۵٬۸۶۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸۳: | خط ۲۸۳: | ||
=== موسیقی === | === موسیقی === | ||
سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی | سعدی شیرازی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز، در سبک و زبان اشعارش بهره میبرد. او اغلب از اوزان عروضی استفاده میکند. علاوه بر اوزان عروضی، شاعری چون سعدی بهشیوه مؤثری از عواملی بهره میبرد که هرکدام بهنوعی موسیقی کلام وی را افزایش میدهند؛ عواملی همچون انواع جناس، همحروفیهای آشکار و پنهان، واج آرایی، تکرار کلمات، تکیههای مناسب، موازنههای هماهنگ لفظی در ادبیات و لف و نشرهای مرتب واستفاده از این عناصر به گونهای هنرمندانه و ماهرانه صورت میگیرد که شنونده یا خواننده شعر سعدی، پیش ازآنکه متوجه صنایع بهکار رفته در شعر او شود، جذب زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها میشود.«تالاب» | ||
=== طنز === | === طنز === | ||
طنز و | طنز و ظرافت، در ساختار سبکی آثار سعدی جایگاه ویژهای دارد. مطلوب این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر میگردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است. سعدی با بهکار گرفتن لحن طنز، خشکی را از کلام خود میگیرد؛ و شور و حرکت را بدان باز میگرداند. او با همین طنز، تیغ کلامش را تیز و برنده و اثرگذار میکند. طنز، نیش همراه با نوش است؛ مجروح درکنار مرهم. سالها بعد، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و ازآن در شعر خود بهره برد. «سایت تالاب» | ||
=== روانی و سادگی === | === روانی و سادگی === | ||
خط ۲۹۵: | خط ۲۹۵: | ||
بعضی دیگر از ویژگی هاي آثار سعدی عبارتند از: نکات دستوری در آثار سعدی شیرازی بهصحیحترین شکل ممکن رعایت شده است. عنصر وزن و موسیقی، منجربه از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جملات نمیشود؛ و سعدی به ظریفترین و طبیعیترین حالت ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده اینکار برمیآید. | بعضی دیگر از ویژگی هاي آثار سعدی عبارتند از: نکات دستوری در آثار سعدی شیرازی بهصحیحترین شکل ممکن رعایت شده است. عنصر وزن و موسیقی، منجربه از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جملات نمیشود؛ و سعدی به ظریفترین و طبیعیترین حالت ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده اینکار برمیآید. | ||
=== بوستان یا سعدینامه === | === بوستان یا سعدینامه === | ||
خط ۶۳۵: | خط ۶۳۱: | ||
جایگاه عرفانی سعدی و مؤلفههای عرفانی- اجتماعی وی معطوف به بررسی اسنادِ تاریخی است که از مقام عرفانی وی پرده برمیدارد. در این بخش بهبرخی از مؤلفههای عرفانی مانند عشق، آزادگی، سماع، عبادت عاشقانه و وحدتگرایی در آثار سعدی پرداخته میشود؛ و از آن میانه در پی شفافسازی جنس عرفان و فضای خاص معرفتی او و ارتباط و نسبت عرفان وی با اخلاق و مناسبات اجتماعی است. | جایگاه عرفانی سعدی و مؤلفههای عرفانی- اجتماعی وی معطوف به بررسی اسنادِ تاریخی است که از مقام عرفانی وی پرده برمیدارد. در این بخش بهبرخی از مؤلفههای عرفانی مانند عشق، آزادگی، سماع، عبادت عاشقانه و وحدتگرایی در آثار سعدی پرداخته میشود؛ و از آن میانه در پی شفافسازی جنس عرفان و فضای خاص معرفتی او و ارتباط و نسبت عرفان وی با اخلاق و مناسبات اجتماعی است. | ||
تصویر عشق عرفانی در آثار سعدی | === تصویر عشق عرفانی در آثار سعدی === | ||
