۲۰۸
ویرایش
(ابرابزار) |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
اصلیترین و محوریترین تغییر منتقل شدن هژمونی در سطح رهبری به زنان مجاهد بود. | اصلیترین و محوریترین تغییر منتقل شدن هژمونی در سطح رهبری به زنان مجاهد بود. | ||
تا پیش از آن بالاترین سلسله مراتب سیاسی در سازمان مجاهدین «دفتر سیاسی» بود که مسول اول آن آقای مسعود رجوی بود. | تا پیش از آن بالاترین سلسله مراتب سیاسی در سازمان مجاهدین «دفتر سیاسی» بود که مسول اول آن آقای مسعود رجوی بود. اساسیترین تغییر این بود، که آقای مسعود رجوی «برای اولین بار در تاریخ جنبشهای مقاومت» از رهبری سازمان محوری مقاومت کناره گیری کرد و هدایت آنرا به یکی از اعضای زن سازمان مجاهدین یعنی، خانم مریم رجوی به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین واگذار کرد. بدنبال آن با معرفی شورای رهبری مجاهدین که تماماً متشکل از زنان بود، دفتر سیاسی نیز ملقا اعلام شد و این ارگان «شورای رهبری» مسئولیت هدایت جنبش را در تمامی سطوح فرماندهی سیاسی_ نظامی و تشکیلاتی به عهده گرفت. | ||
تا سال ۱۳۹۳ هدایت و رهبری جنبش به عهده شورای رهبری مجاهدین بود. اما پس از حملات متعدد نیروهای عراقی به قرارگاه اشرف که مقر اصلی سازمان مجاهدین خلق بود، و بخصوص حمله ۱۹ فروردین در سال ۱۳۹۰ و پس از اینکه زنان مجاهد در صف مقدم نبرد صلاحیتهای بیسابقهای از خود نشان دادند خانم مریم رجوی طی پیامی در تاریخ | تا سال ۱۳۹۳ هدایت و رهبری جنبش به عهده شورای رهبری مجاهدین بود. اما پس از حملات متعدد نیروهای عراقی به قرارگاه اشرف که مقر اصلی سازمان مجاهدین خلق بود، و بخصوص حمله ۱۹ فروردین در سال ۱۳۹۰ و پس از اینکه زنان مجاهد در صف مقدم نبرد صلاحیتهای بیسابقهای از خود نشان دادند خانم مریم رجوی طی پیامی در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۹۳ به مسئول اول وقت مجاهدین خانم '''زهره اخیانی''' گفتند:<blockquote>'''قسمتهای برگزیده از [https://archive.maryam-rajavi.com/~newmary/index.php?option=com_content&view=article&id=1193:26-1393&catid=31&Itemid=526 پیام خانم مریم رجوی] به مسئول اول مجاهدین خانم زهره اخیانی:'''</blockquote>«بیاد دارید که پس از حملة ۱۹ فروردین به اشرف، به داستان هزار زن قهرمان در اشرف اشاره کردم و به آزمایشهای شگفتی که آنها دریک دهه از سرگذراندند. گفتم که: | ||
«ثابت شد که این زنان، نیروی پیشتاز و نیروی تغییر، جواهراتِ بیهمتا و گنجینة فناناپذیر کارزار صدسالة ملت ایران برای آزادی و تضمین پیروزی هستند. بهخصوص صحبت در بارة خواهران شهیدمان و همه این هزار زن قهرمان در اشرف را میگذارم برای بعد. چون واقعاً بحث جداگانهای است و در یک دهة گذشته، آزمایشهای شگفتی را از سرگذراندند… | «ثابت شد که این زنان، نیروی پیشتاز و نیروی تغییر، جواهراتِ بیهمتا و گنجینة فناناپذیر کارزار صدسالة ملت ایران برای آزادی و تضمین پیروزی هستند. بهخصوص صحبت در بارة خواهران شهیدمان و همه این هزار زن قهرمان در اشرف را میگذارم برای بعد. چون واقعاً بحث جداگانهای است و در یک دهة گذشته، آزمایشهای شگفتی را از سرگذراندند… | ||
