کاربر:Safa/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰٬۷۴۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ اکتبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۴: خط ۹۴:


در دوره سوم، شاه برای ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) تلاش کرد و موقعیت منطقه‌ای ایران از نظر سیاسی و نظامی اهمیت بیشتری یافت.
در دوره سوم، شاه برای ایجاد سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) تلاش کرد و موقعیت منطقه‌ای ایران از نظر سیاسی و نظامی اهمیت بیشتری یافت.
== ترور محمد رضا پهلوی ==
محمدرضا پهلوی بار اول در ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ خورشیدی در دانشگاه تهران ترور شد. شاه بعدها در مراودات خصوصی خود، رزم آرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی می‌کرد. اما بطور رسمی پس ازترور نام ناصر فخرآرایی وابسته به حزب توده به عنوان مسئول ترور برده شد.
پس از ترور محمدرضا پهلوی دربهمن ماه ۱۳۲۷ سران حزب توده دستگیر یا فراری شدند و نیروهای مذهبی نیز دستگیر، زندانی و تبعید شدند.
ترور نافرجام دوم
محمدرضا پهلوی بار دوم در ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴ خورشیدی برابر پله‌های کاخ مرمر مورد سوءقصد یکی از سربازان وظیفه گارد جاویدان به نام «رضا شمس‌آبادی» قرار گرفت. این فرد ابتدا با مسلسل به‌طرف محمدرضا پهلوی شلیک کرد و وقتی دید که هیچ‌یک از گلوله‌هایش به وی برخورد نکرده‌ است، قصد داشت خشاب دیگری را به سوی وی شلیک کند که با دخالت دو نفر از محافظان گارد، پس از کشتن استوار بابایی و استوار آیت لشگری متوقف شد. محرک وی «پرویز نیکخواه» بود که بعدها به عضویت ساواک درآمد.


== نظام تک حزبی شاه ==
== نظام تک حزبی شاه ==
خط ۱۰۴: خط ۱۱۳:
این دوره شاهد یکی از خونین‌ترین ادوار حکومت محمدرضا شاه بود که طی آن، یک مقاومت مسلحانه شهری در برابر وی شکل گرفت. همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاح‌های جدید نداشتند و از این تلاش‌ها به عنوان هزینه‌های غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد می‌کردند. نیروهای مترقی او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار می‌دادند.
این دوره شاهد یکی از خونین‌ترین ادوار حکومت محمدرضا شاه بود که طی آن، یک مقاومت مسلحانه شهری در برابر وی شکل گرفت. همچنین منتقدان نظر مثبتی به تلاش شاه برای نوسازی و تجهیز ارتش با سلاح‌های جدید نداشتند و از این تلاش‌ها به عنوان هزینه‌های غیر ضروری و وابسته کردن ایران به آمریکا یاد می‌کردند. نیروهای مترقی او را با تعبیر ژاندارم منطقه در چارچوب سیاست جنگ سرد علیه شوروی مورد حمله قرار می‌دادند.


== شاه ژٰاندارم منطقه ==
دخالت محمدرضا شاه در جنگ ظفار (۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵) از کارکردهای حکومت او در دوره سوم آن است، اما این‌که او در جنگ ویتنام هم شرکت داشته و برای بمباران مردم ویتنام هواپیما و پرسنل و نیرو و تجهیزات فرستاده بود را شاید اندک کسانی بدانند. روز ۲۹مهر سال ۱۳۵۱ نماینده نیکسون به محمدرضا شاه پیام داد که به وی در جنگ ویتنام کمک کند و محمدرضا شاه هم بلافاصله‌،‌۳۲فروند هواپیمای اف ۵ به ویتنام فرستاد. نیکسون در یک سخنرانی و هنری کیسینجر نیز سالها بعد (روزنامه اطلاعات ۱۱بهمن ۱۳۵۹) به شرکت شاه در آن جنگ اذعان کردند. <ref>کتاب نگاهی به شاه عباس میلانی صفحه ۴۱۴</ref>
دخالت محمدرضا شاه در جنگ ظفار (۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵) از کارکردهای حکومت او در دوره سوم آن است، اما این‌که او در جنگ ویتنام هم شرکت داشته و برای بمباران مردم ویتنام هواپیما و پرسنل و نیرو و تجهیزات فرستاده بود را شاید اندک کسانی بدانند. روز ۲۹مهر سال ۱۳۵۱ نماینده نیکسون به محمدرضا شاه پیام داد که به وی در جنگ ویتنام کمک کند و محمدرضا شاه هم بلافاصله‌،‌۳۲فروند هواپیمای اف ۵ به ویتنام فرستاد. نیکسون در یک سخنرانی و هنری کیسینجر نیز سالها بعد (روزنامه اطلاعات ۱۱بهمن ۱۳۵۹) به شرکت شاه در آن جنگ اذعان کردند. <ref>کتاب نگاهی به شاه عباس میلانی صفحه ۴۱۴</ref>