دستهبندی کردن غزلیات سعدی به عارفانه یا عاشقانه اشتباه است؛ زیرا که در جوهر اندیشهی سعدی، گویی عرفان تمامقامت و تمامِ قامتِ خود را در عشق هویدا میسازد. گرچه به قول دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی، بدون گزافه واژهی عشق یکی از ستمدیدهترین واژهها در قاموس زبانهای جهان است؛ چه هوسهای تند و خانمانسوز، چه شهوتهای مزاحم و چه تکرویها و فریبندگیها و کینهتوزیها که به نام عشق صورت میگیرد!. اما خودِ سعدی، و نشانههایی که در آثارش درج شده، بزرگترین شاهد است که نگرش او به مفهوم عشق از چه جنسی است. عشقی که او صراحتاً از آن میگوید و در بیانش از سعایت کجاندیشان و اتّهام تنگچشمان که به جای تماشای بستان فقط نظر به میوه کنند، باکی به دل ندارد، ضامن معانی لطیف عرفانی و در عین حال به دلایل خاصّ سعدی، اخلاقی- اجتماعی است و فقط به ظاهر، جمال و زیباییهای صوری آدمی محدود نمیشود. سعدی از مصائب نفس بهخوبی مطّلع است و چنین اقرار میکند: | دستهبندی کردن غزلیات سعدی به عارفانه یا عاشقانه اشتباه است؛ زیرا که در جوهر اندیشهی سعدی، گویی عرفان تمامقامت و تمامِ قامتِ خود را در عشق هویدا میسازد. گرچه به قول دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی، بدون گزافه واژهی عشق یکی از ستمدیدهترین واژهها در قاموس زبانهای جهان است؛ چه هوسهای تند و خانمانسوز، چه شهوتهای مزاحم و چه تکرویها و فریبندگیها و کینهتوزیها که به نام عشق صورت میگیرد!. اما خودِ سعدی، و نشانههایی که در آثارش درج شده، بزرگترین شاهد است که نگرش او به مفهوم عشق از چه جنسی است. عشقی که او صراحتاً از آن میگوید و در بیانش از سعایت کجاندیشان و اتّهام تنگچشمان که به جای تماشای بستان فقط نظر به میوه کنند، باکی به دل ندارد، ضامن معانی لطیف عرفانی و در عین حال به دلایل خاصّ سعدی، اخلاقی- اجتماعی است و فقط به ظاهر، جمال و زیباییهای صوری آدمی محدود نمیشود. سعدی از مصائب نفس بهخوبی مطّلع است و چنین اقرار میکند: | ||
خط ۷۱۵: | خط ۷۱۰: | ||
کس ندانم که دل بدو ندهد مگر آن کس که بیبصر باشد | کس ندانم که دل بدو ندهد مگر آن کس که بیبصر باشد | ||
رابطهی عقل و عشق | === رابطهی عقل و عشق === | ||
سعدی شیرازی به مثابه عارفی روشنضمیر، عقل را که از آن به لطیفۀ ربّانی تعبیر میشود، نکوهش نمیکند. از دیدگاه سعدی آن عقلی که مورد طعن عارفان واقع شده است، همان عقل فلسفی است که نتیجه انتزاعات ذهنی یک فرد از جهان درون و بیرون است. سعدی در پاسخ به پرسش شخصی در زمینهی عقل و عشق، رسالهای تحت همین عنوان نوشته است. در قسمتی از آن میگوید: | سعدی شیرازی به مثابه عارفی روشنضمیر، عقل را که از آن به لطیفۀ ربّانی تعبیر میشود، نکوهش نمیکند. از دیدگاه سعدی آن عقلی که مورد طعن عارفان واقع شده است، همان عقل فلسفی است که نتیجه انتزاعات ذهنی یک فرد از جهان درون و بیرون است. سعدی در پاسخ به پرسش شخصی در زمینهی عقل و عشق، رسالهای تحت همین عنوان نوشته است. در قسمتی از آن میگوید: | ||
خط ۷۴۷: | خط ۷۴۱: | ||
توان گفتن این با حقایقشناس ولی خرده گیرند اهل قیاس | توان گفتن این با حقایقشناس ولی خرده گیرند اهل قیاس | ||
عبادت عاشقانه | === عبادت عاشقانه === | ||
سعدی شیرازی در حواشی مکتوبات حکیمانهی خود مردم را از پرستش ریایی حقتعالی برحذر میدارد؛ و بیش از عُجب در عبادت به عُذر بنده توجه میدهد: | سعدی شیرازی در حواشی مکتوبات حکیمانهی خود مردم را از پرستش ریایی حقتعالی برحذر میدارد؛ و بیش از عُجب در عبادت به عُذر بنده توجه میدهد: | ||