این موضوع، نتایج خاص خود را دارد که به نظر من تمامی ساختار مجاهدین و ارتش آزادی را درمینوردد… در قدم بعد در زمان انتخاب خودت به عنوان مسئول اول در شهریور ۱۳۹۰، قول دادید که تا دورة ۲ ساله بعدی یعنی تا شهریور ۱۳۹۲ شورای مرکزی مرکب از هزار زن قهرمان را که تداعی کننده «هزار اشرف» است، یک به یک با رأی صلاحیت و به اتفاق آرا انتخاب و اعلام کنید. | این موضوع، نتایج خاص خود را دارد که به نظر من تمامی ساختار مجاهدین و ارتش آزادی را درمینوردد… در قدم بعد در زمان انتخاب خودت به عنوان مسئول اول در شهریور ۱۳۹۰، قول دادید که تا دورة ۲ ساله بعدی یعنی تا شهریور ۱۳۹۲ شورای مرکزی مرکب از هزار زن قهرمان را که تداعی کننده «هزار اشرف» است، یک به یک با رأی صلاحیت و به اتفاق آرا انتخاب و اعلام کنید. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
=== هژمونی زنان در همه سطوح مقاومت ایران === | === هژمونی زنان در همه سطوح مقاومت ایران === | ||
هم اکنون بیش از ۵۲ درصد از اعضای شورای ملی مقاومت ایران، پارلمان در تبعید مقاومت، که بیش از ۵۰۰ عضو دارد را، زنان تشکیل میدهند. همچنین شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران که تماماً متشکل از زنان مجاهد است، یک هژمونی یکدست و گسترده را در | هم اکنون بیش از ۵۲ درصد از اعضای شورای ملی مقاومت ایران، پارلمان در تبعید مقاومت، که بیش از ۵۰۰ عضو دارد را، زنان تشکیل میدهند. همچنین شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران که تماماً متشکل از زنان مجاهد است، یک هژمونی یکدست و گسترده را در سازمان محوری جنبش مقاومت به شایستگی اعمال میکنند. | ||
این | این دستآورد فقط به زمینههای دیپلماسی و تشکیلاتی محدود نشدهاست، بلکه در اهرم سرنگون کننده و نوک پیکان مقاومت ایران یعنی ارتش آزادیبخش ملی ایران نیز، فرماندهی ارشد و سایر سلسله مراتب کلیدی با زنان است. | ||
=== هژمونی زنان محصول عنصر شکوفا شده انسانی === | === هژمونی زنان محصول عنصر شکوفا شده انسانی === | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در این جوامع مالکیت خصوصی وجود نداشت و مازاد تولید افراد به خودشان تعلق نمیگرفت، بلکه به همه جامعه تعلق داشت و تفاوت میزان تولید باعث تفاوت در قدرت اقتصادی افراد نمیگردید. | در این جوامع مالکیت خصوصی وجود نداشت و مازاد تولید افراد به خودشان تعلق نمیگرفت، بلکه به همه جامعه تعلق داشت و تفاوت میزان تولید باعث تفاوت در قدرت اقتصادی افراد نمیگردید. | ||