خط ۱۱۰: خط ۱۲۰:
مجله آمریکایی تایم نیز در مقاله‌ای به تاریخ ۱۸دسامبر ۱۹۷۸ به قلم ریچارد هلمز، از رؤسای اسبق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، به چگونگی شرکت شاه در جنگ ویتنام پرداخته که مؤید نکات بالاست.  
مجله آمریکایی تایم نیز در مقاله‌ای به تاریخ ۱۸دسامبر ۱۹۷۸ به قلم ریچارد هلمز، از رؤسای اسبق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، به چگونگی شرکت شاه در جنگ ویتنام پرداخته که مؤید نکات بالاست.  


== ترور محمد رضا پهلوی ==
== ابعاد سرکوب شاه ==
محمدرضا پهلوی بار اول در ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ خورشیدی در دانشگاه تهران ترور شد. شاه بعدها در مراودات خصوصی خود، رزم آرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی می‌کرد. اما بطور رسمی پس ازترور نام ناصر فخرآرایی وابسته به حزب توده به عنوان مسئول ترور برده شد.
 
=== کودتای ۲۸ مرداد ===
کودتای ۲۸ مرداد، با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، و بسیج اوباش خیابانی در تهران علیه دولت مصدق در مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی انجام شد، که موجب برکناری دولت دکتر مصدق شد و محمدرضا شاه که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود به ایران بازگشت و دوران حکومت مطلقه خود را آغاز کرد.


پس از ترور محمدرضا پهلوی دربهمن ماه ۱۳۲۷ سران حزب توده دستگیر یا فراری شدند و نیروهای مذهبی نیز دستگیر، زندانی و تبعید شدند.
=== سرکوب قیام ۱۵خرداد ===
در اواخر دهه‌ ۳۰، با رئیس‌جمهور شدن کندی در آمریکا، شاه زیر فشار آمریکا برای انجام رفرم و اصلاحات در ایران قرار داشت. این فشار منجر به ‌بروز یک فضای نسبتاً باز سیاسی شد و جریانهای مختلف سیاسی که پس از کودتای ۲۸مرداد سرکوب شده بودند، مجال فعالیت پیدا کردند.


ترور نافرجام دوم
شاه تحت فشار آمریکا به اصلاحات ارضی تحت عنوان انقلاب سفیدگردن نهاد و آن را به رفراندوم گذاشت. شب رفراندوم رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی اصلی‌ترین احزاب سیاسی آن زمان را دستگیر کرد تا مبادا رفراندم با مشکل و شلوغی روبه‌رو شود.


محمدرضا پهلوی بار دوم در ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴ خورشیدی برابر پله‌های کاخ مرمر مورد سوءقصد یکی از سربازان وظیفه گارد جاویدان به نام «رضا شمس‌آبادی» قرار گرفت. این فرد ابتدا با مسلسل به‌طرف محمدرضا پهلوی شلیک کرد و وقتی دید که هیچ‌یک از گلوله‌هایش به وی برخورد نکرده‌ است، قصد داشت خشاب دیگری را به سوی وی شلیک کند که با دخالت دو نفر از محافظان گارد، پس از کشتن استوار بابایی و استوار آیت لشگری متوقف شد. محرک وی «پرویز نیکخواه» بود که بعدها به عضویت ساواک درآمد.
این رفراندم ۶بند داشت که ماده‌های اصلی‌اش یکی اصلاحات ارضی ویکی هم آزادی زنان برای شرکت در انتخابات بود (حق رأی دادن و انتخاب شدن زنان در مجلس) در همین رابطه برخی از روحانیون در حوزه قم به سردمداری خمینی در مخالفت با همین دو ماده یعنی اصلاحات ارضی و رأی زنان و مشارکتشان در انجمنهای ایالتی و ولایتی وارد صحنه شدند.