خط ۷۸۱: | خط ۷۷۴: | ||
عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار | عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار | ||
مقام انسان و نوعدوستی | === مقام انسان و نوعدوستی === | ||
سعدی به رسم صوفیان، همزمان با سیر در انفس، اهل سفر در آفاق جهان است. او در بحبوحهی جنگهای صلیبی در مرکز نبرد، یعنی آسیای صغیر، سفر میکند و شاهد بیدادهایی است که سیرت نورانی بشر را ظلمانی کرده است. سعدی با نگاهی انسانی که ورای هر دین و قومیتی است، اشعاری سروده که شعار تمامی بشریت شده است: | سعدی به رسم صوفیان، همزمان با سیر در انفس، اهل سفر در آفاق جهان است. او در بحبوحهی جنگهای صلیبی در مرکز نبرد، یعنی آسیای صغیر، سفر میکند و شاهد بیدادهایی است که سیرت نورانی بشر را ظلمانی کرده است. سعدی با نگاهی انسانی که ورای هر دین و قومیتی است، اشعاری سروده که شعار تمامی بشریت شده است: | ||
خط ۸۱۵: | خط ۸۰۷: | ||
دریـای فـراوان نشـود تیـره به سنـگ عارف که برنجد تُنگ آب است هنوز | دریـای فـراوان نشـود تیـره به سنـگ عارف که برنجد تُنگ آب است هنوز | ||
مبارزه با انزواطلبی منفی | === مبارزه با انزواطلبی منفی === | ||
سعدی الگوی روشنی است برای جواب دادن به هجمههایی که تحت عنوان انزواطلبی صوفیان، به تصوّف وارد میشود. شیخ اجل برخلاف برخی صوفیان، که با دلایل موجّه خود، انزوا و گوشهی عُزلت را برگزیدهاند، به مثابهی عارفی الهی که بهبقای پس از فنا دست یافته، به میدانهای اجتماعی عرفان، و دستگیری و ارشادِ درراهماندگان توجّه ویژهای دارد. بنابراین از میان عناصر عرفانی، بیشتر به سراغ مؤلفههایی میرود که در تزکیهی نفس، تصفیهی باطن و تهذیب روح انسان، درعین حضورش در جامعه، کاربُرد دارد. بهعبارتی دیگر بیشتر به صفای باطن و جمعیت خاطر و بذل عاطفه و ایثار نفس، نظر داشته و خواسته است بغض و حسد و کینه و حرص و خودپرستی، در نهاد بشری، بدین وسیله از میان برود. دانش و آگاهیهای عمیق سعدی به علوم زمان خود، به واسطهی حضورش در نظامیه، و اطلاعات گستردهاش از طبقات مختلف اجتماعی و پیروان ملل و نحل از رهگذر سفرهای بسیار، از وی شخصیتی ساخته که در کنار پافشاریاش بر اعتقادات اسلامی، مشربی اعتدالگرا، اجتماعگرا و انساننگر، به دور از تعصّبهای طریقهای در عرفانش به دست دهد. همین دغدغههای انسانی است که در نگاهی به دور از انزواطلبی حتّی حاکمان را نیز به درویشی دعوت میکند: | سعدی الگوی روشنی است برای جواب دادن به هجمههایی که تحت عنوان انزواطلبی صوفیان، به تصوّف وارد میشود. شیخ اجل برخلاف برخی صوفیان، که با دلایل موجّه خود، انزوا و گوشهی عُزلت را برگزیدهاند، به مثابهی عارفی الهی که بهبقای پس از فنا دست یافته، به میدانهای اجتماعی عرفان، و دستگیری و ارشادِ درراهماندگان توجّه ویژهای دارد. بنابراین از میان عناصر عرفانی، بیشتر به سراغ مؤلفههایی میرود که در تزکیهی نفس، تصفیهی باطن و تهذیب روح انسان، درعین حضورش در جامعه، کاربُرد دارد. بهعبارتی دیگر بیشتر به صفای باطن و جمعیت خاطر و بذل عاطفه و ایثار نفس، نظر داشته و خواسته است بغض و حسد و کینه و حرص و خودپرستی، در نهاد بشری، بدین وسیله از میان برود. دانش و آگاهیهای عمیق سعدی به علوم زمان خود، به واسطهی حضورش در نظامیه، و اطلاعات گستردهاش از طبقات مختلف اجتماعی و پیروان ملل و نحل از رهگذر سفرهای بسیار، از وی شخصیتی ساخته که در کنار پافشاریاش بر اعتقادات اسلامی، مشربی اعتدالگرا، اجتماعگرا و انساننگر، به دور از تعصّبهای طریقهای در عرفانش به دست دهد. همین دغدغههای انسانی است که در نگاهی به دور از انزواطلبی حتّی حاکمان را نیز به درویشی دعوت میکند: | ||
