کاربر:Safa/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۰۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:


به هیئت تحریریه «Socialist Appeal» (ایالات متحده)
به هیئت تحریریه «Socialist Appeal» (ایالات متحده)
سانترالیسم دمکراتیک (بخش اول)
سخنرانی مائو در یک کنفرانس وسیع کار به فراخوان کمیته مرکزی حزب کمونیست چین 30 ژانویه 1962
این شیوه چکونه است؟
این شیوه سانترالیزم دمکراتیک است، شیوه مشی توده ای است. نخست دمکراسی، سپس مرکزیت. کسب از توده ها و اعاده ی آنها (از توده ها به توده ها) پیوند رهبری و توده ها، این نخستین نکته است که میخواستم در باره ی آن صحبت نمایم.
نکته دوم، سانترالیزم (مرکزیت) دمکراتیک.
... رفتار ما در مورد این مسئله، دفاع پی گیر از حقیقت و آمادگی دائمی برای تصحیح اشتباهاتمان است. در کار ما، مسئله تشخیص درست از نادرست و صحیح از غلط جزئی از تضادها ی درونی خلق است.
چنین تضاد هایی نمی توانند از طریق دعوا و سرکوب و بدتر از همه از طریق چاقو یا تفنگ حل شوند. ما تنها می توانیم ازشیوه ی بحث و اقناع، انتقاد و انتقاد از خود استفاده نمائیم. در یک کلام تنها می توان به شیوه دمکراتیک توسل جست و گذاشت تا مردم آزادانه حرف بزنند.
باید که در داخل و خارج حزب یک زندگی دمکراتیک حقیقی برقرار باشد این بدان مفهوم است که باید مجدانه مرکزیت دمکراتیک را در این 2 دایره بکار برد. باید حقیقتاً مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سر زنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام خود باقی بمانند و به مقام های پائین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگری منتقل نگردد؟ من فکر می کنم که چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد.
... من در سال 1957 گفتم که باید دست به ایجاد " یک جو زد که در آن مرکزیت دمکراتیک و انضباط و آزادی، وحدت اراده حاکم باشد طوری که هرکسی دارای روحیه ای سرشار از رضایت و اشتیاق باشد. چنین جو سیاسی در داخل و خارج از حزب حاکم باشد. بدون آن نمی توان در توده ها شور و شوق بوجود آورد. بدون دمکراسی نمی توان بر مشکلات فائق آمد. روشن است که بدون مرکزیت نیز چنین امری محال است. جائی که دمکراسی نباشد، مرکزیت نیز وجود نخواهد داشت.
بدون دمکراسی یک مرکزیت اصولی وجود نخواهد داشت زیرا اگر عقاید متفاوت باشند و وحدت نظر وجود نداشته باشد مرکزیت نیز نمی تواند تحقق پذیرد.
مرکزیت چیست؟
قبل از هرچیز تمرکز ایده های صحیح است، بر پایه چنین امری میتوان دیدگاه ها، اقدامات سیاسی، برنامه ها، فرماندهی و عملیات را متحد نمود. این همان چیزیست که ما مرکزیت می نامیم، اگر مردم مسائل را نشناسند، اگر آنان هنوز عقاید و شکایاتی برای بیان داشته باشند، چگونه خواهید توانست وحدت را از طریق مرکزیت عملی سازید؟ اگر دمکراسی نباشد نمی توان بصورت درستی از تجربیات بدست آمده جمع بندی نمود، اگر دمکراسی نباشد و اگر ایده ها از توده ها نشئت نگرفته باشند، باز هم غیر ممکن است که بتوان خط مشی و جهت گیری، اقدامات سیاسی و شیوه هایی برگزید که صحیح باشند<span lang="AR-SA" dir="RTL">باید که در داخل و خارج حزب یک زندگی دمکراتیک حقیقی
برقرار باشد این بدان مفهموم است که باید مجدانه مرکزیت دمکراتیک را در این 2 دایره
بکار برد. باید حقیقتاً مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر
مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سر
زنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام
خود باقی بمانند و به مقام های پائین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل
خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا
باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگری منتقل نگردد؟ من فکر می کنم که
چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی
انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی
و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد.</span>.
داشتن یک مرکزیت پرولتری واقعی در کشورمان غیر ممکن است مگر از طریق بسط دمکراسی در درون خلق و درون حزب و مگر از طریق اعمال قاطعانه سیستم دمکراسی پرولتری، اگر سطح ارتقاء یافته ای از دمکراسی نداشته باشیم، داشتن سطح پیشرفته ای از سانترالیسم غیر ممکن است و بدون داشتن سطح ارتقاء یافته ای از سانترالیسم استقرار اقتصاد سوسیالیستی غیر ممکن است. در صورتی که کشور ما یک اقتصاد سوسیالیستی مستقر نسازد با چه وضعیتی روبرو خواهد شد؟ تبدیل به یک دولت رویزیونیستی و در واقع یک دولت بورژوازی می شود، در این کشور دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتاتوری بورژوازی ت<span lang="AR-SA" dir="RTL">باید که در داخل و خارج حزب یک زندگی دمکراتیک حقیقی
برقرار باشد این بدان مفهموم است که باید مجدانه مرکزیت دمکراتیک را در این 2 دایره
بکار برد. باید حقیقتاً مسائل را برای مردم مطرح کرد تا نظرات خود را بگویند. حتی اگر
مردم بخواهند ما را سرزنش کنند باید به آنان اجازه داده شود. در بدترین حالت سر
زنش های آنان موجب سقوط افراد مذکور خواهد شد، آنان دیگر نخواهند توانست در مقام
خود باقی بمانند و به مقام های پائین تر سقوط خواهند کرد و یا به مناطق دیگر منتقل
خواهند شد چرا قابل تصور نباشد؟ چرا افراد باید همواره ترقی نمایند و نه تنزل؟ چرا
باید کسی همیشه در یک محل کار کند و به جای دیگری منتقل نگردد؟ من فکر می کنم که
چنین تنزل و انتقالی حتی اگر قابل تائید نیز نباشد سودمند است، زیرا که اراده ی
انقلابی فرد مذکور را آبدیده می نماید. بوی اجازه می دهد انواع شرایط نوین را بررسی
و مطالعه نماید و به شناخت از مسائل لازم و بیشتری دست یابد.</span>بدیل شده و حتی یک دیکتاتوری ارتجاعی از نوع فاشیستی خواهد آمد.
۸٬۹۳۷

ویرایش