اما با پیشرفت ابزار تولید و به طبع آن ایجاد تولید مازاد بر مصرف و انباشت سرمایه؛ انسان این توان را پیدا کرد که مازاد تولید خود را انباشت کند و آن را با کالاهای دیگر داد و ستد بکند. از این نقطه رابطه کالایی در جوامع بشری شکل گرفت؛ بدین گونه که مردان که در جوامع شکارگر عامل تولید «شکار» بودند که فقط نیاز روزانه جامعهشان را | اما با پیشرفت ابزار تولید و به طبع آن ایجاد تولید مازاد بر مصرف و انباشت سرمایه؛ انسان این توان را پیدا کرد که مازاد تولید خود را انباشت کند و آن را با کالاهای دیگر داد و ستد بکند. از این نقطه رابطه کالایی در جوامع بشری شکل گرفت؛ بدین گونه که مردان که در جوامع شکارگر عامل تولید «شکار» بودند که فقط نیاز روزانه جامعهشان را تأمین میکرد، با گذار جوامع اولیه شکارگر به جوامع کشاورزی «فئودالی» و امکان کشت بیشتر و به دست آوردن مازاد تولید آنرا با کار سایرین «کارگر» مبادله کردند. به این معنی که مازاد تولید یک نفر با انرژی نفر مقابل که محصول آن «کار و تولید بیشتر» برای شخص اول بود معاوضه میشد. | ||
به طبع این تحول و ایجاد انباشت سرمایه در دست مردان و شکل گرفتن رابطه کالایی، نقش محوری زنان از تولید به حاشیه رانده شد و جامعه بر اساس اندیشه مرد سالار شکل گرفت. به مرور در جامعه مرد سالار زن نیز به کالایی در دست مردان تبدیل شد چون جایگاه اقتصادی_تولیدی خود را از دست داده بود. | به طبع این تحول و ایجاد انباشت سرمایه در دست مردان و شکل گرفتن رابطه کالایی، نقش محوری زنان از تولید به حاشیه رانده شد و جامعه بر اساس اندیشه مرد سالار شکل گرفت. به مرور در جامعه مرد سالار زن نیز به کالایی در دست مردان تبدیل شد چون جایگاه اقتصادی_تولیدی خود را از دست داده بود. | ||
بر اساس این تاریخچه و تأثیرات عمیق آن بر جامعه بشری است که از اواخر قرن ۱۸ مقوله جنسیت یک بحث جدی در عموم جوامع بشری | بر اساس این تاریخچه و تأثیرات عمیق آن بر جامعه بشری است که از اواخر قرن ۱۸ مقوله جنسیت یک بحث جدی در عموم جوامع بشری بودهاست و میتوان گفت که فمنیسم، جنبشی اعتراضی بود به حذف نقش زنان از همه پهنههای اجتماعی و اولیهترین حقوق آنها. | ||
اما خاستگاه فمنیست که اصالت را به '''جنسیت در زندگی انسان''' میدهد، فتح جایگاه مردان است؛ آنهم در حالی که '''فرهنگ حاکم''' بر تمامی جامعه بشری فرهنگ مرد سالار است. هر چند که جنبش فمنیست دستآوردهایی مثل شرکت زنان در انتخابات یا آزادی پوشش و ایجاد فرصتهای شغلی | اما خاستگاه فمنیست که اصالت را به '''جنسیت در زندگی انسان''' میدهد، فتح جایگاه مردان است؛ آنهم در حالی که '''فرهنگ حاکم''' بر تمامی جامعه بشری فرهنگ مرد سالار است. هر چند که جنبش فمنیست دستآوردهایی مثل شرکت زنان در انتخابات یا آزادی پوشش و ایجاد فرصتهای شغلی داشتهاست، اما همه این فرصتها کماکان در جامعه مرد سالار یا «باشگاه مردان» ایجاد شدهاست؛ بطوری که پس از گذشت دو قرن هنوز به سطح قابل توجه ای از حضور زنان در سطوح رهبری جامعه بشری نرسیدهایم و تنها میتوان به تعداد انگشتان دست، به نمونههای نادری در این زمینه اشاره کرد که البته آنها نیز در جامعه مرد سالار گامهایی به سمت ترقی برداشتهاند. | ||