خط ۸۲۵: | خط ۸۱۶: | ||
و با این بیان، به همان اندازه که مخاطب را از انزوای عارضشده بر صوفینمایان برحذر میدارد، به اخلاق پسندیدهی درویشان، یعنی خدمت به خلق، ترغیب میکند. | و با این بیان، به همان اندازه که مخاطب را از انزوای عارضشده بر صوفینمایان برحذر میدارد، به اخلاق پسندیدهی درویشان، یعنی خدمت به خلق، ترغیب میکند. | ||
آزادگی در عرفان سعدی | === آزادگی در عرفان سعدی === | ||
سعدی وقتی که قصیده و مدیحه میسراید به منفعت دنیوی طمع ندارد؛ و خیرخواهانه به مخاطبانش پند و اندرز میدهد. گویی در قصایدش آرمان و مقصودی جز ارشاد ممدوحانش ندارد. سعدی هیچگاه به پلشتی مدایح مرسوم متملّقانِ پیش از خود آلوده نمیشود: | سعدی وقتی که قصیده و مدیحه میسراید به منفعت دنیوی طمع ندارد؛ و خیرخواهانه به مخاطبانش پند و اندرز میدهد. گویی در قصایدش آرمان و مقصودی جز ارشاد ممدوحانش ندارد. سعدی هیچگاه به پلشتی مدایح مرسوم متملّقانِ پیش از خود آلوده نمیشود: | ||
خط ۸۷۳: | خط ۸۶۳: | ||
به طاعت بنه چهره بر آستان که این است سر جادهی راستان | به طاعت بنه چهره بر آستان که این است سر جادهی راستان | ||
تقابل با صوفینمایان | === تقابل با صوفینمایان === | ||
سعدی عارفی است که تعلّقی به سلسلهای ندارد. این حکایت از گلستان مبیّن همین است: | سعدی عارفی است که تعلّقی به سلسلهای ندارد. این حکایت از گلستان مبیّن همین است: | ||
خط ۹۰۵: | خط ۸۹۴: | ||
«پادشه به ارادت درویشان به بهشت اندر است و پارسا به تقرّب پادشاهان در دوزخ.» | «پادشه به ارادت درویشان به بهشت اندر است و پارسا به تقرّب پادشاهان در دوزخ.» | ||
سماع از نظر سعدی | === سماع از نظر سعدی === | ||
از دیدگاه سعدی شیرازی، رسوم صوفیانه نیز برای جداسازی سره از ناسره، به دو دسته تقسیم میشوند. مثلاً سماع از نظر او، یکی را از خاک جدا و بر آسمان معنا بالا میبرد؛ و دیگری را در غریزههای حیوانی غرقه میسازد. سعدی دست از دنیا کشیدن و به آخرت افشاندن را تنها جواز حلال بودن سماع میداند: | از دیدگاه سعدی شیرازی، رسوم صوفیانه نیز برای جداسازی سره از ناسره، به دو دسته تقسیم میشوند. مثلاً سماع از نظر او، یکی را از خاک جدا و بر آسمان معنا بالا میبرد؛ و دیگری را در غریزههای حیوانی غرقه میسازد. سعدی دست از دنیا کشیدن و به آخرت افشاندن را تنها جواز حلال بودن سماع میداند: | ||
خط ۹۵۷: | خط ۹۴۵: | ||
جهان پر سماع است و مستی و شور ولیکن چه بیند در آیینه کور؟ | جهان پر سماع است و مستی و شور ولیکن چه بیند در آیینه کور؟ | ||
عبادت عاشقانه | === عبادت عاشقانه === | ||
سعدی شیرازی در حواشی مکتوبات حکیمانهی خود مردم را از پرستش ریایی حقتعالی برحذر میدارد؛ و بیش از عُجب در عبادت به عُذر بنده توجه میدهد: | سعدی شیرازی در حواشی مکتوبات حکیمانهی خود مردم را از پرستش ریایی حقتعالی برحذر میدارد؛ و بیش از عُجب در عبادت به عُذر بنده توجه میدهد: | ||
خط ۹۹۱: | خط ۹۷۸: | ||
عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار | عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار | ||