== ابعاد سرکوب شاه ==
بنابراین از یک ‌سو دانشگاهها کانون مبارزات آزادی‌خواهانه و مطالبات ترقی‌خواهانه‌ مردم شده بود و نیروهای مترقی اصلاحات مورد ادعای شاه را فاقد خصلت میهنی دانسته و به‌هیچ‌وجه پاسخگوی نیاز مردم ایران نمی‌دیدند. از سوی دیگر روحانیونی هم‌چون خمینی از موضع ارتجاعی به‌خصوص در مخالفت با حق رأی زنان و مشارکت‌شان در انجمنهای ایالتی و ولایتی به‌ مخالفت برخاستند.


=== کودتای ۲۸ مرداد ===
مخالفت با شاه از مواضع مختلف، به ‌افزایش حرکتهای اعتراضی جامعه انجامید. صبح روز ۱۲محرم- ۱۵خرداد- ۴۲- ساواک شاه خمینی را که علیه شاه در مخالفت با همان دو ماده سخنرانی کرده بود در قم دستگیر کرد و به تهران آورد و عملاً اعتراضات مردمی در همان روز اوج گرفت که با سرکوب خونین گارد شاه مواجه شد. در نتیجهٔ این اعتراضات تعداد زیادی از مردم کشته، مجروح و دستگیر شدند. شدت سرکوب به‌حدی بود که کلیه‌ جریانهای سنتی سیاسی از تداوم مبارزه مأیوس شده و با تشدید سرکوب و اختناق نظام شاه مجدداً به ‌خارج از صحنه‌ مبارزه رانده شدند.  
کودتای ۲۸ مرداد، با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، و بسیج اوباش خیابانی در تهران علیه دولت مصدق در مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی انجام شد، که موجب برکناری دولت دکتر مصدق شد و محمدرضا شاه که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود به ایران بازگشت و دوران حکومت مطلقه خود را آغاز کرد.


=== سرکوب قیام ۱۵خرداد ===
از فردای ۱۵خرداد نیروهای مبارز نوینی در ایران تولد یافتند که تنها راه مبارزه با دیکتاتوری شاه را مبارزه مسلحانه می‌دانستند. در صدر این نیروها سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران قرار داشتند.