اما در بحث هژمونی زنان که یک انقلاب در شیوه نگرش به انسان در مافوق فمنیست است، اصالت به '''عنصر انسانی هر فرد فارغ از جنسیت آن''' داده میشود. یعنی یک مرد یا یک زن را بر اساس عنصر انسانی آن میسنجند و نه ویژگیهای جنسیتی آن. این البته کار ساده ای نیست چون مقوله هژمونی مردان یک امر پذیرفته شدهاست که در تار و پود جامعه تنیده شدهاست و مرد بطور ناخودآگاه زن را موضوع مالکیت خود میداند و زن نیز خود را سوژه مالکیت؛ و درست در اینجاست که استثمار انسان از انسان شروع میشود و مرد با خصلتهای مردانه شامل زور، خشونت و ویژگیهای جسمی، میزان درآمد و جایگاه اجتماعی و خصلتهای عام «مردانه» شناخته میشود و در نقطه مقابل زن نیز با ویژگیهای کالایی یعنی زیبایی، تن صدا، رنگ و نژاد و … تمیز داده شده و سوژه انتخاب مرد میشود. | اما در بحث هژمونی زنان که یک انقلاب در شیوه نگرش به انسان در مافوق فمنیست است، اصالت به '''عنصر انسانی هر فرد فارغ از جنسیت آن''' داده میشود. یعنی یک مرد یا یک زن را بر اساس عنصر انسانی آن میسنجند و نه ویژگیهای جنسیتی آن. این البته کار ساده ای نیست چون مقوله هژمونی مردان یک امر پذیرفته شدهاست که در تار و پود جامعه تنیده شدهاست و مرد بطور ناخودآگاه زن را موضوع مالکیت خود میداند و زن نیز خود را سوژه مالکیت؛ و درست در اینجاست که استثمار انسان از انسان شروع میشود و مرد با خصلتهای مردانه شامل زور، خشونت و ویژگیهای جسمی، میزان درآمد و جایگاه اجتماعی و خصلتهای عام «مردانه» شناخته میشود و در نقطه مقابل زن نیز با ویژگیهای کالایی یعنی زیبایی، تن صدا، رنگ و نژاد و … تمیز داده شده و سوژه انتخاب مرد میشود. | ||
در این دیدگاه که مجاهدین آنرا «ایدئولوژی یا دستگاه جنسیت» مینامند هیچ اثری از ارزشهای اصیل انسانی مشاهده نمیشود و چه زن و چه مرد سوژه استثمار انسان از انسان هستند و بخش قابل توجه ای از انرژیها و استعدادهای ژرف و بیانتهای انسانی صرف پرداختن به ویژگیهای زنانه یا مردانه میشود. | در این دیدگاه که مجاهدین آنرا «ایدئولوژی یا دستگاه جنسیت» مینامند هیچ اثری از ارزشهای اصیل انسانی مشاهده نمیشود و چه زن و چه مرد سوژه استثمار انسان از انسان هستند و بخش قابل توجه ای از انرژیها و استعدادهای ژرف و بیانتهای انسانی صرف پرداختن به ویژگیهای زنانه یا مردانه میشود. | ||
=== از خودبیگانگی محصول دستگاه جنسیت === | === از خودبیگانگی محصول دستگاه جنسیت === | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
'''ملاحظه:''' | '''ملاحظه:''' | ||
ابتدا باید به این مهم اشاره کرد که باید بین دو مفهوم «جنسیت» و «رابطه جنسی» تفاوت قائل شد. منظور از جنسیت، تفاوت میان نوع انسان در خلقت است بدین معنی که یک نفر زن متولد | ابتدا باید به این مهم اشاره کرد که باید بین دو مفهوم «جنسیت» و «رابطه جنسی» تفاوت قائل شد. منظور از جنسیت، تفاوت میان نوع انسان در خلقت است بدین معنی که یک نفر زن متولد شدهاست و دیگری مرد و این محصول طبیعت است و نباید آنرا با رابطه جنسی که یک پدیده غریزی است اشتباه گرفت. | ||
