته بود٬ تغییری در بنیاد نیست بلکه نتیجه ای جز افزودن یک سری کارمند نداشته است. این سخن برای من از درون سیستم اداری و با آشنایی به آن با شما صحبت می‌کنم این نتیجه را برای شما خواهد داشت که: لازمه تغییر در هرقسمت از جامعه٬ تغییرعناصر متشکله و فعال آن قسمت است و در سیستم موجود چون هرکس برای خودش تلاش می‌کند این تغییر غیرممکن است و من همیشه فکرمی کنم شما از حل این مسأله عاجزید.
نتیجه ای که من می‌گرفتم این بود که آنچه که به نام نوسازی اداری یا انقلاب اداری انجام گرفته بود٬ تغییری در بنیاد نیست بلکه نتیجه ای جز افزودن یک سری کارمند نداشته است. این سخن برای من از درون سیستم اداری و با آشنایی به آن با شما صحبت می‌کنم این نتیجه را برای شما خواهد داشت که: لازمه تغییر در هرقسمت از جامعه٬ تغییرعناصر متشکله و فعال آن قسمت است و در سیستم موجود چون هرکس برای خودش تلاش می‌کند این تغییر غیرممکن است و من همیشه فکرمی کنم شما از حل این مسأله عاجزید.


بدین سبب است که هر نوسازی یا انقلاب نتیجه ای غیر از آنچه که مورد انـتظار شماست می‌دهد.
بدین سبب است که هر نوسازی یا انقلاب نتیجه ای غیر از آنچه که مورد انـتظار شماست می‌دهد.<ref name=":1" />


=== رژیم برای جلوگیری از انقلاب دهقانی دست به یک سری اصلاحات زد ===
=== رژیم برای جلوگیری از انقلاب دهقانی دست به یک سری اصلاحات زد ===
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
البته زمین های مرغوب تر به عنوان کشت مکانیزه در اختیار مالک اصلی باقی ماند. (من خود در این مورد نمونه هایی از دهات زنجان دارم از جمله ذوالفقاری ها در ده به شاه نشین حتی برای کار در مزرعه از ده دیگر دهقان را می‌آوردند که کامل کار دهقان جـنبه کارگری داشته باشد)
البته زمین های مرغوب تر به عنوان کشت مکانیزه در اختیار مالک اصلی باقی ماند. (من خود در این مورد نمونه هایی از دهات زنجان دارم از جمله ذوالفقاری ها در ده به شاه نشین حتی برای کار در مزرعه از ده دیگر دهقان را می‌آوردند که کامل کار دهقان جـنبه کارگری داشته باشد)


بیهوده نیست که در بعضی دهات آرزوی مالکین قبلی را می‌نمایند زیرا در مواقع خشکسالی حداقل کمکی می‌کردند که از گرسنگی نجات یابند. البته مطمئنم که آمارگیران شما جزاین گزارش می‌دهند زیرا آنها وقتی به ده وارد می‌شوند در خانه کدخدا پذیرایی می‌شوند. آن وقت با تعریف ها و تمجیدها از وضع ده برمی گردند.
بیهوده نیست که در بعضی دهات آرزوی مالکین قبلی را می‌نمایند زیرا در مواقع خشکسالی حداقل کمکی می‌کردند که از گرسنگی نجات یابند. البته مطمئنم که آمارگیران شما جزاین گزارش می‌دهند زیرا آنها وقتی به ده وارد می‌شوند در خانه کدخدا پذیرایی می‌شوند. آن وقت با تعریف ها و تمجیدها از وضع ده برمی گردند.<ref name=":1" />


=== اصـلاحات ارضـی در ایـران یک زمـینه ضدانگیزه ای داشت ===
=== اصـلاحات ارضـی در ایـران یک زمـینه ضدانگیزه ای داشت ===
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
نـتیجه اینکه دهقان درعرض هر سال به مقادیر بیشتری از زندگی خود را ازدست می‌دهد و اغلب با رها کردن خانه و زندگیشان به بیکاران شهری اضافه می‌شوند. این وضـع بـه تـحریک نـاهماهنگی در تـغییرات زیربنای تولیدی و زیربنای فرهنگی اصـلاحات ارضـی است.
نـتیجه اینکه دهقان درعرض هر سال به مقادیر بیشتری از زندگی خود را ازدست می‌دهد و اغلب با رها کردن خانه و زندگیشان به بیکاران شهری اضافه می‌شوند. این وضـع بـه تـحریک نـاهماهنگی در تـغییرات زیربنای تولیدی و زیربنای فرهنگی اصـلاحات ارضـی است.