وحدتگرایی سعدی | === وحدتگرایی سعدی === | ||
در نگرش وحدتگرایانهی سعدی شیرازی، نه از مبهمات و سخنان غامض عرفای دیگر خبری است، و نه از گفتارهای پیچیده و فلسفهبافیهای پیروان عرفان فلسفی. شیخ اجل مباحث توحیدی را چنان نوشته است که حتی برای کودک دبستان نیز قابل فهم است؛ و در عین حال هیچ عارف و حکیمی را هم دعوی اندیشهی برتر از آن نرسد. | در نگرش وحدتگرایانهی سعدی شیرازی، نه از مبهمات و سخنان غامض عرفای دیگر خبری است، و نه از گفتارهای پیچیده و فلسفهبافیهای پیروان عرفان فلسفی. شیخ اجل مباحث توحیدی را چنان نوشته است که حتی برای کودک دبستان نیز قابل فهم است؛ و در عین حال هیچ عارف و حکیمی را هم دعوی اندیشهی برتر از آن نرسد. | ||
خط ۱٬۰۵۷: | خط ۱٬۰۴۳: | ||
مرا به صـورت شـاهد نظـر حـلال بود که هرچه مینگرم شاهد است در نظرم | مرا به صـورت شـاهد نظـر حـلال بود که هرچه مینگرم شاهد است در نظرم | ||
جمعبندی | === جمعبندی === | ||
نگارندهی کتاب مصباحالهدایة، معرفت را نتیجهی ذوق و حال میداند، و نه علم و تصور. به گفتۀ وی، عرفان مستفاد از کشف و عیان است و نه خبر و برهان، و چون معرفت را امری وجدانی میداند، آنچه را همگان بهعنوان معرفت میشناسند، علمِ معرفت میداند نه خودِ معرفت. معرفت پیش از آنکه در جهان بیرونی عارف متجلّی شود، در درون وجودِ او اثر میگذارد؛ و سبب تحوّلاتی ژرف در او میشود. مشروط بهنوع و سطحِ معرفت حاصلشده و تفاوتهای ساحتِ وجودی عارف، بُروزات آن متفاوت است. در مواجهه با این ظهورات گوناگون، راهیافتن به کُنه معارف عارف و شناسایی مکتب او، در بیان تحوّلات درونیاش وظیفهی پژوهشیِ سنگین و گرانبار است. | نگارندهی کتاب مصباحالهدایة، معرفت را نتیجهی ذوق و حال میداند، و نه علم و تصور. به گفتۀ وی، عرفان مستفاد از کشف و عیان است و نه خبر و برهان، و چون معرفت را امری وجدانی میداند، آنچه را همگان بهعنوان معرفت میشناسند، علمِ معرفت میداند نه خودِ معرفت. معرفت پیش از آنکه در جهان بیرونی عارف متجلّی شود، در درون وجودِ او اثر میگذارد؛ و سبب تحوّلاتی ژرف در او میشود. مشروط بهنوع و سطحِ معرفت حاصلشده و تفاوتهای ساحتِ وجودی عارف، بُروزات آن متفاوت است. در مواجهه با این ظهورات گوناگون، راهیافتن به کُنه معارف عارف و شناسایی مکتب او، در بیان تحوّلات درونیاش وظیفهی پژوهشیِ سنگین و گرانبار است. | ||
خط ۱٬۰۸۱: | خط ۱٬۰۶۶: | ||
''برای رسیدن به حقیقت راههای مختلفی وجود دارد كه افراد بنا به ذوق و استعداد خویش، یكی از آنها را برمیگزینند. در تقسیمبندی كلی، دو روش عمده برای این منظور وجود دارد؛ یكی روش مبتنی بر عقل و استدلال و بحث و برهان، و دیگری روش مبتنی بر كشف و شهود و اشراق، از راه تزکیه و تهذیب باطن و تكامل نفس و سیر و سلوك. راه نخست را عالمان و فیلسوفان و حكیمان در پیش میگیرند؛ و راه دوم را عارفان و اهل دل. اینان علاوه بر توفیقات ربانی و راهنمایی راهدانان و مرشدان، میبایست ریاضتهایی را بر خود هموار كنند و مراحل و مراتبی را طی نمایند تا آیینهی دل صفا یابد و با تابش نور حق در آن، به مشاهدهی حقیقت نائل شوند؛ و به لقاءالله برسند؛ اما از آنجا كه كیفیت تجربهی عرفانی چندان قابل توصیف و بیان و انتقال بهدیگران نیست، بهویژه كه تنگناهای گفتاری و زبانی را نیز باید در نظر گرفت كه معانی هرگز اندر حرف ناید. بنابراین معیار و مقیاسی نداریم كه با آن به چهگونگی و تعیین درصد حالات