همچنین وقتی صحبت از «ایدئولوژی جنسیت» میکنیم این دیدگاه و شیوه نگرش محصول تاریخ انسان و استثمار انسان از انسان است و بسیار پیچیدهتر از انواع شناخته شده استثمار مانند استثمار برده در عصر برده داری یا استثمار دهقان در عصر فئودالیزم و یا حتی استثمار کارگر توسط سرمایه دار در عصر سرمایهداری است. | همچنین وقتی صحبت از «ایدئولوژی جنسیت» میکنیم این دیدگاه و شیوه نگرش محصول تاریخ انسان و استثمار انسان از انسان است و بسیار پیچیدهتر از انواع شناخته شده استثمار مانند استثمار برده در عصر برده داری یا استثمار دهقان در عصر فئودالیزم و یا حتی استثمار کارگر توسط سرمایه دار در عصر سرمایهداری است. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
-دیدیم که در روابط کالایی، اصالت با کالا و نیروی کار است و بر اساس آن روابط انسانی شکل میگیرد. در نظرگاه فمنیسم نیز اصالت انسان به جنسیت انسان است. | -دیدیم که در روابط کالایی، اصالت با کالا و نیروی کار است و بر اساس آن روابط انسانی شکل میگیرد. در نظرگاه فمنیسم نیز اصالت انسان به جنسیت انسان است. | ||
حال سؤال این است که آیا جنسیت در تاریخ تکامل خود به نوعی بت وارگی تبدیل | حال سؤال این است که آیا جنسیت در تاریخ تکامل خود به نوعی بت وارگی تبدیل نشدهاست؟ و جنسیت چگونه انسان را از خود بیگانه میکند؟ | ||
همانطور که در سیر تاریخی مالکیت دیدیم، زن پس از گذاری تاریخی به موضوع تملک مرد مبدل شد. در جوامع امروزی به طور عام، و در جوامع شرقی بطور خاص، حق ازدواج و انتخاب همسر و یا طلاق متعلق به مرد است. مرد به عنوان محور و لنگر خانواده سنجیده میشود بطوری که زن هویت خود را از مرد میگیرد. | همانطور که در سیر تاریخی مالکیت دیدیم، زن پس از گذاری تاریخی به موضوع تملک مرد مبدل شد. در جوامع امروزی به طور عام، و در جوامع شرقی بطور خاص، حق ازدواج و انتخاب همسر و یا طلاق متعلق به مرد است. مرد به عنوان محور و لنگر خانواده سنجیده میشود بطوری که زن هویت خود را از مرد میگیرد. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
اما آیا این از خود بیگانگی در زنان نیز نمود پیدا میکند؟ | اما آیا این از خود بیگانگی در زنان نیز نمود پیدا میکند؟ | ||
بله، از آنجا که این عملکرد محصول تاریخ انسان است در زنان نیز عمل میکند اما عملکرد آن عکس است در حالی که جوهر آن یکسان است. زن نیز شخصیت خود را در شرایطی میبیند که وابسته و تحت سلطه باشد و در نتیجه از اصل انسانیش پرت افتاده و از خودبیگانه میشود و جایی برای بارز شدن قدرت خلاقه اش باقی نمیماند. | بله، از آنجا که این عملکرد محصول تاریخ انسان است در زنان نیز عمل میکند اما عملکرد آن عکس است در حالی که جوهر آن یکسان است. زن نیز شخصیت خود را در شرایطی میبیند که وابسته و تحت سلطه باشد و در نتیجه از اصل انسانیش پرت افتاده و از خودبیگانه میشود و جایی برای بارز شدن قدرت خلاقه اش باقی نمیماند. | ||