=== سرکوب سازمانهای مبارز ===
=== سرکوب سازمانهای مبارز ===
پیدایش گروههای چریکی و مبارزه مسلحانه آنها با رژیم کودتا، علل و انگیزه های گوناگونی داشت، کودتای 28 مرداد 1332، متلاشی شدن نیروهای اپوزیسیون، شکست جبهه ملی دوم پس از همه پرسی بهمن 1341 و از بین رفتن امکانات قانونی و سرخوردگی از فعالیتهای علنی و عمومی و سرکوب خشونت بار قیام 15 خرداد 1342 نشان داد که ادامه مبارزه با رژیم شاه با شیوه های پیشین و از راه قانونی، ناممکن است.
محاکمه و مدافعات سران نهضت آزادی در دادگاههای نظامی، و دفاعیات شجاعانه وکلای مدافع آنها، که متن آن مخفیانه در ایران و نیز در خارج از کشور انتشار یافت، افکار عمومی مردم جهان را متوجه بیدادگریهای رژیم ایران کرد و در عین حال این فکر را قوت بخشید که دوران مبارزه مسالمت آمیز و در چار چوب قانون اساسی، در ایران به سر رسیده است.
مهندس مهدی بازرگان، رهبر نهضت آزادی ایران، ضمن آخرین دفاع در دادگاه نظامی به این نکته اشاره کرد و گفت:
«ما، آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته ایم. ما، از رئیس دادگاه انتظار داریم این «نکته » را به بالاتریها بگویند.»<ref>مهندس مهدی بازرگان، مدافعات انتشارات مدرس مهر ماه ۱۳۵۰</ref>
از نیمه دوم سال 1342، پس از سرکوب آخرین مقاومت نیروهای - ملی و مذهبی - مخالف رژیم، جوانان بخصوص جناح رادیکال دانشجویان دانشگاه تهران که زیر فشار روز افزون رژیم قرار گرفته بودند، به چاره جویی پرداختند، گروهی که افراطی تر بودند و تحت تاثیر پیروزی انقلابیون الجزایر و کوبا قرار گرفته بودند درصدد آشنایی و بهره گیری از تجارب رهبران جنگهای چریکی و و فانون (5) و نیز ترجمه و انتشار آنها پرداختند. درگیری رژیم کودتا با روحانیت و عناصر مذهبی تاثیر شایانی در تشویق جوانان به مبارزه علیه دستگاه داشت.مهندس مهدی بازرگان که سعی در توجیه مفاهیم اسلامی از دیدگاه علمی داشت و همچنین روحانیت مبارز که به بررسی مفاهیم سیاسی - انقلابی در قرآن و نهج البلاغه و متون مذهبی دیگر پرداخته بود و بالاخره دکتر علی شریعتی که فلسفه سیاسی او نیز ترکیبی از سنتهای اسلامی و افکار انقلابی بود، نقش اساسی در توجیه فرهنگ اسلامی و تفهیم مقاومت، تا مرز «شهادت » در برابر ظالم و ستمگر، ایفا کردند.
در اواخر سال 1343 افراد و گروههای مخالف رژیم، با نقطه نظرهای مختلف و حتی بدون شناسایی یکدیگر، به یک نتیجه واحد رسیده بودند: مبارزه مسلحانه!
گروه پرویز نیکخواه، که در فروردین 1344 اقدام به سوء قصد نافرجام علیه جان محمد رضا شاه کرد، وابسته به سازمان انقلابی طرفدار چین، منشعب از حزب توده در اروپا بود و ارتباطی با انجمنهای اسلامی یا نهضت آزادی نداشت.حزب ملل اسلامی از جوانانی تشکیل می شد که با هیچ یک از گروههای سیاسی مربوط نبود. «جاما» (جمعیت آزادی مردم ایران) از بقایای حزب مردم ایران و جبهه ملی، مخفیانه، و بدون ارتباط با دیگر گروههای سیاسی، فعالیت می کرد.اما، همه اینها به یک راه حل رسیده بودند. شرایط اوضاع به گونه ای بود که هر کس به مسائل ایران می اندیشید و درصدد چاره جویی بر می آمد، ناگزیر به این نتیجه می رسید که: مبارزه باید در سه بعد: سیاسی، ایدئولوژیکی و نبرد مسلحانه دنبال شود.
صادق امانی، عضو جمعیت مؤتلفه اسلامی (6) که متهم به قتل منصور نخست وزیر بوددر دادگاه نظامی گفت:
«ما با بررسی اوضاع به این نتیجه رسیدیم که پاسخ به این «مسئله » از لوله تفنگ می تواند خارج شود» . (7)
مجاهد، ارگان نهضت آزادی ایران در اروپا و آمریکا درباره ضرورت نبرد مسلحانه نوشت:
«....کشتار سال 1342 نقطه عطف تاریخ ایران است، پیش از این حادثه، کوشش اپوزیسیون در مبارزه علیه رژیم منحصر بود به اعتراضهای خیابانی، اعتصاب کارگران و فعالیتهای زیر زمینی.قتل عام سال 1342 ورشکستگی و بی تاثیری این روش را به اثبات رسانید.از آن پس، مبارزان ایدئولوژی خود را به یکسو نهادند و این سؤال را بین خود مطرح کردند، چه باید کرد؟ پاسخ روشن بود: نبرد مسلحانه!» (8) محمد رضا شاه، پس از اعلام انقلاب سفید و سرکوب اپوزیسیون و همه مقاومتهای مردمی، احساس ایمنی می کرد، اما این احساس کاذب بود.تاریخ می گوید: تا ظلم هست، مبارزه هم هست.در هر مبارزه ای علیه ستم، شکست و پیروزی وجود دارد، ولی سرانجام، پیروزی از آن مردم است.
ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر، در بهمن 1343 و تیراندازی دو ماه بعد - فروردین 1344- به شاه، آن هم از طرف یکی از افراد گارد جاویدان، اخطار آغاز مبارزه مسلحانه علیه رژیم بود.پیکار، بعد تازه ای پیدا می کرد.
سازمانهای چریکی
چریکها را با توجه به سوابق سیاسی، ترکیب سازمانی و تاریخ شروع فعالیت آنها می توان به پنج گروه تقسیم کرد:
1.سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، که به «فداییان مارکسیست » شهرت داشتند. (9)
2.سازمان مجاهدین خلق ایران (مسلمانان مجاهد) .
3.سازمان مجاهدین مارکسیست (منشعب از مجاهدین خلق) (10).
4.گروههای کوچک اسلامی که عبارت بودند از: ابوذر (تاسیس در نهاوند)، گروه شیعیان راستین (در همدان)، گروه الله اکبر (در اصفهان)، گروه الفجر (در زندان قصر)، گروه صف، گروه منصورون، گروه مهدویون، گروه موحدین و....
5.گروههای کوچک مارکسیست به اسامی: سازمان آزادیبخش خلقهای ایران، گروه لرستان، سازمان آرمان خلق. (11)
همچنین گروههای کوچک دیگری که طرفدار مبارزه مسلحانه بودند از قبیل: طوفان، سازمان انقلابی حزب توده، حزب دموکرات کردستان، سازمان چپ جدیدی به نام گروه اتحاد کمونیستها.
در فاصله بین واقعه سیاهکل و مهرماه 1357 تعداد 1341 چریک و افراد وابسته به گروههای مسلح سیاسی طی مبارزه با رژیم شاه جان خود را از دست دادند.از این عده 177 تن در برخوردهای مسلحانه کشته شدند.91 تن با رای دادگاه نظامی و برخی بدون محاکمه اعدام شدند.42 تن در اثر شکنجه جان باختند.سرنوشت 15 تن از دستگیر شدگان معلوم نشد.7 تن پیش از دستگیری و اسارت خودکشی کردند.9 تن که دوران محکومیت زندان را طی می کردند، در تپه های اوین تیر باران شدند.گذشته از مقتولین مزبور حدود 200 تن به اتهام چریک بودن به زندانهای از یک سال تا دائم محکوم گشتند.
از مجموع 341 تن مقتولین، مشخصات 306 تن به شرح زیر شناسایی شده است:
208 تن (61 درصد) روشنفکر، 26 تن (9 درصد) کارگر از 22 کارخانه، 3 تن کاسب و یک تن روحانی.بیشتر آنها جوان بوده اند و فقط 10 درصد از 306 تن، هنگام مرگ بالای 35 سال داشته اند.همچنین از میان 341 تن مقتولین 39 تن زن، با این مشخصات شناسایی شده اند: 14 تن خانه دار، 13 تن دانشجو، 9 تن معلم، 2 تن با درجه دکترا و یک تن کارمند اداری.
از میان پنج گروه چریک، فداییان مارکسیست و مجاهدین خلق از لحاظ تعداد افراد و ترکیب سازمانی و اجرای عملیات مسلحانه مشخص بوده اند، به طوری که از مجموع 341 تن تلفات، تعداد 172 تن (50 درصد) از فدائیان، 73 تن (21 درصد) مجاهدین اسلامی، 38 تن (11 درصد) گروههای کوچک مارکسیست، 30 تن (9 درصد)، مجاهدین مارکسیست و 28 تن (8 درصد) از گروههای کوچک اسلامی بوده اند. (12)