درونی و معنوی كسی پی ببریم و بگوییم كه آیا عارف است یا نه. هرچند با در نظر گرفتن بعضی شواهد و قرائن میتوان به كلیاتی دست یافت كه شاید مهمترینش این چند مورد باشد، یکی جهانبینی و طرز نگرش و بینش و سلوك فرد مورد نظر كه در گفتار و كردار و آثارش نمایان میشود. دوم، تلقی و برداشت معاصرانِ آنان؛ و سوم، داوری خبرگان و همراهان.'' | ''برای رسیدن به حقیقت راههای مختلفی وجود دارد كه افراد بنا به ذوق و استعداد خویش، یكی از آنها را برمیگزینند. در تقسیمبندی كلی، دو روش عمده برای این منظور وجود دارد؛ یكی روش مبتنی بر عقل و استدلال و بحث و برهان، و دیگری روش مبتنی بر كشف و شهود و اشراق، از راه تزکیه و تهذیب باطن و تكامل نفس و سیر و سلوك. راه نخست را عالمان و فیلسوفان و حكیمان در پیش میگیرند؛ و راه دوم را عارفان و اهل دل. اینان علاوه بر توفیقات ربانی و راهنمایی راهدانان و مرشدان، میبایست ریاضتهایی را بر خود هموار كنند و مراحل و مراتبی را طی نمایند تا آیینهی دل صفا یابد و با تابش نور حق در آن، به مشاهدهی حقیقت نائل شوند؛ و به لقاءالله برسند؛ اما از آنجا كه كیفیت تجربهی عرفانی چندان قابل توصیف و بیان و انتقال بهدیگران نیست، بهویژه كه تنگناهای گفتاری و زبانی را نیز باید در نظر گرفت كه معانی هرگز اندر حرف ناید. بنابراین معیار و مقیاسی نداریم كه با آن به چهگونگی و تعیین درصد حالات درونی و معنوی كسی پی ببریم و بگوییم كه آیا عارف است یا نه. هرچند با در نظر گرفتن بعضی شواهد و قرائن میتوان به كلیاتی دست یافت كه شاید مهمترینش این چند مورد باشد، یکی جهانبینی و طرز نگرش و بینش و سلوك فرد مورد نظر كه در گفتار و كردار و آثارش نمایان میشود. دوم، تلقی و برداشت معاصرانِ آنان؛ و سوم، داوری خبرگان و همراهان.'' | ||
''بر همین اساس در مورد سعدی شیرازی میتوان گفت که او علاوه براینکه بارها به خرقهپوشی خود اشاره کرده، مثلاً از اعتکاف و ریاضتکشی خودش در شام، یعنی سوریهی کنونی که یکی از مهمترین مراکز عرفانی بوده، یاد نموده است؛ و همراهی جمعی از اهل معنا را با خود نشان داده است که معلوم میشود مریدش بودهاند. یا سفر حج و جوانان اهل معنا و صاحبدلی که با او بودند و شعرهای محققانهی عرفانی میخواندند.'' | ''بر همین اساس در مورد سعدی شیرازی میتوان گفت که او علاوه براینکه بارها به خرقهپوشی خود اشاره کرده، مثلاً از اعتکاف و ریاضتکشی خودش در شام، یعنی سوریهی کنونی که یکی از مهمترین مراکز عرفانی بوده، یاد نموده است؛ و همراهی جمعی از اهل معنا را با خود نشان داده است که معلوم میشود مریدش بودهاند. یا سفر حج و جوانان اهل معنا و صاحبدلی که با او بودند و شعرهای محققانهی عرفانی میخواندند.'' | ||
== سعدی از نگاه دیگران == | |||
یكی از دانشمندان معاصر سعدی شیرازی، یعنی الصدر الكاملِ المتبحر المحقق، ملكالشعراء سعدالمله و الدین النظری، پرسشی به صورت شعر دربارهی عقل و عشق از سعدی میكند كه مجموعاً رسالةالنظریه یا رساله در عقل و عشق را به وجود میآورد و طی آن سعدالدین نظری و شاید نطنزی، خطاب به شیخ اجل سعدی مینویسد: | یكی از دانشمندان معاصر سعدی شیرازی، یعنی الصدر الكاملِ المتبحر المحقق، ملكالشعراء سعدالمله و الدین النظری، پرسشی به صورت شعر دربارهی عقل و عشق از سعدی میكند كه مجموعاً رسالةالنظریه یا رساله در عقل و عشق را به وجود میآورد و طی آن سعدالدین نظری و شاید نطنزی، خطاب به شیخ اجل سعدی مینویسد: | ||
ویرایش