کاربر:Javad/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
=== درجه خطر توتالیتاریسم دینی ===
=== درجه خطر توتالیتاریسم دینی ===
وجه تمایز توتالیتاریسم دینی با توتالیتاریسم کلاسیک میزان مشروعیت و منشأ و منبع مشروعیت این دو نظام است. مشروعیت نظام‌های توتالیتاریسم کلاسیک در روی زمین است و دارای وجه معنوی نیست اما در رژیم‌ توتالیتر دینی این مشروعیت معنوی و آسمانی است. برای مثال هیتلر مشروعیتش را از حزب بزرگ و مردم خود می‌گرفت اما توتالیتاریسم دینی که  هم‌اکنون در ایران حاکم است با استفاده از ابزار دین و مذهب و سوء استفاده از دین و به بازی گرفتن مذهب، مردم و افکار عمومی را فریب می‌دهد و شرع اسلام را که خود تدوین کرده است را منبع مشروعیت و شرع مطلق می‌انگارد. چنانچه هیتلر زمانی‌که در برابر فشار افکار عمومی و قدرت غالب قرار می‌گیرد خودکشی می‌کند اما خمینی هم‌چنان بعد از کشتار اوایل انقلاب و به کشتن دادن هزاران جوان در جنگ ایران و عراق، همچنان در قدرت باقی ماند و دستور قتل‌عام زندانیان در سال ۶۷ را نیز در پی آن صادر کرد'''<ref>[http://www.dabirimehr.ir/?p=2287 توتالیتر از منظر هانا آرنت-اندیشکده خرد]</ref>'''. در سال‌های آغازین انقلاب ایران در سال ۵۷ و در همان ابتدای انقلاب، ظهور خمینی با آن سابقه‌‌، نشان از فرهنگی می‌داد که اندیشه‌های نظام توتالیتر دینی را در خود جای داده است و در پی برقراری چنین نظامی تلاش می‌کند. خمینی در سخنرانی معروف خود در اعلام نخست وزیری مهندس بازرگان گفت: « من باید یك تنبه دیگری هم بدهم و آن این كه من كه ایشان را حاكم كردم، یك نفر آدمی هستم كه به واسطه‌ی ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب‌الاتباع است، ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست، یك حكومت شرعی است؛ باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حكومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است'''»'''<ref>[http://www.newsecularism.com/2012/04/16.Monday/041612.Ali-Afshari-Khomeini-and-violence.htm آیت الله خمینی و تزریق خشونت و استبداد به نظریه ولایت فقیه-نشریه اینترنتی سکولاریسم]</ref>.  
وجه تمایز توتالیتاریسم دینی با توتالیتاریسم کلاسیک میزان مشروعیت و منشأ و منبع مشروعیت این دو نظام است. مشروعیت نظام‌های توتالیتاریسم کلاسیک در روی زمین است و دارای وجه معنوی نیست اما در رژیم‌ توتالیتر دینی این مشروعیت معنوی و آسمانی است. برای مثال هیتلر مشروعیتش را از حزب بزرگ و مردم خود می‌گرفت اما توتالیتاریسم دینی که  هم‌اکنون در ایران حاکم است با استفاده از ابزار دین و مذهب و سوء استفاده از دین و به بازی گرفتن مذهب، مردم و افکار عمومی را فریب می‌دهد و شرع اسلام را که خود تدوین کرده است را منبع مشروعیت و شرع مطلق می‌انگارد. چنانچه هیتلر زمانی‌که در برابر فشار افکار عمومی و قدرت غالب قرار می‌گیرد خودکشی می‌کند اما خمینی هم‌چنان بعد از کشتار اوایل انقلاب و به کشتن دادن هزاران جوان در جنگ ایران و عراق، همچنان در قدرت باقی ماند و دستور قتل‌عام زندانیان در سال ۶۷ را نیز در پی آن صادر کرد'''<ref>[http://www.dabirimehr.ir/?p=2287 توتالیتر از منظر هانا آرنت-اندیشکده خرد]</ref>'''. در سال‌های آغازین انقلاب ایران در سال ۵۷ و در همان ابتدای انقلاب، ظهور خمینی با آن سابقه‌‌، نشان از فرهنگی می‌داد که اندیشه‌های نظام توتالیتر دینی را در خود جای داده است و در پی برقراری چنین نظامی تلاش می‌کند. خمینی در سخنرانی معروف خود در اعلام نخست وزیری مهندس بازرگان گفت: « من باید یك تنبه دیگری هم بدهم و آن این كه من كه ایشان را حاكم كردم، یك نفر آدمی هستم كه به واسطه‌ی ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب‌الاتباع است، ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست، یك حكومت شرعی است؛ باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حكومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است'''»'''<ref>[http://www.newsecularism.com/2012/04/16.Monday/041612.Ali-Afshari-Khomeini-and-violence.htm آیت الله خمینی و تزریق خشونت و استبداد به نظریه ولایت فقیه-نشریه اینترنتی سکولاریسم]</ref>.  