هر چند اولین برخورد مسلحانه، بین چریکهای مسلح گروه جنگل و نیروهای انتظامی در بهمن 1349 در جنگلهای شمال ایران (سیاهکل) روی داد، اما به طوری که گفته شد تصمیم جوانان رادیکال به مبارزه مسلحانه، از اواخر سال 1342 شکل گرفت.در اواسط مهر 1343 دادستان نظامی، خبر کشف حزب ملل اسلامی را اعلام کرد.در اعلامیه دادستانی گفته شده بود «گردانندگان حزب ظاهرا هدف کلی جمعیت را تشکیل دولت واحد اسلامی نشان داده اند ولی مقصود واقعی آنان ایجاد اغتشاش و آشوبگری و خونریزی از طریق قیام مسلحانه بوده است.حزب مزبور مبادرت به تهیه اسلحه از کشورهای خارج نموده و دارای 55 عضو بوده که برای 8 نفر تقاضای اعدام و برای بقیه تقاضای مجازات حبس از 3 سال تا حبس ابد شده است..» . (13)
فکر تغییر شیوه مبارزه و توسل به نبرد مسلحانه، منحصر به گروههای مخالف رژیم در داخل کشور نبود.نیروهای اپوزیسیون در خارج از ایران نیز درصدد انجام اقداماتی پیرامون مبارزه مسلحانه علیه رژیم برآمدند.در اواخر سال 1342 چند تن از رهبران و فعالان نهضت آزادی در آمریکا و اروپا، به مطالعه در زمینه انقلابهای الجزایر و کوبا پرداختند.دکتر علی شریعتی، در اروپا با فانون عضو جبهه آزادیبخش الجزایر و نویسنده نشریه المجاهد دوستی و ارتباط برقرار کرده بود و با آن مجله همکاری می کرد. شریعتی که از رهبران نهضت آزادی ایران بود، با دکتر ابراهیم یزدی، دکتر مصطفی چمران، صادق قطب زاده و پرویز امین، که آنها نیز از فعالان نهضت آزادی در آمریکا بودند، ارتباط داشت.در تابستان 1343 با کوشش دکتر شریعتی و موافقت دولت مصر، دکتر چمران، دکتر یزدی، پرویز امین و...به مصر رفتند تا ضمن فرا گیری آموزشهای نظامی، ترتیب آموزش چریکی برای جوانانی که از سوی نهضت آزادی به طور مخفیانه از ایران اعزام می شدند را فراهم کنند.گروه چمران تا پاییز 1345 در مصر بودند، سپس به لبنان رفتند و در آنجا پایگاه تعلیماتی فراهم ساختند. (14)
در سال 1345 هفت تن پزشک، معلم و بازاری، به اتهام جانبداری از آشوبگران و ترجمه و پخش مطالب مربوط به انقلاب کوبا و اقدام به تشکیل گروه پنهانی به نام جبهه آزادیبخش ملی دستگیر شدند.رهبر این گروه، که چندی بعد «جاما» نامگذاری شد، دکتر کاظم سامی، پزشک روان شناس و مبارز قدیمی بود. (15)
در سال 1348 حدود 200 تن از اعضای حزب توده که از شیوه کار رهبری حزب و عدم فعالیت و تحرک آن، ناراضی شده بودند، انشعاب کردند و سازمان انقلابی کمونیستهای ایران را سازمان دادند.افراد این گروه برای تامین هزینه عملیات مسلحانه در آینده، به یکی از بانکهای اصفهان دستبرد زدند ولی پیش از اقدام به عملیات چریکی، از سوی ساواک شناسایی و چند تن از آنها دستگیر شدند.در همان سال، 18 تن استادان و دانشجویان جوان دانشگاه تهران که اغلب سابقه فعالیت در حزب توده را داشتند، هنگام عبور از مرز عراق، برای پیوستن به اردوگاههای تعلیماتی سازمان آزادیبخش فلسطین (ت.پ.ت) دستگیر گشتند و پس از محاکمه در دادگاههای نظامی به زندانهای یکسال تا ده سال محکوم گشتند. (16)
در بهمن 1349 با حمله چریکهای گروه جنگل به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، اولین برخورد مسلحانه بین چریکها و نیروهای دولتی آغاز می گردد.عملیات سرکوبگرانه ساواک و پلیس شدت می یابد.احکام محکومیت به مرگ برای چریکهای به دام افتاده، از سوی دادگاههای نظامی در بسته، صادر و اجرا می شود.بسیاری از زنان و مردان جوان، طی زد و خوردهای مسلحانه خیابانی و یا در زیر شکنجه مامورین ساواک و پلیس، هلاک می شوند.در جریان این برخوردها عده ای از مامورین نظامی و ساواک نیز کشته می شوند.