اصـلاحات ارضـی در ایـران یک زمـینه ضدانگیزه ای داشت بدون اینکه سرعت رشد تولید را فزونی بخشیده باشد/
اصـلاحات ارضـی در ایـران یک زمـینه ضدانگیزه ای داشت بدون اینکه سرعت رشد تولید را فزونی بخشیده باشد/<ref name=":1" />


=== در همین تغییر روبنایی هم عدالت اجتماعی رعایت نشده است ===
=== در همین تغییر روبنایی هم عدالت اجتماعی رعایت نشده است ===
خط ۲۸۸: خط ۲۸۸:
نتیجه اینکه دهـاتی بـا درآمـد قدیمی قدرت خرید قدیمی را هم از دست داده است.
نتیجه اینکه دهـاتی بـا درآمـد قدیمی قدرت خرید قدیمی را هم از دست داده است.


در مشاهده و مقایسه وضع کارگران امر ترافیک ـ مسکن ـ بهداشت و نظایر آن درمرحله و اقدامی که به عمل آمده است عملاً با چنین شکست هایی مواجه شده است.
در مشاهده و مقایسه وضع کارگران امر ترافیک ـ مسکن ـ بهداشت و نظایر آن درمرحله و اقدامی که به عمل آمده است عملاً با چنین شکست هایی مواجه شده است.<ref name=":1" />


=== رژیم به علت ماهیت درونیش از اصلاح جامعه عاجز است ===
=== رژیم به علت ماهیت درونیش از اصلاح جامعه عاجز است ===
خط ۳۰۲: خط ۳۰۲:
در مرحله اول تبعیض ها و برخورد با مسائل مختلف فرد را از زندگی عادی عاصی می‌نماید و اقدام برعلیه وضع موجود را به هر طریقی که ممکن است توصیه می‌کند.
در مرحله اول تبعیض ها و برخورد با مسائل مختلف فرد را از زندگی عادی عاصی می‌نماید و اقدام برعلیه وضع موجود را به هر طریقی که ممکن است توصیه می‌کند.


در مرحله دوم عدم موفقیت رژیم در از بین بردن تبعیض ها و تشدید نارضایتی های مردم به طور مستمر باعث تشویق هر فرد در راهی که پیش گرفته است می‌شود.
در مرحله دوم عدم موفقیت رژیم در از بین بردن تبعیض ها و تشدید نارضایتی های مردم به طور مستمر باعث تشویق هر فرد در راهی که پیش گرفته است می‌شود.<ref name=":1" />


=== مسائلی که رژیم نمی‌تواند حل نماید. ===
=== مسائلی که رژیم نمی‌تواند حل نماید. ===
خط ۳۲۳: خط ۳۲۳:
این امر به صورت تحقیر شده در می آید که وقتی مجال پیدا نماید مافوق حتی مافوق اختلاف طبقاتی، حالت انفجاری دارد.
این امر به صورت تحقیر شده در می آید که وقتی مجال پیدا نماید مافوق حتی مافوق اختلاف طبقاتی، حالت انفجاری دارد.


با این عوامل است که در موقعیت فعلی با تأثیری که (اوضاع) ویتنام و فلسطین در میهن ما گذاشته است هر چند نفر که با هم جمع می‌شوند به فکر ایجاد کانون تعاونی می‌افتند و مادام که موارد فوق حل نشده است باید بلانقطاع شاهد به وجودآمدن دستجاتی نظیر آنها که دستگیر شده یا نشده اند بود.
با این عوامل است که در موقعیت فعلی با تأثیری که (اوضاع) ویتنام و فلسطین در میهن ما گذاشته است هر چند نفر که با هم جمع می‌شوند به فکر ایجاد کانون تعاونی می‌افتند و مادام که موارد فوق حل نشده است باید بلانقطاع شاهد به وجودآمدن دستجاتی نظیر آنها که دستگیر شده یا نشده اند بود.<ref name=":1" />


امضاء: سعید محسن
امضاء: سعید محسن
۴۷۶

ویرایش