فعالیت‌های فکری در نظام‌های توتالیتر نظیر رژیم ایران به سختی امکان‌پذیر است و هر فرد مجبور است خود را با الگویی که نظام می‌خواهد وفق دهد. و چنین جبری افراد را از خلاقیت باز‌می‌دارد و اجازه پرورش شخصیت افراد در جامعه و گسترش آن و در نهایت پیشرفت جامعه گرفته می‌شود. به صورتی که مشاهده میکنیم در ایران امروز هر هنرمندی باید خود را در قالبی که نظام می‌گوید، چه از لحاظ شکل و چه از نظر محتوی انطباق دهد. به همین دلیل است که شمار کسانی که می‌توانند در برابر چنین فشار و اختناقی مقاومت کنند کم است و اگر هم باشند، تحت تعقیب یا در زندان هستند و مجبور به مهاجرت به خارج از کشور می‌شوند. چنانچه در آمار نیز دیده می‌شود به فرار مغزها و متخصصین به خارج از کشور ایران هر دوره‌ای افزوده می‌شود. ضمن اینکه واکنش نظام به مقاومت کنندگان در برابر فشار چیزی جز توسل به زور نیست. و همین دلیل هم به ویژگی‌های نظام‌های توتالیتر اضافه می‌کند که بدون نیروی قهریه یعنی پلیس، وزارت اطلاعات و بخش‌های موازی این وزارت‌خانه، دادگاه‌های فرمایشی، احکام خودسرانه، اعدام‌هایی جهت ایجاد رعب در جامعه، ترورهای سازمان‌یافته، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. اما در مقابل هم استفاده از این روشهای قهر‌آمیز چون علی‌رغم میلی باطنی افراد است ممکن است در هر دوره‌ای متوقف شود یا باعث صف‌بندی مقابل حکومت شود. 
به دنبال ویژگی‌های دیگر نظام توتالیتر دینی در ایران، پدیده‌ای که چشم‌گیرتر و فراگیرتر از دیگر پدیده‌ها دیده می‌شود، استفاده از حلقه‌های جیره مواجب بگیر و نوکران بدون طبقه و با ویژگی‌هایی شبیه به لمپن‌ها در جامعه است که نظام توتالیتر دینی در ایران از این افراد برای تحقق اهداف خود بهره می‌برد و هر کجا که نیاز باشد از حضور بسیجی آن‌ها در صحنه بهره می‌برد.
در واقع، نظام توتالیتری در اوج تکاملش از این جهت چشم‌گیر است که شمار نوکران حلقه به گوشش در سرتاسر جامعه بسیار زیاد است. این نوکران اما از این جهت با آن حامیان اولیه تفاوت دارند که حمایتشان از رژیم دلایل دیگری دارد. آنچه آنان را به حرکت درمی‌آورد دیگر شور و شوق نیست بلکه ترس است
قدرت توتالیتری معمولا منکر می‌شود که اصلا بحرانی وجود دارد و می‌کوشد از این موقعیت به نفع خویش بهره ببرد، یعنی می‌کوشد هر آن چیزی را که تا همین اواخر یک نیاز معمولی انسانی بود یک امتیاز مهم جلوه دهد که به یمن توتالیتاریسم بدل به چیزی نایاب شده است.
آنگاه به شهروندانش رشوه می‌دهد: حق داشتن سقفی بالای سر خود بدل به یک امتیاز می‌شود و همچنین حق داشتن غذای سالم، بهداشت و درمان، اطلاعات سانسور نشده، اجازه سفر، تعلیم و تربیت، گرما و سرانجام خود زندگی.
چون رژیم همه چیز را بدل به یک امتیاز مهم می‌کند، همه چیز بدل به ابزاری برای به فساد کشاندن آدم‌ها می‌شود. رژیم آگاهی مدنی مردمان و اعتمادبه‌نفس‌شان را از میان می‌برد. بسته به این که این بحران چقدر عمیق و انحطاط جامعه چقدر پیشرفته باشد، نومن‌کلاتورا، یعنی قشر نازکی از آدم‌ها که از امتیازات استثنایی برخوردار هستند، گسترده‌تر می‌شود. آنگاه اعضای نومن‌کلاتورا در مقامی فراتر از نقد و فراتر از قانون قرار می‌گیرند.
آنها می‌توانند دست به کارهایی بزنند که دیگران نمی‌توانند، حتی می‌توانند دست به جنایت بزنند. این کاست صاحب امتیاز سریعا از اخلاق تهی می‌شود و بدل به قشری فاسد، چاق و نالایق می‌شود که در خدمت نظام است. اما چون رژیم به آنها قدرت می‌دهد و مهمترین مقامات و مناصب را به آنها می‌سپارد، آنها دقیقا همان کسانی می‌شوند که بیش از همه این بحران اجتماعی را عمیق‌تر می‌کنند و به آن بی‌لیاقتی و ناتوانی‌آشکار رژیم توتالیتری دامن می‌زنند.


https://www.aasoo.org/fa/articles/%C2%AB%D9%87%D9%86%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%B1%C2%BB-%D9%88-%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C  
https://www.aasoo.org/fa/articles/%C2%AB%D9%87%D9%86%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%B1%C2%BB-%D9%88-%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C  
۱٬۶۶۴

ویرایش