پیدایی چریکهای از جان گذشته و عملیات مسلحانه و تروریستی آنها، نه تنها محمد رضا شاه و رژیم او را تکان می دهد، بلکه دولت ایالات متحده را به خاطر ترور آمریکاییها در ایران، نگران می سازد.جان استمپل، معاون بخش سیاسی سفارت آمریکا در گزارش سری به واشینگتن در تشریح سازمان چریکها و خطری که از جانب آنها متوجه شاه و آمریکا می باشد، چنین گفته است:
«....گروههای تروریستی، به خاطر قتل شش تن آمریکایی و تعداد زیادی از ایرانیها، در پنج یا شش سال گذشته، از حمایت بسیاری برخوردار شده اند.در چهار سال گذشته جنبش تروریستی ایران به صورت دو سازمان مهم، یعنی مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق ظاهر شد و احتمالا از منابع خارجی همچون لیبی، کمکهای شایان توجهی دریافت می دارند (ولی تا آنجا که می دانیم شوروی به آنها کمک نمی کند) هر دو سازمان مزبور زاییده فعالیتهای تروریستی مخالفان می باشند [...] مجاهدین به صورت مرکز مخالفت مسلحانه محافظه کار و مذهبی با شاه درآمده و خود را منتسب به جناح مذهبی جبهه ملی قدیمی می دانند [....] و خطری بسیار جدی علیه آمریکاییها به حساب می آیند..» . (17)
برخی از چهره‌های فرهنگی برجسته‌ای که در دوران محمدرضا شاه گرفتار زندان، سرکوب و سانسور شدند: احمد شاملو شاعر، امیرمختار کریم‌پور شیرازی شاعر، خسرو گلسرخی شاعر، عاطفه گرگین شاعر، داریوش اقبالی خواننده، فریدون فروغی خواننده، غلامحسین ساعدی نمایش‌نامه‌نویس، کرامت‌الله دانشیان شاعر، محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) نویسنده و مترجم، محمود دولت‌آبادی نویسنده، مهدی اخوان ثالث شاعر، نادر ابراهیمی نویسنده، هوشنگ گلشیری نویسنده، سیاوش کسرایی شاعر، احمد محمود نویسنده، علی اشرف درویشیان نویسنده، نجف دریابندری مترجم، اسفندیار منفردزاده آهنگساز، شهیار قنبری ترانه‌سرا، سعید سلطان‌پور شاعر نمایشنامه‌نویس و کارگردان، عبدالحسین نوشین نمایشنامه‌نویس و کارگردان، مرتضی کیوان شاعر، رضا براهنی نویسنده و شاعر، اسماعیل شاهرودی شاعر، شهرنوش پارسی‌پور نویسنده، فریده لاشایی نقاش، نعمت آزرم (م. آزرم) شاعر، جعفر کوش‌آبادی شاعرِ، رضا علامه‌زاده کارگردان، شاهرخ مسکوب پژوهشگر و نویسنده، نصرالله کسرائیان عکاس، فرج سرکوهی منتقد و روزنامه‌نگار، ابراهیم یونسی مترجم و بسیاری دیگر از اهل فرهنگ در ایران به زندان افتادند و آثارشان دچار سانسور شد.
برخی از چهره‌های فرهنگی برجسته‌ای که در دوران محمدرضا شاه گرفتار زندان، سرکوب و سانسور شدند: احمد شاملو شاعر، امیرمختار کریم‌پور شیرازی شاعر، خسرو گلسرخی شاعر، عاطفه گرگین شاعر، داریوش اقبالی خواننده، فریدون فروغی خواننده، غلامحسین ساعدی نمایش‌نامه‌نویس، کرامت‌الله دانشیان شاعر، محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) نویسنده و مترجم، محمود دولت‌آبادی نویسنده، مهدی اخوان ثالث شاعر، نادر ابراهیمی نویسنده، هوشنگ گلشیری نویسنده، سیاوش کسرایی شاعر، احمد محمود نویسنده، علی اشرف درویشیان نویسنده، نجف دریابندری مترجم، اسفندیار منفردزاده آهنگساز، شهیار قنبری ترانه‌سرا، سعید سلطان‌پور شاعر نمایشنامه‌نویس و کارگردان، عبدالحسین نوشین نمایشنامه‌نویس و کارگردان، مرتضی کیوان شاعر، رضا براهنی نویسنده و شاعر، اسماعیل شاهرودی شاعر، شهرنوش پارسی‌پور نویسنده، فریده لاشایی نقاش، نعمت آزرم (م. آزرم) شاعر، جعفر کوش‌آبادی شاعرِ، رضا علامه‌زاده کارگردان، شاهرخ مسکوب پژوهشگر و نویسنده، نصرالله کسرائیان عکاس، فرج سرکوهی منتقد و روزنامه‌نگار، ابراهیم یونسی مترجم و بسیاری دیگر از اهل فرهنگ در ایران به زندان افتادند و آثارشان دچار سانسور شد.


۸٬۹۸۹

ویرایش