در واقع از خود بیگانگی بخش اعظم قوای انسانی را به پای بتی که محصول رابطه ای ناشی از نظرگاه جنسیت است میریزد و به تعبیری انسان چه زن و چه مرد در این رابطه در اسارت خودشان هستند. در این دستگاه فرد چه زن و چه مرد اعتماد به نفس ندارد و اگر در ظاهر اعتماد به نفسی در مردها مشاهده شود، آن را از سلطه خودشان در دستگاه جنسیت دارند نه بر اساس کیفیتها و احساسات و عواطف حقیقی انسانی. | در واقع از خود بیگانگی بخش اعظم قوای انسانی را به پای بتی که محصول رابطه ای ناشی از نظرگاه جنسیت است میریزد و به تعبیری انسان چه زن و چه مرد در این رابطه در اسارت خودشان هستند. در این دستگاه فرد چه زن و چه مرد اعتماد به نفس ندارد و اگر در ظاهر اعتماد به نفسی در مردها مشاهده شود، آن را از سلطه خودشان در دستگاه جنسیت دارند نه بر اساس کیفیتها و احساسات و عواطف حقیقی انسانی. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
اما این تغییر رویکرد نمیتواند صرف تئوری و کار توضیحی به عمل مشخص اجتماعی تبدیل شود. به همین دلیل مجاهدین به رهبری خانم مریم رجوی که خالق دو دستگاه و قانون هژمونی زنان است؛ تصمیم گرفتند که در ساختار خود هژمونی را که تا قبل از انقلاب درونی مجاهدین در همه زمینهها مربوط به مردان بود را به زنان ذی صلاح تحویل بدهند. | اما این تغییر رویکرد نمیتواند صرف تئوری و کار توضیحی به عمل مشخص اجتماعی تبدیل شود. به همین دلیل مجاهدین به رهبری خانم مریم رجوی که خالق دو دستگاه و قانون هژمونی زنان است؛ تصمیم گرفتند که در ساختار خود هژمونی را که تا قبل از انقلاب درونی مجاهدین در همه زمینهها مربوط به مردان بود را به زنان ذی صلاح تحویل بدهند. | ||
این تحول عظیم البته کار ساده ای نبود نه برای زنان و نه برای مردان چون باید با یک فرهنگ شگل گرفته در تاریخ قرون که در تمام زوایای اجتماعی و ذهنی انسان تنیده | این تحول عظیم البته کار ساده ای نبود نه برای زنان و نه برای مردان چون باید با یک فرهنگ شگل گرفته در تاریخ قرون که در تمام زوایای اجتماعی و ذهنی انسان تنیده شدهاست به مبارزه میپرداختند و در یک مثال ساده، عموم تخصصها از سیاسی_دیپلماتیک تا نظامی_ تشکیلاتی در مردان جنبش جمع شده بود و زنان نیز بجز تعداد محدودی که در سطوح دوم یا سوم رهبری جنبش مسولیتهایی داشتند، اساساً در سیستمهای پشتیبانی بودند. | ||
در واقع زنان باید یادمیگرفتند که چگونه بر مردان هژمونی اعمال کنند که این دقیقاً برخلاف خصلتهای زنانه رایج در جامعه بود و مردان نیز باید میآموختند که نه تنها هژمونی زنان را بدون ذره ای شکاف بپذیرند بلکه همه مسئولیتها و تخصصها را با طیب خاطر و از سر نیاز به آنها منتقل کنند و این کار نیاز به یک جنگ مستمر با همه ارزشهای کهن حاکم و خلق ارزشهای انسانی جدیدی داشت که تا کنون نمودهای آن ناشناخته بود و در بسیاری موارد باید کشف میشد. | در واقع زنان باید یادمیگرفتند که چگونه بر مردان هژمونی اعمال کنند که این دقیقاً برخلاف خصلتهای زنانه رایج در جامعه بود و مردان نیز باید میآموختند که نه تنها هژمونی زنان را بدون ذره ای شکاف بپذیرند بلکه همه مسئولیتها و تخصصها را با طیب خاطر و از سر نیاز به آنها منتقل کنند و این کار نیاز به یک جنگ مستمر با همه ارزشهای کهن حاکم و خلق ارزشهای انسانی جدیدی داشت که تا کنون نمودهای آن ناشناخته بود و در بسیاری موارد باید کشف میشد. |
ویرایش